آموزشکده توانا
59.1K subscribers
29.1K photos
35.7K videos
2.54K files
18.4K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«دادستانی برای آزادی آرش صادقی وهمسرش یک میلیارد وششصد میلیون درخواست کرده است. برای قاضی مرتضوی قاتل و متجاوز کهریزک اما ... این است آن عدالتی که قوه قضائیه جمهوری اسلامی از آن دم می‌زند.»

این عکس‌نوشت را یکی از همراهان توانا ارسال کرده است.
goo.gl/jphi0l
شما چه فکر می‌کنید؟

مطالب مرتبط:

روایت یک زندانی از آنچه در کهریزک گذشت
http://bit.ly/2fshxQZ

جزئیات حکم متهمان جنایت کهریزک
http://bit.ly/2iXUz6E

لازم به ذکر است، طبق گفته وکیل آرش صادقی، او پس از اطمینان از آزادی همسرش اعتصاب غذای خود را می شکند و مستقیما راهی بیمارستان خواهد شد و احتمالا نیاز به وثیقه نخواهد بود.
عکس نوشت ارسالی همراهان توانا است، طبق گفته وکیل برای گلرخ ایرایی 500 میلیون تعیین شده است. از میزان وثیقه درخواستی برای آرش صادقی اطلاع دقیقی نداریم. ممکن است چون به بیمارستان منتقل می شود، وثیقه ای نخواهند.

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
خواهر سعید ملک پور در توییتر خبر داد که علی اکبر حیدری قاضی دست‌اندرکار فاجعه کهریزک که به اتهام ختلاس در اوین زندانی است از سعید ملک‌پور زندانی محکوم به حبس ابد در زندان اوین طلب بخشش کرد. قاضی سابق دادگاه انقلاب به ملک‌پور گفت که من به تو بد کردم ولی کاره ای نبودم! دستور از بالا می‌آمد!!
goo.gl/kFmnRy

سعید ملک‌پور ۹ سال است که در زندان است بدون حتا یک روز مرخصی. او با اتهاماتی واهی و ساختگی در بند است.

سعید ملک‌پور متولد خرداد ۱۳۵۴مدرک کارشناسی متالورژی خود را از دانشگاه صنعتی شریف تهران دریافت کرد.سعید در سال ۱۳۸۴ به کانادا رفت و برای ادامه تحصیل از دانشگاه ویکتوریا پذیرش گرفت.
سعید که برای ملاقات با پدر بیمارش به ایران بازگشت بازداشت شد و از مهرماه ۱۳۸۷ در زندان به سر می‌برد. سعید ملک‌پور از سوی ارتش سایبری جمهوری اسلامی ایران به مدیریت سایت‌های پورنوگرافی فارسی‌زبان متهم شد. از جمله اتهامات دیگری که متوجه سعید شد فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، توهین به رئیس جمهور، ارتباط با گروه‌های معاند نظام و فساد فی‌الارض است. اتهامات بی‌اساسی تا اکنون ۹ سال از جوانی سعید را به یغما برده است.

سعید ابتدا در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی توسط قاضی مقیسه‌ای به اتهام مفسد فی‌الارض به اعدام محکوم شد.

سعید ملک‌پور معتقد بود که اگر یک کارشناس اینترنت و کامپیوتر بر پرونده نظارت کند او تبرئه خواهد شد. خواسته‌ای که هیچ‌گاه برآورده نشد.
سعید می‌گوید طبق عرف برنامه نویسی، اسم و مشخصات کامل خود را در فایل این برنامه نوشته شده وارد کرده و این برنامه بدون اطلاعش در یک سایت مستهجن استفاده شده است و چون تنها او اسم حقیقی‌اش قابل شناسایی بوده به اتهام راه‌اندازی و مدیریت سایت دستگیر شده است.
سعید ملک‌پور در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ از درون زندان نامه‌ای نوشت و از شکنجه‌هایی که در این مدت بر او اعمال شده پرده برداشت.

مطلب مرتبط:

حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO

زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانون
http://bit.ly/2j0rDrL

@Tavaana_TavaanaTech
- کارتی که به دست صاحبش نرسید

این روزها تب کنکور ایران را فراگرفته است. جا دارد یادی کنیم از «محمد کامرانی» ۱۸ ساله. از جوانانی که در زندان کهریزک شکنجه شد و آزار دید و پس از انتقال به زندان اوین بر اثر شدت جراحات در بیمارستان مهر تهران در تیرماه ۸۸ جانش را از دست داد.

«حمید حجارها» که خود یکی از بازداشت شدگان کهریزک بود از نگرانی محمد کامرانی برای درس و کنکور می گوید:‌««ما قبل از اینکه به کهریزک برویم توی میدان انقلاب وقتی در پلیس پیشگیری بودیم، محمد همان جا با من صحبت کرد و ما آنجا با هم آشنا شدیم که آنجا به من گفت من کنکور پزشکی دارم. چون پدر من نظامی است من به او گفتم احتمال دارد پدر من بیاید دنبال من. محمد گفت اگر پدرت آمد دنبالت بگو یک فکری هم برای من بکند چون امتحان کنکور دارم و خیلی برایش زحمت کشیدم، ببین پدرت می‌تواند یک کاری هم برای من بکند، این جمله‌ای است از محمد کامرانی که هنوز توی گوش من زنگ می‌زند. چون سن و سال کمی داشت خیلی ترسیده بود البته همه بچه‌ها همینطوری بودند، از بچه‌ها می‌خواست که هوایش را داشته باشند و مراقبش باشند...»

