— https://t.me/polarb3ear
آگورافوبیا.
« دست در دست هم خیابان را میپیمودیم. از من پرسید دست چه کسی را نگه داشتهام و من با لبخند به روح تو نگاه کردم، زمزمه کردم: هیچکس.»
روز اخر مدرسه مدیر رو درحال سخنرانیش از پله ها هول دادی پایین. چون زیر سن قانونی بودی به جای زندان بردنت بیمارستان روانی، شانس اوردی نه؟ قتل بار دومش تازه لذت بخش میشه.
آگورافوبیا.
« دست در دست هم خیابان را میپیمودیم. از من پرسید دست چه کسی را نگه داشتهام و من با لبخند به روح تو نگاه کردم، زمزمه کردم: هیچکس.»
روز اخر مدرسه مدیر رو درحال سخنرانیش از پله ها هول دادی پایین. چون زیر سن قانونی بودی به جای زندان بردنت بیمارستان روانی، شانس اوردی نه؟ قتل بار دومش تازه لذت بخش میشه.
— https://t.me/Cabbit_UwU
اختلال دو قطبی.
« مرد همینطور که بدن نحیف زن را به خود می فشرد اشک هایش را پاک کرد. قطرات باران، از خواب پریدن، او هنوز آنجا بود.»
با پنج تا نیگا گروپ زدی و والدینت فرستادنت بیمارستان روانی.
اختلال دو قطبی.
« مرد همینطور که بدن نحیف زن را به خود می فشرد اشک هایش را پاک کرد. قطرات باران، از خواب پریدن، او هنوز آنجا بود.»
با پنج تا نیگا گروپ زدی و والدینت فرستادنت بیمارستان روانی.
— https://t.me/Queen0fdisaster0
الکلیسم.
« شرابِ تلخ من، ترک تو تسکینم نداد. بی تو بودن هم همچو با تو بودن سهمگین است. »
جلوی ماشین درحال حرکت وایسادی تا زیرت کنه ولی راننده ترمز گرفت، انقدر عصبانی شدی که به راننده حمله کردی و با قفل فرمون کشتیش.
الکلیسم.
« شرابِ تلخ من، ترک تو تسکینم نداد. بی تو بودن هم همچو با تو بودن سهمگین است. »
جلوی ماشین درحال حرکت وایسادی تا زیرت کنه ولی راننده ترمز گرفت، انقدر عصبانی شدی که به راننده حمله کردی و با قفل فرمون کشتیش.
— https://t.me/vtwilder
اختلال انفجار خشم متناوب.
« بیدار که شدم فکر کردم تنهایم اما او آنجا بود، کنار دست من.»
چون غذایی که سفارش دادی باب میلت نبود صندلی رو کوبیدی تو صورت گارسون، رفتی به اشپزخونه و یا ماهیتابهی داغ سراشپز رو کتک زدی و دراخر سر اشپزی که غذا رو پخته بود روی اجاق پختی.
اختلال انفجار خشم متناوب.
« بیدار که شدم فکر کردم تنهایم اما او آنجا بود، کنار دست من.»
چون غذایی که سفارش دادی باب میلت نبود صندلی رو کوبیدی تو صورت گارسون، رفتی به اشپزخونه و یا ماهیتابهی داغ سراشپز رو کتک زدی و دراخر سر اشپزی که غذا رو پخته بود روی اجاق پختی.
— https://t.me/Channlkai
بولیمیا.
« مزهشون رو دوست دارم. آه، مزهی چی رو؟ معلومه، لبای تو رو.»
وقتی اومدی خونه و دیدی کسی نیست تصمیم گرفتی خونه رو آتیش بزنی تا دیگه هیچوقت تنهات نذارن.
بولیمیا.
« مزهشون رو دوست دارم. آه، مزهی چی رو؟ معلومه، لبای تو رو.»
وقتی اومدی خونه و دیدی کسی نیست تصمیم گرفتی خونه رو آتیش بزنی تا دیگه هیچوقت تنهات نذارن.
— https://t.me/AKAneverland
اختلال اضطراب فراگیر.
«اینکه میشنیدم با وجود دیوانگیام دوستم دارید دلپذیر ترین لحظه زندگیام بود. حالا میتوانم آزاد شوم، از بند خویش.»
