من سحر بهشتی، دختر گوهر عشقی هستم.
مادرم، گوهر عشقی، با فکر و عقیده خودش اعلام اعتصاب کرده است. از روزی که ستار کشته شد، مادرم هرگز آرام نگرفت، بهخصوص زمانی که اخبار کشتهشدگان، زندانیان و وضعیت دردناک زندگی کارگران را میدید.
به او گفتم این کار را نکند، اما با من تند برخورد کرد. حالا خبر اعتصاب او از سوی دوستدارانش منتشر شده و مأموران جمهوری اسلامی من را تهدید میکنند. در این تصمیم نقشی نداشتم و ندارم!
اگر اتفاقی برای من یا خانوادهام بیفتد، مسئولش حکومت است. در صورت بازداشتم، اینجا اعلام میکنم: از همان لحظه اعتصاب غذا خواهم کرد و ذرهای ترس به خود راه نخواهم داد. حسرت هرگونه آهی را بر دلشان خواهم گذاشت و اعتصابم را تا جایی ادامه میدهم که به ستارم بپیوندم.”سحر بهشتی”
#ستار_بهشتی
#مادر_گوهر_عشقی
مادرم، گوهر عشقی، با فکر و عقیده خودش اعلام اعتصاب کرده است. از روزی که ستار کشته شد، مادرم هرگز آرام نگرفت، بهخصوص زمانی که اخبار کشتهشدگان، زندانیان و وضعیت دردناک زندگی کارگران را میدید.
به او گفتم این کار را نکند، اما با من تند برخورد کرد. حالا خبر اعتصاب او از سوی دوستدارانش منتشر شده و مأموران جمهوری اسلامی من را تهدید میکنند. در این تصمیم نقشی نداشتم و ندارم!
اگر اتفاقی برای من یا خانوادهام بیفتد، مسئولش حکومت است. در صورت بازداشتم، اینجا اعلام میکنم: از همان لحظه اعتصاب غذا خواهم کرد و ذرهای ترس به خود راه نخواهم داد. حسرت هرگونه آهی را بر دلشان خواهم گذاشت و اعتصابم را تا جایی ادامه میدهم که به ستارم بپیوندم.”سحر بهشتی”
#ستار_بهشتی
#مادر_گوهر_عشقی
با درود
بهروز جان از ارائه نوشته منطقی و عادلانه شما خوشحالم . با پیشنهاد شما کاملا موافقم.
در جلسه ۲۷ سپتامبر کمیسیون دادخواهی گفتگو کنیم. با مهر
منصور
بهروز جان از ارائه نوشته منطقی و عادلانه شما خوشحالم . با پیشنهاد شما کاملا موافقم.
در جلسه ۲۷ سپتامبر کمیسیون دادخواهی گفتگو کنیم. با مهر
منصور
چه ویدیوی زیبا و خوبی گذاشتی بهنام جان در این هیاهوی نبرد بین اهریمن و اهورا این ویدیو بسیار زیبا عالی و مردمی است، وسیعا منتشر میکنیم. با مهر
با درود به رضا جان
همه چیز هایی که نوشته اید مطالب تاریخی است.
در مقابل نامه فايضه رفسنجانی نامه شکوفه آذر ماسوله و نامه گلرخ ایریایی و دکتر کمال جعفری از پایه گذاران#شمتا هم وجود دارند. اینها هم که پاسخ اتهامات و دروغ های فايضه را داده اندحق دارند نظرشان را بیان کنند و ما اگر جانب عدالت را می خواهیم بگیریم همه این نظر تا حق دارند که در کانال تلگرامی #شمتا که با نظرات مختلف دور هم جمع شده ایم، منتشر شود! نه فقط نظر مهدوی فر! اتفاقا این روش دیکتاتوری و خفقان بوجود می آورد. مسیج های آقای مهدوی فر پیرامون اعمال این دیکتاتوری و سانسور کردن موجود است.
