@PublicExit
#برتراند_راسل| ایرانیان از اسلام چیزی ساختند که حتی به ذهن محمد و آل محمد نیز نرسیده بود!
#برتراند_راسل| ایرانیان از اسلام چیزی ساختند که حتی به ذهن محمد و آل محمد نیز نرسیده بود!
خودکامگیِ اسلامی، فرد و جامعه
از ويژگیهاى خودکامگى اسلامی يکى آن است که با توسل به تکفير، در را به روى هر نوع دگرانديشى و تبادل با ديگر مذاهب و آرا و فرهنگها میبندد و بدين لحاظ براى تجديدنظر طلبان دو راه بيش نمیماند: يکى آنکه بگويند اين خودکامگى آن نيست که محمدِ پیامبر و امامان شیعه ارائه کردهاند و خواستار بازگشت به منشاء دين گردند و يا آنکه بکوشند با تجديد نظر در برخى مبادى و اصول، آن را مطابق سليقهء امروزين خود بيارايند تا از اين راه بنيان اسلام را از سلطهء خودکامگى نجات بخشند و به آن چهرهای نو بدهند.
بدين ترتيب خودکامگى اسلامى از يکسو با به هدر دادن قواى معنوىِ انسان و از سوى ديگر با دامن زدن به تشنجات اجتماعى، فرد و جامعه را در کشاکشى فرسايشى فرو میبرد و نيروى خلاق فرد و انرژى سازندهء جامعه را در التهاب روانى و غوغاگرى اجتماعى نيست و نابود میکند.
انسان در کودکى ميل و نيازى طبيعى به حمايت و احساس ايمنى دارد. کودک اين نياز را در درجهء اول نزد والدين جستجو مینمايد. همانطور که توّلد، جدايى از وابستگى جسمى به مادر است، بلوغ انسانى هر فرد نيز در گسستن از وابستگیها به والدين تحقق مییابد. فرد در دوران نابالغى در چهارچوب پيوندهاى خانوادگى احساس امنيّت و مصونيّت میکند و هنوز موجودى به شمار میرود که کس ديگرى مسئول اوست.
ميل به کودک ماندن به معنى وابسته ماندن و از حمايت، نوازش و محبوبيّت بیچون و چرا برخوردار گشتن چنان قوى است که در نزد بسياری با همان شدّت جاى خود را بزودى به وابستگى به قبيله، ملّت، نژاد، حکومت، طبقهء اجتماعى، حزب سياسى و انواع گوناگون نهادها میدهد.
☞@PublicExit☜
اعتقاد مذهبى جنبهء ديگرى نيز دارد: به همان گونه که انسان با قبول سیادت پدر و مادر از خود سلب مسئوليّت میکند و در قبال آن از محبّت و احساس ايمنى برخوردار میگردد، قبول سيادت اسلامی نيز به قيمت سلب مسئوليّت از خويش و برخوردارى از احساس ايمنى در زندگى است. روشن است که در اين صورت از رهايى سخنى در ميان نيست. چنان که ايمان به اسلامِ خودکامه در واقع تبديل يک سيادت به سيادتى ديگر است و اين از جنبهء رهايى و رشد انسانى عارى است.
گناه در اسلام اساساً نافرمانى از مرجع اقتدار است و فقط به طور ثانوى و فرعى نقض هنجارهاى اخلاقی تلقى میگردد. مؤمن به اسلامِ خودکامه بايد از گناهان ابا کند، چون دين او آنها را گناه دانسته است، بدون آنکه بـه بدى يا نيکیشان واقف باشد. از طرف دیگر بسيارى از گناهان اين جهانى در بهشت مجازند و بدين لحاظ بخودىِ خود "بد" نيستند و فقط ارادهء خدا، پيغمبر و امامان يا حتى مجتهد در زمينهء حلال و حرام به آنها برچسب گناه زده است.
بدين ترتيب روشن است که بايد مقهور سيادت خدا، پيغمبر، امامان و "روحانيون" باشند و به آنچه آنان اراده میکنند، گردن نهند تا از عقوبت مجازات در امان مانند. فرد مؤمن را نمیرسد دربارهء بد و خوب رفتار خويش قضاوت کند و تصميم بگيرد و بدين لحاظ نيز به احساس مسئوليّت و استقلال دست نمیيابد.
خودکامگى اسلامی نه فقط در حيطهء فردى نيازهاى روحى را به شديدترين وضع مورد سوء استفاده قرار داده است، بلکه با بدل شدن به يک قدرت سياسى و اجتماعى، بخش اعظم توان و کوشش انسانى در جهت برپايى زندگى درخور آدمى بر روى کرهء خاکی را نيست و نابود ساخته است.
☞@PublicExit☜
از ويژگیهاى خودکامگى اسلامی يکى آن است که با توسل به تکفير، در را به روى هر نوع دگرانديشى و تبادل با ديگر مذاهب و آرا و فرهنگها میبندد و بدين لحاظ براى تجديدنظر طلبان دو راه بيش نمیماند: يکى آنکه بگويند اين خودکامگى آن نيست که محمدِ پیامبر و امامان شیعه ارائه کردهاند و خواستار بازگشت به منشاء دين گردند و يا آنکه بکوشند با تجديد نظر در برخى مبادى و اصول، آن را مطابق سليقهء امروزين خود بيارايند تا از اين راه بنيان اسلام را از سلطهء خودکامگى نجات بخشند و به آن چهرهای نو بدهند.
بدين ترتيب خودکامگى اسلامى از يکسو با به هدر دادن قواى معنوىِ انسان و از سوى ديگر با دامن زدن به تشنجات اجتماعى، فرد و جامعه را در کشاکشى فرسايشى فرو میبرد و نيروى خلاق فرد و انرژى سازندهء جامعه را در التهاب روانى و غوغاگرى اجتماعى نيست و نابود میکند.
انسان در کودکى ميل و نيازى طبيعى به حمايت و احساس ايمنى دارد. کودک اين نياز را در درجهء اول نزد والدين جستجو مینمايد. همانطور که توّلد، جدايى از وابستگى جسمى به مادر است، بلوغ انسانى هر فرد نيز در گسستن از وابستگیها به والدين تحقق مییابد. فرد در دوران نابالغى در چهارچوب پيوندهاى خانوادگى احساس امنيّت و مصونيّت میکند و هنوز موجودى به شمار میرود که کس ديگرى مسئول اوست.
