کمپین بازگشت شاهزاده
28.2K subscribers
70.5K photos
64K videos
439 files
34K links
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆

https://twitter.com/payandeiranam
توییتر

@azadi5555
ارتباط با ما
Download Telegram
‏بخشی از این وضعیت و حسرت امروزمان به اعراب و تلاش ما در حفظ فقط اسم ⁧ #خلیج_فارس⁩ را مشتی نشئه ی هرویین در خماری میتوانستند رقم زنند.
‏او نوشت:
‏«۲۵۰۰سال نکبت به پایان میرسد»!
‏احمد شاملو معنی واقعی روشنفکر نشئه ی هرویینی بود،یکی از همانهاییکه گرد و مواد توهمایش را فزونی بخشید،
‏عقلش را زائل نمود،پس ‌انقلاب کرد!!نهایتا با خمینی،در خماری همان هرویین ناب در حالی مُرد حتی دندانی برایش باقی نگذاشته بود،
‏اما همچنان خود را شاعر انقلابی مینامید.

‏احمد شاملو سردبیر کتاب جمعه بود.در یک فصلش تیتر زده بود«۲۵۰۰ سال نکبت به پایان میرسید»!
👇
‏پس ایران را با تکیه بر بازی کلماتی که برای جامعه ی وقت نامفهوم بود،به ویرانه کشید.
‏یکی از علایم ⁧ #چپ⁩ بودن همین است:
‏۱-خودبیگانگی فرهنگی و هویتی.
‏۲-باید خودت و کشورت را نفی و به آن توهین کنی و عافیت طلب تفکراتی همچو گلسرخی باشی که به یکباره مارکس و هگل را در جیب مولا علی یافته👇
‏و این فقط کار مواد مخدر میتواند باشد که عزیز بشماریدش،همچوشعری برای تروریستی بنام وارتان که به مرگ طبیعی مرد اما خاص توده و چپ دروغی بود به وسعت نافهمی و کینه ی ایشان.
‏«به علائم دقت کنید»
‏و راهی که امروز حامیان ستاره ی پنچ پَر در المان و کانادا، برای توماج میسرایند با همان 👇
‏ادبیات چرک و سخیف شاملو وار(تصاویر ستاره پشت میله های زندان در هنگام زندانی بودن رپر به اقتضای زمان اعدامی و عفوی!!! و معرفی یکی از موزیک های وی منتشر شد)

‏شایع است که:این هرویینی انگل،در باب گله ی به ژان پل سارتر وجود دارد که چرا به انقلاب ما تبریک نگفتی؟
👇
‏درجواب سارترمیگوید:انقلاب یعنی به جلو رفتن،شما به ارتجاعی ترین حکومت بازگشتید و در آنجا شاملو از چرت هرویین بیدار شده که وااااااو،چه عجب!!!
‏که این شایعه بار کج فهمی احمد را بیشتر👇
‏میکند(نامه تایید یا تکذیب نمیشود)

‏به این تصویر با دقت نگاه کنید:
‏برخی از بنیانگذاران انجمن شمع سوخته.
‏از راست به چپ: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان و سرنوشت هايي تقريبا مشابه در حالي كه خانه ي امن خود،ایران زیبا و عزیزمان را ويران كردند👇
‏سیاوش کسرائی در زمستان و اوج سرما و فلاکت از یک مسیر ناامن و نزدیک به نیستی و نابودی در سال ۱۳۶۲ به همراه خانواده‌اش از طریق زاهدان از ایران خارج شد.ابتدا در کابل و سپس در مسکو و پس از فروپاشی شوروی به وین مهاجرت کرد.
‏در مسكو به او شغل كار در كارگاه اجر پزي دادند👇
‏وی در سن ۶۹ سالگی پس از عمل جراحی قلب و ابتلاء به ذات‌الریه در وین، پایتخت اتریش درگذشت.
‏مرگی دردناک وشبیه به مرگ غلامحسین ساعدی!بدکاره ای مبتذل که تاریخ ایران همچو ساعدی را فقط در چپ های دشمن ایران به خود دیده👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏اگر هم میپرسی چرا اعضای توده به شوروی و کوبا نرفتند؟
‏ ⁧ #حزب_توده⁩ را از زبان سیاوش کسرایی برایتان پخش میکنم،اما پیشتر نوشتم که اعضای این حزب،تمامشان از الف ابتهاج و ارام گرفته تا ⁧ #شاملو⁩ و علوی کیانوری و نوشین و راد و یونسی و...مشتی بازنده ی دیگر👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏او گفته بود که این فلان فلان شده ها همه ی ما را فریب دادند!
‏شده هاهمه ی ما را فریب دادند،
‏به همه ی مان دروغ گفتند،آه در بساط ندارند.

