میتونید شبههای رو به دلخواه انتخاب کرده و اون رو در قالب یک شعر دو بیتی یا تک بیتی جواب بدید؟ مواردی که خوب بودن رو با ذکر نام شاعر در کانال قرار میدهیم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍21👎4
آنتی شبهات
◾ اگر خدا هست، چرا این همه بدی در دنیا وجود دارد؟!
✅ پاسخ به صورت شعر
گر خالق ماست، هستیاش بیپایان
شر را به بشر داد، با قدرت جان
تا خود بفهمد که خیر از اوست
این حکمت اوست، نه ظلم و زیان
ارسال شده از طرف مخاطبین کانال
✅ پاسخ به صورت شعر
گر خالق ماست، هستیاش بیپایان
شر را به بشر داد، با قدرت جان
تا خود بفهمد که خیر از اوست
این حکمت اوست، نه ظلم و زیان
ارسال شده از طرف مخاطبین کانال
❤27👍4👏3
آنتی شبهات
◾الله که خالق همهی انسانهاست، پس چرا آدمهای بد رو همراه خوبان به بهشت نمیبره؟
✅ پاسخ به صورت شعر
بد میکنی و نیک طمع میداری
هم بد باشد سزای بدکرداری
با اینکه خداوند کریم و است و رحیم
گندم ندهد بار چو جو میکاری
ارسال شده از طرف مخاطبین کانال
✅ پاسخ به صورت شعر
بد میکنی و نیک طمع میداری
هم بد باشد سزای بدکرداری
با اینکه خداوند کریم و است و رحیم
گندم ندهد بار چو جو میکاری
ارسال شده از طرف مخاطبین کانال
👍27❤4👏3
آنتی شبهات
◾ این جهان آفریدگاری ندارد و اتفاقی بوجود آمده!!!
✅ پاسخ به صورت شعر
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
سعدی رحمه الله
✅ پاسخ به صورت شعر
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
سعدی رحمه الله
❤32👏3👍2
سلسلهی اثباتِ نبوّتِ سیّدنا محمّدﷺ {22}
مرحلهی نخست: اثباتِ صداقتِ پیامبرِ اسلام (ص) از طریق سیره
20. اخلاقِ پیامبرﷺ
توضیح: پیش از ظهورِ پیامبرﷺ جامعهی اعراب در جهالتوخشونت غوطهور بود. در جنگ مشهور «البسوس» به دلیل کشتهشدن یک شتر، چهلسال دو قبیله با هم جنگیدند. [۱] در «نكاح البَدَل» مردان میتوانستند زنانشان را معاوضه کنند [۲] در «نكاح المَقُت» پسران بعد فوت پدرانشان با زنپدرشان ازدواج میکردند [۳] در «نكاح الشّغار» دو مرد، دختران یا خواهرانشان را به عنوانِ همسر با هم تبادل میکردند [۴] در «الإستبضاع» مرد همسرش را به مرد دیگری که شجاعت یا شرف بالایی داشت میداد تا حاملهاش کند [۵] «أصحاب الرأيات» زنانی بودند که با وصلِ پرچمی قرمز به خانهیشان خود اعلامِ فاحشگی میکردند و هرکس میخواست میتوانست وارد خانهشان شود و با آنها آمیزش کند [۶] «الرهط» سنّتی بود که طبق آن گروهی از مردان جمع میشدند و با زنی جماع میکردند، بعد اگر حامله میشد، نزد او میرفتند تا آن زن، بچّه را به یکی از آنان منتسب کند [۷] «المضامدة» -که دوستیِ زن با مردانی غیر از همسرش بود- [۸] و «المخادنة» -که به روابطِ پنهانیِ زن و مرد اطلاق میشد- نیز رواج داشت. [۹] در عرفشان چنین بود که اگر کسی وامش را پرداخت نمیکرد تبدیل به برده میشد [۱۰] و کنیزان را به زنا وادار میکردند تا در قبالش پول بگیرند [۱۱] و فرادست را برای قتلِ فرودست قصاص نمیکردند و در مقابلِ قتل یک فرادست چند فرودست میکشتند [۱۲] در قرآن هم به عاداتی مثل فرزندکُشی [١۳] و زندهبهگور کردن دختران [۱۴] و بهارثبردن زنان [۱۵] اشاره شده است و همین موارد کافیست تا به عمقِ جهالتِ آنان پی ببریم. جعفر بن ابوطالب میگفت: قبل پیامبرﷺ قوم جاهلی بودیم که بت میپرستیدیم و مردار میخوردیم و مرتکب فحشاء میشدیم و به همسایگان ستم میکردیم و قطعِ رحم مینمودیم و قوی ضعیفمان را میبلعید [١۶] در چنین جامعهای بود که محمّدﷺ علیه این پلیدیها قیام کرد و به قول خودش «تمام عادات جاهلی را زیر پا گذاشت» [۱۷] اگر زندگیِ او را بررسی کنیم، شگفتزده خواهیم شد از اینکه چطور ممکن است کسی با وجود رشد و نمو در این محیطِ ترسناک، تا این حد به تمام زینتهای اخلاقی آراسته شده باشد. به گواهِ دوستودشمن او به هیچیک از این رذایل آلوده نبود و از همان ابتدا پاکیِ خود را حفظ کرد و به «امین» ملقّب [۱۸] و به صداقت شهره شد. [۱۹] از همان ابتدا از جهالتهای این جامعه بیزار شده بود و به غارِ حرا پناه میبرد تا با خدای یکتا خلوت کند و از نابخردیِ این قوم فاصله بگیرد [٢٠] و همین کافیست تا به عجیببودنِ شخصیتِ پیامبرﷺ پی ببریم. همسرش خدیجه (رض) مسگفت قبل بعثت هم به مستمندان کمک میکرد و مهماننواز بود و صلهی رحم بهجا میآورد و در راهِ حق سختیهای زیادی تحمّل میکرد [٢١] به همین دلیل بود که وقتی رسالتش را اعلام کرد، پیروانش از میان فقراء و نیازمندان بودند و اشراف و اغنیاء با وی مخالفت میکردند. در محیطی که مردان به زنان هرگونه ستمی روا میداشتند و آنان را چنانکه اشاره کردیم مانندِ کالا به ارث میبردند میگفت: «بهترینِ شما کسیست که با خانوادهاش بهترین باشد» [۲۲] و میگفت: «من با کسی که حقِّ زنان را بخورد سخت ممانعت میکنم» [۲۳] و میگفت: «شما را به نیکی با زنان سفارش میکنم» [۲۴] و به نقل همسرش عایشه(رض) «لباسش را خودش میدوخت و کفشهایش را خودش پینه میزد» [۲۵] و «در خدمت خانواده بود تا وقتی که اذان را بشنود و سمت نماز برود» [۲۶] و «هرگز زنی را نزد» [۲۷] و برای نشاندادن صمیمیت، آب را از جایی مینوشید که همسرش از همانجای لیوان نوشیده بود [۲۸] و میگفت «آیا حیا نمیکند کسی که مانند بردگان زنش را میزند و آخر شب با او همبستر میشود؟» [٢٩] و میگفت «برای هر لقمهای که مرد به همسرش بدهد اجریست» [۳۰] و راهِ توبه را «نیکی به مادر یا خاله» [۳۱] میدانست و در مقابل یکبار توصیه به احسان در مقابل پدر، سه بار در قبال مادر توصیهی نیکی داشت [۳۲] و دختران را «همنشینان گرامی» مینامید [۳۳] و زیرِ پای مادر را به جایگاه بهشت تشبیه میکرد [۳۴] و یکی از راههای ورود به آن را تربیتِ سه دختر معرّفی کرد [۳۵] و میگفت: «هرکس به دخترش نیکی کند، این برایش به پوششی در مقابل آتش تبدیل خواهد شد» [۳۶] و میگفت «کسی که دختری داشته باشد و آزارش ندهد و به او توهین نکند و پسرش را بر او برتری ندهد واردِ بهشت میشود» [۳۷] و بهقدری دلسوز زنان بود که به ساربان میگفت آهسته بران تا شیشهها (منظور زنان) را نشکنی! [۳۸]
ادامه دارد...