ميل به کودک ماندن به معنى وابسته ماندن و از حمايت، نوازش و محبوبيّت بیچون و چرا برخوردار گشتن چنان قوى است که در نزد بسياری با همان شدّت جاى خود را بزودى به وابستگى به قبيله، ملّت، نژاد، حکومت، طبقهء اجتماعى، حزب سياسى و انواع گوناگون نهادها میدهد.
☞@PublicExit☜
اعتقاد مذهبى جنبهء ديگرى نيز دارد: به همان گونه که انسان با قبول سیادت پدر و مادر از خود سلب مسئوليّت میکند و در قبال آن از محبّت و احساس ايمنى برخوردار میگردد، قبول سيادت اسلامی نيز به قيمت سلب مسئوليّت از خويش و برخوردارى از احساس ايمنى در زندگى است. روشن است که در اين صورت از رهايى سخنى در ميان نيست. چنان که ايمان به اسلامِ خودکامه در واقع تبديل يک سيادت به سيادتى ديگر است و اين از جنبهء رهايى و رشد انسانى عارى است.
گناه در اسلام اساساً نافرمانى از مرجع اقتدار است و فقط به طور ثانوى و فرعى نقض هنجارهاى اخلاقی تلقى میگردد. مؤمن به اسلامِ خودکامه بايد از گناهان ابا کند، چون دين او آنها را گناه دانسته است، بدون آنکه بـه بدى يا نيکیشان واقف باشد. از طرف دیگر بسيارى از گناهان اين جهانى در بهشت مجازند و بدين لحاظ بخودىِ خود "بد" نيستند و فقط ارادهء خدا، پيغمبر و امامان يا حتى مجتهد در زمينهء حلال و حرام به آنها برچسب گناه زده است.
بدين ترتيب روشن است که بايد مقهور سيادت خدا، پيغمبر، امامان و "روحانيون" باشند و به آنچه آنان اراده میکنند، گردن نهند تا از عقوبت مجازات در امان مانند. فرد مؤمن را نمیرسد دربارهء بد و خوب رفتار خويش قضاوت کند و تصميم بگيرد و بدين لحاظ نيز به احساس مسئوليّت و استقلال دست نمیيابد.
خودکامگى اسلامی نه فقط در حيطهء فردى نيازهاى روحى را به شديدترين وضع مورد سوء استفاده قرار داده است، بلکه با بدل شدن به يک قدرت سياسى و اجتماعى، بخش اعظم توان و کوشش انسانى در جهت برپايى زندگى درخور آدمى بر روى کرهء خاکی را نيست و نابود ساخته است.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
این توهین به انسانیت است که بگوئیم اخلاق ما وابسته به شخصی با فهرستی از بایدها و نبایدها برای ما است. این توهین است که بگوئیم ما حس ذاتی در تشخیص درست و نادرست را نداریم. این توهین است که بگوئیم ما هیچ توانایی مستقلی برای اینکه دریابیم چه چیز خوب و چه چیز عادلانه است را نداریم.
این توهین به انسانیت است که بگوئیم اخلاق ما وابسته به شخصی با فهرستی از بایدها و نبایدها برای ما است. این توهین است که بگوئیم ما حس ذاتی در تشخیص درست و نادرست را نداریم. این توهین است که بگوئیم ما هیچ توانایی مستقلی برای اینکه دریابیم چه چیز خوب و چه چیز عادلانه است را نداریم.
مسلمان هرجا که از اندیشه و استدلال باز مىماند، اسطورههاى پوسیده را از زیر خاک بیرون مىکشد که ما چنین بودیم، چنان کردیم، فلان دانش را آفریدیم، فلان دانشمند را به جهان دادیم. یکى نیست بگوید: شما که اینهمه چراغ افروختید و نبوغ برنمودید چرا امروز اینهمه خاکسار شدهاید.
میرزا فتحعلی آخوندزاده:
مسلمان در کوچه و برزن، سينهزنان و مويهکنان ناله را به عرش مىرساند. میپرسى که بابا چه شده است؟ جواب مىدهد که چرا هزار و دويست و چند سال پیش از اين، ده پانزده عرب، ده پانزده عرب دیگر را در صحراى کوفه کشته است؟!
☞@PublicExit☜
میرزا فتحعلی آخوندزاده:
مسلمان در کوچه و برزن، سينهزنان و مويهکنان ناله را به عرش مىرساند. میپرسى که بابا چه شده است؟ جواب مىدهد که چرا هزار و دويست و چند سال پیش از اين، ده پانزده عرب، ده پانزده عرب دیگر را در صحراى کوفه کشته است؟!
☞@PublicExit☜
🔆 مسلمانیِ بیخدا محصول حاکمیّت جمهوری اسلامی
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
@PublicExit
goo.gl/hvAsuT
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
@PublicExit
goo.gl/hvAsuT
Telegraph
مسلمانیِ بیخدا محصول حاکمیّت جمهوری اسلامی
حکومت اسلامی و آخوندی در ايران با رفتارهای ويژهء خود موجب برآمدن و رشد پديدههای تازهای در جامعه شده است. یکی از اين پديدهها "مسلمان بیخدا"ست. امروز در ايران مسلمانانی هستند که نه فقط به شريعت و عرفان مذهبی بلکه به خدا و وحی و آموزههای پيامبر اسلام و…
@PublicExit
بر مبنای کتاب سفر پیدایش ما از نسل آدم و حوا هستیم که سه فرزندِ پسر داشتند. در موردش فکر کن، هر چقدر که لازم است فکر کن!
برای اینکه یک نسل پایدار داشته باشیم و ما بتوانیم شکل بگیریم، باید یکی از سه پسر حوا با مادرش سکس کرده باشد. آیا ما حاصل سکسِ یک مادر با پسرش هستیم؟
بر مبنای کتاب سفر پیدایش ما از نسل آدم و حوا هستیم که سه فرزندِ پسر داشتند. در موردش فکر کن، هر چقدر که لازم است فکر کن!
