🔹 طاهره برجیس، پزشک بهایی که عاشق ایران بود
«ما تا ۳۴ سال بعد از انقلاب در ایران بودیم، ولی به خاطر خدماتی که طی این مدت در ایران انجام دادیم، هیچگاه پشیمان نشدیم. همیشه زندگیمان در خطر بود، ولی هر دو خوشحال بودیم.»
این جملات همسر دکتر «طاهره برجیس» است؛ پزشکی بهایی که به رغم اعدام بسیاری از همکاران و همکیشانش در سالهای اول انقلاب، حاضر نشد ایران را ترک کند.
از قتل پدربزرگ تا تصمیم به تحصیل پزشکی
روز ۱۴بهمن۱۳۲۸ خورشیدی دو نفر وابسته به «انجمن تبلیغات اسلامی کاشان» به نامهای «عباس توسلی» و «علی تقیپور»، یک پزشک بهایی به نام «سلیمان برجیس» را به بهانه عیادت بیمار به خانهای دعوت کردند و با همراهی چند تن دیگر، او را با ۸۱ ضربه چاقو به قتل رساندند.
قاتلین با پشتوانه روحانیون پرنفوذ آن زمان، خود را به شهربانی معرفی کردند و علت قتل را تعصبات مذهبی برشمردند. شماری از روحانیون از قبیل آیتالله «سید محمد بهبهانی»، آیتالله «سید ابوالقاسم کاشانی»، آیتالله «میرزا محمد فیض» و حجتالاسلام «محمدتقی فلسفی» -از طرف آیتالله «سیدحسین بروجردی»- با ارسال نامه به «محمدرضا شاه پهلوی» خواهان آزادی قاتلین برجیس شدند.
دادگاهِ قاتلان از ۵شهریور۱۳۲۹ تا ۲۲ شهریور در تهران تشکیل شد. با تلاش روحانیون و هواداران سنتی آنها در بازار، دادگاه رای به برائت متهمان داد و همگی آزاد شدند.
تعداد زیادی از اعضای خاندان برجیس طبیب بودند. پس از واقعه قتل دکتر سلیمان، علاقه به علم طب در این خانواده بیشتر شد و اکثر جوانان خانواده برای تحصیل به دانشکده پزشکی وارد شدند. طاهره برجیس، برادرزاده سلیمان برجیس، یکی از این جوانان بود.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #طاهره_برجیس
@Farsi_Iranwire
«ما تا ۳۴ سال بعد از انقلاب در ایران بودیم، ولی به خاطر خدماتی که طی این مدت در ایران انجام دادیم، هیچگاه پشیمان نشدیم. همیشه زندگیمان در خطر بود، ولی هر دو خوشحال بودیم.»
این جملات همسر دکتر «طاهره برجیس» است؛ پزشکی بهایی که به رغم اعدام بسیاری از همکاران و همکیشانش در سالهای اول انقلاب، حاضر نشد ایران را ترک کند.
از قتل پدربزرگ تا تصمیم به تحصیل پزشکی
روز ۱۴بهمن۱۳۲۸ خورشیدی دو نفر وابسته به «انجمن تبلیغات اسلامی کاشان» به نامهای «عباس توسلی» و «علی تقیپور»، یک پزشک بهایی به نام «سلیمان برجیس» را به بهانه عیادت بیمار به خانهای دعوت کردند و با همراهی چند تن دیگر، او را با ۸۱ ضربه چاقو به قتل رساندند.
قاتلین با پشتوانه روحانیون پرنفوذ آن زمان، خود را به شهربانی معرفی کردند و علت قتل را تعصبات مذهبی برشمردند. شماری از روحانیون از قبیل آیتالله «سید محمد بهبهانی»، آیتالله «سید ابوالقاسم کاشانی»، آیتالله «میرزا محمد فیض» و حجتالاسلام «محمدتقی فلسفی» -از طرف آیتالله «سیدحسین بروجردی»- با ارسال نامه به «محمدرضا شاه پهلوی» خواهان آزادی قاتلین برجیس شدند.
دادگاهِ قاتلان از ۵شهریور۱۳۲۹ تا ۲۲ شهریور در تهران تشکیل شد. با تلاش روحانیون و هواداران سنتی آنها در بازار، دادگاه رای به برائت متهمان داد و همگی آزاد شدند.
تعداد زیادی از اعضای خاندان برجیس طبیب بودند. پس از واقعه قتل دکتر سلیمان، علاقه به علم طب در این خانواده بیشتر شد و اکثر جوانان خانواده برای تحصیل به دانشکده پزشکی وارد شدند. طاهره برجیس، برادرزاده سلیمان برجیس، یکی از این جوانان بود.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #طاهره_برجیس
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
طاهره برجیس، پزشک بهایی که عاشق ایران بود
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.
Forwarded from Iranwire
🔹 طاهره برجیس، پزشک بهایی که عاشق ایران بود
«ما تا ۳۴ سال بعد از انقلاب در ایران بودیم، ولی به خاطر خدماتی که طی این مدت در ایران انجام دادیم، هیچگاه پشیمان نشدیم. همیشه زندگیمان در خطر بود، ولی هر دو خوشحال بودیم.»
این جملات همسر دکتر «طاهره برجیس» است؛ پزشکی بهایی که به رغم اعدام بسیاری از همکاران و همکیشانش در سالهای اول انقلاب، حاضر نشد ایران را ترک کند.
از قتل پدربزرگ تا تصمیم به تحصیل پزشکی
روز ۱۴بهمن۱۳۲۸ خورشیدی دو نفر وابسته به «انجمن تبلیغات اسلامی کاشان» به نامهای «عباس توسلی» و «علی تقیپور»، یک پزشک بهایی به نام «سلیمان برجیس» را به بهانه عیادت بیمار به خانهای دعوت کردند و با همراهی چند تن دیگر، او را با ۸۱ ضربه چاقو به قتل رساندند.
قاتلین با پشتوانه روحانیون پرنفوذ آن زمان، خود را به شهربانی معرفی کردند و علت قتل را تعصبات مذهبی برشمردند. شماری از روحانیون از قبیل آیتالله «سید محمد بهبهانی»، آیتالله «سید ابوالقاسم کاشانی»، آیتالله «میرزا محمد فیض» و حجتالاسلام «محمدتقی فلسفی» -از طرف آیتالله «سیدحسین بروجردی»- با ارسال نامه به «محمدرضا شاه پهلوی» خواهان آزادی قاتلین برجیس شدند.
