"آزادی"
به لحظهای که نخواهند بی برابریاش...
از کردستان و خوزستان سوی نیزارهای ماهشهر نوشتهام
تعلیقی از طلا به تن ِ مِس نوشتهام
یک نامه ، با زبان ِ اشاره ؛
بهرسم ِ سرو
از پشت ِ چشمبند به نرگس نوشتهام
چون پنجهی پلنگ که بر مازهی گوزن
اسم ِ تو را بر اسب ِ حوادث نوشتهام
(آزادی)! ای نیامده!
آوازهی تو را...
بر لوح ِ سینه با نَفَس ِ حِس نوشتهام
نام ِ تو را دُرُشت بهدیوار ِ روزگار...
با خون ِ نوبَرانهی خالص نوشتهام
#آرتادخت
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#صدای_زندانیان_باشیم
@C_B_SHAHZADEH
به لحظهای که نخواهند بی برابریاش...
از کردستان و خوزستان سوی نیزارهای ماهشهر نوشتهام
تعلیقی از طلا به تن ِ مِس نوشتهام
یک نامه ، با زبان ِ اشاره ؛
بهرسم ِ سرو
از پشت ِ چشمبند به نرگس نوشتهام
چون پنجهی پلنگ که بر مازهی گوزن
اسم ِ تو را بر اسب ِ حوادث نوشتهام
(آزادی)! ای نیامده!
آوازهی تو را...
بر لوح ِ سینه با نَفَس ِ حِس نوشتهام
نام ِ تو را دُرُشت بهدیوار ِ روزگار...
با خون ِ نوبَرانهی خالص نوشتهام
#آرتادخت
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#صدای_زندانیان_باشیم
@C_B_SHAHZADEH
گریستم
و جهان از گریهام،گریست
آندم که میدانست هر پرنده
در سرزمین من ارزشی دیگر گونه داشت
نغمه خوانهایش در قفس
قمریانش بر هیزم کباب
درناها در کوچ همیشگی
با جوجههای آوارهتر از خویش
و کلاغ را
نصیبی جز سنگ و ناسزا نبود
تنها لاشخوران بودند که آزادی را
برای خویش معنا میکردند
«موسی افتخاری»
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#صدای_زندانیان_باشیم
#مادران_خشمگین
@C_B_SHAHZADEH
و جهان از گریهام،گریست
آندم که میدانست هر پرنده
در سرزمین من ارزشی دیگر گونه داشت
نغمه خوانهایش در قفس
قمریانش بر هیزم کباب
درناها در کوچ همیشگی
با جوجههای آوارهتر از خویش
و کلاغ را
نصیبی جز سنگ و ناسزا نبود
تنها لاشخوران بودند که آزادی را
برای خویش معنا میکردند
«موسی افتخاری»
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#صدای_زندانیان_باشیم
#مادران_خشمگین
@C_B_SHAHZADEH