کتابخانه تلگرام
79K subscribers
2.87K photos
703 videos
10.5K files
1.95K links
انواع کتاب کمیاب و ممنوعه
رمان، داستان
علمی، تخیلی، آموزشی
تاریخی، سیاسی
مطالب و داستانهای آموزنده و ...

ارتباط با ادمین:⬇️
@Library_Telegram_Bot

صفحه اینستاگرام کانال⬇️
https://www.instagram.com/library_telegram/
Download Telegram
#برگی_از_تاریخ

داريوش هخامنشی پسر ويشتاسپ از بزرگان پارس در نخستين روز از جشنهاي مهرگان( پس از تطبيق با تقويم ميلادی؛ سوم اكتبر) در سال 522 پيش از ميلاد، شاه ايران شد.
در دوران حكومت 36 ساله داريوش بزرگ، قلمرو ايران از دره سند (Indus) تا سواحل ليبی در افريقا، و از شمال دريای مرمره ( Thrace در اروپا) تا كوههای پامير در آسيا شامل همه خاورميانه امروز، آسيای ميانه، قسمتی از آسيای جنوبی، قفقاز ، مصر و قسمتی از سودان بود كه به استانهای متعدد (ساتراپی) تقسيم شده و مستقيما زير نظر حكومت مركزی و بر پايه قوانين واحد اداره مي شدند و به آن قسمت كه سه طايفه ايرانی در آن سكونت داشته، دارای نياكان و فرهنگ مشترك بوده و آيين های نوروز را گرامی داشته و يكسان برگزار كرده اند "ايران زمين" گفته اند(مادها از « ری » به سمت غرب و شمالغربی از جمله كردها و آذري ها، پارسها از منطقه ری به جنوب تاجزاير خليج فارس و از شرق تا آن سوی هندوكش و انتهای بدخشان، و پارتها در شمال شرقی). مصر ساتراپی ششم ايران بود.
طرز نشستن، لباس داريوش بزرگ ، صندلی و چوبدست او نشانه تمدن عظيم و پيشرفته ايرانيان در 25 قرن پيش است كه جهان را شگفت زده كرده است. بايد ديد كه چه عواملی ما را به قهقرا برده است و در صدد جبران برآمد.
كوروش بنيادگذار كشور ايران بوده است، ولی ناسيوناليسم ايراني با داريوش بزرگ به دنيا آمده است. كوروش، جهانی فكر مي كرد و يك جامعه مشترك المنافع متساوی الحقوق به مركزيت " ايران زمين " به وجود آورده بود و مداخله در امور داخلی اعضای اتحاديه را روا نمي داشت.
داريوش بزرگ در كتيبه هايی كه از او باقي مانده اند با ستايش اهورا مزدا (خدا) كه زمين و آسمان و بشر و شادی ها را آفريده است ، شاهی خود بر اين سرزمين پهناور را كه مردان خوب و اسبان خوب (مقصود ارتش خوب) دارد از عنايات او دانسته است و در يكي از كتيبه هايش از اهورا مزدا خواسته است كه " ايران زمين " را از آفت دروغ و بلای خشكسالی در امان دارد.

@Library_Telegram
📜 #برگی_از_تاریخ

🔶لو دادن اسناد فوق محرمانه توسط مسئولان و خیانت در جنگ

◽️خیابان خاوران توی یک فرش شویی بمب زده بودند و عمل نکرده بود. رفتیم بمب را در آوردیم. همه چیز درست بود ولی خرج کمکی آن را نزده بود این چندمین بار بود که بمب میافتاد عمل نمی کرد و ما شک کرده بودیم..

◽️عمل نکردن این بمب ها طبیعی نبود. ذهنم درگیر بود. در راه برگشت به تهران توی همین فکرها بودم. رفتم دفتر ستاری، فرمانده نیروی هوایی.

◽️به ستاری گفتم به اتفاقی افتاده که خیلی عجیب و غریبه. هشت تا بمب بوده که دوتاش عمل کرده. من الان 6 ست فیوز دارم. تفسیر دقیقش اینه که این پین ها رو نکشیدن و روشون مونده...

◽️افتادیم دنبال این که این هواپیماها از کجا می‌آیند. فهمیدیم که این هواپیماها از پایگاه شعیبیه عراق می‌آیند.

◽️به این نتیجه رسیدیم که یک گروه بزرگ در این پایگاه دارند کاری می‌کنند که این بمب ها عمل نکند چون طرفدار جنگ نبودند و این اتفاق در یک فاصله 30 تا 40 روز این اتفاق در جاهای مختلف کشور تکرار شد.

