وی در سن ۶۹ سالگی پس از عمل جراحی قلب و ابتلاء به ذاتالریه در وین، پایتخت اتریش درگذشت.
مرگی دردناک وشبیه به مرگ غلامحسین ساعدی!بدکاره ای مبتذل که تاریخ ایران همچو ساعدی را فقط در چپ های دشمن ایران به خود دیده👇
مرگی دردناک وشبیه به مرگ غلامحسین ساعدی!بدکاره ای مبتذل که تاریخ ایران همچو ساعدی را فقط در چپ های دشمن ایران به خود دیده👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
او گفته بود که این فلان فلان شده ها همه ی ما را فریب دادند!
شده هاهمه ی ما را فریب دادند،
به همه ی مان دروغ گفتند،آه در بساط ندارند.
توده را شخصا بعنوان یک فعال در حوزه ی تحقیق و در پی جستار و مطالعات اینچنین دیدم:
جمعیتی خائن به وطن که بخش عظیمی از آنها،👇
شده هاهمه ی ما را فریب دادند،
به همه ی مان دروغ گفتند،آه در بساط ندارند.
توده را شخصا بعنوان یک فعال در حوزه ی تحقیق و در پی جستار و مطالعات اینچنین دیدم:
جمعیتی خائن به وطن که بخش عظیمی از آنها،👇
همچو بیماری #جذام،یکدیگر را دریدند و خوردند و استثنایی در بین نیست و امروز باز شاهديم كه همخوابگان سياسي با سپاه چگونه یاد شاملو ميكنند و زندگي سراسر حقارتش را هيچ نام نميبرند.
تکیه حتی برای لحظه ای به عبارت امثال @esmaeilion اشتباهيست كه نامش بلاهت،حماقت و 👇
تکیه حتی برای لحظه ای به عبارت امثال @esmaeilion اشتباهيست كه نامش بلاهت،حماقت و 👇
،بر قامتش بتازد و آنرا ویرانه کند،حال چه باشعر و ترانه،چه با سیاست الوده به خون یا هرویین!
اگر هم در باب هرویینی بودن و ویرانی ایران افرادی مثل احمد شاملو میخواهید بدانید:
ظاهرا دوستاني بدنبال هروييني نوشتن شاملو،گله كرده اند كه چند سند رو معرفي ميكنم:
١-نجف دریابندری، مترجم، در مصاحبه با مجله بخارا گفت: طوسی (همسر اول احمد شاملو) یک روز به من گفت شاملو معتاد است، من چند بار او را پیش دکتر بردهام ترک کرده اما دوباره ... شما که رفیقش هستی بهش بگو که ترک کند. من هم اصلا خبر نداشتم که معتاد است. البته چند بار از این مواد به من هم داده بود. گرد سفید، هروئین خیلی عالی. من هم امتحان کردم ولی بعد بهش گفتم مثل این که تو معتاد هستی. ترکش کن. اگر میکشی مثل من که به طور اتفاقی میکشم و از این جور چیزها. نمیدانستم کسانی که معتادند این حرفها سرشان نمیشود. یک روز صدایش کردم رفتیم به کالباس فروشی البرز تا با هم حرف بزنیم. یکی از کارهای ابلهانهای که کردم همین بود.
👇
اگر هم در باب هرویینی بودن و ویرانی ایران افرادی مثل احمد شاملو میخواهید بدانید:
ظاهرا دوستاني بدنبال هروييني نوشتن شاملو،گله كرده اند كه چند سند رو معرفي ميكنم:
١-نجف دریابندری، مترجم، در مصاحبه با مجله بخارا گفت: طوسی (همسر اول احمد شاملو) یک روز به من گفت شاملو معتاد است، من چند بار او را پیش دکتر بردهام ترک کرده اما دوباره ... شما که رفیقش هستی بهش بگو که ترک کند. من هم اصلا خبر نداشتم که معتاد است. البته چند بار از این مواد به من هم داده بود. گرد سفید، هروئین خیلی عالی. من هم امتحان کردم ولی بعد بهش گفتم مثل این که تو معتاد هستی. ترکش کن. اگر میکشی مثل من که به طور اتفاقی میکشم و از این جور چیزها. نمیدانستم کسانی که معتادند این حرفها سرشان نمیشود. یک روز صدایش کردم رفتیم به کالباس فروشی البرز تا با هم حرف بزنیم. یکی از کارهای ابلهانهای که کردم همین بود.
