براندازی و شاخه های آن
1. مبحثی به نام "براندازی" را اگر از میان جنجال ها و هیاهوهای رایج آزاد کنیم، میشود آنرا به بحث گذاشت، تعریف کرد و فهمید.
براندازی در مغزه به چه معنی ست؟ چگونه افرادی خود را برانداز می نامند؟ اهدافشان چیست؟ آیا در یک اتحاد استراتژیک میشود به براندازی رسید؟
2. تعریف #مانوک_خدابخشیان از براندازی "پایین کشیدن سیستم" بود. او معتقد بود قبل از اندیشیدن به براندازی، ابتدا باید ساختاری چندبعدی به نام رژیم جمهوری اسلامی را پدیدارشناسی کرد و از ابعاد/اجزاء بیرونی و درونی آن تعریفی دقیق بدست آورد، بعد کلیت اش را به زیر کشید.
3. مانوک نگاهی عمیق به کانونهای قدرت، نظم نوین جهانی و دگردیسی تاریخی ای که جهان را به فرم امروزین درآورده داشت. پدیده شوروی/بلوک شرق را ریشه ای مطالعه کرده بود و میدانست هر سیستم، از اجزایی درونی/بیرونی و زیرمجموعه های پیدا/نهان تشکیل شده. براندازی او شامل تمامی این اجزا میشد.
4. یک سیستم همیشه بر اساس یک نظم کانونی و ارگانی/پیوسته بنا نمیشود. سیستم هایی چون الیگارشی یا مافیا هر چند تابع یک نظم کانونی/قضایی نیستند که چرخدنده ها بادقت با همدیگر حرکت کنند، اما در عین گسیختگی باز کار میکنند! چطور چنین چیزی ممکن است؟
5. الیگارشی ها و سیستم های مافیایی با ایجاد "تنگنا" (اجتماعی/سیاسی/فرهنگی) و نیز بازوی سرکوب که تضمین بقای آنهاست، یک جامعه را زیر نظام خود کنترل میکنند. جمهوری اسلامی در واقع یک نظام الیگارشی مافیایی است با اجزایی مختلف.
6. مافیا آنچیزی که در فیلمها میبینیم نیست! مافیا یک هسته اقتصادی است که بازوی سرکوب دارد. از طریق زور و زد-و-بند فرصت سازی میکند. رژیم اسلامی مجموعه ای از چند مافیا است که "منافع مشترک" آنها را همسو کرده است. در چنین ساختاری، رقابت نیز وجود دارد که بعد از مدتی به درگیری میرسد.
7. در نظم موجودی که از جمهوری اسلامی میشناسیم، یک ولی فقیه وجود دارد با بازوهای مختلف و تقسیم ثروت و قدرت، حال در مقادیری متفاوت. بسیاری قصد دارند این نظم را "براندازی" کنند، اما "سیستم" را نگه دارند. مثلاً نسرین ستوده را رئیس جمهوری کنند و سازگارا را رئیس مجلس!
8. آیا به چنین کسانی "برانداز" میشود گفت؟ شاید، اما نه آن براندازی که من و شما در ذهن داریم. نکته ی ظریف دقیقاً همینجاست که آنطور که باید به شکل یک گفتمان همگانی درنیامده و درک عمومی از آن ضعیف است. از اینرو، بسیاری متوجه نمیشوند که چرا اتحاد در اپوزیسیون عملاً غیر ممکن است.
9. درک عمومی همچنان بین "طرفدار رژیم" و "مخالف رژیم" گیر کرده! بسیاری هنوز متوجه نمیشوند که چرا با فلان کس که برانداز هم هست نمیشود متحد شد، برای اینکه او میخواهد بخشی از نظام را بربیاندازد، اما کلیت سیستم را حفظ کند. قصد اینگونه براندازان "دگردیسی" است نه به زیر کشیدن سیستم.
10. مثال روز شاید معصومه قمی(مسیح علینژاد) باشد. بعضی معتقدند که او از خود رژیم است، بعضی هم میگویند او برانداز است. جالب اینکه هر دو هم درست میگویند! ظرافت موضوع این است که نظام مورد نظر معصومه آن نیست که ما در نظر داریم. از اینرو بحث پادشاهی/جمهوری خواهی از براندازی حتا مهمتر است.
11. هوشنگ امیراحمدی تا دیروز برای بخشی از مافیا لابی میکرد، امروز برانداز شده. دلیلش چیست؟ برای اینکه آن بخشی از مافیایی که امیراحمدی آنرا در غرب لابی میکند میخواهد جایگزین خامنه ای بشود. مثال دیگر "براندازانی" هستند که از نهادهای غربی حمایت مالی/معنوی میگیرند.
12. برای فهم براندازی، نخست باید آنرا پدیدارشناسی کرد و اهداف و تعلقاتش را شناخت. برای این کار باید به اصولی مشخص پایبند بود. نیز باید نظام جایگزین را از همین امروز تعریف کرد. اینها همه در کنار هم نظام فکری یک برانداز را شکل میدهد. هر براندازی نیاز به کار تئوریک و نظام فکری دارد.
Majid Zohari
@TwitterMamnoe
1. مبحثی به نام "براندازی" را اگر از میان جنجال ها و هیاهوهای رایج آزاد کنیم، میشود آنرا به بحث گذاشت، تعریف کرد و فهمید.