برای اینکه یک نسل پایدار داشته باشیم و ما بتوانیم شکل بگیریم، باید یکی از سه پسر حوا با مادرش سکس کرده باشد. آیا ما حاصل سکسِ یک مادر با پسرش هستیم؟
آیا "داعش" اسلامی است؟
(بخش نخست ۱/۴)
مسلمانان شیعه و اکثر سنی مذهبها و رهبرانشان میگویند "داعش" اسلامی نیست. اما امروز شباهت عقیدتی و رفتاری یک عضو داعش، یک عضو حزب الله لبنان، یک عضو طالبان و یک عضو بسیج بسیار بیشتر است از شباهت میان یک روحانی شیعه و یک روحانی سنی یا حتی میان یک درویش مسلمان و یک ستیزه جوی مسلمان! با این حال میگویند داعش معرف اسلام نیست. اما داعش میگوید دارد از روی کتاب و سنت عمل میکند و میخواهد نسخهء اصلی را بدون کم و کاست به اجرا بگذارد. کدام طرف راست میگویند؟ برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا چند اصل بنیادی را روشن ساخت:
۱- افراد خود هویتشان را تعیین میکنند: اصل اول آن است که هر کس خودش هویتش از جمله هویت دینیاش را تعریف میکند و دیگران حق ندارند به کسی بگویند تو همانی که ما میگوییم. تمامیت خواهان کسانی هستند که در مقام حق نشسته و به همه میگویند چه هستند و چه نیستند و به آنها برچسب هویتی میزنند. اهل پژوهش میتوانند هویات را مقولهبندی کنند یا سیاستگذاران میتوانند تصمیمات متفاوتی در برابر گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی اتخاذ کنند اما کسی نمیتواند هویات افراد را بر اساس این مقولات برای آنها تعیین کند.
هرج و مرج ناشی از تعیین هویت دینی افراد توسط دیگران بسیار بیشتر از هرج و مرج تعیین هویت دینی توسط خود آنهاست. وقتی افراد خود هویتشان را تعیین کنند آنگاه کسانی که به یک تعریف نزدیک برسند میتوانند در کنار هم از پایین قرار گرفته و یک هویت جمعی را برای خود به وجود بیاورند. این مسیر بسیار متفاوت است با تعریف هویت جمعی دینی برای افراد از بالا توسط رهبران دینی. اگر کسی میگوید مسلمان است یا بودایی است دیگران نمیتوانند این هویت را از وی بستانند. اصول و فروع همیشه توسط مراکز اقتدار دینی برای تحکیم قدرت و خطکشیهای روشن تعیین میشوند و در عمل کاربرد چندانی ندارند. برچسب زدن و دادن عناوینی مثل منافق و وهابی و تکفیری و رافضی تنها تنازع قدرت میان اهل یک دین را نشان میدهد و نه متمایز کردن باورمندان راستین از غیر آنها را. بدین ترتیب نمیتوان اعضای داعش را از مسلمانی محروم کرد. ادامه در پست بعد...
☞@PublicExit☜
(بخش نخست ۱/۴)
مسلمانان شیعه و اکثر سنی مذهبها و رهبرانشان میگویند "داعش" اسلامی نیست. اما امروز شباهت عقیدتی و رفتاری یک عضو داعش، یک عضو حزب الله لبنان، یک عضو طالبان و یک عضو بسیج بسیار بیشتر است از شباهت میان یک روحانی شیعه و یک روحانی سنی یا حتی میان یک درویش مسلمان و یک ستیزه جوی مسلمان! با این حال میگویند داعش معرف اسلام نیست. اما داعش میگوید دارد از روی کتاب و سنت عمل میکند و میخواهد نسخهء اصلی را بدون کم و کاست به اجرا بگذارد. کدام طرف راست میگویند؟ برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا چند اصل بنیادی را روشن ساخت:
۱- افراد خود هویتشان را تعیین میکنند: اصل اول آن است که هر کس خودش هویتش از جمله هویت دینیاش را تعریف میکند و دیگران حق ندارند به کسی بگویند تو همانی که ما میگوییم. تمامیت خواهان کسانی هستند که در مقام حق نشسته و به همه میگویند چه هستند و چه نیستند و به آنها برچسب هویتی میزنند. اهل پژوهش میتوانند هویات را مقولهبندی کنند یا سیاستگذاران میتوانند تصمیمات متفاوتی در برابر گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی اتخاذ کنند اما کسی نمیتواند هویات افراد را بر اساس این مقولات برای آنها تعیین کند.
هرج و مرج ناشی از تعیین هویت دینی افراد توسط دیگران بسیار بیشتر از هرج و مرج تعیین هویت دینی توسط خود آنهاست. وقتی افراد خود هویتشان را تعیین کنند آنگاه کسانی که به یک تعریف نزدیک برسند میتوانند در کنار هم از پایین قرار گرفته و یک هویت جمعی را برای خود به وجود بیاورند. این مسیر بسیار متفاوت است با تعریف هویت جمعی دینی برای افراد از بالا توسط رهبران دینی. اگر کسی میگوید مسلمان است یا بودایی است دیگران نمیتوانند این هویت را از وی بستانند. اصول و فروع همیشه توسط مراکز اقتدار دینی برای تحکیم قدرت و خطکشیهای روشن تعیین میشوند و در عمل کاربرد چندانی ندارند. برچسب زدن و دادن عناوینی مثل منافق و وهابی و تکفیری و رافضی تنها تنازع قدرت میان اهل یک دین را نشان میدهد و نه متمایز کردن باورمندان راستین از غیر آنها را. بدین ترتیب نمیتوان اعضای داعش را از مسلمانی محروم کرد. ادامه در پست بعد...
☞@PublicExit☜
@PublicExit
کسی که فکر کند بدن یا موی این دختر بچههای "محجبه" میتواند غرائز جنسی مردان را تحریک کند جایش در یک تیمارستان است!
کسی که فکر کند بدن یا موی این دختر بچههای "محجبه" میتواند غرائز جنسی مردان را تحریک کند جایش در یک تیمارستان است!
آیا "داعش" اسلامی است؟
(بخش دوم ۲/۴)
۲- هویت دینی متکثر: اصل دوم میگوید اگر دو یا چند نفر یا گروه میگویند یک دین خاص دارند و عمل و رفتار دینی یا باورها و گرایشهای دینی آنها در موارد مشخص متفاوت است این نافی همدین بودن آنها نیست بلکه بدین معناست که آن دین ظرفیت و کشش برداشتها و رفتارهای متفاوت را دارد؛ ادیانی که صدها میلیون نفر را از ملل و اقوام مختلف در بر میگیرند به ناچار تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی آنها را در دل خود جای میدهند. دین مردم مالزی نمیتواند عین دین مردم تونس باشد.
