مصطفی مهرایین نشون داد:که میشه حنجره اتو پاره کنی وتکرار کنی:
«دموکراسی»«مردم»«معیشت»«تعالی»«آزادی»
اما در ذات پایبند هیچکدومشون نبود و خنجر به تن جامعه بزنی در خفا!
مهرایین نشون داد:میشه حرف شجاعانه زد و برعلیه ی حکومت شاخ و شونه کشید،اما خود رفیق «رفیق دوست»،مرتبط با بنیاد مستضعفین زیر نهاد بیت رهبری و یک تئوریسین پوست اندازی باشی.
مهرایین نشون داد:میشه حرف از امید و زندگی زد،اما از نوع شریعتمداری که خود بنیان گذار ناامیدی امروز،طراح «اخوان المسلمین ایرانی» بود.
اما مهرآیین یک بار دیگر تجدید #مهم دیگری کرد:
هیچ صدایی از جمهوری اسلامی،بدون فیلتر و نظارت سازمانهای امنیتی و دستگاههای تایید کننده ی بیت رهبری بیرون نمیاد.
#بخوانید:
مصطفی مهرآیین: قناری رنگشده ی قفس شریعتی
مصطفی مهرآیین، نامی که زمانی با نقدهای بهظاهر شجاعانه و ژستهای پرطمطراق حمایت از مستضعفان و فرودستان در فضای روشنفکری ایران طنینانداز شده بود، حالا به یک رسوایی تمامعیار تبدیل شده است. این مرد که خود را منتقد نظام حاکم جا میزد و با حرفهای آتشینش سعی داشت وانمود کند صدای مردم ستمدیده است، در واقع چیزی جز یک مهره سوخته در دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی نیست.
مصطفی مهرآیین و تمجید از شریعتی:
او در یکی از ادعاهایش گفته است که “استاد شریعتی صدای امید زندگی است.” این جمله، در کنار افشای هویت واقعی مهرآیین بهعنوان مخبر وزارت اطلاعات و دوست صمیمی محسن رفیقدوست، مثل نمک روی زخم مردم ایران است. شریعتی، که مهرآیین با این لفاظیها سعی دارد او را بزک کند، همان کسی است که ایرانیان خوب میدانند چگونه پایههای افراطگرایی اسلامی و تفکر اخوانالمسلمینی را در این کشور بنا گذاشت. حالا مهرآیین، این عروسک خیمهشببازی نظام، با این تمجیدها فقط یک چیز را ثابت میکند: او نهتنها مزدور است، بلکه مبلغ همان ایدئولوژیای است که شریعتی با آن، آتش تندروی و بنیادگرایی را در ایران شعلهور کرد.
بیایید رک حرف بزنیم: علی شریعتی، با همهی شعارهای پرزرقوبرقش، یکی از معماران فکری انقلاب ۵۷ بود که نتیجهاش همین نظام سرکوبگر و فاسد امروزی شد. او با مخلوط کردن اسلام سیاسی و ایدههای اخوانالمسلمین با ادبیات شبهروشنفکرانه، راه را برای افراطیگری دینی هموار کرد. شریعتی “صدای امید زندگی” نبود؛ او صدای بلندگوهای ایدئولوژیای بود که بعدها به دست امثال خمینی و رفیقدوستها به یک هیولای تمامعیار تبدیل شد. حالا مهرآیین، که خودش دستپروردهی همین سیستم است، با این تعریف و تمجیدها میخواهد شریعتی را تطهیر کند و به خورد مردم بدهد. چرا؟ چون اینها همه بخشی از یک پروژهاند: پروژهای که میخواهد ریشههای فکری این نظام را موجه جلوه دهد و مردم را فریب دهد.
اینکه مهرآیین شریعتی را “صدای امید” میخواند، چیزی جز یک شوخی تلخ نیست. امید برای کی؟ برای مستضعفانی که شریعتی با شعارهایش آنها را به مسلخ انقلاب برد و بعد هم زیر چکمههای همین نظام له شدند؟ یا برای خود مهرآیین و اربابهایش در وزارت اطلاعات که از این ایدئولوژی برای کنترل و سرکوب استفاده میکنند؟ شریعتی، با آن تفکرات اخوانمسلکش، بذر تفرقه و تعصب کاشت و نتیجهاش را امروز در خیابانهای ایران میبینیم: حکومتی که به نام دین، خون میریزد و به نام عدالت، غارت میکند.
مهرآیین با این حرفها فقط نقاب دیگری از خودش را نشان میدهد: او نهتنها یک جاسوس امنیتی است، بلکه مبلغ همان خط فکریای است که از شریعتی تا امروز، ایران را به این روز سیاه نشاند. این مرد، که ادعای حمایت از فرودستان را داشت، حالا با ستایش شریعتی، عملاً به مردم میخندد و میگوید: “شما را با همین حرفها گول زدیم و باز هم گول میزنیم.” اما دیگر بس است. مردم ایران میدانند شریعتی چه بلایی سرشان آورد و مهرآیین چه نقشی در این بازی کثیف دارد. این قناریهای رنگشده دیگر خریدار ندارند. شریعتی “صدای امید” نبود، صدای فریب بود، و مهرآیین هم چیزی جز ادامهدهندهی همان فریب بزرگ نیست. اینها را باید به همانجایی فرستاد که لیاقتش را دارند: زبالهدان تاریخ.
#پسرعاقل_نوح
«دموکراسی»«مردم»«معیشت»«تعالی»«آزادی»
اما در ذات پایبند هیچکدومشون نبود و خنجر به تن جامعه بزنی در خفا!
مهرایین نشون داد:میشه حرف شجاعانه زد و برعلیه ی حکومت شاخ و شونه کشید،اما خود رفیق «رفیق دوست»،مرتبط با بنیاد مستضعفین زیر نهاد بیت رهبری و یک تئوریسین پوست اندازی باشی.
