عزیــز شیـران به بنـد اسـت اگــر،
هزاری ژیـان میخـروشـنــــد دگــر
چه زیبــاتر از عشـق آزادی اسـت؟
رهـــا بـودن مردمـم شــادی اسـت
ستـــم تا کجـــا میتوانـــد بـه پــا
بـمانـــد در ایــن شهسـوارانســرا؟
شــود تا کجــا بنــده شیـــر ژیـان؟
کــــه بنـــدی نـَـبـَـد اوژن جنــگلان
شکستـــه قــــلم، ببسـتنـد نفــــس،
سروجانش ار بستـه کـردند قفــس
به خنیـــــا کـــند مســخِ اهـل تبــاه
بــه واژه قــلم مــیزند بـــر ســـیاه
که او اهلِشید استو روشنضمیر
ز گولان کجا درهراس است هژیر؟
بـــــه آواز او، جنــــــگل شــــبزده،
شود مست و شادان از این میکده
شمیـــم رهــا خیـزد از شــاخ و بـار
خــزان را شــود نوبـــران در بهــــار
با اعلام حمایت از زندانیان سیاسی و همبستگی با آنها این پیام مخابره میشود که آنها تنها نیستند.
#صدای_زندانیان_سیاسی_باشیم
@C_B_SHAHZADEH
هزاری ژیـان میخـروشـنــــد دگــر
چه زیبــاتر از عشـق آزادی اسـت؟
رهـــا بـودن مردمـم شــادی اسـت
ستـــم تا کجـــا میتوانـــد بـه پــا
بـمانـــد در ایــن شهسـوارانســرا؟
شــود تا کجــا بنــده شیـــر ژیـان؟
کــــه بنـــدی نـَـبـَـد اوژن جنــگلان
شکستـــه قــــلم، ببسـتنـد نفــــس،
سروجانش ار بستـه کـردند قفــس
به خنیـــــا کـــند مســخِ اهـل تبــاه
بــه واژه قــلم مــیزند بـــر ســـیاه
که او اهلِشید استو روشنضمیر
ز گولان کجا درهراس است هژیر؟
بـــــه آواز او، جنــــــگل شــــبزده،
شود مست و شادان از این میکده
شمیـــم رهــا خیـزد از شــاخ و بـار
خــزان را شــود نوبـــران در بهــــار
با اعلام حمایت از زندانیان سیاسی و همبستگی با آنها این پیام مخابره میشود که آنها تنها نیستند.
#صدای_زندانیان_سیاسی_باشیم
@C_B_SHAHZADEH
"آزادی"
به لحظهای که نخواهند بی برابریاش...
از کردستان و خوزستان سوی نیزارهای ماهشهر نوشتهام
تعلیقی از طلا به تن ِ مِس نوشتهام
یک نامه ، با زبان ِ اشاره ؛
بهرسم ِ سرو
از پشت ِ چشمبند به نرگس نوشتهام
چون پنجهی پلنگ که بر مازهی گوزن
اسم ِ تو را بر اسب ِ حوادث نوشتهام
(آزادی)! ای نیامده!
آوازهی تو را...
بر لوح ِ سینه با نَفَس ِ حِس نوشتهام
نام ِ تو را دُرُشت بهدیوار ِ روزگار...
با خون ِ نوبَرانهی خالص نوشتهام
#آرتادخت
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#صدای_زندانیان_باشیم
@C_B_SHAHZADEH
به لحظهای که نخواهند بی برابریاش...
از کردستان و خوزستان سوی نیزارهای ماهشهر نوشتهام
تعلیقی از طلا به تن ِ مِس نوشتهام
یک نامه ، با زبان ِ اشاره ؛
بهرسم ِ سرو
از پشت ِ چشمبند به نرگس نوشتهام
چون پنجهی پلنگ که بر مازهی گوزن
اسم ِ تو را بر اسب ِ حوادث نوشتهام
(آزادی)! ای نیامده!
آوازهی تو را...
بر لوح ِ سینه با نَفَس ِ حِس نوشتهام
نام ِ تو را دُرُشت بهدیوار ِ روزگار...
با خون ِ نوبَرانهی خالص نوشتهام
#آرتادخت
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#صدای_زندانیان_باشیم
@C_B_SHAHZADEH