◽️این قضیه را وقتی فهمیدیم بسیار محرمانه و فوق سری بود تا اینکه در یکی از سخنرانی های رسمی، یکی از مسئولان رده بالای کشور آمد و در یک مراسم رسمی پشت تریبون رفت و گفت: اسلام و انقلاب ما بقدری در منطفه و حتی عراق نفوذ کرده که ما توی خود پایگاه های هوایی عراق فلان می‌کنیم، بهمان می‌کنیم. کاری می‌کنیم که بمب هایشان عمل نمی‌کند!

◽️از آن به بعد این اتفاق عمل نکردن، نیفتاد.و عراق خیلی از مناطق ایران و پالایشگاهها را بشدت بمباران کرد و دیگر پین بمب ها رویشان نبود.

◽️سه – چهار ماه بعد، پالایشگاه اصفهان را بمباران کردند. بچه‌های ما هم یک میراژ عراقی اف – 1 را زدند. دیدم خلبانش هم با صندلی ایجکت کرده. هواپیما از شعیبیه آمده بود. کنجکاو شدم بروم و آن خلبان عراقی را ببینم.

◽️به مترجم گیر دادم ماجرای بمب های عمل نکرده را بپرسد. خلبان گفت: من نمی‌دونم چی شده ولی چند وقت پیش، صدام یه گروه خیلی زیادی رو توی پایگاه ما اعدام کرد. یه گروه بزرگی رو به جرم خیانت و توطئه علیه صدام اعدام کردند.

◽️ظاهرا این ها گروهی در ارتش عراق بودند که دست به دست هم داده بودند و این کار را می‌کردند. به نظرم حدود 70 نفر در آن ماجرا اعدام شده بودند.

◽️مدتی بعد یک روز ستاری را در پایگاه خودمان دیدم و گفتم: مگر قرار نبود آن موضوع بین خودمان بماند؟... گفت: من توی شورای امنیت ملی این موضوع را مطرح کردم؛ آنوقت این خبر فوق سری رو آوردن توی سخنرانی جلوی همه مردم گفتن... با آن اعلام توی سخنرانی، آن ها هم لو رفته بودند و اعدام شده بودند و قضیه هم تمام شده بود.

🔶مرتضی قاضی، خاطرات مرحوم جواد شریفی‌راد، معلم و سرتیم خنثی‌سازی نیروی هوایی ارتش را در کتابی با عنوان «حرفه‌ای» جمع آوری و منتشر کرده. آنچه خواندید، برداشتی از این کتاب، درباره یک حادثه تلخ در جریان جنگ بود.

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

#رفتار_تازیان_با_ایرانیان_پس_از_تسخیر_ایران


رفتار تازیان فاتح با ایرانیان که موالی نامیده می شدند سراپا آمیخته با تحقیر بود.با ایرانیان در یک صف راه نمی رفتند...و بر سر یک سفره نمی نشستند.در جنگها نیز آنان را جزو سواران راه نمی دادند بلکه پیاده به جنگ می بردندو غالبا از آنچه رزق و مقرری سربازان بود...بهره ای به آنان نمی دادند.کار جنگ را تنها شایسته ی خودشان می دانستند و عقیده داشتند که موالی تنها برای کارهای پست آفریده شده اند....باید راه سروران خویش را بروبند و کفش آنها را رفو کنند و جامه ی آنها را بدوزند.!
حکومت تازیان آزادگان ایرانی را به مانند بندگان درم خرید از تمام حقوق مدنی و اجتماعی محروم می داشت و به آنها به مانند مولی...همه گونه تحقیر و جور و استبداد روا می داشت.
مولی یا بنده نمی توانست به هیچ کار آبرومندی بپردازد...حق نداشت سلاح بسازد و بر اسب نشیند.اگر یک مولای ایرانی نژاد دختری را از بیابان نشینان تازی به زنی می گرفت...طلاق بر زن و تازیانه و زندان بر مرد تحمیل می گشت!
حکومت و قضا همه جا مخصوص تازی بود و هیچ مولایی به این گونه مناصب و مقامها نمی رسید!!!