محمد کامرانی نایب قهرمان تکواندوی استان تهران هم بود و قصد داشت وارد دانشگاه شود. اما این کارت ورود به جلسه که می بینید هیچگاه به دستش نرسید.
یاد محمد کامرانی و همه جانباختگان جنبش سبز گرامی!
goo.gl/Uczijv

مطلب مرتبط؛
بازخوانی یک پرونده: محمد کامرانی
http://bit.ly/U2VjXr

@Tavaana_TavaanaTech
روز جهانی سالمندان
goo.gl/QWRA1M
جهان امروز ما چندان با سالمندان مهربان نیست. چندی پیش سازمان بین‌المللی کار (ILO) گزارشی را منتشر کرد که بر اساس آن نشان داده شد که حدود ۳۰۰ میلیون از افراد بالای ۶۵ سال، به سادگی نمی‌توانند به مراقبت‌های درازمدتی که به آن نیاز دارند، دسترسی داشته باشند. این گزارش اعلام داشته است که اغلب کشورها به نیازهای سالمندان اولویت نمی‌دهند. در این گزارش از «تبعیض و باورهای منفی نسبت به اشخاص سالمند» صحبت شده است و از جمله در آن این‌گونه آمده است: «تبعیض نسبت به سالمندان پدیده‌ای جهانی است که گاهی در مقررات و قوانین هم خود را نشان می‌دهد، برای مثال هزینه‌های بالاتر و شرایط نامناسب در برخی از سیاست‌های بیمه‌ای درباره سالمندان، یا خودداری از ارائه خدمات خاص پزشکی به علت سن و سال بیماران.»...
bit.ly/1TWJe2z

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد دکتر رامین پوراندرجانی، قربانی کهریزک
جان بر سر قسم
goo.gl/ByWqEX
«بچه‌ها ما وارث اسم‌های بزرگی هستیم، وارث اسم‌های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب‌های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه‌ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه‌مان ادامه می‌دهیم.»
- پوراندرجانی در مراسم فارغ‌التحصیلی

نام رامین پوراندرجانی با فاجعه‌ی کهریزک پیوند خورده است. رامین پزشک ِ بازداشتگاه کهریزک بود که در ساختمان به‌داری ِ نیروی انتظامی تهران به مرگی مشکوک درگذشت. رامین متولد نوزده خردادماه ۱۳۶۲ در شهر تبریز بود.

رامین پوراندرجانی، ۲۶ ساله پس از تعطیلی کهریزک در نوزدهم آبان‌ماه ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی درگذشت. مقامات جمهوری اسلامی در ابتدا اعلام کردند که پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است اما در نهایت #پزشک قانونی علت مرگ او را مسمومیت اعلام کرد.

جسد این پزشک بدون این‌که به خانواده‌اش اجازه‌ی کالبدشکافی داده شود، توسط نیروی انتظامی دفن شد. پدر رامین پوراندرجانی، رضا قلی در گفت‌وگویی با مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌گار در این باره می‌گوید: «ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازه‌اش را بگیر و ببر، من چه کار می‌توانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعد‌ها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرف‌ها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمی‌کردم، کاش تا صبح با هم حرف می‌زدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم.» مقامات قضایی جمهوری اسلامی در پی‌گیری‌ها قضایی خود پوراندرجانی را به عنوان متهم جان‌باختن تعدادی از بازداشتی‌های کهریزک معرفی می‌کنند و بر این اساس کیفرخواستی تنظیم می‌کنند اما به دلیل درگذشت ِ دکتر رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب صادر می‌کنند.

مسعود علیزاده در مورد دیدارش با رامین پوراندرجانی چنین می‌گوید:

«من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخه‌هایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان می‌دهد مریض‌ها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونه‌ای بود که طول می‌کشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتی‌ها برسند. رامین تاکید می‌کرد که به من اجازه نمی‌دهند تا بروم به #بازداشتگاه #کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بی‌گناهی خودم را ثابت کنم.»

رامین #پوراندرجانی کشته شد تا سعید مرتضوی بتواند با یک جریمه‌ی دویست‌هزار تومانی که گویا در تجدید نظر مقدار آن کم نیز شد از ماجرای کهریزک تبرئه شود.

پدر رامین پوراندرجانی می‌گوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشه‌مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه این‌ها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شینده‌اید...»

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/58wvWW

#پروفایل
@Tavaana_TavaanaTech
ضرب‌وشتم مجید مقدم، از قربانیان کهریزک در زندان اختصاصی سپاه

به گزارش وبسایت «کلمه»، آقای «مجید مقدم»، یکی از شکنجه‌شدگان بازداشتگاهکهریزک که اکنون در بند هشت زندان اوین به سر می برد، اخیرا به بهانه پیدا کردن یک نوشته منتشرنشده‌اش به جایی خارج از زندان اوین، که احتمالا بند یک الف سپاه در شرق تهران بوده، منتقل شده است و مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته است.
پیش از این قرار بود با وعده مرخصی و آزادی مشروط، مقدم نیز این موضوع را خبری نکند. اما او با خلف وعده مسئولان قضایی مواجه شد.
به گزارش این وبسایت، علت شکنجه و آزار مجید مقدم نوشته‌ای بوده است که بنا بر ادعای زندانبانان در آن، مجید مقدم از اعتصاب غذا به عنوان یک روش اعتراضی دفاع کرده است و بنا به برداشت ماموران سپاه، در این نوشته او از سایر زندانیان نیز دعوت به اعتصاب غذا کرده است.
لازم به ذکر است که مجید مقدم در صورت بهره‌مند نشدن از آزادی مشروط که حق قانونی اوست، تا اسفند ۹۷ باید دوره محکومیت خود را طی کند. این در حالی است که او با مشکل کمر درد شدید مواجه است.
https://goo.gl/XTXugd

مطالب مرتبط

روایت یک زندانی از آنچه در کهریزک گذشت
goo.gl/QBLWUf
زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانون
http://bit.ly/2j0rDrL
«شهناز کریم بیگی؛ مادری که خون‌بهای فرزندش را آزادی ایران می‌داند»
bit.ly/2k4cloY
رامین پوراندرجانی، قربانی کهریزک
goo.gl/58wvWW

@Tavaana_TavaanaTech
این روزها نتایج کنکور منتشر شده‌ است. اما ...
جوانانی در تیرماه ۸۸ نتوانستند کنکور بدهند و بی‌صدا در خاک خفتند.
محمد کامرانی، نایب‌قهرمان تکواندوی استان تهران، یکی از این جوانان بود.
او روز پنجشنبه ۱۸ تیر سال ۱۳۸۸ در راه برگشت از مدرسه، حوالی میدان ولیعصر تهران بازداشت شد.
در زندان کهریزک چه بر این نوجوان گذشت که در حالت کما به بیمارستان منتقل می‌شود. متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/1sShmMu

*عکس، تصویر کارت ورود به جلسه کنکور محمد کامرانی است.

