گزارشهایی از ارسال پیامکهای مرتبط با حجاب به زنان عابر پیاده در شهر اصفهان منتشر شده و همزمان، شهروندانی از تهران و شیراز نیز موارد مشابهی را گزارش دادهاند. این در حالی است که برخی مسئولان دولت مسعود پزشکیان با تأکید بر ضرورت «رعایت حریم خصوصی افراد»، از نحوه ارسال این پیامکها ابراز بیاطلاعی کردهاند. در همین حال، شماری از فعالان سیاسی این اقدامات را «بحرانسازی گروهی خودسر» توصیف کردهاند. یکی از شهروندان با اشاره به وضعیت آشفته تصمیمگیریها گفته است: «مملکت شده عروس هزار داماد».
@Eterazebazar
@Eterazebazar
تخلیه فوری کانتینرهای کالای خطرناک از بندر رجایی به دلیل افزایش دما
به گزارش خبرگزاری فارس، شرکت «افق چکاد دریا» که مسئولیت ترمینال کالاهای خطرناک در بندر رجایی را بر عهده دارد، دستور تخلیه فوری این محوطه را صادر کرد.
بر اساس تصویر منتشرشده از سوی خبرگزاری فارس، این شرکت در نامهای خطاب به شرکت کشتیرانی «هوپاد دریا» خواستار خروج فوری ۸۳ کانتینر متعلق به این شرکت طی ۲۴ ساعت آینده شده است. در این نامه تأکید شده که تخلیه باید «به هر طریق ممکن» انجام گیرد.
علت این تصمیم، افزایش دما و شرایط جوی حاکم بر بندر عنوان شده است که میتواند خطراتی در زمینه ایمنی و نگهداری کالاهای حساس و خطرناک به همراه داشته باشد.
گفتنی است، پس از تجربه تلخ انفجار در بندرعباس، ظاهراً مسئولان تصمیم گرفتهاند اینبار قبل از صدای انفجار، صدای هشدار را بلند کنند—هرچند همیشه دیر یا زود، صدا از جایی درمیآید!
@Eterazebazar
به گزارش خبرگزاری فارس، شرکت «افق چکاد دریا» که مسئولیت ترمینال کالاهای خطرناک در بندر رجایی را بر عهده دارد، دستور تخلیه فوری این محوطه را صادر کرد.
بر اساس تصویر منتشرشده از سوی خبرگزاری فارس، این شرکت در نامهای خطاب به شرکت کشتیرانی «هوپاد دریا» خواستار خروج فوری ۸۳ کانتینر متعلق به این شرکت طی ۲۴ ساعت آینده شده است. در این نامه تأکید شده که تخلیه باید «به هر طریق ممکن» انجام گیرد.
علت این تصمیم، افزایش دما و شرایط جوی حاکم بر بندر عنوان شده است که میتواند خطراتی در زمینه ایمنی و نگهداری کالاهای حساس و خطرناک به همراه داشته باشد.
گفتنی است، پس از تجربه تلخ انفجار در بندرعباس، ظاهراً مسئولان تصمیم گرفتهاند اینبار قبل از صدای انفجار، صدای هشدار را بلند کنند—هرچند همیشه دیر یا زود، صدا از جایی درمیآید!
@Eterazebazar
۱۲ اردیبهشت، روز ملی معلم گرامی باد
اما چه تلخ است که در این روز، بهجای تقدیر، توهین، تهدید و تحقیر نصیب معلم شد.
اردیبهشت، ماه شکفتن و پاسداشت دانایی است؛ اما در خیابانهای همین ماه، حاکمیت بهجای دادن گل به معلمان شاغل و بازنشسته، با باتوم، مشت، لگد و دستبند به استقبالشان رفت. معلمان را که با صدای آرام مطالبهگری و عدالتخواهی به میدان آمده بودند، کتک زد، بازداشت کرد و به زندان فرستاد.
به همین سادگی...
و به همین سادگی، به ساحت علم و حرمت معلم بیاعتنایی شد.
در حالی که در تقویم رسمی از "مقام معلم" سخن گفته میشود، در میدان عمل، معلمی که از حقش سخن بگوید، با لباس دشمنی معرفی میشود؛ گویی مطالبه حقوق، جرم است و دانایی، تهدید.
روز معلم، فقط روز تبریک و گل نیست؛ روزی است که باید معلم آزاد، شاد و محترم باشد در بند، نه با دستبند.
با همهی تلخیها، این روز را به همه معلمان شریف سرزمینم، در کلاسها، در خانهها و حتی در سلولها، تبریک میگویم.
باشد که روزی، این تبریکها به جای بغض، با لبخند همراه باشد.
@Eterazebazar
اما چه تلخ است که در این روز، بهجای تقدیر، توهین، تهدید و تحقیر نصیب معلم شد.
اردیبهشت، ماه شکفتن و پاسداشت دانایی است؛ اما در خیابانهای همین ماه، حاکمیت بهجای دادن گل به معلمان شاغل و بازنشسته، با باتوم، مشت، لگد و دستبند به استقبالشان رفت. معلمان را که با صدای آرام مطالبهگری و عدالتخواهی به میدان آمده بودند، کتک زد، بازداشت کرد و به زندان فرستاد.
به همین سادگی...
و به همین سادگی، به ساحت علم و حرمت معلم بیاعتنایی شد.
در حالی که در تقویم رسمی از "مقام معلم" سخن گفته میشود، در میدان عمل، معلمی که از حقش سخن بگوید، با لباس دشمنی معرفی میشود؛ گویی مطالبه حقوق، جرم است و دانایی، تهدید.
روز معلم، فقط روز تبریک و گل نیست؛ روزی است که باید معلم آزاد، شاد و محترم باشد در بند، نه با دستبند.
با همهی تلخیها، این روز را به همه معلمان شریف سرزمینم، در کلاسها، در خانهها و حتی در سلولها، تبریک میگویم.
باشد که روزی، این تبریکها به جای بغض، با لبخند همراه باشد.
@Eterazebazar
#ارسالی
سقوط اقتصادی؛ واقعیتی انکارناپذیر
به نقطه سقوط کامل اقتصادی رسیدهایم. این جمله دیگر شعار یا اغراق نیست؛ کافیست هر خانواده، وضعیت اقتصادی خود را با یک سال پیش مقایسه کند تا عمق فاجعه را درک کند. تفاوتی که از زمین تا آسمان است: یخچالها خالیاند، سفرهها کوچک شدهاند، و قدرت خرید مردم روزبهروز تحلیل میرود.
امروز دیگر حتی تأمین یک وعده غذای ساده هم برای بسیاری از خانوادهها دشوار است. کیفیت مواد غذایی پایین آمده و قیمتها سر به فلک کشیدهاند. سبزی و میوه که زمانی جایگزین گوشت بود، حالا قیمتی بالاتر از گوشت دارد. برای دو عدد بادمجان، دو عدد کدو، نیم کیلو گوجه، چند عدد سیبزمینی و پیاز باید بیش از ۲۰۰ هزار تومان پرداخت؛ غذایی که شاید تنها یک وعده را پاسخگو باشد.