👇
وی افزود: خلاصه بهش گفتم این قضیه تو چیه؟ تو واقعا معتادی؟ اگر معتادی بیا ترکش کن دیگر. شاملو قیافه گرفت که معتاد یعنی چی؟ من میکشم اما معتاد نیستم. گفتم یعنی چه که معتاد نیستی؟ اگر مثلا گیرت نیاید ناراحت نمیشوی؟ گفت نه، ولی گیرم میآید! خلاصه به من یک جوری حالی کرد که این چیزها به تو مربوط نیست. من هم گفتم باشد، مانعی ندارد. ولی متوجه شدم که شاملو گرفتار است و آن روز وقتی از کافه البرز بیرون آمدیم دوستی ما هم تمام شد. بعد از مدتی از طوسی هم جدا شد و زندگیاش به هم خورد و باز دوباره ازدواج کرد.👇
نامه اي از يدالله رويايي از شعراي معاصر به عباس معروفي هست كه در متن اين نامه خاطرهاي با احمد شاملو شاعر نوپرداز ايراني نقل شده است.
در قسمت از اين نامه كه با عنوان « تو چرا عباس هستي؟» و از وبلاگ رويايي برگفته شده است، آمده است:
« یادم افتاد که زمانی با شاملو، برای شرکت در کنگرۀ نظامی، به رم رفته بودیم. بهار ۱۳۵۴ بود. بعد از اتمام کار کنگره، به پیشنهاد او هفته ای به گشت و گذار ماندیم. روزها و شب های ما به پرسه در کوچه های رم و بارهای ونیز، در کافه ها و یا در هتل، به مستی و بی خبری می گذشت ، با ویسکی، و آذوقه ای از تریاک و هروئین که با خود برده بودیم، و یک "ذخیرۀ احتیاطی" از شیرۀ ناب. و یا مخدرات دیگر، گاهی هم از نوع علیایش: با دلبرکانی نه چندان غمگین .👇
در قسمت از اين نامه كه با عنوان « تو چرا عباس هستي؟» و از وبلاگ رويايي برگفته شده است، آمده است:
« یادم افتاد که زمانی با شاملو، برای شرکت در کنگرۀ نظامی، به رم رفته بودیم. بهار ۱۳۵۴ بود. بعد از اتمام کار کنگره، به پیشنهاد او هفته ای به گشت و گذار ماندیم. روزها و شب های ما به پرسه در کوچه های رم و بارهای ونیز، در کافه ها و یا در هتل، به مستی و بی خبری می گذشت ، با ویسکی، و آذوقه ای از تریاک و هروئین که با خود برده بودیم، و یک "ذخیرۀ احتیاطی" از شیرۀ ناب. و یا مخدرات دیگر، گاهی هم از نوع علیایش: با دلبرکانی نه چندان غمگین .👇
یکی از رخدادهای مهم و پرابهام زندگی شاملو به همین عادت ناپسندش مربوط میشده و باید در بافت همنشینیهای مرسوم میان معتادان نگریسته شود. این حادثه در ضمن میتوانسته به دردسری بزرگ برای شاملو بدل شود، اما به شکلی رفع و رجوع شد که ارتباط شاملو با دستگاههای امنیتی را تایید میکند و به همین خاطر جای کنکاش بیشتری دارد. این ماجرا به سال ۱۳۴۶ باز میگردد و این زمانی بود که شاملو موفق شد با یاری دار و دستهای از دوستانش ادارهی مجلهی «خوشه» را به دست بگیرد. یکی از این دوستان منوچهر شفیانی نام داشته و داستاننویسی جوان و بیست و هفت ساله بوده از اهالی خوزستان. این جوان دوست شاملو محسوب میشد و پیش از شاملو برای مدت کوتاهی سردبیری «خوشه» را بر عهده داشت. پس از انتقال این مقام به شاملو هم ارتباطش با او را حفظ کرد و عضو دار و دستهی هواداران شاملو در خوشه بود. شفیانی با زبان آلمانی آشنا بود و قصههای کوتاهی با حال و هوای روستایی مینوشت و بنابراین بخشی از جریان داستاننویسی دهقانی در این سالها محسوب میشد، که گرایش مائوئیستی و چریکی را نمایندگی میکردند.