@Tavaana_TavaanaTech
روز جهانی سالمندان
goo.gl/QWRA1M
جهان امروز ما چندان با سالمندان مهربان نیست. چندی پیش سازمان بین‌المللی کار (ILO) گزارشی را منتشر کرد که بر اساس آن نشان داده شد که حدود ۳۰۰ میلیون از افراد بالای ۶۵ سال، به سادگی نمی‌توانند به مراقبت‌های درازمدتی که به آن نیاز دارند، دسترسی داشته باشند. این گزارش اعلام داشته است که اغلب کشورها به نیازهای سالمندان اولویت نمی‌دهند. در این گزارش از «تبعیض و باورهای منفی نسبت به اشخاص سالمند» صحبت شده است و از جمله در آن این‌گونه آمده است: «تبعیض نسبت به سالمندان پدیده‌ای جهانی است که گاهی در مقررات و قوانین هم خود را نشان می‌دهد، برای مثال هزینه‌های بالاتر و شرایط نامناسب در برخی از سیاست‌های بیمه‌ای درباره سالمندان، یا خودداری از ارائه خدمات خاص پزشکی به علت سن و سال بیماران.»...
bit.ly/1TWJe2z

@Tavaana_TavaanaTech
[در سال ۱۳۸۸] علی #خامنه_ای «که هم قلبش وصل بود و هم پروردگار به او سعه صدر، ظرفیت، عاطفه‌، نظر بلندی داده، حاضر نشدند مشکل را نظامی حل کنند بلکه منتظر بصیرت بودند.»

آیا از سعه صدر رهبر جمهوری اسلامی بود که با ماشین از روی #شهرام_فرج_زاده رد شدند، فاجعه #کهریزک را رقم زدند، با گلوله به سینه #ندا_آقاسلطان زدند و #سهراب_اعرابی، #اشکان_سهرابی، #کیانوش_آسا، #فاطمه_سمسارپور، #شبنم_سهرابی، #رامین_رمضانی، #امیر_جوادی_فر و بسیاری دیگر را کشتند؟

@Tavaana_TavaanaTech
قاضی کهریزک به ۱۸ ماه حبس محکوم شد

علی اکبر حیدری‌فرد، دست راست سعید مرتضوی و یکی از سه قاضی پرونده کهریزک که مدتی است به‌دلیل اتهامات دیگری زندانی‌ است، این بار در پرونده #کهریزک به حبس محکوم شد.

مقایسه کنید به حکم فعالان مدنی مثل مژگان کشاورز و یاسمن آریانی و منیژه عربشاهی

@Tavaana_TavaanaTech
‏مرگ نادر مختاری، از معترضان آبان‌ماه در بازداشتگاه کهریزک

به گزارش وب‌سایت کلمه نادر مختاری از معترضان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در کرج، روز شنبه ۲۹ شهریور در بازداشتگاه کهریزک درگذشت.

گفته بودند بازداشتگاه کهریزک تعطیل شده است، ولی مشخص شد که همچنان دایر است و قربانی می‌گیرد.

چندین هزار انسلن دلاور در جریان اعتراضات آبان ۹۸ بازداشت شده‌اند و هنوز بسیاری از آن‌ها د.بازداشتگاه‌های رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی تحت شکنجه هستند.

به گزارش کلمه، نادر مختاری ۳۵ ساله و از معترضان آبان ۱۳۹۸ در شهر کرج بوده‌است که پس از اعتراضات آبان به مدت یک ماه مفقود شده بود، خانواده او پس از یک ماه وی را در حالی که در کما بوده است در بیمارستان شهدای شهر ری شناسایی و پیدا می‌کنند.

این زندانی سیاسی و از معترضان آبان به‌علت ضربات باتوم در اعتراضات و وخامت اوضاع جسمی چند ماه در کما بوده است. وی بلافاصله قبل از نوروز ۱۳۹۹ و پس از بهوش آمدن و برخلاف نظر پزشکان متخصص و خانواده توسط ماموران امنیتی به بازداشتگاه کهریزک (سروش ۱۱۱۱ کنونی) منتقل شده و در بهداری این زندان، با وضعیتی وخیم بستری و زندانی می‌شود.

بر اساس گزارش دریافتی کلمه، ماموران امنیتی باوجود وخامت حال این زندانی اصرار بر نگهداری وی در بازداشتگاه کهریزک (سروش ۱۱۱ کنونی) کرده‌اند که این امر منجر به وخیم‌تر شدن حال وی شده و در نهایت روز شنبه ۲۹ شهریور وی درگذشته است.

این منبع آگاه عنوان کرد که تاکنون جنازه وی به خانواده تحویل داده نشده‌است و همچنین خانواده این زندانی سیاسی و معترض جان‌باخته بشدت تحت فشاره بود و تهدید شده‌اند.


#آبان۹۸ #نادر_مختاری
#جنایت
#اعتراضات_سراسری
#کهریزک

@Tavaana_Tavaanatech
روایت ‎#رضا_ذوقی از آنچه در بازداشتگاه ‎#کهریزک بر او و سایر زندانیان گذشت را بخوانید.
آنچه به عنوان هک دوربین‌های ‎#زندان_اوین منتشر شده است، گویای واقعیت زندان‌های جمهوری اسلامی و ‎#شکنجه زندانیان نیست.