دادگاهِ قاتلان از ۵شهریور۱۳۲۹ تا ۲۲ شهریور در تهران تشکیل شد. با تلاش روحانیون و هواداران سنتی آنها در بازار، دادگاه رای به برائت متهمان داد و همگی آزاد شدند.
تعداد زیادی از اعضای خاندان برجیس طبیب بودند. پس از واقعه قتل دکتر سلیمان، علاقه به علم طب در این خانواده بیشتر شد و اکثر جوانان خانواده برای تحصیل به دانشکده پزشکی وارد شدند. طاهره برجیس، برادرزاده سلیمان برجیس، یکی از این جوانان بود.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
«ما تا ۳۴ سال بعد از انقلاب در ایران بودیم، ولی به خاطر خدماتی که طی این مدت در ایران انجام دادیم، هیچگاه پشیمان نشدیم. همیشه زندگیمان در خطر بود، ولی هر دو خوشحال بودیم.»
این جملات همسر دکتر «طاهره برجیس» است؛ پزشکی بهایی که به رغم اعدام بسیاری از همکاران و همکیشانش در سالهای اول انقلاب، حاضر نشد ایران را ترک کند.
از قتل پدربزرگ تا تصمیم به تحصیل پزشکی
روز ۱۴بهمن۱۳۲۸ خورشیدی دو نفر وابسته به «انجمن تبلیغات اسلامی کاشان» به نامهای «عباس توسلی» و «علی تقیپور»، یک پزشک بهایی به نام «سلیمان برجیس» را به بهانه عیادت بیمار به خانهای دعوت کردند و با همراهی چند تن دیگر، او را با ۸۱ ضربه چاقو به قتل رساندند.
قاتلین با پشتوانه روحانیون پرنفوذ آن زمان، خود را به شهربانی معرفی کردند و علت قتل را تعصبات مذهبی برشمردند. شماری از روحانیون از قبیل آیتالله «سید محمد بهبهانی»، آیتالله «سید ابوالقاسم کاشانی»، آیتالله «میرزا محمد فیض» و حجتالاسلام «محمدتقی فلسفی» -از طرف آیتالله «سیدحسین بروجردی»- با ارسال نامه به «محمدرضا شاه پهلوی» خواهان آزادی قاتلین برجیس شدند.
دادگاهِ قاتلان از ۵شهریور۱۳۲۹ تا ۲۲ شهریور در تهران تشکیل شد. با تلاش روحانیون و هواداران سنتی آنها در بازار، دادگاه رای به برائت متهمان داد و همگی آزاد شدند.
تعداد زیادی از اعضای خاندان برجیس طبیب بودند. پس از واقعه قتل دکتر سلیمان، علاقه به علم طب در این خانواده بیشتر شد و اکثر جوانان خانواده برای تحصیل به دانشکده پزشکی وارد شدند. طاهره برجیس، برادرزاده سلیمان برجیس، یکی از این جوانان بود.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
طاهره برجیس، پزشک بهایی که عاشق ایران بود
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.
🔹 سیروس روشنی؛ پزشک شاعری که به جرم بهایی بودن اعدام شد
ششم دی ماه ۱۳۶۰، نه شهروند بهایی به اتهام عضویت در شورای مدیریتی جامعه بهایی ایران اعدام شدند. یکی از این افراد دکتر «سیروس روشنی اسکویی» بود که در ۵۴ سالگی تیرباران شد.
از محرومیت تا طبابت
سیروس روشنی اسکویی روز اول اردیبهشت سال ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد. خانواده او در روستای میلان زندگی میکردند که امروزه بخشی از شهرستان اسکو است.
سیروس روشنی در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد. پدرش، حاج «محمدعلی»، از ازدواج دومش با «ربابه» خانم هفت فرزند داشت. او از ازدواج قبلی هم دارای تعدادی فرزند بود که در زمان کودکی سیروس دو نفرشان با آنها زندگی میکردند. سیروس برای فرزندانش تعریف کرده است که چون جای خلوتی در خانه برای درس خواندن پیدا نمیکرد، همیشه در کُنج خانه مینشست و کتاب میخواند.
خانواده روشنی خانواده بسیار فقیری بودند. سیروس پس از پایان کلاس هفتم ترک تحصیل کرد، زیرا مجبور بود برای کمک به مخارج زندگی خانوادهاش تماموقت کار کند. او در این دوران همه جور کاری برای امرار معاش انجام داد؛ از کار در مزرعه و کارخانه گرفته تا دستفروشی. اما کار کردن عشقش به کتاب خواندن را کم نکرد. سیروس برای فرزندانش تعریف کرد که چهگونه زمان کار در یک آسیاب، با یک دست چرخ آسیاب را میچرخاند، در دست دیگرش کتاب میخواند.
سیروس به مدرسه علاقه داشت. با این که همیشه همکلاسیهایش او را به خاطر بهایی بودن کتک میزدند و «سگ بهایی» میخواندند، از علاقه او به درس خواندن کم نشد.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #سیروس_روشنی #پزشک_شاعر #اعدام #تیرباران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
ششم دی ماه ۱۳۶۰، نه شهروند بهایی به اتهام عضویت در شورای مدیریتی جامعه بهایی ایران اعدام شدند. یکی از این افراد دکتر «سیروس روشنی اسکویی» بود که در ۵۴ سالگی تیرباران شد.
از محرومیت تا طبابت
سیروس روشنی اسکویی روز اول اردیبهشت سال ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد. خانواده او در روستای میلان زندگی میکردند که امروزه بخشی از شهرستان اسکو است.
سیروس روشنی در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد. پدرش، حاج «محمدعلی»، از ازدواج دومش با «ربابه» خانم هفت فرزند داشت. او از ازدواج قبلی هم دارای تعدادی فرزند بود که در زمان کودکی سیروس دو نفرشان با آنها زندگی میکردند. سیروس برای فرزندانش تعریف کرده است که چون جای خلوتی در خانه برای درس خواندن پیدا نمیکرد، همیشه در کُنج خانه مینشست و کتاب میخواند.
خانواده روشنی خانواده بسیار فقیری بودند. سیروس پس از پایان کلاس هفتم ترک تحصیل کرد، زیرا مجبور بود برای کمک به مخارج زندگی خانوادهاش تماموقت کار کند. او در این دوران همه جور کاری برای امرار معاش انجام داد؛ از کار در مزرعه و کارخانه گرفته تا دستفروشی. اما کار کردن عشقش به کتاب خواندن را کم نکرد. سیروس برای فرزندانش تعریف کرد که چهگونه زمان کار در یک آسیاب، با یک دست چرخ آسیاب را میچرخاند، در دست دیگرش کتاب میخواند.
