آنتی شبهات
15.5K subscribers
3.04K photos
5.06K videos
156 files
2.32K links
🚨 آرشیو مطالب کانال ⬇️
@Antii_shobahaat

«آنتی شبهات،
جایی برای رهایی از باورهای تقلیدی
و رسیدن به ایمان تحقیقی
اینجا حقایق را آن طور که هست ببینید
نه آن طور که نشان داده می‌شوند»
آدرس سایت آنتی شبهات:
https://anti-shobahat.com
Download Telegram
تاملی در نسبت #فلسفه و #پزشکی:

در دوران قدیم یا لااقل در سنت پزشکی که از دوره‌ي #یونانی آغاز شده است، بسیاری از #پزشکان، #فیلسوف یا #اهل_فلسفه بوده‌اند و فیلسوفانی هم که در پزشکی مقام بلند نداشته‌اند، با پزشکی آشنا بوده‌اند تا آنجا که می‌توان گفت در عالم #اسلام تقریباً همه‌ي فیلسوفان، پزشکی آموخته بودند و همه‌ي پزشکان، فلسفه می‌دانستند هرچند که بعضی شهرتشان بیش‌تر در پزشکی است و بعضی دیگر بیش‌تر به عنوان فیلسوف شناخته می‌شوند؛ چنانکه #رازی، پزشک فیلسوف بود و #ابن‌سینا، فیلسوف پزشک. رازی کتاب فلسفه‌ي خود را «سیره‌الفلسفیه» نامید و شاگردان و اخلافش به کتاب بزرگ پزشکی‌اش، نام مناسب «الحاوی» دادند.

اما #ابن‌سینا #کتاب_طب خود را #قانون» نامید و به کتاب فلسفه‌اش نام #شفا» داد. بعد از ابن‌سینا گرچه میان طب و فلسفه جدایی قطعی نیفتاد اما این هر دو قدری تخصصی شدند. مع‌هذا تا چندی پیش به پزشک، #حکیم می‌گفتند و مطب پزشک را محکمه می‌خواندند. پزشک‌بودن فیلسوفان و فیلسوف‌بودن پزشکان یک امر اتفاقی نیست. همراهی فیلسوف و پزشک در جهان قدیم وجه روشنی داشته است. فیلسوف و پزشک جهان قدیم هر دو طبیعت‌شناس بودند. یکی بیش‌تر نظرش به عالم کبیر بود و دیگری به شأنی از عالم صغیر یعنی انسان نظر داشت و چون بر این هر دو عالم، یک قانون حاکم بود، فلسفه و پزشکی نمی‌توانستند از هم جدا باشند. اما در دوره‌ي جدید گرچه توازی و تناسب طب و فلسفه کاملاً بر هم نخورد، صورت و وجه دیگری پیدا کرد. مقامی که انسان در فلسفه‌ي جدید دارد، غیر از مقام او در عالم قدیم و فلسفه‌ي قدیم است. پزشک عالم جدید هم در قیاس با پزشک جهان قدیم، علمی متناسب با همین مقام دارد.

فارابی که در کتاب «احصاء‌العلوم» پزشکی را در عداد علوم قرار نداده است، در فصل علم مدنی، رئیس حکومت را با پزشک مقایسه کرده و تدبیر او در حل مشکلات را نظیر تدبیر پزشک در علاج بیماران دانسته است. ظاهراً قطب‌الدین شیرازی طبیب بزرگ قرن هفتم هم در پی فارابی می‌رفته که گفته است: طبیب و سیاست‌مدار هر دو متوسط و معتدل را استخراج و استنباط می‌کنند، یکی در غذاها و دواها و دیگری در اخلاق و کردار.