بن مایه ها:
عقدالفریب،چاپ قاهره ،ج3 ص13
دو قرن سکوت،عبدالحسین زرین کوب ،ص343
پس از 1400 سال،شجاع الدین شفا ص417-418

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

قتل عام فجیع و جانور خویانه مردم اصفهان توسط «تیمور لنگ»

تیمور قبل از ورود به داخل شهر اصفهان ، ۵٠ هزار تن از سربازانش را در خارج شهر مستقر کرد و به بقیه سربازانش دستور داد وارد شهر شوند. او به صراحت به سربازانش دستور داد که به هیچکس حتی زنان و کودکان «رحم» نکنند. همچنین به سربازانش گفته بود که «زیباترین زنان ایران» در شهر اصفهان هستند و بعد از تصرف شهر ، این زنان مال سربازان خواهند بود. در تمام طول محاصره شهر اصفهان مردم از فرط گرسنگی ، تمامی سگ ها ، گربه ها و قاطر ها و اسب های شهر را خورده بودند. مردم اصفهان با این وجود دست از مقاومت برنداشتند و با وجود گرسنگی سخت در مقابل تیمور ایستادگی کردند. در حالی که مرد ها شمشیر به دست با سربازان تیمور میجنگیدند ، زنها نیز هرچه را به دست می آوردند روی هم انباشته و سنگر های دفاعی میساختند. هرچند تیمور ۲۵ هزار سرباز ذخیره را وارد شهر کرد اما اصفهانی ها جانانه مقاومت کرده و کوچه پس کوچه های شهر را به سنگر های دفاعی تبدیل کردند. مردم اصفهان گروهی از سربازان تیمور را زنده زنده سوزاندند و در مجموع ۸۵ هزار سرباز تیمور از کار افتادند. برای در هم شکستن مقاومت مردم دستور داد سربازانش خانه های مردم را با بیل و کلنگ و باروت منفجر کردند و آتش زدند. خشم مهاجمان تیموری به حدی بود که به محض مشاهده شخصی ولو یک زن زیبا ، در دم سرش را بریده یا شکمش را پاره پاره میکردند. با آنکه تیمور «مسلمان» بوده و به ابنیه مذهبی مثل مساجد احترام میگذاشت، دستور داد مسجدی را که مردم در آن پناه گرفته بودند با باروت منفجر کنند. بعد از قتل عام ، «زن های جوان» و هرچه در شهر ارزش داشت در بین سربازان تیمور تقسیم شد. حتی تیمور به کودکان نیز رحم نکرد و به دستور او سربازانش با اسب از روی کودکان گذشتند و کودکان را به سم اسبان کوفتند و خرد کردند و کودکان زیر پای سم اسبان با خاک راه برابر و له شدند. عده کشته شدگان اصفهان را ۷٠ هزار تن نوشته اند که از سر های کشته شدگان نیز کله منار ساختند!

منبع:
📕 تیمور لنگ، چهره هراس انگیز تاریخ.

استاد پناهی سمنانی.

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، از بسیاری از کشورها هیئت‌هایی به آمریکا رفتند تا برنامه‌ای بریزند که پس از جنگ چه باید کرد که جنگ جهانی سومی روی ندهد. یک هیئت نیز از ایران رفت که شامل: دکتر قاسم غنی، امیرانتظام، دکتر علی اکبر سیاسی و ... بود.
در این مجمع هر کس نظری می‌داد. یکی می‌گفت تمام دنیا را باید خلع سلاح کرد تا جنگ نشود! یکی ‌گفت که همه مردم را باید سیر کرد تا جنگ نشود! یکی گفت که تمام ثروت‌ها را باید تقسیم کرد تا دنیا متعادل شود! جمعی می‌گفتند که باید مرزها را برداشت تا جنگ‌های توسعه طلبانه پیش نیاید...
ناگفته پیدا است که هیچ‌کدام پیشنهادها عملی نبود و از جلسات خصوصی فراتر نمی‌رفت و به جلسه عمومی نمی‌رسید، تا اینکه دکتر علی اکبر سیاسی که به زبان انگلیسی و فرانسه مسلط بود، رفت پشت تریبون و نگاهی عالمانه‌ای به حضار انداخت و گفت: خیر آقایان! جنگ نه مربوط به شکم است و نه ثروت و نه مرز! جنگ و دعوا تنها نتیجه "جهل" است! مردم با فرهنگ های یکدیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ همدیگر را نمی‌شناسند، به همدیگر احترام نمی‌گذارند و این توهین‌ها نتیجه‌ای جز جنگ ندارد. پس باید کاری کرد که سطح دانش مردم و شناخت آنها از فرهنگ همسایگان و بیگانگان بالا برود. در این صورت احتمال دارد که از میزان جنگ‌ها کاسته شود...
هنوز سخنش اتمام نیافته بود که ناگهان حضار بپا خواستند و صدای کف زدن‌های ممتد آنها نشان از تایید گفته‌های دکتر سیاسی بود که تنها راز بقای سرزمین کهن ایران و هم‌زیستی مسالمت آمیز مردمش را به زبان آورده بود.
بنابراین کمیسیونی تشکیل شد که اساس آن بر شناخت فرهنگ‌ها و بالابردن تعلیم و تربیت عمومی باشد و این همان چیزی‌ست که عنوان یونسکو به خود گرفت و بعدها یکی از سازمان‌های بزرگ وابسته به سازمان ملل متحد به شمار رفت که مرکز آن پاریس شد.
دکتر سیاسی نیز به همین دلیل تا پایان عمر همیشه از اعضای برجسته این سازمان بود و در تمامی جلسات اصلی آن شرکت داشته و در ایران نیز سال‌ها ریاست آن را داشت، یا با مرحوم علی اصغر حکمت به صورت مشترک آن را اداره می‌کردند...