تصمیم گرفتی اکست رو با ماشین زیر کنی ولی اشتباهی یه پیرزن رو زیر کردی. بعدش از عذاب وجدان خودت خودت رو تحویل دادی و توی زندان هم هر شب خوابشو دیدی تا وقتی که دیوونه شدی.
اختلال اضطراب فراگیر.
«اینکه میشنیدم با وجود دیوانگیام دوستم دارید دلپذیر ترین لحظه زندگیام بود. حالا میتوانم آزاد شوم، از بند خویش.»
تصمیم گرفتی اکست رو با ماشین زیر کنی ولی اشتباهی یه پیرزن رو زیر کردی. بعدش از عذاب وجدان خودت خودت رو تحویل دادی و توی زندان هم هر شب خوابشو دیدی تا وقتی که دیوونه شدی.
— https://t.me/littlEPinkl
اختلال شخص زدایی- واقعیت زدایی.
« بانوی مو حنایی من، اینک که به پایان کار رسیدهام اندوهگین نیستم زیرا دوباره میتوانم تو را ملاقات کنم.»
وقتی داشتی از بانک دزدی میکردی و همه چیز خوب پیش رفته بود از خواب بیدار شدی و انقدر عصبانی شدی که بچهی خودت رو خفه کردی و بعدشم همسرت رو با چکش کشتی.
اختلال شخص زدایی- واقعیت زدایی.
« بانوی مو حنایی من، اینک که به پایان کار رسیدهام اندوهگین نیستم زیرا دوباره میتوانم تو را ملاقات کنم.»
وقتی داشتی از بانک دزدی میکردی و همه چیز خوب پیش رفته بود از خواب بیدار شدی و انقدر عصبانی شدی که بچهی خودت رو خفه کردی و بعدشم همسرت رو با چکش کشتی.
— https://t.me/sadbitch69
اختلال پایکا.
«خدای من هنوز هم دوستش دارم. اصلا چطور میتوانم نداشته باشم؟ چطور کسی میتواند آن چشم های درخشان را ببیند و عاشقشان نشود. آن چشم هایی که با وجود مردگی صاحبشان هنوز هم میدرخشند. آه، عاشقانه است.»
کراشت رو چون با رو بهترین دوستت کراش داشت کشتی و بدنش رو توی خونتون مثل یه عروسک نگه داشتی، وقتی به مامانت گفتی توی اتاقت نره دیر شده بود چون اون همونموقع هم دیگه رفته بود تو.
اختلال پایکا.
«خدای من هنوز هم دوستش دارم. اصلا چطور میتوانم نداشته باشم؟ چطور کسی میتواند آن چشم های درخشان را ببیند و عاشقشان نشود. آن چشم هایی که با وجود مردگی صاحبشان هنوز هم میدرخشند. آه، عاشقانه است.»
کراشت رو چون با رو بهترین دوستت کراش داشت کشتی و بدنش رو توی خونتون مثل یه عروسک نگه داشتی، وقتی به مامانت گفتی توی اتاقت نره دیر شده بود چون اون همونموقع هم دیگه رفته بود تو.
— https://t.me/the_birds_of_paradise
کلپتومنیا.
« همانطور که داخل راهرو حرکت میکرد زیر لب آواز خواند، همه در روز عروسیشان خوشحالند. نه؟»
بعد از کتک زدن هیتر انیمه مورد علاقت بلند شدی و خیلی ریلکس لبخند زدی و گفتی: «ناهار چی بخوریم؟» کسی که کتک زدی پسر شهردار بود پس تا پنج سال بعد ناهار رو توی بیمارستان روانی خوردی.
کلپتومنیا.
« همانطور که داخل راهرو حرکت میکرد زیر لب آواز خواند، همه در روز عروسیشان خوشحالند. نه؟»
بعد از کتک زدن هیتر انیمه مورد علاقت بلند شدی و خیلی ریلکس لبخند زدی و گفتی: «ناهار چی بخوریم؟» کسی که کتک زدی پسر شهردار بود پس تا پنج سال بعد ناهار رو توی بیمارستان روانی خوردی.
— https://t.me/lee7now
دلیریوم.
« کلبهی آن زوج پس از گذشت دهه ها، همچنان میزبان روح آن دو بود.»
