Forwarded from اتچ بات
🔴سروده ایی زیبا از اعضای #کمپین_بازگشت_شاهزاده بمناسبت سالروز مرگ عمام خمینی هندی زاده ایرانستیز
بوی خون میبویم از سوی مزارت
هان خمینی
خون شیران شهیر شاهد گشته شکارت؛ هان خمینی
سر به سر تن را به کشتن داده اند از بهر هیچ
هیچ و مرگ و یاس و فقر و روح محزون فکارت ؛ هان خمینی
سر ز جیب خاک بر کش؛پیر سر کش ؛هان ببین
آتش سخت تنور جانشین نابکارت ؛
هان خمینی
مست و دیوانست ؛شد فایق بر او اهریمن قدرت؛ ببین
این بود حاصل ز عمر و فکر و مشی بیقرارت ؛هان خمینی
ای تمام غم؛تمام درد ؛ای گفتار بی پروای من
ای ندامت پیشه میراثت ببین ؛جهل و مرارت؛ هان خمینی
آتش مزدوریت آتش زدی این خانه را
آتش این خانمان سوزی ؛ بسوزد پس تبارت؛ هان خمینی
میرسد روزی به کین؛ آتش به قبرت برکشم
ای که اهریمن به کامش اختیارت ؛هان خمینی
زجه و اندوه نوشروان شنو؛ این وصف توست:
بوی خون میبویم از سوی مزارت؛
هان خمینی
کدبان مبارز #انوشیروان
@c_b_shahzadeh
بوی خون میبویم از سوی مزارت
هان خمینی
خون شیران شهیر شاهد گشته شکارت؛ هان خمینی
سر به سر تن را به کشتن داده اند از بهر هیچ
هیچ و مرگ و یاس و فقر و روح محزون فکارت ؛ هان خمینی
سر ز جیب خاک بر کش؛پیر سر کش ؛هان ببین
آتش سخت تنور جانشین نابکارت ؛
هان خمینی
مست و دیوانست ؛شد فایق بر او اهریمن قدرت؛ ببین
این بود حاصل ز عمر و فکر و مشی بیقرارت ؛هان خمینی
ای تمام غم؛تمام درد ؛ای گفتار بی پروای من
ای ندامت پیشه میراثت ببین ؛جهل و مرارت؛ هان خمینی
آتش مزدوریت آتش زدی این خانه را
آتش این خانمان سوزی ؛ بسوزد پس تبارت؛ هان خمینی
میرسد روزی به کین؛ آتش به قبرت برکشم
ای که اهریمن به کامش اختیارت ؛هان خمینی
زجه و اندوه نوشروان شنو؛ این وصف توست:
بوی خون میبویم از سوی مزارت؛
هان خمینی
کدبان مبارز #انوشیروان
@c_b_shahzadeh
Telegram
Forwarded from اتچ بات
🔴 سروده ایی زیبا از عضو پرافتخار #کمپین_بازگشت_شاهزاده کدبان #انوشیروان
الا ای که مسؤول هر ماتمی
خمینی که رسوای این عالمی
تو بودی که ایرانیان را فریب
الا شیخ خود رای و هم نانجیب
بدادی؛الا هند زاد ای لعین
سزاوار دشنام و نفرین و کین
زمانی بگفتی به ایرانیان
که ای خود ستمگر؛الا مردمان
به شاهنشه خویش دشمن شوید
چنین؛ وارث مرگ میهن شوید
ندانم؛ که بود آنکه دستور داد
به دستت یکی حکم ممهور داد
الا ای که تصویر مکرت به ماه
بدان سان که تاریخ دارد گواه
که هم هند زادی و هم نوکری
بدین گونه بر ناکسان سروری
الا ای ستمگر ز قبرت برون
بیا و ببین میهنم غرق خون
ز چنگال خونین یاران توست
همه زخمها از جماران توست
کجا شد فریدون و بهرام گور؟
دگر گیو و گودرزو هم شاهپور؟
انوشیروان در کجاخفته است؟
