《یووال نوح هراری و دین اسلام》
✍🏻دکتر یووال نوح هراری تاریخدان مشهور و نویسنده دو کتاب پرفروش بینالمللی انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر و انسان خداگونه: تاریخ مختصر فردا است.
مطالبی که ایشان در کتابهایشان مطرح کردهاند توجه صاحب نظران بسیاری را جلب و در میان مردم خوانندگان بسیاری را جذب خود کرده است.
بخشی از نظرات ایشان درخصوص دین است، در زیر بخشی از نظرات ایشان در خصوص دین اسلام را ذکر میکنیم:
" جوامع مختلف انواع گوناگونی از سلسلهمراتبهای خیالی را اختیار میکنند. نژاد برای آمریکاییان امروزی بسیار مهم است، اما برای مسلمانانِ قرون وسطی نسبتاً بیاهمیت بود. "[1]
" اگر در سال ۱۳۰۰ زائری در مکه بودید و بهدور مقدسترین زیارتگاه اسلامی طواف میکردید احتمالاً به گروهی از بینالنهرینیها برمیخوردید که ردایشان در باد تکان میخورد و چشمانشان از وجد میدرخشید و لبهایشان اسامی نود و نه گانهی خداوند را یکی پس از دیگری تکرار میکرد.
شاید درست در مقابلتان با یک ریشسفید ترکِ آفتابسوخته از علفزارهای آسیا روبهرو میشدید که عصازنان راه میرفت و متفکرانه به ریشش دست میکشید. در طرفی دیگر هم زیورآلات طلا که بر روی پوستهایی شبقگون میدرخشید میتوانست از آنِ گروهی از مسلمانانِ پادشاهی مالی در آفریقا باشد. عطر میخک، زردچوبه، هل و نمک دریایی از حضور برادران هندی، یا شاید از جزایر اسرارآمیز ادویه ( مجمعالجزایری از جزایر مالزی_م. ) در منتهاالیه شرق خبر میداد.
امروزه دین اغلب منبع تبعیض و ناسازگاری و تفرقه تلقی میشود. اما در حقیقت، دین در کنار پول و امپراتوریها، سومین عامل بزرگ اتحاد بشری بوده است. از آنجا که تمام نظمهای اجتماعی و سلسله مراتبها خیالی هستند، شکننده هم هستند، و هر چه جامعهای بزرگتر باشد، شکنندهتر هم خواهد بود. نقش اساسی و تاریخی دین این بوده است که قوانینشان نه حاصل امیال بشری بلکه مقرر داشتهی یک اقتدار والای مطلق است. این باعث میشود تا حداقل برخی از قوانین بنیادی ورای هر بحث و چالشی قرار گیرد و به این ترتیب عملاً ثبات اجتماعی تضمین میشود.
بنابراین دین را میتوان نظامی از هنجارها و ارزشهای بشری تعریف کرد که مبتنی بر باور به نظمی فوق بشری است. "[2]
" گفتن اين که «فرهنگ اسلامی بسيار خشن است» بار منطقی بسيار کمتری در خود دارد و
بسيار مبهم است. منظور ما از «نامداراجو» چيست؟ نامداراجو توسط چه کسی، يا چه چيزی؟ يک فرهنگ می تواند نسبت به اقليت های دينی و نگرش های سياسی غيرمتعارف نامداراجو باشد، در حالی که همزمان نسبت به افراد چاق يا پير بسيار مداراجوتر است. و منظور از «فرهنگ اسلامی» چيست؟ آيا منظور شبه جزيرهی عربی در قرن هفتم است؟ امپراتوری عثمانی در قرن شانزدهم؟ پاکستان در ابتدای قرن بيست و يکم؟ نهايتا معيار چيست؟ اگر ما به مداراجويی نسبت به اقليت های دينی اهميت بدهيم و امپراتوری عثمانی در قرن شانزدهم را با اروپای غربی در قرن شانزدهم مقايسه کنيم، آنگاه بايد نتيجه گيری کنيم که فرهنگ اسلامی بسيار مداراجو است.
اگر افغانستان در دورهی طالبان را با دانمارک معاصر مقايسه می کنيم، به نتيجه گيری
بسيار متفاوتی خواهيم رسيد. "[3]
"اگر حول و حوش سال ۱۶۰۰ میلادی به قاهره یا استانبول سفر میکردید، با کلانشهری چندفرهنگی و روادار مواجه میشدید که در آن شیعه و سنّی و مسیحی ارتدوکس و مسیحی کاتولیک و ارمنی و قبطی و یهودی و حتی گاهی هندو نسبتاً سازگارانه در کنار هم میزیستند. البته آنها هم با شورش و درگیری روبهرو میشدند، و امپراتوری عثمانی معمولاً علیه مردم تبعیضهای دینی روا میداشت، ولی در مقایسه با اروپا بهشتی لیبرالمسلک بهحساب میآمد. اگر آن موقع به پاریس یا لندن میرفتید، شهرهایی را میدیدید غرق در افراطگرایی دینی که در آنها فقط اعضا و پیروان فرقهی مسلط حق زیستن داشتند. در لندل کاتولیکها را میکشتند و در پاریس پروتستانها را؛ یهودیان مدتهای مدید بود که رانده شده بودند، و هیچ انسان عاقلی حتی فکر راه دادن مسلمانان را هم نمیکرد."[4]
تحقیق و جمعآوری: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
منابع:
۱.
انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۱۱
۲.
انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۹۶
۳.
21 درس برای قرن بیست و یکم
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۱۷۱
۴.
انسان خداگونه
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی زهرا عالی،
ص ۲۴۱
✾•┈••✦❀✦••┈✾
(انجمن آنتی شبهات)
@anti_shobahaat
✍🏻دکتر یووال نوح هراری تاریخدان مشهور و نویسنده دو کتاب پرفروش بینالمللی انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر و انسان خداگونه: تاریخ مختصر فردا است.
مطالبی که ایشان در کتابهایشان مطرح کردهاند توجه صاحب نظران بسیاری را جلب و در میان مردم خوانندگان بسیاری را جذب خود کرده است.
بخشی از نظرات ایشان درخصوص دین است، در زیر بخشی از نظرات ایشان در خصوص دین اسلام را ذکر میکنیم:
" جوامع مختلف انواع گوناگونی از سلسلهمراتبهای خیالی را اختیار میکنند. نژاد برای آمریکاییان امروزی بسیار مهم است، اما برای مسلمانانِ قرون وسطی نسبتاً بیاهمیت بود. "[1]
" اگر در سال ۱۳۰۰ زائری در مکه بودید و بهدور مقدسترین زیارتگاه اسلامی طواف میکردید احتمالاً به گروهی از بینالنهرینیها برمیخوردید که ردایشان در باد تکان میخورد و چشمانشان از وجد میدرخشید و لبهایشان اسامی نود و نه گانهی خداوند را یکی پس از دیگری تکرار میکرد.
شاید درست در مقابلتان با یک ریشسفید ترکِ آفتابسوخته از علفزارهای آسیا روبهرو میشدید که عصازنان راه میرفت و متفکرانه به ریشش دست میکشید. در طرفی دیگر هم زیورآلات طلا که بر روی پوستهایی شبقگون میدرخشید میتوانست از آنِ گروهی از مسلمانانِ پادشاهی مالی در آفریقا باشد. عطر میخک، زردچوبه، هل و نمک دریایی از حضور برادران هندی، یا شاید از جزایر اسرارآمیز ادویه ( مجمعالجزایری از جزایر مالزی_م. ) در منتهاالیه شرق خبر میداد.
