راهبرد
11.8K subscribers
649 photos
104 videos
18 files
1.03K links
يادداشت هاي توسعه ایران

امیرحسین خالقی

تماس:

t.me/AmirHosseinKHQ
و
twitter.com/amirkhaleqi
و
joinclubhouse.com/@amirkhaleqi
و
instagram.com/amirhosseinkhqi

حمایت از راهبرد:

http://hamibash.com/rahbordchannel
Download Telegram
داعش از کجا برخاست (۲)؟

"دهه 1990 بهترین دوران برای روحانیون شیعه و سنی عراق بود که از کمک های مالی سخاوتمندانه دولتی بهره مند می شدند. در سال 1992 و در مراسم جشن سالروز تاسیس حزب بعث ، 283 روحانی مسلمان و چند رهبر دینی مسیحی با اهدای املاک مسکونی و زمین مورد تقدیر قرار گرفتند.

‏دانشگاه مطالعات اسلامی صدام"که در 1989با هدف مقابله با تفکرات سلفی در جامعه عراق تاسیس شده بود، در دهه 1990 با حمایت دولت به یکی از بهترین دانشگاه های علوم انسانی عراق بدل شد و"دانشگاه نخبگان" حساب می شد. طنز ماجرا این که یکی از دانشجویان مقطع ارشد اینجا،ابراهیم البدری جوان (خلیفه البغدادی بعدی) بود.

‏صدام اما در مورد روحانیان شیعه عراق، سیاست احتیاط و تشویق را همزمان در پیش گرفت . حرم های نجف و کربلا که در خیزش 1991 آسیب دیده بودند تعمیر شده و گسترش یافتند، روحانیون شیعه به کارمندی دولت درآمدند و حقوق های مناسب دریافت می کردند و در عین حال موظف به تایید دولت بودند.

‏جامعه عراق آبستن اقدامات عجیب و غافلگیرکننده تری بود: به موجب فرمان شماره 59 مجلس فرماندهی انقلابی حزب در تاریخ 4 ژوئن 1994 ، شریعت اسلامی نقش بزرگی در قوانین جزایی عراق یافت: حالا دزدی در بار اول مجازاتش قطع دست از مچ بود و تکرارش قطع پای چپ را هم به دنبال می آورد. ‏

جالب آن که این کمیته بعدا برای جبران یک دردسر ناچار شد بند دیگری هم اضافه کند: برای تشخیص معلولان جنگی که "قهرمان ملی" بودند ، از دزدان، علاوه بر قطع پای چپ، باید روی پیشانی دزدان داغ یا خالکوبی قرار می گرفت.

عمده بعثی های کهنه کار و روشنفکران عراق با وحشت نظاره گر این روند بودند، اما در برابر اراده صدام خود را ناتوان می دیدند. برخی با این توجیه که این کارها نه به نفع اسلام گرایان، که برای کنترل و جلوگیری از گسترش نفوذ آنان است خود را دلگرم می کردند.

‏جیسون بورک، خبرنگار گاردین، در دسامبر 1999 سر صحبت با نعیم شطری، کتاب فروش قدیمی محله الرشید بغداد چنین می شنید: " روزگاری کتاب های ادبی کلاسیک غربی این جا خریدار فراوان داشت، خصوصا بین دانشجوها ، حالا کسی دست بهشان نمی برد. آثار سارتر و همینگوی و شکسپیر خاک می خورند ... در عوض کتاب های مذهبی خیلی زود فروش می روند . الان دیگر کسی این ها را نمی خواند، همه به فکر روز قیامت هستند".

اما این در برابر رخدادهای ترسناک آینده چیزی نبود، فدائیان صدام حالا زنان متهم به "فحشا" را گردن می زدند و جنازه ها برای "عبرت" گاه روزها در معرض دید می ماند.

‏کم کم سرو کله چیزی پیدا شد که در تاریخ عراق سابقه نداشت: حمله مردان ریش دراز به مشروب فروشی ها و شکستن ویدئو و تلویزیون در وسط شهرها.وضع آنقدر وخیم شد که دستگاه استخبارات ناچار شد عملیات گسترده ای برای بازداشت این افراد و تعطیلی برخی مساجد و معلق کردن ائمه آن ها از خطبه انجام دهد.

‏نگرانی کم کم به سطح بالای حزب رسید. عدی، پسر ارشد صدام در حالی که از برخی جنبه های "جنبش ایمان" مانند قتل دختران و زنان به جرم "فحشا" لذت می برد، با نگرانی به کلیت قضیه می نگریست و نسبت به ادامه روند به پدرش هشدار می داد. ‏روزنامه "بابل" که در مالکیت او بود در سال 1994 نسبت به تبدیل "بغداد هارون الرشید"به یک شهر شبیه شهرهای عربستان سعودی و "بازگشت برقع و نقاب" و رواج مکتب "وهابی" در عراق هشدار داد. "آن ها در حال شستشوی مغزی جوانان و حتی پیرسالان ما هستند".

‏دولت بعث تا مارس 2003 سیاست کجدار و مریز اسلامیزه کردن جامعه عراق در عین تلاش برای کنترل اسلام گرایان را ادامه داد. اما "حمله صلیبی" ایالات متحده و متحدانش در بهار 2003 خط پایانی بر این داستان بود. ‏کم نبودند حتی افسرانی که که مامور مراقبت از اسلامگرایان بودند و با سقوط صدام به آغوش اندیشه همان مظنونان قبلی خود غلتیدند. نسل پرورش یافته و بالغ شده در دهه 1990 به زودی علیه "صلیبیان و روافض" دست به کار می شد.

