پادشاهی‌خواهان توئیتر
1.25K subscribers
20.4K photos
9.19K videos
158 files
34.2K links
روشنگری تنها راه نجات بشریت از شر خرافه است.
Download Telegram
براندازی و شاخه های آن

1. مبحثی به نام "براندازی" را اگر از میان جنجال ها و هیاهوهای رایج آزاد کنیم، میشود آنرا به بحث گذاشت، تعریف کرد و فهمید.

براندازی در مغزه به چه معنی ست؟ چگونه افرادی خود را برانداز می نامند؟ اهدافشان چیست؟ آیا در یک اتحاد استراتژیک میشود به براندازی رسید؟
2. تعریف #مانوک_خدابخشیان از براندازی "پایین کشیدن سیستم" بود. او معتقد بود قبل از اندیشیدن به براندازی، ابتدا باید ساختاری چندبعدی به نام رژیم جمهوری اسلامی را پدیدارشناسی کرد و از ابعاد/اجزاء بیرونی و درونی آن تعریفی دقیق بدست آورد، بعد کلیت اش را به زیر کشید.
3. مانوک نگاهی عمیق به کانونهای قدرت، نظم نوین جهانی و دگردیسی تاریخی ای که جهان را به فرم امروزین درآورده داشت. پدیده شوروی/بلوک شرق را ریشه ای مطالعه کرده بود و میدانست هر سیستم، از اجزایی درونی/بیرونی و زیرمجموعه های پیدا/نهان تشکیل شده. براندازی او شامل تمامی این اجزا میشد.
4. یک سیستم همیشه بر اساس یک نظم کانونی و ارگانی/پیوسته بنا نمیشود. سیستم هایی چون الیگارشی یا مافیا هر چند تابع یک نظم کانونی/قضایی نیستند که چرخدنده ها بادقت با همدیگر حرکت کنند، اما در عین گسیختگی باز کار میکنند! چطور چنین چیزی ممکن است؟
5. الیگارشی ها و سیستم های مافیایی با ایجاد "تنگنا" (اجتماعی/سیاسی/فرهنگی) و نیز بازوی سرکوب که تضمین بقای آنهاست، یک جامعه را زیر نظام خود کنترل میکنند. جمهوری اسلامی در واقع یک نظام الیگارشی مافیایی است با اجزایی مختلف.
6. مافیا آنچیزی که در فیلمها میبینیم نیست! مافیا یک هسته اقتصادی است که بازوی سرکوب دارد. از طریق زور و زد-و-بند فرصت سازی میکند. رژیم اسلامی مجموعه ای از چند مافیا است که "منافع مشترک" آنها را همسو کرده است. در چنین ساختاری، رقابت نیز وجود دارد که بعد از مدتی به درگیری میرسد.
7. در نظم موجودی که از جمهوری اسلامی میشناسیم، یک ولی فقیه وجود دارد با بازوهای مختلف و تقسیم ثروت و قدرت، حال در مقادیری متفاوت. بسیاری قصد دارند این نظم را "براندازی" کنند، اما "سیستم" را نگه دارند. مثلاً نسرین ستوده را رئیس جمهوری کنند و سازگارا را رئیس مجلس!
8. آیا به چنین کسانی "برانداز" میشود گفت؟ شاید، اما نه آن براندازی که من و شما در ذهن داریم. نکته ی ظریف دقیقاً همینجاست که آنطور که باید به شکل یک گفتمان همگانی درنیامده و درک عمومی از آن ضعیف است. از اینرو، بسیاری متوجه نمیشوند که چرا اتحاد در اپوزیسیون عملاً غیر ممکن است.
9. درک عمومی همچنان بین "طرفدار رژیم" و "مخالف رژیم" گیر کرده! بسیاری هنوز متوجه نمیشوند که چرا با فلان کس که برانداز هم هست نمیشود متحد شد، برای اینکه او میخواهد بخشی از نظام را بربیاندازد، اما کلیت سیستم را حفظ کند. قصد اینگونه براندازان "دگردیسی" است نه به زیر کشیدن سیستم.

