برای لغو مجازات اعدام، باید پشت در زندانها صف بکشیم و #نه_به_اعدام را رو در روی دیکتاتور فریاد بزنیم
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در نامهای تکاندهنده که پنجشنبه بیستوهشتم فروردین منتشر شد، به انتقال حمید حسیننژاد حیدرانلو به قرنطینه زندان مرکزی ارومیه برای اجرای حکم اعدام واکنش نشان داد.
او در این نامه با انتقاد از بیتفاوتی جامعه نسبت به اعدامها، هشدار داد که سکوت و انفعال، به معنای تأیید چرخه کشتار سیستماتیک جمهوری اسلامی است.
گلرخ ایرایی نوشت: «ما مخالفان اعدام که در فضایی آزاد، در خانه یا پشت میزهای کارمان از پشت گوشیهایی با سکیوریتیِ بالا هستیم و همهی جوانب را رصد میکنیم مبادا شناسایی بشویم. غافلیم از آنکه برای لغو مجازات اعدام، برای پایان دادن به چرخهی کشتار سیستماتیک که یکی از ارکان جمهوریاسلامی است، باید پشت در زندانها صف بکشیم و "نه به اعدام" را رو در روی دیکتاتور فریاد بزنیم. از پشت درهای بستهی خانههای امنمان آنچه میکنیم بیهودگیست.»
او با اشاره به اعدام قریبالوقوع حمید حسیننژاد در بامداد جمعه ۲۹ فروردین، تأکید کرد که این اعدام نهتنها جان یک جوان را میگیرد، بلکه سه کودک را بیپدر و خانوادهای را عزادار خواهد کرد.
این زندانی سیاسی همچنین به اعدام ۲۱ شهروند بلوچ در یک هفته اشاره کرد.
گلرخ ایرایی با انتقاد از «وجدانهای بیدار فضای مجازی»، جامعه را به بیداری و اقدام عملی برای توقف اعدامها فراخواند و هشدار داد که ادامه این انفعال، راه را برای تداوم سرکوب و کشتار هموار میکند.
سکوت را بشکنیم و بار دیگر علیه دیکتاتوری جمهوری اسلامی بپاخیزیم!
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در نامهای تکاندهنده که پنجشنبه بیستوهشتم فروردین منتشر شد، به انتقال حمید حسیننژاد حیدرانلو به قرنطینه زندان مرکزی ارومیه برای اجرای حکم اعدام واکنش نشان داد.
او در این نامه با انتقاد از بیتفاوتی جامعه نسبت به اعدامها، هشدار داد که سکوت و انفعال، به معنای تأیید چرخه کشتار سیستماتیک جمهوری اسلامی است.
گلرخ ایرایی نوشت: «ما مخالفان اعدام که در فضایی آزاد، در خانه یا پشت میزهای کارمان از پشت گوشیهایی با سکیوریتیِ بالا هستیم و همهی جوانب را رصد میکنیم مبادا شناسایی بشویم. غافلیم از آنکه برای لغو مجازات اعدام، برای پایان دادن به چرخهی کشتار سیستماتیک که یکی از ارکان جمهوریاسلامی است، باید پشت در زندانها صف بکشیم و "نه به اعدام" را رو در روی دیکتاتور فریاد بزنیم. از پشت درهای بستهی خانههای امنمان آنچه میکنیم بیهودگیست.»
او با اشاره به اعدام قریبالوقوع حمید حسیننژاد در بامداد جمعه ۲۹ فروردین، تأکید کرد که این اعدام نهتنها جان یک جوان را میگیرد، بلکه سه کودک را بیپدر و خانوادهای را عزادار خواهد کرد.
این زندانی سیاسی همچنین به اعدام ۲۱ شهروند بلوچ در یک هفته اشاره کرد.
گلرخ ایرایی با انتقاد از «وجدانهای بیدار فضای مجازی»، جامعه را به بیداری و اقدام عملی برای توقف اعدامها فراخواند و هشدار داد که ادامه این انفعال، راه را برای تداوم سرکوب و کشتار هموار میکند.
سکوت را بشکنیم و بار دیگر علیه دیکتاتوری جمهوری اسلامی بپاخیزیم!
