🔹 از شعر تا ترور؛ مهرداد عارفانی که من میشناختم
در پی رای دادگاه «آنتورپ» به محکومیت ۱۷ سال زندان برای «مهرداد عارفانی» به اتهام دست داشتن در طرح یک بمبگذاری، نام او یک بار دیگر در رسانهها و شبکههای مجازی طرح شد. ولی این دفعه نه به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان عامل جمهوری اسلامی برای ترور مخالفان.
او به طور مستقیم با «اسدالله اسدی»، دبیر سوم سفارت جمهوری اسلامی در اتریش که هدایت عملیات را بر عهده داشت و به ۲۰ سال زندان محکوم شد، در ارتباط بود.
این یادداشت، روایت من است از یک زندانی محکوم به دلیل دخالت در انجام عملیات تروریستی که زمانی او را شاعری ساده و پرهیجان میشناختم. روایتی با این تأکید که به سیستم قضایی بلژیک باور دارم و رای دادگاه را یک رای غیرسیاسی در راستای مبارزه با تروریسم میدانم.
***
حدود۱۰ سال پیش بود. تنها، بیپول و بدون این که بدانم به فرانسوی دست چپ و راست را باید چهگونه نامید، در دومین روزی که پا به بلژیک نهاده بودم، با «مهرداد عارفانی» آشنا شدم. از ایران نام یکدیگر را شنیده و شعرهایی از همدیگر را خوانده بودیم.
من جنوبی بودم و مهردادزاده شمالی بود. علاوه بر شعر، ساحل
نشینی دومین وجه مشترک ما به شمار میرفت. من غریبه و نابلد بودم و مهرداد به قول خودش، تنها بود. به لحاظ مراودههای ادبی، با هم صمیمی شدیم. به فاصله چند روز برایم خانهای پیدا کرد و ساکن خانهای شدم بدون قرارداد. گفت نیازی نیست، صاحبخانه ایرانی و دوست است.
از «شعر رادیکال» و نوشتن مانیفست شعر رادیکال حرف میزد. ساعتها مینوشیدیم و حرف میزدیم و گاهی دعوا میکردیم و بعد از چند ساعت، مانند کودکی که با گذشت زمان دلخوری را فراموش میکند، یکی از ما به دیگری پیام میداد.
بعد از حدود دو هفته که از اقامتم در کشور جدید گذشته بود، خبر داد که مخالفان حکومت ایران تظاهراتی مقابل ساختمان اداری پارلمان در میدان «شومن» گذاشتهاند. پرسید: «آیا برای عکسبرداری میآیی؟»
آن روزها جوان بودم و شور انقلابی داشتم. گمانم بر این بود که باید خشم خود را به هر نحوی شده است، خالی کنم. تنها بودم و نیاز به آشنا و دوست داشتم. چه چیز بهتر از رفتن و عکاسی و با ایرانیان دیگری معاشرت کردن که همگی مخالف جمهوری اسلامی هستند؟
قبول کردم و رفتم. برایم هیجان داشت و دروغ چرا، اولین بار بود که پرچم «شیر و خورشید» را میدیدم. همان شب مهرداد عکسها را گرفت. چند روز بعد دوباره تظاهراتی برپا شد و به خواست او، رفتم. نمیدانم عکسها کجا منتشر شدند و آیا اصلا انتشار یافتند یا نه، اما عکسی را در صفحه فیسبوکم که آن روزگار یکی از پرمخاطبترین شبکههای اجتماعی بود، منتشر کردم.
ادامه یادداشت محمد تنگستانی را بخوانید 👇
#آن_سوی_خبر #دادگاه_آنتورپ #مهرداد_عارفانی #اسدالله_اسدی #عملیات_تروریستی
@Farsi_Iranwire
در پی رای دادگاه «آنتورپ» به محکومیت ۱۷ سال زندان برای «مهرداد عارفانی» به اتهام دست داشتن در طرح یک بمبگذاری، نام او یک بار دیگر در رسانهها و شبکههای مجازی طرح شد. ولی این دفعه نه به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان عامل جمهوری اسلامی برای ترور مخالفان.
او به طور مستقیم با «اسدالله اسدی»، دبیر سوم سفارت جمهوری اسلامی در اتریش که هدایت عملیات را بر عهده داشت و به ۲۰ سال زندان محکوم شد، در ارتباط بود.
این یادداشت، روایت من است از یک زندانی محکوم به دلیل دخالت در انجام عملیات تروریستی که زمانی او را شاعری ساده و پرهیجان میشناختم. روایتی با این تأکید که به سیستم قضایی بلژیک باور دارم و رای دادگاه را یک رای غیرسیاسی در راستای مبارزه با تروریسم میدانم.
***
حدود۱۰ سال پیش بود. تنها، بیپول و بدون این که بدانم به فرانسوی دست چپ و راست را باید چهگونه نامید، در دومین روزی که پا به بلژیک نهاده بودم، با «مهرداد عارفانی» آشنا شدم. از ایران نام یکدیگر را شنیده و شعرهایی از همدیگر را خوانده بودیم.
من جنوبی بودم و مهردادزاده شمالی بود. علاوه بر شعر، ساحل
نشینی دومین وجه مشترک ما به شمار میرفت. من غریبه و نابلد بودم و مهرداد به قول خودش، تنها بود. به لحاظ مراودههای ادبی، با هم صمیمی شدیم. به فاصله چند روز برایم خانهای پیدا کرد و ساکن خانهای شدم بدون قرارداد. گفت نیازی نیست، صاحبخانه ایرانی و دوست است.
از «شعر رادیکال» و نوشتن مانیفست شعر رادیکال حرف میزد. ساعتها مینوشیدیم و حرف میزدیم و گاهی دعوا میکردیم و بعد از چند ساعت، مانند کودکی که با گذشت زمان دلخوری را فراموش میکند، یکی از ما به دیگری پیام میداد.
بعد از حدود دو هفته که از اقامتم در کشور جدید گذشته بود، خبر داد که مخالفان حکومت ایران تظاهراتی مقابل ساختمان اداری پارلمان در میدان «شومن» گذاشتهاند. پرسید: «آیا برای عکسبرداری میآیی؟»
آن روزها جوان بودم و شور انقلابی داشتم. گمانم بر این بود که باید خشم خود را به هر نحوی شده است، خالی کنم. تنها بودم و نیاز به آشنا و دوست داشتم. چه چیز بهتر از رفتن و عکاسی و با ایرانیان دیگری معاشرت کردن که همگی مخالف جمهوری اسلامی هستند؟
قبول کردم و رفتم. برایم هیجان داشت و دروغ چرا، اولین بار بود که پرچم «شیر و خورشید» را میدیدم. همان شب مهرداد عکسها را گرفت. چند روز بعد دوباره تظاهراتی برپا شد و به خواست او، رفتم. نمیدانم عکسها کجا منتشر شدند و آیا اصلا انتشار یافتند یا نه، اما عکسی را در صفحه فیسبوکم که آن روزگار یکی از پرمخاطبترین شبکههای اجتماعی بود، منتشر کردم.
ادامه یادداشت محمد تنگستانی را بخوانید 👇
#آن_سوی_خبر #دادگاه_آنتورپ #مهرداد_عارفانی #اسدالله_اسدی #عملیات_تروریستی
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
از شعر تا ترور؛ مهرداد عارفانی که من میشناختم
در پی رای دادگاه «آنتورپ» به محکومیت ۱۷ سال زندان برای «مهرداد عارفانی» به اتهام دست داشتن در طرح یک بمبگذاری، نام او یک بار دیگر در رسانهها و شبکههای مجازی طرح شد. ولی این دفعه نه به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان عامل جمهوری اسلامی برای ترور مخالفان.
🔹 دیپلمات بمبگذار، دفترچههای مرموز و خوابهای آشفته
تیر ماه گرم ۱۳۹۷، در یک اتومبیل پژو ۳۰۸ به شماره پلاک VJU061، "شاعر"ی به نام مهرداد عارفانی از بروکسل به سمت پاریس حرکت میکرد. در جیب او دو تلفن همراه بود. یکی که به شماره ۲۶۱۴ ختم میشد و دوستانش از آن خبر داشتند؛ دیگری با چهارشماره آخرِ ۱۷۹۱ که عده معدودی از آن خبردار بودند.
علاوه بر این دو شماره تلفن بلژیکی، یک سیمکارت اتریشی نیز در خانه منتظر او بود.
همزمان یک "دیپلمات" سفارت جمهوری اسلامی در اتریش به سمت مرز آلمان میراند تا به لوکزامبورگ برود.
نقطه اتصال شاعر به دیپلمات در این داستان بمب است؛ یک دستگاه انفجاری کوچک اما مرگبار که زوجی به نامهای نسیمه نعامی و امیر سعدونی مامور بودند تا از لوکزامبورگ حمل کنند و با کمک مهرداد عارفانی در یک همایش سازمان مجاهدین خلق منفجر کنند.
مهرداد را بسیاری در سازمان مجاهدین میشناختند. رفتوآمد او به سالن همایش بهراحتی صورت میگرفت و کمتر کسی به احتمال نقش او در یک انفجار قریبالوقوع فکر میکرد.
اما ماموران امنیتی فرانسوی با اطلاعاتی که از پیش دریافت کرده بودند، چنین نظری نداشتند.
هنگامی که مهرداد عارفانی به پاریس رسید، دستور قضاییِ مراقبت نامحسوس از او و تلفنهایش نیز در این شهر صادر شد. به "شاعر" بازمیگردیم.
اسدالله اسدی؛ دیپلمات عملیاتی
«باورمان نمیشد!»، این جمله را یک مقام اروپایی در گفتوگو با من درباره پرونده اسدالله اسدی به زبان آورد. او ادامه داد: «فکرش را هم نمیکردیم که بمب را با هواپیمای مسافربری حمل کند.»
پرونده مشترک پلیس امنیت اتریش، بلژیک، فرانسه، آلمان و لوکزامبورگ، بر مبنای اطلاعاتی تشکیل شده بود که موساد در اختیارشان گذاشته بود. آنها میدانستند که اسدالله اسدی قرار است یک دستگاه انفجاری را به دست چند عامل در اروپا برساند، اما نمیدانستند این بمب چگونه به دست خودِ اسدی خواهد رسید.
مقام اروپایی ادامه داد: «سرویسهای امنیتی اتریش، اسدی را با دقت زیر نظر گرفتند. او در ماه مه ۲۰۱۸ ناگهان پروازهای متعددی به تهران انجام داد. گوش سرویس ضدتروریسم اتریش (BVT) تیز شده بود. آنها اطلاعاتی دریافت کردند که اسدی میخواهد هنگام بازگشت از تهران به وین با پرواز ۸۷۲ هواپیمایی اتریش در ماه ژوئن بسته بمب را با کیف دستیاش حمل کند.»
ادامه گزارش کامبیز غفوری را بخوانید 👇
#راستی_آزمایی #اسدالله_اسدی #مهرداد_عارفانی #سازمان_مجاهدین_خلق #عملیات_تروریستی #نسیمه_نعامی #امیر_سعدونی #بمب_گذاری
@Farsi_Iranwire
تیر ماه گرم ۱۳۹۷، در یک اتومبیل پژو ۳۰۸ به شماره پلاک VJU061، "شاعر"ی به نام مهرداد عارفانی از بروکسل به سمت پاریس حرکت میکرد. در جیب او دو تلفن همراه بود. یکی که به شماره ۲۶۱۴ ختم میشد و دوستانش از آن خبر داشتند؛ دیگری با چهارشماره آخرِ ۱۷۹۱ که عده معدودی از آن خبردار بودند.
علاوه بر این دو شماره تلفن بلژیکی، یک سیمکارت اتریشی نیز در خانه منتظر او بود.
همزمان یک "دیپلمات" سفارت جمهوری اسلامی در اتریش به سمت مرز آلمان میراند تا به لوکزامبورگ برود.
نقطه اتصال شاعر به دیپلمات در این داستان بمب است؛ یک دستگاه انفجاری کوچک اما مرگبار که زوجی به نامهای نسیمه نعامی و امیر سعدونی مامور بودند تا از لوکزامبورگ حمل کنند و با کمک مهرداد عارفانی در یک همایش سازمان مجاهدین خلق منفجر کنند.
مهرداد را بسیاری در سازمان مجاهدین میشناختند. رفتوآمد او به سالن همایش بهراحتی صورت میگرفت و کمتر کسی به احتمال نقش او در یک انفجار قریبالوقوع فکر میکرد.
اما ماموران امنیتی فرانسوی با اطلاعاتی که از پیش دریافت کرده بودند، چنین نظری نداشتند.
هنگامی که مهرداد عارفانی به پاریس رسید، دستور قضاییِ مراقبت نامحسوس از او و تلفنهایش نیز در این شهر صادر شد. به "شاعر" بازمیگردیم.
اسدالله اسدی؛ دیپلمات عملیاتی
«باورمان نمیشد!»، این جمله را یک مقام اروپایی در گفتوگو با من درباره پرونده اسدالله اسدی به زبان آورد. او ادامه داد: «فکرش را هم نمیکردیم که بمب را با هواپیمای مسافربری حمل کند.»
پرونده مشترک پلیس امنیت اتریش، بلژیک، فرانسه، آلمان و لوکزامبورگ، بر مبنای اطلاعاتی تشکیل شده بود که موساد در اختیارشان گذاشته بود. آنها میدانستند که اسدالله اسدی قرار است یک دستگاه انفجاری را به دست چند عامل در اروپا برساند، اما نمیدانستند این بمب چگونه به دست خودِ اسدی خواهد رسید.
مقام اروپایی ادامه داد: «سرویسهای امنیتی اتریش، اسدی را با دقت زیر نظر گرفتند. او در ماه مه ۲۰۱۸ ناگهان پروازهای متعددی به تهران انجام داد. گوش سرویس ضدتروریسم اتریش (BVT) تیز شده بود. آنها اطلاعاتی دریافت کردند که اسدی میخواهد هنگام بازگشت از تهران به وین با پرواز ۸۷۲ هواپیمایی اتریش در ماه ژوئن بسته بمب را با کیف دستیاش حمل کند.»
ادامه گزارش کامبیز غفوری را بخوانید 👇
#راستی_آزمایی #اسدالله_اسدی #مهرداد_عارفانی #سازمان_مجاهدین_خلق #عملیات_تروریستی #نسیمه_نعامی #امیر_سعدونی #بمب_گذاری
@Farsi_Iranwire