اگر دو یا چند نفر یا گروه میگویند دین خاصی دارند و اعمال و باورهای آنها متناقض است آنگاه یا باید بدینسو رفت که در دین جمع متناقضين ممكن است (که واقعاً چنین است و بسیاری از اهل ادیان بالاخص غير متخصصان در معارف دینی مشکلی با تناقض ندارند) یا بدینسو رفت که با مرجعیت یک منبع خاص (کتاب، سنت، رهبری، یا مکتب) آن تناقض یا تناقضها را حل کرد. تاریخ ادیان نشان میدهد که مرجعیت یک متن یا منبع خاص نتوانسته تعارضها را رفع کند. نتیجه آن است که سبکهای دینداری متفاوت و حتی متناقض را حتی در چارچوب یک دین بپذیریم. بدین ترتیب باید این پدیده را پذیرفت که برخی از مسلمانان بهائیان را نجس میدانند و برخی از آنها چنین تصوری ندارند؛ برخی از مسلمانان حجاب دارند و برخی ندارند؛ برخی از مسلمانان میخواهند با اهل دیگر ادیان زندگی مسالمتآمیز داشته باشند و برخی میخواهند آنها را مغلوب خود قرار دهند (با تغییر دین با پرداخت جزیه یا برده گیری)؛ برخی از مسلمانان (همانند حکم اولیهء فقهای خود) به طور کلی هر نوع موسیقی را حرام میدانند و برخی چنین باوری ندارند. ادامه در پست بعد...
☞@PublicExit☜
(بخش دوم ۲/۴)
۲- هویت دینی متکثر: اصل دوم میگوید اگر دو یا چند نفر یا گروه میگویند یک دین خاص دارند و عمل و رفتار دینی یا باورها و گرایشهای دینی آنها در موارد مشخص متفاوت است این نافی همدین بودن آنها نیست بلکه بدین معناست که آن دین ظرفیت و کشش برداشتها و رفتارهای متفاوت را دارد؛ ادیانی که صدها میلیون نفر را از ملل و اقوام مختلف در بر میگیرند به ناچار تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی آنها را در دل خود جای میدهند. دین مردم مالزی نمیتواند عین دین مردم تونس باشد.
اگر دو یا چند نفر یا گروه میگویند دین خاصی دارند و اعمال و باورهای آنها متناقض است آنگاه یا باید بدینسو رفت که در دین جمع متناقضين ممكن است (که واقعاً چنین است و بسیاری از اهل ادیان بالاخص غير متخصصان در معارف دینی مشکلی با تناقض ندارند) یا بدینسو رفت که با مرجعیت یک منبع خاص (کتاب، سنت، رهبری، یا مکتب) آن تناقض یا تناقضها را حل کرد. تاریخ ادیان نشان میدهد که مرجعیت یک متن یا منبع خاص نتوانسته تعارضها را رفع کند. نتیجه آن است که سبکهای دینداری متفاوت و حتی متناقض را حتی در چارچوب یک دین بپذیریم. بدین ترتیب باید این پدیده را پذیرفت که برخی از مسلمانان بهائیان را نجس میدانند و برخی از آنها چنین تصوری ندارند؛ برخی از مسلمانان حجاب دارند و برخی ندارند؛ برخی از مسلمانان میخواهند با اهل دیگر ادیان زندگی مسالمتآمیز داشته باشند و برخی میخواهند آنها را مغلوب خود قرار دهند (با تغییر دین با پرداخت جزیه یا برده گیری)؛ برخی از مسلمانان (همانند حکم اولیهء فقهای خود) به طور کلی هر نوع موسیقی را حرام میدانند و برخی چنین باوری ندارند. ادامه در پست بعد...
☞@PublicExit☜
آیا "داعش" اسلامی است؟
(بخش سوم ۳/۴)
۳- اسلام ایدهال باورمندان راستین فقه: داعش، حزبالله، طالبان و جمهوری اسلامی احکامی را امروز به اجرا در میآورند که مسلمانان فقه باور برای صدها سال در کتابهای مذهبیشان میدیدند اما قدرت اجرای آنها را نداشتند. مسلمانان فقه باور دقیقاً به سنگسار و قطع دست و پا و کشتن غیر اهل کتاب و گرفتن جزیه از اهل کتاب و بردهفروشی در بازار و زندانی کردن زنان در اندرونی باور دارند. اگر جمهوری اسلامی فقط به یکی از اینها (یعنی فروش برده در بازار) عمل نمیکند، ناشی از عدم عمل به احکام صریح اسلام است و نه این که کنیز گرفتن جزء احکام اسلام نباشد.
مسلمانان فقه باور بلافاصله پس از به قدرت رسیدن بسیار شبیه به هم عمل میکنند: تسهیل ازدواج، ممنوعیت فروش مشروبات الکلی، حجاب اجباری، پاک کردن فضای عمومی از وسوسهء زنان، تغییر کتابهای درسی، اعدام و شلاق زدن در ملاء عام، استفاده از کودکان در جنگ، زندانی کردن خبرنگاران و کشتن آنها، مصادرهء اموال مخالفان، منفجر کردن ابنیهء عمومی و نقض حقوق اقلیتها. فقط به اقدامات داعش در یک سال اخیر نگاه کنید. شباهت آنها با اقدامات جمهوری اسلامی و طالبان بسیار جالب است.
اما در برابر مسلمانان فقه باور میلیونها مسلمان عرفان مسلک وجود دارد که بیشتر بر باورها و معنویت دین تمرکز دارند تا احکام دینی. فقه باوران همین گروه را سست باور و درویش مسلک میدانند و آنها را مسلمان حقیقی تصور نمیکنند. ادامه در پست بعد...
