خیره‌سر متمرد
1.46K subscribers
4.9K photos
1.36K videos
86 files
2.26K links
«آ» و به نام
که هر چه داریم از اوست
تلگرام مسیح زمان و منجی ایران رضا شاه دوم
https://t.me/OfficialRezaPahlavi
و راههای تماس با من :
توییتر @AliMuhammadian
فیسبوک https://fb.com/100008787003347
ایمیل khiresarmotamared@gmail.com
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
متاسفانه باز هم احساس مسئولیت و انجام وظیفه به سراغم آمد و داشتم خودم را آماده می‌کردم که دربارهٔ #توطئه‌ای به‌نام نسرین ستوده بگویم…؛ که خوشبختانه این کار #رادیوکوچه با عنوان «نسرین ستوده رئیس‌جمهور آیندهٔ کشور» به بازار عرضه شد.

برخلاف رادیو کوچه که به‌خاطر ترس از شکایت مجبور شده یکی به نعل بزند و یکی به میخ و ضرباهنگ رسوایی #نسرین_مدارا را کاهش داده است، به تمام #نسرین_خواهان می‌گوییم که کور خوانده‌اید! نمی‌گذاریم به این سادگی‌ها وارد #جمهوری_وحشت شوید؛ یک جمهوری که رانده‌شدگان و جاماندگان از #سفره_انقلاب ازجمله مجاهدین خلق، ملی‌مذهبی‌ های جبهه ملی و خصوصا چپ‌ها و #اسهال‌طلبان در آن دست بالا را خواهند داشت، و صد پله بدتر از جمهوری اسلامی است.
@KhiresarMotamared
Forwarded from قاصدک از ایران بگو (Reza Khosravian)
لشکر عوام شبه روشنفکر

فقر یعنی ضرورت زمانه ات را درک نکنی ...

@ghasedak_rahaei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوبرانه

قرار بود یوم الفتح، قرآن ها را به سفارت عربستان پست کنیم. اما محمد سعودی چنان در برچیدن قرآنِ محمد قریشی، پیشتاز ما شده است که پست پیشتاز هم به گَرد اسب تحولش نمی‌رسد.

از طرفی اپوزیسیونِ یابو سوار، چهار نعل، قصد پیشی گرفتن از #قانون_اساسی_مشروطه را دارد و این سُم کوبی را تحولی به جلو تعبیر می‌کند و حتی حاضر نیست نیم نگاهی به پشت سر اندازد.
این یابو دوانی، درساژ نیست!
هُشه
هُشه

فرزندان کاوه با سمفونی آهن و باروت، #قانون_اساسی_مشروطه را برای ایران به ارمغان آوردند.
…قانونی که سراسر، اندرز و تسبیح است.
کتابی زنده که برای ایرانیان شیرین‌تر از آواز داوود و مقدس‌تر از زبور اوست.

حال به‌جای پست کلام الله به عربستان باید کلام خود را به دنیا پست کنیم تا هویت خویش را نه با پس دادن کتاب بیگانه، بلکه با پس گرفتن کتاب خود احیا کنیم.

و روزگار چه بازی ها که ندارد ....

-کدو قل قله زن-
@KhiresarMotamared
تا چند وقت پیش مدام رجزخوانی میکردن و حالا از ترس هم میخان آرامش ببخشند که هیچ خبری نیست و در همان حال تنبانشان مثل روی رهبرانشان زرد و روان شده
البته ناگفته نماند که از وقاحت شان رجزخوانی را بعهده کسانی که مسئولیت یا ندارن و یا درجه اول نیستند واگذار کردن‌.
به احتمال بالا، به‌زودی #سهیلاحجاب را حتی به‌طور موقت آزاد کنند.

بخشی از نظام که می‌خواهد با حقنهٔ نسرین‌ ستوده به مردم، #انقلاب۵٧ را تداوم بخشد، به‌شدت از کسی که می‌تواند توجه‌ها را از نسرین دور و به خودش جلب کند و هم‌حرفه و هم‌ردیف و حتی به‌گونه‌ای بالاتر از #نسرین_مدارا باشد، وحشت دارند.