امروزه دین اغلب منبع تبعیض و ناسازگاری و تفرقه تلقی میشود. اما در حقیقت، دین در کنار پول و امپراتوریها، سومین عامل بزرگ اتحاد بشری بوده است. از آنجا که تمام نظمهای اجتماعی و سلسله مراتبها خیالی هستند، شکننده هم هستند، و هر چه جامعهای بزرگتر باشد، شکنندهتر هم خواهد بود. نقش اساسی و تاریخی دین این بوده است که قوانینشان نه حاصل امیال بشری بلکه مقرر داشتهی یک اقتدار والای مطلق است. این باعث میشود تا حداقل برخی از قوانین بنیادی ورای هر بحث و چالشی قرار گیرد و به این ترتیب عملاً ثبات اجتماعی تضمین میشود.
بنابراین دین را میتوان نظامی از هنجارها و ارزشهای بشری تعریف کرد که مبتنی بر باور به نظمی فوق بشری است. "[2]
" گفتن اين که «فرهنگ اسلامی بسيار خشن است» بار منطقی بسيار کمتری در خود دارد و
بسيار مبهم است. منظور ما از «نامداراجو» چيست؟ نامداراجو توسط چه کسی، يا چه چيزی؟ يک فرهنگ می تواند نسبت به اقليت های دينی و نگرش های سياسی غيرمتعارف نامداراجو باشد، در حالی که همزمان نسبت به افراد چاق يا پير بسيار مداراجوتر است. و منظور از «فرهنگ اسلامی» چيست؟ آيا منظور شبه جزيرهی عربی در قرن هفتم است؟ امپراتوری عثمانی در قرن شانزدهم؟ پاکستان در ابتدای قرن بيست و يکم؟ نهايتا معيار چيست؟ اگر ما به مداراجويی نسبت به اقليت های دينی اهميت بدهيم و امپراتوری عثمانی در قرن شانزدهم را با اروپای غربی در قرن شانزدهم مقايسه کنيم، آنگاه بايد نتيجه گيری کنيم که فرهنگ اسلامی بسيار مداراجو است.
اگر افغانستان در دورهی طالبان را با دانمارک معاصر مقايسه می کنيم، به نتيجه گيری
بسيار متفاوتی خواهيم رسيد. "[3]
"اگر حول و حوش سال ۱۶۰۰ میلادی به قاهره یا استانبول سفر میکردید، با کلانشهری چندفرهنگی و روادار مواجه میشدید که در آن شیعه و سنّی و مسیحی ارتدوکس و مسیحی کاتولیک و ارمنی و قبطی و یهودی و حتی گاهی هندو نسبتاً سازگارانه در کنار هم میزیستند. البته آنها هم با شورش و درگیری روبهرو میشدند، و امپراتوری عثمانی معمولاً علیه مردم تبعیضهای دینی روا میداشت، ولی در مقایسه با اروپا بهشتی لیبرالمسلک بهحساب میآمد. اگر آن موقع به پاریس یا لندن میرفتید، شهرهایی را میدیدید غرق در افراطگرایی دینی که در آنها فقط اعضا و پیروان فرقهی مسلط حق زیستن داشتند. در لندل کاتولیکها را میکشتند و در پاریس پروتستانها را؛ یهودیان مدتهای مدید بود که رانده شده بودند، و هیچ انسان عاقلی حتی فکر راه دادن مسلمانان را هم نمیکرد."[4]
تحقیق و جمعآوری: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
منابع:
۱.
انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۱۱
۲.
انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۹۶
۳.
21 درس برای قرن بیست و یکم
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۱۷۱
۴.
انسان خداگونه
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی زهرا عالی،
ص ۲۴۱
✾•┈••✦❀✦••┈✾
(انجمن آنتی شبهات)
@anti_shobahaat
👍5❤1
《فردریش ویلهلم نیچه و دین اسلام》
✍🏻 فریدریش ویلهِلم نیچه (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche) (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ – درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفهٔ غرب و تاریخ اندیشهٔ مدرن بر جای گذاشته است.
نوشتههای نیچه توجه انسانهای بسیاری را به خود جلب کرده است، بخشی از این نوشتهها در خصوص دین اسلام و فرهنگ مسلمانان اندلس اسلامی میباشند.
زمانی که نیچه به مطالعه و بررسی تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی میپردازد، علاقه بسیاری به این فرهنگ پیدا کرده و جذب آن میشود، تا جایی که تحت تاثیر این فرهنگ اسلامی به نوشتن کتاب مشهور خود به نام 《حکمت شادان》 میپردازد. [1]
نیچه تمدن مسلمانان را از تمدنهای برتر تاریخ بشریت شمرده و حتی آن را برتر از تمدن یونان و روم باستان میداند و فرهنگ و تمدن اروپای قرن نوزدهم را در مقابل آن بس فقیرانه و عقبمانده مینامد.
وی دین اسلام را دینی مردانه و در پی تحقق غرایز مردانه معرفی میکند، نیچه مردان را عمیق و پخته و غرایز مردانه را غرایز پاکنهاد و سمبل پاکیها، نیکیها و درستیها میداند.
ابرانسان نیچه مرد است[2] و مرد در نگاه نیچه عمق و ژرف[3] و دین اسلام دین مردان.[4]
در زیر بخشی از مطالب نیچه در خصوص دین اسلام و تمدن اسلامی اندلس را ذکر میکنیم:
"نخستین دستور سران مسیحیت پس از بیرون راندن مسلمانان از قرطبه آن بود که دویست و هفتاد حمام عمومی این شهر را ببندند."[5]
"اگر فکر کنیم که رهبران جنبش مسیحی به نوعی کم خردی دچار بودهاند، فقط خویشتن را فریفتهایم، زیرا این آباء کلیسا بس هوشمند و حتی تا سرحد قداست باهوشاند! نقص آنان در امری دیگر است. طبیعت در باب آنان اهمال کرده و از یاد برده است که از آن هدیهی نیک غریزههای پسندیده، درست و پاک به آنان ذرّهای را اعطا کند... بین خودمان بماند، اینان حتی مرد هم نیستند... اگر اسلام مسیحیت را تحقیر میکند، هزاران بار حق دارد، زیرا شرط تحقق دین اسلام وجود مردان است." [6]
" مسیحیت ثمرهی فرهنگ باستان را از ما ستاند و بعدها نیز بار دیگر با ثمرهی فرهنگ اسلامی چنین کرد. آن عالم فرهنگ شگفتانگیزتر اعراب اسپانیا را که با ما در اصل خویشاوند بود و حتی از روم و یونان باستان نیز مفهوم و سلیقهای برتر داشت، لگدمال کردند (نمیخواهم بگویم که با چه پاهایی)، چرا؟ چون این فرهنگ ناب بود، چون پیدایش آنان مرهون غریزههای مردانه بود، چون زندگی را با همان ارزشمندیهای نادر و بس پختهی زندگی اعراب اسپانیا تایید میکرد!...
جنگجویان صلیبی بعدها به ستیزه با امری پرداختند که بهتر بود به پایش روی در خاک میکشیدند، یعنی همان فرهنگی که در برابر آن، فرهنگ قرن نوزدهم ما بس فقیرانه و بس ((عقبمانده)) بود. مسلماً آنان در فکر غنیمت بودند و مشرق زمین نیز بس ثروتمند بود... ولی هیچکس به هیچ اصلی پایبند نبود! جنگهای صلیبی همان دزدی دریایی بود و دیگر هیچ! اشراف آلمانی، یعنی همان اشراف وایکینگها نیز در کُنه وجود خویش چنین حسی داشتند و کلیسا به خوبی میدانست چگونه اشراف آلمانی را به خدمت خود درآورد... اشراف زادهی آلمانی ((غلام)) کلیسا و پیوسته در خدمت غرایز پست کلیسا بود، اما مزدی خوب میگرفت... یعنی کلیسا دقیقاً به یاری شمشیرهای آلمانی، خون و دلاوری آلمانیها با خصم نهایی خویش، یعنی همهی امور پاک بر این کرهی خاک جنگید! در این زمینه پرسشهای هراسبرانگیز فراوانی وجود دارد. اشراف زادهی آلمانی اصلاً در تاریخ و فرهنگ متعالی وجود ندارد و شک نیست که میتوانیم علت آن را حدس بزنیم... مسیحیت و الکل، هر دو بزرگترین ابزار تباهی است... در اصل در مواجههی اسلام و مسیحیت و عرب و یهودی هیچ راه دیگری وجود ندارد. تصمیم را گرفتهاند، هیچکس آزادی انتخاب ندارد. یا فرد نجس است و یا نیست... (( جنگ سخت با روم! و صلح و دوستی با اسلام! )) این همان احساس و کردار آن جان آزادهی سترگ، آن نابغهی امپراتوران آلمان، یعنی فردریش دوم بود. چه شد؟ آیا چارهای جز این نیست که هر فرد آلمانی ابتدا نابغه و آزاده جان باشد تا بتواند رفتاری صادقانه نشان دهد؟ برای من درک ناپذیر است که آلمانیها چگونه توانستهاند احساس مسیحی را دریابند... "[7]
تحقیق و جمعآوری: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
منابع:
۱.
