️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
25.9K subscribers
50.1K photos
45.4K videos
310 files
7.81K links
ما گر زسر بریده میترسیدیم

درمحفل عاشقان نمیرقصیدیم

لینک گروه

https://t.me/+Ts5ShPmJhihlQWk3

https://t.me/joinchat/AAAAAE7OUoQG1yPRXHRTxg

https://instagram.com/guard_shahanshahi

تماس با مدیریت

@Amirashkanam
Download Telegram
پاینده جاوید شاه
پول نویسی
مرگ بر خامنه ای
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ ادامه اعتصاب سراسری کامیون دارها به بالا رفتن نرخ گازوئیل و اعتراض نانوایان به پایین بودن قیمت نان و مشکلات این صنف ، برخی از کشاورزان به دلیل نبود وسایل حمل و نقل واسه محصول به مشکل خوردند


@gurd_shah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ملت بزرگ و بیدار ایران، هم میهمان گرامی ،

امروز صدای شما از قلب جاده‌ها، کارخانه‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها و مزارع و... شنیده می‌شود. اعتصابات کامیون‌داران، معلمان، پرستاران، کارگران و کشاورزان چون آتشی زیر خاکستر از هر گوشه‌ی ایران شعله‌ور شده است. این اعتصابات همراه با اعتراضات گسترده مردمی دو بال پرواز این رستاخیز ملی هستند. پروازی به‌سوی رفاه و سربلندی و بازسازی دوباره شکوه ایران.

به یاد داشته باشید که ما قبلا هم در پرتو وجود ایران پدر شاهنشاه آریامهر طعم سربلندی، رفاه، توسعه و آسایش را چشیدیم:
زمانی که سپاه دانش نور سواد را به دورترین روستاها برد،
وقتی اصلاحات ارضی کشاورز ایرانی را از بند ارباب رها کرد،
آن‌گاه که کارگران شریک سود کارخانه‌ها شدند،
و زمانی که کودکان و مادران، تغذیه و درمان رایگان دریافت کردند.
آن روزها ایران در مسیر شکوفایی و عزت ملی گام برمی‌داشت و امروز بار دیگر باید در همان مسیر با گام‌هایی استوارتر پیش برویم.

اکنون آن دستاوردها فقط خاطره نیستند ، آن‌ها چراغ راه آینده‌اند.
ملت ایران خواهان بازگشت به دوران سربلندی، رفاه، آسایش، نظم و پیشرفت است نه با وعده‌های پوسیده‌ی بی‌ریشه‌های اشغالگر ایران و دستان تبهکارشان، با اراده‌ی خود با همبستگی و با باور و ایمان به ایران و هویت و فرهنگ کهن و تمدن غنی شأن.

بدانید که ما ایرانیان خارج از کشور با قلبی تپنده از عشق به میهن در کنار شما ایستاده‌ایم. ما صدای شما را به جهان می‌رسانیم. از خیزش شما پشتیبانی می‌کنیم و با تمام توان در هر زمینه‌ای که بتوانیم برای باز پس گیری ایران و رسیدن دوباره به رفاه ، سربلندی و پیشرفت و شکوه دوباره‌ی ایران همراهتان هستیم.

انجمن پادشاهی سپر

#پاینده_ایران_و_ایرانی
#جاویدشاه
#Kingrezapahlavi

#اعتصابات_و_اعتراضات_سراسری




@PatrioticIranians
بدانیم، آگاه باشیم، اقدام کنیم

ممنون میشوم اگر دو قسمت این ویدئو را برای تمام دوستان و آشنایان خود ارسال کنید با سپاس

مهم‌ترین سرمایه‌ملی ايران یا هر کشور دیگری آب و محیط‌زیست است


#آب #محیط_زیست
#قیام_نهایی #خشم_ملی
#جمهوری_اسلامی_نابود_باید_گردد
#ما_ملت_کبیریم_ایران_را_پس_میگیریم
مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظه‌های ترک‌خورده تاریخ

در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهره‌هایی پدیدار می‌شوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار می‌شود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهره‌هاست؛ کسی که در بزنگاه‌های بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.

خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبه‌ها یا یادداشت‌های رسمی تقلیل‌گرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دوره‌ای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصه‌های معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را به‌عنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره‌ دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بی‌ثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.

