Forwarded from Iranwire
🔹 هرگز خود حقیقیام را زندگی نکردهام
«حرف زدن درباره این موضوع برایم سخت است. قلبم به تپش میافتد. شایا جان، شاید تو اولین کسی باشی که این حرفها را میشنوی، اما دوست دارم بگویم، شاید کمی سبک شوم.»
از ترکیه برایم پیام میفرستاد. گفت پناهنده است، اما جدا از همه مشکلات پناهندگی و زندگی سختی که دارد، دردی از درون قلبش را میفشارد. کمی بیشتر با هم حرف زدیم. دوست داشت حرف بزند و من هم مشتاق شنیدن بودم. همه سعیام را میکنم تا لااقل گوش شنوا باشم برای انسانهایی که احساسشان را به هزار و یک روش پنهان میکنند تا مورد قضاوت قرار نگیرند. درد آنها را خوب میدانم. خودم سالها با این دردها زندگی کردهام:
«من به ظاهر یک زن با دو فرزند هستم که چند سالی میشود به دلیل مشکلات زیادی که در ایران داشتم به ترکیه آمدهام و پناهندهام. میگویم به ظاهر، به این دلیل که هیچ وقت خودم را یک زن نمیدانستم، اما همه از من توقع داشتند که یک زن خوب در زندگی و یک مادر نمونه برای فرزندانم باشم.
حتی فرزندانم هم این موضوع را نمیدانند و همیشه سعی کردم از آنها مخفی کنم. همه این سالها یکتنه با مشکلات جنگیدم و سعی کردم قوی باشم، اما گاهی کم میآورم، خسته میشوم، نمیدانم باید چه کار کنم؟ با خودم، با احساسم، با زندگیام…»
اسمش را نگفت. تنها گفت که ۳۷ سال سن دارد و در ۱۸ سالگی به اجبار خانواده ازدواج کرده است.
«در روستا زندگی میکردم، با خانواده سنتی و متعصب. به اصطلاح تنها دختر خانواده بودم که همین موضوع همه توجهها را به من جلب میکرد.
به همین دلیل در سن پایین مجبور به ازدواج شدم. هرگز رابطه جنسی موفقی را در زندگی مشترک با همسرم تجربه نکردم و همیشه از رابطه جنسی فراری بودم. اما همان عقاید بسته و سنتی خانوادگی در من نیز وجود داشت و فکر میکردم که باید وظایفم را به درستی در زندگی مشترک انجام دهم؛ وظایف کلیشهای یک زن خوب. در حالی که همیشه دلم میخواست به عنوان یک مرد در رابطه باشم و خودم را اینطور تصور میکردم. خواسته و ناخواسته صاحب دو فرزند شدم، اما همه آنچه از درون خودم را آزار میداد و از بیرون رفته رفته شکل زندگیام را تغییر داد، باعث جداییمان شد.»
یادداشت شایا گلدوست را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #هویت_جنسیتی #رنگینکمان_ایران #رنگینکمان_ایرانی #اقلیتهای_جنسی #اقلیتهای_جنسیتی #افراد_ترنس #ترنسجندرها
@Farsi_Iranwire
«حرف زدن درباره این موضوع برایم سخت است. قلبم به تپش میافتد. شایا جان، شاید تو اولین کسی باشی که این حرفها را میشنوی، اما دوست دارم بگویم، شاید کمی سبک شوم.»
از ترکیه برایم پیام میفرستاد. گفت پناهنده است، اما جدا از همه مشکلات پناهندگی و زندگی سختی که دارد، دردی از درون قلبش را میفشارد. کمی بیشتر با هم حرف زدیم. دوست داشت حرف بزند و من هم مشتاق شنیدن بودم. همه سعیام را میکنم تا لااقل گوش شنوا باشم برای انسانهایی که احساسشان را به هزار و یک روش پنهان میکنند تا مورد قضاوت قرار نگیرند. درد آنها را خوب میدانم. خودم سالها با این دردها زندگی کردهام:
«من به ظاهر یک زن با دو فرزند هستم که چند سالی میشود به دلیل مشکلات زیادی که در ایران داشتم به ترکیه آمدهام و پناهندهام. میگویم به ظاهر، به این دلیل که هیچ وقت خودم را یک زن نمیدانستم، اما همه از من توقع داشتند که یک زن خوب در زندگی و یک مادر نمونه برای فرزندانم باشم.
حتی فرزندانم هم این موضوع را نمیدانند و همیشه سعی کردم از آنها مخفی کنم. همه این سالها یکتنه با مشکلات جنگیدم و سعی کردم قوی باشم، اما گاهی کم میآورم، خسته میشوم، نمیدانم باید چه کار کنم؟ با خودم، با احساسم، با زندگیام…»
اسمش را نگفت. تنها گفت که ۳۷ سال سن دارد و در ۱۸ سالگی به اجبار خانواده ازدواج کرده است.
«در روستا زندگی میکردم، با خانواده سنتی و متعصب. به اصطلاح تنها دختر خانواده بودم که همین موضوع همه توجهها را به من جلب میکرد.
به همین دلیل در سن پایین مجبور به ازدواج شدم. هرگز رابطه جنسی موفقی را در زندگی مشترک با همسرم تجربه نکردم و همیشه از رابطه جنسی فراری بودم. اما همان عقاید بسته و سنتی خانوادگی در من نیز وجود داشت و فکر میکردم که باید وظایفم را به درستی در زندگی مشترک انجام دهم؛ وظایف کلیشهای یک زن خوب. در حالی که همیشه دلم میخواست به عنوان یک مرد در رابطه باشم و خودم را اینطور تصور میکردم. خواسته و ناخواسته صاحب دو فرزند شدم، اما همه آنچه از درون خودم را آزار میداد و از بیرون رفته رفته شکل زندگیام را تغییر داد، باعث جداییمان شد.»
یادداشت شایا گلدوست را بخوانید 👇
#اخبار_ایران #هویت_جنسیتی #رنگینکمان_ایران #رنگینکمان_ایرانی #اقلیتهای_جنسی #اقلیتهای_جنسیتی #افراد_ترنس #ترنسجندرها
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
هرگز خود حقیقیام را زندگی نکردهام
شایا گلدوست