مهرایین نشون داد:میشه حرف از امید و زندگی زد،اما از نوع شریعتمداری که خود بنیان گذار ناامیدی امروز،طراح «اخوان المسلمین ایرانی» بود.
اما مهرآیین یک بار دیگر تجدید #مهم دیگری کرد:
هیچ صدایی از جمهوری اسلامی،بدون فیلتر و نظارت سازمانهای امنیتی و دستگاههای تایید کننده ی بیت رهبری بیرون نمیاد.
#بخوانید:
مصطفی مهرآیین: قناری رنگشده ی قفس شریعتی
مصطفی مهرآیین، نامی که زمانی با نقدهای بهظاهر شجاعانه و ژستهای پرطمطراق حمایت از مستضعفان و فرودستان در فضای روشنفکری ایران طنینانداز شده بود، حالا به یک رسوایی تمامعیار تبدیل شده است. این مرد که خود را منتقد نظام حاکم جا میزد و با حرفهای آتشینش سعی داشت وانمود کند صدای مردم ستمدیده است، در واقع چیزی جز یک مهره سوخته در دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی نیست.
مصطفی مهرآیین و تمجید از شریعتی:
او در یکی از ادعاهایش گفته است که “استاد شریعتی صدای امید زندگی است.” این جمله، در کنار افشای هویت واقعی مهرآیین بهعنوان مخبر وزارت اطلاعات و دوست صمیمی محسن رفیقدوست، مثل نمک روی زخم مردم ایران است. شریعتی، که مهرآیین با این لفاظیها سعی دارد او را بزک کند، همان کسی است که ایرانیان خوب میدانند چگونه پایههای افراطگرایی اسلامی و تفکر اخوانالمسلمینی را در این کشور بنا گذاشت. حالا مهرآیین، این عروسک خیمهشببازی نظام، با این تمجیدها فقط یک چیز را ثابت میکند: او نهتنها مزدور است، بلکه مبلغ همان ایدئولوژیای است که شریعتی با آن، آتش تندروی و بنیادگرایی را در ایران شعلهور کرد.
بیایید رک حرف بزنیم: علی شریعتی، با همهی شعارهای پرزرقوبرقش، یکی از معماران فکری انقلاب ۵۷ بود که نتیجهاش همین نظام سرکوبگر و فاسد امروزی شد. او با مخلوط کردن اسلام سیاسی و ایدههای اخوانالمسلمین با ادبیات شبهروشنفکرانه، راه را برای افراطیگری دینی هموار کرد. شریعتی “صدای امید زندگی” نبود؛ او صدای بلندگوهای ایدئولوژیای بود که بعدها به دست امثال خمینی و رفیقدوستها به یک هیولای تمامعیار تبدیل شد. حالا مهرآیین، که خودش دستپروردهی همین سیستم است، با این تعریف و تمجیدها میخواهد شریعتی را تطهیر کند و به خورد مردم بدهد. چرا؟ چون اینها همه بخشی از یک پروژهاند: پروژهای که میخواهد ریشههای فکری این نظام را موجه جلوه دهد و مردم را فریب دهد.
اینکه مهرآیین شریعتی را “صدای امید” میخواند، چیزی جز یک شوخی تلخ نیست. امید برای کی؟ برای مستضعفانی که شریعتی با شعارهایش آنها را به مسلخ انقلاب برد و بعد هم زیر چکمههای همین نظام له شدند؟ یا برای خود مهرآیین و اربابهایش در وزارت اطلاعات که از این ایدئولوژی برای کنترل و سرکوب استفاده میکنند؟ شریعتی، با آن تفکرات اخوانمسلکش، بذر تفرقه و تعصب کاشت و نتیجهاش را امروز در خیابانهای ایران میبینیم: حکومتی که به نام دین، خون میریزد و به نام عدالت، غارت میکند.
مهرآیین با این حرفها فقط نقاب دیگری از خودش را نشان میدهد: او نهتنها یک جاسوس امنیتی است، بلکه مبلغ همان خط فکریای است که از شریعتی تا امروز، ایران را به این روز سیاه نشاند. این مرد، که ادعای حمایت از فرودستان را داشت، حالا با ستایش شریعتی، عملاً به مردم میخندد و میگوید: “شما را با همین حرفها گول زدیم و باز هم گول میزنیم.” اما دیگر بس است. مردم ایران میدانند شریعتی چه بلایی سرشان آورد و مهرآیین چه نقشی در این بازی کثیف دارد. این قناریهای رنگشده دیگر خریدار ندارند. شریعتی “صدای امید” نبود، صدای فریب بود، و مهرآیین هم چیزی جز ادامهدهندهی همان فریب بزرگ نیست. اینها را باید به همانجایی فرستاد که لیاقتش را دارند: زبالهدان تاریخ.
#پسرعاقل_نوح
#بخوانید:خطاب این رشتو اول ما مردم ایران هستیم و دوم اپوزوسیون!!
ایا از مصادره ی کشتی های نفتی که سهم مردم ایران هستند،چیزی شنیده اید؟
احتمالا جواب منفی هست!
چرا؟
چونکه رسانه های ایرانی هیچ نمیگویند!!
خبر امروز:
«۴۷ میلیون دلار دیگر،پول یک میلیون نفت ایران،مصادره میشود!!!»👇
ایا از مصادره ی کشتی های نفتی که سهم مردم ایران هستند،چیزی شنیده اید؟
احتمالا جواب منفی هست!
چرا؟
چونکه رسانه های ایرانی هیچ نمیگویند!!
خبر امروز:
«۴۷ میلیون دلار دیگر،پول یک میلیون نفت ایران،مصادره میشود!!!»👇