☞@PublicExit☜
(بخش سوم ۳/۴)
۳- اسلام ایدهال باورمندان راستین فقه: داعش، حزبالله، طالبان و جمهوری اسلامی احکامی را امروز به اجرا در میآورند که مسلمانان فقه باور برای صدها سال در کتابهای مذهبیشان میدیدند اما قدرت اجرای آنها را نداشتند. مسلمانان فقه باور دقیقاً به سنگسار و قطع دست و پا و کشتن غیر اهل کتاب و گرفتن جزیه از اهل کتاب و بردهفروشی در بازار و زندانی کردن زنان در اندرونی باور دارند. اگر جمهوری اسلامی فقط به یکی از اینها (یعنی فروش برده در بازار) عمل نمیکند، ناشی از عدم عمل به احکام صریح اسلام است و نه این که کنیز گرفتن جزء احکام اسلام نباشد.
مسلمانان فقه باور بلافاصله پس از به قدرت رسیدن بسیار شبیه به هم عمل میکنند: تسهیل ازدواج، ممنوعیت فروش مشروبات الکلی، حجاب اجباری، پاک کردن فضای عمومی از وسوسهء زنان، تغییر کتابهای درسی، اعدام و شلاق زدن در ملاء عام، استفاده از کودکان در جنگ، زندانی کردن خبرنگاران و کشتن آنها، مصادرهء اموال مخالفان، منفجر کردن ابنیهء عمومی و نقض حقوق اقلیتها. فقط به اقدامات داعش در یک سال اخیر نگاه کنید. شباهت آنها با اقدامات جمهوری اسلامی و طالبان بسیار جالب است.
اما در برابر مسلمانان فقه باور میلیونها مسلمان عرفان مسلک وجود دارد که بیشتر بر باورها و معنویت دین تمرکز دارند تا احکام دینی. فقه باوران همین گروه را سست باور و درویش مسلک میدانند و آنها را مسلمان حقیقی تصور نمیکنند. ادامه در پست بعد...
☞@PublicExit☜
آیا "داعش" اسلامی است؟
(بخش چهارم و پایانی ۴/۴)
۴- اسلام واقعی: ماهیت و ذات اسلام (اگر چنین چیزی وجود داشته باشد که وجود ندارد) در دسترس ما نیست، اما رفتار و باورهای باورمندان در دسترس ماست. باورهای باورمندان به ما میگویند که داعش و طالبان و جمهوری اسلامی و بوکوحرام دارند اسلامی را که در کتابهای فقهی هست و در دوران صدر اسلام جریان داشته عرضه میکنند. "اسلام واقعی" البته آن چیزی نیست که در عالم ذر و در نزد خداست بلکه آن چیزی است که واقعاً در ایمان و باور باورمندان متجلی شده است. غیر از این اسلام ذهنی و متصور است.
به دلیل حضور این اسلام فقهی که به یک ایدئولوژی نیز تبدیل شده امروز شباهت عقیدتی و رفتاری یک عضو داعش، یک عضو حزبالله لبنان، یک عضو طالبان و یک عضو بسیج بسیار بیشتر است از شباهت میان یک روحانی شیعه و یک روحانی سنی یا حتی میان یک درویش مسلمان و یک ستیزه جوی مسلمان. اعمال روزانهء فقه باوران نظامیگرا تقریباً در ۹۵ درصد موارد با هم شباهت دارد. آنها از هنگام بیدار شدن تا خواب اعمال بسیار مشابهی انجام میدهند: شرکت در نماز جماعت، برنامههای جمعی آموزش عقیدتی و فقهی، تأثیرپذیری مشابه از تبلیغات ضد غربی، آموزش و تمرین نظامی، رفتار بسیار مشابه با زنان و فرزندان خود، رابطهء بسیار مشابه با آموزشگران عقیدتی و فقهی خود و حتی عروسیها و عزاداریهای مشابه.
شباهت حکومتهای اسلامی منطقه ناشی از شباهت رفتاری و سبک زندگی کسانی است که حکومت اسلامی را بر دوش خود حمل میکنند. مفتیان و پیروان آنها که امروز در نقشهای نظامی و امنیتی و تبلیغاتی حضور جدی و فراگیر دارند حاملان این حکومتها هستند. اسلام واقعاً موجودی که دیگر مسلمانان فقهگرا نیز با آن همراهی میکنند همین اسلام است.
☞@PublicExit☜
(بخش چهارم و پایانی ۴/۴)
۴- اسلام واقعی: ماهیت و ذات اسلام (اگر چنین چیزی وجود داشته باشد که وجود ندارد) در دسترس ما نیست، اما رفتار و باورهای باورمندان در دسترس ماست. باورهای باورمندان به ما میگویند که داعش و طالبان و جمهوری اسلامی و بوکوحرام دارند اسلامی را که در کتابهای فقهی هست و در دوران صدر اسلام جریان داشته عرضه میکنند. "اسلام واقعی" البته آن چیزی نیست که در عالم ذر و در نزد خداست بلکه آن چیزی است که واقعاً در ایمان و باور باورمندان متجلی شده است. غیر از این اسلام ذهنی و متصور است.
به دلیل حضور این اسلام فقهی که به یک ایدئولوژی نیز تبدیل شده امروز شباهت عقیدتی و رفتاری یک عضو داعش، یک عضو حزبالله لبنان، یک عضو طالبان و یک عضو بسیج بسیار بیشتر است از شباهت میان یک روحانی شیعه و یک روحانی سنی یا حتی میان یک درویش مسلمان و یک ستیزه جوی مسلمان. اعمال روزانهء فقه باوران نظامیگرا تقریباً در ۹۵ درصد موارد با هم شباهت دارد. آنها از هنگام بیدار شدن تا خواب اعمال بسیار مشابهی انجام میدهند: شرکت در نماز جماعت، برنامههای جمعی آموزش عقیدتی و فقهی، تأثیرپذیری مشابه از تبلیغات ضد غربی، آموزش و تمرین نظامی، رفتار بسیار مشابه با زنان و فرزندان خود، رابطهء بسیار مشابه با آموزشگران عقیدتی و فقهی خود و حتی عروسیها و عزاداریهای مشابه.
شباهت حکومتهای اسلامی منطقه ناشی از شباهت رفتاری و سبک زندگی کسانی است که حکومت اسلامی را بر دوش خود حمل میکنند. مفتیان و پیروان آنها که امروز در نقشهای نظامی و امنیتی و تبلیغاتی حضور جدی و فراگیر دارند حاملان این حکومتها هستند. اسلام واقعاً موجودی که دیگر مسلمانان فقهگرا نیز با آن همراهی میکنند همین اسلام است.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
زمین صاف و مسطح نیست. وقتی که شما به سمت مکه نماز میخوانید، در واقع به سمت فضای خالی نماز خواندهاید. پنج دفعه نماز در روز یعنی میلیاردها نماز که هدر رفته است!
