🔴 عصاره نظام ولایی؟
#تریبون_آزاد
🖊احمد علوی
در روزهای اخیر نام سعید مرتضوی- که پیش از این قاضی !! مرتضوی خوانده میشد- مجددا در رسانه ها ظاهر شد. با بازگشت نام قاضی !!مرتضوی- این بقول رهبر ولایی قاضی جوان شجاع- به عرصه رسانه ها، شاید بد نباشد که از او به عنوان یکی از "شخصیت" های نظام ولایی یادی شود. نام این قاضی جوان شجاع، فساد گسترده، رانت خواری، قتل خبرنگار، سرکوب، سوء استفاده از قدرت و بسیاری از موارد مشابه را تداعی می کند. هدف این یادداشت نبش قبر و زنده کردن یک مرده نیست. بلکه هدف جستجوی قاضی !! مرتضوی اصلی در سطح کلان است. قاضی مرتضوی ها نظام ولایی بسیارند، تفاوت اما این است که دست قاضی مرتضوی کمی رو شده است اما در خصوص دیگران داستان هنوز باقی است. چه نظام ولایی ماشینی است دائما و بطور انبوه قاضی !!مرتضوی میسازد و روانه بازار توزیع رانت می نماید. بنابراین تحلیل کنش، بینش و منش قاضی !! مرتضوی به یک معنا تحلیل نمونه های مشابه و البته کلیت نظام ولایی است. منظر این این یادداشت "نظری" است و تلاش می کند تا با بکارگیری الگوهای تئوریک گامی هر چند کوچک برای شناخت قاضی !!مرتضوی اصلی بردارد، چه "سعید مرتضوی" نسخه بدلی از نمونه اصلی است. چه یک جنبه اقتصاد سیاسی جامعه ایران، همانا مطالعه فرایند توزیع رانت متجلی در منابع سه گانه «قدرت»، «ثروت» و «منزلت» در میان کارگزاران حکومتی و به دنبال آن تکوین طبقه جدیدی است که در ایران حکمرانی می کنند. بنابراین نباید فراموش کرد که نظام ولایی از طیف و انواعی از سعید مرتضویها تشکیل شده است که با حرص و ولع وصفناپذیری رانتخوارانه در سودای ارتقاء در هرم طبقاتی هستند. بسیاری از سرداران سپاه و بسیجیانی که فعالیت اجتماعی خود را تکیه و حسینه آغاز و با دریافت رانت آموزشی، شغلی و سایر انواع امتیازات و رانت به مقامات بالای مدیریتی و سیاسی را اشغال می کنند کم یا بیش از سنخ اجتماعی مرتضوی هستند. این گروه، از نظر منشأ و خاستگاه طبقاتی، کمابیش به حاشیهنشینان شهری بویژه شهرستانهای ایران در دوره پهلوی تعلق دارد. با ظهور حاکمیت ولایی، ستاره بخت این گروه چنان طلوع میکند که فضای عمومی جامعه ایران را تحتالشعاع قرار میدهد. طبقه جدیدی که در چارچوب "نظام ولایی" شکل گرفته است، با اتکا به دلارهای نفتی، سرکوب مخالفان رژیم، اخراج گسترده متخصصین و دگراندیشان از چرخه دیوانسالاری، و فضای تکقطبی، بهتدریج بقایای طبقه متوسط بازمانده از رژیم گذشته را کنار میزند و جایگزین آن میشود. نظام رانتی ولایی مهرههای خود را خوب انتخاب میکند. نظام رانتی ولایی نیز انتخاب شایستهای برای سرسپردگان نظام است. این الگوی «ترقی» و «رشد» چنان در بافت و ساخت حکومت ولایی و حتی جامعه ایران نهادینه شده که انحراف از استاندارد آن بسیار ناچیز است و در موارد بسیاری صدق میکند. بیش از نیمی از نمایندگان مجلس حکومتی که دارای سابقه پاسداری هستند، بسیاری از دیوانسالاران حکومتی همین مسیر را برای نیل به ارتقاء طبقاتی پیمودهاند. تکوین طبقه جدید بر همین سبک و سیاق شکل می گیرد. پرسش اما این است که افرادی پیش از پیوستن به نظام ولایی به جامعه ای با هنجارهای معین و اخلاقیات خاصی تعلق داشتند، چگونه در فرایند استحاله خود به مهره های اعمال ستم تبدیل میشوند.
