"روسفیدی هایِ یزید روسیاه"
#تریبون_آزاد
✍رضا بابایی
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍رضا بابایی
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
@C_B_SHAHZADEH
نمونهای از مبتذلشدن حکمرانی در ایران
#تریبون_آزاد
مسعود پزشکیان که علاوه بر اصلاحطلبان، تعداد زیادی «به ظاهر اپوزیسیون» هم در یک تقسیم کار ابلهانه به او رای دادند، این روزها منجلابی درست کرده که خود و «رانتجویان» اطرافش را در آن غرق خواهدکرد. او و مشاورانش کارگروههایی به اصطلاح تخصصی تشکیل دادهاند تا وزرا و مقامات دولت جدید را پیشنهادکنند و از آن طرف، خودش کت درآورده آستین بالا زده و از این حسینه به آن حسینه مشغول سینهزنی است.
البته مواردی چون «نداشتن اعتماد به نفس»، «فقدان برنامه یا رویکردی خاص» و «ناامیدی از اجرای هر گونه طرح جدی» نیز میتواند از دلایل این گیجبازیهای پزشکیان باشد.
اعضای این کارگروهها سرکردههای باندهایی هستند که وزارتخانه و دستگاه مورد نظر را در دورههای مختلف ویران و غارت کردهاند و جالب اینجاست که در بسیاری از موارد از نظر سیاسی نیز در جناحهای مختلف جمهوری اسلامی دستهبندی میشوند و لولوی اصولگرا و جلیلی و … هم دیگر در میان نیست.
او البته از سر بیسوادی تصور میکند با این کار به «مردمی بودن» و «صدای همه را شنیدن» شهره میشود. اما نمیگوید که بالاخره در هر حوزهای چه نگاهی دارد و چگونه با مجموعهای از نیروهایی با دیدگاه متضاد میخواهد برنامهای را تدوین و اجرا کند؟! اگر کسی ادعا دارد که با رای مردم رییسجمهور شدهاست، طبیعی است که باید به دنبال اجرای خطمشی خود بوده و چهرههای موردنظر خود را معرفی نماید. این تعارف و بازکردن چتری که همه زیر آن جا بشوند، یعنی اینکه خودش هم خوب میداند نه نماینده مردم است و نه بیش از آفتابهدار مسجد شاه اختیار دارد!
اما نکتهی مهمتر این است که این روش فراخوان و به اصطلاح شایسته گزینی، جز ایجاد تنش و درگیری و گسترش رقابتهای مخرب داخل سازمانها هیچ فایده ای ندارد و آتش جنگ رانتخواران را در دستگاههای دولتی شعلهور میکند.
من نگاهی به کارگروه آموزشوپرورش انداختم و دیدم چندین جناح که به خون یکدیگر تشنه هستند را دور هم جمع کردهاند تا «ضوابط وزیر شایسته» را تهیه کنند! این کارهای عوامانه و پوپولیستی خود مروج فساد و عامل تشکیل شبکههای دادوستد میان ذینفوذان و جناحها و افراد است.
در اینجا به جای انتخاب «فرد شایسته» این مذاکرات بر سر تقسیم پستهاست که در نهایت وزیر را تعیین میکند. چند تا اداره کل و دو تا معاونت به جریان ما بدهید تا ما از ادعای وزارت عقب بکشیم و به نیروی مورد نظر شما رای بدهیم!
اما بعدا چه اتفاقی میافتد؟ در تمام سالهای وزارت، هیچ معاونتی با دیگری هماهنگ و همیار نیست و ادارات و زیرمجموعهها به مرکز توطئه و دورهمنشینی و نقشهکشیدن برای خنثیسازی برنامهها و ناکامی وزیر و مطرحشدن گزینهی جدید برای وزارت تبدیل میشوند.
جمهوری اسلامی ننگ حکمرانی است و سیستم اداری کارآمد و قدرتمندی که قبل از انقلاب طراحیشدهبود و به خوبی کار میکرد را به لبهی پرتگاه و ورطهی فروپاشی رساندهاست. یکی از ملزومات بازسازی ایران همین سیستم اداری است و جمهوری اسلامی در تلاش است تا آن را هم مانند داشتههای دیگر ایران از بین ببرد و مانند صدر اسلام کشور را با گماشتهها و «والیها» اداره کند!