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

تاریخ ایران دلیر مردان زیادی دارد که گمنام مانده‌اند از جمله “آرسام”. میگس تاس راوی و پزشک یونانی جنگ ترموپیل چنین روایت میکند: یکی از مناظر برجسته و قابل تحسین این نبرد، آرسام برادر خشایارشا بود! او میگوید با اینکه آرسام دشمن ما بود اما اعتراف میکنم هنگامی که شمشیر میزد به یکی از خدایان شبیه بود...

چهره او به زیبایی میدرخشید و من در موقع شمشیر زدن به صورت او می‌نگریستم که ذره‌ای ترس در چهره‌اش نیست و این نشان میدهد که دلیری آن جوان ذاتی است و ناشی از خشم موقت نیست. وقتی ده شمشیر به سمت او روانه میشد مانند آن بود که شاخه‌های باریک درخت حواله او میشود و به راحتی آنان را دفع میکرد!


@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

در روز 12 اردیبهشت سال 1340 خورشیدی معلمان کشور جهت احقاق حقوق حقه خود و به رهبری زنده یاد محمد درخشش دست به اعتراض و اعتصاب سراسرس زدند.

معلمین تهران در روز 12 اردیبهشت قصد ورود به محوطه وزارت فرهنگ واقع در خیابان اکباتان را داشتند که از ورود آنان جلوگیری به عمل آمد.

معلمان روانه میدان بهارستان گردیدند و جلو ساختمان مجلس روی زمین به تحصن نشستند.

پلیس برای متفرق کردن آنان از ماشین آبپاش استفاده کرد ولی معلمان از جای خود تکان نخوردند.

دکتر خانعلی دبیر 29 ساله دبیرستان جامی به اتفاق چند دانش آموز به بالای ماشین آبپاش رفته و جهت شیلنگ را عوض کردند.

آنگاه پلیس شروع به تیر اندازی هوایی کرد ولی باز معلمان از جای خود بر نخواستند.

سرهنگ شهرستانی رییس کلانتری 2 اقدام به شلیک نمود که دکتر خانعلی مورد اصابت گلوله قرار گرفت که در بیمارستان در گذشت.

محمد درخشش رییس جامعه معلمان ایران و رهبر اعتصاب دستگیر و به زندان افتاد.

از این به بعد اعتراض رنگ سیاسی گرفت و معلملن 4 شرط برای پایان اعتصاب بشرح زیر اعلام کردند:
1- سقوط دولت شریف امامی
2-مجازات قاتل دکتر خانعلی
3-آزادی درخشش
4-ترمیم حقوق معلمان طبق طرح باشگاه مهرگان.

روز 15 اردیبهشت شریف امامی استعفا داد و دکتر علی امینی مامور تشکیل کابینه گردید و درخشش از زندان آزاد گردید.

روز 18اردیبهشت معلمان در باشگاه مهرگان کانون معلمان ایران اجتماع کرده و طی قطع نامه ای روز 12 اردیبهشت را به خاطر اعتصاب موفقیت آمیز خود و گرامی داشت وکتر خانعلی روز معلم اعلام نمودند و قرار شد که هر سال در چنین روزی تمام مدارس کشور برای بزرگداشت دکتر خانعلی تعطیل گردد.

