This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۰۰ نفر را جمع کردن تا به شاشیدن سر قبر ساعدی اعتراض کنند
ولی دقیقه ۲۱ را نگاه کنید
#پسر_نرگس_خپل
اونجا چیکار میکنه
پول ناهار همشون را از پول جایزه ننه ش پرداخت کرده ؟؟؟؟
🔗 نگان (@negannegan55)
#اتحاد_ملی_ایران 🤝
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
ولی دقیقه ۲۱ را نگاه کنید
#پسر_نرگس_خپل
اونجا چیکار میکنه
پول ناهار همشون را از پول جایزه ننه ش پرداخت کرده ؟؟؟؟
🔗 نگان (@negannegan55)
#اتحاد_ملی_ایران 🤝
🌐 خبرهای بیشتر را از اینجا دنبال کنید👇👇
@OmidIranAzad
لکه ی ننگی دیگر بر پیشانی رجویسم!
پس از حمله پلیس آلبانی به مقر گروه تروریستی رجوی و تلاش آنها برای انتقال اعضایشان به کانادا، دولت کانادا با اتخاذ مواضع سختگیرانه، از ورود حدود ۵۰۰ نفر از اعضای این گروه به خاک خود جلوگیری کرده است. اداره امنیت عمومی کانادا (Public Safety Canada) با وضع محدودیتهایی، ورود مریم رجوی، رهبر این سازمان، و کادر مرکزی آن را به کانادا ممنوع اعلام کرده است.
اما علت چیست؟
این تصمیم به دلیل نگرانیهای امنیتی و فشار افکار عمومی در یک رفتار کاملا ملاحظه گرایانه ی مثبت در کانادا اتخاذ شده است تا از امنیت شهروندان در برابر مشتی تروریست و عدم پایبندی به هیچ اصولی به جد خودداری شود:
۱-سابقه خشونت و تروریسم:
این گروه به دلیل فعالیتهای نظامی و تروریستی فراوانش، از جمله حملات مسلحانه و بمبگذاریها در ایران،ترور مستشاران امریکایی در بسیاری از کشورها از جمله آمریکا و کانادا تا مدتها به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشد، اما سابقه آنها همچنان باعث نگرانیهای امنیتی میشود.
۲-مافیای مالی و جمعآوری پول:
گزارشهایی وجود دارد که مجاهدین خلق از طریق شبکههای پیچیده، به جمعآوری پول از ایرانیان مقیم خارج از کشور با روشهای غیرشفاف مشغول بوده و هستند. این فعالیتها میتواند به پولشویی و بیثباتی اقتصادی در جوامع میزبان منجر شود.
۳-ماهیت فرقهای:
این سازمان به داشتن ساختار فرقهای معروف است و روشهای کنترل فکری و روانی را روی اعضای خود اعمال میکند. این نگرانی وجود دارد که چنین رفتارهایی در خاک کانادا گسترش پیدا کند و برخی از مهاجران یا پناهجویان آسیبپذیر را هدف قرار دهد.
۴-نفوذ سیاسی و تبلیغاتی با ایجاد رعب و وحشت:
این گروه تلاش میکند تا از آزادیهای دمکراتیک کشورهایی مانند کانادا برای پیشبرد اهداف سیاسی و تبلیغاتی خود استفاده کند. این شامل تهدید و لابیگری برای تأثیرگذاری بر سیاستمداران و نهادهای دولتی است، که میتواند به سیاستهای خارجی کشور میزبان آسیب برساند.
۵-تضاد با ارزشهای حقوق بشری:
بسیاری از گزارشها، از جمله گزارشهای اعضای سابق این سازمان، از نقض حقوق بشر درون گروهی خبر دادهاند. این شامل نقض حقوق زنان، فشارهای روانی، و جداسازی اجباری خانوادهها است که با ارزشهای جامعه کانادایی در تضاد است.
به دلیل این تهدیدها، کانادا به وضوح تمایلی به پذیرش اعضای این گروه در خاک خود ندارد و اقدامات پیشگیرانهای را در این زمینه اتخاذ کرده است.
پ ن:
پیش از این نیز، در سال ۱۴۰۲، دولت کانادا به دلیل تشدید فعالیتهای این گروه، ویزای مهناز صمدی، مسئول میز کانادای سازمان مجاهدین خلق، را باطل کرده و او را از کشور اخراج کرده بود،حالا تو بزن تو سرت بخاطر غلامحسین ساعدی!!!!!