«همه شما از دیدن تصاویر هک شده از زندان اوین شوکه شدید. حق دارید چون توقع دیدن بدرفتاری با زندانیان و شرایط بد بهداشتی را نداشتید. تصاویر کف‌خوابی باعث ناراحتی همه شما شده است. ولی لازم است تا مروری کنم بر آنچه که در بازداشتگاه کهریزک بر من گذشت.

در آنجا اصلا تختخوابی وجود نداشت. همه ما در یک زیر زمین کوچک بودیم. فضا بسیار کوچک و تعداد ما بسیار زیاد بود. ما اصلا فضای کافی نداشتیم تا حتی پایمان را دراز کنیم چه برسد به خوابیدن. از امکانات بهداشتی همین را بگویم که تنها در انتهای سالن دوتا توالت فاقد درب وجود داشت. من ۵ شبانه روز را در آنجا گذراندم.

در طول این ۵ روز ما فقط روزی یک وعده غذا داشتیم. غذای ما یک تکه سیب زمینی با یک کف دست نان بود. آب آشامیدنی تمیز نبود ولی همان آب غیر بهداشتی هم کم بود. ما از بطری‌های پلاستیکی خالی نوشابه برای آشامیدن آب استفاده می‌کردیم به طوری که دست به دست می‌کردیم و هر نفر یکی دو قلپ مینوشید.

به همه اینها ضربات سنگین افسر نگهبانان با لوله‌های پی‌وی‌سی به سر و صورت و بدن ما را هم اضافه کنید. داستان به اینجا ختم نمیشود؛ آنها شکنجه های دیگری هم برای ما داشتند: همون موقعی که وارد شدیم همه ما او مجبور کردند در حیاط لخت مادرزاد بشیم و لباسهایمان را به سطل آشغال بیندازیم و وسایلمان را هم و تحویل بدیم.

همان شب در جواب اعتراض ما به فضای بسیار کم آنجا حدود سی نفر از زندانیان سابقه‌دار و خطرناک را به ما اضافه کردند. روز دوم از دریچه نزدیک به سقف دود گازوئیل وارد آن محیط می‌کردند که تنفس برای ما مشکل بود. روز سوم به بهانه وجود شپش در آنجا ما را به حیاط بردند و شروع کردند به سمپاشی کردن و بلافاصله ما را برگردندند داخل آنجا. روز چهارم شروع کردند با یک ماشین دستی اصلاح موی سرهای ما را تراشیدند یا بهتر بگویم کندند! تبدیل شده بودیم به یک زامبی. در تمام این مدت به خاطر فضای کم ما فقط عرق می‌ریختیم و کتک می‌خوردیم. تمام بدن‌هایمان عفونت کرده بود.

روز پنجم قرار شد ما را به زندان اوین منتقل کنند. بیش از پنج ساعت با پاهای برهنه زیر آفتاب سوزان تیر ماه توی حیاط بودیم و کتک می‌خوردیم. باورم نمی‌شد که هنوز زنده هستم. زندان اوین برای ما مثل آزادی بود. در بین راه امیر جوادی‌فر را از دست دادیم. او با دستان بسته و لب تشنه کف خیابان جان داد.
.
وقتی وارد حیاط زندان اوین شدیم بوی تعفن ما باعث شده بود همه ماموران ماسک بزنند. همان‌جا محسن روح‌الامینی تشنج کرد و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد. موقع ورود باید لخت می‌شدیم تا مورد بازرسی بدنی قرار بگیریم و بعدش به ما لباس و دمپایی دادند با محلول شستشوی ضد شپش.
.
در قرنطینه یک بودیم و تعداد حمام‌ها بسیار محدود بود. مجبور بودیم دو نفری دوش بگیریم. تازه دوش گرفته بودم و روی تخت دراز کشیده بودم و به اینکه آیا من زنده هستم یا مرده، فکر می‌کردم که یکهو محمد کامرانی تشنج کرد و با سر خورد به دیوار. چند نفری گرفتیمش و به دم در بردیم از آنجا بردندش بهداری.
.
بعدا وکیل بند گفت که حالش خیلی بد بوده و او را به بیمارستان فرستادند. یکی دو روز بعد متوجه شدیم محمد عزیز هم جان سپرد. من هنوز هم وقتی فکر می‌کنم به آن روزها، باورم نمی‌شود که زنده مانده‌ام. آن‌ها واقعا قصد کشتن همه ما را داشتند. فقط ظرف پنج روز سه نفر کشته شدند.»



@Tavaana_TavaanaTech
این عضو مجلس شورای اسلامی کیست؟

همان که ویدئوی او را دیروز در همین صفحه پست کردیم.

همانی که که در برنامه تلویزیونی گفته بود: «توقعات مردم بالا رفته. قبلا زوج‌ها به جای توقع خانه‌دار شدن پیش پدر و مادرها بودند و از سرویس‌های بهداشتی مشترک استفاده می‌کردند»!

او عبدالحسین روح‌الامینی است. پدر محسن روح‌الامینی از جان‌باختگان سال ۸۸.

بله! عشق به قدرت باعث توجیه فساد و استبداد می‌شود، حتی اگر جمهوری اسلامی فرزندت را در کهریزک زیر شکنجه کشته‌ باشد.

#عبدالحسین_روح_الامینی #کهریزک #جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
قتل آیدا رستمی، پزشکی که به یاری مجروحان می‌فت، تاثر بسیاری برانگیخته است.
هدیه کیمیایی در این توییت تصویر آیدا را در کنار تصویر رامین پوراندرجانی گذاشته و نوشته است:
آبان ۸۸ #رامین_پوراندرجانی‌ پزشک کهریزک را به دلیل فاش‌کردن قتل‌های‌ #کهریزک کشتند و گفتند خودکشی کرده، حالا آذر ۱۴۰۱ است و #آیدا_رستمی را به دلیل نجات‌جان معترضان گلوله‌خورده و مجروح شده، کشتند. روایت سال‌ها جنایت جمهوری اسلامی که جهان از درک‌‌ آن ناتوان است‌.
‏پزشکان متعهدی‌‌ که فقط دلیل انجام وظیفه‌‌ای که برایش قسم خورده بودند، کشته شدند‌.