‏10. مثال روز شاید معصومه قمی(مسیح علینژاد) باشد. بعضی معتقدند که او از خود رژیم است، بعضی هم میگویند او برانداز است. جالب اینکه هر دو هم درست میگویند! ظرافت موضوع این است که نظام مورد نظر معصومه آن نیست که ما در نظر داریم. از اینرو بحث پادشاهی/جمهوری خواهی از براندازی حتا مهمتر است.

‏11. هوشنگ امیراحمدی تا دیروز برای بخشی از مافیا لابی میکرد، امروز برانداز شده. دلیلش چیست؟ برای اینکه آن بخشی از مافیایی که امیراحمدی آنرا در غرب لابی میکند میخواهد جایگزین خامنه ای بشود. مثال دیگر "براندازانی" هستند که از نهادهای غربی حمایت مالی/معنوی میگیرند.

‏12. برای فهم براندازی، نخست باید آنرا پدیدارشناسی کرد و اهداف و تعلقاتش را شناخت. برای این کار باید به اصولی مشخص پایبند بود. نیز باید نظام جایگزین را از همین امروز تعریف کرد. اینها همه در کنار هم نظام فکری یک برانداز را شکل میدهد. هر براندازی نیاز به کار تئوریک و نظام فکری دارد.

Majid Zohari

@TwitterMamnoe
براندازی و شاخه های آن

1. مبحثی به نام "براندازی" را اگر از میان جنجال ها و هیاهوهای رایج آزاد کنیم، میشود آنرا به بحث گذاشت، تعریف کرد و فهمید.

براندازی در مغزه به چه معنی ست؟ چگونه افرادی خود را برانداز می نامند؟ اهدافشان چیست؟ آیا در یک اتحاد استراتژیک میشود به براندازی رسید؟
2. تعریف #مانوک_خدابخشیان از براندازی "پایین کشیدن سیستم" بود. او معتقد بود قبل از اندیشیدن به براندازی، ابتدا باید ساختاری چندبعدی به نام رژیم جمهوری اسلامی را پدیدارشناسی کرد و از ابعاد/اجزاء بیرونی و درونی آن تعریفی دقیق بدست آورد، بعد کلیت اش را به زیر کشید.
3. مانوک نگاهی عمیق به کانونهای قدرت، نظم نوین جهانی و دگردیسی تاریخی ای که جهان را به فرم امروزین درآورده داشت. پدیده شوروی/بلوک شرق را ریشه ای مطالعه کرده بود و میدانست هر سیستم، از اجزایی درونی/بیرونی و زیرمجموعه های پیدا/نهان تشکیل شده. براندازی او شامل تمامی این اجزا میشد.
4. یک سیستم همیشه بر اساس یک نظم کانونی و ارگانی/پیوسته بنا نمیشود. سیستم هایی چون الیگارشی یا مافیا هر چند تابع یک نظم کانونی/قضایی نیستند که چرخدنده ها بادقت با همدیگر حرکت کنند، اما در عین گسیختگی باز کار میکنند! چطور چنین چیزی ممکن است؟
5. الیگارشی ها و سیستم های مافیایی با ایجاد "تنگنا" (اجتماعی/سیاسی/فرهنگی) و نیز بازوی سرکوب که تضمین بقای آنهاست، یک جامعه را زیر نظام خود کنترل میکنند. جمهوری اسلامی در واقع یک نظام الیگارشی مافیایی است با اجزایی مختلف.
6. مافیا آنچیزی که در فیلمها میبینیم نیست! مافیا یک هسته اقتصادی است که بازوی سرکوب دارد. از طریق زور و زد-و-بند فرصت سازی میکند. رژیم اسلامی مجموعه ای از چند مافیا است که "منافع مشترک" آنها را همسو کرده است. در چنین ساختاری، رقابت نیز وجود دارد که بعد از مدتی به درگیری میرسد.
7. در نظم موجودی که از جمهوری اسلامی میشناسیم، یک ولی فقیه وجود دارد با بازوهای مختلف و تقسیم ثروت و قدرت، حال در مقادیری متفاوت. بسیاری قصد دارند این نظم را "براندازی" کنند، اما "سیستم" را نگه دارند. مثلاً نسرین ستوده را رئیس جمهوری کنند و سازگارا را رئیس مجلس!
8. آیا به چنین کسانی "برانداز" میشود گفت؟ شاید، اما نه آن براندازی که من و شما در ذهن داریم. نکته ی ظریف دقیقاً همینجاست که آنطور که باید به شکل یک گفتمان همگانی درنیامده و درک عمومی از آن ضعیف است. از اینرو، بسیاری متوجه نمیشوند که چرا اتحاد در اپوزیسیون عملاً غیر ممکن است.
9. درک عمومی همچنان بین "طرفدار رژیم" و "مخالف رژیم" گیر کرده! بسیاری هنوز متوجه نمیشوند که چرا با فلان کس که برانداز هم هست نمیشود متحد شد، برای اینکه او میخواهد بخشی از نظام را بربیاندازد، اما کلیت سیستم را حفظ کند. قصد اینگونه براندازان "دگردیسی" است نه به زیر کشیدن سیستم.