‏توده را شخصا بعنوان یک فعال در حوزه ی تحقیق و در پی جستار و مطالعات اینچنین دیدم:
‏جمعیتی خائن به وطن که بخش عظیمی از آنها،👇
‏همچو بیماری ⁧ #جذام⁩،یکدیگر را دریدند و خوردند و استثنایی در بین نیست و امروز باز شاهديم كه همخوابگان سياسي با سپاه چگونه یاد شاملو ميكنند و زندگي سراسر حقارتش را هيچ نام نميبرند.

‏تکیه حتی برای لحظه ای به عبارت امثال ⁦ @esmaeilion⁩ اشتباهيست كه نامش بلاهت،حماقت و 👇
‏خود دريدگيست و قرار نيست به صرف دندانساز بودن و يا كشته شدن يك فرد،به وي اعتماد شود كه او در نهايت منتقمي ست كه خون برايش مهم هست حتي به قیمت نشستن با قاتلين زن و فرزند خود و ايرانيان.

‏چپ ايرانی در طول تاریخ با داس و چکش اماده بوده تا اگر ایران به سلامت از گذری عبور کرد👇
‏،بر قامتش بتازد و آنرا ویرانه کند،حال چه باشعر و ترانه،چه با سیاست الوده به خون یا هرویین!

‏اگر هم در باب هرویینی بودن و ویرانی ایران افرادی مثل احمد شاملو میخواهید بدانید:

‏ظاهرا دوستاني بدنبال هروييني نوشتن شاملو،گله كرده اند كه چند سند رو معرفي ميكنم:
‏١-نجف دریابندری، مترجم، در مصاحبه با مجله بخارا گفت: طوسی (همسر اول احمد شاملو) یک روز به من گفت شاملو معتاد است، من چند بار او را پیش دکتر برده‌ام ترک کرده اما دوباره ... شما که رفیقش هستی بهش بگو که ترک کند. من هم اصلا خبر نداشتم که معتاد است. البته چند بار از این مواد به من هم داده بود. گرد سفید، هروئین خیلی عالی. من هم امتحان کردم ولی بعد بهش گفتم مثل این که تو معتاد هستی. ترکش کن. اگر می‌کشی مثل من که به طور اتفاقی می‌کشم و از این جور چیزها. نمی‌دانستم کسانی که معتادند این حرف‌ها سرشان نمی‌شود. یک روز صدایش کردم رفتیم به کالباس فروشی البرز تا با هم حرف بزنیم. یکی از کارهای ابلهانه‌ای که کردم همین بود.

👇
‏وی افزود: خلاصه بهش گفتم این قضیه تو چیه؟ تو واقعا معتادی؟ ‌اگر معتادی بیا ترکش کن دیگر. شاملو قیافه گرفت که معتاد یعنی چی؟ من می‌کشم اما معتاد نیستم. گفتم یعنی چه که معتاد نیستی؟ اگر مثلا گیرت نیاید ناراحت نمی‌شوی؟ گفت نه، ولی گیرم می‌آید! خلاصه به من یک جوری حالی کرد که این چیزها به تو مربوط نیست. من هم گفتم باشد، مانعی ندارد. ولی متوجه شدم که شاملو گرفتار است و آن روز وقتی از کافه البرز بیرون آمدیم دوستی ما هم تمام شد. بعد از مدتی از طوسی هم جدا شد و زندگی‌اش به هم خورد و باز دوباره ازدواج کرد.👇
‏نامه اي از يدالله رويايي از شعراي معاصر به عباس معروفي هست كه در متن اين نامه خاطره‌اي با احمد شاملو شاعر نوپرداز ايراني نقل شده است.
‏در قسمت از اين نامه كه با عنوان « تو چرا عباس هستي؟» و از وبلاگ رويايي برگفته شده است، آمده است:
‏« یادم افتاد که زمانی با شاملو، برای شرکت در کنگرۀ نظامی، به رم رفته بودیم. بهار ۱۳۵۴ بود. بعد از اتمام کار کنگره، به پیشنهاد او هفته ای به گشت و گذار ماندیم. روزها و شب های ما به پرسه در کوچه های رم و بارهای ونیز، در کافه ها و یا در هتل، به مستی و بی خبری می گذشت ، با ویسکی، و آذوقه ای از تریاک و هروئین که با خود برده بودیم، و یک "ذخیرۀ احتیاطی" از شیرۀ ناب. و یا مخدرات دیگر، گاهی هم از نوع علیایش: با دلبرکانی نه چندان غمگین .👇