در دوران‌هایی که گفتمان‌های سنتی کارآمدی خود را از دست می‌دهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل می‌گیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومی‌سازی‌ واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحت‌تأثیر قرار داد، بلکه افق‌های شناختی تازه‌ای را برای نسل جوان ترسیم کرد.

در این معنا، او یک گفتمان‌ساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحران‌های هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او هم‌زمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که می‌توان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.

یکی از مهم‌ترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایت‌هاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخه‌ای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار می‌گیرند.

او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامه‌ها یا حجم مخاطب یا تحلیل‌های سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیل‌های فراتحلیلی، خود را در دل جامعه‌ای جا داد که در جست‌وجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.

در جهانی که بی‌اعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگی‌های اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیت‌بخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادی‌اش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیل‌گرا، قضاوت‌های ژورنالیستی یا سطحی‌نگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفت‌وگو بازگرداند.

او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نه‌فقط به تحلیل لحظه، بلکه به آینده‌سازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیش‌بینی‌پذیری و تبیین‌گری، نشانه‌ای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایم‌ساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیش‌آهنگ و پیشگام.


در روزهای اخیر، شاهد زمزمه‌هایی هستیم که تلاش می‌کنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانه‌ای» فرو می‌کاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقع‌بینانه» باشد، به نظر می‌رسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.

این پرسش، بی‌پاسخ نمی‌ماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژه‌ای گسترده‌تر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه‌ جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مرده‌پرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد می‌شود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانه‌ای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبان‌های بازتعریف‌کننده نیست؟

در این عصر گسست‌های بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهام‌بخش نسل‌هایی‌ست که در جست‌وجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه‌ تاریخ و زبان مردم حک شده است.

✍️جهان_ایرانی
مانوک خدابخشیان: اثرگذار اجتماعی در لحظه‌های ترک‌خورده تاریخ

در تاریخ تحولات مدرن ایران، گاه چهره‌هایی پدیدار می‌شوند که حضورشان نه صرفاً در رسانه، بلکه در بافت هویتی، فرهنگی و گفتمانی جامعه معنادار می‌شود. #مانوک_خدابخشیان یکی از این چهره‌هاست؛ کسی که در بزنگاه‌های بحرانی، نقش یک کنشگر تاریخی (historical actor) را بر عهده گرفت. او نه صرفاً گزارشگر اخبار، بلکه کنشگری بود که در بطن میدان نیرو (field of power) جامعه ایرانی، با تکیه بر سرمایه نمادین معتبر (legitimate symbolic capital) خویش، در بازتعریف مسیر اجتماعی، نقش ایفا کرد.

خدابخشیان، برخلاف آنچه در بسیاری از مصاحبه‌ها یا یادداشت‌های رسمی تقلیل‌گرایانه آمده، صرفاً یک تحلیلگر سیاسی نبود. او در دوره‌ای که جامعه ایران با شیفت پارادایمی (paradigm shift) در عرصه‌های معنا، هویت، گفتمان و ارزش مواجه بود، توانست خود را به‌عنوان یک معناکار اجتماعی (meaning worker) مطرح کند. او صدا و چهره‌ دوران آنومی بود؛ دوران بحران معنا، بی‌ثباتی گفتاری، و تعلیق هویت.

در دوران‌هایی که گفتمان‌های سنتی کارآمدی خود را از دست می‌دهند و آنومی گفتمانی (discursive anomie) شکل می‌گیرد، جامعه نیازمند آن است که کسی زبان جدید بسازد؛ خدابخشیان چنین کرد. او با خلق و رواج و بازتعریف و بومی‌سازی‌ واژگانی چون «پهلویسم»، «نسل شیک پاسارگادی»، «اپوزیسیون صادراتی»، «گلوبالیسم»، «ترامپیسم»، و ....، نه تنها زبان روزمره را تحت‌تأثیر قرار داد، بلکه افق‌های شناختی تازه‌ای را برای نسل جوان ترسیم کرد.

در این معنا، او یک گفتمان‌ساز (discourse creator) بود؛ کسی که با آگاهی از بحران‌های هویتی، فرهنگی و تاریخی جامعه، به تولید معنا در فضایی مشوش و مبهم پرداخت. او هم‌زمان «سخنگوی رنج» و «فرستاده امید» شد؛ در نقشی که می‌توان آن را ترانسفرمر اجتماعی (social transformer) نامید.