بعد از اینکه حیوون خونگیت با یه موتور تصادف کرد و بر اصر زخم عفونت کرده مرد دامپزشکش و اون موتور سوار رو با قلادهش خفه کردی و بعد جسدشون رو به شکل دار زده شده اویزون کردی از سقف. هه هه.
دلیریوم.
« کلبهی آن زوج پس از گذشت دهه ها، همچنان میزبان روح آن دو بود.»
بعد از اینکه حیوون خونگیت با یه موتور تصادف کرد و بر اصر زخم عفونت کرده مرد دامپزشکش و اون موتور سوار رو با قلادهش خفه کردی و بعد جسدشون رو به شکل دار زده شده اویزون کردی از سقف. هه هه.
— https://t.me/Call_mee_lili
پایرومانیا.
«صدای نفس نفس و گریه هایی که فقط تو مجاز به شنیدنشان هستی کافی نیست تا مفهوم عشق را دریابی؟»
با شعله افکن رفتی تو دفتر مدیریت یه اکادمی و تا وقتی معاونا و مدیر کاملا همراه مدارک از بین نرفتن بیرون نرفتی.
پایرومانیا.
«صدای نفس نفس و گریه هایی که فقط تو مجاز به شنیدنشان هستی کافی نیست تا مفهوم عشق را دریابی؟»
با شعله افکن رفتی تو دفتر مدیریت یه اکادمی و تا وقتی معاونا و مدیر کاملا همراه مدارک از بین نرفتن بیرون نرفتی.
— https://t.me/Hopeless_Funeral
تریکوتیلومانیا.
«با تو، برای ابدیت.»
شاید صداهای توی سرت باید از دستور دادن بهت دست برمیداشتن چون اینطوری بهتر میتونستی پوست صورت مقتول هات رو جدا کنی.
تریکوتیلومانیا.
«با تو، برای ابدیت.»
شاید صداهای توی سرت باید از دستور دادن بهت دست برمیداشتن چون اینطوری بهتر میتونستی پوست صورت مقتول هات رو جدا کنی.
— https://t.me/cotardgraveyardl
نکروفیلیا.
«نقشه ی آن ها خیلی ساده بود: ماندن در کنار یکدیگر برای باقی عمرشان.»
شاید نباید وقتی گورکن داشت مراسم انجام میداد پونزدهیم نبش قبرت رو انجام میدادی.
نکروفیلیا.
«نقشه ی آن ها خیلی ساده بود: ماندن در کنار یکدیگر برای باقی عمرشان.»
شاید نباید وقتی گورکن داشت مراسم انجام میداد پونزدهیم نبش قبرت رو انجام میدادی.
— https://t.me/Phoenix_28hell
اختلال شخصیت وسواسی-جبری.
«می گویند که هیچ چیز همیشگی نیست اما من به این موضوع ایمان کامل دارم که در زندگی بعضی از آدم ها، عشق، حتی پس از مرگ آن ها نیز به زندگی ادامه می دهد.»
تو جاهای مختلف خوابت برد و بدترینش وقتی بود که توی هواپیما بودی، شاید چون تو خلبان بودی و باعث مرگ بیش از صد نفر شدی.
اختلال شخصیت وسواسی-جبری.
«می گویند که هیچ چیز همیشگی نیست اما من به این موضوع ایمان کامل دارم که در زندگی بعضی از آدم ها، عشق، حتی پس از مرگ آن ها نیز به زندگی ادامه می دهد.»
تو جاهای مختلف خوابت برد و بدترینش وقتی بود که توی هواپیما بودی، شاید چون تو خلبان بودی و باعث مرگ بیش از صد نفر شدی.
— https://t.me/Metanoia_vague
اختلال شخصیت اسکیزوئید.
« - میخوای برات یه قصه تعریف کنم که آخرشو نمیدونم؟
+ تعریف کن
- دوستت دارم.»
پشمام، تو جدی با پوست صورت بهترین دوستت ماسک درست کردی و به مهمونی هالوین رفتی؟
اختلال شخصیت اسکیزوئید.
« - میخوای برات یه قصه تعریف کنم که آخرشو نمیدونم؟
+ تعریف کن
- دوستت دارم.»
پشمام، تو جدی با پوست صورت بهترین دوستت ماسک درست کردی و به مهمونی هالوین رفتی؟
— https://t.me/Adenine_and_Thymine
اختلال شخصیتی خودشیفته.