حکمت شادان، ترجمهی جمال آل احمد، سعید کامران، حامد فولادوند،ص ۹، ۱۰، ۱۱
۲.
زن از نگاه نیچه، نوشین شاهنده،ص ۸
۳.
چنین گفت زرتشت، ترجمهی داریوش آشوری،ص ۷۹
۴.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۵۹
۵.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۲۱
۶.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۵۹
۷.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۶۰
✾•┈••✦❀✦••┈✾
(آنتی شبهات)
@anti_shobahaat
✍🏻 فریدریش ویلهِلم نیچه (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche) (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ – درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیری عمیق بر فلسفهٔ غرب و تاریخ اندیشهٔ مدرن بر جای گذاشته است.
نوشتههای نیچه توجه انسانهای بسیاری را به خود جلب کرده است، بخشی از این نوشتهها در خصوص دین اسلام و فرهنگ مسلمانان اندلس اسلامی میباشند.
زمانی که نیچه به مطالعه و بررسی تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی میپردازد، علاقه بسیاری به این فرهنگ پیدا کرده و جذب آن میشود، تا جایی که تحت تاثیر این فرهنگ اسلامی به نوشتن کتاب مشهور خود به نام 《حکمت شادان》 میپردازد. [1]
نیچه تمدن مسلمانان را از تمدنهای برتر تاریخ بشریت شمرده و حتی آن را برتر از تمدن یونان و روم باستان میداند و فرهنگ و تمدن اروپای قرن نوزدهم را در مقابل آن بس فقیرانه و عقبمانده مینامد.
وی دین اسلام را دینی مردانه و در پی تحقق غرایز مردانه معرفی میکند، نیچه مردان را عمیق و پخته و غرایز مردانه را غرایز پاکنهاد و سمبل پاکیها، نیکیها و درستیها میداند.
ابرانسان نیچه مرد است[2] و مرد در نگاه نیچه عمق و ژرف[3] و دین اسلام دین مردان.[4]
در زیر بخشی از مطالب نیچه در خصوص دین اسلام و تمدن اسلامی اندلس را ذکر میکنیم:
"نخستین دستور سران مسیحیت پس از بیرون راندن مسلمانان از قرطبه آن بود که دویست و هفتاد حمام عمومی این شهر را ببندند."[5]
"اگر فکر کنیم که رهبران جنبش مسیحی به نوعی کم خردی دچار بودهاند، فقط خویشتن را فریفتهایم، زیرا این آباء کلیسا بس هوشمند و حتی تا سرحد قداست باهوشاند! نقص آنان در امری دیگر است. طبیعت در باب آنان اهمال کرده و از یاد برده است که از آن هدیهی نیک غریزههای پسندیده، درست و پاک به آنان ذرّهای را اعطا کند... بین خودمان بماند، اینان حتی مرد هم نیستند... اگر اسلام مسیحیت را تحقیر میکند، هزاران بار حق دارد، زیرا شرط تحقق دین اسلام وجود مردان است." [6]
" مسیحیت ثمرهی فرهنگ باستان را از ما ستاند و بعدها نیز بار دیگر با ثمرهی فرهنگ اسلامی چنین کرد. آن عالم فرهنگ شگفتانگیزتر اعراب اسپانیا را که با ما در اصل خویشاوند بود و حتی از روم و یونان باستان نیز مفهوم و سلیقهای برتر داشت، لگدمال کردند (نمیخواهم بگویم که با چه پاهایی)، چرا؟ چون این فرهنگ ناب بود، چون پیدایش آنان مرهون غریزههای مردانه بود، چون زندگی را با همان ارزشمندیهای نادر و بس پختهی زندگی اعراب اسپانیا تایید میکرد!...
جنگجویان صلیبی بعدها به ستیزه با امری پرداختند که بهتر بود به پایش روی در خاک میکشیدند، یعنی همان فرهنگی که در برابر آن، فرهنگ قرن نوزدهم ما بس فقیرانه و بس ((عقبمانده)) بود. مسلماً آنان در فکر غنیمت بودند و مشرق زمین نیز بس ثروتمند بود... ولی هیچکس به هیچ اصلی پایبند نبود! جنگهای صلیبی همان دزدی دریایی بود و دیگر هیچ! اشراف آلمانی، یعنی همان اشراف وایکینگها نیز در کُنه وجود خویش چنین حسی داشتند و کلیسا به خوبی میدانست چگونه اشراف آلمانی را به خدمت خود درآورد... اشراف زادهی آلمانی ((غلام)) کلیسا و پیوسته در خدمت غرایز پست کلیسا بود، اما مزدی خوب میگرفت... یعنی کلیسا دقیقاً به یاری شمشیرهای آلمانی، خون و دلاوری آلمانیها با خصم نهایی خویش، یعنی همهی امور پاک بر این کرهی خاک جنگید! در این زمینه پرسشهای هراسبرانگیز فراوانی وجود دارد. اشراف زادهی آلمانی اصلاً در تاریخ و فرهنگ متعالی وجود ندارد و شک نیست که میتوانیم علت آن را حدس بزنیم... مسیحیت و الکل، هر دو بزرگترین ابزار تباهی است... در اصل در مواجههی اسلام و مسیحیت و عرب و یهودی هیچ راه دیگری وجود ندارد. تصمیم را گرفتهاند، هیچکس آزادی انتخاب ندارد. یا فرد نجس است و یا نیست... (( جنگ سخت با روم! و صلح و دوستی با اسلام! )) این همان احساس و کردار آن جان آزادهی سترگ، آن نابغهی امپراتوران آلمان، یعنی فردریش دوم بود. چه شد؟ آیا چارهای جز این نیست که هر فرد آلمانی ابتدا نابغه و آزاده جان باشد تا بتواند رفتاری صادقانه نشان دهد؟ برای من درک ناپذیر است که آلمانیها چگونه توانستهاند احساس مسیحی را دریابند... "[7]
تحقیق و جمعآوری: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
منابع:
۱.
حکمت شادان، ترجمهی جمال آل احمد، سعید کامران، حامد فولادوند،ص ۹، ۱۰، ۱۱
۲.
زن از نگاه نیچه، نوشین شاهنده،ص ۸
۳.
چنین گفت زرتشت، ترجمهی داریوش آشوری،ص ۷۹
۴.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۵۹
۵.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۲۱
۶.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۵۹
۷.
دجّال، ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی،گزیدهگویی ۶۰
✾•┈••✦❀✦••┈✾
(آنتی شبهات)
@anti_shobahaat
👍3
🔴 انتظار دلیل علمی برای وجود خدا
____
✍🏻 توهم انتظار دلیل مطلق.
پیش از ورود به براهین وجود خدا بایستی در خصوص توهم انتظار دلیل علمی آتئیستها صحبت کنیم.