لازم به ذکر است علاوه بر رامین پور اندرجانی، دکتر عبدالرضا سودبخش، استاد دانشگاه و متخصص بیماری‌های عفونی‌که حاضر به گواهی دروغ در‌مورد کشته‌های کهریزک نشد در سال ۸۸ توسط‌دو موتورسوار که هرگز شناسایی نشدند، مقابل مطبش با شلیک گلوله به قتل رسید.

کانال تلگرامی اتحاد پزشکان اعلام کرده است که کادر درمان. در روزهای ۲۸ تا ۳۰ آذر ماه اعتصاب خواهند کرد، این کانال نوشته:
تمامی مطب ها به مانند روزهای تعطیل فعالیتی نخواهند داشت
- تمامی پرسنل درمانی بخشهای غیر اورژانس و غیر حیاتی بیمارستانها به مانند روزهای تعطیل عمل خواهند کرد  و با حداقل تعداد
- تمامی کلینیک های سرپایی و جراحی های الکتیو به مانند روزهای تعطیل فعالیت نخواهند داشت 
- تمامی اینترن های تمامی بخش ها به علت عدم مسئولیت قانونی ترک راند وکشیک خواهند کرد 
- تمامی رزیدنت های بخشهای غیراورژانس و غیر حیاتی ترک راند و کشیک خواهند کرد
- تمامی اتندها و اساتید درمانگاه های سرپایی را تعطیل نمایند

#مهسا_امینی‌ #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایت تکان‌دهنده مسعود علیزاده از جنایت‌هایی که در بازداشتگاه کهریزک اتفاق افتاد

روایت یک پرونده ۵۶، بازداشتگاه کهریزک

در این برنامه نگاهی شده است به بازداشتگاه کهریزک که با حضور مسعود علیزاده، از جان‌به‌دربردگان فاجعه کهریزک، برگزار شد. در این برنامه با حضور شماری از کارشناسان و کنشگران مدنی به اخبار زندانیان و فشار، بازداشت و احظارخانواده فعالین در هفته‌های اخیر در جمهوری اسلامی پرداخته شده است.

این برنامه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ در کلاب‌هاوس آموزشکده توانا برگزار شد.

فایل کامل را در این آدرس‌ها بشنوید:

https://tavaana.org/kahrizak/

در یوتیوب:
https://youtu.be/QHDLXqYaCzA

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/36059ib8sqn5

#کهریزک #جنایت_کهریزک #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
داستان خبر نشدن مامان اختر از مرگ مظلومانه امیر جوادی‌فر در جهنم کهریزک همان‌جا آخر دنیا

امید ادامه داره…
✍️ بابک جوادی‌فر

هنوز برای خودم هم شبیه قصه هاست، در روز شوم سوم مرداد هشتاد و هشت وقتی که جنازه پاره پاره امیر را در پژشک قانونی نشانم دادند ، کنار آن غم بزرگ که بر سرم آوار شده بود ، دغدغه دیگری هم داشتم … به مامان اختر چه بگویم؟

بعد از کوچ مادرم ، مامان اختر غیر از من و امیر کسی را نداشت و تمام دلخوشی و دلیل زنده بودنش، شنیدن دو سه باره روزانه صدای من و امیر و دیدارهای دو بار در ماه رشت بود.در تمام آن روزهای دستگیری و بی خبری از امیر، صدای خود را شبیه امیر کرده بودم و با مادر بزرگ حرف زده بودم ، حالا باید چه می کردم.سالها پیش از آن روز شوم ، رمان ممنوعه ای خوانده بودم تحت عنوان ( روضه قاسم ) ، نوشته امیر حسن چهل تن ، داستان مرگ یک زندانی سیاسی در زندان بود که خانواده اش مرگش را از عمه ای که او را بزرگ کرده بود، پنهان کرده بودند، ناگهان جرقه ای در ذهنم زد، آن قصه را به واقعیت تبدیل کنم.

در آن روزهای سخت در حالی که از هر طرف با این تصمیمم مخالفت می شد و حتی به دیوانگی متهم می شدم، قصه ام را در ذهنم نوشتم و پیاده اش کردم . تلفن و ماهواره خانه مامان اختر ناگهان قطع شد، به همه دنیا اطلاع دادم که نباید مامان اختر، از حقیقت شهادت امیر مطلع شود، پس از مراسم هفتم امیر راهی رشت شدم و به مامان اختر گفتم امیر در درگیری‌ها شناسایی شده و چون امکان دستگیری‌اش می‌رفت از ایران خارجش کردم و بعد صدای امیر از آن سوی خط بود که می‌گفت به سلامت به کشور سوئیس رسیده است و مامان اختر نگران نباشد و چهار سال و نیم این قصه ادامه داشت، صدای ضبط شده من با تکیه کلام های امیر از آن سوی خط که هر دو هفته یک بار با مامان اختر حرف می زد و آرامش می کرد ، عکسهای فتوشاپی امیر در نقاط مختلف اروپا ، سوغاتی های امیر برای مامان اختر و نامه‌های مامان اختر که برای امیر پست می‌شد و انتظار مامان اختر که امیرش در اروپا کارش درست شود و دعوتنامه بفرستد تا دوباره امیر را ببیند و امیدی که ادامه داشت.

مامان اختر تا روز دهم فروردین نود وسه یعنی چهار سال و نه ماه پس از شهادت امیر، همچنان با امید دیدار امیر زنده ماند و تا آخرین نفسش با امید زندگی کرد. ...