همه چیز هایی که نوشته اید مطالب تاریخی است.
در مقابل نامه فايضه رفسنجانی نامه شکوفه آذر ماسوله و نامه گلرخ ایریایی و دکتر کمال جعفری از پایه گذاران#شمتا هم وجود دارند. اینها هم که پاسخ اتهامات و دروغ های فايضه را داده اندحق دارند نظرشان را بیان کنند و ما اگر جانب عدالت را می خواهیم بگیریم همه این نظر تا حق دارند که در کانال تلگرامی #شمتا که با نظرات مختلف دور هم جمع شده ایم، منتشر شود! نه فقط نظر مهدوی فر! اتفاقا این روش دیکتاتوری و خفقان بوجود می آورد. مسیج های آقای مهدوی فر پیرامون اعمال این دیکتاتوری و سانسور کردن موجود است.
جالب این است که زمانی این نامه منتشر شده است از سوی شکوفه نازنین که : فائضه با پذیرش عفو رهبری و همکاری با اطلاعاتی ها این نامه را نوشته است تا از زندان بیرون بیاید و سهمی از سفره استمرارطلبان #رژیم_اشغالگراسلامی در زمان پوزیده چاقو کش بدست بیاورد. برای اینکه معنای وجود فائضه و این نامه را بهتر بشناسیم نامه گلرخ ایرایی همسر آرش صادقی زندانیان جوان و صادق و هزینه بده آزادی خواه را بخوانید تا ببینید که فائضه حکومتی چرا این نامه سراپا دروغ و ضد انسانی و ضد حقیقت را منتشر کرده است!
دوستان با پوزش از ینکه وقت گرانبهای شمارا میگیرم، قصدم بهیچ وجه بحث پلمیک یا بقول
عوام روکم کردن نیست، بلکه صرفا و صرفا روشنگری و تاباندن نور و روشنایی بر آن بخش از معضلاتی است که گریبانگیر جنبش دموکراسی خواهانه ما بوده و هنوز هم است.بطور نمونه یکبار دیگه
نامه گلرخ ایرایی را با دقت بخوانید. در هیچ کجای نامه هیچ اشاره یا پاسخی به ایراد و انتقاد فائزه هاشمی مبنی برتنگ
کردن فضای زندان برای دگر اندیشان یا کسانیکه مثل گلرخ و دوستانش فکر نمیکنند نیست..حال سخنم با شما اعضای کمیسیون دادخواهی است، چنانچه بنده به عنوان یک چپ دموکرات و اکثریت اعضای غیر پادشاهی خواه، عرصه را بر اقلیتی که هوادار رضا پهلوی هستند تنگ میکردیم
آنها حق داشتند اعتراض کرده و رفتار مارا نقد کنند؟ بدیهی است که این از حقوق حقه آنهاست. ولی شما به گردید و نامه های منتشره از جانب خانم گلرخ ایرایی و همفکرانش
در درون و بیرون زندان را مطالعه کنید، به تنها مسئله ای
که نمی پردازند همین ایراد اساسی خانم فائزه هاشمی است. عزیزان این امر دلیل بر چه چیزی است؟ غیر ازآنکه هنوز ظرفیت نقد شدن را نداریم؟
عوام روکم کردن نیست، بلکه صرفا و صرفا روشنگری و تاباندن نور و روشنایی بر آن بخش از معضلاتی است که گریبانگیر جنبش دموکراسی خواهانه ما بوده و هنوز هم است.بطور نمونه یکبار دیگه
نامه گلرخ ایرایی را با دقت بخوانید. در هیچ کجای نامه هیچ اشاره یا پاسخی به ایراد و انتقاد فائزه هاشمی مبنی برتنگ
کردن فضای زندان برای دگر اندیشان یا کسانیکه مثل گلرخ و دوستانش فکر نمیکنند نیست..حال سخنم با شما اعضای کمیسیون دادخواهی است، چنانچه بنده به عنوان یک چپ دموکرات و اکثریت اعضای غیر پادشاهی خواه، عرصه را بر اقلیتی که هوادار رضا پهلوی هستند تنگ میکردیم
آنها حق داشتند اعتراض کرده و رفتار مارا نقد کنند؟ بدیهی است که این از حقوق حقه آنهاست. ولی شما به گردید و نامه های منتشره از جانب خانم گلرخ ایرایی و همفکرانش
