۱۳ آبان، #سالگرد_کشته_شدن_ستار_بهشتی در زندان
«به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمیبندی. میگویم کاری انجام نمیدهم که لازم به بستن دهانم باشد میگویند وراجی زیاد میکنی، میگویم چیزی که میبینم ومی شنوم را مینویسم، میگویند هر کاری بخواهیم میکنیم هر رفتاری را انجام میدهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده!»
جملات بالا آخرین حرفهای #ستار_بهشتی در وبلاگش بود؛ وبلاگی که موجب مرگ وی شد.
او که متولد ۱۳۵۶ و ۳۵ ساله بود، با شغل کارگری روزگار میگذراند. تا سوم راهنمایی تحصیل کرده و با مادر پیرش در شهرستان محروم رباط کریم زندگی میکرد. در کوچه ای به پهنای یک متر و در خانه ای که به روایت "محمدنوری زاد"، خانه نبود: «یک حداقل فضای ممکن بود به اسم سرپناه... و زیراندازی که فرش و قالی و قالیچه و گلیم و جاجیم نبود. پتو بود. با مختصری وسایل زندگی»
یاد و نامش گرامیباد🌹
@akhbaresetad
«به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمیبندی. میگویم کاری انجام نمیدهم که لازم به بستن دهانم باشد میگویند وراجی زیاد میکنی، میگویم چیزی که میبینم ومی شنوم را مینویسم، میگویند هر کاری بخواهیم میکنیم هر رفتاری را انجام میدهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده!»
جملات بالا آخرین حرفهای #ستار_بهشتی در وبلاگش بود؛ وبلاگی که موجب مرگ وی شد.
او که متولد ۱۳۵۶ و ۳۵ ساله بود، با شغل کارگری روزگار میگذراند. تا سوم راهنمایی تحصیل کرده و با مادر پیرش در شهرستان محروم رباط کریم زندگی میکرد. در کوچه ای به پهنای یک متر و در خانه ای که به روایت "محمدنوری زاد"، خانه نبود: «یک حداقل فضای ممکن بود به اسم سرپناه... و زیراندازی که فرش و قالی و قالیچه و گلیم و جاجیم نبود. پتو بود. با مختصری وسایل زندگی»
یاد و نامش گرامیباد🌹
@akhbaresetad