‏امثال سمیر الخلیفاوی (حجی بکر)، عبدالرحمن المصطفی (ابوعلی الانباری)، محمد یوسف عثمان (ابوعبدالعزیز القطری)، عدنان البیلاوی، فاضل حیالی ، در دو دهه بعدی نشان دادند از دل جامعه سنی مذهبان عراق که زمانی نه چندان دور نشانی از سلفی گری جهادی بر خود نداشت، چه هیولای مخوفی برخاسته است، ‏گذشته چراغ راه آینده است. اگر می خواهیم حال جوامع را ببینیم ، بررسی دقیق و علمی گذشته آنان یکی از الزامات مسیر است".

از قرار شر خلیفه داعش کم شده است، ولی خاک خاورمیانه برای کشت موجودات شبیه او بسیار حاصلخیز است. معلوم نیست کشته شدن البغدادی اوضاع را بهتر کند، باید نشست و دید، والله اعلم.

http://bit.ly/36bpfqu

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انتهای توحش!

وقتی از فداییان صدام صحبت می کنیم، گروهی نیمه مجنون را در نظر داریم که در دفاع از حکومت بعث هیچ مرزی برای توحش نمی شناختند.

اگر حالتان از دیدن صحنه دریدن سگ زنده و خوردن گوشت آن دگرگون نمی شود، هنرنمایی فداییان صدام را در در فیلم بالا ببینید. داعش اختراع جدیدی نیست، فقط ادامه توحش با کمی چاشنی خلاقیت و استفاده وسیع تر از رسانه های اجتماعی است. اوضاع جهان می تواند بسیار بدتر از چیزی باشد که در بادی امر به نظر می آید. والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در باب حرف مفت، دکترین شوک!

این کتاب که کسانی در ایران آن را سندی محکم بر فرصت طلبی سرمایه داری هار و سوء استفاده از بحران ها برای پیشبرد سیاست های بازار محور می دانند سرشار از خطاست.

یوهان نوربرگ به ما می آموزد که قضیه شوک درمانی ربطی به دیدگاه های فریدمن ندارد، حرف اقتصاددان بزرگ تجویز شوک نبود، بلکه می گفت زمانی دولت ها زیر بار تغییر می روند که دیگر امکان ادامه نباشد (بخوانید بحران)، این حرف هم که بعید است مخالفی داشته باشد. در مورد اصلاحات اقتصادی و آزادسازی قیمت حرفش هم از قضا رویکرد تدریجی و اطلاع رسانی کامل و نه در بی خبری مردم و سریع عمل کردن بود. او از معجزه شیلی گفت، ولی منتقد پینوشه بود. می دانیم که ادعای نئولیبرال بودن پینوشه هم باد هواست.

قصیه میدان تیان آن من نه تنها رفرم در چین را تسهیل نکرد سالها آن را معلق نگاه داشت و جنگ فالکلند دوران تاچر و سیاست های اقتصادی پیامد آن از حمایت عمومی بالایی برخوردار بود. می دانیم که کشورهای باز از نظر سیاسی از قضا بهتر زیربار اصلاحات اقتصادی می روند تا دولت های بسته سرکوبگر! والله اعلم.

http://bit.ly/2Wo1yH5

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
Forwarded from پادکست سکه
🎙اپیزود چهارم‌ پادکست سکه:

نقش و قلمرو بازار آزاد در توسعه اقتصادی چیست؟

گزینه‌های بازار آزاد چیست؟ بازار آزاد چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه در برخی از کشورها این بستر محقق می‌شود و در برخی محقق نمی‌شود؟ آیا شرط لازم برای شکوفایی اقتصادی، اقتصاد بازار است؟

مهمان: امیرحسین خالقی
میزبان: مهدی ناجی

تیم‌ اجرایی:
ایمان اسلام‌پناه
مبین گودرزی
بهداد گیلزادکهن
محمدعلی مردان
علی ملک‌محمدی

موسیقی: شهر خاموش_کیهان کلهر به‌همراه گروه بروکلین رایدر

#اپیزود_چهارم
#اقتصاد_بازار_آزاد

بشنوید👈
Castbox | Anchor | ناملیک

@Sekke_Podcast
همه ما حداد عادل باشیم!

قضیه مدارس منتسب به رئیس سابق مجلس و رئیس فرهنگستان زبان و ادب این روزها سروصدا کرده است، کسانی گفته اند این طبقاتی کردن آموزش و نقض عدالت آموزشی است و خواهان برخورد شده اند، از مفت خری زمین و فساد هم گفته اند. موضع نگارنده درباره اهالی دولت و سیاست از خورشید هم روشن تر است، اما در تحلیل نهایی منطق کار این بوده که کسی می خواسته سبک آموزشی دلخواه خودش را داشته باشد و قیمت خدماتش را هم دریافت کند، این کار هم هیچ ایرادی ندارد.

واکنش درست این نیست که بگوییم مجوز را باطل کنید تا دانش آموزان آن مدرسه هم مثل بقیه درس بخوانند (که در عمل ممکن نیست)، بهتر آنست که بخواهیم همین آسانگیری و خطاپوشی را که برای آن بزرگوار قائل شده اند، حتی به درجات بالاتر برای بقیه هم لحاظ کنند تا دیگران هم آنطور که می خواهند درس بخوانند و مجبور نباشند فرموده فلان وزارتخانه فخیمه را اجرا کنند. آدم عاقل در ایران به مفهومی مبهم و چه بسا نامطلوب مثل عدالت آموزشی نمی چسبد که مثلا همه در مصیبت آموزش دولتی شریک باشند تا اهالی دولت استعداد کودک را حرام کنند، بلکه آزادسازی آموزش (همان مردمی کردن آموزش) را مطالبه می کند، نگران کودک سیستانی فقیر هم نباشید، بازار حتی برای او هم بهتر از دولت کار می کند. تا وقتی مسئله اصلی را نشناسیم، چه بسا راه حلهایمان بدتر از مشکل اصلی از کار در آیند! مبارزه با نورچشمی بازی و برابر کردن همه هم باد هواست، آدم ها با هم برابر نیستند و ما هم نمی توانیم همه چیز را تغییر دهیم، به قول حضرت مردیها:

"راهی به عقل کسی نمی رسد که چگونه می شود به فرزند یک پزشک معروف یا یک دولتمرد قدرتمند یا یک روشنفکر ذی نفوذ؛ گفت تو حق نداری در خانه مرفه ات شب ها با خیال راحت درس بخوانی و حق نداری فردای فارغ التحصیلی از این دوست و آشناها برای پیدا کردن شغل خوب استفاده کنی و ... چون بقیه این امکان را ندارند. دوما، حتی اگر همه را مساوی مساوی هم بکنیم، باز از اول صبح فردا دروازه نابرابری چارلنگه باز است.