مرحلهی نخست: اثباتِ صداقتِ پیامبرِ اسلام (ص) از طریق سیره
20. اخلاقِ پیامبرﷺ
توضیح: پیش از ظهورِ پیامبرﷺ جامعهی اعراب در جهالتوخشونت غوطهور بود. در جنگ مشهور «البسوس» به دلیل کشتهشدن یک شتر، چهلسال دو قبیله با هم جنگیدند. [۱] در «نكاح البَدَل» مردان میتوانستند زنانشان را معاوضه کنند [۲] در «نكاح المَقُت» پسران بعد فوت پدرانشان با زنپدرشان ازدواج میکردند [۳] در «نكاح الشّغار» دو مرد، دختران یا خواهرانشان را به عنوانِ همسر با هم تبادل میکردند [۴] در «الإستبضاع» مرد همسرش را به مرد دیگری که شجاعت یا شرف بالایی داشت میداد تا حاملهاش کند [۵] «أصحاب الرأيات» زنانی بودند که با وصلِ پرچمی قرمز به خانهیشان خود اعلامِ فاحشگی میکردند و هرکس میخواست میتوانست وارد خانهشان شود و با آنها آمیزش کند [۶] «الرهط» سنّتی بود که طبق آن گروهی از مردان جمع میشدند و با زنی جماع میکردند، بعد اگر حامله میشد، نزد او میرفتند تا آن زن، بچّه را به یکی از آنان منتسب کند [۷] «المضامدة» -که دوستیِ زن با مردانی غیر از همسرش بود- [۸] و «المخادنة» -که به روابطِ پنهانیِ زن و مرد اطلاق میشد- نیز رواج داشت. [۹] در عرفشان چنین بود که اگر کسی وامش را پرداخت نمیکرد تبدیل به برده میشد [۱۰] و کنیزان را به زنا وادار میکردند تا در قبالش پول بگیرند [۱۱] و فرادست را برای قتلِ فرودست قصاص نمیکردند و در مقابلِ قتل یک فرادست چند فرودست میکشتند [۱۲] در قرآن هم به عاداتی مثل فرزندکُشی [١۳] و زندهبهگور کردن دختران [۱۴] و بهارثبردن زنان [۱۵] اشاره شده است و همین موارد کافیست تا به عمقِ جهالتِ آنان پی ببریم. جعفر بن ابوطالب میگفت: قبل پیامبرﷺ قوم جاهلی بودیم که بت میپرستیدیم و مردار میخوردیم و مرتکب فحشاء میشدیم و به همسایگان ستم میکردیم و قطعِ رحم مینمودیم و قوی ضعیفمان را میبلعید [١۶] در چنین جامعهای بود که محمّدﷺ علیه این پلیدیها قیام کرد و به قول خودش «تمام عادات جاهلی را زیر پا گذاشت» [۱۷] اگر زندگیِ او را بررسی کنیم، شگفتزده خواهیم شد از اینکه چطور ممکن است کسی با وجود رشد و نمو در این محیطِ ترسناک، تا این حد به تمام زینتهای اخلاقی آراسته شده باشد. به گواهِ دوستودشمن او به هیچیک از این رذایل آلوده نبود و از همان ابتدا پاکیِ خود را حفظ کرد و به «امین» ملقّب [۱۸] و به صداقت شهره شد. [۱۹] از همان ابتدا از جهالتهای این جامعه بیزار شده بود و به غارِ حرا پناه میبرد تا با خدای یکتا خلوت کند و از نابخردیِ این قوم فاصله بگیرد [٢٠] و همین کافیست تا به عجیببودنِ شخصیتِ پیامبرﷺ پی ببریم. همسرش خدیجه (رض) مسگفت قبل بعثت هم به مستمندان کمک میکرد و مهماننواز بود و صلهی رحم بهجا میآورد و در راهِ حق سختیهای زیادی تحمّل میکرد [٢١] به همین دلیل بود که وقتی رسالتش را اعلام کرد، پیروانش از میان فقراء و نیازمندان بودند و اشراف و اغنیاء با وی مخالفت میکردند. در محیطی که مردان به زنان هرگونه ستمی روا میداشتند و آنان را چنانکه اشاره کردیم مانندِ کالا به ارث میبردند میگفت: «بهترینِ شما کسیست که با خانوادهاش بهترین باشد» [۲۲] و میگفت: «من با کسی که حقِّ زنان را بخورد سخت ممانعت میکنم» [۲۳] و میگفت: «شما را به نیکی با زنان سفارش میکنم» [۲۴] و به نقل همسرش عایشه(رض) «لباسش را خودش میدوخت و کفشهایش را خودش پینه میزد» [۲۵] و «در خدمت خانواده بود تا وقتی که اذان را بشنود و سمت نماز برود» [۲۶] و «هرگز زنی را نزد» [۲۷] و برای نشاندادن صمیمیت، آب را از جایی مینوشید که همسرش از همانجای لیوان نوشیده بود [۲۸] و میگفت «آیا حیا نمیکند کسی که مانند بردگان زنش را میزند و آخر شب با او همبستر میشود؟» [٢٩] و میگفت «برای هر لقمهای که مرد به همسرش بدهد اجریست» [۳۰] و راهِ توبه را «نیکی به مادر یا خاله» [۳۱] میدانست و در مقابل یکبار توصیه به احسان در مقابل پدر، سه بار در قبال مادر توصیهی نیکی داشت [۳۲] و دختران را «همنشینان گرامی» مینامید [۳۳] و زیرِ پای مادر را به جایگاه بهشت تشبیه میکرد [۳۴] و یکی از راههای ورود به آن را تربیتِ سه دختر معرّفی کرد [۳۵] و میگفت: «هرکس به دخترش نیکی کند، این برایش به پوششی در مقابل آتش تبدیل خواهد شد» [۳۶] و میگفت «کسی که دختری داشته باشد و آزارش ندهد و به او توهین نکند و پسرش را بر او برتری ندهد واردِ بهشت میشود» [۳۷] و بهقدری دلسوز زنان بود که به ساربان میگفت آهسته بران تا شیشهها (منظور زنان) را نشکنی! [۳۸]
ادامه دارد...
❤16👍5👏1
در زمانهای که حاکمان خود را تا حدّ خدا بالا میبردند و رسمشان این بود که با القابی چون «شاهِ شاهان» و «شاهِ چهارگوشهی زمین» خود را ستایش کنند، وقتی دید یک صحرانشین از دیدنِ او و هیبتش به خود میلرزد، به او گفت: «آرام باش! من که پادشاه نیستم! من فرزند زنی هستم که گوشتِ خشکیده میخورد!» [٣٩] و میگفت: «در حقِّ من افراط نکنید همانطور که نصاری در حقِّ مسیح غلو کردند. من فقط بندهی خدا هستم؛ پس بگویید بندهی خدا و رسول او» [٤٠] و میگفت: «هرکس بگوید من از یونس بن متّی بهترم دروغ گفته است» [٤١] و وقتی به دلیلِ بیماری مجبور بود نشسته نماز بخواند و اصحاب ایستاده بودند، به آنان اشاره کردند بنشینند و گفت: «گویا میخواستید کاری را که فارس و روم انجام میدهند را تکرار کنید که برای پادشاهانشان میایستند درحالی که آنان نشستهاند! پس دیگر این کار را انجام ندهید...» [۴۲] و اَنَس میگفت هیچوقت برای آمدنِ پیامبرﷺ از جایمان بلند نمیشدیم چون میدانستیم از آن کراهت دارد [۴۳] زهدِ پیامبر به حدی بود که عایشه میگفت «در یک روز از نانوروغن سیر نشد» [۴۴] و «سهماه میگذشت که در خانهی ایشان آتشی برای پختوپز روشن نمیشد و به آب و خرما اکتفا میکرد» [۴۵] و نقل است «او و خانوادهاش شبهای زیادی را گرسنه خوابیدند» [۴۶] و «برای سیرکردن خود از خرمای نامرغوب و کهنه استفاده میکرد» [۴۷] روزی صحابه دیدند بعد نماز به سرعت از میانِ جمعیت عبور کرد به حدّی که مردم ترسیدند؛ وقتی برگشت دید که متعجّب هستند و به آنان گفت: «یادم افتاد مقداری نقره در خانه داشتم و ترسیدم مبادا مرا به خودش مشغول کند، پس امر کردم که آن را تقسیم کنند» [۴۸] در پوشش با دیگران تفاوتی نداشت و به همین دلیل او را از بقیه تشخیص نمیدادند [۴۹] هیچ نگهبانی نداشت [۵۰] روی زمین مینشست و روی زمین غذا میخورد [۵۱] و حتّی از تکیهدادن هنگامِ غذاخوردن بیزار بود [۵۲] روی حصیر میخوابید و جای آن روی بدنش میماند و وقتی عُمَر از دیدنِ آن گریست بهاو گفت: «آیا راضی نیستی که دنیا برای آنان باشد و آخرت از آنِ ما؟» [۵۳] برای وعظ و اندرز روی زمین کنار اصحابش مینشست تا اینکه خود صحابه پیشنهاد دادند برای اینکه دیگران ایشان را بشناسد صندلیای داشته باشد [۵۴] ارثِ چندانی به جای نگذاشت [۵۵] و هنگام مرگ زرهاش نزد یک یهودی گرو بود [۵۶] میگفت: «من را چه به دنیا؟ من در این دنیا نیستم مگر مثل رهگذری که زیر سایهی درختی استراحت میکند و زود میرود» [۵۷] همیشه در مقابل سفاهت دیگران بردبار بود. روزی مردی یقهاش را گرفت و چنان فشار داد که چهرهی پیامبرﷺ سرخ شد و گفت «بگو از پولی که خدا به تو داده به من بدهند!» پیامبر در مقابل این کار فقط خندید و دستور داد که خواستهاش را اجابت کنند [۵۸] وقتی یک اعرابی در مسجد ادرار کرد، صحابه خواستند با او برخورد کنند امّا پیامبر جلوی آنها را گرفت و صبر کرد آن مرد از کارش فراغت یابد؛ بعد با زبان آرام به او گفت: «مسجد، جای ناپاکی نیست» و دستور داد روی آن محل آب بپاشند [۵۹] او میدانست که اگر در حینِ ادرار به او هجوم بیاورند و مجبورش کنند که ادرارش را قطع کند، احساسِ بدی به او دست خواهد داد و چنین درکی از حال دیگران امروزه هم نایاب است. انس میگفت در طولِ نزدیک به دهسال خدمتِ پیامبر حتّی یکبار هم نشد بگوید چرا چنین کردی و چنان نکردی [۶۰] از عاداتِ او احسان به ضعفاء بود و میگفت: «آیا جز این است که بهخاطر ضعیفانتان روزی داده میشوید؟» [۶۱] و میگفت: «مرا میانِ مستضعفین بجویید» [۶۲] و میگفت: «من و صاحب یتیم در بهشت مانندِ این دو (اشاره به دو انگشتِ بههمچسبیده) هستیم» [۶۳] دعوتِ بردهای را برای صرفِ نانِ جویی میپذیرفت [۶۴] و وقتش را به صحبت با زنی نیازمند اختصاص میداد [۶۵] نقل است زنِ سیاهپوستی بود که در مسجد خدمت میکرد، روزی پیامبرﷺ او را ندید و وقتی احوالش رو جویا شد گفتند مرده است. پیامبرﷺ ناراحت شد و فرمود «چرا خبرم نکردید؟» در جواب گفتند آن زن فلان و بهمان بود و از منزلتش کاستند. پیامبرﷺ گفت «مرا به مزارش راهنمایی کنید» و سپس برایش نماز خواند [۶۶] بخشندگیاش به حدی بود که میگفتند: «چیزی از او خواسته نشد که نه بگوید» [۶۷] روزی برایش لباس سفیدی آوردند که به آن نیاز داشت، یکی از صحابه به او گفت لباس تو را برای کفن میخواهم، و پیامبر آن را همانلحظه بخشید [۶۸] تازهمسلمانی وقتی انفاقِ شدیدِ پیامبرﷺ را دید به قومش میگفت: «مسلمان شوید که محمّد از فقر نمیهراسد» [۶۹] و صفوان بن امیّه میگفت پیامبرﷺ منفورترینِ مردم نزدِ من بود، امّا بهقدری انفاق کرد که به محبوبترینِ آنان برایم تبدیل شد [۷۰] انس میگفت پیامبرﷺ سخاوتمندترینِ مردم بود و «در رمضان بخشندگیاش از باد سبقت میگرفت» [۷۱]
ادامه دارد...
ادامه دارد...
❤19👍3😢1
پیامبرﷺ بسیار باگذشت بود و عایشه میگفت «هرگز به خاطر خودش از کسی انتقام نگرفت» [٧٢] و وقتی زنی یهودی او را مسموم کرد اجازه نداد صحابه مجازاتش کنند و او را رها کرد [٧٣] و وقتی مردی با شمشیر میخواست در خواب ترورش کند به سادگی از او گذشت به شرطی که دیگر به دشمنی نپردازد [٧٤] حتّی در فتح مکه وقتی بر کسانی که بیشترین آزار را به او رسانده بودند غالب شد و یکی از صحابه ندای «يوم الملحمة» (=روز کشتار و خونریزی) سر داد، کلامش را «کذب» خواند [۷۵] و اهل مکّه را «الطّلقاء» یعنی: «آزادشدگان» نامید [٧۶] خانهی یکی از سرسختترین دشمنانش (ابوسفیان) را امن اعلام کرد و گفت هرکس وارد آنجا شود در امان است [٧۷] مردی بود که ابوبکر به او انفاق میکرد؛ امّا وقتی به عایشه (دخترِ ابوبکر و همسرِ پیامبرﷺ) تهمتِ ناروا زد، ابوبکر قسم خورد دیگر به او انفاق نکند. پیامبرﷺ به فرمانِ خدا آیهای در سرزنشِ ابوبکر ابلاغ کرد و به او دستور داد انفاقش را از سر بگیرد [٧۸] درحالیکه خودِ پیامبر میگفت عایشه را از هرکسی بیشتر دوست دارد و عزیزترین همسرش بود [٧٩] وقتی آیه نازل شد که اگر هفتادبار برای کافران استغفار کنی هم بخشیده نمیشوند میگفت: «اگر میدانستم در صورتی که بیشتر از هفتاد بار استغفار کنم آنها بخشیده میشوند، این کار را میکردم» [٨۰] پیامبر حتی در جنگ هم بالاترین حدِّ انسانیت را رعایت میکرد و میگفت زنانوکودکان [٨١] و سالمندان [٨٢] و تسلیمشدگان [٨٣] و کسانی که از نزدیک جنگ عبور میکنند اما نمیجنگند (به اصطلاح: عسیف) [۸۴] و راهبان [٨٥] و بازرگانان [۸۶] و سفیران [۸۷] را نکشید و زیادهروی نکنید و فریب ندهید و مثله و شکنجه نکنید [۸۸] و حتّی دربارهی جانیانِ بنیقریظه که خطرناکترین شرایطِ تاریخِ اسلام را برای پیامبرﷺ و مسلمانان به وجود آوردند میگفت گرمای سلاح و آفتاب را بر آنان جمع نکنید [۸۹] و دستور میداد که با اسیران به نیکی رفتار کنید [۹۰] و از آنچه خود میخورید به آنها بدهید و از آنچه خود میپوشید آنها را بپوشانید [۹۱] و آنان را با لفظ پسرم و دخترم صدا کنید [۹۲] و بیش از توان از آنها کار نکشید [۹۳] و به آنها تهمت نزنید [۹۳] و نفرینشان نکنید [۹۴] و فریبشان ندهید [۹۵] و از خطاهایشان روزانه هفتادبار کنید [۹۶] و در امور سخت یاریشان کنید [۹۷] و بیش از توان از آنها کار نکشید [۹۸] و با آنها مانند برادر باشید [۹۹] و حتّی یک سیلی را شرطِ آزادیِ اسیر قرار داد [۱۰۰] و وقتی هفت برادر بودند که همگی بر یک برده شریک بودند و جز آن خادمی نداشتند، بهخاطر سیلیِ یکی از این برادران، آن برده را از همهی آنها آزاد کرد [۱۰۱] و طبقِ قانونی به نامِ مکاتبه راهِ بسیار آسانی برای آزادیشان قرار داد تا با پرداخت مبلغِ کمی -که خود مالک هم باید در پرداختِ آن کمک کند- فرد آزاد شود [۱۰۲] به فرمانِ قرآن میگفت اگر دشمن به صلح متمایل شد صلح کنید [۱۰۳] و میگفت هرکس به معاهدی ستم کند، یا از حقش بکاهد، یا او را بر کاری که توانش نیست مکلّف کند، یا چیزی را بدون رضایت از او بگیرد، من روز قیامت دشمن او هستم [۱۰۴] و هرکس معاهدی را بکشد بوی بهشت به مشامش نمیرسد. [۱۰۵] پیامبر در جزئیترین کارها نیز الگوی بشریت بود و به گفتهی عایشه هیچوقت از غذایی که دوست نداشت ایراد نگرفت [۱۰۶] و هیچوقت دستش را زودتر از کسی که به او دست میداد نمیکشید [۱۰۷] و همیشه تبسم داشت [۱۰۸] اما کم میخندیدو به سکوتِ طولانی عادت داشت [۱۰۹] و میگفت هرکس به آخرت ایمان دارد، يا نیک بگوید یا ساکت باشد [۱۱۰] ۱۴۰۰سال قبل از این بیعفتی رایج عصر جدید وقتی جهان قدیم هم در بیحیایی سر میبرد، اطرافیانش میگفتند مانند دختران پردهنشین باحیاست [۱۱۱] و وقتی چیزی را دوست ندارد نه اینکه مستقیم بگوید بلکه از حالات چهرهاش متوجه میشدند [۱۱۲] و میگفت حیا شاخهای از ایمان است [۱۱۳] و هر دینی اخلاقی دارد و اخلاق اسلام حیاست [۱۱۴] و در کلام معروفی میگفت: «از نخستین چیزهایی که مردم از انبیاء آموختهاند این است که اگر حیا نمیکنی، پس هر چه میخواهی بکن!» [۱۱۵] همواره به رعایت اخلاق در گفتار اهمیّت میداد و وقتی یهود به پیامبرﷺ میگفتند «السام علیکم»: "مرگ بر شما" عایشه(رض) عصبانی شد و جوابشان را به تندی داد، هماندم پیامبرﷺ فرمود: «ای عایشه، فحّاش نباش» عایشه گفت مگر نشنیدی چه گفتند؟ پاسخ داد «و مگر نشنیدی من هم گفتم: وعلیکم؟!» [۱۱۶] و عایشه میگفت: «پیامبر نه بد دهان بود و نه سخن زشتی میگفت و نه دشنامدهنده و ياوهگو بود؛ و نه در کوچه و بازار اهل هياهو؛ و بدی را با بدی جواب نمیداد، بلکه میبخشید و گذشت میکرد» [۱۱۷]
ادامه دارد...