آتئیستهای بسیاری در انتظار دلیلی علمی دایر بر وجود خدا میباشند.
میگویند بدون وجود دلیل علمیای مستقیم، باور نمیکنیم.
توضیح بدهیم که چرا در انتظار دلیلی مشاهدهای و یا آزمایشی برای وجود خدا بودن غیر منطقی است.
با پرسیدن این سوال از آتئیستها شروع میکنیم:
《 دلیل علمیتان برای درستی ادعای؛ برای رسیدن به درستی چیزی نیاز به دلیل علمی داریم، چیست؟ 》
ادعای تنها با دلایل علمی میتوان به درستی چیزی رسید، ادعایی نیست که از پژوهشهای علمی بیرون آمده باشد.
این ادعا هیچ پایه و اساسی ندارد.
یعنی با انجام یک تحقیق نگفتهایم؛ پس برای هرچیزی نیاز به دلیل علمی داریم.
این ادعا ادعاییست که آتئیستها بدون تکیه بر هیچ پایه و اساسی پیش میکشند.
این ادعا تنها عبارت است از یک فرض.
مجبور به موافق بودن و یا دفاع از چنین ادعایی نیستیم.
اگر برای هر درستیای به دلیل علمی نیاز داریم، آن زمان برای خود این ادعا نیز به دلیل علمی نیاز داریم.
ابتدائاً برای وجود دلیلی مشاهدهای دایر بر وجود خدا نیاز است که خدا چیزی فیزیکی باشد.
اما آیا بنابر ادیان خدا چیزی فیزیکی است؟ جواب این آشکارا خیر است.
مثلا در قرآن برای وجود خدا عبارت " او هیچ مشابهی ندارد. "( وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ ) استفاده میشود.
ذاتا دین هیچ زمانی ادعایی مبنی بر اینکه میتوانیم خدا را ببینیم نداشته است.
در چنین وضعی در انتظار دلیلی مشاهدهای بودن ذاتا غیرمنطقی خواهد بود.
علم با روشهای آزمایشی حرکت میکند.
مثلا اگر یک آزمایش هزار بار تکرار شود و در هر بار نتیجهای مشابه خارج شود، دیگر این آزمایش از لحاظ علمی تایید شده است.
در چنین وضعی در هر تکرار آزمایش در آینده خروج نتیجهای مشابه مورد انتظار خواهد بود.
این روش اگر برای چیزهای بسیاری روشی مناسب باشد نیز به همان اندازه برای چیزهای بسیاری روشی نامناسب است.
پرفسور جان لنوکس در کتابش این را با مثال پزشکی قانونی توضیح میدهد.
لنوکس در این خصوص اینگونه نمونهای میدهد:
"فرض کنیم در یک محل حادثه فردی را مشاهده میکنیم که بر روی زمین دراز کشیده است، هیچ فکری در خصوص اینکه چه اتفاقی افتاده است نداریم، در چنین وضعی آیا میتوانیم بگوییم این را باید به روش آزمایشی دوباره محقق کنیم؟
چنین چیزی البته که مورد بحث قرار نمیگیرد.
در چنین وضعی حتی اگر دلیلی آزمایشی وجود نداشته باشد، باز میتوانیم با استفاده از ردها و اشیاء باقی مانده در محل حادثه نتیجهای منطقی خارج کنیم."
جان لنوکس به این دلیل میگوید که در هر موضوعی بایستی به روشی مناسب ادعا سر بزنیم.
شما اگر میخواستید بدانید برای فردی که زخمی بر روی زمین دراز کشیده است چه اتفاقی افتاده است، چه میکردید؟
الف) برای آگاهی از اینکه چه اتفاقی افتاده است این را با روشی آزمایشی تست میکردم. ( که این ممکن نیست )
ب) چون نمیتوانم تست کنم بی نتیجه رهایش میکردم.
پ) برای حل اینکه چه اتفاقی افتاده است روشی مناسب به میان میآوردم.
در اینجا البته که منطقیترین کار سر زدن به روشی مناسب میباشد.
در موضوعاتی مانند فلسفه، تاریخ و پزشکی قانونی به روشهای آزمایشی پرداخته نمیشود.
به این دلیل در موضوعاتی مانند اینها بایستی به روشی مناسب پرداخته شود.
خدا چیزی که بتوان با آزمایشها ثابتش کرد نیست.
چون سوال "آیا خدا وجود دارد؟" ذاتا سوالی فلسفیست، نیازی نیست که جوابش علمی باشد.
با روش استقراء منطقی دانسته شده در فلسفه نیز وجود و یا عدم وجود خدا میتواند فهمیده شود.
اگر وجود خدا از نبودش بسیار محتملتر و یا منطقیتر باشد.
وجود خدا بدون وجود دلیل علمیای مستقیم نیز میتواند مورد قبول واقع شود.
فیلسوفی به نام اوستین مارستین فرور اینگونه میگوید:
"خدا هرگونه قانون و یا اجتماع قوتهای مرتبط با کارکرد قوتها نیست که در فیزیک و یا نجوم اسم او ذکر شود."
والسلام...
نویسنده:
https://youtu.be/E0CbV7s1Hgo
مترجم: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
_
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
__
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
____
✍🏻 توهم انتظار دلیل مطلق.
پیش از ورود به براهین وجود خدا بایستی در خصوص توهم انتظار دلیل علمی آتئیستها صحبت کنیم.
آتئیستهای بسیاری در انتظار دلیلی علمی دایر بر وجود خدا میباشند.
میگویند بدون وجود دلیل علمیای مستقیم، باور نمیکنیم.
توضیح بدهیم که چرا در انتظار دلیلی مشاهدهای و یا آزمایشی برای وجود خدا بودن غیر منطقی است.
با پرسیدن این سوال از آتئیستها شروع میکنیم:
《 دلیل علمیتان برای درستی ادعای؛ برای رسیدن به درستی چیزی نیاز به دلیل علمی داریم، چیست؟ 》
ادعای تنها با دلایل علمی میتوان به درستی چیزی رسید، ادعایی نیست که از پژوهشهای علمی بیرون آمده باشد.
این ادعا هیچ پایه و اساسی ندارد.
یعنی با انجام یک تحقیق نگفتهایم؛ پس برای هرچیزی نیاز به دلیل علمی داریم.
این ادعا ادعاییست که آتئیستها بدون تکیه بر هیچ پایه و اساسی پیش میکشند.
این ادعا تنها عبارت است از یک فرض.
مجبور به موافق بودن و یا دفاع از چنین ادعایی نیستیم.
اگر برای هر درستیای به دلیل علمی نیاز داریم، آن زمان برای خود این ادعا نیز به دلیل علمی نیاز داریم.
ابتدائاً برای وجود دلیلی مشاهدهای دایر بر وجود خدا نیاز است که خدا چیزی فیزیکی باشد.
اما آیا بنابر ادیان خدا چیزی فیزیکی است؟ جواب این آشکارا خیر است.
مثلا در قرآن برای وجود خدا عبارت " او هیچ مشابهی ندارد. "( وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ ) استفاده میشود.
ذاتا دین هیچ زمانی ادعایی مبنی بر اینکه میتوانیم خدا را ببینیم نداشته است.
در چنین وضعی در انتظار دلیلی مشاهدهای بودن ذاتا غیرمنطقی خواهد بود.
علم با روشهای آزمایشی حرکت میکند.
مثلا اگر یک آزمایش هزار بار تکرار شود و در هر بار نتیجهای مشابه خارج شود، دیگر این آزمایش از لحاظ علمی تایید شده است.
در چنین وضعی در هر تکرار آزمایش در آینده خروج نتیجهای مشابه مورد انتظار خواهد بود.
این روش اگر برای چیزهای بسیاری روشی مناسب باشد نیز به همان اندازه برای چیزهای بسیاری روشی نامناسب است.