« من زنده ام و دوستت دارم: این خودش خیلی چیزهاست.»
رقیبت داشت ازت جلو میزد، از این بگذریم. وقتی داشتی با خونِ اون خودت رو میشستی حس بدی نداشتی؟
اختلال شخصیتی خودشیفته.
« من زنده ام و دوستت دارم: این خودش خیلی چیزهاست.»
رقیبت داشت ازت جلو میزد، از این بگذریم. وقتی داشتی با خونِ اون خودت رو میشستی حس بدی نداشتی؟
— https://t.me/Ineedaicedcoffee
اختلال شخصیت وابسته.
«+ وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را میخواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج.
- پس، تو به عمد مرا رنج میدهی؟
+ بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم.»
چون شنیدی که اون خودش رو بزرگترین فنِ خوانندهی مورد علاقت صدا میکنه و آهنگ مورد علاقت هم مورد علاقشه دزدیدیش، شکنجهش کردی و توی زیرزمین زندانیش کردی.
اختلال شخصیت وابسته.
«+ وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را میخواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج.
- پس، تو به عمد مرا رنج میدهی؟
+ بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم.»
چون شنیدی که اون خودش رو بزرگترین فنِ خوانندهی مورد علاقت صدا میکنه و آهنگ مورد علاقت هم مورد علاقشه دزدیدیش، شکنجهش کردی و توی زیرزمین زندانیش کردی.
— https://t.me/MyPhosphophyllite
اختلال شخصیت پارانوئید.
«تو روحم را می شکافی. نیمی از من اندوه است و نیمی دیگر امید... عاشق هیچکس نبوده ام به جز تو.»
چون اون یه حرومزادهی مزخرف بود شکمش رو پاره کردی و همینطور که زنده بود مجبورش کردی زخم و داخل بدن خودش رو نگاه کنه. به لطفت زنده موند و حتی یاد گرفت ادم بهتری باشه ولی خب، توی بیمارستان روانی هم ادمای خوب پیدا میشه.
اختلال شخصیت پارانوئید.
«تو روحم را می شکافی. نیمی از من اندوه است و نیمی دیگر امید... عاشق هیچکس نبوده ام به جز تو.»
چون اون یه حرومزادهی مزخرف بود شکمش رو پاره کردی و همینطور که زنده بود مجبورش کردی زخم و داخل بدن خودش رو نگاه کنه. به لطفت زنده موند و حتی یاد گرفت ادم بهتری باشه ولی خب، توی بیمارستان روانی هم ادمای خوب پیدا میشه.
— https://t.me/yushi_rr
خودآزاری.
« تازهکارم. نمیدانم اینطور خواستن، اسمش عشق است یا چیزِ دیگر. فقط، سخت میخواهمَش.»
عاشق احساسی که اولیت قتلت بهت داد شدی، یه حس لذت غیرقابل منترل که بازم میخواستیش. این باعث شد دوباره و دوباره انجامش بدی. قوانین این ایالت خیلی به نفعت شد وگرنه بای تا الان ده بار با صندلی الکتریکی اعدام میشدی.
خودآزاری.
« تازهکارم. نمیدانم اینطور خواستن، اسمش عشق است یا چیزِ دیگر. فقط، سخت میخواهمَش.»
عاشق احساسی که اولیت قتلت بهت داد شدی، یه حس لذت غیرقابل منترل که بازم میخواستیش. این باعث شد دوباره و دوباره انجامش بدی. قوانین این ایالت خیلی به نفعت شد وگرنه بای تا الان ده بار با صندلی الکتریکی اعدام میشدی.
— https://t.me/servalx
اعتیاد به بازی های ویدیویی.
«تو هرگز زیباتر از آن شبی نبودی که گفتی خوشحالی.»
انقدر پیویم رو دیر سین زدی که علیهت پرونده تشکیل دادم و با مدارک جعلی فرستادمت تیمارستان.
اعتیاد به بازی های ویدیویی.
«تو هرگز زیباتر از آن شبی نبودی که گفتی خوشحالی.»
انقدر پیویم رو دیر سین زدی که علیهت پرونده تشکیل دادم و با مدارک جعلی فرستادمت تیمارستان.