خطاب به رادان! مدرسه پادگان نیست، پایگاه انقلاب زن زندگی آزادی است
در سومین فروردین از انقلاب زن زندگی آزادی، جمهوری اسلامی بار دیگر در هراس از پیشروی زنان و انقلاب جاری، نقشهی تازهای برای مهار نسل جوان و نوجوان، رونمایی کرده است؛ اینبار، با امضای یک تفاهمنامه میان نیروی انتظامی و وزارت آموزش و پرورش، بهدنبال نظامیسازی فضای آموزشی است؛ تا به خیال خود، با اعمال انضباط پلیسی، ذهن آزادیخواه دانشآموزان را در نطفه خفه کند.
اما تشکل انقلاب زنانه اعلام میدارد:
این یک خیال باطل است. مدرسه نه پایگاه رژیم است، نه قرار است سکوت کند. مدرسه پایگاه جنبش سرنگونی و انقلاب زن زندگی آزادی است.
اینبار، همچون دو سال گذشته، جمهوری اسلامی در فروردین، با بحران موجودیت و آزادی زن، بیحجابی سراسری و خیابان روبروست.
فروردین ۱۴۰۲، «از شنبه» به تمسخر عمومی بدل شد و کارزار بیحجابی سراسری تقویت شد.
فروردین ۱۴۰۳، تهدیدها به موج جدید بیحجابی منجر شد و جنگ علیه زنان به موج شکست رژیم بدل گردید.
و حالا، در فروردین ۱۴۰۴، کار به جایی رسیده که پلیس، درمانده از مواجهه در خیابان، به قصد سرکوب، در مدارس اردو میزند.
رادان درمانده کاملا میداند که حجاب اجباری پیش چشمانشان سرنگون شده؛ نه در تحلیلها، که در کف خیابان، در کلاس درس، در مترو، در دانشگاه، در مغازه، در مراکز خرید، در سواحل شمال تا جنوب…
این جانیانِ دست به خون جوانان آغشته، هنوز در حال طراحی طرحهای سرکوباند، در حالی که جامعه و در صف مقدم زنان، خاکریزهای رژیم را یکییکی فتح میکنند.
امروز، دین و مذهب و اسلام و فرمایشات هیچ جایگاهی در جامعه ندارد، بلکه انقلاب، رادیکالیسم، شورش، عصیان و خیزش، مشخصه نسلی است که دروغ و دستور نمیپذیرد، رعب را نمیبلعد و سرِ خم غدقن را زندگی میکند.
دانشآموز، دانشجو، زن، معلم، مادر، پدر، همه در شبکه مبارزهای به همپیوستهاند که دیگر با هیچ امضای تفاهمنامه سرکوبگری نمیتوان مهارش کرد.
مدرسه متعلق به جامعهای است که در برابر رژیم زن ستیز و کودک کُش ایستادگی میکند؛ و در برابر اسلام، آپارتاید و خشونت جنسیتی، تبعیض طبقهای، قومی، و سرکوب، کوتاه نمیآید. جامعه مبارز ایران عقب نمی کشد، خاکریز حجاب اجباری را فتح کرده است و با سرکوب و زندان و تبعید و قتل خو نگرفته است، که علیه آن قد کشیده است.
تشکل انقلاب زنانه قویا اعلام میکند؛
هر نوع حضور نهادهای سرکوبگر از جمله نیروی انتظامی و نظامی، امنیتی، بسیج و سپاه و لباس شخصی و حوزوی، تجاوز به کرامت آموزشی و تعرض مستقیم به انقلاب زن زندگی آزادیست.
جمهوری اسلامی با این طرحها، نه اقتدار میخرد، بلکه وحشت خود را ثبت میکند.
وقتی به سراغ کودکان و نوجوانان میرود، یعنی از زنان شکست خورده است.
وقتی مدرسه را هدف میگیرد، یعنی خیابان را باخته است.
جمهوری اسلامی، اکنون در برابر نسلی ایستاده که با هر سن و جنس و زبان و عقیده، خواست مشترکش سرنگونی رژیم دیکتاتور اسلامی را فریاد میزند.
تشکل انقلاب زنانه تمامی دانش آموزان مبارز را به ایجاد تشکلهای انقلابی و بسط و گسترش شبکه های بهم پیوسته فرا میخواند.
مدرسه پادگان نیست، پایگاه انقلاب زن زندگی آزادی است
نیروی انتظامی داعش ما شمایی!