براندازی در مغزه به چه معنی ست؟ چگونه افرادی خود را برانداز می نامند؟ اهدافشان چیست؟ آیا در یک اتحاد استراتژیک میشود به براندازی رسید؟
2. تعریف #مانوک_خدابخشیان از براندازی "پایین کشیدن سیستم" بود. او معتقد بود قبل از اندیشیدن به براندازی، ابتدا باید ساختاری چندبعدی به نام رژیم جمهوری اسلامی را پدیدارشناسی کرد و از ابعاد/اجزاء بیرونی و درونی آن تعریفی دقیق بدست آورد، بعد کلیت اش را به زیر کشید.
3. مانوک نگاهی عمیق به کانونهای قدرت، نظم نوین جهانی و دگردیسی تاریخی ای که جهان را به فرم امروزین درآورده داشت. پدیده شوروی/بلوک شرق را ریشه ای مطالعه کرده بود و میدانست هر سیستم، از اجزایی درونی/بیرونی و زیرمجموعه های پیدا/نهان تشکیل شده. براندازی او شامل تمامی این اجزا میشد.
4. یک سیستم همیشه بر اساس یک نظم کانونی و ارگانی/پیوسته بنا نمیشود. سیستم هایی چون الیگارشی یا مافیا هر چند تابع یک نظم کانونی/قضایی نیستند که چرخدنده ها بادقت با همدیگر حرکت کنند، اما در عین گسیختگی باز کار میکنند! چطور چنین چیزی ممکن است؟
5. الیگارشی ها و سیستم های مافیایی با ایجاد "تنگنا" (اجتماعی/سیاسی/فرهنگی) و نیز بازوی سرکوب که تضمین بقای آنهاست، یک جامعه را زیر نظام خود کنترل میکنند. جمهوری اسلامی در واقع یک نظام الیگارشی مافیایی است با اجزایی مختلف.
6. مافیا آنچیزی که در فیلمها میبینیم نیست! مافیا یک هسته اقتصادی است که بازوی سرکوب دارد. از طریق زور و زد-و-بند فرصت سازی میکند. رژیم اسلامی مجموعه ای از چند مافیا است که "منافع مشترک" آنها را همسو کرده است. در چنین ساختاری، رقابت نیز وجود دارد که بعد از مدتی به درگیری میرسد.
7. در نظم موجودی که از جمهوری اسلامی میشناسیم، یک ولی فقیه وجود دارد با بازوهای مختلف و تقسیم ثروت و قدرت، حال در مقادیری متفاوت. بسیاری قصد دارند این نظم را "براندازی" کنند، اما "سیستم" را نگه دارند. مثلاً نسرین ستوده را رئیس جمهوری کنند و سازگارا را رئیس مجلس!
8. آیا به چنین کسانی "برانداز" میشود گفت؟ شاید، اما نه آن براندازی که من و شما در ذهن داریم. نکته ی ظریف دقیقاً همینجاست که آنطور که باید به شکل یک گفتمان همگانی درنیامده و درک عمومی از آن ضعیف است. از اینرو، بسیاری متوجه نمیشوند که چرا اتحاد در اپوزیسیون عملاً غیر ممکن است.
9. درک عمومی همچنان بین "طرفدار رژیم" و "مخالف رژیم" گیر کرده! بسیاری هنوز متوجه نمیشوند که چرا با فلان کس که برانداز هم هست نمیشود متحد شد، برای اینکه او میخواهد بخشی از نظام را بربیاندازد، اما کلیت سیستم را حفظ کند. قصد اینگونه براندازان "دگردیسی" است نه به زیر کشیدن سیستم.
10. مثال روز شاید معصومه قمی(مسیح علینژاد) باشد. بعضی معتقدند که او از خود رژیم است، بعضی هم میگویند او برانداز است. جالب اینکه هر دو هم درست میگویند! ظرافت موضوع این است که نظام مورد نظر معصومه آن نیست که ما در نظر داریم. از اینرو بحث پادشاهی/جمهوری خواهی از براندازی حتا مهمتر است.
11. هوشنگ امیراحمدی تا دیروز برای بخشی از مافیا لابی میکرد، امروز برانداز شده. دلیلش چیست؟ برای اینکه آن بخشی از مافیایی که امیراحمدی آنرا در غرب لابی میکند میخواهد جایگزین خامنه ای بشود. مثال دیگر "براندازانی" هستند که از نهادهای غربی حمایت مالی/معنوی میگیرند.
12. برای فهم براندازی، نخست باید آنرا پدیدارشناسی کرد و اهداف و تعلقاتش را شناخت. برای این کار باید به اصولی مشخص پایبند بود. نیز باید نظام جایگزین را از همین امروز تعریف کرد. اینها همه در کنار هم نظام فکری یک برانداز را شکل میدهد. هر براندازی نیاز به کار تئوریک و نظام فکری دارد.
Majid Zohari
@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر #برانداز هستید و تعصب بیجا ندارید به سخنان بزرگ مرد براندازی #مانوک_خدابخشیان در رابطه با #مسیح_علینژاد گوش کنید شاید در راه براندازی فریب نخورید
#ShameOnMasihAlinejad
آرتمیس🖤
@TwitterMamnoe
#ShameOnMasihAlinejad
آرتمیس🖤
@TwitterMamnoe