سیروس به مدرسه علاقه داشت. با این که همیشه همکلاسیهایش او را به خاطر بهایی بودن کتک میزدند و «سگ بهایی» میخواندند، از علاقه او به درس خواندن کم نشد.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #سیروس_روشنی #پزشک_شاعر #اعدام #تیرباران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
t.me
سیروس روشنی؛ پزشک شاعری که به جرم بهایی بودن اعدام شد
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری ک ...
Forwarded from Iranwire
🔹 سیروس روشنی؛ پزشک شاعری که به جرم بهایی بودن اعدام شد
ششم دی ماه ۱۳۶۰، هشت شهروند بهایی به اتهام عضویت در شورای مدیریتی جامعه بهایی ایران اعدام شدند. یکی از این افراد دکتر «سیروس روشنی اسکویی» بود که در ۵۴ سالگی تیرباران شد.
از محرومیت تا طبابت
سیروس روشنی اسکویی روز اول اردیبهشت سال ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد. خانواده او در روستای میلان زندگی میکردند که امروزه بخشی از شهرستان اسکو است.
سیروس روشنی در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد. پدرش، حاج «محمدعلی»، از ازدواج دومش با «ربابه» خانم هفت فرزند داشت. او از ازدواج قبلی هم دارای تعدادی فرزند بود که در زمان کودکی سیروس دو نفرشان با آنها زندگی میکردند. سیروس برای فرزندانش تعریف کرده است که چون جای خلوتی در خانه برای درس خواندن پیدا نمیکرد، همیشه در کُنج خانه مینشست و کتاب میخواند.
خانواده روشنی خانواده بسیار فقیری بودند. سیروس پس از پایان کلاس هفتم ترک تحصیل کرد، زیرا مجبور بود برای کمک به مخارج زندگی خانوادهاش تماموقت کار کند. او در این دوران همه جور کاری برای امرار معاش انجام داد؛ از کار در مزرعه و کارخانه گرفته تا دستفروشی. اما کار کردن عشقش به کتاب خواندن را کم نکرد. سیروس برای فرزندانش تعریف کرد که چهگونه زمان کار در یک آسیاب، با یک دست چرخ آسیاب را میچرخاند، در دست دیگرش کتاب میخواند.
سیروس به مدرسه علاقه داشت. با این که همیشه همکلاسیهایش او را به خاطر بهایی بودن کتک میزدند و «سگ بهایی» میخواندند، از علاقه او به درس خواندن کم نشد.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #سیروس_روشنی #پزشک_شاعر #اعدام #تیرباران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
ششم دی ماه ۱۳۶۰، هشت شهروند بهایی به اتهام عضویت در شورای مدیریتی جامعه بهایی ایران اعدام شدند. یکی از این افراد دکتر «سیروس روشنی اسکویی» بود که در ۵۴ سالگی تیرباران شد.
از محرومیت تا طبابت
سیروس روشنی اسکویی روز اول اردیبهشت سال ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمد. خانواده او در روستای میلان زندگی میکردند که امروزه بخشی از شهرستان اسکو است.
سیروس روشنی در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد. پدرش، حاج «محمدعلی»، از ازدواج دومش با «ربابه» خانم هفت فرزند داشت. او از ازدواج قبلی هم دارای تعدادی فرزند بود که در زمان کودکی سیروس دو نفرشان با آنها زندگی میکردند. سیروس برای فرزندانش تعریف کرده است که چون جای خلوتی در خانه برای درس خواندن پیدا نمیکرد، همیشه در کُنج خانه مینشست و کتاب میخواند.
خانواده روشنی خانواده بسیار فقیری بودند. سیروس پس از پایان کلاس هفتم ترک تحصیل کرد، زیرا مجبور بود برای کمک به مخارج زندگی خانوادهاش تماموقت کار کند. او در این دوران همه جور کاری برای امرار معاش انجام داد؛ از کار در مزرعه و کارخانه گرفته تا دستفروشی. اما کار کردن عشقش به کتاب خواندن را کم نکرد. سیروس برای فرزندانش تعریف کرد که چهگونه زمان کار در یک آسیاب، با یک دست چرخ آسیاب را میچرخاند، در دست دیگرش کتاب میخواند.
سیروس به مدرسه علاقه داشت. با این که همیشه همکلاسیهایش او را به خاطر بهایی بودن کتک میزدند و «سگ بهایی» میخواندند، از علاقه او به درس خواندن کم نشد.
گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #سیروس_روشنی #پزشک_شاعر #اعدام #تیرباران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
t.me
سیروس روشنی؛ پزشک شاعری که به جرم بهایی بودن اعدام شد
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری ک ...
🔹 سینا حکیمان و شعله میثاقی؛ از تبعیض تا بازداشت، مصائب زوج پزشک بهایی در ایران
دکتر سینا حکیمان و همسرش، دکتر شعله میثاقی، ۱۵ سال است که در بریتانیا زندگی میکنند. آنها زندگی آرامی دارند و در رشتههای مورد علاقه خود تخصص گرفتهاند. دکتر حکیمان مدتی قبل بازنشسته شده است و روزها را به مطالعه، تحقیق و ترجمه میگذراند و دکتر میثاقی هفتهای یکی دو روز در یک بیمارستان معروف به خدمات پوستی و زیبایی مشغول است.
۱۵ سال پیش، روزی که این دو پزشک بهایی پس از یک دیدار خانوادگی عازم وطن خود، ایران بودند، یکی از نزدیکان به آنها اطلاع میدهد که جان سینا حکیمان در خطر است و مأموران امنیتی دنبال او هستند.
آنها عاشق کشورشان بودند و با همه سختیهایی که در طول نیم قرن عمر به آنها تحمیل شده بود، تا آن زمان در ایران مانده بودند. این روایت زندگی یک زوج پزشک بهایی است.
قسمت اول از گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #اقلیتهای_مذهبی #پزشکان_بهایی #شعله_میثاقی #سینا_حکیمان #بهاییان_ایران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
دکتر سینا حکیمان و همسرش، دکتر شعله میثاقی، ۱۵ سال است که در بریتانیا زندگی میکنند. آنها زندگی آرامی دارند و در رشتههای مورد علاقه خود تخصص گرفتهاند. دکتر حکیمان مدتی قبل بازنشسته شده است و روزها را به مطالعه، تحقیق و ترجمه میگذراند و دکتر میثاقی هفتهای یکی دو روز در یک بیمارستان معروف به خدمات پوستی و زیبایی مشغول است.