سلامتی جامعه بهشدت در معرض تهدید است. کودکان و جوانانی که در سن رشد قرار دارند، از تغذیه مناسب محروماند. خانوادهها ناچارند با نان و برنجهای بیکیفیت و گاه مشکوک به آلودگی، شکم خود را سیر کنند. قیمت یک کیسه ۱۰ کیلویی برنج هندی به بیش از یک میلیون و سیصد هزار تومان رسیده و همین مقدار حتی برای یک ماه یک خانواده چهار نفره کفایت نمیکند.
مرغ، که زمانی غذای متوسط طبقه کارگر بود، حالا با قیمت ۲۰۰ هزار تومان و دورریختنیهایش، کالای لوکس بهحساب میآید. گوشت و ماهی از سفرهها رفتهاند. حتی غذاهای سادهای مانند آش رشته، عدسی و خوراک لوبیا هم دیگر ارزان نیستند. لوبیا کیلویی ۵۰۰ هزار تومان، عدس و نخود ۳۰۰ هزار تومان شدهاند و مردم مستأصلاند.
وقتی به همه این فشارها، هزینههای اجاره مسکن، بهداشت، رفتوآمد، پوشاک و دارو را هم اضافه کنیم، تصویری ترسناکتر نمایان میشود. سفرهها کوچک شدهاند و امید به بهبود، هر روز کمرنگتر میشود.
واقعیت این است: سقوط اقتصادی اتفاق افتاده. حالا فقط مانده اعتراف رسمی به آن.
@Eterazebazar
سقوط اقتصادی؛ واقعیتی انکارناپذیر
به نقطه سقوط کامل اقتصادی رسیدهایم. این جمله دیگر شعار یا اغراق نیست؛ کافیست هر خانواده، وضعیت اقتصادی خود را با یک سال پیش مقایسه کند تا عمق فاجعه را درک کند. تفاوتی که از زمین تا آسمان است: یخچالها خالیاند، سفرهها کوچک شدهاند، و قدرت خرید مردم روزبهروز تحلیل میرود.
امروز دیگر حتی تأمین یک وعده غذای ساده هم برای بسیاری از خانوادهها دشوار است. کیفیت مواد غذایی پایین آمده و قیمتها سر به فلک کشیدهاند. سبزی و میوه که زمانی جایگزین گوشت بود، حالا قیمتی بالاتر از گوشت دارد. برای دو عدد بادمجان، دو عدد کدو، نیم کیلو گوجه، چند عدد سیبزمینی و پیاز باید بیش از ۲۰۰ هزار تومان پرداخت؛ غذایی که شاید تنها یک وعده را پاسخگو باشد.
سلامتی جامعه بهشدت در معرض تهدید است. کودکان و جوانانی که در سن رشد قرار دارند، از تغذیه مناسب محروماند. خانوادهها ناچارند با نان و برنجهای بیکیفیت و گاه مشکوک به آلودگی، شکم خود را سیر کنند. قیمت یک کیسه ۱۰ کیلویی برنج هندی به بیش از یک میلیون و سیصد هزار تومان رسیده و همین مقدار حتی برای یک ماه یک خانواده چهار نفره کفایت نمیکند.
مرغ، که زمانی غذای متوسط طبقه کارگر بود، حالا با قیمت ۲۰۰ هزار تومان و دورریختنیهایش، کالای لوکس بهحساب میآید. گوشت و ماهی از سفرهها رفتهاند. حتی غذاهای سادهای مانند آش رشته، عدسی و خوراک لوبیا هم دیگر ارزان نیستند. لوبیا کیلویی ۵۰۰ هزار تومان، عدس و نخود ۳۰۰ هزار تومان شدهاند و مردم مستأصلاند.
وقتی به همه این فشارها، هزینههای اجاره مسکن، بهداشت، رفتوآمد، پوشاک و دارو را هم اضافه کنیم، تصویری ترسناکتر نمایان میشود. سفرهها کوچک شدهاند و امید به بهبود، هر روز کمرنگتر میشود.
واقعیت این است: سقوط اقتصادی اتفاق افتاده. حالا فقط مانده اعتراف رسمی به آن.
@Eterazebazar
#ارسالی
آتشسوزی در اسرائیل، هند، هر جای دیگر… فقط ایران نه!
چند روزیست که شبکه خبر، بیوقفه اخبار مربوط به آتشسوزیهای سراسر جهان را زیرنویس میکند. از آتش گرفتن جنگلهای کانادا تا یک هتل در هند—همه در فهرست پخش زنده!
باشه، فهمیدیم؛ فقط شما آتشسوزی ندارید، فقط بقیه کشورها میسوزند. حتی لحظهبهلحظه از حریق در اسرائیل هم گزارش میفرستید، آنهم از هر دو شبکه خبر.
ما هم سادهایم، باور میکنیم که رسانه ملی دارد بیطرفانه و حرفهای صرفاً اخبار منتقل میکند؛ بدون حب و بغض سیاسی. اما یک سوال جدی اینجاست:
چرا هیچوقت از نحوه مدیریت بحران در همان کشورها خبری پخش نمیکنید؟
چرا نشان نمیدهید که چطور شفاف با مردم حرف میزنند، چطور مقصر را معرفی میکنند، چطور امداد میفرستند، چطور آتش را در نطفه خاموش میکنند؟
چرا نگفتید چطور در عرض چند ساعت با یک آتشسوزی بزرگ مقابله میکنند، نه اینکه سه روز بگذرد و هنوز دود و خاکسترش بپیچد در شهر؟
تفاوت این است: آنها با مردمشان روراستاند، شما نه. آنها بحران را مدیریت میکنند، شما انکار. آنها به حقیقت تکیه میکنند، شما به روایتسازی.
وقتی انفجار را با آتشسوزی یکی اعلام میکنید، وقتی به جای اعلام مقصر، صورتمسأله را پاک میکنید، وقتی بعد از هر فاجعه فقط دنبال مقصر خیالی و گزارش تقصیرات «عنصر نامشخص» هستید، معلوم است که چرا مردم به شما اعتماد ندارند.
نه فقط زندگیها، که اعتمادها هم در این آتشها خاکستر شدهاند.
@Eterazebazar
آتشسوزی در اسرائیل، هند، هر جای دیگر… فقط ایران نه!
چند روزیست که شبکه خبر، بیوقفه اخبار مربوط به آتشسوزیهای سراسر جهان را زیرنویس میکند. از آتش گرفتن جنگلهای کانادا تا یک هتل در هند—همه در فهرست پخش زنده!
باشه، فهمیدیم؛ فقط شما آتشسوزی ندارید، فقط بقیه کشورها میسوزند. حتی لحظهبهلحظه از حریق در اسرائیل هم گزارش میفرستید، آنهم از هر دو شبکه خبر.