.👇
.👇
منوچهر شفیانی هر از چندی به تهران سفر میکرد و با دوستانش -از جمله شاملو- دیدار میکرد. روز نوزدهم مهرماه سال ۱۳۴۶ او به دفتر مجلهی «خوشه» رفت و شاملو را دید و دیروقتِ شب همراه با او به منزلش در شمیران رفتند و شب را آنجا ماندند. این دو به مصرف هروئین معتاد بودند و قرار شد آن شب را با هم بگذرانند. چنین مینماید که شاملو آن کسی بوده که برای آن شب مواد مخدر فراهم آورده، و پولش را احتمالا شفیانی پرداخته است. یعنی در اینجا هم باز همان الگویی را میبینیم که پیشتر کیانوش بدان اشاره کرد.
این نکته البته جای توجه دارد که روابط دوستانهی نویسندگان «خوشه» در زمان سردبیری شاملو با مصرف مواد مخدر و روابط هممنقلی درآمیخته بوده است. اما حادثهی آن شب قدری وخیمتر از اعتیاد بود. چون مصرفِ افراطی مواد باعث شد شفیانی سکته کند و بمیرد. فردای آن روز، ماموران شهربانی شاملو را به خاطر در اختیار داشتن هروئین و مصرف آن به جرم قتل مرگ شفیانی بازداشت کردند و شاکی این پرونده برادر شفیانی بود. اما شاملو به شکلی مسئلهبرانگیز بلافاصله بعد از آن آزاد شد و پروندهی مرگ شفیانی هم بدون هیچ توضیحی بسته شد. در آن مقطع 👇
این نکته البته جای توجه دارد که روابط دوستانهی نویسندگان «خوشه» در زمان سردبیری شاملو با مصرف مواد مخدر و روابط هممنقلی درآمیخته بوده است. اما حادثهی آن شب قدری وخیمتر از اعتیاد بود. چون مصرفِ افراطی مواد باعث شد شفیانی سکته کند و بمیرد. فردای آن روز، ماموران شهربانی شاملو را به خاطر در اختیار داشتن هروئین و مصرف آن به جرم قتل مرگ شفیانی بازداشت کردند و شاکی این پرونده برادر شفیانی بود. اما شاملو به شکلی مسئلهبرانگیز بلافاصله بعد از آن آزاد شد و پروندهی مرگ شفیانی هم بدون هیچ توضیحی بسته شد. در آن مقطع 👇
زمانی روزنامهها به مرگ شفیانی اشارههایی کردند، اما به خصوص در مجلهی «فردوسی» و نشریههای وابسته به شاملو دلیل مرگش را سکته و سانحه عنوان کردند و از نقش او در این ماجرا نامی برده نشد. هرچند در نشریههای بیطرف دیگر به اشاره سخنانی در این مورد میتوان یافت.