نه فقط فکر کنید که بعضی در مسابقه کاملا برابر از بقیه جلو می افتند، چون بیشتر تلاش می کنند، بلکه چون به طور مادرزادی زور و یا هوش بیشتری دارند، بلکه به این هم فکر کنید که از دو نفر که کاملا برابر وارد اجتماع می شوند کافی یکی خوشگل تر یا شیرین زبان تر باشد، خیلی ها دوست دارند از میان او و فردی کاملا مساوی با او، او را انتخاب کنند. تازه مسئله شانس هم هست که خود بحث دیگری است، سوما معلوم هم نیست هر چه برابرتر بهتر". والله اعلم.

پ.ن: فکر کنم بدیهی است که هدف این نوشته دفاع از امتیازات خاص سیاسیون نیست، خیلی روشن اشاره اش به ضرورت آزادسازی آموزش و رفع انحصار دولت از این حوزه مهم است.

کانال راهبرد/ امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
چرند فوری!

کانال خبر فوری نوشته است: "در سال ۲۰۱۶، انتقادات از دیوید کامرون، نخست وزیر وقت بریتانیا به دلیل فرستادنِ فرزندش به مدرسه‌ی غیرانتفاعی به جای مدرسه‌ی دولتی، تا اندازه‌ای بالا گرفت که او مجبور به عذرخواهی شد.
در نظام سرمایه‌داری، نخست وزیر به خاطر فرستادن بچه‌ش به مدرسه غیر انتفاعی بازخواست میشه اما در کشور ما مسئولین به خاطر بچه‌شون مدرسه غیر انتفاعی تاسیس می‌کنند! حرفی باقی می‌مونه؟!"

قضیه چیست؟ کامرون سال ۲۰۰۹ با کلامی گزنده گفته بود که چرا مایی که مالیاتمان را پرداخت کرده ایم، باید برای آموزش به مدارس خصوصی اینقدر پول بی زبان پرداخت کنیم و دخترش را در یک مدرسه دولتی ثبت نام کرد. بعد از ۷ سال جراید برایش مضمون کوک کردند کسی که حرف از بد بودن مدارس خصوصی می زند، خوبیت ندارد اسم پسرش را در چنین مدارسی بنویسد! او اولین نخست وزیر محافظه کاری بود که فرزندش را در مدارس دولتی ثبت نام کرده بود.

باری قضیه ربطی به "حق آموزش رایگان" و نظام سرمایه داری و ... ندارد، بحث تناقض حرف و عمل است و جرایدی که هر از چندی با آزادی گوش سیاسیون را می پیچانند. والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در باب همان "یک کلمه"!

نقل از جان لاک بزرگ است که وقتی قانون به انتها برسد، جباریت آغاز می‌شود. کمتر کسی است که با این گفته مشکلی داشته باشد، اما اینکه قانون خوب چیست و شیوه تدوین آن چگونه است پرسشی گشوده در حقوق و سیاست است. در ایران قضیه پیچیده‌تر هم هست. زمانی یوسف خان مستشارالدوله در دوران مشروطه رساله‌ای نوشت به نام «رساله یک کلمه»، آن یک کلمه هم قانون بود. از آن دوران منورالفکرها در پی قانونی بودند که از تصمیم‌ها و اعمال دلبخواه پادشاه در امان بمانند. دغدغه آن دوران مشروطه بود، یعنی وجود یک منطق اعظم که فراتر از شخص پادشاه که او را به خیر عمومی یا همان صلاح ملک و مملکت «مشروط» کند و قیدی بر اهالی قدرت باشد.

از آن زمان بیش از صد سال گذشته است و ما امروز به اصطلاح با خروار خروار مقررات و ماده و تبصره روبه‌رو هستیم که انگار نتوانسته‌اند آن هدف اعلای «مشروط» کردن اهل دولت و دیوان و حتی رعیت را محقق کنند، چه‌بسا گاهی خود آنها مشکلات بیشتری را پدید آورده باشند. آش آنقدر شور شده است که از زبان بسیاری می‌شنویم مقررات‌زدایی و از شر ماده و تبصره‌های بی‌شمار خلاص شدن راه‌حل بهتری است...

اما این وسط بامزه‌تر از همه برخی حرف‌ها در مورد نئولیبرالیسم مادرمرده است که با آنکه به اینجا و اکنون ما هیچ ربطی ندارد، معلوم نیست چرا برخی در ایران دست از سرش برنمی‌دارند. اگر یکی از محورهای این کلمه قبیحه نئولیبرالیسم را مقررات‌زدایی بدانیم، از قضا به احتمال زیاد با تحقق نئولیبرالیسم شاهد کاهش فساد خواهیم بود، نه افزایش آن. به نظر می‌رسد این اطبا علت بیماری را درست تشخیص نداده‌اند و البته با این تشخیص‌های حاذقانه! بعید است بیمار شفا پیدا کند.