ادامه دارد...
❤12👍11👏3👎1🔥1
آرمانِ عدالت برای پیامبرﷺ بسیار مهم بود و این آیه را وعظ میکرد که «دشمنی با قومی شما را از عدالت با ایشان باز ندارد» [۱۱۸] و وقتی زنی سرقت کرد و خویشانوندانش وساطت میکردند تا مجازات نشود پیامبرﷺ گفت: «پیشینیانتان از آن رو هلاک شدند که وقتی کسانی از طبقهی بالا جرم میکردند مجازات نمیشدند؛ والله اگر فاطمه دختر محمّد هم دزدی کند دستش را قطع میکنم» [۱۱۹] روزی مردی برای طلب دِین نزد پیامبر آمد و بر ایشان خشم گرفت و گفت بر تو سخت ممانعت میورزم مگر اینکه طلبم را دهی... صحابه سرزنشش کردند و گفتند وای بر تو! بدان با چه کسی صحبت میکنی! امّا پیامبرﷺ از آنها گلایه کرد و گفت «هلا مع الصاحب الحق كنتم؟» یعنی: «چرا طرفِ صاحب حق را نمیگیرید؟» و خرمایی قرض کرد و به آن مرد داد و بعد فرمود: «هیچ امّتی پاک نخواهد شد مگر اینکه ضعیفان بتوانند بدون ترس حقشان را مطالبه کنند» [۱۲۰] پیامبرﷺ هم با سالمندان و هم با کودکان خوشرفتار بود و وقتی ابوبکر پدرش را کول کرد و نزد ایشان آورد تا بیعت کند، پیامبرﷺ فرمود: «چرا ایشان را در خانه نگذاشتی تا خودمان نزدش بیاییم؟» [۱۲۱] و میگفت: «از ما نیست کسی که بر کودکان رحم نکند و احترام بزرگان را نگه نشناسد» [۱۲۲] و با کودکان شوخی میکرد [۱۲۳] و هرگاه از آنان رد میشد سلام میداد [۱۲۴] و حتّی زمانی که گریهی کودکی را میشنید نماز جماعت را سریع تمام میکرد تا مادر آن کودک به او برسد [۱۲۵] او حتّی از نیکی به حیوانات غافل نبود و لعن میکرد کسی را که به حیوانات آزار برساند [۱۲۶] و وقتی پرسیدند که نیکی به حیوانات اجر دارد یا نه؟ فرمود در نیکی به هر موجود زندهای اجریست [۱۲۷] و حتّی توصیه میکرد در ذبحکردنشان خوب رفتار کنند و چاقوی تیزی داشته باشند که زود جانِ حیوان گرفته شود [۱۲۸] و توصیه میکرد وسیلهی ذبح را به حیوان نشان ندهند و وقتی دید کسی چاقویش را جلوی حیوان تیز میکند ناراحت شد و گفت: «مگر میخواهی او را دو بار بکشی؟» (یعنی یکبار هم حیوان به دلیلِ ترس از دیدنِ چاقو زجر میکشد) [۱۲۹] و داستان کسی را نقل میکرد که به دلیلِ سیرابکردنِ سگی بهشتی شد [۱۳۰] و از کسی حکایت میکرد که گربهای را بدون غذا زندانی کرد و برای همین به جهنّم رفت [۱۳۱] و حتّی وقتی گریهی شتری را دید، صاحبش را به تندی نکوهش میکرد که چرا از خدا نمیترسی؟ [۱۳۲] محمّدﷺ کسی بود که میگفت برای «کاملکردن بزرگواریهای اخلاقی» مبعوث شدهام [۱۳۳] و میخواست مهربانی را به عالم هدیه کند؛ به همین دلیل میگفت: «این از مهربانی نیست که فقط به دوستِ خود نیکی کنید، به تمامِ مردم مهر بورزید» [۱۳۴] پس سلام بر او باد روزی که زاده شد و روزی که از دنیا رفت و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد [مریم: ۱۵]
وجهِ استدلال: پیامبرﷺ نه اینکه فقط دارای اخلاقی زیبا باشد، بلکه در تمامِ تاریخِ بشر چنین کسی را نمیتوان یافت که در جایی مانندِ آن محیطِ ترسناکِ غرق در تباهی و خشونت و نادانیِ شبهجزیره که حتّی به دخترانشان رحم نمیکردند رشد کند و آنوقت از چنین روحِ پاکی آراسته به تمامِ نکوییهای اخلاق برخوردار باشد. این انسان بزرگ چطور میتواند به یکی از زشتترین و قبیحترین رفتارهای انسانی یعنی شیّادی و فریبکاری و دروغگویی آلوده باشد؟ چطور میتواند حتّی به خدا افتراء ببندد؟ چطور میتواند بیشمار انسانِ سادهدل را در دهها جنگ برای هیچوپوچ درگیر کند و در حالی که برایش در آستانهی فدا کردن جان و مال و ناموس خود هستند، به دروغ به آنان وعدهی بهشتِ موهوم دهد؟ چطور میتواند همسرانش را بفریبد و به بهانهی پاداشهای دروغینِ اخروی، آنان را تشویق به تحمّلِ سختیهای زندگیِ زاهدانه و دشواری که بهخاطرِ پیامبرﷺ متحمّل میشدند کند؟ حتّی علی دشتی -از محبوبترین منتقدینِ اسلام نزدِ ملحدینِ ایرانی- هم این نکته را به خوبی فهمیده بود و نوشت:
منابع در پیامِ بعد...
وجهِ استدلال: پیامبرﷺ نه اینکه فقط دارای اخلاقی زیبا باشد، بلکه در تمامِ تاریخِ بشر چنین کسی را نمیتوان یافت که در جایی مانندِ آن محیطِ ترسناکِ غرق در تباهی و خشونت و نادانیِ شبهجزیره که حتّی به دخترانشان رحم نمیکردند رشد کند و آنوقت از چنین روحِ پاکی آراسته به تمامِ نکوییهای اخلاق برخوردار باشد. این انسان بزرگ چطور میتواند به یکی از زشتترین و قبیحترین رفتارهای انسانی یعنی شیّادی و فریبکاری و دروغگویی آلوده باشد؟ چطور میتواند حتّی به خدا افتراء ببندد؟ چطور میتواند بیشمار انسانِ سادهدل را در دهها جنگ برای هیچوپوچ درگیر کند و در حالی که برایش در آستانهی فدا کردن جان و مال و ناموس خود هستند، به دروغ به آنان وعدهی بهشتِ موهوم دهد؟ چطور میتواند همسرانش را بفریبد و به بهانهی پاداشهای دروغینِ اخروی، آنان را تشویق به تحمّلِ سختیهای زندگیِ زاهدانه و دشواری که بهخاطرِ پیامبرﷺ متحمّل میشدند کند؟ حتّی علی دشتی -از محبوبترین منتقدینِ اسلام نزدِ ملحدینِ ایرانی- هم این نکته را به خوبی فهمیده بود و نوشت:
از هوش و دهاء و سياستِ حضرت محمد اين فرض (=صحنهسازی) بعيد نيست ولی از صداقت و يکدندگی و قدرتِ سجايای او قدری دور است زيرا مسلّماً حضرت محمد به آنچه میگفته است ايمان داشته و آن را وحی خداوندی میدانسته است. [۱۳۵]وثاقتِ تاریخی: به هیچ روایتی اشاره نکردیم مگر اینکه سندِ صحيح یا حسن و معتبری داشت و شمارِ اینگونه روایات -که فقط به بخش بسیار کوچکی از آنها اشاره کردیم- به صدها مورد در منابعِ شیعی و سنّی با اسناد و الفاظِ گوناگون میرسد و انکارِ آن جز از بیانصافترین افراد ممکن نیست.
منابع در پیامِ بعد...