#پسر_عاقل_نوح
پس از حمله پلیس آلبانی به مقر گروه تروریستی رجوی و تلاش آنها برای انتقال اعضایشان به کانادا، دولت کانادا با اتخاذ مواضع سختگیرانه، از ورود حدود ۵۰۰ نفر از اعضای این گروه به خاک خود جلوگیری کرده است. اداره امنیت عمومی کانادا (Public Safety Canada) با وضع محدودیتهایی، ورود مریم رجوی، رهبر این سازمان، و کادر مرکزی آن را به کانادا ممنوع اعلام کرده است.
اما علت چیست؟
این تصمیم به دلیل نگرانیهای امنیتی و فشار افکار عمومی در یک رفتار کاملا ملاحظه گرایانه ی مثبت در کانادا اتخاذ شده است تا از امنیت شهروندان در برابر مشتی تروریست و عدم پایبندی به هیچ اصولی به جد خودداری شود:
۱-سابقه خشونت و تروریسم:
این گروه به دلیل فعالیتهای نظامی و تروریستی فراوانش، از جمله حملات مسلحانه و بمبگذاریها در ایران،ترور مستشاران امریکایی در بسیاری از کشورها از جمله آمریکا و کانادا تا مدتها به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشد، اما سابقه آنها همچنان باعث نگرانیهای امنیتی میشود.
۲-مافیای مالی و جمعآوری پول:
گزارشهایی وجود دارد که مجاهدین خلق از طریق شبکههای پیچیده، به جمعآوری پول از ایرانیان مقیم خارج از کشور با روشهای غیرشفاف مشغول بوده و هستند. این فعالیتها میتواند به پولشویی و بیثباتی اقتصادی در جوامع میزبان منجر شود.
۳-ماهیت فرقهای:
این سازمان به داشتن ساختار فرقهای معروف است و روشهای کنترل فکری و روانی را روی اعضای خود اعمال میکند. این نگرانی وجود دارد که چنین رفتارهایی در خاک کانادا گسترش پیدا کند و برخی از مهاجران یا پناهجویان آسیبپذیر را هدف قرار دهد.
۴-نفوذ سیاسی و تبلیغاتی با ایجاد رعب و وحشت:
این گروه تلاش میکند تا از آزادیهای دمکراتیک کشورهایی مانند کانادا برای پیشبرد اهداف سیاسی و تبلیغاتی خود استفاده کند. این شامل تهدید و لابیگری برای تأثیرگذاری بر سیاستمداران و نهادهای دولتی است، که میتواند به سیاستهای خارجی کشور میزبان آسیب برساند.
۵-تضاد با ارزشهای حقوق بشری:
بسیاری از گزارشها، از جمله گزارشهای اعضای سابق این سازمان، از نقض حقوق بشر درون گروهی خبر دادهاند. این شامل نقض حقوق زنان، فشارهای روانی، و جداسازی اجباری خانوادهها است که با ارزشهای جامعه کانادایی در تضاد است.
به دلیل این تهدیدها، کانادا به وضوح تمایلی به پذیرش اعضای این گروه در خاک خود ندارد و اقدامات پیشگیرانهای را در این زمینه اتخاذ کرده است.
پ ن:
پیش از این نیز، در سال ۱۴۰۲، دولت کانادا به دلیل تشدید فعالیتهای این گروه، ویزای مهناز صمدی، مسئول میز کانادای سازمان مجاهدین خلق، را باطل کرده و او را از کشور اخراج کرده بود،حالا تو بزن تو سرت بخاطر غلامحسین ساعدی!!!!!
#پسر_عاقل_نوح
سوريه،نماد شکست و ضعف جمهوری اسلامی!
براستی سوریه چه شد و چه کسی برنده ی میدان بود؟
به قلم #پسرعاقل_نوح
شکست مفتضحانه جمهوری اسلامی در سوریه: هزینهها برای ایران، منافع برای روسیه و ترکیه!
با گذشت بیش از یک دهه از جنگ داخلی سوریه، آنچه امروز به وضوح آشکار است، شکست استراتژیک و سیاسی جمهوری اسلامی در این کشور است. در حالی که ایران میلیاردها دلار از منابع ملی خود را صرف حمایت از رژیم بشار اسد و حضور نظامی در سوریه کرد، اما نهایتاً منافع اصلی به روسیه و ترکیه رسید، و رژیم ملایان #باز به حاشیه رانده شد.