زمین صاف و مسطح نیست. وقتی که شما به سمت مکه نماز میخوانید، در واقع به سمت فضای خالی نماز خواندهاید. پنج دفعه نماز در روز یعنی میلیاردها نماز که هدر رفته است!
خدا چیست؟
خدا مخلوق دینداران است و نه بالعکس. اصولاً با مشاهده و تجربه و استدلال عقلانی نمیتوان وجود چنین موجودی متجسم یا نامتجسم، همه چیزدان و همه توان، خالق و ناظم همهء امور را اثبات یا نفی کرد. آنچه برخی از مؤمنان به عنوان تجربهء خدا ذکر میکنند غیر از توهمات و رؤیاهای خود آنها نیست که آن هم مخلوق خود آنهاست. تنها استدلال کسانی که ادعای رؤیت خداوند را میکنند آن است که به "سخن یا روایت ما اعتماد کنید".
خدا تجسم نادانستههای بشر است. بشری که همه توان نیست و همهدان نمیتواند باشد با مطلق کردن قدرت و دانش، موجودی خیالی آفریده است تا بدان اتکا کند. خدا تجسم قدرتها و تواناییهایی است که نداریم. او عامل و مدیر اموری است که از دست ما خارج است اما میخواهیم تحت کنترل ما قرار گیرد. اموری مثل باران و زلزله و بیماریها. صفات خدا در واقع صفاتی است که انسان نمیتواند داشته باشد. انسان خدا را از روی ناتوانیهایش خلق کرده است.
خدا یک مفهوم سلبی است. کسانی که نمیتوانند وضعیت موجود خود را که تصور میکنند منجلاب است تحمل کنند، یک وضعیت "نه منجلاب" ایدهآل میخواهند و نام این را میگذارند خدا یا جامعهء دینی و نام طريق رسیدن به آن را نیز میگذارند ایمان یا باور.
خدا منبعی است در اختیار دینداران تا به اعمال و اتفاقات روزمرهء خود وجهی متعالی ببخشند. این مفهوم به باورمندان این امکان را میدهد که به آنچه نمیدانند معنایی بیمعنا ببخشند و از رنج تلاش علمی و عقلانی برای فهم رویدادها بپرهیزند.
در کنه مفهوم خدا بر خلاف آن چه که متکلمان تصور میکنند یعنی هست آن، عدم وجود آن نهفته است. خدا یعنی موجودی که فقط برای تصور توسط انسان آفریده شده است!
☞@PublicExit☜
خدا مخلوق دینداران است و نه بالعکس. اصولاً با مشاهده و تجربه و استدلال عقلانی نمیتوان وجود چنین موجودی متجسم یا نامتجسم، همه چیزدان و همه توان، خالق و ناظم همهء امور را اثبات یا نفی کرد. آنچه برخی از مؤمنان به عنوان تجربهء خدا ذکر میکنند غیر از توهمات و رؤیاهای خود آنها نیست که آن هم مخلوق خود آنهاست. تنها استدلال کسانی که ادعای رؤیت خداوند را میکنند آن است که به "سخن یا روایت ما اعتماد کنید".
خدا تجسم نادانستههای بشر است. بشری که همه توان نیست و همهدان نمیتواند باشد با مطلق کردن قدرت و دانش، موجودی خیالی آفریده است تا بدان اتکا کند. خدا تجسم قدرتها و تواناییهایی است که نداریم. او عامل و مدیر اموری است که از دست ما خارج است اما میخواهیم تحت کنترل ما قرار گیرد. اموری مثل باران و زلزله و بیماریها. صفات خدا در واقع صفاتی است که انسان نمیتواند داشته باشد. انسان خدا را از روی ناتوانیهایش خلق کرده است.
خدا یک مفهوم سلبی است. کسانی که نمیتوانند وضعیت موجود خود را که تصور میکنند منجلاب است تحمل کنند، یک وضعیت "نه منجلاب" ایدهآل میخواهند و نام این را میگذارند خدا یا جامعهء دینی و نام طريق رسیدن به آن را نیز میگذارند ایمان یا باور.
خدا منبعی است در اختیار دینداران تا به اعمال و اتفاقات روزمرهء خود وجهی متعالی ببخشند. این مفهوم به باورمندان این امکان را میدهد که به آنچه نمیدانند معنایی بیمعنا ببخشند و از رنج تلاش علمی و عقلانی برای فهم رویدادها بپرهیزند.
در کنه مفهوم خدا بر خلاف آن چه که متکلمان تصور میکنند یعنی هست آن، عدم وجود آن نهفته است. خدا یعنی موجودی که فقط برای تصور توسط انسان آفریده شده است!
☞@PublicExit☜
@PublicExit
من به همهء دینها بیاحترامی میکنم. آدمها را نکشید. تجاوز نکنید. به مردم نگوئید چه چیزی باید بخورند. چه چیزی باید بنوشند. چه چیزی باید بگویند یا چه کسی را باید دوست داشته باشند. برای تنوع یک ذره کتاب بخوانید و اگر احترام میخواهید، آن احترام را کسب کنید.
من به همهء دینها بیاحترامی میکنم. آدمها را نکشید. تجاوز نکنید. به مردم نگوئید چه چیزی باید بخورند. چه چیزی باید بنوشند. چه چیزی باید بگویند یا چه کسی را باید دوست داشته باشند. برای تنوع یک ذره کتاب بخوانید و اگر احترام میخواهید، آن احترام را کسب کنید.
باورها نماینده ندارند
باورهای دینی نماینده و صاحب و سخنگو ندارند. خدا، پیامبر اسلام و امامان شیعه برای خود سخنگو تعیین نکردهاند تا هزاران سال بعد مدعی توهین به آنها شوند. سخن گفتن در باب باورها، نقد آنها و حتی تمسخر و دست انداختن آنها به هر معنایی که از توهین اراده کنیم، حق مردم است. آنچه ناشایست است توهین به باورمندان و افراد دارای نام و نشان مثل فرهاد، فرزاد، فرشاد و جامعهء دینداران است.