در درون و بیرون زندان را مطالعه کنید، به تنها مسئله ای
که نمی پردازند همین ایراد اساسی خانم فائزه هاشمی است. عزیزان این امر دلیل بر چه چیزی است؟ غیر ازآنکه هنوز ظرفیت نقد شدن را نداریم؟
نامه #گلرخ_ایرایی از بند زنان زندان اوین در پاسخ به #فائزه_هاشمی رفسنجانی
گفتههای نهادهای امنیتی و سازمان زندانها علیه زندانیان سیاسی کارکرد خود را برای افکار عمومی از دست داده است. خطِ امنیت از پا نمیافتد و اهدافِ خود را به طرق مختلف برآورده میکند.
اخیرا نامهای که بیشباهت به یک ندامتنامه نیست، توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. متنی که در آن، فائزه هاشمی رفسنجانی یکی از همبندیان با ایستادن در کنار زندانبان، مدعی شد «قرار است توسط همبندیان خود به قتل برسد» و نوکِ پیکانِ حمله را به سوی چپها و فعالانِ حقوق بشریِ بند گرفت و آنان را «طبلهای توخالی و دیکتاتورهای کوچک» خطاب کرد.
من یکی از همبندیان چپ او هستم. با وجودِ مرزبندیِ قاطع و روشن و تضادهای ایدئولوژیک و طبقاتیِ موجود، بنا بر تصمیم جمع (بعد از ورود وی به بند و اجبار بر همزیستی) با او که به هیئتِ یک همبندی درآمد، مدارا شد؛ در جایی که دیگر جایِ شعار نیست. جایی که همه عریانیم در برابر هم و تنی واحد هستیم در برابرِ زندانبان، مگر آنکه به واسطهی عقبگرد از مواضع، وصلهای ناجور شویم بر این تنِ واحد.
تنی واحد که همواره رنج میبرد از دردهای همبندی مبتلا به تومور مغزی، مبتلا به اماس، بیمارانی با ریسک بالای حملهی قلبی، مبتلایان به صرع که یکیشان باردار است، بیماران ریویِ مبتلا به آسم و افرادی با درد مفاصل و مشکلاتِ کهولتِ سن و ...؛ بیمارانی که نیاز به مداوا دارند اما گاه با معاینه توسط پزشک عمومی زندان در بهداری بدون امکانات تخصصی لازم، نه درمان، بلکه فقط ویزیت میشوند. ما تنی واحدیم که میفهمیم تعدادی از همبندیانمان هیچ واریزی در طول ماه ندارند.
همانهایی که گفته شد میتوانند از «جیب خودشان» از فروشگاه زندان مایحتاجشان را تامین کنند. مدتهاست گوشت از جیرهی غذایی زندان حذف شده است و باقیِ اقلام به شکل چشمگیری از لحاظ کمی و کیفی تنزل یافته. خرید از فروشگاه برای برخی غیرممکن است و در صورتی میتوان گفت از «جیب خود» کمبود مواد خوراکی، بهداشتی و لوازمالتحریر را تامین کنید که پیشتر گفته باشیم «از کدام جیب؟» یا «از جیبِ کدام پدر؟» و در صورتی میتوان از تبعیض گفت که خود از رانت و امکانات موجود، برای ورودِ اقلامِ مصرفیِ مرغوبی که با شیوهای تعریف نشده در آییننامهی سازمان زندانها و با مجوز ویژه و برخورداری از رانتِ حکومتی وارد میشود؛ استفاده نکرده باشیم. رانتی که در ملاقاتهای هفتگی کریهتر خود را نشان میدهد. روزِ ملاقات بند زنان یکشنبه است. عموما حدود ۲۰ نفر هر هفته ملاقات حضوری دارند. 👇👇
https://www.instagram.com/p/DAEoWYLs2wd/?igsh=Nmp1bzd2eWx2YmRu
گفتههای نهادهای امنیتی و سازمان زندانها علیه زندانیان سیاسی کارکرد خود را برای افکار عمومی از دست داده است. خطِ امنیت از پا نمیافتد و اهدافِ خود را به طرق مختلف برآورده میکند.
