Forwarded from #ایران_پاد
⭕️نقش بنی صدر در سازمان مجاهدین
🔻مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق، در برههای از اوایل دهه ۶۰ خورشیدی از نزدیکی با ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب، بهرهبرداری سیاسی کرد. پس از عزل بنیصدر در خرداد ۱۳۶۰، او به همراه رجوی از ایران گریخت و به فرانسه رفت. این همپیمانی، هرچند در ظاهر بهعنوان یک اتحاد برای مقابله با جمهوری اسلامی مطرح میشد، در واقع بیشتر به نفع رجوی تمام شد.
سوءاستفاده رجوی از بنیصدر:
🔸مشروعیتبخشی به مجاهدین:
رجوی با نزدیکی به بنیصدر، که هنوز در میان برخی از مردم و نیروهای سیاسی دارای مشروعیت و وجهه بود، تلاش کرد تا سازمان مجاهدین را به عنوان یک نیروی مشروع در مبارزه با جمهوری اسلامی معرفی کند.
🔸جذب حمایت سیاسی و بینالمللی:
حضور بنیصدر در کنار رجوی در پاریس، در تبلیغات سیاسی مجاهدین تاثیرگذار بود و باعث میشد که این سازمان بهعنوان نیرویی با پایگاه سیاسی قابلتوجه در خارج از کشور معرفی شود.
🔸همزیستی موقتی با اهداف متفاوت:
رجوی به دنبال تقویت سازمان و جذب نیرو و منابع بود، در حالی که بنیصدر هدفش بازگشت به حاکمیت مردمسالارانه بود. این اختلافات بعدها به جدایی آنها انجامید.
🔸کنار گذاشتن بنیصدر:
پس از مدتی که رجوی به هدف تثبیت موقعیت سازمان در خارج رسید، عملا بنیصدر را کنار گذاشت و خط سیاسی سازمان را به طور کامل تحت کنترل خود گرفت.
⭕️اختلافات رجوی و بنیصدر
این اتحاد که از ابتدا بیشتر جنبه تاکتیکی داشت، بهدلیل تفاوتهای عمیق در بینش سیاسی، روش مبارزه و هدف نهایی، به سرعت دچار بحران شد.
🔻مهمترین دلایل اختلاف و جدایی آنها :
🔸1. تفاوت در منش سیاسی و ایدئولوژی:
بنیصدر باور به جمهوریت، حقوق بشر، آزادی بیان و حاکمیت قانون داشت. او مخالف مبارزه مسلحانه کور و خشونت گسترده بود.
رجوی اما به مشی مسلحانه و سرنگونی تمامعیار نظام جمهوری اسلامی با روشهای نظامی معتقد بود و سازمانش ساختار فرقهگونهای پیدا کرده بود که با دمکراسی در تضاد بود.
🔸2. نگاه به رهبری
بنیصدر خود را نمایندهی یک حرکت ملی میدانست و به همکاری ائتلافی باور داشت.
رجوی، اما، سازمان را در محور همهچیز میدید و عملا هیچ رقیب یا شریک قدرتی را در کنار خود تحمل نمیکرد. پس از مدتی، رجوی خواستار تابعیت کامل بنیصدر از خط سیاسی سازمان شد، که او نپذیرفت.
🔸3. رویکرد تبلیغاتی و رفتاری مجاهدین
بنیصدر از خشونتهای سازمان، از جمله عملیات انتحاری و ترور، انتقاد میکرد و آن را غیراخلاقی میدانست.
همچنین، او نسبت به رفتار فرقهای مجاهدین و سانسور درونی سازمان واکنش منفی داشت.
🔸4. انشعاب و جدایی نهایی
در سال ۱۳۶۲، بنیصدر رسما راه خود را از رجوی و مجاهدین جدا کرد. پس از آن، انتقادات صریحی از رفتارهای سازمان منتشر کرد، از جمله در کتابها و مصاحبههایی که بعدها انجام داد.
این جدایی ضربهای به وجهه بینالمللی سازمان مجاهدین بود، زیرا حضور بنیصدر به آنها ظاهری سیاسیتر و نه صرفا نظامی میداد.
https://t.me/IRAN_PAD
🔻مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق، در برههای از اوایل دهه ۶۰ خورشیدی از نزدیکی با ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب، بهرهبرداری سیاسی کرد. پس از عزل بنیصدر در خرداد ۱۳۶۰، او به همراه رجوی از ایران گریخت و به فرانسه رفت. این همپیمانی، هرچند در ظاهر بهعنوان یک اتحاد برای مقابله با جمهوری اسلامی مطرح میشد، در واقع بیشتر به نفع رجوی تمام شد.