تمسخر باورها نیز اگر کاری ناشایست باشد که همیشه نیست، با توصیهء شما دینداران به مردم از میان نمیرود. وقتی اسلام و نمایندگانش دست از سر مردم برداشتند آن گاه میتوانید از ما بخواهید که دیگر کاری با اسلام نداشته باشیم. چرا در جامعهای مثل امریکا مردم به باورهای مذهبی یکدیگر کمتر کاری دارند؟ چون باورهای دیگران مثل سیخ به تن آنها فرو نمیرود. در میان این سیخ فرو کردنها نمیتوانید از ما سیخ خوردهها بخواهید که سکوت پیشه کنیم و دم بر نیاوریم.
تخم کینه را در ایران غیر دینداران نکاشتند. همیشه دینداران بودهاند که با قتل و ترور به قلع و قمع غیر دینداران و غیر هممسلکان خود پرداختهاند. اتفاقاً پیش از انقلاب ۵۷ عموم مردم نگاهی خوشبینانه و البته نادرست به اسلام و روحانیت پیدا کرده بودند، اما دینداران خود این شرایط را مورد سوء استفاده قرار دادند و امروز خود مسبب این شرایط هستند.
☞@PublicExit☜
باورهای دینی نماینده و صاحب و سخنگو ندارند. خدا، پیامبر اسلام و امامان شیعه برای خود سخنگو تعیین نکردهاند تا هزاران سال بعد مدعی توهین به آنها شوند. سخن گفتن در باب باورها، نقد آنها و حتی تمسخر و دست انداختن آنها به هر معنایی که از توهین اراده کنیم، حق مردم است. آنچه ناشایست است توهین به باورمندان و افراد دارای نام و نشان مثل فرهاد، فرزاد، فرشاد و جامعهء دینداران است.
تمسخر باورها نیز اگر کاری ناشایست باشد که همیشه نیست، با توصیهء شما دینداران به مردم از میان نمیرود. وقتی اسلام و نمایندگانش دست از سر مردم برداشتند آن گاه میتوانید از ما بخواهید که دیگر کاری با اسلام نداشته باشیم. چرا در جامعهای مثل امریکا مردم به باورهای مذهبی یکدیگر کمتر کاری دارند؟ چون باورهای دیگران مثل سیخ به تن آنها فرو نمیرود. در میان این سیخ فرو کردنها نمیتوانید از ما سیخ خوردهها بخواهید که سکوت پیشه کنیم و دم بر نیاوریم.
تخم کینه را در ایران غیر دینداران نکاشتند. همیشه دینداران بودهاند که با قتل و ترور به قلع و قمع غیر دینداران و غیر هممسلکان خود پرداختهاند. اتفاقاً پیش از انقلاب ۵۷ عموم مردم نگاهی خوشبینانه و البته نادرست به اسلام و روحانیت پیدا کرده بودند، اما دینداران خود این شرایط را مورد سوء استفاده قرار دادند و امروز خود مسبب این شرایط هستند.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
چقدر خود شاخ پندار که فکر میکنی همان خدایی که از هولوکاست جلوگیری نکرد، در امتحان رانندگی به تو کمک میکند!
چقدر خود شاخ پندار که فکر میکنی همان خدایی که از هولوکاست جلوگیری نکرد، در امتحان رانندگی به تو کمک میکند!
اسلام رحمانی
نه از مجموعهء عقاید و احکام و نه از اسلام تاریخی و اسلام به عنوان نهاد میتوان "اسلام رحمانی" ساخت. قائلان به اسلام رحمانی نمیگویند که کدام اسلام را منظور میکنند وقتی از رحمانیت آن سخن میگویند. آیا میتوان از شریعت واقعاً موجود اسلام را علیرغم تفاسیر متکثر از آن کاملاً رحمانی دانست؟ آیا اصولاً مجموعهای از باورها یا عقاید در باب امور غیر قابل مشاهده و غیر یا فراعقلانی (باور به توحید یا رستاخیز) میتواند قید رحمانی به خود بگیرد؟ توحید و رستاخیز (بالاخص با توصیفاتی که از دوزخ و سزاواران به آن شده) چه ربطی به رحمانیت دارند؟
کارنامهء نهادهای دینی را که در برابر چشمان ماست چگونه میتوان صرفاً رحمانی دانست؟ آیا تاریخ اسلام را میتوان صرفاً با رحمانیت برای مخاطبان توضیح داد؟ تنها شق محتملی که میماند آن است که اسلام رحمانی ساختهء کسانی باشد که میخواهند اسلام (نهادی که میخواهند در برابر نهاد روحانیت با اقتدار دینی نواندیشان یا روشنفکران دینی بسازند) را مستمسک عروج از نردبان اقتدار اجتماعی و قدرت سیاسی قرار دهند و مغازهای در برابر مغازهء روحانیت باز کنند. فراموش نکنیم که در بازار دین هر کالایی برای خرید و فروش است و کسی برای رضای خدا یک کاسبی را نمیچرخاند.
اسلام همانطور که اسلام مراجع تقلید صادر کنندهء فتوای قتل و اعدام و سنگسار و قطع دست و پا و انگشتان و اسلام ارعاب و ارهاب است، اسلام مادران بسیاری از ما نیز هست که میخواستند به بهشت روند یا از دوزخ پرهیز کنند. اسلام، هر دوی اینهاست.
☞@PublicExit☜
آنها که میخواهند با نادیده گرفتن اسلام تاریخی و نهاد دین، بخش ترور و خشونت آن را نادیده بگیرند و فقط چهرهای رحمانی از آن ارائه کنند فاقد نگاه جامعهشناختی به دین هستند و در عین حال به تحریف واقعیت مشغولاند.
ما چه حقى داریم که اگر مصباح یزدی با علی خامنهای ادعای مسلمانی دارند و بر اساس دیدگاهی که در باب اسلام دارند شکنجه میکنند و آدم میکشند به آنها بگوئیم که مسلمان نیستید؟ همانطور که حق نداریم به درویش وارستهای که نان از عرق جبین خویش میخورد و یا علی یا علی میکند (به کارهای دیگرش کاری نداریم) نمیتوانیم بگوئیم که پیرو على نیست.
همانطور که گروهی ادعا میکنند اسلام محرک بر ساختن نوعی تمدن بوده، گروهی دیگر نیز آن را مخرب میدانند. باز اسلام در عالم اذهان، هر دوی اینهاست. چه اصراری داریم که دنیای واقعی را کوچک سازیم؟ همچنین اسلام منطقاً میتواند عامل همهء مشکلات جامعهء ایران معرفی شود و در عین حال از سوی قائلان، جامعیت هم نداشته باشد. هیچ رابطهای میان ملامت و سرزنش یک پدیده و جامع تصور کردن آن نیست.
مشکل قائلان به اسلام رحمانی آن نیست که خود با اعضای دیگر جامعه در عین مسلمانی به رحمانیت رفتار میکنند، مشکل آنها این است که اسلام را به رحمانیت محدود میسازند. نه نگاه کلامی و فقهی به دین چنین اقتضایی دارد و نه نگاه جامعهشناختی و تاریخی به آن.
☞@PublicExit☜
نه از مجموعهء عقاید و احکام و نه از اسلام تاریخی و اسلام به عنوان نهاد میتوان "اسلام رحمانی" ساخت. قائلان به اسلام رحمانی نمیگویند که کدام اسلام را منظور میکنند وقتی از رحمانیت آن سخن میگویند. آیا میتوان از شریعت واقعاً موجود اسلام را علیرغم تفاسیر متکثر از آن کاملاً رحمانی دانست؟ آیا اصولاً مجموعهای از باورها یا عقاید در باب امور غیر قابل مشاهده و غیر یا فراعقلانی (باور به توحید یا رستاخیز) میتواند قید رحمانی به خود بگیرد؟ توحید و رستاخیز (بالاخص با توصیفاتی که از دوزخ و سزاواران به آن شده) چه ربطی به رحمانیت دارند؟
کارنامهء نهادهای دینی را که در برابر چشمان ماست چگونه میتوان صرفاً رحمانی دانست؟ آیا تاریخ اسلام را میتوان صرفاً با رحمانیت برای مخاطبان توضیح داد؟ تنها شق محتملی که میماند آن است که اسلام رحمانی ساختهء کسانی باشد که میخواهند اسلام (نهادی که میخواهند در برابر نهاد روحانیت با اقتدار دینی نواندیشان یا روشنفکران دینی بسازند) را مستمسک عروج از نردبان اقتدار اجتماعی و قدرت سیاسی قرار دهند و مغازهای در برابر مغازهء روحانیت باز کنند. فراموش نکنیم که در بازار دین هر کالایی برای خرید و فروش است و کسی برای رضای خدا یک کاسبی را نمیچرخاند.
اسلام همانطور که اسلام مراجع تقلید صادر کنندهء فتوای قتل و اعدام و سنگسار و قطع دست و پا و انگشتان و اسلام ارعاب و ارهاب است، اسلام مادران بسیاری از ما نیز هست که میخواستند به بهشت روند یا از دوزخ پرهیز کنند. اسلام، هر دوی اینهاست.
☞@PublicExit☜
آنها که میخواهند با نادیده گرفتن اسلام تاریخی و نهاد دین، بخش ترور و خشونت آن را نادیده بگیرند و فقط چهرهای رحمانی از آن ارائه کنند فاقد نگاه جامعهشناختی به دین هستند و در عین حال به تحریف واقعیت مشغولاند.
ما چه حقى داریم که اگر مصباح یزدی با علی خامنهای ادعای مسلمانی دارند و بر اساس دیدگاهی که در باب اسلام دارند شکنجه میکنند و آدم میکشند به آنها بگوئیم که مسلمان نیستید؟ همانطور که حق نداریم به درویش وارستهای که نان از عرق جبین خویش میخورد و یا علی یا علی میکند (به کارهای دیگرش کاری نداریم) نمیتوانیم بگوئیم که پیرو على نیست.
همانطور که گروهی ادعا میکنند اسلام محرک بر ساختن نوعی تمدن بوده، گروهی دیگر نیز آن را مخرب میدانند. باز اسلام در عالم اذهان، هر دوی اینهاست. چه اصراری داریم که دنیای واقعی را کوچک سازیم؟ همچنین اسلام منطقاً میتواند عامل همهء مشکلات جامعهء ایران معرفی شود و در عین حال از سوی قائلان، جامعیت هم نداشته باشد. هیچ رابطهای میان ملامت و سرزنش یک پدیده و جامع تصور کردن آن نیست.
مشکل قائلان به اسلام رحمانی آن نیست که خود با اعضای دیگر جامعه در عین مسلمانی به رحمانیت رفتار میکنند، مشکل آنها این است که اسلام را به رحمانیت محدود میسازند. نه نگاه کلامی و فقهی به دین چنین اقتضایی دارد و نه نگاه جامعهشناختی و تاریخی به آن.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
این یک تضاد کامل است که یک خداوند متعال به طور هدفمند شما را ناقص ایجاد میکند و سپس از شما انتظار دارد که قبل از مردنتان یک مسابقهء غیر ممکنِ رسیدن به کمال و آرامش را شروع کنید.
این یک تضاد کامل است که یک خداوند متعال به طور هدفمند شما را ناقص ایجاد میکند و سپس از شما انتظار دارد که قبل از مردنتان یک مسابقهء غیر ممکنِ رسیدن به کمال و آرامش را شروع کنید.
🔆 چرا آخوندها نمیخواهند شما تورات را بخوانید؟
✨ امین قضایی، نویسنده، پژوهشگر فلسفه و فعال سیاسی
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
@PublicExit☜
goo.gl/8Gr8Jf
✨ امین قضایی، نویسنده، پژوهشگر فلسفه و فعال سیاسی
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
@PublicExit☜
goo.gl/8Gr8Jf
Telegraph
چرا آخوندها نمیخواهند شما تورات را بخوانید؟
برخورد اسلام (مانند مسیحیت) با یهودیت نه فقط عجیب، بلکه مزورانه و بزدلانه است. آنها اساطیر، انبیاء و شریعت یهودیان را از ایشان برگرفتهاند و در عین حال از خود یهودیان تا حد مرگ متنفر هستند. اما این اقتباس لاجرم همراه با تحریف هم بوده است. مسلمانان علاقه…