در این مصاحبه با نشریه وزین تجارت فردا به همان "یک کلمه" پرداخته ام، کامل آن در لینک زیر در دسترس است، تا یار چه پسندد، والله اعلم.

http://bit.ly/2oLdRkk

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
در باب یک مغلطه: دولت و تامین کالای عمومی!

کالای عمومی به بیان اهالی اقتصاد کالایی است که دو ویژگی دارد؛ نخست آنکه به محض عرضه به بازار همه می توانند از آن بهره مند شوند و مصرف یک نفر، مطلوبیت و میزان در دسترس برای دیگران را کاهش نمی دهد. دوم اینکه نمی توان استفاده از آن را به شکلی محدود کرد که فقط خریداران و آنها که کالا برایشان مطلوبیت دارد و پول پرداخته اند آن را در اختیار داشته باشند. به زبان فنی تر آنها غیررقابتی (non-rivalrous) و استثناناپذیر (non-excludable) اند، نمونه معروفش هم خدمات امنیت ملی و روشنایی عمومی شبانه معابر شهری و فانوس دریایی است.

این دو ویژگی باعث می شود که انگیزه مفت خوری (به زبان فنی همان سواری مجانی) بین افراد افزایش یابد و کسی زیر بار تامین چنین کالاهایی نرود و آنها به حد کافی به بازار عرضه نشوند. غریب نیست کسانی فکر کنند وقتی می توان به خرج بقیه از کالا یا خدمتی بهره مند شد چرا پول برای آن پرداخت کنند و از آن طرف هم کسی سراغ تامین آن نمی رود. استدلال می شود چون تولید چنین کالاهایی به نفع همه اند و به دلایل بالا نمی توان برای تامین آنها امیدوار به بازار بود پس دولت باید مداخله و آنها را عرضه کند.

قضیه اما به آن سادگی که هواداران مداخله دولت تصور می کنند نیست؛ نخست آنکه از کجا می دانیم که فلان کالای "عمومی" برای همه مطلوب است؟ می دانیم که مطلوبیت شخصی و ذهنی است و به صورت کیفی از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. زمانی می توانیم بگوییم که فلان چیز دارای مطلوبیت "اجتماعی" است که "همه افراد" (تاکید می کنم "همه افراد") آن را مطلوب بدانند، حتی در مواردی مثل امنیت ملی هم بسیاری از صلح طلبان و آدم های ضد جنگ با دولت ها در امور نظامی و امنیتی مشکل دارند و آن را مطلوب تلقی نمی کنند، روش سنتی اقتصاددان های نئوکلاسیک با به اصطلاح جمع زدن مطلوبیت های اشخاص مختلف هم بی معناست.

تنها راهی که می توان فهمید چیزی در لحظه ای خاص برای کسی مطلوب است همان به اصطلاح "رجحان مشهود" است، یعنی فرد چقدر با میل و رضا پول از جیب مبارک در می آورد و خرج فلان کالا می کند، جز بر این اساس نمی توان در مورد مطلوبیت اظهار نظر کرد. در مورد کالای عمومی که بنا به تعریف افراد به میل برای آن پولی نمی پردازند و در حال حاضر بازاری برای آن وجود ندارد، می توان پرسید آیا واقعا به آن اندازه که ادعا می شود مطلوبیت دارد؟ اگر به واقع ارزشمند است، چرا باید فکر کنیم کسی برای آن پول نمی پردازد؟

گذشته از این هزینه فرصت هم هست، می دانیم برای دولت که پول از آسمان نمی بارد، در تحلیل نهایی باید آن را در قالب مالیات از جیب ملت در آورد. این هم یعنی پولی که می توانست صرف فعالیتی ارزش افزا آن هم با منطق بازار شود، صرف ارائه خدمت عمومی کرده ایم، اولی بنا بر خواست خود افراد هزینه می شد، ولی این دومی معلوم نیست چقدر مطلوبیت دارد، ولی می توان حدس زد مطلوبیتش کمتر از حالت اول است.

به نظر می رسد استدلال اینکه دولت بنا به ویژگی خاص کالای عمومی باید آنها را فراهم آورد قانع کننده نیست و منطق بازار را باید حتی برای آنها هم روا دانست و به کار گرفت، شواهد و تجربیات تاریخی خوبی داریم که حتی در گذشته که "دولت" به معنای امروز وجود نداشت، همچنان فانوس دریایی با هزینه افراد ساخته می شد و کسی دنبال "عمومی" کردن آن نمی رفت (خاطرم باشد رونالد کوز در نوشته ای به این قضیه پرداخته بود)، قضاوت با اینکه "آموزش کالای عمومی است یا نه" را با توجه به تعریف بالا به خواننده اهل فن وا می گذارم، والله اعلم.

http://bit.ly/2pC5cky

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
شروع ترجمه کتاب جدید

اهل دل می دانند که ترجمه کتاب در مملکتی با سرانه مطالعه پایین دستکم از نظر اقتصادی چندان جذاب نیست، اگر حمایت اهالی کسب و کار نباشد، کمتر کسی به صرافت ترجمه کتاب می افتد.

خوشبختانه به لطف و حمایت شرکت فرهاد اکسچینج و مدیر عامل فرهیخته آن، جناب فرهاد مقدم سلیمی، کار ترجمه این کتاب معتبر از دانشگاه پرینستون در باب تاریخ سرمایه داری را آغاز کردم و امیدوارم تا پیش از پایان امسال کار آن تمام و سال آینده به چاپ سپرده شود. به تدریج بخش هایی از آن را به اشتراک خواهم گذاشت، والله اعلم.

https://amzn.to/2r6HfC9

کانال رسمی شرکت فرهاد اکسچینج حامی کتاب:
@farhadexchanger

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
افسانه برابری!

"تفاوت است میان آنکه با مردم برابر رفتار کنیم با اینکه تلاش کنیم آنها را برابر سازیم".