احسان نراقي:
اعتیاد شاملو برای اطرافیانش پرهزینه و آسیبزا بوده است. به طور خاص در میان همسرانش چنین مینماید که توسی حائری هزینهی زیادی بابت این عادت او پرداخته باشد. در این مورد گزارش محمود کیانوش را هم داریم که دوست خانوادگی توسی حائری و شاملو بود و نوشته که دلیل زمین خوردن مجلهی «آشنا» آن بوده که پشتوانهی مالیاش به خاطر اعتیاد شاملو بر باد رفته. چون توسی قطعه زمینی که داشته و برای انتشار مجله اختصاصاش داده بود را فروخت و پولش را خرج شاملو کرد تا بستری شود و اعتیادش را ترک کند. اما این پول (قاعدتا به خاطر تداوم اعتیاد شاملو) به باد رفت و «آشنا» هم به این شکل به پایان کار خود رسید👇
احسان نراقي:
اعتیاد شاملو برای اطرافیانش پرهزینه و آسیبزا بوده است. به طور خاص در میان همسرانش چنین مینماید که توسی حائری هزینهی زیادی بابت این عادت او پرداخته باشد. در این مورد گزارش محمود کیانوش را هم داریم که دوست خانوادگی توسی حائری و شاملو بود و نوشته که دلیل زمین خوردن مجلهی «آشنا» آن بوده که پشتوانهی مالیاش به خاطر اعتیاد شاملو بر باد رفته. چون توسی قطعه زمینی که داشته و برای انتشار مجله اختصاصاش داده بود را فروخت و پولش را خرج شاملو کرد تا بستری شود و اعتیادش را ترک کند. اما این پول (قاعدتا به خاطر تداوم اعتیاد شاملو) به باد رفت و «آشنا» هم به این شکل به پایان کار خود رسید👇
با توجه به تداوم پایدار اعتیاد شاملو، چنین مینماید که او اصولا میلی به ترک کردن نداشته است. در چندین مورد میبینیم که افرادی سرشناس -معمولا زنانی که توجهی به او داشتهاند- هزینههایی کلان را بابت »ترک مواد» پرداخت میکنند، اما اعتیاد شاملو حتا برای زمانی کوتاه هم دچار وقفه نمیشود. از این رو حدسی که میتوان زد آن است که «ترک کردن» برای او ترفندی بوده که به بهانهاش منابعی مالی و امکاناتی را از دوستدارانش دریافت میکرده است، بی آن که قصدی در این راستا داشته باشد.
دربارهی اعتیاد شاملو، و تاثیری که این عادت بر زندگیاش داشت، گفتنی بسیار است. زندگینامههای رسمی او با دقتی وسواسآمیز از اشاره به این موضوع پرهیز میکنند و خودش تقریبا هیچ روایت و گزارشی از این عادت خود به دست نمیدهد. در حدی که ممکن است کسی زندگینامههای جا افتادهی او را که از مصاحبه و نوشتار خودش و آیدا برآمده، بخواند و اصولا متوجه نشود که شخصیت مرکزی داستان در سراسر عمرش اعتیادی شدید به هروئین داشته است.
در نهایت👇
دربارهی اعتیاد شاملو، و تاثیری که این عادت بر زندگیاش داشت، گفتنی بسیار است. زندگینامههای رسمی او با دقتی وسواسآمیز از اشاره به این موضوع پرهیز میکنند و خودش تقریبا هیچ روایت و گزارشی از این عادت خود به دست نمیدهد. در حدی که ممکن است کسی زندگینامههای جا افتادهی او را که از مصاحبه و نوشتار خودش و آیدا برآمده، بخواند و اصولا متوجه نشود که شخصیت مرکزی داستان در سراسر عمرش اعتیادی شدید به هروئین داشته است.
در نهایت👇
دربارهی اعتیاد شاملو، و تاثیری که این عادت بر زندگیاش داشت، گفتنی بسیار است. زندگینامههای رسمی او با دقتی وسواسآمیز از اشاره به این موضوع پرهیز میکنند و خودش تقریبا هیچ روایت و گزارشی از این عادت خود به دست نمیدهد. در حدی که ممکن است کسی زندگینامههای جا افتادهی او را که از مصاحبه و نوشتار خودش و آیدا برآمده، بخواند و اصولا متوجه نشود که شخصیت مرکزی داستان در سراسر عمرش اعتیادی شدید به هروئین داشته است. در مواردی هم که اشارههایی به اعتیاد شاملو وجود دارد، دو گزاره مدام تکرار میشود. نخست این که او «قربانی» اعتیاد بوده، و دوم آن که در برابر این عادت ناپسند مقاومتی قهرمانانه به خرج داده و اجازه نداده این امر در آفرینش ادبی و نبوغ درخشانش خللی ایجاد کند. این که رویارویی شاملو با مواد مخدر چقدر منفعل و قربانیگونه، یا فعال و قربانگرانه بوده، باید ارزیابی شود. همچنان که تاثیر این عادت بر آثارش.
پایان قسمت اول
#پسرعاقل_نوح
پایان قسمت اول
#پسرعاقل_نوح
رفقا این یارو کاوه شهروز @kshahrooz،در کل زندگیش یک روز هم عربستان سعودی نبوده_من همین الان تو عربستانم و با اطمینان بهتون میگم سطح رضایت مردم سعودی از زندگی خوبشون بینهایت زیاده و خوشحالن.ایشون مطلقا داره گه میخوره👇از همونگهی که از ۵۷ تا الان خوردن.