ادامه مطلب

#امیر_جوادیفر #کهریزک
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
⚫️ قتل شاهدان جنایات زندان ها، در جمهوری اسلامی

۳۰ شهریور ۱۳۸۹
◼️ دکتر #عبدالرضا_سودبخش ، پزشک استاد عفونی دانشگاه تهران و رئیس بخش عفونی بیمارستان امام خمینی و کارشناس رسیدگی پزشکی به شکایات قربانیان جنایات کهریزک در #سال۸۸ مقابل مطب خود در بلوار کشاورز، توسط دو موتورسوار ترور و به شهادت رسید.

دکتر سودبخش پیگیر پرونده جنایات شکنجه و #تجاوز به زندانیان #کهریزک بود، و بر اساس معاینه قربانیان، قصد داشت با مدارک مستند پزشکی، همراه شاکیان در دادگاه علیه عاملان و آمران این جنایات شهادت دهد.

#شکنجه و تجاوز از ویژگیهای روتین در زندانهای جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه در ۴۴ سال گذشته بوده است.

تاکنون تعدادی از شاهدان جنایات و شکنجه ها و تجاوزها در زندان ها که قصد افشاگری داشته اند، توسط حکومت ترور و یا سر به نیست شده اند.

دکتر سودبخش و پیش از آن دکتر #رامین_اندرجانی پزشک وظیفه کهریزک بر اساس شواهد، توسط ایادی سردار #رادان جنایتکار و قاضی سعید #مرتضوی جلاد به قتل رسیدند.

و آخرین مورد نیز #شاهین_ناصری شاهد شکنجه های وحشیانه #نوید_افکاری بود که توسط دژخیمان حکومت به قتل رسید.

#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
رامین پوراندرجانی؛ پزشکی که شرافتش را به دیکتاتور نفروخت

✍️مسعود علیزاده، از جان‌به در بردگان کهریزک

نوزدهم آبان؛ چهاردهمین سالگرد درگذشت رامین پوراندرجانی؛ پزشکی که شرافت و وجدان را به دیکتاتور نفروخت.

مرگ رامین پوراندرجانی نه مسمومیت غذایی بود و نه خودکشی بلکه مسئولان رده بالای نیروی انتظامی و امنیتی او را کشتند تا جنایت‌هایشان در بازداشتگاه کهریزک از زبان رامین برملا نشود.

برای رامین پوراندرجانی می‌نویسم، پزشکی که مظلومانه کشته شد، پزشکی که به اجبار در بازداشتگاه کهریزک فعالیت می‌کرد. صدایش را بریدند تا در مورد نبض گرفتن ماموران کهریزک با پوتین به کسی حرفی نزند، از گونی‌های سفید حرفی نزند. او را کشتند و خانواده‌‌اش را داغدار کردند فقط به این دلیل که شاهد فجایع کهریزک بود.

سال ۸۸ زمانی که در بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک اسیر بودیم متوجه شدیم در آنجا یک کادر پزشکی مشغول به کار است. اگر اشتباه نکنم روز سوم بود شرایط جسمانی چند نفر از بچه‌ها خیلی بد بود از جمله امیر جوادی‌فر که شرایط جسمی خوبی نداشت. در آن زمان چند نفر از بچه‌ها به همراه‌ امیر جوادی‌فر نزد پزشک کهریزک رفتند تا مداوا شوند ولی به گفته آنها پزشک کهریزک آسیب‌دیدگان و امیر را به صورت جدی معاینه نکرد. او به ‌امیر فقط چند تا قرص داد و کمی او را دلداری کرد. بعد از آن دیدار، ما بازداشتی‌های کهریزک دیگر پزشک را ندیدم و از سوی هیچ پزشکی هم معاینه‌‌ای نشدیم و در نهایت سه نفر از همبندی‌های ما به نام‌های محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی‌فر به خاطر ضرب و جرح و شرایط سخت نگهداری در کهریزک جان خود را از دست دادند.

پس از آزادی از زندان اوین، من به همراه چند نفر از بچه‌های کهریزک توانستیم در سازمان قضایی نیروهای مسلح از مامورین بازداشتگاه کهریزک و پزشک کهریزک شکایت کنیم. شکایت ما از پزشک کهریزک به این خاطر بود که او به آسیب‌دیدگان توجهی نکرده بود و زمانی که مرا در آنجا شکنجه کرده بودند و تمام زخم‌های بدنم عفونت کرده بود و از تب شدید می‌سوختم از طرف او به عنوان پزشک کهریزک معاینه نشدم. حتی امیر جوادی‌فر که حال وخیمی داشت و بینایی یکی از چشم‌هایش را از دست داده بود را به بیمارستان اعزام نکرده بود.

ادامه را بخوانید:
https://tinyurl.com/3webxk4p

#رامین_پوراندرجانی #کهریزک #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پانزده سال پیش در چنین روزی: صبح روز ۱۹ تیر هشتاد و هشت مکان تهران،  پلیس پیشگیری میدان انقلاب

صبح روز ۱۹ تیر ۸۸ همه ما بازداشتی‌های را به داخل حیاط پلیس پیشگیری بردند و همه رو به صف کردند. توی حیاط یک میز بزرگ گذاشته بودند با کلی میوه روی میز، دادیار حیدری‌فر به همراه چند نفر نظامی به داخل حیاط آمدند و پشت اون میزها نشستند. بعد از نیم ساعت برگه‌های چاپ شده‌ای به همگی ماها دادند که باید آن برگه را با ذکر نام و نام خانوادگی امضا می‌کردیم. توی برگه پنج اتهام بود ( آشوبگر، اختلال در نظم عمومی، توهین به رهبری، تخریب اموال دولتی و توهین به رئیس جمهور ) متاسفانه با ضرب و شتم مامورین مجبور شدیم برگه‌ها را بدون رضایت امضا کنیم.