در همین روز دکتر امینی در باشگاه مهرگان حضور یافت و به معلمان قول افرایش حقوق آنان را داد ولی معلمین نپذیرفتند و اعلام کردند که هیچ کس را به جز درخشش به عنوان وزیر فرهنگ نمی پذیرند.

روز 22 اردیبهشت درخشش به وزارت فرهنگ منصوب و اشل حقوق معلملن با حقوق مهندسین مساوی و به تصویب هیات وزیران رسید و به این ترتیب اعتصاب 10 روزه معلمان پایان یافت و روز 23 اردیبهشت معلمان به کلاسها رفتند.

دو سال مراسم روز معلم برگزار گردید ولی در تقویم ایران ثبت نگردید و کم کم به فراموشی سپرده شد.
تا آنکه در سال 1358 معلمین در صدد زنده کردن 12 اردیبهشت به عنوان روز معلم بر آمدند که مصادف شد با درگذشت آیت الله مطهری که در شامگاه روز 11 اردیبهشت ترور شدند.

دولت وقت با یک روز تاخیر 12 اردیبهشت را روز درگشت آیت الله مطهری و روز معلم اعلام کرد و به این ترتیب روز معلم تثبیت شد.

مناسفانه بسیاری از معلمین و دانش آموزان و اولیاء آنها فکر میکنند که روز معلم فقط به خاطر درگذشت آقای مطهری است و از پیشینه آن خبر ندارند. متاسفانه نام دکتر خانعلی معلم مبارز که جان خود را در راه احقاق حقوق و منزلت معلمان از دست داد در هیچ کدام از رسانه های گفتاری و نوشتاری و تصویری دیده نمی شود ولی در دل تاریخ ایران ثبت شده و تا ابد باقی خواهد ماند.


م ۰ اشک

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

تهران سال ۱۳۰۸ خورشیدی شبی از شبهای بسیار سرد زمستان ، مراد اورنگ داستانی از داستانهای شاهنامه را برای رضاشاه میخواند :

ــ شبی که قرار بود بعد از شکست ایران و داریوش سوم توسط اسکندر روشنک دختر داریوش سوم به نزد اسکندر برود ، اسکندر اصرار داشت که مردم پیش از حرکت او چراغانی کنند
در حالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند!

مردم ، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و حکیم فردوسی طی یک بیت شعر ، این ماتم را اینگونه بیان کرد :

ببستند آذین به شهر اندرون
لبان پر ز خنده ، دلان پر ز خون

رضاشاه بی اختیار شروع به گریه کرد و دقایقی اشک ریخت . تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود! ، پس از این اتفاق رضا شاه دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد

📕 شاهنامه آخرش خوش است

دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

-در سال 1355 "ژیسکاردستن"، رئیس‌جمهور وقت فرانسه
سفری به ایران داشت .
این سفر با استقبال شاه از رئیس‌جمهور فرانسه
در فرودگاه آغاز شد .
در طول مسیر ، شاه برای رئیس جمهور فرانسه
از برنامه ده ساله توسعه ایران برای رسیدن به ژاپن ،
با در آمد ناشی از نفت سخن میگفت.

پس از توضیحات شاه ، ژیسکاردستن که وضعیت
گل کاری و حصار دور گلهای خیابانها را
مشاهده می کرد، گفت :
حرف از توسعه زدن برای ملتی که مجبور است
گل های خیابانهای خود را
با گذاشتن حصار محافظت کند زود است...!

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

ملی شدن شیلات به دست دکتر مصدق!

بهمن ۱۳۳۱ ⁧محمد مصدق⁩ با تمدید قرارداد ۲۵ساله «شرکت مختلط ایران و شوروی» برای صید آبزیانِ آب‌های ایران در دریای مازندران مخالفت کرد و در دوازدهم بهمن مجلس شورای ملی تاسیس ⁧ شیلات ملی ایران⁩ را تصویب کرد.

به این ترتیب بعد‌ِ۱۵۰سال، واگذاری امتیاز صید آبزیان ⁧خزر⁩ به روسیه و شوروی، شیلات شمال ملی شد.