۱۵ سال پیش، روزی که این دو پزشک بهایی پس از یک دیدار خانوادگی عازم وطن خود، ایران بودند، یکی از نزدیکان به آنها اطلاع میدهد که جان سینا حکیمان در خطر است و مأموران امنیتی دنبال او هستند.
آنها عاشق کشورشان بودند و با همه سختیهایی که در طول نیم قرن عمر به آنها تحمیل شده بود، تا آن زمان در ایران مانده بودند. این روایت زندگی یک زوج پزشک بهایی است.
قسمت اول از گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #اقلیتهای_مذهبی #پزشکان_بهایی #شعله_میثاقی #سینا_حکیمان #بهاییان_ایران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
سینا حکیمان و شعله میثاقی؛ از تبعیض تا بازداشت، مصائب زوج پزشک بهایی در ایران
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سینا حکیمان و شعله میثاقی؛ از تبعیض تا بازداشت، مصائب زوج پزشک بهایی در ایران
دکتر «سینا حکیمان» و همسرش، دکتر «شعله میثاقی»، در بریتانیا زندگی میکنند. آنها زندگی آرامی دارند و در رشتههای مورد علاقه خود تخصص گرفتهاند. در حالیکه در ایران پس از انقلاب، بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفته و مجبور به جابهجایی شدند. آنها در ایران از حق داشتن مطب و تحصیل در دوره تخصص محروم بودند.
دکتر حکیمان در سال ۱۳۶۲ به اتهام «عضویت فعال در فرقه ضاله بهایی» به «ده سال حبس تعزیری با کار طبابت در زندان» محکوم شد. او نهایتا در اسفند ۱۳۶۷ آزاد شد.
۱۵ سال پیش وقتی برای دیدار با خانواده در بریتانیا بودند، یکی از اقوام به آنها گفت که جان دکتر حکیمان در خطر است و ماموران امنیتی به دنبال او هستند. بنابراین تصمیم گرفتند که علیرغم میل باطنی خود در بریتانیا بمانند و دوره تخصص را به پایان برسانند.
اکنون دکتر حکیمان بازنشسته شده و دکتر میثاقی نیز هفتهای یکی دو روز در یک بیمارستان معروف به خدمات پوستی و زیبایی مشغول است.
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #ویدیوی_روز
@Farsi_Iranwire
دکتر «سینا حکیمان» و همسرش، دکتر «شعله میثاقی»، در بریتانیا زندگی میکنند. آنها زندگی آرامی دارند و در رشتههای مورد علاقه خود تخصص گرفتهاند. در حالیکه در ایران پس از انقلاب، بارها مورد آزار و اذیت قرار گرفته و مجبور به جابهجایی شدند. آنها در ایران از حق داشتن مطب و تحصیل در دوره تخصص محروم بودند.
دکتر حکیمان در سال ۱۳۶۲ به اتهام «عضویت فعال در فرقه ضاله بهایی» به «ده سال حبس تعزیری با کار طبابت در زندان» محکوم شد. او نهایتا در اسفند ۱۳۶۷ آزاد شد.
۱۵ سال پیش وقتی برای دیدار با خانواده در بریتانیا بودند، یکی از اقوام به آنها گفت که جان دکتر حکیمان در خطر است و ماموران امنیتی به دنبال او هستند. بنابراین تصمیم گرفتند که علیرغم میل باطنی خود در بریتانیا بمانند و دوره تخصص را به پایان برسانند.
اکنون دکتر حکیمان بازنشسته شده و دکتر میثاقی نیز هفتهای یکی دو روز در یک بیمارستان معروف به خدمات پوستی و زیبایی مشغول است.
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #ویدیوی_روز
@Farsi_Iranwire
🔹 سینا حکیمان و شعله میثاقی؛ از بازداشت تا مهاجرت، مصائب زوج پزشک بهایی در ایران
روز گذشته بخش اول سرگذشت دکتر سینا حکیمان و همسرش دکتر شعله میثاقی را منتشر کردیم. این زوج که هر دو پیش از انقلاب ۱۳۵۷ وارد دانشکده پزشکی شده بودند، در سالهای اول انقلاب فارغالتحصیل شدند و به خاطر اعتقاد به آیین بهاییت انواع تبعیض را در ایران تجربه کردند. دکتر سینا حکیمان اوایل سال ۱۳۶۲ با اتهام «عضویت در فرقه ضاله بهاییت» بازداشت و به ده سال حبس همراه طبابت در زندان محکوم شد. روایت او را از زندان و آنچه باعث مهاجرت ناخواسته این خانواده شد، در این گزارش میخوانید.
شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را میشناسید و روایت دست اولی از زندگی آنها دارید، با ایرانوایر تماس بگیرید.
***
روایت دکتر حکیمان از زندان
در اوایل آذر ماه، دکتر حکیمان از زندان قصر به زندان قزلحصار منتقل شد. «حاج داوود رحمانی» رییس زندان قزلحصار بود و باید حکم را اجرا میکرد. در آن زمان، زندان قزلحصار دارای سه واحد بود که واحد یک و سه، مخصوص زندانیان دادگاه انقلاب بود و در واحد دو زندانیان شهربانی نگهداری میشدند. به دستور سرپرست زندان، دکتر سینا حکیمان مسئول خدمات پزشکی واحد یک و سه شد. سینا در واحد سه اسکان داده شد. در آن زمان، یکی از توابین به نام دکتر «روستا» هم پزشک زندان بود که به دلیل حکم نجاست بهاییان، اتاق او را از سینا جدا کرده بودند.
ادامه گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #سینا_حکیمان #شعله_میثاقی
@Farsi_Iranwire
روز گذشته بخش اول سرگذشت دکتر سینا حکیمان و همسرش دکتر شعله میثاقی را منتشر کردیم. این زوج که هر دو پیش از انقلاب ۱۳۵۷ وارد دانشکده پزشکی شده بودند، در سالهای اول انقلاب فارغالتحصیل شدند و به خاطر اعتقاد به آیین بهاییت انواع تبعیض را در ایران تجربه کردند. دکتر سینا حکیمان اوایل سال ۱۳۶۲ با اتهام «عضویت در فرقه ضاله بهاییت» بازداشت و به ده سال حبس همراه طبابت در زندان محکوم شد. روایت او را از زندان و آنچه باعث مهاجرت ناخواسته این خانواده شد، در این گزارش میخوانید.
شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را میشناسید و روایت دست اولی از زندگی آنها دارید، با ایرانوایر تماس بگیرید.