بازپرس حیدری‌فر ما رو به دو دسته تقسیم کرد ، حدود ۱۵۰ نفر  را به زندان اوین انتقال دادند و حدود  ۱۳۶ نفر هم قرار شد به بازداشتگاه کهریزک اعزام بشیم. یکی از  بچه ها از دادیار حیدری فر پرسید کهریزک کجاست؟؟ در جواب گفت !!اگر تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون آمدید تازه بگویید کهریزک کجاست!!! همگی در ترس و استرس بودیم که کهریزک کجاست و چه جهنمی است که قرار است تا آخر تابستان از آن‌جا زنده بیرون نیاییم!!! از یک شخصی به نام محمد محمدپور پرسیدم کهریزک بهتره یا اوین ؟؟ در جوابم گفت نترس کهریزک از اوین خیلی بهتره و منم پیش خودم خوشحال شدم که خدا رو شکر اوین نرفتم ولی بی خبر بودم که قرار است وارد چه قتلگاهی بشویم. ما را سوار اتوبوس کردند و وارد بیابان‌های خاکی کهریزک شدیم. همه در شوک و اندوه بودیم و خیلی نگران که آیا تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون می‌‌آییم!!! حدود یک‌ساعت پشت در بازداشتگاه کهریزک در انتظار بودیم ، مسئولین بازداشتگاه کهریزک به خاطر کمبود جا ما را پذیرش نمی‌کردند،  سعید مرتضوی ( دادستان تهران ) به فرماندهی نیروی انتظامی فشار می‌آورد که بازداشتی‌ها را باید پذیرش کنید و بعد از حدود یک‌ساعت به جهنمی به نام کهریزک پذیرش شدیم. جلوی درب بازداشتگاه چند سرباز و نظامی باتوم به دست بودند که یک تونل وحشت درست کرده بودند که از همون لحظه ورودمان از ما حسابی پذیرایی کنند. همگی مجبور شدیم وارد تونل بشیم و کلی لوله و باتوم بر سر و صورتمان زدند، به یاد داشتم در فیلم های سینمایی رژیم بعث عراق با اسیرهای ایرانی این رفتارهای خشن را می‌کردند، وارد حیاط کهریزک شدیم و همگی ما‌ حس بسیار بدی داشیم، انگار از در و دیوار‌های بازداشتگاه کهریزک صدای ضجه آدم‌ها به گوشمان می‌رسید.

افسرنگهبان محمدیان از نوجوان ۱۶ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله را لخت عریان کردند، فقط به این خاطر که شپش لای درز لباس‌های ما نرود و با خود وسیله‌ای به داخل قرنطنیه نبریم.:چند ساعت طول کشید تا همه دوستان‌مان در جلوی این همه جمعیت برهنه شوند.

همگی از اینکه در کنار یکدیگر برهنه می‌شدیم بسیار شرمگین و ناراحت بودیم، مخصوصا افراد سن بالایی که ما و  افسر نگهبانان هم سن پسرشان بودیم. عینک افراد عینکی را به زور گرفتند از جمله عینک های محمد کامرانی و محسن روح الامینی را و هر چه التماس کردند عینک‌ها را پس ندادند.حتی محسن روح‌الامینی بخاطر اینکه نمی‌توانست  خوب ببینید چندین بار اعتراض کرد ولی استوار محمدی با چندین ضربه لوله بر سر و صورتش زد و او هم ناچار شد عینکش را تحویل بدهد.از داخل قرنطینه یک و دو صدای فریادهای مجرمان خطرناک به گوش مان می‌رسید و همه ما ترسیده بودیم که این‌جا چه جهنمی است که واردش شدیم! افسر نگهبان به ما گفت!! این‌جا آخر دنیا است و خدا هم در این‌جا خدا هم در اینجا آنتن نمی‌دهد.

متأسفانه امیر جوادی‌فر از همان روز اول حال خوبی نداشت و خیلی هم از درد ناله میکرد ،  بدن امیر تمام زخمی و کبود بود و دنده‌هایش و فکش بخاطر ضربه های لباس شخصی شکسته بود و وضعیت یکی از چشمانش اصلا خوب نبود. از  بعد از ظهر تا شب در داخل حیاط روی آسفالت نشستیم، هوا خیلی گرم بود و همگی خیلی تشنه و گرسنه بودیم، نه خبری از آب بود و نه خبری از غذا. چند نفر از ما به خاطر  وضعیت بازداشتگاه اعتراض کردند و  کتک خوردند و همگی از ترس داشتیم سکته می‌کردیم و در شوک بودیم… حدود ۱۳۶ نفر از ما را وارد  قرنطینه یک کردند، مساحت قرنطینه ۱ بسیار کوچک بود و حدود ۶۰ متر مکعب داشت ؛ قرنطینه فاقد آب آشامیدنی سالم بود.

تهویه هوا و وسایل گرم‌کننده و خنک‌کننده هم نداشت و کف‌پوش قرنطینه فاقد موکت و تخت‌خواب بود و نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام هم نداشت....»

ادامه مطلب:
https://tinyurl.com/Kahrizak19

از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده، شاهد جنایت کهریزک



#کهریزک #جنایت_کهریزک #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
صبح روز ۲۰ تیر هشتاد و هشت : مکان بازداشتگاه مخوف کهریزک، جایی که خدا هم آنتن نمیداد

صبح شده و همگی ما شب از شدت ترس و وحشت که قرار است قتلگاه چه بلایی سرمان بیاید شب را تا صبح نخوابیده بودیم، اصلا جایی برای خواب هم نبود که بتوانیم بخوابیم، اگر بغل به بغل یکدیگر هم می‌خوابیدیم باز هم جایی برای خوابیدن نبود، به گفته عادل ترکه وکیل بند قرنطینه ما که از مجرمان خطرناک بود به این نوع خوابیدن می‌گفت کتابی خوابیدن و ما هر شب می‌بایست کتابی می‌خوابیدیم تا شاید ایستاده‌ها هم بتوانند بخوابند، البته اگر خواب به چشم‌هایمان می‌آمد. حدود ساعت ۱۰ الی ۱۱ صبح بود، مجرمان خطرناک همگی از شدت گرمای شدید قرنطینه برهنه بودند و بیشتر حواسشون به بچه‌های کم سن و سال بین ما بود، در داخل دست‌شویی داشتند نوبتی به یک پیرمرد تجاوز می‌کردند، پیرمردی که حکم پدر آن‌ها را داشت، این عمل مجرمان خطرناک برای ما بسیار وحشت‌آور و ناراحت‌کننده بود که چرا این آدم‌ها حس انسانیت خودشان را از دست داده‌اند.