سوءاستفاده رجوی از بنیصدر:
🔸مشروعیتبخشی به مجاهدین:
رجوی با نزدیکی به بنیصدر، که هنوز در میان برخی از مردم و نیروهای سیاسی دارای مشروعیت و وجهه بود، تلاش کرد تا سازمان مجاهدین را به عنوان یک نیروی مشروع در مبارزه با جمهوری اسلامی معرفی کند.
🔸جذب حمایت سیاسی و بینالمللی:
حضور بنیصدر در کنار رجوی در پاریس، در تبلیغات سیاسی مجاهدین تاثیرگذار بود و باعث میشد که این سازمان بهعنوان نیرویی با پایگاه سیاسی قابلتوجه در خارج از کشور معرفی شود.
🔸همزیستی موقتی با اهداف متفاوت:
رجوی به دنبال تقویت سازمان و جذب نیرو و منابع بود، در حالی که بنیصدر هدفش بازگشت به حاکمیت مردمسالارانه بود. این اختلافات بعدها به جدایی آنها انجامید.
🔸کنار گذاشتن بنیصدر:
پس از مدتی که رجوی به هدف تثبیت موقعیت سازمان در خارج رسید، عملا بنیصدر را کنار گذاشت و خط سیاسی سازمان را به طور کامل تحت کنترل خود گرفت.
⭕️اختلافات رجوی و بنیصدر
این اتحاد که از ابتدا بیشتر جنبه تاکتیکی داشت، بهدلیل تفاوتهای عمیق در بینش سیاسی، روش مبارزه و هدف نهایی، به سرعت دچار بحران شد.
🔻مهمترین دلایل اختلاف و جدایی آنها :
🔸1. تفاوت در منش سیاسی و ایدئولوژی:
بنیصدر باور به جمهوریت، حقوق بشر، آزادی بیان و حاکمیت قانون داشت. او مخالف مبارزه مسلحانه کور و خشونت گسترده بود.
رجوی اما به مشی مسلحانه و سرنگونی تمامعیار نظام جمهوری اسلامی با روشهای نظامی معتقد بود و سازمانش ساختار فرقهگونهای پیدا کرده بود که با دمکراسی در تضاد بود.
🔸2. نگاه به رهبری
بنیصدر خود را نمایندهی یک حرکت ملی میدانست و به همکاری ائتلافی باور داشت.
رجوی، اما، سازمان را در محور همهچیز میدید و عملا هیچ رقیب یا شریک قدرتی را در کنار خود تحمل نمیکرد. پس از مدتی، رجوی خواستار تابعیت کامل بنیصدر از خط سیاسی سازمان شد، که او نپذیرفت.
🔸3. رویکرد تبلیغاتی و رفتاری مجاهدین
بنیصدر از خشونتهای سازمان، از جمله عملیات انتحاری و ترور، انتقاد میکرد و آن را غیراخلاقی میدانست.
همچنین، او نسبت به رفتار فرقهای مجاهدین و سانسور درونی سازمان واکنش منفی داشت.
🔸4. انشعاب و جدایی نهایی
در سال ۱۳۶۲، بنیصدر رسما راه خود را از رجوی و مجاهدین جدا کرد. پس از آن، انتقادات صریحی از رفتارهای سازمان منتشر کرد، از جمله در کتابها و مصاحبههایی که بعدها انجام داد.
این جدایی ضربهای به وجهه بینالمللی سازمان مجاهدین بود، زیرا حضور بنیصدر به آنها ظاهری سیاسیتر و نه صرفا نظامی میداد.
https://t.me/IRAN_PAD
Forwarded from #ایران_پاد
⭕️شلیک به استبداد
🔻ترور ناصرالدین شاه زمینه ساز مشروطه
▪️ترور ناصرالدین شاه قاجار توسط میرزا رضای کرمانی در دوازدهم اردیبهشت ۱۲۷۵ در شهر ری تهران رخ داد. میرزا رضا کرمانی، که از مخالفان حکومت ناصرالدین شاه بود و به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی از جمله ظلمهای شاه و سیاستهای نادرست او علیه مردم ناراضی بود، اقدام به ترور شاه کرد.
او در حالی که شاه در حال ورود به حیاط خلوت ارگ سلطنتی بود، به او نزدیک شد و با شلیک یک گلوله، ناصرالدین شاه را به قتل رساند. این عمل باعث تغییرات عمدهای در تاریخ ایران شد و پس از مرگ شاه، سلسله قاجاریه به سرنوشت متفاوتی دچار شد.
میرزا رضا کرمانی پس از این اقدام توسط ماموران دستگیر شد و در نهایت اعدام شد. این ترور باعث شد تا حکومت قاجاریه در ایران در دورهای بحرانی قرار گیرد و زمینه را برای تحولاتی دیگر مانند انقلاب مشروطه فراهم کند.