جمهوری اسلامی از آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱، حمایت بیدریغی از رژیم بشار اسد به عمل آورد. این حمایتها شامل تأمین مالی، حضور نظامی گسترده از طریق سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی، و حتی بازسازی زیرساختهای جنگزده سوریه بود. تخمینها نشان میدهد ایران دهها میلیارد دلار از منابع عمومی کشور را برای این حضور هزینه کرده است.
این در حالی است که فشار اقتصادی ناشی از تحریمها و سوءمدیریت داخلی، زندگی مردم ایران را با بحرانهای اقتصادی شدید مواجه کرده بود.
-روسها و ترکها برنده بازی شدند:
با ورود روسیه به معادلات سوریه در سال ۲۰۱۵، نقش ایران بهطور قابلتوجهی کمرنگ شد. مسکو با قدرت نظامی و دیپلماتیک خود توانست معادلات جنگ را به نفع اسد تغییر دهد و جایگاه اصلی را در تعیین سرنوشت سوریه تصاحب کند.
از سوی دیگر، ترکیه نیز با استفاده از نفوذ خود بر گروههای مخالف اسد و توافقهای امنیتی با روسیه، جایگاه خود را در شمال سوریه تثبیت کرد.
در این میان، جمهوری اسلامی بهجز هزینههای مالی و انسانی سنگین، از معادلات سیاسی و امنیتی به مفتضحترین شکل ممکن و تحقیری دیپلماتیک،کنار گذاشته شد و به شریک دستدوم،مستعمل و از رده خارج شده تبدیل شد.
پیامدهای این شکست برای جمهوری اسلامی:
۱-بیاعتبار شدن استراتژی منطقهای ایران: پروژه «محور مقاومت» که از اهمیت خاصی بعنوان تیر مهم درون خشاب محسوب میشد و یکی از ستونهای اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود، در سوریه به شکست انجامید. این شکست نشان داد که توان حکومت مستقر در ایران در حفظ متحدان منطقهای خود بسیار محدود است.
۲-افزایش نارضایتی داخلی:
مردم ایران، که با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند، بهطور فزایندهای از هزینههای سنگین سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه ناراضی هستند و حالا به استواری حکومت بر پروپاگاندا بیشتر واقف گشته اند و دیگر بی تعارف خامنه ای و دستگاهش را فریبکار،دروغگو و ضد ایرانی میدانند.
۳-تشدید انزوای ایران و ایرانیان در عرصه بینالمللی: شکست در سوریه، جایگاه ایران را بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار در خاورمیانه تضعیف کرد و روسیه و ترکیه را در موقعیت برتر قرار داد،اتفاقی که کشور ایران با توجه به قدرت و ثروتش،اولین بار است تجربه میکند و شاید در دوران پس از جنگ دوم جهانی،اینچنین ضعف و دستانی خالی در عرصه ی سیاست منطقه را برای اولین بار است که در تاریخ کشور ایران شاهدیم.
-حالا جمهوری اسلامی فقط برای بقاء باید بجنگد و خوب عیان است که حاضر به هر امتیاز دهی و تعظیمی در برابر خواست غرب و روسیه ایست که خنجر را تا دسته از پشت بر اندام حکومت فرو برده و حالا آماده است در صورت نافرمانی تهران،اعضای پوسیده ی درونش را از هم جدا کند.
نفس های آخر جمهوری اسلامی میتواند توام با امتیاز دهی های فراوان باشد.
پ ن:
چنین سوخت و خطایی در هر کشور نرمالی مستلزم استعفای کل دولت و حکومت بود،اما تمامیت خواهی فاسد بنام سید علی خامنه ای بهمراه دستگاه اطراف وفادار به وی«اعم از اصولگرا و اصلاحطلب و تمامیت مجلس و ائمه ی تهران و...» مانع از مطالبه ی مردم و سوال در باب اینچنین افتضاحیست،پس رژیم تا روز سقوط در پی تکرار اشتباهاتش است و شاید تجزیه ی ایران در قاب تعریف فدرالیسم یکی از گزینه های این حکومت فاسد ضد ایرانی!
همه به ایران فکر کنیم.
#پسر_عاقل_نوح
براستی سوریه چه شد و چه کسی برنده ی میدان بود؟
به قلم #پسرعاقل_نوح
شکست مفتضحانه جمهوری اسلامی در سوریه: هزینهها برای ایران، منافع برای روسیه و ترکیه!