ما هم سادهایم، باور میکنیم که رسانه ملی دارد بیطرفانه و حرفهای صرفاً اخبار منتقل میکند؛ بدون حب و بغض سیاسی. اما یک سوال جدی اینجاست:
چرا هیچوقت از نحوه مدیریت بحران در همان کشورها خبری پخش نمیکنید؟
چرا نشان نمیدهید که چطور شفاف با مردم حرف میزنند، چطور مقصر را معرفی میکنند، چطور امداد میفرستند، چطور آتش را در نطفه خاموش میکنند؟
چرا نگفتید چطور در عرض چند ساعت با یک آتشسوزی بزرگ مقابله میکنند، نه اینکه سه روز بگذرد و هنوز دود و خاکسترش بپیچد در شهر؟
تفاوت این است: آنها با مردمشان روراستاند، شما نه. آنها بحران را مدیریت میکنند، شما انکار. آنها به حقیقت تکیه میکنند، شما به روایتسازی.
وقتی انفجار را با آتشسوزی یکی اعلام میکنید، وقتی به جای اعلام مقصر، صورتمسأله را پاک میکنید، وقتی بعد از هر فاجعه فقط دنبال مقصر خیالی و گزارش تقصیرات «عنصر نامشخص» هستید، معلوم است که چرا مردم به شما اعتماد ندارند.
نه فقط زندگیها، که اعتمادها هم در این آتشها خاکستر شدهاند.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از تاکستان تا بندرعباس؛ صدای جاده خاموش نمیشود
وقتی بندر در دود و خون میسوزد، جاده هم بیقرار میشود.
در انفجار تلخ بندرعباس، فقط انبارها و کانتینرها نبودند که شعلهور شدند؛ دل ما هم آتش گرفت.
ما، کامیونداران تاکستان، از فاصله صدها کیلومتری، باری سنگینتر از فولاد را بر دوش کشیدهایم؛ باری از اندوه، خشم و همدردی.
ما دیدهایم که چگونه جان انسان، پشت درهای بسته و دیوارهای سکوت، به بازی گرفته میشود.
ما لمس کردهایم که در این کشور، بعضی انفجارها فقط یک حادثه نیستند؛ فاجعههایی هستند که میشد جلویشان را گرفت... اگر مسئولیت بود، اگر پاسخگویی بود، اگر حقیقت اجازه داشت نفس بکشد.
این همدردی، فقط یک ابراز احساسات نیست؛ رژهایست در سکوت، اعتراضیست روی چرخهای خاکگرفته.
این صدای ماست که میگوید:
ما فراموش نخواهیم کرد.
نه بندر را، نه کارگرش را، نه آنهایی را که سوختند و هیچکس جواب نداد.
دروغ و پنهانکاری شاید برای مدتی چشمها را ببندد،
اما نمیتواند صدای فریادهای ما را خاموش کند.
از جاده تا دریا، فریاد عدالت در حرکت است.
و این بار، باریست که هیچ دستگاهی نمیتواند متوقفش کند.
@Eterazebazar
وقتی بندر در دود و خون میسوزد، جاده هم بیقرار میشود.
در انفجار تلخ بندرعباس، فقط انبارها و کانتینرها نبودند که شعلهور شدند؛ دل ما هم آتش گرفت.
ما، کامیونداران تاکستان، از فاصله صدها کیلومتری، باری سنگینتر از فولاد را بر دوش کشیدهایم؛ باری از اندوه، خشم و همدردی.
ما دیدهایم که چگونه جان انسان، پشت درهای بسته و دیوارهای سکوت، به بازی گرفته میشود.
ما لمس کردهایم که در این کشور، بعضی انفجارها فقط یک حادثه نیستند؛ فاجعههایی هستند که میشد جلویشان را گرفت... اگر مسئولیت بود، اگر پاسخگویی بود، اگر حقیقت اجازه داشت نفس بکشد.
این همدردی، فقط یک ابراز احساسات نیست؛ رژهایست در سکوت، اعتراضیست روی چرخهای خاکگرفته.
این صدای ماست که میگوید:
ما فراموش نخواهیم کرد.
نه بندر را، نه کارگرش را، نه آنهایی را که سوختند و هیچکس جواب نداد.
دروغ و پنهانکاری شاید برای مدتی چشمها را ببندد،
اما نمیتواند صدای فریادهای ما را خاموش کند.
از جاده تا دریا، فریاد عدالت در حرکت است.
و این بار، باریست که هیچ دستگاهی نمیتواند متوقفش کند.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از اسدآباد تا بندر؛ صدای همدلی خاموش نمیشود
ما رانندگان زحمتکش اسدآباد، کنار هم ایستادیم—بیدعوت، بیدوربین، بیتشریفات.
دستبهدست هم دادیم تا صدای دلمان را به بندرعباس برسانیم؛ به یاد همکارانمان، به احترام جانهایی که در آتش سوختند، به نشانه همدردی با خانوادههایی که هنوز بوی دود را از لباس فرزندانشان میشنوند.
این گردهمایی، رسمی نبود، مردمی بود؛ از دل جاده، از دل اندوه.
شاید قطرهای آرامش باشد در دریای غم بندر. شاید التیامی کوچک، اما صادقانه.
ما میدانیم درد کارگری که پشت کانتینر سوخته، نه فقط جسم، که غرورش هم سوخته.
ما فقط برای همدردی نایستادیم؛ ایستادیم که بگوییم:
درد شما، درد ماست. فریاد شما، صدای ماست.
ما تا ابد مدیون بندریم. بندر، خانهی دوم ماست؛
هر جادهای که رفتیم، از بندر شروع شد و به بندر برگشت.
اگر آنجا میسوزد، اینجا خاموشی معنا ندارد.
اسدآباد، شهر کامیونداران است؛ دلش با بندر میتپد.
در این روزها که خیلیها سکوت کردند، ما ترجیح دادیم بایستیم و بگوییم:
فراموش نمیکنیم. نه بندر را، نه همکارانمان را.
با چشمانی که هنوز شعلهی بندرعباس را میبیند،
و قلبی که در آتش بیعدالتی میسوزد.
ما رانندگانیم؛ بارکش جادهها و دردهای پنهان.
و این بار، صدایمان هرچند خاموش شده باشد، اما خاموشیمان فریاد است.
@Eterazebazar
ما رانندگان زحمتکش اسدآباد، کنار هم ایستادیم—بیدعوت، بیدوربین، بیتشریفات.
دستبهدست هم دادیم تا صدای دلمان را به بندرعباس برسانیم؛ به یاد همکارانمان، به احترام جانهایی که در آتش سوختند، به نشانه همدردی با خانوادههایی که هنوز بوی دود را از لباس فرزندانشان میشنوند.
این گردهمایی، رسمی نبود، مردمی بود؛ از دل جاده، از دل اندوه.
شاید قطرهای آرامش باشد در دریای غم بندر. شاید التیامی کوچک، اما صادقانه.
ما میدانیم درد کارگری که پشت کانتینر سوخته، نه فقط جسم، که غرورش هم سوخته.
ما فقط برای همدردی نایستادیم؛ ایستادیم که بگوییم:
درد شما، درد ماست. فریاد شما، صدای ماست.
ما تا ابد مدیون بندریم. بندر، خانهی دوم ماست؛
هر جادهای که رفتیم، از بندر شروع شد و به بندر برگشت.