تشکل انقلاب زنانه
۳۱ فروردین ۱۴۰۴
در سومین فروردین از انقلاب زن زندگی آزادی، جمهوری اسلامی بار دیگر در هراس از پیشروی زنان و انقلاب جاری، نقشهی تازهای برای مهار نسل جوان و نوجوان، رونمایی کرده است؛ اینبار، با امضای یک تفاهمنامه میان نیروی انتظامی و وزارت آموزش و پرورش، بهدنبال نظامیسازی فضای آموزشی است؛ تا به خیال خود، با اعمال انضباط پلیسی، ذهن آزادیخواه دانشآموزان را در نطفه خفه کند.
اما تشکل انقلاب زنانه اعلام میدارد:
این یک خیال باطل است. مدرسه نه پایگاه رژیم است، نه قرار است سکوت کند. مدرسه پایگاه جنبش سرنگونی و انقلاب زن زندگی آزادی است.
اینبار، همچون دو سال گذشته، جمهوری اسلامی در فروردین، با بحران موجودیت و آزادی زن، بیحجابی سراسری و خیابان روبروست.
فروردین ۱۴۰۲، «از شنبه» به تمسخر عمومی بدل شد و کارزار بیحجابی سراسری تقویت شد.
فروردین ۱۴۰۳، تهدیدها به موج جدید بیحجابی منجر شد و جنگ علیه زنان به موج شکست رژیم بدل گردید.
و حالا، در فروردین ۱۴۰۴، کار به جایی رسیده که پلیس، درمانده از مواجهه در خیابان، به قصد سرکوب، در مدارس اردو میزند.
رادان درمانده کاملا میداند که حجاب اجباری پیش چشمانشان سرنگون شده؛ نه در تحلیلها، که در کف خیابان، در کلاس درس، در مترو، در دانشگاه، در مغازه، در مراکز خرید، در سواحل شمال تا جنوب…
این جانیانِ دست به خون جوانان آغشته، هنوز در حال طراحی طرحهای سرکوباند، در حالی که جامعه و در صف مقدم زنان، خاکریزهای رژیم را یکییکی فتح میکنند.
امروز، دین و مذهب و اسلام و فرمایشات هیچ جایگاهی در جامعه ندارد، بلکه انقلاب، رادیکالیسم، شورش، عصیان و خیزش، مشخصه نسلی است که دروغ و دستور نمیپذیرد، رعب را نمیبلعد و سرِ خم غدقن را زندگی میکند.
دانشآموز، دانشجو، زن، معلم، مادر، پدر، همه در شبکه مبارزهای به همپیوستهاند که دیگر با هیچ امضای تفاهمنامه سرکوبگری نمیتوان مهارش کرد.
مدرسه متعلق به جامعهای است که در برابر رژیم زن ستیز و کودک کُش ایستادگی میکند؛ و در برابر اسلام، آپارتاید و خشونت جنسیتی، تبعیض طبقهای، قومی، و سرکوب، کوتاه نمیآید. جامعه مبارز ایران عقب نمی کشد، خاکریز حجاب اجباری را فتح کرده است و با سرکوب و زندان و تبعید و قتل خو نگرفته است، که علیه آن قد کشیده است.
تشکل انقلاب زنانه قویا اعلام میکند؛
هر نوع حضور نهادهای سرکوبگر از جمله نیروی انتظامی و نظامی، امنیتی، بسیج و سپاه و لباس شخصی و حوزوی، تجاوز به کرامت آموزشی و تعرض مستقیم به انقلاب زن زندگی آزادیست.
جمهوری اسلامی با این طرحها، نه اقتدار میخرد، بلکه وحشت خود را ثبت میکند.
وقتی به سراغ کودکان و نوجوانان میرود، یعنی از زنان شکست خورده است.
وقتی مدرسه را هدف میگیرد، یعنی خیابان را باخته است.
جمهوری اسلامی، اکنون در برابر نسلی ایستاده که با هر سن و جنس و زبان و عقیده، خواست مشترکش سرنگونی رژیم دیکتاتور اسلامی را فریاد میزند.
تشکل انقلاب زنانه تمامی دانش آموزان مبارز را به ایجاد تشکلهای انقلابی و بسط و گسترش شبکه های بهم پیوسته فرا میخواند.
مدرسه پادگان نیست، پایگاه انقلاب زن زندگی آزادی است
نیروی انتظامی داعش ما شمایی!
تشکل انقلاب زنانه
۳۱ فروردین ۱۴۰۴