❤18👍3😢1
📚منابع
[۱] حرب البسوس - ويكيبيديا
[٢] جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام، ناشر: دار الساقي، طبعة الرابعة، ج. ١٠ ص. ٢٠٩
[٣] همان ج. ١٠ ص. ٢٠٦
[۴] همان ج. ١٠ ص. ٢٠٩
[۵] همان ج. ١٠ ص. ٢١٠
[۶] همان ج ١٠ ص. ٢١٢
[۷] همان ج. ١٠ ص. ٢١١
[۸] همان ج. ٩ ص. ١٤١
[۹] همان ج. ٩ ص. ١٤١
[۱۰] همان ج. ٨ ص. ١٥٨
[۱۱] همان ج. ١٠ ص ٢٣٣
[۱۲] تفسير الأنوار القرآن، سورة البقرة، آية ١٧٨
[۱۳] الإسراء: ٣١
[۱۴] التكوير: ٩ و النّحل: ٥٨-٥٩
[۱۵] النّساء: ١٩
[١۶] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ١٧٤٠ (صححه الآلباني)
[۱۷] صحيح مسلم، ١٢١٨
[۱۸] مسند الإمام أحمد، ح١٥٠٧٨ (إسناده صحيح)
[۱۹] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ١٧٤٠ (صححه الآلباني)
[٢٠] صحيح البخاري، ٣
[٢١] همان
[٢٢] صحيح الترمذي، ٣٨٩٥
[۲۳] سنن النسائي، ٩١٤٩
[۲۴] صحيح البخاري، ٥١٨٥
[۲۵] صحيح الجامع، ٤٩٣٧
[۲۶] صحيح البخاري، ٦٠٣٩
[۲۷] صحيح مسلم، ٢٣٢٨
[۲۸] صحيح مسلم، ٣٠٠
[۲۹] صحيح البخاري، ح ٦٠٤٢
[٣٠] صحيح البخاري، ٦٧٣٣
[٣١] صحيح الترغيب، ٢٥٠٤ (صححه الآلباني)
[٣٢] صحيح البخاري، ٥٩٧١
[٣٣] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ح ١٧٠٤٣ و العیال لإبن أبي الدّنيا، ح ٩٤ (روّاتِ طریقِ ابن أبي الدّنیا همگی ثقه هستند)
[٣٤] صحيح النّسائي، ٣١٠٤
[٣٥] السلسلة الصحيحة، ١٠٢٧
[٣٦] صحيح البخاري، ٥٩٩٥
[٣٧] سنن أبوداوود، ٥١٤٦ (حسّنه أبوشاكر)
[٣٨] صحيح البخاري، ٦١٤٩
[۳۹] سنن إبن ماجه: ٣٣١٢ (إسناده صحیح و رجاله ثقات)
[٤٠] صحيح البخاري، ٣٤٤٥
[٤١] صحيح البخاري، ٤٦٠٤
[٤٢] صحيح مسلم، ٤١٣
[٤٣] صحيح الترمذي، ٢٧٥٤
[۴۴] صحيح مسلم، ٢٩٧٤
[۴۵] صحيح البخاري، ٢٥٦٧
[۴۶] صحيح الترمذي، ٢٣٦٠
[۴۷] صحيح مسلم، ٢٩٧٧
[۴۸] صحيح البخاري، ٨٥١
[۴۹] صحيح البخاري، ٦٣
[۵۰] صحيح البخاري، ١٢٨٣
[۵۱] السلسلة الصحيحة، ٥٤٤
[۵۲] صحيح إبن ماجة، ٢٠١
[۵۳] صحيح مسلم، ١٤٧٩
[۵۴] صحيح أبوداوود، ٤٦٩٨
[۵۵] صحيح البخاري، ٢٧٣٩
[۵۶] صحيح البخاري، ٢٩١٦
[۵۷] صحيح الجامع، ٥٦٦٨
[۵۸] صحيح البخاري، ٣١٤٩
[۵۹] صحيح مسلم، ٢٨٥
[۶۰] صحيح مسلم، ٢٣٠٩
[۶۱] صحيح البخاري، ٢٨٩٦
[۶۲] صحيح الترمذي، ١٧٠٢
[۶۳] صحيح مسلم، ٢٦٣١
[۶۴] صحيح الجامع، ٤٩١٥
[۶۵] صحيح أبي داود، ٤٨١٨
[۶۶] صحيح البخاري، ١٣٣٧
[۶۷] صحيح البخاري، ٦٠٣٤
[۶۸] صحيح مسلم، ٥٨١٠
[۶۹] صحيح مسلم، ٢٣١٢
[۷۰] صحيح مسلم، ٢٣١٣
[۷۱] صحيح البخاري، ٦
[۷۲] صحيح مسلم، ٢٣٢٨
[۷۳] صحيح البخاري، ٢٦١٧
[۷۴] صحيح البخاري، ٢٩١٠ و مسند أحمد، ١٥١٩٠ (صححه أحمد شاكر)
[۷۵] صحيح البخاري، ٤٢٨٠
[۷۶] صحيح البخاري، ٤٣٣٣
[۷۷] صحيح مسلم، ١٧٨٠
[۷۸] النّور: ٢٢
[۷۹] صحيح البخاري، ٣٦٦٢
[۸٠] صحيح الجامع، ٢٢٧
[٨١] صحيح البخاري، ٣٠١٤
[۸۲] سنن أبي داود، ٢٦١٤ (قال الأرنؤوط: حسن لغيره)
[۸۳] صحيح مسلم، ١٧٨٠
[۸۴] صحيح إبن حبان، ٤٧٨٩ (إسناده صحيح)
[۸۵] مسند أحمد، ٢٧٢٨ (حسّنه أحمد شاكر)
[۸۶] مصنف إبن أبي شيبة، ٣٣٨٠٢ (حسن لغيره)
[۸۷] صحيح أبوداود، ٢٧٦١
[۸۸] صحيح مسلم، ١٧٣١
[۸۹] وفي الحديث الصحيح أنه - عليه السلام - لما أمر بقتل يهود شكوا العطش فقال: "لا تجمعوا عليهم حر السيف والعطش". [شرح البخاري لإبن الملقن، ١٩/٢٦٢]
[۹۰] النّساء: ٣٦
[۹۱] صحيح البخاري، ٢٥٤٥
[۹۲] صحيح البخاري، ٢٥٥٢
[۹۳] صحيح البخاري، ٢٥٤٥
[۹۴] شعب الإیمان للبیهقی، ح ٤٧٩٤ (صحیح)
[۹۵] سنن أبوداود، ٥١٧٠ (صحيح)
[۹۶] سنن أبوداود، ٥١٦٤ (صحيح)
[۹۷] صحيح البخاري، ٢٥٤٥
[۹۸] همان
[۹۹] همان
[۱۰۰] صحيح مسلم، ١٦٥٧
[۱۰۱] صحيح مسلم، ١٦٥٨
[۱۰۲] النّور: ٣٣
[۱۰۳] الأنفال: ٦١
[۱۰٤] صحيح أبوداود، ٣٠٥٢
[۱۰٥] صحيح البخاري، ٣١٦٦
[۱۰٦] صحيح البخاري، ٣٥٦٣
[۱۰٧] السلسلة الصحيحة، ٢٤٨٥
[۱۰٨] سنن الترمذي، ٣٦٤١ (حسّنه إبن حجر)
[۱۰٩] صحيح الجامع، ٤٨٢٢
[۱١٠] صحيح البخاري، ٦٠١٩
[۱۱۱] صحيح البخاري، ٦١١٩
[۱۱۲] صحيح البخاري، ٣٥٦٢
[۱۱۳] صحيح البخاري، ٩
[۱۱۴] صحيح إبن ماجة، ٣٣٨٩
[۱۱۵] صحيح البخاري، ٣٤٨٣
[۱۱۶] صحيح البخاري، ٦٤٠١
[۱۱۷] صحيح الترمذي، ٢٠١٦
[۱۱۸] المائدة: ٨
[۱۱۹] صحيح البخاري، ٣٧٣٣
[۱۲۰] صحيح إبن ماجة، ١٩٨٤
[۱۲۱] الإصابة في تمييز الصحابة، ٢/٤٦١ (صححه إبن حجر)
[۱۲۲] صحيح الترمذي، ١٩٢٠
[۱۲۳] صحيح البخاري، ٦١٢٩
[۱۲۴] صحيح البخاري، ٦٢٤٧
[۱۲۵] صحيح البخاري، ٧٠٧
[۱۲۶] صحيح البخاري، ٥٥١٥
[۱۲۷] صحيح البخاري، ٦٠٠٩
[۱۲۸] صحيح مسلم، ١٩٥٥
[۱۲۹] السلسة الصحيحة، ٢٤
[۱۳۰] صحيح البخاري، ١٧٣
[۱۳۱] صحيح البخاري، ٣٤٨٢
[۱۳۲] سنن أبوداود، ٢٥٤٩ (صححه الألباني)
[۱۳۳] مسند أحمد، ٨٩٥٢ (صحيح أو حسن)
[۱۳۴] مسند أبويعلي، ٤٢٥٨ (له شاهد صالح و حسّنه الألباني)
[۱۳۵] ٢٣سال، علی دشتی، ویرایش بهرام چوبینه، ص۹۸
#اثبات_نبوت
#اثبات_صداقت_پیامبر
✅ @anti_shobahat | آنتی شبهات
[۱] حرب البسوس - ويكيبيديا