#حکمرانی_اسلامی
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
مسعود پزشکیان که علاوه بر اصلاحطلبان، تعداد زیادی «به ظاهر اپوزیسیون» هم در یک تقسیم کار ابلهانه به او رای دادند، این روزها منجلابی درست کرده که خود و «رانتجویان» اطرافش را در آن غرق خواهدکرد. او و مشاورانش کارگروههایی به اصطلاح تخصصی تشکیل دادهاند تا وزرا و مقامات دولت جدید را پیشنهادکنند و از آن طرف، خودش کت درآورده آستین بالا زده و از این حسینه به آن حسینه مشغول سینهزنی است.
البته مواردی چون «نداشتن اعتماد به نفس»، «فقدان برنامه یا رویکردی خاص» و «ناامیدی از اجرای هر گونه طرح جدی» نیز میتواند از دلایل این گیجبازیهای پزشکیان باشد.
اعضای این کارگروهها سرکردههای باندهایی هستند که وزارتخانه و دستگاه مورد نظر را در دورههای مختلف ویران و غارت کردهاند و جالب اینجاست که در بسیاری از موارد از نظر سیاسی نیز در جناحهای مختلف جمهوری اسلامی دستهبندی میشوند و لولوی اصولگرا و جلیلی و … هم دیگر در میان نیست.
او البته از سر بیسوادی تصور میکند با این کار به «مردمی بودن» و «صدای همه را شنیدن» شهره میشود. اما نمیگوید که بالاخره در هر حوزهای چه نگاهی دارد و چگونه با مجموعهای از نیروهایی با دیدگاه متضاد میخواهد برنامهای را تدوین و اجرا کند؟! اگر کسی ادعا دارد که با رای مردم رییسجمهور شدهاست، طبیعی است که باید به دنبال اجرای خطمشی خود بوده و چهرههای موردنظر خود را معرفی نماید. این تعارف و بازکردن چتری که همه زیر آن جا بشوند، یعنی اینکه خودش هم خوب میداند نه نماینده مردم است و نه بیش از آفتابهدار مسجد شاه اختیار دارد!
اما نکتهی مهمتر این است که این روش فراخوان و به اصطلاح شایسته گزینی، جز ایجاد تنش و درگیری و گسترش رقابتهای مخرب داخل سازمانها هیچ فایده ای ندارد و آتش جنگ رانتخواران را در دستگاههای دولتی شعلهور میکند.
من نگاهی به کارگروه آموزشوپرورش انداختم و دیدم چندین جناح که به خون یکدیگر تشنه هستند را دور هم جمع کردهاند تا «ضوابط وزیر شایسته» را تهیه کنند! این کارهای عوامانه و پوپولیستی خود مروج فساد و عامل تشکیل شبکههای دادوستد میان ذینفوذان و جناحها و افراد است.
در اینجا به جای انتخاب «فرد شایسته» این مذاکرات بر سر تقسیم پستهاست که در نهایت وزیر را تعیین میکند. چند تا اداره کل و دو تا معاونت به جریان ما بدهید تا ما از ادعای وزارت عقب بکشیم و به نیروی مورد نظر شما رای بدهیم!
اما بعدا چه اتفاقی میافتد؟ در تمام سالهای وزارت، هیچ معاونتی با دیگری هماهنگ و همیار نیست و ادارات و زیرمجموعهها به مرکز توطئه و دورهمنشینی و نقشهکشیدن برای خنثیسازی برنامهها و ناکامی وزیر و مطرحشدن گزینهی جدید برای وزارت تبدیل میشوند.
جمهوری اسلامی ننگ حکمرانی است و سیستم اداری کارآمد و قدرتمندی که قبل از انقلاب طراحیشدهبود و به خوبی کار میکرد را به لبهی پرتگاه و ورطهی فروپاشی رساندهاست. یکی از ملزومات بازسازی ایران همین سیستم اداری است و جمهوری اسلامی در تلاش است تا آن را هم مانند داشتههای دیگر ایران از بین ببرد و مانند صدر اسلام کشور را با گماشتهها و «والیها» اداره کند!
#حکمرانی_اسلامی
@C_B_SHAHZADEH