***
روایت دکتر حکیمان از زندان
در اوایل آذر ماه، دکتر حکیمان از زندان قصر به زندان قزلحصار منتقل شد. «حاج داوود رحمانی» رییس زندان قزلحصار بود و باید حکم را اجرا میکرد. در آن زمان، زندان قزلحصار دارای سه واحد بود که واحد یک و سه، مخصوص زندانیان دادگاه انقلاب بود و در واحد دو زندانیان شهربانی نگهداری میشدند. به دستور سرپرست زندان، دکتر سینا حکیمان مسئول خدمات پزشکی واحد یک و سه شد. سینا در واحد سه اسکان داده شد. در آن زمان، یکی از توابین به نام دکتر «روستا» هم پزشک زندان بود که به دلیل حکم نجاست بهاییان، اتاق او را از سینا جدا کرده بودند.
ادامه گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #سینا_حکیمان #شعله_میثاقی
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
سینا حکیمان و شعله میثاقی؛ از بازداشت تا مهاجرت، مصائب زوج پزشک بهایی در ایران
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.
🔹 دکتر حسین نجی؛ از صحبت با احمد خمینی و دیدار با بنیصدر تا ربوده شدن
«حسین نجی» در سال ۱۳۰۷ در خانوادهای بهایی در تهران متولد شد. پیش از تولد، پدرش «حاج غلامحسین» درگذشته بود و حسین هیچگاه روی پدر را ندید. حاج غلامحسین، معمم بود و در تفرش، کلاس وعظ و درس داشت. او سالها پیش از تولد حسین، به دیانت بهایی گروید و لباس روحانیت شیعه را از تن درآورد.
حسین ۱۲ ساله بود که مادرش را هم از دست داد و سرپرستی او را «محترم»، خواهر بزرگتر، بر عهده گرفت. حسین با آنکه یتیم بزرگ شد ولی هیچگاه اجازه نداد این کمبود، سدی در برابر پیشرفتش به شمار آید.
او با رتبه ممتاز تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و به دلیل اینکه استطاعت مالی برای ادامه تحصیل نداشت، مجبور شد برای تامین مخارج تحصیل در ارتش ثبتنام کند تا هزینه تحصیلش را از راه خدمت در ارتش تامین کند.
دکتر نجی در سال ششم پزشکی در سن ۲۴ سالگی با «وجدیه رضوانی (نجی)» که از بهاییان کرمانشاه بود، ازدواج کرد که حاصل آن، یک دختر و یک پسر به نامهای «رامونا» و «رامین» است.
حسین نجی همواره دنبال راهی بود تا سطح دانش پزشکی خویش را توسعه دهد. دکتر نجی مصمم بود تا برای ادامه تحصیل و اخذ تخصص به خارج از کشور برود؛ اما توان مالی برای این سفر را نداشت و مقامات ارتش هم به دلیل بهایی بودن او، حاضر به دادن بورسیه نبودند. بالاخره پس از چند سال خدمت در ارتش به عنوان پزشک، نظر مقامات را کسب کرد و برای چهار سال از طرف ارتش به انگلیس اعزام شد.
ادامه گزارش کیان ثابتی را اینجا بخوانید👇
#اقلیتهای_مذهبی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #دکتر_حسین_نجی #بهاییان_ایران
@Farsi_Iranwire
«حسین نجی» در سال ۱۳۰۷ در خانوادهای بهایی در تهران متولد شد. پیش از تولد، پدرش «حاج غلامحسین» درگذشته بود و حسین هیچگاه روی پدر را ندید. حاج غلامحسین، معمم بود و در تفرش، کلاس وعظ و درس داشت. او سالها پیش از تولد حسین، به دیانت بهایی گروید و لباس روحانیت شیعه را از تن درآورد.
حسین ۱۲ ساله بود که مادرش را هم از دست داد و سرپرستی او را «محترم»، خواهر بزرگتر، بر عهده گرفت. حسین با آنکه یتیم بزرگ شد ولی هیچگاه اجازه نداد این کمبود، سدی در برابر پیشرفتش به شمار آید.
او با رتبه ممتاز تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و به دلیل اینکه استطاعت مالی برای ادامه تحصیل نداشت، مجبور شد برای تامین مخارج تحصیل در ارتش ثبتنام کند تا هزینه تحصیلش را از راه خدمت در ارتش تامین کند.
دکتر نجی در سال ششم پزشکی در سن ۲۴ سالگی با «وجدیه رضوانی (نجی)» که از بهاییان کرمانشاه بود، ازدواج کرد که حاصل آن، یک دختر و یک پسر به نامهای «رامونا» و «رامین» است.
حسین نجی همواره دنبال راهی بود تا سطح دانش پزشکی خویش را توسعه دهد. دکتر نجی مصمم بود تا برای ادامه تحصیل و اخذ تخصص به خارج از کشور برود؛ اما توان مالی برای این سفر را نداشت و مقامات ارتش هم به دلیل بهایی بودن او، حاضر به دادن بورسیه نبودند. بالاخره پس از چند سال خدمت در ارتش به عنوان پزشک، نظر مقامات را کسب کرد و برای چهار سال از طرف ارتش به انگلیس اعزام شد.
ادامه گزارش کیان ثابتی را اینجا بخوانید👇
#اقلیتهای_مذهبی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #دکتر_حسین_نجی #بهاییان_ایران
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
دکتر حسین نجی؛ از صحبت با احمد خمینی و دیدار با بنیصدر تا ربوده شدن
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.
🔹 دکتر بهرام افنان، پزشک بهایی و پرسش «اسلام یا اعدام»
غروب ۲۶خرداد۱۳۶۲، شش زندانی بهایی، از جوان ۳۴ ساله تا پیرمرد ۶۶ ساله، برای اعدام به سوی میدان «چوگان» شیراز برده شدند. اینان، شش تن از ۲۲ شهروند بهایی بودند که «دادگاه انقلاب شیراز» حکم اعدام آنها را قبل از محاکمه، صادر و اعلام کرده بود.
دو روز قبل، حاکم شرع آنها را که سخت شکنجه شده بودند، احضار و برای آخرین بار پیشنهادش را تکرار کرده بود: «اسلام یا اعدام؟» آن شش تن حاضر نشدند پا روی عقیده خویش بگذارند و در برابر چشمان یکدیگر به دار آویخته شدند. یکی از آنان، دکتر «بهرام افنان» بود که دو روز به تولد ۵۰ سالگیاش اعدام شد.