اگر آنجا میسوزد، اینجا خاموشی معنا ندارد.
اسدآباد، شهر کامیونداران است؛ دلش با بندر میتپد.
در این روزها که خیلیها سکوت کردند، ما ترجیح دادیم بایستیم و بگوییم:
فراموش نمیکنیم. نه بندر را، نه همکارانمان را.
با چشمانی که هنوز شعلهی بندرعباس را میبیند،
و قلبی که در آتش بیعدالتی میسوزد.
ما رانندگانیم؛ بارکش جادهها و دردهای پنهان.
و این بار، صدایمان هرچند خاموش شده باشد، اما خاموشیمان فریاد است.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این فقط سوختن نبود، نسلکشی خاموش بود
از تبریز تا بندر، ما زخمخوردهایم.
از ریههامان دود بلند شده، و از زبانمان فریاد.
ما رانندهایم؛ نه مزدوریم، نه دروغگو، فقط چشمدیدهایم.
و آنچه دیدیم، قتل بود.
هرمزگان قتلگاه شد. بندرعباس، جهنم رسمی.
صدها نفر سوختند، اما گزارش رسمی میگوید ۲۸ نفر!
از کی تا حالا استخوان سوخته آمار نمیدهد؟ از کی صدای ناله آدمیزاد، شایعه است؟
وزیری که وسط خاکستر ایستاده و میگوید: "همه چیز عادیست"،
باید خودش را در آینه نگاه کند و بگوید: تو دروغ میگویی.
به ما میگویند "ماهواره دروغ میگوید".
اما این استخوانها، این دمپایی سوخته، این جسد بیصدا، دروغ نمیگویند.
ما پدر شدیم تا نان درآوریم، نه تا در شعلهها خاکستر شویم.
کسی که در راه کار میسوزد، شهید است.
نه آنکه در دفتر شیک نشسته و با چند کلمه، واقعیت را دفن میکند.
خانوادهها هنوز از ما میپرسند: "بابام کی میاد؟"
بچهها زنگ میزنند، مادرها چشمبهراهند.
اما ما نه جواب داریم، نه جسد، نه کفش، نه حتی یک تکه آهن از ماشینها.
ما میدانیم نسلکشی چیست.
اگر این "بیتدبیریِ عمدی" نیست، پس چیست؟
اگر این "مرگِ برنامهریزیشده با بیمسئولیتی" نیست، چه نامی دارد؟
ما فراموش نمیکنیم. نه بندر را، نه غلامرضا را، نه استخوان بینام را.
اگر رسانهها خفهاند، اگر مقامات خواباند، ما فریاد میزنیم:
ما دیگر عزادار خاموش نیستیم.
از زخمهامان خونابه میچکد؛ اما این خون، روزی دامنتان را خواهد گرفت.
@Eterazebazar
از تبریز تا بندر، ما زخمخوردهایم.
از ریههامان دود بلند شده، و از زبانمان فریاد.
ما رانندهایم؛ نه مزدوریم، نه دروغگو، فقط چشمدیدهایم.
و آنچه دیدیم، قتل بود.
هرمزگان قتلگاه شد. بندرعباس، جهنم رسمی.
صدها نفر سوختند، اما گزارش رسمی میگوید ۲۸ نفر!
از کی تا حالا استخوان سوخته آمار نمیدهد؟ از کی صدای ناله آدمیزاد، شایعه است؟
وزیری که وسط خاکستر ایستاده و میگوید: "همه چیز عادیست"،
باید خودش را در آینه نگاه کند و بگوید: تو دروغ میگویی.
به ما میگویند "ماهواره دروغ میگوید".
اما این استخوانها، این دمپایی سوخته، این جسد بیصدا، دروغ نمیگویند.
ما پدر شدیم تا نان درآوریم، نه تا در شعلهها خاکستر شویم.
کسی که در راه کار میسوزد، شهید است.
نه آنکه در دفتر شیک نشسته و با چند کلمه، واقعیت را دفن میکند.
خانوادهها هنوز از ما میپرسند: "بابام کی میاد؟"
بچهها زنگ میزنند، مادرها چشمبهراهند.
اما ما نه جواب داریم، نه جسد، نه کفش، نه حتی یک تکه آهن از ماشینها.
ما میدانیم نسلکشی چیست.
اگر این "بیتدبیریِ عمدی" نیست، پس چیست؟
اگر این "مرگِ برنامهریزیشده با بیمسئولیتی" نیست، چه نامی دارد؟
ما فراموش نمیکنیم. نه بندر را، نه غلامرضا را، نه استخوان بینام را.
اگر رسانهها خفهاند، اگر مقامات خواباند، ما فریاد میزنیم:
ما دیگر عزادار خاموش نیستیم.
از زخمهامان خونابه میچکد؛ اما این خون، روزی دامنتان را خواهد گرفت.
@Eterazebazar
اعتراض مدنی بازار
این فقط سوختن نبود، نسلکشی خاموش بود از تبریز تا بندر، ما زخمخوردهایم. از ریههامان دود بلند شده، و از زبانمان فریاد. ما رانندهایم؛ نه مزدوریم، نه دروغگو، فقط چشمدیدهایم. و آنچه دیدیم، قتل بود. هرمزگان قتلگاه شد. بندرعباس، جهنم رسمی. صدها نفر سوختند،…
# ارسالی
خستهایم از دفن حقیقت؛ این بار، خاکستر فریاد میزند
از تبریز تا بندر، ما خون گریه کردیم.
دیگر اشک جواب نمیدهد؛ این بار، فریاد میزنیم.
میگویید آمار رسمی ۷۰ نفر است؟
ما در بیمارستانها، در سردخانهها، در گورهای بینام گشتیم.
دهها نفر، صدها تکه استخوان، دهها خانواده آواره و بیخبر.
این قتلعام بود، نه حادثه.
و شما، شریک جرمید. از رئیسجمهورتان گرفته تا وزیری که وسط خاکستر گفت:
«همه چیز عادیست.»
نه خانم وزیر، اینجا عادی نیست.
اینجا بوی گوشت سوختهی کارگر میآید.
اینجا پدرها با دمپاییهای نیمسوختهشان شناسایی میشوند.
کافیست دروغ نگویید.
ماهواره را بهانه نکنید،
دشمن همینجاست. پشت آن میزهایی که بهجای پاسخ، خاک میپاشند روی جنازهها.
دشمن کسیست که میگوید «شهید شد» و پنهان میکند چرا و چگونه سوخت.
پسرعمویم، برادرم، رانندهای که با ما آمده بود—هیچکدام برنگشتند.
نه جسدی، نه پلاکی، نه کفشی.
فقط صدای زنگهای بیپاسخ از خانهها، و مادری که میپرسد:
«بابام کی میاد؟»
این نسلکشیست، وقتی خودتان میدان را مینگذاری میکنید و بعد فرار میکنید.
وقتی فاجعه را پنهان میکنید و رسانه را مجبور میکنید بگوید: «آتشسوزی جزئی.»
ما نه تحلیلگر سیاسیایم، نه خبرنگار.