اعتقاد به یکی‌بودن سلامت با وضع طبیعی در نظر #علی‌_بن‌_عباس_اهوازی دیگر پزشک بزرگ قرن چهارم آنجا آشکار می‌شود که او به پزشکان سفارش می‌کند که: درمان با غذا را مقدم بر درمان با دارو بدانند و در تجویز دارو هم، داروهای ساده را بر داروهای پیچیده ترجیح بدهند. این اشارات همه راجع به طب قدیم و در وصف ذات آن بود اما شاید مهم‌ترین اشاره به تاریخی‌بودن پزشکی و قطع پیوند آن با مزاجها و طبیعت ثابت آدمی در اثر مهم #ابن‌_خلدون مورخ و صاحب‌نظر تونسی (مغربی) قرن هشتم هجری معروف به «مقدمه ابن‌خلدون» آمده باشد. ابن‌خلدون در فصل بیست و نهم از بخش چهارم «مقدمه» آورده است که «صناعت پزشکی در پایتخت‌ها و شهرهای بزرگ ضروری است، چه در آن اجتماعات به فوائد آن پی برده‌اند و ثمره‌ی آن عبارت است از حفظ صحت تندرستان و دفع بیماری از بیماران به‌وسیله‌ی مداوا ...» 

زبان پزشکی قدیم، زبان علائم بود به این جهت پزشک علاوه ‌بر معاینات بالینی، می‌بایست به سخن بیمار گوش بدهد. این وضع رابطه‌ی خاص میان پزشک و بیمار را ایجاب می‌کرد. این پزشکی جای خود را از قرن هجدهم و مخصوصاً در قرن نوزدهم به طب اندام‌ها و آسیب‌ها و علل بیماری‌ها داد که با تشریح آسیب‌شناختی، مناسبت تام داشت. 

در حقیقت ارتباط میان فلسفه و علم از طریق همین حدود و مبانی و راهبردها برقرار می‌شود. فلسفه و علم معمولاً تأثیر و تأثر مستقیم بر یکدیگر ندارند. اثری که فیلسوف می‌گذارد، کلی‌تر و فراگیرتر است چنانکه بعضی دانشمندان فیلسوف، تأثیر فلسفی‌شان بر تحول علم بیش‌تر بوده است ،پس این یک امر اتفاقی نبوده است که بقراط و جالینوس و حنین‌بن‌اسحق و محمد زکریای رازی و ابن‌سینا و ابن رشد و ابن میمون و .. فیلسوف بوده‌اند یا با فلسفه آشنایی نزدیک داشته‌اند. در عصر جدید هم بیشا و کلود برنار و فروید و... با فلسفه، تفنن نکرده‌اند بلکه تعلق ‌خاطرشان به فلسفه، به ارتباط و نسبتی باز می‌گردد که میان فلسفه و پزشکی وجود دارد.

برخی از دانشمندانی که هردو علم فلسفه و پزشکی را تخصص داشتند:

ابن سینا،لسان الدین ابن خطیب، رازی، ابن رشد آندلسی، ابن میمون،ابن طفیل آندلسی، قطب الدین شیرازی، ابن منعه

_________________________
@tamadone_islami

☪️کانال تخصصی تاریخ و تمدن طلایی اسلام
_________________________
🆔️آدرس ما در اینستاگرام

instagram.com/tamadone_islami
آنتی شبهات
عقوبت تاثیرپذیری کشیش و دانشمند مسیحی از علوم مسلمین در قرون وسطی @anti_shobahat
🔴عقوبت اشتغال به علوم مسلمین توسط دانشمند مسیحی

خانوم زیگرید هونکه در کتاب خودش "الله این گونه نیست" در فصل میراث "عربی بین آزادی و زندان "مینویسد:

من به رنج و سختی که دانشجویان و فراگیران علوم اسلامی غربی که توسط کلیسا و افراد رده بالای مذهبی در اروپا متحمل شده اند اشاره میکنم...!

مشهورترین آنها که به این دلیل آسیب و تعرض بسیار دید ، دانشمند مشهور انگلیسی (#راجر_بیکن) بود ، جایی که هونکه می گوید:

راجر بیکن که علاقه زیاد او به همه مسائل عربی_اسلامی، او را به سمت مبانی دانش دانشمندان اسلامی سوق داد ،یک فاجعه غم انگیز را برای او در پی داشت .. !!

راجر بیکن در نتیجه ی تحت تأثیر قرار گرفتن از 30 دانشمند مسلمان همانطور که خانوم هونکه ذکر میکند، از دانشگاه آکسفورد اخراج شد !!