تولد و تحصیلات
بهرام افنان، ٢٨خرداد١٣١٢ در یک خانواده بهایی در شیراز متولد شد. پدرش، «سید مهدی افنان» از خاندان «سید باب»، بنیانگذار بابیه در ایران بود. پدر تحصیلکرده و اهل مطالعه بود. به چندین زبان سخن میگفت و ترجمه میکرد. «نورانیه»، مادر بهرام، کتابخوان و فرزند «عندلیب»، شاعر معروف بهایی بود. تربیت و رشد در محیط فرهنگی موجب شد تا عشق به آموختن از همان کودکی تا آخرین لحظه عمر با بهرام همراه باشد.
بهرام دوران کودکی و دبستان را در شیراز گذراند. خانه پدری در کوچه «شمشیرگرها» نزدیک منزل باب واقع بود. این خانه بعد از پیروزی انقلاب تخریب شد که بخشی از آن امروزه به «بیتالمهدی» تبدیل شده است.
دوران نوجوانی بهرام در «آبادان» و «خرمشهر» گذشت. خانواده افنان مجبور شدند به دلیل شغل پدر، چند سال را در این شهرها بگذرانند و بهرام دبیرستان را در این شهرها گذراند.
او پس از اخذ دیپلم، با قبولی در رشته پزشکی به دانشگاه «پهلوی» شیراز، وارد و با کسب درجه ممتاز از دانشکده پزشکی فارغالتحصیل شد. دکتر افنان برای ادامه تحصیل به «آمریکا» رفت.
دهه چهل خورشیدی، ایران به شدت با کمبود پزشک مواجه بود. بخش عمدهای از خدمات درمانی و پزشکی کشور به خصوص در شهرستانها بر عهده پزشکانی از کشورهای «بنگلادش»، «فیلیپین»، «هند» و «پاکستان» بود. برای بهرام مهم بود تا به هموطنانش خدمت کند. او بهرغم امکان کار و زندگی در ایالات متحده، به ایران بازگشت.
ادامه گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #اعدام_پزشکان_بهایی #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
غروب ۲۶خرداد۱۳۶۲، شش زندانی بهایی، از جوان ۳۴ ساله تا پیرمرد ۶۶ ساله، برای اعدام به سوی میدان «چوگان» شیراز برده شدند. اینان، شش تن از ۲۲ شهروند بهایی بودند که «دادگاه انقلاب شیراز» حکم اعدام آنها را قبل از محاکمه، صادر و اعلام کرده بود.
دو روز قبل، حاکم شرع آنها را که سخت شکنجه شده بودند، احضار و برای آخرین بار پیشنهادش را تکرار کرده بود: «اسلام یا اعدام؟» آن شش تن حاضر نشدند پا روی عقیده خویش بگذارند و در برابر چشمان یکدیگر به دار آویخته شدند. یکی از آنان، دکتر «بهرام افنان» بود که دو روز به تولد ۵۰ سالگیاش اعدام شد.
تولد و تحصیلات
بهرام افنان، ٢٨خرداد١٣١٢ در یک خانواده بهایی در شیراز متولد شد. پدرش، «سید مهدی افنان» از خاندان «سید باب»، بنیانگذار بابیه در ایران بود. پدر تحصیلکرده و اهل مطالعه بود. به چندین زبان سخن میگفت و ترجمه میکرد. «نورانیه»، مادر بهرام، کتابخوان و فرزند «عندلیب»، شاعر معروف بهایی بود. تربیت و رشد در محیط فرهنگی موجب شد تا عشق به آموختن از همان کودکی تا آخرین لحظه عمر با بهرام همراه باشد.
بهرام دوران کودکی و دبستان را در شیراز گذراند. خانه پدری در کوچه «شمشیرگرها» نزدیک منزل باب واقع بود. این خانه بعد از پیروزی انقلاب تخریب شد که بخشی از آن امروزه به «بیتالمهدی» تبدیل شده است.
دوران نوجوانی بهرام در «آبادان» و «خرمشهر» گذشت. خانواده افنان مجبور شدند به دلیل شغل پدر، چند سال را در این شهرها بگذرانند و بهرام دبیرستان را در این شهرها گذراند.
او پس از اخذ دیپلم، با قبولی در رشته پزشکی به دانشگاه «پهلوی» شیراز، وارد و با کسب درجه ممتاز از دانشکده پزشکی فارغالتحصیل شد. دکتر افنان برای ادامه تحصیل به «آمریکا» رفت.
دهه چهل خورشیدی، ایران به شدت با کمبود پزشک مواجه بود. بخش عمدهای از خدمات درمانی و پزشکی کشور به خصوص در شهرستانها بر عهده پزشکانی از کشورهای «بنگلادش»، «فیلیپین»، «هند» و «پاکستان» بود. برای بهرام مهم بود تا به هموطنانش خدمت کند. او بهرغم امکان کار و زندگی در ایالات متحده، به ایران بازگشت.
ادامه گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #اعدام_پزشکان_بهایی #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
دکتر بهرام افنان، پزشک بهایی و پرسش «اسلام یا اعدام»
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.
🔹 عشق به میهن؛ داستان طبیب بهایی ناصرالدین شاه در دوران طاعون
«سید محمد علایی» بیش از یک و نیم قرن پیش در لاهیجان زاده شد و پس از گذراندن تعلیمات اولیه در راه تبدیل به یکی از مشایخ شهر بود که به آیین بهایی گروید. او از خانواده و شهرش طرد شد و زندگی فقیرانهای را در تهران آغاز کرد. اما به دارالفنون راه یافت و استعداد چشمگیرش باعث شد که ناصرالدین شاه او را در مراسم فارغالتحصیلیاش به عنوان پزشک دربار برگزید و به او لقب ناظم الحکمایی بخشید. مرور زندگی ناظم الحکما و شرح رنجهایی که بر او رفت به قلم یکی از نوادگان او.
***
جد من، «سید محمد علایی»، اگر به ارتداد محکوم نشده بود و بستگانش او را مجبور نکرده بودند شهرش را ترک کند، احتمالا هرگز به مقام «ناظم الحکما» یا همان پزشک ارشد دربار نمیرسید.
او به «مدرسه دارالفنون» رفت و حوالی سال ۱۲۶۱ شمسی، هنگامی که ۲۹ سال داشت، به عنوان شاگرد اول فارغ التحصیل شد. «ناصرالدین شاه» که در مراسم فارغالتحصیلی حضور داشت، تحت تاثیر سید محمد قرار گرفت و او را به دربار فرا خواند. شاه سید محمد را که «آنتونی فائوچی» آن روزگار بود به عنوان پزشک دربار منصوب کرد و به او لقب «ناظم الحکما» بخشید.