ترور ناصرالدین شاه تاثیرات عمیقی بر تحولات سیاسی ایران داشت، اگرچه این ترور بهطور مستقیم منجر به انقلاب مشروطه نشد، اما زمینهساز برخی از تحولات مهم در تاریخ ایران و مسیر مشروطهخواهی گردید. در اینجا چند نکته کلیدی در مورد تاثیر این رویداد بر مشروطهخواهی آورده شده است:
🔸زوال قدرت مطلقه شاهان قاجار:
مرگ ناصرالدین شاه باعث شد تا خلا قدرتی در دربار قاجار ایجاد شود. ناصرالدین شاه که به مدت ۴۸ سال حکمرانی کرده بود، توانسته بود قدرت مطلقه خود را تحکیم کند. پس از مرگ او، جانشینانش به ویژه مظفرالدین شاه (که در زمان او مشروطهخواهی به اوج خود رسید) نتوانستند همانند او بر وضعیت کشور تسلط داشته باشند و همین امر باعث تضعیف قدرت مرکزی و ایجاد فرصتی برای جنبشهای مردمی شد.
🔸افزایش نارضایتی مردم از حکومت: ناصرالدین شاه به دلیل فساد، ظلم و بیتوجهی به رفاه عمومی مورد نارضایتی گستردهای قرار داشت. ترور او نشاندهنده اعتراضات و نارضایتیهایی بود که به شکلی گستردهتر در جامعه وجود داشت. این نارضایتیها به تدریج به جنبشهای آزادیخواهی و اصلاحطلبانه تبدیل شدند که نهایتا به انقلاب مشروطه انجامید.
🔸فشارهای خارجی و اقتصادی:
در دوره ناصرالدین شاه، ایران تحت نفوذ و سلطه کشورهای خارجی همچون انگلستان و روسیه قرار داشت. قراردادهای ننگینی که در زمان او بسته شد، به شدت اقتصاد و حاکمیت ایران را تحت فشار قرار داد. این وضعیت اقتصادی و سیاسی به اعتراضات گسترده مردم و نخبگان ایرانی منجر شد و افکار مشروطهخواهی را تقویت کرد.
🔸ظهور روشنفکری و نخبگان سیاسی:
پس از مرگ ناصرالدین شاه، گروههای مختلفی از روشنفکران و نخبگان سیاسی و فرهنگی آغاز به فعالیت کردند. بسیاری از این گروهها خواهان اصلاحات سیاسی و اجتماعی بودند. برخی از این نخبگان از جمله میرزا ملکم خان، ناصرالدین شاه را به دلیل عدم توجه به اصلاحات و حقوق مردم نقد کرده و بر لزوم تغییرات اساسی تأکید داشتند.
🔸مشروطهخواهی و انقلاب مشروطه:
ترور ناصرالدین شاه همچنین نوعی تغییر در شیوه نگاه به حکومت و مشروطهخواهی را به همراه داشت. مرگ او و ضعف جانشینانش، فضایی را برای جنبشهای مشروطهخواهانه فراهم کرد. در دوران مظفرالدین شاه، اعتراضات بیشتر و جنبش مشروطهخواهی به اوج خود رسید. مشروطهخواهان خواهان ایجاد نظامی قانونی و پارلمانی بودند که در آن شاه فقط به عنوان یک مقام تشریفاتی باقی بماند و امور کشور تحت نظارت مجلس و قوانین قرار گیرد. نهایتا در سال ۱۹۰۶ (۱۲۸۵ هجری شمسی) انقلاب مشروطه به وقوع پیوست.
▪️ اگرچه ترور ناصرالدین شاه بهطور مستقیم منجر به مشروطهخواهی نشد، اما بهطور غیرمستقیم و در نتیجه تضعیف حکومت مرکزی، افزایش نارضایتیها و ظهور جنبشهای اصلاحطلبانه، به تحولات بنیادینی در ایران انجامید که نهایتا به انقلاب مشروطه و تغییرات سیاسی و اجتماعی گستردهای در کشور منجر شد.
https://t.me/IRAN_PAD
🔻ترور ناصرالدین شاه زمینه ساز مشروطه
▪️ترور ناصرالدین شاه قاجار توسط میرزا رضای کرمانی در دوازدهم اردیبهشت ۱۲۷۵ در شهر ری تهران رخ داد. میرزا رضا کرمانی، که از مخالفان حکومت ناصرالدین شاه بود و به دلایل مختلف سیاسی و اجتماعی از جمله ظلمهای شاه و سیاستهای نادرست او علیه مردم ناراضی بود، اقدام به ترور شاه کرد.
