«کر کننده ترین صدای روی زمین، سکوت از روی درد یک مظلوم است.»

چرا به دین نیاز داریم؟ مثل اسلام...

دین اسلام یعنی طریقه‌ی زندگی کردن
پس تو می‌‌پرسی که چرا به طریقه‌ی زندگی نیاز داریم؟!

اگه یه ماشین بگیری
یه ماشین پیچیده
همراه با دفترچه‌ی راهنما خواهد بود.
حالا من ازت می‌پرسم
چرا به دفترچه‌ی راهنما نیاز داریم؟!

چرا؟
چرا؟

تا بفهمیم
تا بدونیم

چون تو در مورد ماشینه نمیدونی

حالا اگه اجازه بدین انسان رو یک ماشین تصور کنیم
باید موافق باشین که پیچیده‌ترین ماشینه روی این کره‌ی خاکی هستش

پس آیا فکر نمی‌کنین که به یه دفترچه‌ی راهنما نیاز داره؟

آخرین دفترچه‌ی راهنما برای آدمیزاد؛
قران کریمه.

۞بِسْـــــــمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيــــــمِ۞

ℹ️ هدف گروه تنها گفتگو با ادیان و ایدئولوژی های غیر توحیدی, و ترویج توحید می‌باشد.

> مبتنی بر آزادی استدلال

🔰قوانین گروه:
❌️بحث سیاسی ممنوع
❌️توهین به هر نحوی ممنوع

لینک گروه 👇🏽

https://t.me/MonotheistsHubGroup

اسلام، بزرگترین نعمتیه که می‌تونی داشته باشیش☝️❤️

🔻 پارلمان اسرائیل پیش‌نویس لایحه‌ای را تصویب کرد که بر اساس آن، اونروا در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار می‌دهد و فعالیت‌های آن در کشور ممنوع و مصونیت کارکنان آن لغو می‌شود.

🔻جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه‌ی اروپا، در واکنش به این عمل اسرائیل گفت به «مزخرف‌گویی» علیه سازمان ملل پایان دهید.
https://t.me/euronewspe/69439


⭕️ پ.ن: اسرائیلی‌ها نه‌تنها خودشان را قوم برگزیده‌ی خدا، بلکه خود خدا می‌دانند! اسرائیل معتقد است، که خدا است، و هر جنایتی که مرتکب شود برحق است! و چون خدا است، هر کس از او ایراد بگیرد، شر، شیطان و تروریست است؛ حتی سازمانی که روز اول آن را به رسمیت شناخت...

@anti_shobahat

الْحَمْدُ للهِ عَلَی نِعْمَةٍ الاسلام

✾•┈••✦❀✦••┈✾
✅ @zeinoullah
✅️ @anti_shobahat

همسرم به من گفت که بعد از پایان جنگ، چند بچه یتیم را از غزه می آوریم و با خود بزرگ می کنیم.
به او گفتم بعد از جنگ لازم است
فرزندانمان را به آنها بدهیم تا آنها را بزرگ کنند.

- ادهم شرقاوی

همه با هم برابرن | ای مردم! اگاه باشید پروردگار شما یکی است، پدر شما یکی است، آگاه باشید که عرب هیچ فضلی بر عجم ندارد، عجم هیچ فضلی بر عرب ندارد، سفید هیچ فضلی بر سیاه ندارد، سیاه هیچ فضلی بر سفید ندارد، مگر از طریق تقوی.

حـدیثی از نبی اکرم ﷺ ☝️

🔹حضرت ابوذر می‌فرماید که رسول اکرمﷺ فرمود: «أُنْظُرْ فَإِنَّكَ لَستَ بِخَيْرٍ مِنْ أَحْمَرَ وَلاَ أَسْوَدَ إِلاَّ أَنْ تَفْضُلَهُ بِتَقْوَى اللهِ».
«بنگر! تو از آدم سرخ‌پوست و سیاه‌پوست بهتر نیستی مگر با تقوا».
مردم می‌شنیدند که در پاس آخر شب با پروردگارش چنین نجوا می‌کرد: «وأنَا شَهِيْدٌ أنَّ الْعِباَدَ كُلَّهُمْ إخْوَةٌ».
«من گواهم که تمام بندگان باهم برادرند».

قلبش شبیه برگ‌های نخلی در معرض طوفان چنان دیوانه‌وار تکان می‌خورد و می‌لرزد که احساس می‌کند هر آن ممکن است از ریشه کنده شود و گوشه‌ای دور از سینه‌اش بیفتد. مستاصل چند بار نفس عمیق می‌کشد. بی‌اختیار دست‌هایش مشت می‌شود و محکم چشم‌هایش را می‌بندد.
سایه‌ی سیاه و تاریکی از "او" پشت پلک‌‌هایش ظاهر می‌شود، با خشم‌ چشم‌هایش را باز می‌کند.
کلمات شبیه مردمی جنگ‌زده و گرسنه به سمت لب‌‌هایش هجوم می‌آورند. و باز به نفس‌های عمیق پناه می‌برد.
باید چیزی بگوید. باید کسی را تا سرحد مرگ‌ زیر مشت و لگد بگیرد و یا لااقل چیزی را با تمام‌ قدرت به دیوار بکوبد و از دیدن هزار تکه‌شدنش کمی‌ احساس آسودگی کند.
برای هزارمین بار از نقش‌بستن قیافه‌‌ و مرور حرف‌هایش منزجر و درمانده نفس عمیقی می‌کشد.
نفس‌های عمیق وزنه‌های سنگین ذهنش را سبک‌تر می‌کند. به یک باره از میان آن‌همه تاریکی، روشنیِ فکری در ذهنش سوسو می‌کند.
با خودش زمزمه می‌کند: نماز!

کسی انگار از آسمان فکرِ نماز را در سرش می‌اندازد. شبیه تشنه‌ای که وسطِ بیابانی برهوت به آب رسیده باشد به سمت جانماز می‌رود.
دوباره چند نفس عمیق می‌کشد و تکبیر می‌گوید.
همین که سوره‌ی حمد را شروع می‌کند اشک‌هایش شروع به باریدن می‌کنند.
به سجده که می‌رسد زبانش بند می‌آید. کلماتِ جنگ‌زده و مجروحِ ذهنش می‌میرند.
در فضای روشن و کوچک میان دست‌هایش آرامش عجیبی متولد می‌شود‌. چشم‌هایش را می‌بندد و اشک‌ها از گوشه‌ی‌ چشمش لیز می‌خورند.
آنقدر آرام‌ و خالی شده‌است که احساس می‌کند آن آدمِ چند دقیقه‌ی پیش مرده و آدمِ دیگری متولد شده است.
آن همه خشم و عصبانیت جایش را می‌دهد به یک آرامشِ روشن.
زیر لب زمزمه می‌کند:
خدایا هدایتش کن!

نیلوفر دادور
@Niloofardadvar