که مرزش بدین گونه آشفته است؟
الا مهتران بزرگ انجمن
کجا رفت خسرو کجا تهمتن؟
الا ای بزرگان ایران زمین
نه وقت نبرد است کو اینچنین
به کنجی نشستید و سردر گمید
مگر ناگه از حال این مردمید؟
ویا کور بیداد اهریمنید
چنین؛ناسپاس از بهین میهنید
مگر پور شه بر نزد بر کمر
ز رستم یکی گرز و نادر تبر
چرا دل به امداد وی نسپرید؟
دگر ز اهرمن چند فرمان برید؟
دگر جز به شهپور اگر دل دهید
تباهی بود رای باطل دهید
خردمند کو خود خرد پیشه کرد
اگر مهر ایران در اندیشه کرد
بدانست اگر خواند این نامه را
ببایست آتش زد آن جامه را
که اندر بر شیخ تازی بود
به دانش چو همسنگ رازی بود
مر ایران به تاراج برد عاقبت
همان بی شرف شیخ روبه صفت
بزرگان شنیدید این ماجرا
نترسم من از آن گدا سامرا
همان رهبر مدظله بزرگ
به رویش چه میش و به باطن چه گرگ
در آن بیشه کو شیر دارد کنام
چرا گرگ و روبه بگیرند جام؟
غم و درد ایران انوشیروان
کشد آخرت این تو این خط نشان
@c_b_shahzadeh
الا ای که مسؤول هر ماتمی
خمینی که رسوای این عالمی
تو بودی که ایرانیان را فریب
الا شیخ خود رای و هم نانجیب
بدادی؛الا هند زاد ای لعین
سزاوار دشنام و نفرین و کین
زمانی بگفتی به ایرانیان
که ای خود ستمگر؛الا مردمان
به شاهنشه خویش دشمن شوید
چنین؛ وارث مرگ میهن شوید
ندانم؛ که بود آنکه دستور داد
به دستت یکی حکم ممهور داد
الا ای که تصویر مکرت به ماه
بدان سان که تاریخ دارد گواه
که هم هند زادی و هم نوکری
بدین گونه بر ناکسان سروری
الا ای ستمگر ز قبرت برون
بیا و ببین میهنم غرق خون
ز چنگال خونین یاران توست
همه زخمها از جماران توست
کجا شد فریدون و بهرام گور؟
دگر گیو و گودرزو هم شاهپور؟
انوشیروان در کجاخفته است؟
که مرزش بدین گونه آشفته است؟
الا مهتران بزرگ انجمن
کجا رفت خسرو کجا تهمتن؟
الا ای بزرگان ایران زمین
نه وقت نبرد است کو اینچنین
به کنجی نشستید و سردر گمید
مگر ناگه از حال این مردمید؟
ویا کور بیداد اهریمنید
چنین؛ناسپاس از بهین میهنید
مگر پور شه بر نزد بر کمر
ز رستم یکی گرز و نادر تبر
چرا دل به امداد وی نسپرید؟
دگر ز اهرمن چند فرمان برید؟
دگر جز به شهپور اگر دل دهید
تباهی بود رای باطل دهید
خردمند کو خود خرد پیشه کرد
اگر مهر ایران در اندیشه کرد
بدانست اگر خواند این نامه را
ببایست آتش زد آن جامه را
که اندر بر شیخ تازی بود
به دانش چو همسنگ رازی بود
مر ایران به تاراج برد عاقبت
همان بی شرف شیخ روبه صفت
بزرگان شنیدید این ماجرا
نترسم من از آن گدا سامرا
همان رهبر مدظله بزرگ
به رویش چه میش و به باطن چه گرگ
در آن بیشه کو شیر دارد کنام
چرا گرگ و روبه بگیرند جام؟
غم و درد ایران انوشیروان
کشد آخرت این تو این خط نشان
@c_b_shahzadeh
Telegram