پرفسور جان لنوکس در کتابش این را با مثال پزشکی قانونی توضیح میدهد.
لنوکس در این خصوص اینگونه نمونهای میدهد:
"فرض کنیم در یک محل حادثه فردی را مشاهده میکنیم که بر روی زمین دراز کشیده است، هیچ فکری در خصوص اینکه چه اتفاقی افتاده است نداریم، در چنین وضعی آیا میتوانیم بگوییم این را باید به روش آزمایشی دوباره محقق کنیم؟
چنین چیزی البته که مورد بحث قرار نمیگیرد.
در چنین وضعی حتی اگر دلیلی آزمایشی وجود نداشته باشد، باز میتوانیم با استفاده از ردها و اشیاء باقی مانده در محل حادثه نتیجهای منطقی خارج کنیم."
جان لنوکس به این دلیل میگوید که در هر موضوعی بایستی به روشی مناسب ادعا سر بزنیم.
شما اگر میخواستید بدانید برای فردی که زخمی بر روی زمین دراز کشیده است چه اتفاقی افتاده است، چه میکردید؟
الف) برای آگاهی از اینکه چه اتفاقی افتاده است این را با روشی آزمایشی تست میکردم. ( که این ممکن نیست )
ب) چون نمیتوانم تست کنم بی نتیجه رهایش میکردم.
پ) برای حل اینکه چه اتفاقی افتاده است روشی مناسب به میان میآوردم.
در اینجا البته که منطقیترین کار سر زدن به روشی مناسب میباشد.
در موضوعاتی مانند فلسفه، تاریخ و پزشکی قانونی به روشهای آزمایشی پرداخته نمیشود.
به این دلیل در موضوعاتی مانند اینها بایستی به روشی مناسب پرداخته شود.
خدا چیزی که بتوان با آزمایشها ثابتش کرد نیست.
چون سوال "آیا خدا وجود دارد؟" ذاتا سوالی فلسفیست، نیازی نیست که جوابش علمی باشد.
با روش استقراء منطقی دانسته شده در فلسفه نیز وجود و یا عدم وجود خدا میتواند فهمیده شود.
اگر وجود خدا از نبودش بسیار محتملتر و یا منطقیتر باشد.
وجود خدا بدون وجود دلیل علمیای مستقیم نیز میتواند مورد قبول واقع شود.
فیلسوفی به نام اوستین مارستین فرور اینگونه میگوید:
"خدا هرگونه قانون و یا اجتماع قوتهای مرتبط با کارکرد قوتها نیست که در فیزیک و یا نجوم اسم او ذکر شود."
والسلام...
نویسنده:
https://youtu.be/E0CbV7s1Hgo
مترجم: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
_
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
__
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
❤1👍1
عبادات اسلامی در تاریخ علم
____
علاوه بر تاثیرات مثبت روحی عبادات اسلامی، با مطالعه تاریخ علم مطلع خواهیم شد که این عبادات در پیشرفت علومی مانند ریاضیات و جغرافیا و نجوم نیز تاثیر مثبت مهمی داشتهاند.
در هر یک از رشتههای علمیای که دانشمندان دوران طلایی اسلام در آن به موفقیتهایی رسیدهاند تأثیر تعالیم اسلامی نمایان است، از جغرافیا و تاریخ تا ریاضیات و نجوم و پزشکی.
بطور مثال قرآن مسلمین را محکوم به تحصیل در ریاضیات کرده است، با ظهور اسلام "ریاضیات برای مقاصد و مصارف متعددی چون تجارت، قضاوت و حکومت جنبه اساسی پیدا کرد."(۱) انجام احکام دینیای مانند روزه، حج، نماز، ارث، ذکات، تجارت حلال و ... نیازمند عالم شدن در علومی مانند نجوم، ریاضیات و مثلثات میباشد، یعنی یکی از عوامل اصلی توسعه علوم ریاضی و نجوم در جهان وجود اینگونه احکام دینی در دین اسلام است.
"ریاضیات و نجوم گاهی در پیشرفتهترین مدارس مسلمانان یا مدارس شرعی تدریس میشد. و این خود شاهدی است بر قبول و جذب اعلای این علوم."(۲)
اگر به کتب دانشمندان مسلمانی که در این زمینهها کار کردهاند بنگریم تأثیر اینگونه احکام در فعالیتهای آنان را مشاهده خواهیم کرد.
بطور مثال خوارزمی پدر علم جبر در کتاب جبر و مقابله خویش همانند یک فقیه ریاضیدان به حل جبری مسائل ارثی موجود در قرآن کریم میپردازد. (۳)
و یا ریاضیدان و منجم نامی ابوریحان بیرونی، بنیان گذار علم مثلثات به عنوان علمی مستقل، به اختراع ابزاری برای تعیین اوقات نماز میپردازد"(۴)
و ...
برپا داشتن اینگونه احکام دینی از انگیزههای اصلی تحقیقات دانشمندان دوران طلایی اسلام بوده است.
"بر هر مسلمانى واجب بود که اوقات نماز را که به اختلاف مکان و زمان تغییر میکرد بشناسد. مسلمان مىبايست كه در هنگام نماز رو به جانب قبله كند. پس بايد جهت قبله را بشناسد و اين خود مبتنى بر حل مسئلهاى از مسائل علم هيئت است و به مثلثات كروى مربوط مىشود. نيز چنين است روزه داشتن و روزه گشودن در ماه رمضان كه مسلمانان را به محاسبات فلكى برمىانگيزد. اين احكام شرعى دربارهی روزه، منجمان مسلمان را بر آن داشته است كه دربارهی مسائل دشوار وابسته به رؤيت هلال و احوال شفق به جستجو برخيزند. و به همين جهت در اين باره پيشرفتهايى كردند و محاسبات و روشهاى تازهاى آوردند كه در ميان يونانيان و ايرانيان قديم سابقه نداشت."(۵)
"پژوهشهای اخترشناختی برای مقاصدی به کار برده میشدند که در آنها نتایج باید دقیق میبودند، از جمله در تدوین تقویمها، اندازهگیری فواصل روی زمین، معلوم ساختن زمان دقیق روز برای ادای نمازهای روزانه و تعیین قبله، جهت مکّه، که نماز گزاران باید رو به آن بایستند و نماز بخوانند."(۶)
"دستورات اسلام برای عبادات روزانه و ماهانه و نیاز به پیدا کردن جهت قبله و جهت ساخت مسجد بدین معنا بود که نیاز فوری به تعیین زمان و مکان با دقت بسیار بالا وجود دارد."(۷)
"عوامل اصلی انگیزندهی در پشتسر این کوششهای نجومی مسائل گاهشناسی، وقتیابی و تقویم بود: نیاز به تشخیص رابطهی میان تقویم قمری و سال شمسی، پیشبینی آغاز ماه قمری، و تعیین اوقات نماز همه از جملهی مسائل فوری و مبرمی بودند که حل آنها نیاز به دانستن دقایق نجوم داشت."(۸)
در پایان این نکته نیز لازم به ذکر است که دین اسلام توصیههای مکرری به تحصیل در علوم مختلف از علوم انسانی و علوم تجربی میکند.
تحصیل علم، تحقیق و اکتشاف در کائنات و اختراع از مهمترین عبادات در دین اسلام میباشند.
آیات قرآن مشوقی بسیار قوی در کاوش طبیعت و فراگیری علوماند.
این نکته در پایان ذکر شد تا تصور نشود عبادت در دین اسلام تنها اعمالی مانند نماز و روزه و حج و ... است.
منابع:
۱.سرآغازهای علم در غرب، دیوید لیندبرگ، ترجمهی فریدون بدرهای، ص ۳۳۸
۲.همان.
۳. الجبر و المقابله، نوشتهی محمد بن موسی خوارزمی ترجمهی حسین خدیوجم، انتشارات اطلاعات، چاپ سوم، سال چاپ ۱۳۶۳
۴. کتاب تاریخ علم کمبریج اثر کالین ا. رنان، ترجمهی حسن افشار، فصل علم عرب.