نظریه هایی در خصوص استحاله شخصیت فردی به مهره های دستگاه استبداد
۱. نظریه عادیسازی شر (Banality of Evil) از هانا آرنت
هانا آرنت در بررسی خود از محاکمه آیشمان، به مفهوم «عادیسازی شر» اشاره میکند. او توضیح میدهد که چگونه کارگزاران در یک نظام استبدادی، میتوانند دست به اعمال غیراخلاقی انسانی بزنند و خود را ابزار دستورات بدانند. این افراد به دلیل عادی شدن این دستورات و نادیده گرفتن مسئولیت اخلاقی شخصی خود، حتی در انجام شریرانه ترین اعمال نیز تردید نمیکنند و به آنها عادت میکنند.
۲. نظریه سازگاری شناختی (Cognitive Dissonance)
نظریهی ناهماهنگی شناختی (لئون فستینگرلئون فستینگر Leon Festinger) نیز به درک رفتار افراد در ساختارهای سرکوبگر کمک میکند. این نظریه بیان میکند که افراد برای جلوگیری از احساس ناهماهنگی بین اعمال و باورهای خود، سعی میکنند باورهای خود را تغییر دهند. در این راستا، افرادی که در یک نظام استبدادی فعالیت میکنند، برای سازگاری با نقش سرکوبگرانه خود، باورهای خود را تغییر میدهند و اعمال خشونتآمیز را توجیه میکنند.
۳. نظریه وضعیت زدایی و بیهویتی (Philip Zimbardo)
فیلیپ زیمباردو در آزمایش زندان استنفورد نشان داد که افراد زمانی که هویت شخصیشان کاهش مییابد (مثل پوشیدن لباس یکسان و دریافت لقب خاص)، به راحتی میتوانند در نقشهای سرکوبگرانه و ظالمانه قرار گیرند.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
🖊احمد علوی
در روزهای اخیر نام سعید مرتضوی- که پیش از این قاضی !! مرتضوی خوانده میشد- مجددا در رسانه ها ظاهر شد. با بازگشت نام قاضی !!مرتضوی- این بقول رهبر ولایی قاضی جوان شجاع- به عرصه رسانه ها، شاید بد نباشد که از او به عنوان یکی از "شخصیت" های نظام ولایی یادی شود. نام این قاضی جوان شجاع، فساد گسترده، رانت خواری، قتل خبرنگار، سرکوب، سوء استفاده از قدرت و بسیاری از موارد مشابه را تداعی می کند. هدف این یادداشت نبش قبر و زنده کردن یک مرده نیست. بلکه هدف جستجوی قاضی !! مرتضوی اصلی در سطح کلان است. قاضی مرتضوی ها نظام ولایی بسیارند، تفاوت اما این است که دست قاضی مرتضوی کمی رو شده است اما در خصوص دیگران داستان هنوز باقی است. چه نظام ولایی ماشینی است دائما و بطور انبوه قاضی !!مرتضوی میسازد و روانه بازار توزیع رانت می نماید. بنابراین تحلیل کنش، بینش و منش قاضی !! مرتضوی به یک معنا تحلیل نمونه های مشابه و البته کلیت نظام ولایی است. منظر این این یادداشت "نظری" است و تلاش می کند تا با بکارگیری الگوهای تئوریک گامی هر چند کوچک برای شناخت قاضی !!مرتضوی اصلی بردارد، چه "سعید مرتضوی" نسخه بدلی از نمونه اصلی است. چه یک جنبه اقتصاد سیاسی جامعه ایران، همانا مطالعه فرایند توزیع رانت متجلی در منابع سه گانه «قدرت»، «ثروت» و «منزلت» در میان کارگزاران حکومتی و به دنبال آن تکوین طبقه جدیدی است که در ایران حکمرانی می کنند. بنابراین نباید فراموش کرد که نظام ولایی از طیف و انواعی از سعید مرتضویها تشکیل شده است که با حرص و ولع وصفناپذیری رانتخوارانه