#سهیلاحجاب برخلاف #نسرین_ستوده در دروغ و جنایت های نظام شریک نبوده و از این بابت یک سر و گردن از #نسرین_مدارا بالاتر است و با بودن این گوهر در زندان ضحاک، #نسرین_خواهان متشکل از انقلابیون ۵۷ - چه نشسته بر #سفره_انقلاب و چه راندگان و جاماندگان از سفره - را از اهداف پلیدشان دور می‌کند.

#سهیلاحجاب خانم وکیل #پادشاهی_خواه، به‌شدت برای #نسرین_خواهان که می‌خواهند با او وارد #جمهوری_دوم و #جمهوری_وحشت شوند، آزار دهنده و مزاحم است.

اگر حدسم درست بود و خانم حجاب آزاد شد، گمان نکنید که فشارهای شما باعث آزادی این بانوی آزاده شده، خیر؛ حضور ایشان در زندان، موی دماغ نمایش روحوضی #نسرین_مدارا است.
@KhiresarMotamared
Forwarded from خیره‌سر متمرد (جاوید شاه)
«ترس از مرگ»

اگر در همان پست دنباله‌اش را می‌نوشتم، حرف تو حرف می‌شد؛ پس در اینجا و از یک منظر دیگر می‌نویسم:

نوشتم که در پنج مهر، آن‌هم در آبادان و زیر تابش خورشید افتاده بودم و نوشتم که گاهی از لج نیروهای ایرانی، عراقی‌ها به سمت جنازه‌ها تیراندازی می‌کردند و…؛ نمی‌دانم چه موقعی از نیمه شب بود که یک تیر درست خورد به محل اتصال ساق پا و روی پایم. دیگر مسئلهٔ مرگ و زندگی بود و من که به کوچکترین دردی واکنش نشان می‌دهم و داد و فریادم به آسمان می‌رود، در این لحظه نه‌تنها سکوت مطلق کردم، که به‌درستی نقش یک مرده را هم بازی کردم.
- کات -

در روزها و ماه‌های نخست جنگ، سازماندهی وجود نداشت و نیروها در دسته‌های کوچک به‌طور خودجوش علیه عراقی‌ها می‌جنگیدند. فراموش نکنید که آشفتگی و به‌اصطلاح بلبشو، جزء لاینفکی از همهٔ بحران‌هاست. دوستی داشتم به نام نعمت که گمان می‌کردیم در شکستن محاصرهٔ سوسنگرد کشته شده و عکس او چاپ شد و بعد هم نامش در لیست شهدا رفت، در حالی که او در یکی از بیمارستان‌های اصفهان بستری بوده است. تا اینکه چند ماه از سال ۶۰ گذشته بود و نعمت سروکله‌اش پیدا شد و همه دورش جمع شدیم و با شادی از او استقبال کردیم. البته عکس‌های شهادتش را هم به او با خنده هدیه دادیم. علاوه بر پای مجروحش روی گونهٔ سمت چپش جای تیری آشکار بود.

نعمت تعریف کرد پس از اینکه عراقی‌ها در موضعی اطراف سوسنگرد (دِه ابوهمیزه در ۵ کیلومتری سوسنگرد) پیشروی کردند، آمدند بالای سر ما و شروع کردند به زدن تیر خلاص به کسانی که کشته و یا زخمی شده بودند. و به نعمت که تیری به پایش خورده بود و خودش را به مردن زده بود رسیده بودند و یک تیر خلاص هم به او زده بودند که به گونهٔ چپش خورده بود. تنها واکنش نعمت، همان واکنش طبیعی خوردن تیری بود که به گونهٔ انسان برخورد می‌کند. و اگر صدا از سنگ در آمد، از او هم در آمده بود.
- کات -