[٢] جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام، ناشر: دار الساقي، طبعة الرابعة، ج. ١٠ ص. ٢٠٩
[٣] همان ج. ١٠ ص. ٢٠٦
[۴] همان ج. ١٠ ص. ٢٠٩
[۵] همان ج. ١٠ ص. ٢١٠
[۶] همان ج ١٠ ص. ٢١٢
[۷] همان ج. ١٠ ص. ٢١١
[۸] همان ج. ٩ ص. ١٤١
[۹] همان ج. ٩ ص. ١٤١
[۱۰] همان ج. ٨ ص. ١٥٨
[۱۱] همان ج. ١٠ ص ٢٣٣
[۱۲] تفسير الأنوار القرآن، سورة البقرة، آية ١٧٨
[۱۳] الإسراء: ٣١
[۱۴] التكوير: ٩ و النّحل: ٥٨-٥٩
[۱۵] النّساء: ١٩
[١۶] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ١٧٤٠ (صححه الآلباني)
[۱۷] صحيح مسلم، ١٢١٨
[۱۸] مسند الإمام أحمد، ح١٥٠٧٨ (إسناده صحيح)
[۱۹] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ١٧٤٠ (صححه الآلباني)
[٢٠] صحيح البخاري، ٣
[٢١] همان
[٢٢] صحيح الترمذي، ٣٨٩٥
[۲۳] سنن النسائي، ٩١٤٩
[۲۴] صحيح البخاري، ٥١٨٥
[۲۵] صحيح الجامع، ٤٩٣٧
[۲۶] صحيح البخاري، ٦٠٣٩
[۲۷] صحيح مسلم، ٢٣٢٨
[۲۸] صحيح مسلم، ٣٠٠
[۲۹] صحيح البخاري، ح ٦٠٤٢
[٣٠] صحيح البخاري، ٦٧٣٣
[٣١] صحيح الترغيب، ٢٥٠٤ (صححه الآلباني)
[٣٢] صحيح البخاري، ٥٩٧١
[٣٣] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ح ١٧٠٤٣ و العیال لإبن أبي الدّنيا، ح ٩٤ (روّاتِ طریقِ ابن أبي الدّنیا همگی ثقه هستند)
[٣٤] صحيح النّسائي، ٣١٠٤
[٣٥] السلسلة الصحيحة، ١٠٢٧
[٣٦] صحيح البخاري، ٥٩٩٥
[٣٧] سنن أبوداوود، ٥١٤٦ (حسّنه أبوشاكر)
[٣٨] صحيح البخاري، ٦١٤٩
[۳۹] سنن إبن ماجه: ٣٣١٢ (إسناده صحیح و رجاله ثقات)
[٤٠] صحيح البخاري، ٣٤٤٥
[٤١] صحيح البخاري، ٤٦٠٤
[٤٢] صحيح مسلم، ٤١٣
[٤٣] صحيح الترمذي، ٢٧٥٤
[۴۴] صحيح مسلم، ٢٩٧٤
[۴۵] صحيح البخاري، ٢٥٦٧
[۴۶] صحيح الترمذي، ٢٣٦٠
[۴۷] صحيح مسلم، ٢٩٧٧
[۴۸] صحيح البخاري، ٨٥١
[۴۹] صحيح البخاري، ٦٣
[۵۰] صحيح البخاري، ١٢٨٣
[۵۱] السلسلة الصحيحة، ٥٤٤
[۵۲] صحيح إبن ماجة، ٢٠١
[۵۳] صحيح مسلم، ١٤٧٩
[۵۴] صحيح أبوداوود، ٤٦٩٨
[۵۵] صحيح البخاري، ٢٧٣٩
[۵۶] صحيح البخاري، ٢٩١٦
[۵۷] صحيح الجامع، ٥٦٦٨
[۵۸] صحيح البخاري، ٣١٤٩
[۵۹] صحيح مسلم، ٢٨٥
[۶۰] صحيح مسلم، ٢٣٠٩
[۶۱] صحيح البخاري، ٢٨٩٦
[۶۲] صحيح الترمذي، ١٧٠٢
[۶۳] صحيح مسلم، ٢٦٣١
[۶۴] صحيح الجامع، ٤٩١٥
[۶۵] صحيح أبي داود، ٤٨١٨
[۶۶] صحيح البخاري، ١٣٣٧
[۶۷] صحيح البخاري، ٦٠٣٤
[۶۸] صحيح مسلم، ٥٨١٠
[۶۹] صحيح مسلم، ٢٣١٢
[۷۰] صحيح مسلم، ٢٣١٣
[۷۱] صحيح البخاري، ٦
[۷۲] صحيح مسلم، ٢٣٢٨
[۷۳] صحيح البخاري، ٢٦١٧
[۷۴] صحيح البخاري، ٢٩١٠ و مسند أحمد، ١٥١٩٠ (صححه أحمد شاكر)
[۷۵] صحيح البخاري، ٤٢٨٠
[۷۶] صحيح البخاري، ٤٣٣٣
[۷۷] صحيح مسلم، ١٧٨٠
[۷۸] النّور: ٢٢
[۷۹] صحيح البخاري، ٣٦٦٢
[۸٠] صحيح الجامع، ٢٢٧
[٨١] صحيح البخاري، ٣٠١٤
[۸۲] سنن أبي داود، ٢٦١٤ (قال الأرنؤوط: حسن لغيره)
[۸۳] صحيح مسلم، ١٧٨٠
[۸۴] صحيح إبن حبان، ٤٧٨٩ (إسناده صحيح)
[۸۵] مسند أحمد، ٢٧٢٨ (حسّنه أحمد شاكر)
[۸۶] مصنف إبن أبي شيبة، ٣٣٨٠٢ (حسن لغيره)
[۸۷] صحيح أبوداود، ٢٧٦١
[۸۸] صحيح مسلم، ١٧٣١
[۸۹] وفي الحديث الصحيح أنه - عليه السلام - لما أمر بقتل يهود شكوا العطش فقال: "لا تجمعوا عليهم حر السيف والعطش". [شرح البخاري لإبن الملقن، ١٩/٢٦٢]
[۹۰] النّساء: ٣٦
[۹۱] صحيح البخاري، ٢٥٤٥
[۹۲] صحيح البخاري، ٢٥٥٢
[۹۳] صحيح البخاري، ٢٥٤٥
[۹۴] شعب الإیمان للبیهقی، ح ٤٧٩٤ (صحیح)
[۹۵] سنن أبوداود، ٥١٧٠ (صحيح)
[۹۶] سنن أبوداود، ٥١٦٤ (صحيح)
[۹۷] صحيح البخاري، ٢٥٤٥
[۹۸] همان
[۹۹] همان
[۱۰۰] صحيح مسلم، ١٦٥٧
[۱۰۱] صحيح مسلم، ١٦٥٨
[۱۰۲] النّور: ٣٣
[۱۰۳] الأنفال: ٦١
[۱۰٤] صحيح أبوداود، ٣٠٥٢
[۱۰٥] صحيح البخاري، ٣١٦٦
[۱۰٦] صحيح البخاري، ٣٥٦٣
[۱۰٧] السلسلة الصحيحة، ٢٤٨٥
[۱۰٨] سنن الترمذي، ٣٦٤١ (حسّنه إبن حجر)
[۱۰٩] صحيح الجامع، ٤٨٢٢
[۱١٠] صحيح البخاري، ٦٠١٩
[۱۱۱] صحيح البخاري، ٦١١٩
[۱۱۲] صحيح البخاري، ٣٥٦٢
[۱۱۳] صحيح البخاري، ٩
[۱۱۴] صحيح إبن ماجة، ٣٣٨٩
[۱۱۵] صحيح البخاري، ٣٤٨٣
[۱۱۶] صحيح البخاري، ٦٤٠١
[۱۱۷] صحيح الترمذي، ٢٠١٦
[۱۱۸] المائدة: ٨
[۱۱۹] صحيح البخاري، ٣٧٣٣
[۱۲۰] صحيح إبن ماجة، ١٩٨٤
[۱۲۱] الإصابة في تمييز الصحابة، ٢/٤٦١ (صححه إبن حجر)
[۱۲۲] صحيح الترمذي، ١٩٢٠
[۱۲۳] صحيح البخاري، ٦١٢٩
[۱۲۴] صحيح البخاري، ٦٢٤٧
[۱۲۵] صحيح البخاري، ٧٠٧
[۱۲۶] صحيح البخاري، ٥٥١٥
[۱۲۷] صحيح البخاري، ٦٠٠٩
[۱۲۸] صحيح مسلم، ١٩٥٥
[۱۲۹] السلسة الصحيحة، ٢٤
[۱۳۰] صحيح البخاري، ١٧٣
[۱۳۱] صحيح البخاري، ٣٤٨٢
[۱۳۲] سنن أبوداود، ٢٥٤٩ (صححه الألباني)
[۱۳۳] مسند أحمد، ٨٩٥٢ (صحيح أو حسن)
[۱۳۴] مسند أبويعلي، ٤٢٥٨ (له شاهد صالح و حسّنه الألباني)
[۱۳۵] ٢٣سال، علی دشتی، ویرایش بهرام چوبینه، ص۹۸
#اثبات_نبوت
#اثبات_صداقت_پیامبر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤14👍7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غروبِ پنجشنبه تا غروبِ جمعه زیباترین لحظات هر هفتهی من است!