‏10. مثال روز شاید معصومه قمی(مسیح علینژاد) باشد. بعضی معتقدند که او از خود رژیم است، بعضی هم میگویند او برانداز است. جالب اینکه هر دو هم درست میگویند! ظرافت موضوع این است که نظام مورد نظر معصومه آن نیست که ما در نظر داریم. از اینرو بحث پادشاهی/جمهوری خواهی از براندازی حتا مهمتر است.

‏11. هوشنگ امیراحمدی تا دیروز برای بخشی از مافیا لابی میکرد، امروز برانداز شده. دلیلش چیست؟ برای اینکه آن بخشی از مافیایی که امیراحمدی آنرا در غرب لابی میکند میخواهد جایگزین خامنه ای بشود. مثال دیگر "براندازانی" هستند که از نهادهای غربی حمایت مالی/معنوی میگیرند.

‏12. برای فهم براندازی، نخست باید آنرا پدیدارشناسی کرد و اهداف و تعلقاتش را شناخت. برای این کار باید به اصولی مشخص پایبند بود. نیز باید نظام جایگزین را از همین امروز تعریف کرد. اینها همه در کنار هم نظام فکری یک برانداز را شکل میدهد. هر براندازی نیاز به کار تئوریک و نظام فکری دارد.

Majid Zohari

@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فریب_نخوریم
وقتی میگوییم #مسیح_علینژاد مهره گلوبالیست ها و تیم #حجاریان است عده ای گلوپاره میکنند که دایی جان ناپلئونی فکر نکنیم
#مانوک_خدابخشیان در رابطه با پروژه مسیح به ما هشدار داده بود و امروز شاهد حضور این مهره در کنار جورج سوروس در کنفرانس داووس هستیم.
#نه_به_خمینی_زنانه

آرتمیس

@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا #بختیار آخرین نخست وزیر #شاه بود یا اولین رئیس جمهور، جمهوری ایران؟
فردی که پرانتز سیاه #خمینیسم را باز کرد!
بشنویم از #مانوک_خدابخشیان

Milad M

@TwitterMamnoe
سیستم ایمنی یک جامعه را میشود از طریق "بخش تولید فرهنگ" از کار انداخت و سپس آنرا تسخیر کرد. این فروپاشی درونی یک پروسه است که از چند سویه هدایت میشود. این اتفاق در دوره شاه افتاد و زمینه را برای مهندسی شورش 57 توسط قدرت های مسلط جهانی (گلوبالیسم) فراهم کرد.