یکی از مهم‌ترین ابزارهای اثرگذار اجتماعی، توانایی در دسترسی به حافظه جمعی (collective memory) و بازآفرینی روایت‌هاست. خدابخشیان با نگاهی به تاریخ پهلوی، بازخوانی هویت ملی، و نقد سیستماتیک جمهوری اسلامی، توانست نسخه‌ای از تاریخ معاصر ارائه دهد که در آن، خاطره و امید، گذشته و آینده، در یک دیالکتیک زنده قرار می‌گیرند.

او را باید در ترازوی سرمایه فرهنگی (cultural capital) سنجید، نه صرفاً با تعداد برنامه‌ها یا حجم مخاطب یا تحلیل‌های سیاسی که تنها برای همان روزها کاربست داشت. خدابخشیان، با اتکای به حافظه تاریخی و تحلیل‌های فراتحلیلی، خود را در دل جامعه‌ای جا داد که در جست‌وجوی زبان نو، روایت نو و امید نو بود.

در جهانی که بی‌اعتمادی اجتماعی (social distrust) از ویژگی‌های اصلی دوران گذار است، انسجام بین گفتار و زیست یکی از عوامل اصلی در مشروعیت‌بخشی به یک اثرگذار اجتماعی است. خدابخشیان در این میدان، با زیست جهان شخصیِ شفاف، لحن همدلانه، و صداقت انتقادی‌اش، در مقام یک صدای اخلاقی نیز ظاهر شد. او زبان تقلیل‌گرا، قضاوت‌های ژورنالیستی یا سطحی‌نگری را به چالش کشید و کوشید مسئولیت اجتماعی رسانه را به مفهوم بازسازی فضای گفت‌وگو بازگرداند.

او از معدود صداهایی بود که دارای آگاهی ساختاری-تاریخی (structural-historical awareness) بود؛ نگاهی که نه‌فقط به تحلیل لحظه، بلکه به آینده‌سازی معطوف است. خدابخشیان توانست «#صدای_تغییر» باشد، پیش از آنکه این تغییر به رویه عمومی تبدیل شود. همین پیش‌بینی‌پذیری و تبیین‌گری، نشانه‌ای از حضور او در مقام یک روشنفکر پارادایم‌ساز بود، هرچند شاید آماتور، ولی حتمأ پیش‌آهنگ و پیشگام.


در روزهای اخیر، شاهد زمزمه‌هایی هستیم که تلاش می‌کنند جایگاه خدابخشیان را به سطح «تحلیلگر سیاسی صرف» آن هم از گونه «زرد» تقلیل دهند؛ روایاتی که او را از قامت یک بازیگر معنایی (semantic actor) و اثرگذار اجتماعی تاریخی به یک «کارشناس زرد رسانه‌ای» فرو می‌کاهند. این تلاش، بیش از آنکه یک «توصیف واقع‌بینانه» باشد، به نظر می‌رسد نوعی عمل گفتمانی حذف (discursive erasure) است.

این پرسش، بی‌پاسخ نمی‌ماند: آیا این تقلیل جایگاه خدابخشیان، بخشی از پروژه‌ای گسترده‌تر برای حذف کنشگران اصیل از حافظه‌ جمعی است؟ آیا نباید از خود بپرسیم که در پس این حذف نرم، به نام #عشق_مرده‌پرستانه، و بدون ارائه جایگزینی که با عنوان #صداهای_امروز از آن یاد می‌شود، چه منافع گفتمانی یا ایدئولوژیک نهفته است؟ و آیا این روند، نشانه‌ای از ترس ساختارهای فرسوده از صداهای آلترناتیو و زبان‌های بازتعریف‌کننده نیست؟

در این عصر گسست‌های بزرگ، مانوک خدابخشیان نه تنها باقی خواهد ماند، بلکه الهام‌بخش نسل‌هایی‌ست که در جست‌وجوی راهی نو، معنایی تازه و زبانی مشترک هستند. نام او نه در آرشیو اخبار، بلکه در حافظه‌ تاریخ و زبان مردم حک شده است.

✍️جهان_ایرانی