نعمت که عراقی‌ها و همچنین ما (بنا بر شواهد) گمان می‌کردند و می‌کردیم در اواخر آبان ماه سال ۵۹ مرده باشد، عمرش تا اول اردیبهشت سال بعد ادامه داشت. تا روزی که در ذوالفقاری آبادان چند ترکش کوچک که معمولا (طبق تجربه‌های بعدی) کسی را نمی‌کشت، او را کشت. و به جرئت می‌توانم بگویم «ترس از مردن» باعث مردن او شد. هنوز بی‌تابی‌های او را به یاد دارم. بی‌تابی‌هایی که رنگش، رنگ ناشی از زخم و درد نبود، بلکه ناشی از ترسی بود که تجربه کرده بود. او یک بار مرگ را تجربه کرده بود و هنگامی که ترکش خورد و ما بنا بر تجربه گمان می‌کردیم این‌بار هم جان سالم به در خواهد بود، به‌خاطر «ترس از مردن» و فکر کردن به آن، برای همیشه مرد؛ اما یادش همیشه حداقل در نزد من زنده است.
- کات -

در عملیات خیبر در سال ۶۲ گلولهٔ توپ افتاد وسط چند نفر و…؛ شاید روزی تعریف کردم که چه دردها و رنج‌هایی از این مجروحیت کشیدم، اما فقط بگویم که من هم مانند دوستمان نعمت، بی‌تابی‌هایم رنگ دیگری پیدا کرده بود و ترس از مرگ را کمابیش آنجا تجربه کردم. تنها شانسی که آوردم این بود که چون شرایط عملیات بود و امدادگران حضور کافی داشتند، نیروهای امداد در طول راه برگشت تا می‌توانستند به من مرفین تزریق کردند. و اگر یک نفر در آن لحظه مثل آن همرزم که تشخیص داده بود آب برای من مضر است تشخیص می‌داد مرفین برای سلامتی من مضر است، به احتمال زیاد من هم امروز قادر به نوشتن این خاطره‌ها نبودم و زیر خروارها خاک پوسیده بودم.

و به‌مرور تجربه کردم که تنها راه گریز از ترس ناشی از افتادن از اسب، نشستن دوباره بر روی زین اسب است. تجربه کردم هرگاه دنبال مرگ بدوی، مرگ است که از تو می‌ترسد. و من «مرگ اگر مَرد است گو نزد من آی - تا در آغوشش بگیرم تنگِ تنگ» را با گوشت و پوست خودم تجربه کردم و باور دارم.
@KhiresarMotamared


پی‌نوشت:
انسان «زنده» هرگز به مرگ فکر نمی‌کند. ادیان و مذاهب تلاش بسیاری کردند که انسان را از مردن بترسانند و البته موفق هم شدند، ولی هنوز نتوانسته‌اند انسان را وادار کنند که لحظه‌لحظهٔ زندگی خود، به نبودن، به نیستی، به عدم و به مرگ فکر کند. تجربه کردم که در جوامع غیرمذهبی، عنصر «شجاعت» نمود بیشتری دارد و در جوامع مذهبی «ترس از خدا» باعث زندگی برده‌وار در جامعه می‌شود.
کووید شونزده گرفتم و کم کم دارم به کووید نوزده نزدیک میشم 😁
التماس دو تا آ 😂

استخوان‌های بدنم میخان پاشون رو دراز کنند و گوشت و عضلات بهش میگن بتمرگ سر جات😂

ببینیم چی میشه ولی نمیزارم از هیجده رد بشه و به عدد طلایی (شایدم خلایی) نوزده برسه 😍
توییتم زیر توتیت همسر آنگ سان سوچی وطنی رضا خندان:

بدبختی‌ #نسرين_خواهان اینه که علیرغم هیاهوی رسانه‌ها هیچکس در جامعه براشون تره خورد نمیکنه.
برا همین استارت #اعتصاب_غذا_استانبولی را زدن بلکه با حمایت #شاهزاده_رضا_پهلوی از نره سین، از اعتبار شاهزاده سواستفاده کنند ولی خوشبختانه پوزشون به زمین خورد.
👇👇