نطق مصدق در این مورد : درباره شیلات لازم است عرض کنم با اینکه ما نسبت به دولت دوست و همجوار خود روسیه شوروی کمال مودت را داریم ولی در عین حال نمی‌توانیم از این اصل صحیح بیطرفی خود انحرافی حاصل نموده و تبعیض قائل شویم برای ما روس و انگلیس و امریکا فرقی ندارد خلاصه بیگانه بیگانه‌است همان قسم که با تحمل این همه مصائب کوشیدیم تا مداخلات در جنوب را خاتمه دادیم اکنون که قرارداد ما با همسایه شمال خاتمه می‌یابد موقع را مغتنم شمرده و با این دوست عزیز نیز خداحافظی می‌کنیم و به هیچ وجه صلاح مملکت خود و صلح جهانی نمی‌دانیم که به هیچ یک از دول خارجی اجازه مداخلات و اینگونه معاملات را بدهیم.

« نادعلی کریمی نماینده کرمانشاه.
بهمن ۱۳۳۱
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی »

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

آدم احساس میکنه که زنده یاد فرخی یزدی امروز صبح این شعر رو سروده:

هرکه شد خام، به‌صد شعبده خوابش کردند
هر‌که در‌خواب نشد، خانه خرابش کردند...

بازی اهل سیاست که فریب‌ست و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده، خطابش کردند...

اول کار بسی وعده‌ی‌ِ شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر‌آبش کردند...

آنچه گفتند شود سرکه‌یِ نیکو و حلال
در نهانخانه‌یِ تزویر، شرابش کردند...

پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم دل‌انگیز کبابش کردند...

سال‌ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند...

گفته بودند که سازیم، وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند...

زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه‌یِ ایجاد سرابش کردند...

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم، حسابش کردند...

نکته جالب اینکه فرخی یزدی این شعر رو در زمان حکومت رضاشاه و در مخالفت با او سروده بود... او در آن زمان نماینده مردم یزد در مجلس بود اما نهایتا به زندان قصر افتاد...

@Library_Telegram
#برگی_از_تاریخ

ﻣﺮﺣﻮﻡ #ﺣﺒﯿﺐ_ﯾﻐﻤﺎﯾﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ:

ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺿﺎﺷﺎﻩ ﮐﻪ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﺯﻧﯽ ﻭ ﻗﻤﻪ
ﺯﻧﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﻠﮏ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﯼ ﺑﻬﺎﺭ
ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺷﻮﮐﺖ ﺍﻟﻤﻠﮏ، "ﺍﻣﯿﺮ ﺑﯿﺮﺟﻨﺪ" ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺍﻟﺤﻤﺪﺍﻟﻠﻪ ﻭﻻﯾﺖ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﻫﻢ ﺁﺏ ﺩﺍﺭﺩ؛
ﻫﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻦ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻫﺴﺖ؛ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ؟
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺷﻮﮐﺖ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﻕ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ، ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻣﺤﺮﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ، ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ، ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ، ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺪﻫﯿﺪ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﺪ.

ﺣﺒﯿﺐ ﯾﻐﻤﺎﯾﯽ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺩﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻨﺎﻡ "ﺧﻮﺭ " ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﻮﺭﺯﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯽ ﺁﻧﺠﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻭ ﻧﺎﮐﺴﯽ ﺭﯾﺶ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﺎﻟﯿﺪ ﻭ ﺯﺍﻧﻮ ﺯﺩ. ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺧﻄﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﻭﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ . ﺍﻣﺎﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺪﺭ ﺷﻨﺎﺱ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﺵ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ؟ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﮑﺮ ﺭﻧﺞ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ ﻭ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺳﻼﻣﯽ؛ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽﭘﺎﺭﯾﺰﯼ؛ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﺭﯾﻦ ﮐﻮﺏ؛ ﺳﻌﯿﺪﯼ ﺳﯿﺮﺟﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﻣﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺧﻮﺭﺑﺮﺩﻩ ﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﯾﻐﻤﺎﯾﯽ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻫﺶ ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ روحانی ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺩﺍﻣﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯﺳﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺷﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻓﻨﺪﻕ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺘﮕﺰﺍﺭ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺳﻨﮕﺒﺎﺭﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﺩ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺗﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻓﻦﺟﻨﺎﺯﻩ ﺣﺒﯿﺐ ﯾﻐﻤﺎﯾﯽ؛ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﺍﺵ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﮐﺸﯿﮏ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺁﻥ ﭘﯿﮑﺮﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻻﺷﺨﻮﺭ ﻫﺎ ﺑﺪﻫﻨﺪ .

ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﯿﻬﻦ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ ﻫﺎ ﻭﻗﺪﺭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﯽ ﻫﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ...


@Library_Telegram