با گذشت بیش از یک دهه از جنگ داخلی سوریه، آنچه امروز به وضوح آشکار است، شکست استراتژیک و سیاسی جمهوری اسلامی در این کشور است. در حالی که ایران میلیاردها دلار از منابع ملی خود را صرف حمایت از رژیم بشار اسد و حضور نظامی در سوریه کرد، اما نهایتاً منافع اصلی به روسیه و ترکیه رسید، و رژیم ملایان #باز به حاشیه رانده شد.
جمهوری اسلامی از آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱، حمایت بیدریغی از رژیم بشار اسد به عمل آورد. این حمایتها شامل تأمین مالی، حضور نظامی گسترده از طریق سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی، و حتی بازسازی زیرساختهای جنگزده سوریه بود. تخمینها نشان میدهد ایران دهها میلیارد دلار از منابع عمومی کشور را برای این حضور هزینه کرده است.
این در حالی است که فشار اقتصادی ناشی از تحریمها و سوءمدیریت داخلی، زندگی مردم ایران را با بحرانهای اقتصادی شدید مواجه کرده بود.
-روسها و ترکها برنده بازی شدند:
با ورود روسیه به معادلات سوریه در سال ۲۰۱۵، نقش ایران بهطور قابلتوجهی کمرنگ شد. مسکو با قدرت نظامی و دیپلماتیک خود توانست معادلات جنگ را به نفع اسد تغییر دهد و جایگاه اصلی را در تعیین سرنوشت سوریه تصاحب کند.
از سوی دیگر، ترکیه نیز با استفاده از نفوذ خود بر گروههای مخالف اسد و توافقهای امنیتی با روسیه، جایگاه خود را در شمال سوریه تثبیت کرد.
در این میان، جمهوری اسلامی بهجز هزینههای مالی و انسانی سنگین، از معادلات سیاسی و امنیتی به مفتضحترین شکل ممکن و تحقیری دیپلماتیک،کنار گذاشته شد و به شریک دستدوم،مستعمل و از رده خارج شده تبدیل شد.
پیامدهای این شکست برای جمهوری اسلامی:
۱-بیاعتبار شدن استراتژی منطقهای ایران: پروژه «محور مقاومت» که از اهمیت خاصی بعنوان تیر مهم درون خشاب محسوب میشد و یکی از ستونهای اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود، در سوریه به شکست انجامید. این شکست نشان داد که توان حکومت مستقر در ایران در حفظ متحدان منطقهای خود بسیار محدود است.
۲-افزایش نارضایتی داخلی:
مردم ایران، که با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند، بهطور فزایندهای از هزینههای سنگین سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه ناراضی هستند و حالا به استواری حکومت بر پروپاگاندا بیشتر واقف گشته اند و دیگر بی تعارف خامنه ای و دستگاهش را فریبکار،دروغگو و ضد ایرانی میدانند.
۳-تشدید انزوای ایران و ایرانیان در عرصه بینالمللی: شکست در سوریه، جایگاه ایران را بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار در خاورمیانه تضعیف کرد و روسیه و ترکیه را در موقعیت برتر قرار داد،اتفاقی که کشور ایران با توجه به قدرت و ثروتش،اولین بار است تجربه میکند و شاید در دوران پس از جنگ دوم جهانی،اینچنین ضعف و دستانی خالی در عرصه ی سیاست منطقه را برای اولین بار است که در تاریخ کشور ایران شاهدیم.
-حالا جمهوری اسلامی فقط برای بقاء باید بجنگد و خوب عیان است که حاضر به هر امتیاز دهی و تعظیمی در برابر خواست غرب و روسیه ایست که خنجر را تا دسته از پشت بر اندام حکومت فرو برده و حالا آماده است در صورت نافرمانی تهران،اعضای پوسیده ی درونش را از هم جدا کند.
نفس های آخر جمهوری اسلامی میتواند توام با امتیاز دهی های فراوان باشد.
پ ن:
چنین سوخت و خطایی در هر کشور نرمالی مستلزم استعفای کل دولت و حکومت بود،اما تمامیت خواهی فاسد بنام سید علی خامنه ای بهمراه دستگاه اطراف وفادار به وی«اعم از اصولگرا و اصلاحطلب و تمامیت مجلس و ائمه ی تهران و...» مانع از مطالبه ی مردم و سوال در باب اینچنین افتضاحیست،پس رژیم تا روز سقوط در پی تکرار اشتباهاتش است و شاید تجزیه ی ایران در قاب تعریف فدرالیسم یکی از گزینه های این حکومت فاسد ضد ایرانی!
همه به ایران فکر کنیم.
#پسر_عاقل_نوح