برابری البته واژه دلفریبی است، ولی اینکه آدم ها با هم برابرند یا باید برابر باشند، دقیقا یعنی چه؟ همه یک شکل بپوشند و بخورند و زندگی کنند و آموزش ببینند و ...؟

به نظر نمی رسد دلپذیر و حتی ممکن باشد که جامعه انسانی را به کلونی حشرات بدل کنیم! تقسیم کار چه می شود؟ تنوع "ذاتی" انسان ها از حیث استعدادها و احتیاج ها را چه کنیم؟

از مطالعه سیستم های پیچیده می دانیم سیستم هایی که تنوع درونی شان کاهش می یابد، بخت سازگاری با تغییرات محیط و ادامه بقایشان کم می شود، جامعه انسانی هم استثنا نیست!

برابری دستاوردها که نه ممکن و نه مطلوب است، برابری در فرصت ها ظاهرا موجه تر است، ولی آن هم ناممکن است، فرصت چیزی عینی نیست که بیرون منتظرمان باشد، آدم های جایزالخطا باید با ریسک و تلاش آن را کشف کنند (بهتر بگوییم آن را بسازند)، تنها برابری مطلوب که قابل دفاع است، برابری مقابل قانون (قانون های خوب) است. باید روی این تمرکز کرد، این یعنی جنگیدن با استثناءها و انحصارها، والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
مالیات دادنی است نه گرفتنی!

دکتر فاضلی عزیز که عمرش دراز باد با اشاره به این خبر که "آمار دریافتی مربوط به سال گذشته از سیستم بانکی نشان می‌دهد ۳۰۰ هزار نفر بیش از یک میلیارد تومان درآمدِ مشمول مالیات دارند که ۵۲ درصد این میلیاردرها به هیچ وجه پرونده مالیاتی ندارند" و البته مشکلات فراوان و فقر بخش چشمگیری از مردم که دو نمونه غم انگیز از آن را هم ذکر کرده اند نوشته اند:

"تردید ندارم درآمد مشمول مالیاتی که فرار مالیاتی دارد خیلی بیش از 156 هزار میلیارد تومان و درآمد وصول‌نشده مالیات بیش از 15600 میلیارد تومان است. این چه ظلمی است که ناکارآمدی حکمرانی اقتصادی و مالیاتی روا می‌دارد؟

نوشته‌ام قبلا که مالیات گرفتنی است نه دادنی؛ آدمیان مالیات نمی‌دهند، حکمرانی باید توان مالیات‌ستانی داشته باشد؛ تا نظام رفاهی‌اش را سامان دهد و خلق خدا برای چهار میلیون هزینه درمان عفونت دندان درد نکشند و یک زوج کم‌توان این گونه مستأصل نشوند. این چه ظلم آشکار است که اجرا می‌شود؟"

بی شک دیدن فقر مردم آزار دهنده است، ولی واقعا اینکه از آن عده ای که حتی نمی دانیم چه کسانی اند و چطور پول درآورده اند مالیات بگیریم کار را حل می کند؟ چرا باید فکر کنیم باید پولی را که به زحمت درآمده (اصل بر برائت است) در جیب های گشاد دولت بریزیم تا بعد سر از اختلاس های کلان درآورد و پرداختی به این یا آن نورچشمی شود؟ دولت با توجه به اثربخشی فعالیت هایش در سطح کنونی همین بودجه فعلی را هم حرام نمی کند و همین حد مالیات کنونی هم برایش زیاد نیست؟ مشکل اصلی پول کمتر است؟ شاید سطل دولت سوراخ است و هرچه آب مالیات در آن بریزیم باز چیزی در آن نمی ماند؟

فرض کنیم فقط کسری از آن تعداد مالیات گریز کسب و کاری راه انداخته اند و عده ای را نان می دهند و باعث می شوند آنها فقیر نباشند، آیا واقعا مسئولیتشان را در برابر اجتماع انجام نداده اند؟ فرض کنیم کسی می گوید من معادل مالیات و حتی بیشتر از آن را در خیریه و کارهای عام المنفعه خرج می کنم، ولی پول به یک دستگاه پرخرج و ناکارآمد به نام دولت نمی دهم که مشتی میان مایه بی مسئولیت برایش تصمیم بگیرند و با ملاحظات سیاسی و قبیله ای خرجش کنند، به او حق نمی دهید؟

مطمئنید اگر از آن افراد هم مالیات بگیریم واقعا اوضاع فقرا بهتر می شود؟ قانون پارکینسون را که می دانید، چطور می شود اطمینان داشت دولتی های اهل دل آن را خرج اعطینا نمی کنند و با آن رای نمی خرند؟

موری رتبارد بزرگ به درستی می گفت مالیات در تحلیل نهایی چیزی جز سرقت نیست، آیا حق نمی دهید افراد از مالشان در برابر سارقان دفاع کنند و مالیات ندهند؟ اجازه دهید گفته شما را برعکس کنم، مالیات اگر مشروعیتی برای آن قائل شویم از قضا دادنی است نه گرفتنی، ولی مشروط به اینکه افراد با میل و اطمینان از اینکه پولشان جای درست خرج می شود آن را بپردازند، والا پول زور گرفتن با داغ و درفش (گیرم به بهانه مضحکی مثل خیر عمومی) چیزی جز سرقت نیست، والله اعلم.

https://t.me/fazeli_mohammad/1676

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
ترسناک ترین جمله!

"من از طرف دولت آمده ام که کمک کنم!"، منطق عمل دولت ها در همه جای دنیا چیزی جز این نیست؛ اگر اهالی دولت چیزی به شما دادند، تردید نکنید یا پیشتر جیبتان را زده اند یا در آینده خواهند زد، والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در باب غلیان هورمون!