اخیرا نامهای که بیشباهت به یک ندامتنامه نیست، توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد. متنی که در آن، فائزه هاشمی رفسنجانی یکی از همبندیان با ایستادن در کنار زندانبان، مدعی شد «قرار است توسط همبندیان خود به قتل برسد» و نوکِ پیکانِ حمله را به سوی چپها و فعالانِ حقوق بشریِ بند گرفت و آنان را «طبلهای توخالی و دیکتاتورهای کوچک» خطاب کرد.
من یکی از همبندیان چپ او هستم. با وجودِ مرزبندیِ قاطع و روشن و تضادهای ایدئولوژیک و طبقاتیِ موجود، بنا بر تصمیم جمع (بعد از ورود وی به بند و اجبار بر همزیستی) با او که به هیئتِ یک همبندی درآمد، مدارا شد؛ در جایی که دیگر جایِ شعار نیست. جایی که همه عریانیم در برابر هم و تنی واحد هستیم در برابرِ زندانبان، مگر آنکه به واسطهی عقبگرد از مواضع، وصلهای ناجور شویم بر این تنِ واحد.
تنی واحد که همواره رنج میبرد از دردهای همبندی مبتلا به تومور مغزی، مبتلا به اماس، بیمارانی با ریسک بالای حملهی قلبی، مبتلایان به صرع که یکیشان باردار است، بیماران ریویِ مبتلا به آسم و افرادی با درد مفاصل و مشکلاتِ کهولتِ سن و ...؛ بیمارانی که نیاز به مداوا دارند اما گاه با معاینه توسط پزشک عمومی زندان در بهداری بدون امکانات تخصصی لازم، نه درمان، بلکه فقط ویزیت میشوند. ما تنی واحدیم که میفهمیم تعدادی از همبندیانمان هیچ واریزی در طول ماه ندارند.
همانهایی که گفته شد میتوانند از «جیب خودشان» از فروشگاه زندان مایحتاجشان را تامین کنند. مدتهاست گوشت از جیرهی غذایی زندان حذف شده است و باقیِ اقلام به شکل چشمگیری از لحاظ کمی و کیفی تنزل یافته. خرید از فروشگاه برای برخی غیرممکن است و در صورتی میتوان گفت از «جیب خود» کمبود مواد خوراکی، بهداشتی و لوازمالتحریر را تامین کنید که پیشتر گفته باشیم «از کدام جیب؟» یا «از جیبِ کدام پدر؟» و در صورتی میتوان از تبعیض گفت که خود از رانت و امکانات موجود، برای ورودِ اقلامِ مصرفیِ مرغوبی که با شیوهای تعریف نشده در آییننامهی سازمان زندانها و با مجوز ویژه و برخورداری از رانتِ حکومتی وارد میشود؛ استفاده نکرده باشیم. رانتی که در ملاقاتهای هفتگی کریهتر خود را نشان میدهد. روزِ ملاقات بند زنان یکشنبه است. عموما حدود ۲۰ نفر هر هفته ملاقات حضوری دارند. 👇👇
https://www.instagram.com/p/DAEoWYLs2wd/?igsh=Nmp1bzd2eWx2YmRu