ما رانندهایم. کارگریم. آدمیم.
و ما دیدهایم. لمس کردهایم. سوختهایم.
و حالا، قسم به همین خاکسترها،
اگر ندانیم دقیقاً چه کسی باعث این فاجعه شد، نخواهیم گذاشت فراموش شود.
نه این اسمها، نه این استخوانها، نه این بیعدالتی.
بهخدا، ما خاموش نمیشویم.
این بار اگر صدایمان را خفه کنید،
صدای لاستیکهای داغمان، صدای بوقهامان، صدای راهمان فریاد خواهد زد.
@Eterazebazar
خستهایم از دفن حقیقت؛ این بار، خاکستر فریاد میزند
از تبریز تا بندر، ما خون گریه کردیم.
دیگر اشک جواب نمیدهد؛ این بار، فریاد میزنیم.
میگویید آمار رسمی ۷۰ نفر است؟
ما در بیمارستانها، در سردخانهها، در گورهای بینام گشتیم.
دهها نفر، صدها تکه استخوان، دهها خانواده آواره و بیخبر.
این قتلعام بود، نه حادثه.
و شما، شریک جرمید. از رئیسجمهورتان گرفته تا وزیری که وسط خاکستر گفت:
«همه چیز عادیست.»
نه خانم وزیر، اینجا عادی نیست.
اینجا بوی گوشت سوختهی کارگر میآید.
اینجا پدرها با دمپاییهای نیمسوختهشان شناسایی میشوند.
کافیست دروغ نگویید.
ماهواره را بهانه نکنید،
دشمن همینجاست. پشت آن میزهایی که بهجای پاسخ، خاک میپاشند روی جنازهها.
دشمن کسیست که میگوید «شهید شد» و پنهان میکند چرا و چگونه سوخت.
پسرعمویم، برادرم، رانندهای که با ما آمده بود—هیچکدام برنگشتند.
نه جسدی، نه پلاکی، نه کفشی.
فقط صدای زنگهای بیپاسخ از خانهها، و مادری که میپرسد:
«بابام کی میاد؟»
این نسلکشیست، وقتی خودتان میدان را مینگذاری میکنید و بعد فرار میکنید.
وقتی فاجعه را پنهان میکنید و رسانه را مجبور میکنید بگوید: «آتشسوزی جزئی.»
ما نه تحلیلگر سیاسیایم، نه خبرنگار.
ما رانندهایم. کارگریم. آدمیم.
و ما دیدهایم. لمس کردهایم. سوختهایم.
و حالا، قسم به همین خاکسترها،
اگر ندانیم دقیقاً چه کسی باعث این فاجعه شد، نخواهیم گذاشت فراموش شود.
نه این اسمها، نه این استخوانها، نه این بیعدالتی.
بهخدا، ما خاموش نمیشویم.
این بار اگر صدایمان را خفه کنید،
صدای لاستیکهای داغمان، صدای بوقهامان، صدای راهمان فریاد خواهد زد.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥ا ینجا سرزمین پیاز نیست. سرزمین خجالت است.
🔻 این تصویریست از جیرفت، و البته دزفول هم حال و روز بهتری ندارد.
صفهای طولانی وانت و کامیون پر از محصولاتی که روی دست کشاورز مانده.
پیاز دزفول کیلویی ۵۰۰۰ تومان در میدان بار؛
اما بعد از هزینهها، فقط ۲۵۰۰ تومان برای کشاورز میماند—یعنی ضرر مطلق.
کسی پاسخ نمیدهد.
نه مسئول، نه بازار، نه حمایت.
خاکی که روزی غذا میداد، حالا خودش گرسنه مانده.
🔻 این فقط بحران اقتصادی نیست؛
این تحقیر نظاممند کار و رنج است.
ما هنوز صدای کشاورز را نشنیدهایم؛
و شاید روزی بشنویم—وقتی دیگر چیزی برای خوردن باقی نمانده.
این خاک اگر امروز خالی از محصول باشد،
فردا از غذا و امنیت شما هم خالی خواهد بود.
و ما، شاهد ذرهذره نابودی قشری هستیم
که اگر روزی از روی این زمین محو شوند،
شما حتی برای یک لقمه نان باید واردات را به زانو بیندازید.
اما کشاورز ما، نه به دلار وصل است، نه به رانت.
تنها داراییاش، دلخون و خاکیست که دارد به خاک سیاه مینشیند.
@Eterazebazar
🔻 این تصویریست از جیرفت، و البته دزفول هم حال و روز بهتری ندارد.
صفهای طولانی وانت و کامیون پر از محصولاتی که روی دست کشاورز مانده.
پیاز دزفول کیلویی ۵۰۰۰ تومان در میدان بار؛
اما بعد از هزینهها، فقط ۲۵۰۰ تومان برای کشاورز میماند—یعنی ضرر مطلق.
کسی پاسخ نمیدهد.
نه مسئول، نه بازار، نه حمایت.
خاکی که روزی غذا میداد، حالا خودش گرسنه مانده.
🔻 این فقط بحران اقتصادی نیست؛
این تحقیر نظاممند کار و رنج است.
ما هنوز صدای کشاورز را نشنیدهایم؛
و شاید روزی بشنویم—وقتی دیگر چیزی برای خوردن باقی نمانده.
این خاک اگر امروز خالی از محصول باشد،
فردا از غذا و امنیت شما هم خالی خواهد بود.
و ما، شاهد ذرهذره نابودی قشری هستیم
که اگر روزی از روی این زمین محو شوند،
شما حتی برای یک لقمه نان باید واردات را به زانو بیندازید.
اما کشاورز ما، نه به دلار وصل است، نه به رانت.
تنها داراییاش، دلخون و خاکیست که دارد به خاک سیاه مینشیند.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚛 ۲۰ کیلومتر غیرت؛ ۲۰ کیلومتر همدردی
امروز کازرون در سکوت رسانهها، فریاد شد.
رژه ۲۰ کیلومتری کامیونداران کازرون، فقط عبور ماشینها نبود—عبور درد بود از دل جادههایی که بوی آتش و غم بندرعباس را هنوز در خود دارند.
بدون بلندگو، بیهیچ پوشش رسمی، اما با بوقهایی که فریاد بودند؛
صدای کارگرانی که سوختند، صدای خانوادههایی که هنوز استخوان عزیزشان را نیافتهاند.
🔻 کازرون ایستاد. چون سکوت، توهین بود.
چون همدردی، وظیفه است.
چون ما کامیونداریم، اما بارمان فقط کالا نیست؛ بارمان انسانیت است.
اگر رسانهها شما را ندیدند، ما دیدیم.
اگر مسئولان به بندر پشت کردند، ما پشتتان ایستادهایم.
این رژه، فقط عبور ماشین نبود؛ عبور غیرت از جادههای بیصدا بود.
برای آنهایی که در شعلهها ماندند، برای خانوادههایی که هنوز پیکر عزیزشان را جستوجو میکنند، برای رانندگانی که بار درد میکشند نه فقط بار کالا.
📢 اگر صداوسیما نخواست صدای شما باشد،
ما شدیم.
اگر کسی نگفت، ما گفتیم:
بندر تنها نیست.
کازرون بیدار است.
کامیونداران زندهاند.
@Eterazebazar
امروز کازرون در سکوت رسانهها، فریاد شد.
رژه ۲۰ کیلومتری کامیونداران کازرون، فقط عبور ماشینها نبود—عبور درد بود از دل جادههایی که بوی آتش و غم بندرعباس را هنوز در خود دارند.
بدون بلندگو، بیهیچ پوشش رسمی، اما با بوقهایی که فریاد بودند؛
صدای کارگرانی که سوختند، صدای خانوادههایی که هنوز استخوان عزیزشان را نیافتهاند.
🔻 کازرون ایستاد. چون سکوت، توهین بود.
چون همدردی، وظیفه است.
چون ما کامیونداریم، اما بارمان فقط کالا نیست؛ بارمان انسانیت است.
اگر رسانهها شما را ندیدند، ما دیدیم.
اگر مسئولان به بندر پشت کردند، ما پشتتان ایستادهایم.
این رژه، فقط عبور ماشین نبود؛ عبور غیرت از جادههای بیصدا بود.
برای آنهایی که در شعلهها ماندند، برای خانوادههایی که هنوز پیکر عزیزشان را جستوجو میکنند، برای رانندگانی که بار درد میکشند نه فقط بار کالا.
📢 اگر صداوسیما نخواست صدای شما باشد،
ما شدیم.
اگر کسی نگفت، ما گفتیم:
بندر تنها نیست.
کازرون بیدار است.
کامیونداران زندهاند.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 وقتی زمین از حجم دروغ دهان باز میکند
📍 بندر رجایی
گودالی عمیق، نه فقط در خاک، که در اعتماد مردم.
ویدیوی جدید منتشرشده از صحنهی انفجار، عمق فاجعه را نشان میدهد—گودالی عظیم، به وسعت چند کامیون حقیقت.
اما در کمال خونسردی،
🎙 مسئولان میگویند:
«نه، هیچ محموله نظامیای آنجا نبود!»
و با چشمانی که انگار حتی خودشان را هم قانع نمیکند، به دوربین زل میزنند و تکذیب پشت تکذیب.
📺 وزارت دفاع فرمود:
«مسئله خاصی نبوده!»
بله، فقط یک گودال کوچولو بود،
که تصادفاً از کنار بیکفایتی، دروغ، و بیمسئولیتی عبور کرده بود!
📌 اینجا نه فقط زمین شکاف برداشته،
و بدتر از انفجار، سکوت و پنهانکاریایست که مثل گاز سمی، پخش شده در جان جامعه.
🎯 واقعاً هیچ چیز نظامی نبود،
فقط یه گودال کوچولو بود
که اتفاقاً از دروغ، بیمسئولیتی و بیتدبیری ایجاد شد؛
@Eterazebazar
📍 بندر رجایی
گودالی عمیق، نه فقط در خاک، که در اعتماد مردم.
ویدیوی جدید منتشرشده از صحنهی انفجار، عمق فاجعه را نشان میدهد—گودالی عظیم، به وسعت چند کامیون حقیقت.
اما در کمال خونسردی،
🎙 مسئولان میگویند:
«نه، هیچ محموله نظامیای آنجا نبود!»
و با چشمانی که انگار حتی خودشان را هم قانع نمیکند، به دوربین زل میزنند و تکذیب پشت تکذیب.
📺 وزارت دفاع فرمود:
«مسئله خاصی نبوده!»
بله، فقط یک گودال کوچولو بود،
که تصادفاً از کنار بیکفایتی، دروغ، و بیمسئولیتی عبور کرده بود!
📌 اینجا نه فقط زمین شکاف برداشته،
و بدتر از انفجار، سکوت و پنهانکاریایست که مثل گاز سمی، پخش شده در جان جامعه.
🎯 واقعاً هیچ چیز نظامی نبود،
فقط یه گودال کوچولو بود
که اتفاقاً از دروغ، بیمسئولیتی و بیتدبیری ایجاد شد؛
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بندر رجایی، بندرعباس – روایتی از یک فاجعه انفجاری
در پی انفجار سهمگینی که در بندر رجایی بندرعباس رخ داد، ابعاد خسارت بسیار فراتر از آن چیزیست که در بیانیههای رسمی آمده است.
قدرت انفجار بهحدی بوده که شیشههای ساختمانهای اطراف نهفقط خرد شده، بلکه تکهتکه به درون دیوارها فرو رفتهاند—گویی دیوارها گلوله خوردهاند.
گواهی بیصدای شدت ضربهای که آنجا رخ داده.
@Eterazebazar
در پی انفجار سهمگینی که در بندر رجایی بندرعباس رخ داد، ابعاد خسارت بسیار فراتر از آن چیزیست که در بیانیههای رسمی آمده است.
قدرت انفجار بهحدی بوده که شیشههای ساختمانهای اطراف نهفقط خرد شده، بلکه تکهتکه به درون دیوارها فرو رفتهاند—گویی دیوارها گلوله خوردهاند.
گواهی بیصدای شدت ضربهای که آنجا رخ داده.
@Eterazebazar
🔻تحریم یک شرکت بزرگ ترکیه بدلیل همکاری با ایران
🔹شرکت کیمیا کیمپاش ترکیه بدلیل خرید محصولات پتروشیمی از ایران در لیست تحریمهای آمریکا قرار گرفت.
🔹طبق اطلاعیه وزرات خزانهداری آمریکا دو شرکت اماراتی و یک شرکت ترکیه ای بدلیل تجارت با ایران وارد لیست تحریمهای ترامپ شده اند.
@Eterazebazar
🔹شرکت کیمیا کیمپاش ترکیه بدلیل خرید محصولات پتروشیمی از ایران در لیست تحریمهای آمریکا قرار گرفت.
🔹طبق اطلاعیه وزرات خزانهداری آمریکا دو شرکت اماراتی و یک شرکت ترکیه ای بدلیل تجارت با ایران وارد لیست تحریمهای ترامپ شده اند.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚛 از گلپایگان تا بندرعباس؛ صدای جاده، صدای همدلی است
در روزهایی که سکوت برخیها سنگینتر از فاجعه است، کامیونداران شهرستان گلپایگان، سنگ تمام گذاشتند. نه با شعار، نه با هیاهو—بلکه با حضور، با حرکت، با اتحاد.
آنها با رژه اعتراضی ،صدای کسانی شدند که در شعلههای انفجار بندر رجایی سوختند.
صدایی از دل جادهها، برای بندری که خانه دوم همه رانندگان این سرزمین است.
🔻این همدلی فقط یک حرکت اعتراضی نبود؛ فریادی بود از عمق قلبهای زخمی، به احترام همکارانی که دیگر بازنمیگردند و خانوادههایی که در غبار بیخبری چشمبهراه ماندهاند.
🔸گلپایگان نشان داد:
کامیونداران فقط بار نمیبرند، بارِ درد را هم میکشند.
ما نه اسمها را فراموش میکنیم، نه فاجعه را.