همبندی‌های‌مان می‌خواستند به دست‌شویی بروند ولی شرم و حیا اجازه نمی‌داد و منتظر بودند کار آن‌ها با آن پیرمردی که فقط پوست و استخوان بود تمام بشود. هوا داشت گرم و گرم‌تر می‌شد و همه ما بی‌تاب‌تر می‌شدیم و نفس‌کشیدن داشت کم کم برایمان سختر می‌شد، یک ساعتی گذشت که چند نفر از مجرمان خطرناک پشت درب قرنطینه با لوله‌های پی‌وی‌سی، چوب و شیلنگ ایستاده بودند و به ما گفتند: تا سه شماره می‌شماریم و باید همگی خیلی سریع به حیاط بروید، وقتی از درب کوچک قرنطینه با فشاردادن به یکدیگر خارج می‌شدیم با لوله پی‌وی‌سی، چوب و غیره بر سر و صورت‌مان می‌زدند، وارد حیاط بازداشتگاه کهریزک شدیم و همگی پا برهنه بر کف آسفالت داغ سوزان برای آمارگیری نشستیم، پا‌های‌مان از شدت گرمای آسفالت هر لحظه بیش‌تر می‌سوخت ولی از ترس اینکه کتک بخوریم نمی‌توانستیم اعتراضی کنیم، هر کسی هم اعتراض می‌کرد به بیرون از صف برده می‌شد و به شدت با لوله پی‌وی‌سی چوب و لوله کتک می‌خورد… حدود نیم ساعت از آمارگیری می‌گذشت و شکنجه‌ها داشت بیشتر و بیشتر می‌شد.

افسر نگهبان محمدیان دستور داد بر روی آسفالت داغ بالای ۴۰ درجه ظهر تابستان چهار دست و پا راه برویم و سوار یکدیگر شویم ، باورش برای‌مان خیلی سخت بود که به کدامین گناه باید این همه شکنجه شویم ولی مجبور بودیم تن به شکنجه‌های بی‌رحمانه افسرنگهبان‌ها بدهیم.

همگی چهار دست و پا روی آسفالت‌های داغ و سوزان می‌رفتیم، از نوجوان ۱۷ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله‌ای که بین ما بودند که در اعتراضات دستگیر شده بودند. کف دست‌های‌مان و زانو‌های‌مان از شدت گرمای شدید و کشیده شدن روی آسفالت داغ می‌سوخت و زخم شده بود و آن زخم‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد. من چون از قبل مچ پایم شکسته بود نتوانستم زیاد چهار دست و پا روی آسفالت بروم و استوار محمدیان گفت کسانی که نمی‌توانند چهار دست و پا برن باید حدود پنج ضربه بر روی کف دست‌های‌شان لوله پی‌وی‌سی بزنم.
افسر نگهبان حدود پنج ضربه بر روی کف دست‌های‌مان زد؛ بیشرف آن‌قدر محکم میزد ضربه ها را که از کف‌ دست‌هایمان خون می‌آمد؛ شخص افسر نگهبان از نظر من یک بیمار روانی بود و هیچ رحم و انسانیتی نداشت و از شکنجه‌های ما خودش را ارضاء می‌کرد. همه گرسنه، تشنه و بی‌جان در داخل حیاط در زیر آن آفتاب سوزان شکنجه می‌شدیم؛ جوان‌ها را سوار پیرمردها می‌کردند و پیرمردها را سوار جوان‌ها، دیگر هیچ طاقتی نداشتیم ولی مجبور بودیم برای زنده‌ماندن طاقت بیاوریم. افسر نگهبان سر صف یک شعار معروف می‌داد که باید با صدای بلند آن شعارها را فریاد می‌زدیم که دیوارهای بازداشتگاه کهریزک به لرزه بیوفته. محمدیان بلند فریاد می‌زد این‌جا کجاست؟؟ ما می‌گفتیم کهریزککهریزک کجاست؟؟؟ آخر دنیا… از غذا راضی هستید؟؟ بله قربان؟؟؟ آدم شدید؟؟؟ بله قربان.

بعد از شکنجه‌ها همگی زخمی و‌‌ بی‌جان بودیم و از دوباره باید با سه شماره وارد قرنطینه می‌شدیم، حدود یک‌ساعتی گذشت، همه از درد داشتیم ناله می‌کردیم و زخم‌هایمان بخاطر شرایط غیر بهداشتی قرنطینه عفونت کرده بود، امیر جوادی‌فر حالش بر اثر ضرب و شتم قبل از بازداشت داشت وخیم‌تر می‌شد، بعد از ۲۴ ساعت گرسنگی ناهار آوردند، ناهار چی بود؟؟!! یک کف دست نان کپک زده و یک پنجم سیب‌زمینی گندیده که مجرمان خطرناک با دست‌های آلوده و زخمی بین ما تقسیم می‌کردند، برای این‌که زنده بمانیم مجبور بودیم آن غذای بسیار کم و فاسد را بخوریم،....

ادامه در لینک زیر
https://tinyurl.com/Kahrizak20

از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده از شاهدان جنایت کهریزک


#کهریزک #جنایت_کهریزک #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech