Forwarded from #ایران_پاد
⭕️فلسفه قدیم یونانی و جدید آلمانی
تقابل فلسفه یونانی و آلمانی یکی از جذابترین مباحث در تاریخ اندیشه است. این دو سنت فلسفی، هرچند هر دو ریشه در عقلگرایی دارند، اما در رویکرد، زبان، اهداف و مفهوم انسان و جهان تفاوتهای بنیادینی دارند
🔸۱. نگاه به انسان و جهان
🔺فلسفه یونانی (بهویژه افلاطون و ارسطو):
جهان را نظممند، عقلانی و دارای غایتی مشخص میبیند.
انسان موجودی عقلانی است که باید با فضیلت زیستن به هماهنگی با نظم کیهانی برسد.
🔺فلسفه آلمانی (بهویژه کانت، هگل، شوپنهاور، نیچه):
بیشتر بر خودآگاهی، تاریخ، اراده، و بحرانهای فردی تمرکز دارد.
انسان نه فقط موجودی عقلانی بلکه موجودی متضاد، پر از کشمکش درونی و در جستجوی معناست.
🔸۲. منبع شناخت و معرفت
🔺یونانیان باستان:
تاکید بر عقل بهعنوان ابزار شناخت واقعیت.
اهمیت شکل و صورت و طبیعت چیزها.
🔺آلمانیها (بهویژه از کانت به بعد):
تاکید بر سوژه و ساختار ذهن.
معرفت نه کشف، بلکه ساختن واقعیت است (کانت: "عقل خود قانونگذار طبیعت است").
🔸۳. رویکرد به اخلاق
🔺یونانی، سقراط، افلاطون، ارسطو:
فضیلتگرایی و اخلاق مبتنی بر طبیعت و عقل.
🔺آلمانی
کانت:
اخلاق وظیفهگرا ؛ عمل اخلاقی از روی وظیفه و قانون عقلی.
نیچه:
نقد شدید اخلاق سنتی؛ دفاع از "اخلاق سروران" در برابر "اخلاق بردگان".
🔸۴. زبان و سبک بیان
🔺یونانیان:
سادهتر، نظاممندتر، و بر گفتوگو و جدل (دیالکتیک) مبتنی.
🔺آلمانیها:
زبان پیچیده، انتزاعی و گاه دشوارفهم؛ بهویژه در آثار هگل و هایدگر.
🔸۵. هدف فلسفه
🔺فلسفه یونانی:
رسیدن به زندگی نیک و هماهنگ با طبیعت.
🔺فلسفه آلمانی:
خودفهمی انسان، نقد عقل، و تحول تاریخی روح
بدون فلسفه یونانی، فلسفه آلمانی هم وجود نداشت . انگار تمام فیلسوفان جهان در گفت و گو با فیلسوفان یونانی هستند
▪️در ایران هم البته به نوعی این اتفاق افتاد و همه فیلسوفان در گفت و گو با فلسفه خسروانی (پیش از اسلام) بودند، اما این گفت و گو را مشخصا در سهروردی می بینیم
سهروردی در قالب فلسفه نوخسروانی این فلسفه را احیا کرده بود
▪️در ایران باستان معتقد بودند زروان خواست که باردار شود اما بعد دچار تردید شد. از خواستش اهورامزدا و از تردیدش اهریمن زاده شد
▪️اهورا مزدا بعدها در دین زرتشتی به خدای اصلی تبدیل شد. اهورامزدا مظهر نور بود. سهروردی با استناد به آیاتی نظیر الله نور السموات و الارض و الله مشکوه النور گفت : زرتشتیان درست می گفتند و خدا نور است و چون آتش مظهر نورانیت هست، پرستش به سوی آتش، آتش پرستی نیست
سهروردی حتی در فلسفه خودش بسیاری از کلمات زرتشتی و اوستایی را به کار گرفت و اساس فلسفه خودش را بر مبنای نور قرار داد.
و بعدها فارابی هم در فلسفه خودش به نوعی نظریه شاهی آرمانی و ایران شهری را تدوین میکند...
درواقع فلسفه شرق و غرب وامدار فلاسفه یونانی بودند.
https://t.me/IRAN_PAD
تقابل فلسفه یونانی و آلمانی یکی از جذابترین مباحث در تاریخ اندیشه است. این دو سنت فلسفی، هرچند هر دو ریشه در عقلگرایی دارند، اما در رویکرد، زبان، اهداف و مفهوم انسان و جهان تفاوتهای بنیادینی دارند
🔸۱. نگاه به انسان و جهان
🔺فلسفه یونانی (بهویژه افلاطون و ارسطو):
جهان را نظممند، عقلانی و دارای غایتی مشخص میبیند.
انسان موجودی عقلانی است که باید با فضیلت زیستن به هماهنگی با نظم کیهانی برسد.
🔺فلسفه آلمانی (بهویژه کانت، هگل، شوپنهاور، نیچه):
بیشتر بر خودآگاهی، تاریخ، اراده، و بحرانهای فردی تمرکز دارد.
انسان نه فقط موجودی عقلانی بلکه موجودی متضاد، پر از کشمکش درونی و در جستجوی معناست.
🔸۲. منبع شناخت و معرفت
🔺یونانیان باستان:
تاکید بر عقل بهعنوان ابزار شناخت واقعیت.
اهمیت شکل و صورت و طبیعت چیزها.
🔺آلمانیها (بهویژه از کانت به بعد):
تاکید بر سوژه و ساختار ذهن.
معرفت نه کشف، بلکه ساختن واقعیت است (کانت: "عقل خود قانونگذار طبیعت است").
🔸۳. رویکرد به اخلاق
🔺یونانی، سقراط، افلاطون، ارسطو:
فضیلتگرایی و اخلاق مبتنی بر طبیعت و عقل.
🔺آلمانی
کانت:
اخلاق وظیفهگرا ؛ عمل اخلاقی از روی وظیفه و قانون عقلی.
نیچه:
نقد شدید اخلاق سنتی؛ دفاع از "اخلاق سروران" در برابر "اخلاق بردگان".
🔸۴. زبان و سبک بیان
🔺یونانیان:
سادهتر، نظاممندتر، و بر گفتوگو و جدل (دیالکتیک) مبتنی.
🔺آلمانیها:
زبان پیچیده، انتزاعی و گاه دشوارفهم؛ بهویژه در آثار هگل و هایدگر.
🔸۵. هدف فلسفه
🔺فلسفه یونانی:
رسیدن به زندگی نیک و هماهنگ با طبیعت.
🔺فلسفه آلمانی:
خودفهمی انسان، نقد عقل، و تحول تاریخی روح
بدون فلسفه یونانی، فلسفه آلمانی هم وجود نداشت . انگار تمام فیلسوفان جهان در گفت و گو با فیلسوفان یونانی هستند
▪️در ایران هم البته به نوعی این اتفاق افتاد و همه فیلسوفان در گفت و گو با فلسفه خسروانی (پیش از اسلام) بودند، اما این گفت و گو را مشخصا در سهروردی می بینیم
سهروردی در قالب فلسفه نوخسروانی این فلسفه را احیا کرده بود
▪️در ایران باستان معتقد بودند زروان خواست که باردار شود اما بعد دچار تردید شد. از خواستش اهورامزدا و از تردیدش اهریمن زاده شد
▪️اهورا مزدا بعدها در دین زرتشتی به خدای اصلی تبدیل شد. اهورامزدا مظهر نور بود. سهروردی با استناد به آیاتی نظیر الله نور السموات و الارض و الله مشکوه النور گفت : زرتشتیان درست می گفتند و خدا نور است و چون آتش مظهر نورانیت هست، پرستش به سوی آتش، آتش پرستی نیست
سهروردی حتی در فلسفه خودش بسیاری از کلمات زرتشتی و اوستایی را به کار گرفت و اساس فلسفه خودش را بر مبنای نور قرار داد.
و بعدها فارابی هم در فلسفه خودش به نوعی نظریه شاهی آرمانی و ایران شهری را تدوین میکند...
درواقع فلسفه شرق و غرب وامدار فلاسفه یونانی بودند.
https://t.me/IRAN_PAD
Telegram
attach 📎