نمیدانم اسمش را چه بگذارم!؟ معجزه؟!
مدتی است با خودم قرار گذاشتهام زمزمهام در این لحظاتِ عجیب و رمزآلود" سلام و صلوات " بر "پیامبر رحمت" باشد!
ترنمِ این کلماتِ موجز اما پر از آرامش، ارادت، عشق و دلتنگی آسمانِ دلم را نیلگون میکند
هر بار که برایت "صلوات" میفرستم اینگونه است انگار دستی از غیب " آبِ کوثر " میپاشد روی قلبِ ملتهبام.
{اللهمُ صلِّ وسلِّم علی رسولِ الله}✨❤️
✾•┈••✦❀✦••┈✾
✅ @zeinoullah
✅️ @anti_shobahat
نمیدانم اسمش را چه بگذارم!؟ معجزه؟!
مدتی است با خودم قرار گذاشتهام زمزمهام در این لحظاتِ عجیب و رمزآلود" سلام و صلوات " بر "پیامبر رحمت" باشد!
ترنمِ این کلماتِ موجز اما پر از آرامش، ارادت، عشق و دلتنگی آسمانِ دلم را نیلگون میکند
هر بار که برایت "صلوات" میفرستم اینگونه است انگار دستی از غیب " آبِ کوثر " میپاشد روی قلبِ ملتهبام.
{اللهمُ صلِّ وسلِّم علی رسولِ الله}✨❤️
✾•┈••✦❀✦••┈✾
✅ @zeinoullah
✅️ @anti_shobahat
❤26👍6👏3🔥2
9- «جاءت امرأة إلى رسول الله ﷺ تعرض عليه نفسها قالت: يا رسول الله ألك بي حاجة؟ فقالت بنت أنس: ما أقل حياءها، واسوأتاه واسوأتاه، فقال: هي خير منك، رغبت في النبي ﷺ فعرضت عليه نفسها»
[اخرجه صحیح البخاری (۲۲۹۲)] , حکم حدیث : صحیح]
📄 نمونه های دیگر
#حدیث_شب
[اخرجه صحیح البخاری (۲۲۹۲)] , حکم حدیث : صحیح]
ترجمه: زنی آمد و خود را برای ازدواج با رسول خدا ﷺ عرضه نمود و گفت: آیا مرا برای ازدواج با خود میخواهی؟ دختر انس گفت: وای برمن چقدر این زن بیحیا است ، انس در پاسخش فرمود: این زن از تو بهتر است او آرزوی ازدواج با پیامبر ﷺ را داشت و خود را به او عرضه نمود.
شرح: شرعاً هیچ اشکال و ایرادی ندارد که دختر یا خانواده او جهت امر ازدواج پیشنهاد خود را به فرد مورد نظرش (یا خانواده اش) ارائه دهد و بارز ترین نمونه آنها پیشنهاد حضرت خدیجه رضی الله عنها به رسول خدا صلی الله علیه و سلم بود، لیکن در این باره مسئله عرف منطقه ای نیز تا حدودی حائز اهمیت است و معمولاً این امر موافق جامعه ما نیست لذا بهترین ترجیح بین این امر شایشته و عرف جامعه آن است که سرپرست زن وی را به نیکویی به مرد مومن و صالح پیشنهاد دهد که شان و شخصیت زن نیز محفوظ بماند و مرد نیز با اختیار کامل پاسخ دهد.
📄 نمونه های دیگر
#حدیث_شب
❤21👍4👏2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظرت چیه اگه دانش آموزی خوب درس نخوانه مدرسه را محکوم کنیم
و یا مثلا اگه راننده ای خوب رانندگی نکنه، اشکال را از قوانین رانندگی بدانیم ... نظرت منفیه مگه نه؟! پس با دیدن رفتار بد یک مسلمان، اسلام را مقصر ندون… اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
و یا مثلا اگه راننده ای خوب رانندگی نکنه، اشکال را از قوانین رانندگی بدانیم ... نظرت منفیه مگه نه؟! پس با دیدن رفتار بد یک مسلمان، اسلام را مقصر ندون… اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
❤49👏5👍3👎1
ماهی بیش از سه جزء از قرآن رو تلاوت میکنید؟ آگه جوابتون مثبت بود در کنار قرائت، معنیش رو هم مطالعه میکنید؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👎46👍26😢4❤3
فکر متناقضی کە زادەی فمینیسم است:
✍ دکتر خالد دریس
#تناقضات_فمنیزم
«زنان وقتی که در سر کار به رئیس خود خدمت میکنند آزاد و مستقل هستند، اما وقتی به شوهر خود خدمت میکنند بردهای بیش نیستند».
✍ دکتر خالد دریس
#تناقضات_فمنیزم
👍41🔥4
◾پزشکان زن مسلمان و ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی در تاریخ اسلام
شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد زنان در سال های اولیه تاریخ اسلام و حتی پس از آن در رشته پزشکی فعالیت می کردند. خیمه رفیضه شاید اولین بیمارستان سیار برای معالجه بیماران در تاریخ اسلام به شمار می رفت.
جراح مشهور الزهراوی در اندلس به دستیاران بهداشتی وابسته است که در طول فعالیت او در زمینه زنان و زایمان کمک می کردند (اینها اکنون به عنوان ماما شناخته می شوند). در سالهای بعد گزارش شد که دختر شهابالدین الصیغ در بیمارستان المنصوری (بزرگترین بیمارستان مصر در آن زمان) کار میکرد و در آنجا سمت ارشد داشت.
علاوه بر اینکه پزشکان زن در بیمارستانها کار میکردند، در خانههایشان نیز به ملاقات بیماران میرفتند. طبری در کتاب « تاریخ الرسل و الملوک » آورده است که یکی از پزشکان مرد به نام ابوالحسن، یک بیمار زن را با زخمی عفونی در کتف به ملاقات او آمد و او در پاسخ به او گفت:
او پزشک زن را دید که او را معالجه کرد و طبری به این بیمارستان به عنوان یک سرویس عمومی نگاه کرد. اما در عین حال در مورد ماماهایی که بیماران را در خانه ویزیت می کردند، حرف های زیادی برای گفتن بود. این را ابن الحاج در کتاب خود (المدخل) در شرح زندگی زنان مسلمان در قاهره در قرون 13 و 14 میلادی و چگونگی ترتیب خانواده ها برای آمدن قابله ها و انجام زایمان و مراقبت از آنها بیان کرده است.
از جمله تخصص های شناخته شده در آن زمان، مراقبت از بیماران مجروح، ارائه جراحی های جزئی و همچنین جراحی های ترومایی پیچیده مانند قطع عضو بود. ارائه « کای » و « حجام» (خونریزی) نیز انجام شد. پزشکان زن برای مراقبت از زخم ها، توقف خونریزی، تعویض پانسمان و تهیه کرم های دست ساز برای بهبود زخم استفاده می کردند
زنان نیز در تولید مواد مسکن و مخدر نقش داشتند. و همانطور که در بالا ذکر شد در کتاب الطبری آمده است که زنان با ساخت کرم های ضد عفونی کننده مناسب به درمان زخم های عفونی کمک می کردند. همچنین مشهور است که زینب بنی عود در درمان بیماری های چشم و تهیه داروهای موضعی تخصص داشت. الشفاء بنت عبدالله که زخمهای پوست را با کرمهای موضعی دستساز درمان میکرد، نیز به عنوان رئیس حصبه (هیئت تنظیم کننده مشاغل مختلف در سوق، از جمله ترکیب داروها) منصوب شد. او توسط خلیفه دوم عمر بن خطاب منصوب شد.
در زمان امویان چند پزشک زن وجود داشت:
. زینب از بنی عود که در درمان بیماری های چشم و همچنین جراحی شهرت داشت.