.در بخش آموزشی، دانشگاه های کشور عملاً در دست اساتید چپ بود. عایدی آموزش این اساتید دانشجویانی بودند که با خواندن یک جزوه ترجمه درجه چندم لنین احساس خود-علامه-پنداری به آنها دست میداد و حس ویرانگری در آنها تحریک میشد. بسیاری از مدارس بویژه در نقاط محروم و جنوب شهر نیز به همچنین.
عمده انتشاراتی های کشور در دست چپی ها بود. حساب کنید وقتی اکثریت انتشاراتی های یک کشور مثل ایران را چپی ها بچرخانند، عملاً کتابهایی که منتشر خواهند شد خط چپ را تبلیغ خواهند کرد و راه را بر کتاب های مفید خواهند بست. کتابفروشی های تهران غالبا چپی بودند، بجز چند استثنا.
چپی ها در موسسات آموزشی برای نوباوگان/کودکان حضور سنگین داشتند و کتابهای آنها بوفور چاپ/منتشر میشد. شاید بشود از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یاد کرد که علاوه بر کارهای گرانسنگ، زمینه ساز نشر آثاری چون ماهی سیاه کوچولو و دیگر آثار چپی بود که به بدآموزی های گسترده انجامید.
برای مثال، جوانکی نفهم به اسم صمد بهرنگی یا دیگر اوباش چپ نظیر او را با یک پروپاگاندای سیستماتیک به عرش رساندند و به الگوی فکری جامعه تبدیل کردند! وقتی دروازه بخش فرهنگی به اینگونه افراد باز باشد، پخش و خوانش آثار بدآموز آنها در بطن جامعه تضمین خواهد شد.
اکثریت مترجمین ما چپ بودند. به تبع آن، آثاری که ترجمه میکردند نیز از همین رسته بود. انتشاراتی ها که در بالا ذکر شد در یک همکاری تنگاتنگ با این مترجمین، تولیدات زیانبار این افراد را در جامعه پخش میکردند و باعث ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن جامعه یعنی روحیه میهن پرستی میشدند.
نویسندگان با گرایش چپ نیازی به معرفی ندارند! اینها کل گفتمان روشنفکری دست شان بود. برای مثال، جلال آل احمد که بواقع یک اکتیویست بود را "متفکر سیاسی"، شاملو که فردی کم استعداد و باری به هر جهت بود را "قله شعر" و ساعدی که فارسی را درست بلد نبود بنویسد "گوهر مراد" ما بود!
کشورهای خارجی در دخالتی مستقیم، به بسترسازی تحرکات مخرب چپ یاری می رساندند. شاید نمونه برجسته آن "ده شب شعر انستیتو گوته" باشد که بقصد سازماندهی و جااندازی تفکر چپ و تبدیل آن به گفتمان مسلط ضد پادشاهی برپا شده بود.
نباید رخنه چپ در رسانه ملی را از یاد برد. تولیدات منحط ضد ناسیونالیستی و تزریق حس خود-کم-بینی به شهروند ایرانی را با سریال هایی چون دایی جان ناپلئون پیش بردند. با این سریال، جلوی خرد نقاد نوپای جامعه شهروندی ایران و پرسشگری عمومی را گرفتند و باورهای قضا-قدری را بازسازی کردند!
دایی جان ناپلئون سریالی بسیار خوش ساخت بود که با تولیدات شبکه BBC پهلو میزد و بیننده را یاد همین شبکه می انداخت! کلاً از لحاظ فرم، ساخت، کارگردانی، شباهتی به دیگر سریال های داخلی نداشت. زنده یاد #مانوک_خدابخشیان معتقد بود که ساخت این سریال حاصل یک توطئه و برنامه قبلی بود.
در رادیو ملی، چپی هایی مثل هوشنگ ابتهاج رخنه کردند و راه را بر ورود دیگر چپی ها و به حاشیه راندن هنرمندان واقعی گشودند. یک چپی -درست مثل غده سرطانی- وقتی بدن را آلوده کرد، گسترش می یابد و اجزای بدن را از کار می اندازد!
ایمنی بدن ایران ما را اینگونه از کار انداختند...

Majid Zohari

@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Majid Zohari
کاری که "مرد میدان ساحل" کرد نشان داد که یقول #مانوک_خدابخشیان «یک دست صدا دارد!»
به احترام این انسان مبارز کلاه از سر برمیداریم 🙏

👑تیمسار سپهبد خلبان نادر جهانبانی👑
او یک پادشاهی خواه بود!

۴١ سال است که تمامی پادشاهی خواهان به دریا و رودخانه انداخته یا به کلی سر به نیست می‌شوند

ولی اپوزسيون جمهوری‌خواه آزادانه از درون زندان بیانیه میدهند🤔

چه تفاوتیست بین این دو؟!

مگر هر دو مبارز برانداز نیستن؟

ذهنتان را باز کنید🙏
#KingdomWithPahlavi


@TwitterMamnoe
سیستم ایمنی یک جامعه را میشود از طریق "بخش تولید فرهنگ" از کار انداخت و سپس آنرا تسخیر کرد. این فروپاشی درونی یک پروسه است که از چند سویه هدایت میشود. این اتفاق در دوره شاه افتاد و زمینه را برای مهندسی شورش 57 توسط قدرت های مسلط جهانی (گلوبالیسم) فراهم کرد.

.در بخش آموزشی، دانشگاه های کشور عملاً در دست اساتید چپ بود. عایدی آموزش این اساتید دانشجویانی بودند که با خواندن یک جزوه ترجمه درجه چندم لنین احساس خود-علامه-پنداری به آنها دست میداد و حس ویرانگری در آنها تحریک میشد. بسیاری از مدارس بویژه در نقاط محروم و جنوب شهر نیز به همچنین.
عمده انتشاراتی های کشور در دست چپی ها بود. حساب کنید وقتی اکثریت انتشاراتی های یک کشور مثل ایران را چپی ها بچرخانند، عملاً کتابهایی که منتشر خواهند شد خط چپ را تبلیغ خواهند کرد و راه را بر کتاب های مفید خواهند بست. کتابفروشی های تهران غالبا چپی بودند، بجز چند استثنا.
چپی ها در موسسات آموزشی برای نوباوگان/کودکان حضور سنگین داشتند و کتابهای آنها بوفور چاپ/منتشر میشد. شاید بشود از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یاد کرد که علاوه بر کارهای گرانسنگ، زمینه ساز نشر آثاری چون ماهی سیاه کوچولو و دیگر آثار چپی بود که به بدآموزی های گسترده انجامید.
برای مثال، جوانکی نفهم به اسم صمد بهرنگی یا دیگر اوباش چپ نظیر او را با یک پروپاگاندای سیستماتیک به عرش رساندند و به الگوی فکری جامعه تبدیل کردند! وقتی دروازه بخش فرهنگی به اینگونه افراد باز باشد، پخش و خوانش آثار بدآموز آنها در بطن جامعه تضمین خواهد شد.
اکثریت مترجمین ما چپ بودند. به تبع آن، آثاری که ترجمه میکردند نیز از همین رسته بود. انتشاراتی ها که در بالا ذکر شد در یک همکاری تنگاتنگ با این مترجمین، تولیدات زیانبار این افراد را در جامعه پخش میکردند و باعث ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن جامعه یعنی روحیه میهن پرستی میشدند.
نویسندگان با گرایش چپ نیازی به معرفی ندارند! اینها کل گفتمان روشنفکری دست شان بود. برای مثال، جلال آل احمد که بواقع یک اکتیویست بود را "متفکر سیاسی"، شاملو که فردی کم استعداد و باری به هر جهت بود را "قله شعر" و ساعدی که فارسی را درست بلد نبود بنویسد "گوهر مراد" ما بود!
کشورهای خارجی در دخالتی مستقیم، به بسترسازی تحرکات مخرب چپ یاری می رساندند. شاید نمونه برجسته آن "ده شب شعر انستیتو گوته" باشد که بقصد سازماندهی و جااندازی تفکر چپ و تبدیل آن به گفتمان مسلط ضد پادشاهی برپا شده بود.
نباید رخنه چپ در رسانه ملی را از یاد برد. تولیدات منحط ضد ناسیونالیستی و تزریق حس خود-کم-بینی به شهروند ایرانی را با سریال هایی چون دایی جان ناپلئون پیش بردند. با این سریال، جلوی خرد نقاد نوپای جامعه شهروندی ایران و پرسشگری عمومی را گرفتند و باورهای قضا-قدری را بازسازی کردند!
دایی جان ناپلئون سریالی بسیار خوش ساخت بود که با تولیدات شبکه BBC پهلو میزد و بیننده را یاد همین شبکه می انداخت! کلاً از لحاظ فرم، ساخت، کارگردانی، شباهتی به دیگر سریال های داخلی نداشت. زنده یاد #مانوک_خدابخشیان معتقد بود که ساخت این سریال حاصل یک توطئه و برنامه قبلی بود.
در رادیو ملی، چپی هایی مثل هوشنگ ابتهاج رخنه کردند و راه را بر ورود دیگر چپی ها و به حاشیه راندن هنرمندان واقعی گشودند. یک چپی -درست مثل غده سرطانی- وقتی بدن را آلوده کرد، گسترش می یابد و اجزای بدن را از کار می اندازد!
ایمنی بدن ایران ما را اینگونه از کار انداختند...