و هنگامی که "راجر بیکن" کتاب علمی خود را نوشت ، سازمان #راهبان متعصب مسیحی علیه او شورید و گفتند:


او با آمیختن و فراگیری علوم "کافران" و دشمنان خدا [یعنی #دانشمندان_مسلمان] و نافرمانی از ما، بدعت خود (فراگیری دانش مسلمین) را متوقف نکرد ، و باید ارتباط خود با آنها (مسلمین) را قطع کند و از آلات و ابزار شیطانی (ادوات علمی) انها دیگر استفاده نکند!!!!

بیکن دست از این کار نکشید و سپس سازمان راهبان مسیحی حکم سنگینی برعلیه راجر بیکن اجرا کردند:

بدین حکم اورا "جادوگر و نهان‌ پژوه ‌"Occultist" نامیدند و به حبس ابد محکوم کردند!!!

راجر بیکن پس از گذراندن و تحمل 15 سال بدبختی و ظلم در زندان های قرون وسطی در سال 1294 میلادی در زندان مرطوب و تاریک درگذشت....!! [1]

💡نکته: به نظر راجر بیکن خداوند در طول تاریخ، معرفت را چهار بار به آدمیان اعطا کرد، دوبار به طور کامل از طریق عبریان: شیوخ و پیامبران از یک طرف و سلیمان حکیم از طرف دیگر و دو بار نیز به صورت ناقص از طرف یونانیان از طریق ارسطو و اعراب (مسلمانان) !!

مادام‌ که‌ راجر بیکن در تمایلات‌ آغاز شده‌ به‌ وسیله‌ی‌ #ابن‌_سینا و #ابن‌_رشد اصول‌ خردگرایی‌ غربی‌ را بنیاد می‌کرد، طبیعیون‌ مسلمان‌ مانند #رازی‌ و #ابن_هیثم‌ نیز در تفکّر تجربی‌ انگلیس‌ نفوذ می‌کردند. [2]

اروپائیان از اواخر قرن نهم و دهم میلادی با مسافرت به کشورهای اسلامی مانند #اندلس، رفته رفته با علوم و معارف مسلمین آشنا گشته و آنها را به تدریج به اروپا انتقال دادند. این روند انتقالی در جریان جنگ‌های صلیبی رشد بیشتری یافت، اما چون جنگجویان صلیبی مردمانی فرهیخته و صاحب فرهنگ نبودند، این برخوردها مستقیماً سبب انتقال علوم جهان اسلام و نیز ترجمه متون نشد. ترجمۀ متون فلسفی و علمی از عربی به لاتین از نیمۀ دوم قرن دوازدهم میلادی رونق یافت. در این بین جزیرۀ #سیسیل ایتالیا(صقلیه) و اندلس (اسپانیا) به مرکز انتقال متون عربی و ترجمۀ آنها تبدیل شد.

در آخر شما می‌دانید که در اروپا ضدیت دین مسیحی با علم بود. البته تا برهه‌یی از زمان، به خاطر آن دین کذایی (مسیحی) ، ضدیت با علم بود. حتّی در اروپا هم اولین مشعلداران علم، افراد دینی‌اند. خود این «راجربیکن» معروف، که فرانسویها به او «رژه بیکن» می‌گویند #کشیش است؛ آن هم کشیشِ فرانسیسکناست! کشیش این رشته «راجربیکن» معروف است که در قرن سیزدهم میلادی، از اولین پرچمداران علم در اروپا بود. به عبارت دیگر، اولین جلوه‌های علم که به رنسانس اروپا منتهی شد و آن تحول علمی را پدید آورد، باز از طرف مذهبیها بود؛ منتها مذهبیهای روشن، نه مذهبیهای تاریک‌ذهن ، که از طریق ترجمه های متون دانشمندان اسلامی در آندلس و جنوب ایتالیا تعارض شدیدی را با کلیسا بوجود آوردند...

:مروان پاشا

📚منابع:

۱_کتاب "الله این گونه نیست" مستشرق زیگرید هونکه آلمانی ص ۸۳ الی ۸۶

۲_تفکر در قرون وسطی، ‌ دیوید لاسکم، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران، 1380.
 
@anti_shobahat
@tamadone_islami