او در حالی که شاه در حال ورود به حیاط خلوت ارگ سلطنتی بود، به او نزدیک شد و با شلیک یک گلوله، ناصرالدین شاه را به قتل رساند. این عمل باعث تغییرات عمدهای در تاریخ ایران شد و پس از مرگ شاه، سلسله قاجاریه به سرنوشت متفاوتی دچار شد.
میرزا رضا کرمانی پس از این اقدام توسط ماموران دستگیر شد و در نهایت اعدام شد. این ترور باعث شد تا حکومت قاجاریه در ایران در دورهای بحرانی قرار گیرد و زمینه را برای تحولاتی دیگر مانند انقلاب مشروطه فراهم کند.
ترور ناصرالدین شاه تاثیرات عمیقی بر تحولات سیاسی ایران داشت، اگرچه این ترور بهطور مستقیم منجر به انقلاب مشروطه نشد، اما زمینهساز برخی از تحولات مهم در تاریخ ایران و مسیر مشروطهخواهی گردید. در اینجا چند نکته کلیدی در مورد تاثیر این رویداد بر مشروطهخواهی آورده شده است:
🔸زوال قدرت مطلقه شاهان قاجار:
مرگ ناصرالدین شاه باعث شد تا خلا قدرتی در دربار قاجار ایجاد شود. ناصرالدین شاه که به مدت ۴۸ سال حکمرانی کرده بود، توانسته بود قدرت مطلقه خود را تحکیم کند. پس از مرگ او، جانشینانش به ویژه مظفرالدین شاه (که در زمان او مشروطهخواهی به اوج خود رسید) نتوانستند همانند او بر وضعیت کشور تسلط داشته باشند و همین امر باعث تضعیف قدرت مرکزی و ایجاد فرصتی برای جنبشهای مردمی شد.
🔸افزایش نارضایتی مردم از حکومت: ناصرالدین شاه به دلیل فساد، ظلم و بیتوجهی به رفاه عمومی مورد نارضایتی گستردهای قرار داشت. ترور او نشاندهنده اعتراضات و نارضایتیهایی بود که به شکلی گستردهتر در جامعه وجود داشت. این نارضایتیها به تدریج به جنبشهای آزادیخواهی و اصلاحطلبانه تبدیل شدند که نهایتا به انقلاب مشروطه انجامید.
🔸فشارهای خارجی و اقتصادی:
در دوره ناصرالدین شاه، ایران تحت نفوذ و سلطه کشورهای خارجی همچون انگلستان و روسیه قرار داشت. قراردادهای ننگینی که در زمان او بسته شد، به شدت اقتصاد و حاکمیت ایران را تحت فشار قرار داد. این وضعیت اقتصادی و سیاسی به اعتراضات گسترده مردم و نخبگان ایرانی منجر شد و افکار مشروطهخواهی را تقویت کرد.
🔸ظهور روشنفکری و نخبگان سیاسی:
پس از مرگ ناصرالدین شاه، گروههای مختلفی از روشنفکران و نخبگان سیاسی و فرهنگی آغاز به فعالیت کردند. بسیاری از این گروهها خواهان اصلاحات سیاسی و اجتماعی بودند. برخی از این نخبگان از جمله میرزا ملکم خان، ناصرالدین شاه را به دلیل عدم توجه به اصلاحات و حقوق مردم نقد کرده و بر لزوم تغییرات اساسی تأکید داشتند.
🔸مشروطهخواهی و انقلاب مشروطه:
ترور ناصرالدین شاه همچنین نوعی تغییر در شیوه نگاه به حکومت و مشروطهخواهی را به همراه داشت. مرگ او و ضعف جانشینانش، فضایی را برای جنبشهای مشروطهخواهانه فراهم کرد. در دوران مظفرالدین شاه، اعتراضات بیشتر و جنبش مشروطهخواهی به اوج خود رسید. مشروطهخواهان خواهان ایجاد نظامی قانونی و پارلمانی بودند که در آن شاه فقط به عنوان یک مقام تشریفاتی باقی بماند و امور کشور تحت نظارت مجلس و قوانین قرار گیرد. نهایتا در سال ۱۹۰۶ (۱۲۸۵ هجری شمسی) انقلاب مشروطه به وقوع پیوست.
▪️ اگرچه ترور ناصرالدین شاه بهطور مستقیم منجر به مشروطهخواهی نشد، اما بهطور غیرمستقیم و در نتیجه تضعیف حکومت مرکزی، افزایش نارضایتیها و ظهور جنبشهای اصلاحطلبانه، به تحولات بنیادینی در ایران انجامید که نهایتا به انقلاب مشروطه و تغییرات سیاسی و اجتماعی گستردهای در کشور منجر شد.
https://t.me/IRAN_PAD