Majid Zohari

@TwitterMamnoe
زنده یاد #مانوک_خدابخشیان:
هرگاه اسم این ۵نفر را شنیدید شک نکنید ،اینها کاری رو انجام نمیدن مگر ماموریتی داشته باشند)
۱.مهرانگیز کار
۲.مسیح علینژاد
۳.علی افشاری
۴.اکبر گنجی
۵.....
نفر پنجم را نام ببرید اگر صحبتهای ایشون خاطرتون هست ؟

#KingdomWithPahIavi

پدرژپتو(or**)🛇

@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنده یاد #مانوک_خدابخشیان:
ما باید موج ضد پوتین، ضد روسیه بازی میکردیم و میبردیم. شما باید یک موجی بسازید مثل سونامی علیه پوتین و شرکاش در ملاتاریا، وگرنه شما بدجوری خواهید باخت.
#IraniansWantRussiaOut

بابک ِ وزیر

@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ژنرال
غلامرضا منصوری دیدین.... این فقط یکی شون بود که صداش در اومد و از دستشان در رفت پس اون شکلی ماست مالی اش کردن.. خیلی موارد مشابه صداشو در نمیارن.. در کل سقوط سیستم ج.ا کاملا مسیر خودش درست داره میره

ژنرال
مردی که جواب همه سوال رو میدانست و قبل اینکه فوت کنه داستان رو تا پایان گفت
#نسل_شیک_پاسارگادی
#مانوک_خدابخشیان



@TwitterMamnoe
به توصیه #مانوک_خدابخشیان، دوستانی موج ضد روسی راه انداختند؛ نه‌تنها حمایت نشد، عده‌ای حتا به آن سنگ‌اندازی کردند!
امروز که 5000 سرباز/مزدور چینی به ایران وارد شده تا از سرمایه‌گذاری چین بر علیه ملت ایران حفاظت کنند، لااقل موج ضد چینی براه بیاندازید!

‏لابد الان سروکله‌ی اساتید اخلاق توییتری پیدا می‌شود و به بهانه‌ی "جلوگیری از بیگانه‌ستیزی" می‌خواهند صدای اعتراض ما به استعمارگری چین را خاموش کنند، همانگونه که این کار را هنگام موج روسی کردند! ننگ بر شما، و ننگ بر چین کمونیست و روسیه پوتین!

https://www.thenews.com.pk/print/525130-5-000-chinese-soldiers-to-protect-rs4-382-bn-investment-in-iran


Majid Zohari

@TwitterMamnoe
آن روز که پروژه 4h تکمیل شد
رژیم هیچ رو در تهران دفن خواهن کرد

#مانوک_خدابخشیان

ژنرال

@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دقیق ترین #تحلیل تاریخ چهل ساله ایران و خاور میانه از زبان محبوب ترین تحلیل گر سیاسی ایران

#مانوک_خدابخشیان
#از_پاسارگاد_تا_شهیاد

👑el~naz☆💙

@TwitterMamnoe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎀ایران چگونه ایرانی خواهد بود؟
🎀ایرانی که از هر کشوری که در نظر بگیرید زیباتر خواهد بود...
#NewYear2021 🎀مانوک عزیز روحت شاد🎀

#مانوک_خدابخشیان
#پیوند_شاه_و_ملت
#پیمان_نوین
#وکیل_ملت

ARIAMEHR

@TwitterMamnoe
سیستم ایمنی یک جامعه را میشود از طریق "بخش تولید فرهنگ" از کار انداخت و سپس آنرا تسخیر کرد. این فروپاشی درونی یک پروسه است که از چند سویه هدایت میشود. این اتفاق در دوره شاه افتاد و زمینه را برای مهندسی شورش 57 توسط قدرت های مسلط جهانی (گلوبالیسم) فراهم کرد.