رندان وطنی از شلوغی های شیلی بسیار شاد شدند که بالاخره مردم حقشان را از پینوشه و نئولیبرالیسم گرفتند (انگار قضیه کودتای یازده سپتامبر ۱۹۷۳ در شیلی شبیه هیاهوی ۲۸ مرداد ایران است، کسی به خودش زحمت نمی دهد به جزئیات سرک بکشد، ولی برای عقب نماندن از ثواب کار ناسزایی هم به سیا و امپریالیسم می گویند و این دو رویداد بیشتر جز فولکلور سیاسی اند تا واقعه ای تاریخی).

باری، اما آخرین آمار در دسترس شیلی نشان می دهد که وضع نه تنها بد نیست، بلکه شاید خیلی هم خوب باشد و از نظر دو شاخص میزان فقر و حتی نابرابری شرایط بهبود چشمگیری را از سال ۱۹۸۷ تاکنون نشان می دهد، ظاهرا شلوغی های شیلی را بیشتر باید به غلیان هورمون جوانترها نسبت داد تا شورش گرسنگان و زخم خوردگان نابرابری، والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در ستایش گرگ ها

می گویند در کشورهایی که به صورت سنتی در آنها کشاورزی رواج داشته است برخلاف آنهایی که در گذشته دامدار بوده اند، نگاه های متفاوتی نسبت به گرگ وجود دارد، دسته نخست گرگ را مثبت تصویر می کنند، زیرا بقیه حیواناتی را که به مزارع آنها آسیب می زدند و محصولاتشان را ضایع می کردند می خورد و به نوعی نگهبان کشاورزان به حساب می آمد، اما دسته دومی به دلایل روشن چندان دل خوشی از گرگ ها نداشتند ...


در بادی امر البته فایده و اهمیت حیوانی وحشی که به سختی می شود شکارش کرد، گوشت و پوستش ارزش چندانی ندارد و گله ای به انسان ها و احشام آنها آسیب می زند، شاید چندان روشن نباشد، ولی نبود آنها می تواند همه اجزای زیست بوم طبیعی را به خطر بیندازد.

گرگ های اقتصاد حتی از گرگ های واقعی برای پیشرفت و رشد انسان ها ضروری تر به نظر می رسند، درست است که کسانی را شکار می کنند، ولی حاصل کار آنها برای رشد و پیشرفت کلی اجتماع انسان ها و بهتر شدن زندگی آنهاست.

نوشته من در این شماره تجارت فردا را در ستایش گرگ های اقتصاد بخوانید، امید که به کار آید، والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
افسانه شکست بازار!

زیاد می بینم که منتقدان اقتصاد بازار به این نکته اشاره می کنند که از آنجا که "کارایی" حداکثری این نظام اقتصادی در وضعیتی خیالی به نام "رقابت کامل" حاصل می شود و رسیدن به این وضعیت در دنیای واقعی کم و بیش ناممکن است و با "شکست بازار" روبه رو می شویم پس درجاتی از مداخله دولت ضروری به نظر می رسد.

در نقد "رقابت کامل" بیراه هم نمی گویند، شرایطی که برای آن تعریف شده مانند همگنی کالاها، ورود و خروج آزاد به بازار و تقارن اطلاعاتی بین طرف عرضه و تقاضا اگر نگوییم تخیلی و ناممکن بسیار خوشبینانه و بلندپروازانه است که بسیار به ندرت می توان آن را در واقعیت مشاهده کرد. اما اشکال منتقدان اینجاست که این همه حقیقت نیست، آنچه آنها نقد می کنند دیدگاه جریان اصلی (بخوانید نئوکلاسیک) به اقتصاد است و از اندیشه های جایگزین برخی از جدی ترین هواداران اقتصاد بازار مانند اقتصاد مکتب اتریش بی خبرند.

در اقتصاد مکتب اتریش حرف متفاوت است، کاری به چیزی مبهم به نام "مطلوبیت اجتماعی" به مفهوم رایج ندارند، انگار که "اجتماع" چیزی است فراتر از افراد که اهدافی والاتر و متفاوت دارد که باید تخصیص منابع را بر اساس آن اولویت های برتر تعریف کرد! اقتصاد مربوط به رجحان ها و کنش های افراد است نه چیزی انتزاعی به نام "اجتماع". کارایی یک سیستم اجتماعی به معنای میزان کارایی افراد در برآوردن اهداف متفاوت و دنبال کردن برنامه هایشان برای تحقق این اهداف است، فارغ از اینکه این اهداف چه باشند. کارایی مسئله تناسب هدف و وسایل افراد است، نه میزان انطباق کنش های اقتصادی با هدفی اعلی برای همه آنها.

اینجا نیازی به فرض همگن بودن کالاها و دیگر شرایط آن وضعیت خیالی رقابت کامل نیست، بلکه افراد باید دانش کافی در مورد شرایط فضای مبادله و اقتصاد برای هماهنگ کردن برنامه هایشان داشته باشند. از قضا خود بازار قدرتمندترین سازوکار اطلاعاتی برای رسیدن به کارایی (با تعریف بالا) به شمار می آید، آدم ها شاید دانش کافی برای دنبال کردن برنامه هایشان نداشته باشند، ولی با آزمون و خطا و از طریق سازوکار قیمت به بهترین شکل آن را کسب می کنند، قیمت موثرترین ابزاری است که وضعیت مطلوبیت و کمیابی منابع در اقتصاد را بازتاب می دهد، مشروط بر اینکه دولت ها در تعیین آن فضولی نکنند.