🔗 شماره ۲ Dearcelo,Ervin (@Ervin_dearcelo2)
@C_B_SHAHZADEH
🔗 شماره ۲ Dearcelo,Ervin (@Ervin_dearcelo2)
@C_B_SHAHZADEH
لایقان تحقیر
#تریبون_آزاد
بیست و چهار ساعت از نطق بی سابقه دونالد ترامپ علیه دولتمردان ایرانی می گذرد؛
از سنگ صدا در آمده، اما یک نفر از این جماعت جواب او رو نداده. چرا؟ چون اساسا پاسخی وجود ندارد. انگار آن کلمات سنگین، جملات زهرآگین و طعنه های تند و تلخ چنان درست و دقیق بوده که این طایفه همیشه طلب کار رو هم از رو برده.
چه کسی فکرش رو می کرد یک روز رئیس جمهور آمریکا در نزدیک ترین نقطه به خلیج فارس، درخانه رقبای حیثیتی و منطقه ای ایران، با شمرده ترین واژه ها چوب حراج بر آبروی اینها بزند؟
از قطعی بحران آب و قطعی برق بگوید؟!
از خشک شدن مراتع و مزارع و از دو مسیر متفاوت که ایران و اعراب پیمودند و امروز اختلافش از زمین تا آسمان است؟!
اختلافی به اندازه خاموشی نورافکن زپرتی ورزشگاه آزادی و میزبانی جام جهانی در آن کشورها !!
نوش جان؛ سطر به سطر این خطابه تحقیر آمیز حق تان بود؛ حق شما که یک عمر منتقد دلسوز و وطن دوست ایرانی را به سیاه نمایی متهم کردید و دور را دست دلقلک های میان مایه دادید،
شما که سخنرانان آگاه و ایران پرست رو به محاق بردید و میکروفون رو به امثال رائفی پور سپردید تا از رابطه جن و شلوار جین حرف بزند و دستور عرق گیری از نمک خشک شده جوراب بدهد،
شما که باسوادترین اساتید رو به سمت مهاجرت یا خاموشی سوق دادید و کرسی دانشگاهها رو به مدیحه سرایان بخشیدید،
شما که نماینده مجلستان کسی است که ادعا داشت ویروس کرونا کلا دروغ است،
شما که مجری تلویزیون تان آن لوده چندش آور بی نمکی است که با ذره بین دنبال یک دقیقه خاموشی در کل جهان می گردد، تا سه ساعت، سه ساعت بی برقی ملت ایران را توجیه کند.!؟
الحق که تبدیل کردن یک کشور جوان و ثروتمند و امیدوار و به جامعه ای پیر و فقیر و دلگیر، فقط با همین کادر و کابین ممکن بود؛ لشکر مصمم و سختکوش جهل.
یکی از کثافت ترین واژه های که در همه این سالها اختراع شد، "خودتحقیری" بود، ابزاری برای سرکوب هر نوع نقد و نظر مخالف. هر که حرف زد و نگران بود و هشدار داد با همین کلمه نفرینی چوبش زدند و پرونده برایش ساختند. آشغال ها رو زیر فرش ریختند و گمان کردند کسی نمی بیند !!؟.
توییت دوخطی امثال دایی و مهدوی کیا را حمل بر وطن فروشی کردند و با بودجه دولتی به قهرمانان دلسوز این ملک تاختند.
حالا حق این کبک های سر زیر برف کرده است که این طور ملامت شوند، صدایی رو که از حنجره خسته دوست نشنیدند، امروز از گلوی تحقیر گر ترامپ بر سرشان فریاد می شود؛ پیش چشمان مشتاق و راضی شیوخ عرب !!!!؟
“رسول بهروش”
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
بیست و چهار ساعت از نطق بی سابقه دونالد ترامپ علیه دولتمردان ایرانی می گذرد؛
از سنگ صدا در آمده، اما یک نفر از این جماعت جواب او رو نداده. چرا؟ چون اساسا پاسخی وجود ندارد. انگار آن کلمات سنگین، جملات زهرآگین و طعنه های تند و تلخ چنان درست و دقیق بوده که این طایفه همیشه طلب کار رو هم از رو برده.