با این لقب، جد من پزشکی مشهور و عضوی از طبقه نخبگان شده بود.
در مقام پزشک، او چنان مورد اعتماد بود که وقتی بیماری طاعون شیوع پیدا کرد شاه از او خواست ولیعهد را تحت مراقبت خود از تهران خارج کند.
گزارش سلیم وایانکور را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #سیدمحمدعلایی #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
«سید محمد علایی» بیش از یک و نیم قرن پیش در لاهیجان زاده شد و پس از گذراندن تعلیمات اولیه در راه تبدیل به یکی از مشایخ شهر بود که به آیین بهایی گروید. او از خانواده و شهرش طرد شد و زندگی فقیرانهای را در تهران آغاز کرد. اما به دارالفنون راه یافت و استعداد چشمگیرش باعث شد که ناصرالدین شاه او را در مراسم فارغالتحصیلیاش به عنوان پزشک دربار برگزید و به او لقب ناظم الحکمایی بخشید. مرور زندگی ناظم الحکما و شرح رنجهایی که بر او رفت به قلم یکی از نوادگان او.
***
جد من، «سید محمد علایی»، اگر به ارتداد محکوم نشده بود و بستگانش او را مجبور نکرده بودند شهرش را ترک کند، احتمالا هرگز به مقام «ناظم الحکما» یا همان پزشک ارشد دربار نمیرسید.
او به «مدرسه دارالفنون» رفت و حوالی سال ۱۲۶۱ شمسی، هنگامی که ۲۹ سال داشت، به عنوان شاگرد اول فارغ التحصیل شد. «ناصرالدین شاه» که در مراسم فارغالتحصیلی حضور داشت، تحت تاثیر سید محمد قرار گرفت و او را به دربار فرا خواند. شاه سید محمد را که «آنتونی فائوچی» آن روزگار بود به عنوان پزشک دربار منصوب کرد و به او لقب «ناظم الحکما» بخشید.
با این لقب، جد من پزشکی مشهور و عضوی از طبقه نخبگان شده بود.
در مقام پزشک، او چنان مورد اعتماد بود که وقتی بیماری طاعون شیوع پیدا کرد شاه از او خواست ولیعهد را تحت مراقبت خود از تهران خارج کند.
گزارش سلیم وایانکور را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #سیدمحمدعلایی #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
عشق به میهن؛ داستان طبیب بهایی ناصرالدین شاه در دوران طاعون
«سید محمد علایی» بیش از یک و نیم قرن پیش در لاهیجان زاده شد و پس از گذراندن تعلیمات اولیه در راه تبدیل به یکی از مشایخ شهر بود که به آیین بهایی گروید. او از خانواده و شهرش طرد شد و زندگی فقیرانهای را در تهران آغاز کرد. اما به دارالفنون راه یافت و استعداد…
🔹 بهاییان ایران؛ قمرالملوک سیف، یک عمر خدمت و درگذشت در غربت
۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۱، نوزاد دختری در خانواده سیف در تهران به دنیا آمد. خانواده سیف مرفه و متدین به دین اسلام بود. جد پدری این نوزاد تازه متولد شده، شیخ «سیفالدین میرزا قاجار»، از علمای دربار قاجار و نوه عموی «ناصرالدین» شاه بود.
قمرالملوک چهار ساله بود که مادرش، «نصرتالملوک» درگذشت. او در نوجوانی، پدرش «ضیاءالدین میرزا» را هم از دست داد.
نوجوانی و تحصیلات
قمرالملوک را در نوجوانی برای تحصیل در دوره متوسطه، به مدرسه «ژاندارک» فرستادند. مدرسه ژاندارک از مدارس معروف دخترانه در تهران قدیم بود که توسط میسیونرهای مذهبی فرانسوی در ایران تاسیس شد. امروزه این مدرسه یکی از نقاط دیدنی برای گردشگران خارجی به شمار میرود.
قمرالملوک پس از پایان دوره متوسطه، علاقهمند به ادامه تحصیل بود اما در آن زمان، زنان فقط امکان تحصیل در دو مرکز «دارالمعلمات» و «آموزشگاه عالی مامایی» را داشتند. قمر تحصیل در رشته مامایی را آغاز کرد.
او پس از اخذ مدرک معادل لیسانس، دوره تخصصی علوم آزمایشگاهی را در «انستیتو پاستور» گذراند. در آن سالها، رشته علوم آزمایشگاهی در ایران هنوز شکل نگرفته بود و با توجه به شیوع گسترده بیماریهای واگیردار و عفونی در کشور، انستیتو پاستور به درخواست اداره کل صحیه (بهداری)، دورههایی تخصصی در علوم آزمایشگاهی را برای افراد داوطلبان دارای مدارک پیراپزشکی برگزار میکرد.
در سال ۱۳۱۵، اداره کل صحیه (بهداری) که در آن زمان تحت نظارت وزارت کشور اداره میشد، شش نفر از دختران متخصص آزمایشگاه را برای کار در آزمایشگاه تازه تاسیس مرکزی تهران استخدام کرد. یکی از این بانوان متخصص، قمرالملوک سیف بود. در این آزمایشگاه، فقط دختران مشغول به کار بودند و به دانشجویان طب که همگی پسر بودند، اجازه ورود به آزمایشگاه داده نمیشد. قمرالملوک به سرپرستی آزمایشگاه منصوب شد.
ادامه گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #قمرالملوک_سیف #مسیح_فرهنگی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۱، نوزاد دختری در خانواده سیف در تهران به دنیا آمد. خانواده سیف مرفه و متدین به دین اسلام بود. جد پدری این نوزاد تازه متولد شده، شیخ «سیفالدین میرزا قاجار»، از علمای دربار قاجار و نوه عموی «ناصرالدین» شاه بود.
قمرالملوک چهار ساله بود که مادرش، «نصرتالملوک» درگذشت. او در نوجوانی، پدرش «ضیاءالدین میرزا» را هم از دست داد.
نوجوانی و تحصیلات
قمرالملوک را در نوجوانی برای تحصیل در دوره متوسطه، به مدرسه «ژاندارک» فرستادند. مدرسه ژاندارک از مدارس معروف دخترانه در تهران قدیم بود که توسط میسیونرهای مذهبی فرانسوی در ایران تاسیس شد. امروزه این مدرسه یکی از نقاط دیدنی برای گردشگران خارجی به شمار میرود.