خود منطق و سازوکارهای درونی بازار ابزار لازم برای هماهنگی میان برنامه های افراد و تحقق کارایی را فراهم می کند. مولفه مهم دیگری هم هست: کارآفرینان سودجو! این افراد پرانگیزه هر جا اختلاف قیمتی (بخوانید ناکارایی بازار) ببینند وارد کار می شوند و مبادله و تحقق برنامه افراد مختلف را ممکن می سازند. فرایندی که هیچگاه پایان نمی پذیرد و اساسا پویایی بازار چیزی جز آن نیست. آنها در واقع نبود دانش کافی بین دو طرف مبادله را جبران می کنند. اگر اقتصاد با همین تعریف بالا به طور کامل کارایی نداشته باشد، همواره با سازوکارهای درونی خود به سوی آن در حرکت است و به اصطلاح همواره کارا و کاراتر می شود، هیچ دولتی، این ویژگی "هوشمندی" و "تنظیم گری" بازار را ندارد، بلکه حتی با مداخله آن را از کارایی دورتر می کند.

افسانه را دور بریزید، بازار "شکست" نمی خورد، ولی شکست های دولت از خورشید هم آشکارتر است، در واقع دولت، هر دولتی، محکوم به شکست است، والله اعلم.


http://bit.ly/36U6Xua

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
راه اصلاح مملکت از خیابان می گذرد؟

استاد ارجمند جناب آقای دکتر لطفعلی بخشی در مطلبی با عنوان "مالیات، دادنی یا گرفتنی؟" به بحث مالیات پرداختند:

"پس از پخش متن اثرگذار جناب دکتر فاضلی تحت عنوان ظلم آشکار و گرفتن مالیات، دوست عزیز جناب دکتر خالقی نیز متنی با دید دیگری ارائه کردند که مالیات دادنی است نه گرفتنی؟!

مالیات چه دادنی باشد و چه گرفتنی، پیآمد مبارکی در جامعه خواهد داشت و آن درگیر شدن آحاد درآمددار جامعه با چگونگی هزینه های دولتی و حساب کشی از دولت است. آن ۳۰۰ هزار نفر میلیاردری که اثری از سوابقشان در اداره مالیات نیست، در حال حاضر به کار خود مشغولند و به کار دولت کار چندانی ندارند زیرا از مال و اموال آنان چیزی برداشت نمیشود و آنان بکار خود مشغولند و دولت بکار خود مشغول!

لیکن زمانی که آن ۳۰۰ هزار نفر در تور مالیاتی قرار گرفتند و از مالشان مبالغی به غلط یا درست برداشت شد، زبانشان در مسایل اجتماعی و اقتصادی باز خواهد شد که دولت با پولشان چه کرده است؟

دولت محترم سخت مشغول گسترش تور مالیات گیری است و در تلاش است هر روز ماهیان بیشتری به داخل این تور بیاندازد لیکن باید بیاد داشته باشد این ماهیان زبان دارند و دستشان به دهنشان میرسد و به رسانه ها دسترسی دارند و بلدند حرف بزنند و صدایشان بلند خواهد بود!

شاید زمانی که تعدادشان کم بود و حرفشان چندان منشاء اثر نبود لیکن زمانی که ۳۰۰ هزار نفر شدند دیگر نمیشود حرفشان را نشنیده گرفت.آنها پول، قوانین، دنیا و وظایف دولتها راخوب می شناسند و نمیشود آنها را سر دواند! آن گاه دولت محترم باید پاسخگوی محل خرج این مالیاتها باشد ...

دولت محترم چشمه کوچکی از سروصدای صاحبان پول را در موسسات اعتباری دید و مجبور شد ۳۰ هزار میلیارد تومان از خزانه دولت بپردازد تا سرو صدا بخوابد لیکن در این مورد از دست آنها خلاصی نخواهد داشت ..."

اما یک لحظه صبر کنید! چنانکه ایشان هم اشاره کرده اند نیرویی باید دولت را پاسخگو کند، اما این نیرو چیست و چطور اعمال می شود؟ به خیرخواهی سیاستمداران که امید نیست، جز حضور مردم در خیابان ها راهی می ماند؟ جز همان الگوی موسسات اعتباری مورد اشاره امیدی داریم؟ به نظر جواب منفی است.

اما ترکیب مردم و خیابان به ویژه در "شرایط حساس کنونی" و در میانه تحریم های ظاهرا بی پایان چیزی خطرناکی است، در مملکت آریایی اسلامی که همه نزده می رقصند از حضور در خیابان تا آشوبی تمام عیار راه درازی نیست. بعید به نظر نمی رسد در چنین شرایطی دولت وا بدهند و پاسخگو شود، گزینه محتمل تر اینست که "مزدوران داخلی دشمن" را که در "شرایط حساس کنونی" آب به آسیاب دشمن خارجی می ریزند چنان ادب کنند که دیگر کسی خیال خام نکند. به نظر باید دنبال راه های دیگری جز خیابان برای پاسخگو کردن دولت بود که البته نگارنده این سطور در حال حاضر جوابی برای ندارد، والله اعلم.

https://t.me/Ecoevents/1604

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
هرکس بیکار است خودش مقصر است؟

به عنوان یک مدافع اقتصاد بازار که اشتغال دولتی را نه تنها مطلوب نمی داند، بلکه آن را مصیبت تلقی می کند عرض می کنم این حرف البته بیراه نیست و در مواردی رواست، ولی زمانی رئیس قوه مجریه می تواند این را در پشت تریبون بگوید که پیش از آن شرایطی برقرار باشد:

۱. اداره کار و تعزیرات و سازمان حمایت و هزار بوروکرات پرت از اوضاع را به جان کارفرما نینداخته باشد.

۲. قانون های حداقل حقوق اجباری و مقررات دست و پاگیر برای کسب و کار را به حداقل رسانده و شهروندان را نیازمند امضای طلایی دولتی ها نکرده باشد.

۳. امکان فعالیت "مناسب" اتحادیه ها و تشکل های نیروی کار را برای توان افزایی کارمندان و کارگران فراهم کرده باشد.

۴. با سیاست های پولی و مالی نادرست و مداخله های بیجا ثبات اقتصاد را به خطر نینداخته باشد.

۵. امکان ارتباط آزادانه اقتصادی کشورش با دیگر کشورهای جهان را فراهم کرده باشد.

۶. امکان فعالیت کارآمد و آزاد دانشگاه ها و مراکز مهارت آموزی را ایجاد کرده باشد.

۷. هزینه های خودش را در حد معقول کاهش داده باشد و از ثروت عمومی و جیب مردم خرج نورچشمی هایش نکند.

۸. سیستم حقوقی قدرتمند و فرآیندهای قانونی مناسب برای رفع تعارض بین فعالان اقتصادی و کارفرما و نیروی کار مستقر کرده باشد.

خلاصه که نسلی که بابک زنجانی ها را دیده است، بعید است ارزش هایی مثل سخت کوشی و یادگیری مهارت های ارزش افزا را جدی بگیرد، والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
چیزی که می خواهی از در بیرون کنی از پنجره بر می گردد!

بزرگوار می فرماید نئولیبرال های از خدا بی خبر می خواهند با "شوک درمانی" قیمت سوخت را افزایش دهند و این بد است، خب در وضعیت فعلی هم نمی شود حفظش کرد پس چه کنیم؟

راهکارشان کاهش هزینه های دولت و انضباط مالی است، حرف درستی است، ولی این دو سیاست، از مضمون های اصلی دیدگاه موسوم به نئولیبرال اند که این بزرگوار مخالف آنست! همینقدر کمدی، غریب نیست ادعا کنیم بزرگترین سرمایه دولت اعتدال همین منتقدان پرت است، والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در باب یک مقایسه نابجا!

در بحث های داغ در مورد قیمت سوخت زیاد می بینم که مردم همیشه در صحنه نسبت قیمت سوخت به متوسط دریافتی حقوق و دستمزد ایران را با دیگر کشورها مقایسه می کنند. می گویند وقتی حقوقمان به اندازه اماراتی، آلمانی و ... بالا رفت، در مورد سوخت هم حرف از قیمت جهانی بزنید!

فارغ از درستی کار دولت، اساسا مقایسه این دو نارواست، در یکی با بازار جهانی روبه روییم و در دیگری بازار محلی؛ به زبان ساده، شما می توانید سوخت را به سواحل خلیج فارس و داخل یک تانکر برسانید و از آنجا به بعد کشورهای زیادی خواهان کالای شما خواهند بود که می توانید در ازای جنستان بر مبنای قیمت جهانی درآمد کسب کنید، قیمتی که هزینه تولید و حمل و نقل را جبران می کند و البته سودی مناسب هم عاید صادرکننده خواهد کرد.

آیا سناریویی مشابه برای نیروی کار می توان داشت؟ البته که برخی افراد در دنیا خواهان دارند و دریافتی شان بر مبنای اسکناس سبز است، ولی در مورد اکثریتی از آنها نمی توان حرف از تقاضای جهانی زد. خلاصه به قول اهالی فرنگ حواسمان باید به مقایسه بین سیب و پرتقال باشد، والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
بنزین در ترازو!

در بحث داغ بنزین تا جایی که نگارنده اطلاع دارد موافقان و مخالفان این استدلال ها را مطرح می کنند:

دلایل موافقان برای افزایش قیمت بنزین اینهاست:

۱. نبود "عدالت" در توزیع یارانه ها به سبک کنونی میان خودرودارها و ندارها.
۲. کاهش قاچاق سوخت از ایران به کشورهای دیگر.
۳. فراهم آمدن منابع لازم برای سرمایه گذاری در تولید بیشتر فراورده های سوختی برای نیازهای آینده.
۴. خوردن کفگیر دولت به ته دیگ، ناممکن بودن ادامه روال کنونی و نیاز به منابع بیشتر (کسری بودجه دولت به تورم می انجامد).
۵. پیامدهای مثبت محیط زیستی.
۶. بهبود کارایی و تخصیص منابع در اقتصاد با توجه به واقعی شدن قیمت ها.
۷. قدمی رو به جلو برای وادار کردن دولت به انجام اصلاحات اقتصادی واقعی.

مخالفان اما دلایل دیگر دارند:

۱. افزایش قیمت دیگر کالاها، تورم و فشار به مردم به ویژه کم درآمدها.
۲. زمان نامناسب اجرای طرح در شرایط تحریمی کنونی و نبود اطلاع رسانی مناسب.
۳. ناکارایی دولت در هزینه کرد منابع حاصل از افزایش قیمت سوخت.
۴. محدود بودن آزادسازی قیمت ها به فراورده های سوختی و نیاز به بازنگری سیاست ها و آزادسازی در مورد صنایعی مانند خودروسازی و مانند آن.
۵. پایین بودن سطح دستمزدها در ایران در مقایسه با دیگر کشورها (ناسازگاری دستمزدهای محلی با قیمت جهانی برای سوخت).
۶. نیاز به اصلاحات نهادی و سیاسی و فرهنگی و زیرساختی (حمل و نقل عمومی) پیش از تغییر قیمت ها.
۷. آشوب سیاسی و تهدید نظم سیاسی مستقر و پیامدهای مخرب اجتماعی.

یحتمل بتوان موارد دیگری هم به دو فهرست بالا افزود، خلاصه کار ساده نیست و جراحی در هر زمان درد و خونریزی دارد، اجرای موفق چنین طرح هایی به نظر نگارنده بیشتر به توانایی اهالی سیاست در اقناع حداکثری افکار عمومی و دلبری از مردم (شم سیاسی) وابسته است تا دانش اقتصادی، از این روست که حتی اگر خوشمان هم نیاید امثال محمود خان مهرورز در گذر از این دوره های گذار موفق تر از بسیاری دیگر عمل می کنند. والله اعلم.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel