Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
عدالت اقتداری در فردای ایران: محاکمه عباس عبدی و جبهه خیانت، ضرورتی حقوقی و ملی
هیچیک از جوامع انسانی در تاریخ معاصر بدون پرداخت هزینه، تلاش مستمر، و حاکمیت نظم مبتنی بر قانون، به دموکراسی، رفاه، و توسعه پایدار نرسیدهاند. نه تحول اجتماعی در خلأ ممکن است، نه گذار سیاسی بدون اقتدار حقوقی. دموکراسی صرفاً صندوق رأی نیست، بلکه ساختاری است که بر مبنای مسئولیتپذیری، شفافیت، استقلال نهادهای قضایی، و التزام به حقوق بشر استوار میشود. ایران نیز اگر خواهان گذار از بحرانهای تاریخی مزمن خود به سوی ثبات، عدالت و توسعه است، باید این مسیر را با قاطعیت، شجاعت، و عقلانیتی عدالتمحور طی کند.
✅نگاهی به تجربه ایالات متحده آمریکا – که بیتردید از نظر ساختار قدرت، نهادهای مدنی، و استقرار نظم سیاسی یکی از موفقترین نظامهای مدرن بوده است – گواه آن است که این کشور به واسطه رهبری مقتدر، ساختارهای حقوقی پاسخگو، و کارگزاران میهندوست، توانسته است جایگاه خود را بهعنوان یک ابرقدرت جهانی تثبیت کند. در مقاطع حساسی همچون #دوران_جنگ_سرد، چهرههایی چون #سناتور_جوزف_مککارتی با وجود همه انتقادات و تبلیغات منفی که بعدها علیه او به راه افتاد، نقشی بیبدیل در مهار نفوذ ساختارهای امنیتی و ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی در آمریکا ایفا کردند.
تصویری که امروز از مککارتی در رسانهها، کتابها و ترجمههای فارسی ارائه میشود، بهویژه در ایران، عمیقاً تحریفشده و آلوده به گرایشهای چپگرایانه است. ترجمههای فارسی موجود درباره مککارتی عمدتاً برآمده از منابعیاند که یا وابسته به دستگاه ایدئولوژیک چپ جهانی بودهاند یا با بیطرفی علمی بیگانهاند. انتشارات و مترجمانی که این آثار را تولید کردهاند، خود اغلب در دل جریانهای فکریای رشد یافتهاند که شوروی را نه تنها بهمثابه یک نیروی سیاسی، بلکه چونان "وطن آرمانی" خود میدیدند. این خیانت به حقیقت تاریخی است.
واقعیت این است که چهره واقعی مککارتی را باید در کتابهایی چون Blacklisted by History: The Untold Story of Senator Joe McCarthy and His Fight Against America's Enemies نوشته M. Stanton Evans جست. این اثر، بر مبنای اسناد محرمانه #پروژه_ونونا (Venona Project) — پروژهای رمزگشایی شده از مکاتبات شوروی — به روشنی اثبات میکند که اقدامات مککارتی نه از سر پوپولیسم یا قدرتطلبی، بلکه بر پایه تعهد به امنیت ملی، دفاع از قانون اساسی آمریکا و مبارزه با نفوذ فزاینده عوامل خارجی در ارکان حکومت آمریکا صورت گرفته است.
درسی که از تجربه آمریکا و شخصیتهایی چون مککارتی باید گرفت آن است که هیچ ملتی بدون مواجهه صریح با عوامل نفوذی و خیانتپیشه، امکان بازسازی نظم ملی را ندارد. این درس بهویژه برای ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، از اهمیتی مضاعف برخوردار است.
✅در فردای سقوط جمهوری اسلامی، یکی از الزامات بنیادین برای برقراری دموکراسی حقیقی و نظم حقوقی پایدار، بازخواست قضایی و حقوقی از چهرههایی چون عباس عبدی، صادق زیباکلام، و دیگر همدستان فکری و سیاسی آنان است؛ کسانی که طی بیش از چهار دهه، در تضعیف بنیانهای مشروعیت ملی، مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم داشتهاند.
این افراد باید پاسخگوی نقض اصول بنیادین حاکمیت ملی، مشارکت در براندازی دولت قانونی مشروطه و نظام پادشاهی پهلوی، همکاری فکری و عملی با ساختارهای انقلابی، و حمایت از سیاستهایی باشند که به نابودی زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی ایران انجامیده است. از جمله این سیاستها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1⃣مشارکت در پروژه نظامزدایی از ارتش و نیروهای مسلح ملی در سالهای نخست انقلاب؛
2⃣تبلیغ و توجیه مصادره اموال کارآفرینان و سرمایهگذاران ملی نظیر خانوادههای خسروشاهی، خیامی، ایروانی، آزمایش و عالینسب؛
3⃣سکوت و همدستی در برابر کشتار، تبعید و ترور صدها تن از مدیران پاکدست و میهنپرست دولت شاهنشاهی پهلوی؛
4⃣دفاع مکرر از اشغال غیرقانونی سفارت ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۵۸؛
5⃣مشارکت فکری در سیاستهایی که منجر به تداوم جنگ ایران و عراق و انهدام منابع انسانی و طبیعی کشور شد؛
6⃣حمایت یا سکوت در برابر گسترش فقر، فساد ساختاری، سانسور، و سرکوب دگراندیشان در دوران جمهوری اسلامی
ادامه دارد 👇👇👇👇
هیچیک از جوامع انسانی در تاریخ معاصر بدون پرداخت هزینه، تلاش مستمر، و حاکمیت نظم مبتنی بر قانون، به دموکراسی، رفاه، و توسعه پایدار نرسیدهاند. نه تحول اجتماعی در خلأ ممکن است، نه گذار سیاسی بدون اقتدار حقوقی. دموکراسی صرفاً صندوق رأی نیست، بلکه ساختاری است که بر مبنای مسئولیتپذیری، شفافیت، استقلال نهادهای قضایی، و التزام به حقوق بشر استوار میشود. ایران نیز اگر خواهان گذار از بحرانهای تاریخی مزمن خود به سوی ثبات، عدالت و توسعه است، باید این مسیر را با قاطعیت، شجاعت، و عقلانیتی عدالتمحور طی کند.
✅نگاهی به تجربه ایالات متحده آمریکا – که بیتردید از نظر ساختار قدرت، نهادهای مدنی، و استقرار نظم سیاسی یکی از موفقترین نظامهای مدرن بوده است – گواه آن است که این کشور به واسطه رهبری مقتدر، ساختارهای حقوقی پاسخگو، و کارگزاران میهندوست، توانسته است جایگاه خود را بهعنوان یک ابرقدرت جهانی تثبیت کند. در مقاطع حساسی همچون #دوران_جنگ_سرد، چهرههایی چون #سناتور_جوزف_مککارتی با وجود همه انتقادات و تبلیغات منفی که بعدها علیه او به راه افتاد، نقشی بیبدیل در مهار نفوذ ساختارهای امنیتی و ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی در آمریکا ایفا کردند.
تصویری که امروز از مککارتی در رسانهها، کتابها و ترجمههای فارسی ارائه میشود، بهویژه در ایران، عمیقاً تحریفشده و آلوده به گرایشهای چپگرایانه است. ترجمههای فارسی موجود درباره مککارتی عمدتاً برآمده از منابعیاند که یا وابسته به دستگاه ایدئولوژیک چپ جهانی بودهاند یا با بیطرفی علمی بیگانهاند. انتشارات و مترجمانی که این آثار را تولید کردهاند، خود اغلب در دل جریانهای فکریای رشد یافتهاند که شوروی را نه تنها بهمثابه یک نیروی سیاسی، بلکه چونان "وطن آرمانی" خود میدیدند. این خیانت به حقیقت تاریخی است.
واقعیت این است که چهره واقعی مککارتی را باید در کتابهایی چون Blacklisted by History: The Untold Story of Senator Joe McCarthy and His Fight Against America's Enemies نوشته M. Stanton Evans جست. این اثر، بر مبنای اسناد محرمانه #پروژه_ونونا (Venona Project) — پروژهای رمزگشایی شده از مکاتبات شوروی — به روشنی اثبات میکند که اقدامات مککارتی نه از سر پوپولیسم یا قدرتطلبی، بلکه بر پایه تعهد به امنیت ملی، دفاع از قانون اساسی آمریکا و مبارزه با نفوذ فزاینده عوامل خارجی در ارکان حکومت آمریکا صورت گرفته است.
درسی که از تجربه آمریکا و شخصیتهایی چون مککارتی باید گرفت آن است که هیچ ملتی بدون مواجهه صریح با عوامل نفوذی و خیانتپیشه، امکان بازسازی نظم ملی را ندارد. این درس بهویژه برای ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، از اهمیتی مضاعف برخوردار است.
✅در فردای سقوط جمهوری اسلامی، یکی از الزامات بنیادین برای برقراری دموکراسی حقیقی و نظم حقوقی پایدار، بازخواست قضایی و حقوقی از چهرههایی چون عباس عبدی، صادق زیباکلام، و دیگر همدستان فکری و سیاسی آنان است؛ کسانی که طی بیش از چهار دهه، در تضعیف بنیانهای مشروعیت ملی، مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم داشتهاند.
این افراد باید پاسخگوی نقض اصول بنیادین حاکمیت ملی، مشارکت در براندازی دولت قانونی مشروطه و نظام پادشاهی پهلوی، همکاری فکری و عملی با ساختارهای انقلابی، و حمایت از سیاستهایی باشند که به نابودی زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی ایران انجامیده است. از جمله این سیاستها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1⃣مشارکت در پروژه نظامزدایی از ارتش و نیروهای مسلح ملی در سالهای نخست انقلاب؛
2⃣تبلیغ و توجیه مصادره اموال کارآفرینان و سرمایهگذاران ملی نظیر خانوادههای خسروشاهی، خیامی، ایروانی، آزمایش و عالینسب؛
3⃣سکوت و همدستی در برابر کشتار، تبعید و ترور صدها تن از مدیران پاکدست و میهنپرست دولت شاهنشاهی پهلوی؛
4⃣دفاع مکرر از اشغال غیرقانونی سفارت ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۵۸؛
5⃣مشارکت فکری در سیاستهایی که منجر به تداوم جنگ ایران و عراق و انهدام منابع انسانی و طبیعی کشور شد؛
6⃣حمایت یا سکوت در برابر گسترش فقر، فساد ساختاری، سانسور، و سرکوب دگراندیشان در دوران جمهوری اسلامی
ادامه دارد 👇👇👇👇