قمرالملوک پس از پایان دوره متوسطه، علاقهمند به ادامه تحصیل بود اما در آن زمان، زنان فقط امکان تحصیل در دو مرکز «دارالمعلمات» و «آموزشگاه عالی مامایی» را داشتند. قمر تحصیل در رشته مامایی را آغاز کرد.
او پس از اخذ مدرک معادل لیسانس، دوره تخصصی علوم آزمایشگاهی را در «انستیتو پاستور» گذراند. در آن سالها، رشته علوم آزمایشگاهی در ایران هنوز شکل نگرفته بود و با توجه به شیوع گسترده بیماریهای واگیردار و عفونی در کشور، انستیتو پاستور به درخواست اداره کل صحیه (بهداری)، دورههایی تخصصی در علوم آزمایشگاهی را برای افراد داوطلبان دارای مدارک پیراپزشکی برگزار میکرد.
در سال ۱۳۱۵، اداره کل صحیه (بهداری) که در آن زمان تحت نظارت وزارت کشور اداره میشد، شش نفر از دختران متخصص آزمایشگاه را برای کار در آزمایشگاه تازه تاسیس مرکزی تهران استخدام کرد. یکی از این بانوان متخصص، قمرالملوک سیف بود. در این آزمایشگاه، فقط دختران مشغول به کار بودند و به دانشجویان طب که همگی پسر بودند، اجازه ورود به آزمایشگاه داده نمیشد. قمرالملوک به سرپرستی آزمایشگاه منصوب شد.
ادامه گزارش کیان ثابتی را بخوانید 👇
#اقلیتهای_مذهبی #قمرالملوک_سیف #مسیح_فرهنگی #بهاییان_ایران #پزشکان_بهایی #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
بهاییان ایران؛ قمرالملوک سیف، یک عمر خدمت و درگذشت در غربت
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و کادر درمان بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند. اما بسیاری از این اعضای کادر درمان که در ایران درس خوانده و خدمت کردهاند، پس از…
🔹پزشکان بهائی در ایران؛ قتل حکیم سلیمان برجیس
چهار سال پس از ترور «احمد کسروی» در کاخ دادگستری تهران توسط گروه فداییان اسلام و آزادی قاتلین او، یک پیرمرد پزشک بهایی در کاشان به نام دکتر «سلیمان برجیس» توسط افرادی منتسب به فداییان اسلام با چاقو شرحه شرحه شد و به قتل رسید.
ضاربین بهزعم اعتراف صریحشان به قتل دکتر برجیس به دلیل بهایی بودن مقتول با رای دادگاه، تبرئه و آزاد شدند. از دادگاه عاملان قتل دکتر سلیمان برجیس به عنوان لگه ننگی در تاریخ دادگستری پیش از انقلاب اسلامی یاد میشود.
زندگی دکتر سلیمان برجیس
دکتر سلیمان برجیس در سال ۱۲۷۶ در شهر کاشان متولد شد. پدرش، حکیم یعقوب برجیس، طبیب مشهور و حاذق شهر کاشان بود. حکیم یعقوب پس از معالجه حاکم زنجان از طرف شاه قاجار، «شمس الحکما» لقب گرفت. شمس الحکما، نام خانوادگی برجیس را وقتی در دربار قاجار بود، در یک سرمشق خط از فتحعلیشاه دیده و آن را پسندیده بود.
حکیم یعقوب در یک خاندان یهودی متولد و بزرگ شد. او در سن جوانی در دورانی که در محکمه حکیم «نورمحمود» (دایی خود) به دستیاری و یادگیری طب مشغول بود با تعدادی از بهاییان تهران حشر و نشر داشت و از همان طریق با دین بهایی، آشنا و بهایی شد.
اما سلیمان برجیس، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه «وحدت بشر» کاشان گذراند. این مدرسه که از شهرت فراوانی برخوردار بود، توسط بهاییان کاشان تاسیس شده بود. یکی از دلایل شهرت مدرسه، وجود معلمان ورزیده و با تجربه مسلط به زبان انگلیسی و فرانسه بود که در آن تدریس میکردند.
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_و_پرستاران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
ادامه گزارش کیان ثابتی را در اینجا بخوانید:👇
@Farsi_Iranwire
چهار سال پس از ترور «احمد کسروی» در کاخ دادگستری تهران توسط گروه فداییان اسلام و آزادی قاتلین او، یک پیرمرد پزشک بهایی در کاشان به نام دکتر «سلیمان برجیس» توسط افرادی منتسب به فداییان اسلام با چاقو شرحه شرحه شد و به قتل رسید.
ضاربین بهزعم اعتراف صریحشان به قتل دکتر برجیس به دلیل بهایی بودن مقتول با رای دادگاه، تبرئه و آزاد شدند. از دادگاه عاملان قتل دکتر سلیمان برجیس به عنوان لگه ننگی در تاریخ دادگستری پیش از انقلاب اسلامی یاد میشود.
زندگی دکتر سلیمان برجیس
دکتر سلیمان برجیس در سال ۱۲۷۶ در شهر کاشان متولد شد. پدرش، حکیم یعقوب برجیس، طبیب مشهور و حاذق شهر کاشان بود. حکیم یعقوب پس از معالجه حاکم زنجان از طرف شاه قاجار، «شمس الحکما» لقب گرفت. شمس الحکما، نام خانوادگی برجیس را وقتی در دربار قاجار بود، در یک سرمشق خط از فتحعلیشاه دیده و آن را پسندیده بود.
حکیم یعقوب در یک خاندان یهودی متولد و بزرگ شد. او در سن جوانی در دورانی که در محکمه حکیم «نورمحمود» (دایی خود) به دستیاری و یادگیری طب مشغول بود با تعدادی از بهاییان تهران حشر و نشر داشت و از همان طریق با دین بهایی، آشنا و بهایی شد.
اما سلیمان برجیس، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه «وحدت بشر» کاشان گذراند. این مدرسه که از شهرت فراوانی برخوردار بود، توسط بهاییان کاشان تاسیس شده بود. یکی از دلایل شهرت مدرسه، وجود معلمان ورزیده و با تجربه مسلط به زبان انگلیسی و فرانسه بود که در آن تدریس میکردند.
#اقلیتهای_مذهبی #بهاییان_ایران #پزشکان_و_پرستاران #خدمات_پزشکان_و_پرستاران_بهایی_به_ایران
ادامه گزارش کیان ثابتی را در اینجا بخوانید:👇
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
پزشکان بهائی در ایران؛ قتل حکیم سلیمان برجیس
در دوران همهگیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک میکنند و از سوی مردم و دولتهای کشوری که در آن اقامت دارند، تحسین میشوند.