و تا وقتی حقیقت پنهان بماند، چرخهای اعتراض ما آرام نخواهند گرفت.
@Eterazebazar
در روزهایی که سکوت برخیها سنگینتر از فاجعه است، کامیونداران شهرستان گلپایگان، سنگ تمام گذاشتند. نه با شعار، نه با هیاهو—بلکه با حضور، با حرکت، با اتحاد.
آنها با رژه اعتراضی ،صدای کسانی شدند که در شعلههای انفجار بندر رجایی سوختند.
صدایی از دل جادهها، برای بندری که خانه دوم همه رانندگان این سرزمین است.
🔻این همدلی فقط یک حرکت اعتراضی نبود؛ فریادی بود از عمق قلبهای زخمی، به احترام همکارانی که دیگر بازنمیگردند و خانوادههایی که در غبار بیخبری چشمبهراه ماندهاند.
🔸گلپایگان نشان داد:
کامیونداران فقط بار نمیبرند، بارِ درد را هم میکشند.
ما نه اسمها را فراموش میکنیم، نه فاجعه را.
و تا وقتی حقیقت پنهان بماند، چرخهای اعتراض ما آرام نخواهند گرفت.
@Eterazebazar
🍽 «وعده شام» بهجای «وعده برنامه»!
کاندیداهایی که نه فکر دارند، نه جسارت مناظره؛ فقط میز شام...
در انتخابات پیشروی اتحادیه طلافروشان ارومیه، برخی از نامزدها بهجای ارائه برنامه، عملکرد، یا پاسخ به سؤالات صنفی، تصمیم گرفتهاند مسیر سادهتری بروند: دعوت چندصد نفری به ضیافت شام مجلل با هزینههای میلیاردی!
📌 در حالی که تعدادی از همکاران شریف، پیشنهاد برگزاری مناظره علنی و شفافسازی برنامهها را مطرح کردهاند، متأسفانه هیچیک از این کاندیداها حاضر به پاسخگویی و پذیرش گفتوگو نشدهاند.
چرا؟ چون وقتی کسی فکر و طرح و جسارت برای اداره یک صنف ندارد، ترجیح میدهد بهجای مغز، شکم مخاطب را هدف بگیرد.
🎯 اینکه بهجای صداقت و برنامهمحوری، سفره پهن میشود، یعنی رأیگیری را به ریاکاری فروختهایم.
رأی را نمیشود با بریانی و باقالیپلو خرید.
شأن صنف را نباید در تالارها معامله کرد.
اتحادیه را با قاشق و چنگال نمیشود اداره کرد.
🛑 این فقط یک شام نیست، تکرار بیبرنامگی و بیپاسخگوییست.
امروز، نان میدهند؛ فردا نان را از صنف میگیرند.
مراقب باشیم؛
فروش رأی، اولین گام در نابودی اعتبار صنف است.
این فقط یک شام نیست، نادیدهگرفتن شعور صنف است.
@Eterazebazar
کاندیداهایی که نه فکر دارند، نه جسارت مناظره؛ فقط میز شام...
در انتخابات پیشروی اتحادیه طلافروشان ارومیه، برخی از نامزدها بهجای ارائه برنامه، عملکرد، یا پاسخ به سؤالات صنفی، تصمیم گرفتهاند مسیر سادهتری بروند: دعوت چندصد نفری به ضیافت شام مجلل با هزینههای میلیاردی!
📌 در حالی که تعدادی از همکاران شریف، پیشنهاد برگزاری مناظره علنی و شفافسازی برنامهها را مطرح کردهاند، متأسفانه هیچیک از این کاندیداها حاضر به پاسخگویی و پذیرش گفتوگو نشدهاند.
چرا؟ چون وقتی کسی فکر و طرح و جسارت برای اداره یک صنف ندارد، ترجیح میدهد بهجای مغز، شکم مخاطب را هدف بگیرد.
🎯 اینکه بهجای صداقت و برنامهمحوری، سفره پهن میشود، یعنی رأیگیری را به ریاکاری فروختهایم.
رأی را نمیشود با بریانی و باقالیپلو خرید.
شأن صنف را نباید در تالارها معامله کرد.
اتحادیه را با قاشق و چنگال نمیشود اداره کرد.
🛑 این فقط یک شام نیست، تکرار بیبرنامگی و بیپاسخگوییست.
امروز، نان میدهند؛ فردا نان را از صنف میگیرند.
مراقب باشیم؛
فروش رأی، اولین گام در نابودی اعتبار صنف است.
این فقط یک شام نیست، نادیدهگرفتن شعور صنف است.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📢 رژهای که سکوت را شکست!
از زرینشهر تا کازرون، از اردبیل تا اسدآباد، کامیونداران برخاستند—نه برای بار، که برای بار غم و خشم!
در خیابانهای سیرجان، صایینقلعه، هیدج و تاکستان، صدای بوقها، فریادی بود برای حقیقت؛ اعتراضی بیپرچم، اما پرغرور.
پنج کیلومتر رژه در اردبیل، نه به خاطر نمایش، که به احترام سوختگان خاموش فاجعهی بندرعباس.
نه رسانه پوشش داد، نه مسئولی خم به ابرو آورد، اما جادهها گواهاند: ما زندهایم، و فراموش نمیکنیم.
اینجا خبری از وعدههای چرب و دروغهای پرزرق نیست؛ فقط دلهایی پر از درد و بوقهایی که تبدیل به فریاد شدهاند.
ما نه سیاستمداریم، نه سخنور؛
اما وقتی جان همکارمان دود میشود،
سکوت را خیانت میدانیم!
📍 بندرعباس فقط یک فاجعه نبود؛
نماد همه آن چیزهاییست که پشت درهای بسته دفن میشوند: بیتدبیری، بیپاسخگویی، و بیعدالتی.
ما رانندهایم،
ما بارکش جادهایم،
اما در برابر دروغ، بیتفاوت نمیگذریم.
به احترام جانهایی که سوختند،
و به عشق همکارانی که خاموش نشدند—
همدلی ما خاموششدنی نیست.
@Eterazebazar
از زرینشهر تا کازرون، از اردبیل تا اسدآباد، کامیونداران برخاستند—نه برای بار، که برای بار غم و خشم!
در خیابانهای سیرجان، صایینقلعه، هیدج و تاکستان، صدای بوقها، فریادی بود برای حقیقت؛ اعتراضی بیپرچم، اما پرغرور.
پنج کیلومتر رژه در اردبیل، نه به خاطر نمایش، که به احترام سوختگان خاموش فاجعهی بندرعباس.
نه رسانه پوشش داد، نه مسئولی خم به ابرو آورد، اما جادهها گواهاند: ما زندهایم، و فراموش نمیکنیم.
اینجا خبری از وعدههای چرب و دروغهای پرزرق نیست؛ فقط دلهایی پر از درد و بوقهایی که تبدیل به فریاد شدهاند.
ما نه سیاستمداریم، نه سخنور؛
اما وقتی جان همکارمان دود میشود،
سکوت را خیانت میدانیم!