چه کسی فکرش رو می کرد یک روز رئیس جمهور آمریکا در نزدیک ترین نقطه به خلیج فارس، درخانه رقبای حیثیتی و منطقه ای ایران، با شمرده ترین واژه ها چوب حراج بر آبروی اینها بزند؟
از قطعی بحران آب و قطعی برق بگوید؟!
از خشک شدن مراتع و مزارع و از دو مسیر متفاوت که ایران و اعراب پیمودند و امروز اختلافش از زمین تا آسمان است؟!
اختلافی به اندازه خاموشی نورافکن زپرتی ورزشگاه آزادی و میزبانی جام جهانی در آن کشورها !!
نوش جان؛ سطر به سطر این خطابه تحقیر آمیز حق تان بود؛ حق شما که یک عمر منتقد دلسوز و وطن دوست ایرانی را به سیاه نمایی متهم کردید و دور را دست دلقلک های میان مایه دادید،
شما که سخنرانان آگاه و ایران پرست رو به محاق بردید و میکروفون رو به امثال رائفی پور سپردید تا از رابطه جن و شلوار جین حرف بزند و دستور عرق گیری از نمک خشک شده جوراب بدهد،
شما که باسوادترین اساتید رو به سمت مهاجرت یا خاموشی سوق دادید و کرسی دانشگاهها رو به مدیحه سرایان بخشیدید،
شما که نماینده مجلستان کسی است که ادعا داشت ویروس کرونا کلا دروغ است،
شما که مجری تلویزیون تان آن لوده چندش آور بی نمکی است که با ذره بین دنبال یک دقیقه خاموشی در کل جهان می گردد، تا سه ساعت، سه ساعت بی برقی ملت ایران را توجیه کند.!؟
الحق که تبدیل کردن یک کشور جوان و ثروتمند و امیدوار و به جامعه ای پیر و فقیر و دلگیر، فقط با همین کادر و کابین ممکن بود؛ لشکر مصمم و سختکوش جهل.
یکی از کثافت ترین واژه های که در همه این سالها اختراع شد، "خودتحقیری" بود، ابزاری برای سرکوب هر نوع نقد و نظر مخالف. هر که حرف زد و نگران بود و هشدار داد با همین کلمه نفرینی چوبش زدند و پرونده برایش ساختند. آشغال ها رو زیر فرش ریختند و گمان کردند کسی نمی بیند !!؟.
توییت دوخطی امثال دایی و مهدوی کیا را حمل بر وطن فروشی کردند و با بودجه دولتی به قهرمانان دلسوز این ملک تاختند.
حالا حق این کبک های سر زیر برف کرده است که این طور ملامت شوند، صدایی رو که از حنجره خسته دوست نشنیدند، امروز از گلوی تحقیر گر ترامپ بر سرشان فریاد می شود؛ پیش چشمان مشتاق و راضی شیوخ عرب !!!!؟
“رسول بهروش”
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوریه تموم شد رفتن سراغ سودان
ویرانی های جنگ در سودان را باز سازی کنند
ویرانه های زلزله ،سیل ،انفجار در بندر عباس ووووو احتیاج به باز سازی نداره ؟
پول این مملکت باید خرج بیگانه بشه
#ننگ_بر_خامنه_ای_جنايتكار_و_مزدورانش
#بگو_برگرد_شاه
#KingRezaPahlavi
🔗 کمپین_بازگشت_شاهزاده (@payandeiranam)
@C_B_SHAHZADEH
ویرانی های جنگ در سودان را باز سازی کنند
ویرانه های زلزله ،سیل ،انفجار در بندر عباس ووووو احتیاج به باز سازی نداره ؟
پول این مملکت باید خرج بیگانه بشه
#ننگ_بر_خامنه_ای_جنايتكار_و_مزدورانش
#بگو_برگرد_شاه
#KingRezaPahlavi
🔗 کمپین_بازگشت_شاهزاده (@payandeiranam)
@C_B_SHAHZADEH