در سودای ارتقاء در هرم طبقاتی هستند. بسیاری از سرداران سپاه و بسیجیانی که فعالیت اجتماعی خود را تکیه و حسینه آغاز و با دریافت رانت آموزشی، شغلی و سایر انواع امتیازات و رانت به مقامات بالای مدیریتی و سیاسی را اشغال می کنند کم یا بیش از سنخ اجتماعی مرتضوی هستند. این گروه، از نظر منشأ و خاستگاه طبقاتی، کمابیش به حاشیهنشینان شهری بویژه شهرستانهای ایران در دوره پهلوی تعلق دارد. با ظهور حاکمیت ولایی، ستاره بخت این گروه چنان طلوع میکند که فضای عمومی جامعه ایران را تحتالشعاع قرار میدهد. طبقه جدیدی که در چارچوب "نظام ولایی" شکل گرفته است، با اتکا به دلارهای نفتی، سرکوب مخالفان رژیم، اخراج گسترده متخصصین و دگراندیشان از چرخه دیوانسالاری، و فضای تکقطبی، بهتدریج بقایای طبقه متوسط بازمانده از رژیم گذشته را کنار میزند و جایگزین آن میشود. نظام رانتی ولایی مهرههای خود را خوب انتخاب میکند. نظام رانتی ولایی نیز انتخاب شایستهای برای سرسپردگان نظام است. این الگوی «ترقی» و «رشد» چنان در بافت و ساخت حکومت ولایی و حتی جامعه ایران نهادینه شده که انحراف از استاندارد آن بسیار ناچیز است و در موارد بسیاری صدق میکند. بیش از نیمی از نمایندگان مجلس حکومتی که دارای سابقه پاسداری هستند، بسیاری از دیوانسالاران حکومتی همین مسیر را برای نیل به ارتقاء طبقاتی پیمودهاند. تکوین طبقه جدید بر همین سبک و سیاق شکل می گیرد. پرسش اما این است که افرادی پیش از پیوستن به نظام ولایی به جامعه ای با هنجارهای معین و اخلاقیات خاصی تعلق داشتند، چگونه در فرایند استحاله خود به مهره های اعمال ستم تبدیل میشوند.
نظریه هایی در خصوص استحاله شخصیت فردی به مهره های دستگاه استبداد
۱. نظریه عادیسازی شر (Banality of Evil) از هانا آرنت
هانا آرنت در بررسی خود از محاکمه آیشمان، به مفهوم «عادیسازی شر» اشاره میکند. او توضیح میدهد که چگونه کارگزاران در یک نظام استبدادی، میتوانند دست به اعمال غیراخلاقی انسانی بزنند و خود را ابزار دستورات بدانند. این افراد به دلیل عادی شدن این دستورات و نادیده گرفتن مسئولیت اخلاقی شخصی خود، حتی در انجام شریرانه ترین اعمال نیز تردید نمیکنند و به آنها عادت میکنند.
۲. نظریه سازگاری شناختی (Cognitive Dissonance)
نظریهی ناهماهنگی شناختی (لئون فستینگرلئون فستینگر Leon Festinger) نیز به درک رفتار افراد در ساختارهای سرکوبگر کمک میکند. این نظریه بیان میکند که افراد برای جلوگیری از احساس ناهماهنگی بین اعمال و باورهای خود، سعی میکنند باورهای خود را تغییر دهند. در این راستا، افرادی که در یک نظام استبدادی فعالیت میکنند، برای سازگاری با نقش سرکوبگرانه خود، باورهای خود را تغییر میدهند و اعمال خشونتآمیز را توجیه میکنند.
۳. نظریه وضعیت زدایی و بیهویتی (Philip Zimbardo)
فیلیپ زیمباردو در آزمایش زندان استنفورد نشان داد که افراد زمانی که هویت شخصیشان کاهش مییابد (مثل پوشیدن لباس یکسان و دریافت لقب خاص)، به راحتی میتوانند در نقشهای سرکوبگرانه و ظالمانه قرار گیرند.
@C_B_SHAHZADEH