آنچنان پوزشون به خاک مالیده شد که میگفتن #نسرین_باید_برقصه میگفتن نسرین باید فرج بخشی کنه؛ ای بابا بازم که اشتباه تایپی کردم، میگفتن نسرین باید فرح بخشی کنه، با #اعتصاب_غذا_استانبولی مردم را شاد کنه #نسرین_باید_برقصه.
نمیری دختر، دستت درد نکنه که چند وقتی شادمون کردی
دلیل اینکه با شما سخن می‌گویم، آغاز گفتگو برای ارائه‌ یک #پیمان_نوین است، که پاسخی است به پیام‌های بیشمار شما که به درستی نگران اکنون و آینده ایران هستید.

دوشنبه ۷ مهر ۱۳۹۹ (۲۸ سپتامبر ۲۰۲۰)

ساعت ۱۹:۰۰ به وقت ایران

@OfficialRezaPahlavi
فرض کنید جوانی با رجوع به سایت‌ها و روزنامه‌ها تلاش کند سیاست کشورش را بشناسد اما نتواند در پایان مقاله که جای نتیجه‌گیری است، نتیجه بگیرد. و سیاست را مانند ریاضی و حل معما ببیند و از خیر دنبال کردن اخبار و فهمیدن آن بگذرد.

نه‌اینکه تمام مشکلات ما در لفافه گفتن باشد، اما به‌جرئت می‌توان گفت بخش بزرگی از مشکلات این روزها همین "به در بزن، تا دیوار بشنود" و همین رودربایستی هاست.

خانم بقراط هم به در موسوی (که به‌درستی باید این جنایتکار را رسوا کرد) می‌زند، شاید دیوار (#نسرین_خواهان) بشنود و رسوا شوند!


پ.ن: جوان که بودم، اگر مشکلی در سیاست پیش می‌آمد، باید دو سه روزنامه می‌خواندم تا بفهمم واقعیت چیست! حسابش را بکنید در ج.ا چه مصیبتی می‌کشیدیم تا کلمات را مثل پازل کنار هم بچینیم تا بفهمیم چه در جریان است.

اگر روزنامه یا روزنامه‌نگاران در ایران آن زمان حق داشتند، خانم بقراط چه سختی و خطری دارد که نمی‌تواند حداقل برای ثبت در تاریخ، دست #نسرین_ستوده و #نسرین_خواهان‌ را رو کند؟ دستی که جهت فریب مردم او را با آنگ سان سوچی (!) مقایسه، و اونیفورم گشاد (!) گاندی و ماندلا بر قامت ناقصش می‌پوشاند.
@KhiresarMotamared
خوش خبر باشی الهی قاصدک
نداریم جز تو پناهی قاصدک
چشم ما به #راه_پهلوی سفید شده
خیلی سخته چشم براهی قاصدک
نوید بخش «پایان شب سیه سپیدی‌» با #پیمان_نوین

روزهای روشن سلام، شب تیره خداحافظ
خیلی زود، زودتر از آنچه فکر می‌کنید
نمیتونم احساس و دريافتم را ولو رویا باشه نگم
احساس می‌کنم #پیمان_نوین فشردن دست بدنه‌ای از نیروهای نظام که دل در گرو میهن دارند و به خاطر ایران در این سالها سکوت میکردن و اغلب شامل نیروهای نظامی امنیتی هست، به سمت #شاهزاده روان شده و شاهزاده اون دستان را صمیمانه فشرده #پیمان_نوین
به کوری چشم دشمنان ایران و #نسرین_خواهان

#پیمان_نوین و #شاهزاده_رضا_پهلوی فعلا در صدر و ترند اول توتیتر فارسی در کمتر از چند ساعت
شرح در تصویر