📍 بندرعباس فقط یک فاجعه نبود؛
نماد همه آن چیزهاییست که پشت درهای بسته دفن میشوند: بیتدبیری، بیپاسخگویی، و بیعدالتی.
ما رانندهایم،
ما بارکش جادهایم،
اما در برابر دروغ، بیتفاوت نمیگذریم.
به احترام جانهایی که سوختند،
و به عشق همکارانی که خاموش نشدند—
همدلی ما خاموششدنی نیست.
@Eterazebazar
#ارسالی
🎭 وقتی مجلس ذوب در قدرت شود، صحنه جولان سفلگان است.
نمایندهای که میلیاردی خرج میکند، اما پشت تریبون میگوید با «چای و پنیر» وارد مجلس شده، نه سادهدل است، نه صادق؛ بلکه نماد تباهی انتخاباتیست.
وقتی نظارت به جای درایت، به سلیقه و چاپلوسی وابسته باشد، نتیجهاش مجلسیست پر از نطقهای عوامپسند، بیسواد در قانون و بیجرأت در شفافیت.
📌 در این سیستم، قدرت نه از رأی آزاد، بلکه از صف نذریخورها و تملقگوها بالا میآید.
عدالت، توسعه، اصلاح؟ فراموش کنید.
فقط صدای کف و سوت میماند... و یک مشت دروغ.
@Eterazebazar
🎭 وقتی مجلس ذوب در قدرت شود، صحنه جولان سفلگان است.
نمایندهای که میلیاردی خرج میکند، اما پشت تریبون میگوید با «چای و پنیر» وارد مجلس شده، نه سادهدل است، نه صادق؛ بلکه نماد تباهی انتخاباتیست.
وقتی نظارت به جای درایت، به سلیقه و چاپلوسی وابسته باشد، نتیجهاش مجلسیست پر از نطقهای عوامپسند، بیسواد در قانون و بیجرأت در شفافیت.
📌 در این سیستم، قدرت نه از رأی آزاد، بلکه از صف نذریخورها و تملقگوها بالا میآید.
عدالت، توسعه، اصلاح؟ فراموش کنید.
فقط صدای کف و سوت میماند... و یک مشت دروغ.
@Eterazebazar
فاجعه بندرعباس؛ آینهای از بحران، فساد و بیکفایتی رژیم
لاپوشانی و دروغ گویی این مقامات که وقتی به بندرعباس می رسند کارشون چیزی نیست جز نمک بر زخم ریختن
اینها فقط تلاش میکنند با لاپوشانی انفجار بندرعباس، عمق فاجعه را پنهان کنند، اما حقایق یکییکی برملا میشوند. گزارشها از نقش بنیاد مستضعفان و سپاه پاسداران در این فاجعه پرده برمیدارند. مراکزی تحت نظارت مستقیم خامنهای، محل حادثه بودهاند و نماینده او، معزی، این فاجعه را بهطرز توهینآمیزی «آزمایش الهی» نامید.
در حالی که آمار واقعی جانباختگان از سوی منابع مستقل بسیار بالاتر از ارقام رسمی اعلام شده، فاکسنیوز و آسوشیتدپرس از تلاش رژیم برای پنهانکاری خبر میدهند. این لاپوشانی نهفقط بیکفایتی، بلکه بیشرمی رژیم در برابر جان انسانها را نشان میدهد.
همزمان، مذاکرات اتمی که امیدی برای نظام بود، به شکست و تعلیق انجامید. تحریمهای جدید آمریکا، تهدیدات ترامپ و فشارهای بینالمللی علیه رژیم و حمایت آن از شبهنظامیان منطقه، رژیم را در تنگنای سیاسی، اقتصادی و امنیتی قرار داده است.
در داخل کشور نیز اعتراض کارگران، بازداشت در متروی تهران گویای جوششی زیر خاکستر است که نشان میدهد جامعه به آستانه خیزش نزدیکتر میشود.
@Eterazebazar
لاپوشانی و دروغ گویی این مقامات که وقتی به بندرعباس می رسند کارشون چیزی نیست جز نمک بر زخم ریختن
اینها فقط تلاش میکنند با لاپوشانی انفجار بندرعباس، عمق فاجعه را پنهان کنند، اما حقایق یکییکی برملا میشوند. گزارشها از نقش بنیاد مستضعفان و سپاه پاسداران در این فاجعه پرده برمیدارند. مراکزی تحت نظارت مستقیم خامنهای، محل حادثه بودهاند و نماینده او، معزی، این فاجعه را بهطرز توهینآمیزی «آزمایش الهی» نامید.
در حالی که آمار واقعی جانباختگان از سوی منابع مستقل بسیار بالاتر از ارقام رسمی اعلام شده، فاکسنیوز و آسوشیتدپرس از تلاش رژیم برای پنهانکاری خبر میدهند. این لاپوشانی نهفقط بیکفایتی، بلکه بیشرمی رژیم در برابر جان انسانها را نشان میدهد.
همزمان، مذاکرات اتمی که امیدی برای نظام بود، به شکست و تعلیق انجامید. تحریمهای جدید آمریکا، تهدیدات ترامپ و فشارهای بینالمللی علیه رژیم و حمایت آن از شبهنظامیان منطقه، رژیم را در تنگنای سیاسی، اقتصادی و امنیتی قرار داده است.
در داخل کشور نیز اعتراض کارگران، بازداشت در متروی تهران گویای جوششی زیر خاکستر است که نشان میدهد جامعه به آستانه خیزش نزدیکتر میشود.
@Eterazebazar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥 تلخیِ انتظار در دود و آوار
📍 بندر رجایی؛ جایی که نه فقط سازهها، که دلها فروریختند...
چند روز از فاجعه انفجار گذشته، اما هنوز پدرانی با چشمان خیس و دستهایی خاکآلود، بیقرار در ویرانهها پرسه میزنند. یکیشان هنوز دنبال پسر جوانش میگردد—بیخبر، بینشانه، بیپاسخ.
میگردد میان دود و سکوت، شاید ردی از لباس، یا صدایی که بگوید هنوز امیدی هست…
🛑 اما از بالا، فقط تکذیب میشنویم.
نه اسمی، نه آماری، نه عذری.
✍️ اما این آتش، خاموش نمیشود.
خشم مردم روزی دامان دروغ و بیمسئولیتی را خواهد گرفت.
@Eterazebazar
📍 بندر رجایی؛ جایی که نه فقط سازهها، که دلها فروریختند...
چند روز از فاجعه انفجار گذشته، اما هنوز پدرانی با چشمان خیس و دستهایی خاکآلود، بیقرار در ویرانهها پرسه میزنند. یکیشان هنوز دنبال پسر جوانش میگردد—بیخبر، بینشانه، بیپاسخ.
میگردد میان دود و سکوت، شاید ردی از لباس، یا صدایی که بگوید هنوز امیدی هست…
🛑 اما از بالا، فقط تکذیب میشنویم.
نه اسمی، نه آماری، نه عذری.
✍️ اما این آتش، خاموش نمیشود.
خشم مردم روزی دامان دروغ و بیمسئولیتی را خواهد گرفت.
@Eterazebazar