. فریده الکبری: او از حجاز به سوریه نقل مکان کرد.
. خرقعه العامریه: او در الحجاز زندگی و عمل می کرد.
. سلامه القیس: او در زمان امویان از حجاز نقل مکان کرد تا در سوریه زندگی کند.
. حبابه: او در بصره عراق زندگی و فعالیت می کرد (متوفی در سال 723 میلادی).
و در زمان عباسیان چند پزشک زن بودند:
معتم الحمیشیه ، که در قرن نهم عمل کرد و در سال 838 وفات یافت.
. روحاس در بغداد سکونت داشت و در سال 859 وفات یافت.
. محبوبه ، خلافت عباسی، عراق، (متوفی به سال 861 م).
. ام آسیه (ماما) که در زمان ایالت تولونیه در مصر زندگی می کرد.
📌در دوران حکومت مسلمانان در اندلس (اسپانیا امروزی) چند زن در پزشکی کار می کردند
خواهر الحفید بن زهر (نوه ابن زهر پزشک) و دو دخترش که به کار مامایی و مداوای کودکان بیمار می پرداختند (هر دو پزشک خصوصی همسر حاکم بودند. حاکم المنصور در اندلس). چند پزشک در خاندان ابن زهر در پنج نسل در اندلس (اشبیلیا – سویل) بودند.
. دختران الزهراوی پس از تعلیم از پدرشان به طبابت معروف بودند. الزهراوی دایره المعارفی در طب به نام التصریف نوشته است و در جلد سی ام که در مورد جراحی بود، 10 فصل را به تفصیل درباره مامایی و زنان اختصاص داده است.
. ام الحسن بنت القاضی التنجلی: که در قرن چهاردهم در اندلس می زیسته و در عمل و تدریس پزشکی شهرت داشته است. او علاقه ای به نوشتن کتاب نداشت، همانطور که در شعر خود در این باره ذکر کرده است. او نیز عالم بود و تجوید قرآن را هم تدریس می کرد.
شایان ذکر است که اولین پزشک زن ثبت شده در انگلستان، الیزابت بلکول در سال 1858، پس از آمدن از ایالات متحده، جایی که در سال 1849 واجد شرایط بود، بنابراین روشن است که تاریخ غنی پزشکان زن مسلمان در اسلام وجود دارد که بر خلاف پزشکان غرب، به قرن ها پیش باز می گردد. از یافتههای آنها میتوان چیزهای زیادی آموخت، اما برای درک و قدردانی از مشارکتهای آنها به دانش بیشتری نیاز است.
برگرفته از کانال تاریخ تمدن طلایی اسلام
📚منبع:
مقالهی زیر را دانلود کنید
شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد زنان در سال های اولیه تاریخ اسلام و حتی پس از آن در رشته پزشکی فعالیت می کردند. خیمه رفیضه شاید اولین بیمارستان سیار برای معالجه بیماران در تاریخ اسلام به شمار می رفت.
جراح مشهور الزهراوی در اندلس به دستیاران بهداشتی وابسته است که در طول فعالیت او در زمینه زنان و زایمان کمک می کردند (اینها اکنون به عنوان ماما شناخته می شوند). در سالهای بعد گزارش شد که دختر شهابالدین الصیغ در بیمارستان المنصوری (بزرگترین بیمارستان مصر در آن زمان) کار میکرد و در آنجا سمت ارشد داشت.
علاوه بر اینکه پزشکان زن در بیمارستانها کار میکردند، در خانههایشان نیز به ملاقات بیماران میرفتند. طبری در کتاب « تاریخ الرسل و الملوک » آورده است که یکی از پزشکان مرد به نام ابوالحسن، یک بیمار زن را با زخمی عفونی در کتف به ملاقات او آمد و او در پاسخ به او گفت:
«من یک کحال (یک پزشک چشم) هستم اما یک پزشک زن داریم که شما را معالجه می کند.»
او پزشک زن را دید که او را معالجه کرد و طبری به این بیمارستان به عنوان یک سرویس عمومی نگاه کرد. اما در عین حال در مورد ماماهایی که بیماران را در خانه ویزیت می کردند، حرف های زیادی برای گفتن بود. این را ابن الحاج در کتاب خود (المدخل) در شرح زندگی زنان مسلمان در قاهره در قرون 13 و 14 میلادی و چگونگی ترتیب خانواده ها برای آمدن قابله ها و انجام زایمان و مراقبت از آنها بیان کرده است.
از جمله تخصص های شناخته شده در آن زمان، مراقبت از بیماران مجروح، ارائه جراحی های جزئی و همچنین جراحی های ترومایی پیچیده مانند قطع عضو بود. ارائه « کای » و « حجام» (خونریزی) نیز انجام شد. پزشکان زن برای مراقبت از زخم ها، توقف خونریزی، تعویض پانسمان و تهیه کرم های دست ساز برای بهبود زخم استفاده می کردند
زنان نیز در تولید مواد مسکن و مخدر نقش داشتند. و همانطور که در بالا ذکر شد در کتاب الطبری آمده است که زنان با ساخت کرم های ضد عفونی کننده مناسب به درمان زخم های عفونی کمک می کردند. همچنین مشهور است که زینب بنی عود در درمان بیماری های چشم و تهیه داروهای موضعی تخصص داشت. الشفاء بنت عبدالله که زخمهای پوست را با کرمهای موضعی دستساز درمان میکرد، نیز به عنوان رئیس حصبه (هیئت تنظیم کننده مشاغل مختلف در سوق، از جمله ترکیب داروها) منصوب شد. او توسط خلیفه دوم عمر بن خطاب منصوب شد.
در زمان امویان چند پزشک زن وجود داشت:
. زینب از بنی عود که در درمان بیماری های چشم و همچنین جراحی شهرت داشت.
. فریده الکبری: او از حجاز به سوریه نقل مکان کرد.
. خرقعه العامریه: او در الحجاز زندگی و عمل می کرد.
. سلامه القیس: او در زمان امویان از حجاز نقل مکان کرد تا در سوریه زندگی کند.
. حبابه: او در بصره عراق زندگی و فعالیت می کرد (متوفی در سال 723 میلادی).
و در زمان عباسیان چند پزشک زن بودند:
معتم الحمیشیه ، که در قرن نهم عمل کرد و در سال 838 وفات یافت.
. روحاس در بغداد سکونت داشت و در سال 859 وفات یافت.
. محبوبه ، خلافت عباسی، عراق، (متوفی به سال 861 م).
. ام آسیه (ماما) که در زمان ایالت تولونیه در مصر زندگی می کرد.
📌در دوران حکومت مسلمانان در اندلس (اسپانیا امروزی) چند زن در پزشکی کار می کردند
خواهر الحفید بن زهر (نوه ابن زهر پزشک) و دو دخترش که به کار مامایی و مداوای کودکان بیمار می پرداختند (هر دو پزشک خصوصی همسر حاکم بودند. حاکم المنصور در اندلس). چند پزشک در خاندان ابن زهر در پنج نسل در اندلس (اشبیلیا – سویل) بودند.
. دختران الزهراوی پس از تعلیم از پدرشان به طبابت معروف بودند. الزهراوی دایره المعارفی در طب به نام التصریف نوشته است و در جلد سی ام که در مورد جراحی بود، 10 فصل را به تفصیل درباره مامایی و زنان اختصاص داده است.
. ام الحسن بنت القاضی التنجلی: که در قرن چهاردهم در اندلس می زیسته و در عمل و تدریس پزشکی شهرت داشته است. او علاقه ای به نوشتن کتاب نداشت، همانطور که در شعر خود در این باره ذکر کرده است. او نیز عالم بود و تجوید قرآن را هم تدریس می کرد.
شایان ذکر است که اولین پزشک زن ثبت شده در انگلستان، الیزابت بلکول در سال 1858، پس از آمدن از ایالات متحده، جایی که در سال 1849 واجد شرایط بود، بنابراین روشن است که تاریخ غنی پزشکان زن مسلمان در اسلام وجود دارد که بر خلاف پزشکان غرب، به قرن ها پیش باز می گردد. از یافتههای آنها میتوان چیزهای زیادی آموخت، اما برای درک و قدردانی از مشارکتهای آنها به دانش بیشتری نیاز است.
برگرفته از کانال تاریخ تمدن طلایی اسلام
📚منبع:
مقالهی زیر را دانلود کنید
👍14❤8👏3
آنتی شبهات
◾پزشکان زن مسلمان و ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی در تاریخ اسلام شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد زنان در سال های اولیه تاریخ اسلام و حتی پس از آن در رشته پزشکی فعالیت می کردند. خیمه رفیضه شاید اولین بیمارستان سیار برای معالجه بیماران در تاریخ اسلام…
3.2_History__Muslim_Female_Physicians_-1.pdf
822.1 KB
👍8❤2