.در بخش آموزشی، دانشگاه های کشور عملاً در دست اساتید چپ بود. عایدی آموزش این اساتید دانشجویانی بودند که با خواندن یک جزوه ترجمه درجه چندم لنین احساس خود-علامه-پنداری به آنها دست میداد و حس ویرانگری در آنها تحریک میشد. بسیاری از مدارس بویژه در نقاط محروم و جنوب شهر نیز به همچنین.
عمده انتشاراتی های کشور در دست چپی ها بود. حساب کنید وقتی اکثریت انتشاراتی های یک کشور مثل ایران را چپی ها بچرخانند، عملاً کتابهایی که منتشر خواهند شد خط چپ را تبلیغ خواهند کرد و راه را بر کتاب های مفید خواهند بست. کتابفروشی های تهران غالبا چپی بودند، بجز چند استثنا.
چپی ها در موسسات آموزشی برای نوباوگان/کودکان حضور سنگین داشتند و کتابهای آنها بوفور چاپ/منتشر میشد. شاید بشود از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یاد کرد که علاوه بر کارهای گرانسنگ، زمینه ساز نشر آثاری چون ماهی سیاه کوچولو و دیگر آثار چپی بود که به بدآموزی های گسترده انجامید.
برای مثال، جوانکی نفهم به اسم صمد بهرنگی یا دیگر اوباش چپ نظیر او را با یک پروپاگاندای سیستماتیک به عرش رساندند و به الگوی فکری جامعه تبدیل کردند! وقتی دروازه بخش فرهنگی به اینگونه افراد باز باشد، پخش و خوانش آثار بدآموز آنها در بطن جامعه تضمین خواهد شد.
اکثریت مترجمین ما چپ بودند. به تبع آن، آثاری که ترجمه میکردند نیز از همین رسته بود. انتشاراتی ها که در بالا ذکر شد در یک همکاری تنگاتنگ با این مترجمین، تولیدات زیانبار این افراد را در جامعه پخش میکردند و باعث ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن جامعه یعنی روحیه میهن پرستی میشدند.
نویسندگان با گرایش چپ نیازی به معرفی ندارند! اینها کل گفتمان روشنفکری دست شان بود. برای مثال، جلال آل احمد که بواقع یک اکتیویست بود را "متفکر سیاسی"، شاملو که فردی کم استعداد و باری به هر جهت بود را "قله شعر" و ساعدی که فارسی را درست بلد نبود بنویسد "گوهر مراد" ما بود!
کشورهای خارجی در دخالتی مستقیم، به بسترسازی تحرکات مخرب چپ یاری می رساندند. شاید نمونه برجسته آن "ده شب شعر انستیتو گوته" باشد که بقصد سازماندهی و جااندازی تفکر چپ و تبدیل آن به گفتمان مسلط ضد پادشاهی برپا شده بود.
نباید رخنه چپ در رسانه ملی را از یاد برد. تولیدات منحط ضد ناسیونالیستی و تزریق حس خود-کم-بینی به شهروند ایرانی را با سریال هایی چون دایی جان ناپلئون پیش بردند. با این سریال، جلوی خرد نقاد نوپای جامعه شهروندی ایران و پرسشگری عمومی را گرفتند و باورهای قضا-قدری را بازسازی کردند!
دایی جان ناپلئون سریالی بسیار خوش ساخت بود که با تولیدات شبکه BBC پهلو میزد و بیننده را یاد همین شبکه می انداخت! کلاً از لحاظ فرم، ساخت، کارگردانی، شباهتی به دیگر سریال های داخلی نداشت. زنده یاد #مانوک_خدابخشیان معتقد بود که ساخت این سریال حاصل یک توطئه و برنامه قبلی بود.
در رادیو ملی، چپی هایی مثل هوشنگ ابتهاج رخنه کردند و راه را بر ورود دیگر چپی ها و به حاشیه راندن هنرمندان واقعی گشودند. یک چپی -درست مثل غده سرطانی- وقتی بدن را آلوده کرد، گسترش می یابد و اجزای بدن را از کار می اندازد!
ایمنی بدن ایران ما را اینگونه از کار انداختند...

Majid Zohari

@TwitterMamnoe