و
زندگینامهی علمی دانشمندان اسلامی، حسین معصومی همدانی، ص ۳۲۱
۵. کتاب ((تاریخ فلسفه در جهان اسلام)) نوشتهی حنا الفاخوری و خلیل الجر، ترجمهی عبدالمحمد آیتی ص 364، علم الفلك و تاريخچه ص 142 و 230 و 231 و ترجمه ی فارسى آقاى احمد آرام از اين كتاب به نام تاريخ نجوم اسلامى ص 286 _ 285 و نيز تراث العرب العلمى ص57
۶. تاریخ علم تبیین جهان هستی، نوشتهی استیون واینبرگ، ترجمهی جمیل آریایی، ص ۱۲۲
۷.تاریخچه علم نجوم، مارتین ریس، ترجمه محمد حسین پورعباس و سید امیر سادات موسوی، ص ۲۴
۸. سرآغازهای علم در غرب، دیوید لیندبرگ، ترجمهی فریدون بدرهای، ص ۳۵۵
✔️ #یاسر قزل
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
____
علاوه بر تاثیرات مثبت روحی عبادات اسلامی، با مطالعه تاریخ علم مطلع خواهیم شد که این عبادات در پیشرفت علومی مانند ریاضیات و جغرافیا و نجوم نیز تاثیر مثبت مهمی داشتهاند.
در هر یک از رشتههای علمیای که دانشمندان دوران طلایی اسلام در آن به موفقیتهایی رسیدهاند تأثیر تعالیم اسلامی نمایان است، از جغرافیا و تاریخ تا ریاضیات و نجوم و پزشکی.
بطور مثال قرآن مسلمین را محکوم به تحصیل در ریاضیات کرده است، با ظهور اسلام "ریاضیات برای مقاصد و مصارف متعددی چون تجارت، قضاوت و حکومت جنبه اساسی پیدا کرد."(۱) انجام احکام دینیای مانند روزه، حج، نماز، ارث، ذکات، تجارت حلال و ... نیازمند عالم شدن در علومی مانند نجوم، ریاضیات و مثلثات میباشد، یعنی یکی از عوامل اصلی توسعه علوم ریاضی و نجوم در جهان وجود اینگونه احکام دینی در دین اسلام است.
"ریاضیات و نجوم گاهی در پیشرفتهترین مدارس مسلمانان یا مدارس شرعی تدریس میشد. و این خود شاهدی است بر قبول و جذب اعلای این علوم."(۲)
اگر به کتب دانشمندان مسلمانی که در این زمینهها کار کردهاند بنگریم تأثیر اینگونه احکام در فعالیتهای آنان را مشاهده خواهیم کرد.
بطور مثال خوارزمی پدر علم جبر در کتاب جبر و مقابله خویش همانند یک فقیه ریاضیدان به حل جبری مسائل ارثی موجود در قرآن کریم میپردازد. (۳)
و یا ریاضیدان و منجم نامی ابوریحان بیرونی، بنیان گذار علم مثلثات به عنوان علمی مستقل، به اختراع ابزاری برای تعیین اوقات نماز میپردازد"(۴)
و ...
برپا داشتن اینگونه احکام دینی از انگیزههای اصلی تحقیقات دانشمندان دوران طلایی اسلام بوده است.
"بر هر مسلمانى واجب بود که اوقات نماز را که به اختلاف مکان و زمان تغییر میکرد بشناسد. مسلمان مىبايست كه در هنگام نماز رو به جانب قبله كند. پس بايد جهت قبله را بشناسد و اين خود مبتنى بر حل مسئلهاى از مسائل علم هيئت است و به مثلثات كروى مربوط مىشود. نيز چنين است روزه داشتن و روزه گشودن در ماه رمضان كه مسلمانان را به محاسبات فلكى برمىانگيزد. اين احكام شرعى دربارهی روزه، منجمان مسلمان را بر آن داشته است كه دربارهی مسائل دشوار وابسته به رؤيت هلال و احوال شفق به جستجو برخيزند. و به همين جهت در اين باره پيشرفتهايى كردند و محاسبات و روشهاى تازهاى آوردند كه در ميان يونانيان و ايرانيان قديم سابقه نداشت."(۵)
"پژوهشهای اخترشناختی برای مقاصدی به کار برده میشدند که در آنها نتایج باید دقیق میبودند، از جمله در تدوین تقویمها، اندازهگیری فواصل روی زمین، معلوم ساختن زمان دقیق روز برای ادای نمازهای روزانه و تعیین قبله، جهت مکّه، که نماز گزاران باید رو به آن بایستند و نماز بخوانند."(۶)
"دستورات اسلام برای عبادات روزانه و ماهانه و نیاز به پیدا کردن جهت قبله و جهت ساخت مسجد بدین معنا بود که نیاز فوری به تعیین زمان و مکان با دقت بسیار بالا وجود دارد."(۷)
"عوامل اصلی انگیزندهی در پشتسر این کوششهای نجومی مسائل گاهشناسی، وقتیابی و تقویم بود: نیاز به تشخیص رابطهی میان تقویم قمری و سال شمسی، پیشبینی آغاز ماه قمری، و تعیین اوقات نماز همه از جملهی مسائل فوری و مبرمی بودند که حل آنها نیاز به دانستن دقایق نجوم داشت."(۸)
در پایان این نکته نیز لازم به ذکر است که دین اسلام توصیههای مکرری به تحصیل در علوم مختلف از علوم انسانی و علوم تجربی میکند.
تحصیل علم، تحقیق و اکتشاف در کائنات و اختراع از مهمترین عبادات در دین اسلام میباشند.
آیات قرآن مشوقی بسیار قوی در کاوش طبیعت و فراگیری علوماند.
این نکته در پایان ذکر شد تا تصور نشود عبادت در دین اسلام تنها اعمالی مانند نماز و روزه و حج و ... است.
منابع:
۱.سرآغازهای علم در غرب، دیوید لیندبرگ، ترجمهی فریدون بدرهای، ص ۳۳۸
۲.همان.
۳. الجبر و المقابله، نوشتهی محمد بن موسی خوارزمی ترجمهی حسین خدیوجم، انتشارات اطلاعات، چاپ سوم، سال چاپ ۱۳۶۳
۴. کتاب تاریخ علم کمبریج اثر کالین ا. رنان، ترجمهی حسن افشار، فصل علم عرب.
و
زندگینامهی علمی دانشمندان اسلامی، حسین معصومی همدانی، ص ۳۲۱
۵. کتاب ((تاریخ فلسفه در جهان اسلام)) نوشتهی حنا الفاخوری و خلیل الجر، ترجمهی عبدالمحمد آیتی ص 364، علم الفلك و تاريخچه ص 142 و 230 و 231 و ترجمه ی فارسى آقاى احمد آرام از اين كتاب به نام تاريخ نجوم اسلامى ص 286 _ 285 و نيز تراث العرب العلمى ص57
۶. تاریخ علم تبیین جهان هستی، نوشتهی استیون واینبرگ، ترجمهی جمیل آریایی، ص ۱۲۲
۷.تاریخچه علم نجوم، مارتین ریس، ترجمه محمد حسین پورعباس و سید امیر سادات موسوی، ص ۲۴
۸. سرآغازهای علم در غرب، دیوید لیندبرگ، ترجمهی فریدون بدرهای، ص ۳۵۵
✔️ #یاسر قزل
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
👍4
آنتی شبهات
✍🏻گذری بر کتابخانههای تمدن اسلامی کوردوبا (قُرْطَبه) به تنهایی ۷۰ کتابخانه و یکی از آنها ۴۰۰ تا۵۰۰ هزار جلد کتاب داشت. در سدۀ ۱۳م/۷ق، ۳۰مدرسه در بغداد بود که هر کدام کتابخانهای از آن خود داشت، در۱۵۰۰م/۹۰۶ق، ۱۵۰مدرسه در دمشق دایر بود، با همین تعداد کتابخانه.…
سوال:
چرا از گذشتهها سخن میگویید؟ از چیزهایی که دارید بگویید نه از چیزهایی که داشتید، دلیل فکرتان به گذشتهها چیست؟
جواب:
انسان موجودیست پيوند يافته با گذشته و آينده.
و راه فرارى از گذشته براى انسان موجود نيست.
زیرا انسان موجودیست به فكر گذشته و آينده، فکر به گذشته و آینده لازمه انسانیت انسان.
اما دو راه مواجهه با تاريخ براى انسان موجود است:
۱. انسان فراموش نمىكند! به گذشتهها فكر مىكند، از رخ دادهها عبرت مىگيرد و آيندهاش را میسازد.
براستى «آيا در زمين نمىگردند، تا بنگرند كه چگونه بوده است عاقبت كسانى كه پيش از آنها مىزيستهاند؟»[1]
۲. انسان فراموش نمىكند! به گذشتهها فكر مىكند، از رخ دادهها عبرت نمىگيرد و آیندهاش را نابود میکند.
براستى «احساس تاريخى اگر ((بىهيچ محدوديتى)) عمل كند و تمامى معانى متضمّن در خود را آشكار سازد به انهدام آينده مىانجامد!»[2]
اما تاريخ علم مىخوانيم كه چه شود؟
از كجا آمدهايم و چگونه به اينجا رسيدهايم و به كجا مىرويم؟
تاريخ علم يعنى تلاشهاى بشر، در تاريخ بشريت، در راه رسيدن به جواب اين سؤالها.
تلاش براى رسيدن به جواب اين سؤالات وجودى موجود در وجود هر انسان، دليل فكر ما به گذشتهها.
كنجكاوى نامحدود موجود در وجود هر انسان، دليل فكر ما به گذشتهها.
تمايل به ابداع و عدم تمايل به تكرار، دليل فكر ما به گذشتهها.
يادآورى تلاشها و تجربيات علمى گذشتگان، براى عبرتگيرى و الگوبردارى، براى رسيدن به خودباورى و استقلالفكرى، دليل فكر ما به گذشتهها.
افزودن به دانستههایمان و کشف حقایق، دلیل فکر ما به گذشتهها.
مطالعۀ تاریخ، مسبب گستردهتر شدن دامنۀ دید ماست، مطالعۀ تاریخ به ما میآموزد که تنها با درنظر گرفتن زمان حال قضاوت نکنیم.
عصر حاضر عصر پيشرفت در علوم مختلف مىباشد، يكى از علومى كه در عصر حاضر پيشرفت چشمگيرى داشته است، علم تاريخ مىباشد.
تاریخدانان در عصر حاضر با تلاشهای فراوانشان سعی بر آشکارسازی تاریخ گذشته میکنند، امروزه در نتیجۀ تلاشهای دانشمندان تاریخدان حقایق تاریخی بسیاری را که پیش از این دانسته نمیشد، دانستهایم.
یعنی به علم خود افزودهایم و به حقایق دست یافتهایم.
اما چرا تاريخ علوم در تمدن اسلامى را مىخوانيم؟
يادآورى تلاشهاى گذشتگان مسلمانمان در راه كسب علم، براى رسيدن به عزت نفس، جبران اشتباهات و كم كارىها، دليل فكر ما به گذشتهها.
آشكارسازى تأثير بسيارِ دينمان اسلام در پيشرفت علم و تاريخ علم، زدودن تصورات نادرست از اذهان انسانها، عبرتگيرى و استفاده از ميراث و دستآوردهاى علمى نياكانمان، دليل فكر ما به گذشتهها.
✍🏻 #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
منابع:
۱.
آیه ۹ سوره روم
۲.
سودمندی و ناسودمندی تاریخ برای زندگی، نوشتهی فردریش نیچه، ترجمهی عباس کاشف و ابوتراب سهراب.
_
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
چرا از گذشتهها سخن میگویید؟ از چیزهایی که دارید بگویید نه از چیزهایی که داشتید، دلیل فکرتان به گذشتهها چیست؟
جواب:
انسان موجودیست پيوند يافته با گذشته و آينده.
و راه فرارى از گذشته براى انسان موجود نيست.
زیرا انسان موجودیست به فكر گذشته و آينده، فکر به گذشته و آینده لازمه انسانیت انسان.
اما دو راه مواجهه با تاريخ براى انسان موجود است:
۱. انسان فراموش نمىكند! به گذشتهها فكر مىكند، از رخ دادهها عبرت مىگيرد و آيندهاش را میسازد.
براستى «آيا در زمين نمىگردند، تا بنگرند كه چگونه بوده است عاقبت كسانى كه پيش از آنها مىزيستهاند؟»[1]
۲. انسان فراموش نمىكند! به گذشتهها فكر مىكند، از رخ دادهها عبرت نمىگيرد و آیندهاش را نابود میکند.
براستى «احساس تاريخى اگر ((بىهيچ محدوديتى)) عمل كند و تمامى معانى متضمّن در خود را آشكار سازد به انهدام آينده مىانجامد!»[2]
اما تاريخ علم مىخوانيم كه چه شود؟
از كجا آمدهايم و چگونه به اينجا رسيدهايم و به كجا مىرويم؟
تاريخ علم يعنى تلاشهاى بشر، در تاريخ بشريت، در راه رسيدن به جواب اين سؤالها.
تلاش براى رسيدن به جواب اين سؤالات وجودى موجود در وجود هر انسان، دليل فكر ما به گذشتهها.
كنجكاوى نامحدود موجود در وجود هر انسان، دليل فكر ما به گذشتهها.
تمايل به ابداع و عدم تمايل به تكرار، دليل فكر ما به گذشتهها.
يادآورى تلاشها و تجربيات علمى گذشتگان، براى عبرتگيرى و الگوبردارى، براى رسيدن به خودباورى و استقلالفكرى، دليل فكر ما به گذشتهها.
افزودن به دانستههایمان و کشف حقایق، دلیل فکر ما به گذشتهها.
مطالعۀ تاریخ، مسبب گستردهتر شدن دامنۀ دید ماست، مطالعۀ تاریخ به ما میآموزد که تنها با درنظر گرفتن زمان حال قضاوت نکنیم.
عصر حاضر عصر پيشرفت در علوم مختلف مىباشد، يكى از علومى كه در عصر حاضر پيشرفت چشمگيرى داشته است، علم تاريخ مىباشد.
تاریخدانان در عصر حاضر با تلاشهای فراوانشان سعی بر آشکارسازی تاریخ گذشته میکنند، امروزه در نتیجۀ تلاشهای دانشمندان تاریخدان حقایق تاریخی بسیاری را که پیش از این دانسته نمیشد، دانستهایم.
یعنی به علم خود افزودهایم و به حقایق دست یافتهایم.
اما چرا تاريخ علوم در تمدن اسلامى را مىخوانيم؟
يادآورى تلاشهاى گذشتگان مسلمانمان در راه كسب علم، براى رسيدن به عزت نفس، جبران اشتباهات و كم كارىها، دليل فكر ما به گذشتهها.
آشكارسازى تأثير بسيارِ دينمان اسلام در پيشرفت علم و تاريخ علم، زدودن تصورات نادرست از اذهان انسانها، عبرتگيرى و استفاده از ميراث و دستآوردهاى علمى نياكانمان، دليل فكر ما به گذشتهها.
✍🏻 #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
منابع:
۱.
آیه ۹ سوره روم
۲.
سودمندی و ناسودمندی تاریخ برای زندگی، نوشتهی فردریش نیچه، ترجمهی عباس کاشف و ابوتراب سهراب.
_
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
👍1
🔴فهم پیامبر با امپاتی
بیایید با قرار دادن خود در زمان پیامبر و وضعیتی که پیامبر در آن قرار داشته است، سعی بر فهم پیامبر کنیم.
مشرکان مجاور مکه برای بتها دست دراز میکنند و الههای کوچک بسیاری دارند.
عادتهایی بسیار عجیب و غریب و رفتارهایی بسیار خجالتآور برای انسانیت دارند.
شما نیز فردی ناراحت از این رفتارها، باهوش، باوجدان و کمی نیز با نفوذ هستید.
میخواهید برای تغییر جامعه انقلاب کنید.
اما در پشتتان افراد در شمار قابل توجهی که به شما کمک کنند وجود ندارند.
تنها یک تاجر ساده میباشید.
در این حال تنها راه باقی مانده انجام بازیای بزرگ و پرخطر میباشد:
((بنابر شرایط زمانه برای اینکه همه شما را باور کنند ادعای پیامبری خواهید کرد.))
بگوییم که وارد این راه شدید.
پیامبری خود را اعلام کردید.
اما اگر از شما بپرسیم در این راه که شانس انجام خطا برای شما صفر است، چه کاری انجام نخواهید داد؟
چه جوابی خواهید داد؟
جواب ما این میبود که به هیچ وجه قمار بازی نمیکنیم.
یا میگفتیم که حداقل در زمان حیاتمان قمار بازی نمیکنیم.
مثلا برای صد سال بعد میتواند قمار بازی شود.
حتی برای حیات بعد از مرگ میتوانیم هرچقدر که بخواهیم بگوییم و مانور دهیم.
هرچه باشد کسی نیست که رفته و برگشته باشد.
اما اگر ادعای پیامبری کنیم در خصوص واقعهای که در طول حیاتمان به وقوع خواهد پیوست ادعا نخواهیم کرد.
زیرا هر سخنی که از زبانمان درآمده است و گفتهایم متعلق به قرآن است، راه برگشتی ندارد.
زمانی که یکبار از دهن خارج شد سینه به سینه، گوش به گوش، حفظ شده حفظ شده، پخش شده و میرود.
و هیچ شانسی برای گفتن؛ ((این یکی اشتباه شد پسش بدهید)) نداریم.
حال نگاهی به سوره روم بیاندازیم.
آیه دوم سوره روم از واقعهای به وقوع پیوسته و تمام شده خبر میدهد.
امپراطوری روم در سال ۶۱۶ م در جنگی که با پارسها داشته است حقیقتا به شکلی سخت شکست میخورد.
در آیات بعدی نیز بیان میشود که در طول چند سال آینده اینبار رومیها پارسها را شکست خواهند داد.
یعنی صاحب ادعا درحالی که هنوز در حیات است یک قمار بازی کرده و میگوید؛ کنجکاو و نگران نباشید اینبار رومیها غالب خواهند شد.
حال وضعیت محیطی را دوباره به یاد آوریم.
در حال حاضر در حال جنگ با قبایل عرب میباشید و با مشکلاتی بسیار درگیرید.
به همراه مدعی پیامبری بودن و انگار که کار دیگری ندارید میآیید و قمار بازی میکنید و میگویید کنجکاو نباشید رومیها پارسها را شکست خواهند داد.
همچنین این را چنان با اعتماد به نفس میگویید که در آیه ۶ به خوبی تاکید میکنید.
و عینا همان چیزی که شما گفتید رخ میدهد.
چند سال بعد روم پیروز جنگ میشود و پارسهای بتپرست از خاکها عقب کشیده و بهجایشان امپراطوریای اهل کتاب و باورمند به خدایی یگانه میآید و محیط اطرافتان آرامتر میشود.
امروزه سیاستمداران میگویند نتوانستیم، میگویند اشتباه کردیم.
میگویند حداقل اینها را توانستیم و دهان کج کرده و سخن خود را میپیچانند.
اما اگر شما ادعای پیامبری میکنید حق اشتباه کردن ندارید.
به علاوه زمانی که در شرایطی بسیار سخت قرار دارید و نیازی به بیان چنین سخنی ندارید این کار را انجام میدهید.
اگر قمارتان موفق نشود شانس ساختن آیه و بیان اینکه؛ ((خدا برای امتحان شما چنین گفت)) نیز ندارید.
زیرا تودهای که شما صاحب آن هستید بخاطر باور به شما تحقیر میشوند، سنگباران میشوند، شکنجه میشوند، از زمین و خانههایشان رانده میشوند.
آیا میتوانید حدس بزنید زمان مشاهده این شکست مفتضحانه شما با شما چه خواهند کرد؟
میدانیم هرکسی که بخواهد منطقی کار کند در خصوص واقعهای که در تاریخی نزدیک به وقوع خواهد پیوست بحث نخواهد کرد.
بعلاوه در هر حالی، در زمانی که با دهها قبیلهای که در بینشان زندگی میکند درگیر هستید با کاری احمقانه مانند اظهار نظر و ادعا در خصوص جنگی در هزاران کیلومتر دورتر بین رومیها و پارسها مشغول نمیشدید.
حداکثر به مسلمانان چیزهایی مانند؛ ((صبر کنید)) گفته میشد.
اما میبینیم که این قمار گرفته و موفق شده است.
میخواهیم از شما بپرسیم که حقیقتا با خود صمیمانه فکر کنید و بگویید آیا اینگونه قماری را انجام خواهید داد یا نه و آیا اینگونه ریسکی را مرتکب خواهید شد یا نه؟
از اینکه اعمالی که اگر خود را در جای پیامبر قرار دهیم میگوییم انجام نخواهیم داد را او انجام داده است، مشخص میشود که وی تا چه اندازهای در ادعای خود مطمئن بوده است.
و این به ما نشان میدهد که قرآن به دست خود شخص او نوشته نشده است.
____
نویسنده:
https://youtu.be/NsKNDcnR6vQ
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
بیایید با قرار دادن خود در زمان پیامبر و وضعیتی که پیامبر در آن قرار داشته است، سعی بر فهم پیامبر کنیم.
مشرکان مجاور مکه برای بتها دست دراز میکنند و الههای کوچک بسیاری دارند.
عادتهایی بسیار عجیب و غریب و رفتارهایی بسیار خجالتآور برای انسانیت دارند.
شما نیز فردی ناراحت از این رفتارها، باهوش، باوجدان و کمی نیز با نفوذ هستید.
میخواهید برای تغییر جامعه انقلاب کنید.
اما در پشتتان افراد در شمار قابل توجهی که به شما کمک کنند وجود ندارند.
تنها یک تاجر ساده میباشید.
در این حال تنها راه باقی مانده انجام بازیای بزرگ و پرخطر میباشد:
((بنابر شرایط زمانه برای اینکه همه شما را باور کنند ادعای پیامبری خواهید کرد.))
بگوییم که وارد این راه شدید.
پیامبری خود را اعلام کردید.
اما اگر از شما بپرسیم در این راه که شانس انجام خطا برای شما صفر است، چه کاری انجام نخواهید داد؟
چه جوابی خواهید داد؟
جواب ما این میبود که به هیچ وجه قمار بازی نمیکنیم.
یا میگفتیم که حداقل در زمان حیاتمان قمار بازی نمیکنیم.
مثلا برای صد سال بعد میتواند قمار بازی شود.
حتی برای حیات بعد از مرگ میتوانیم هرچقدر که بخواهیم بگوییم و مانور دهیم.
هرچه باشد کسی نیست که رفته و برگشته باشد.
اما اگر ادعای پیامبری کنیم در خصوص واقعهای که در طول حیاتمان به وقوع خواهد پیوست ادعا نخواهیم کرد.
زیرا هر سخنی که از زبانمان درآمده است و گفتهایم متعلق به قرآن است، راه برگشتی ندارد.
زمانی که یکبار از دهن خارج شد سینه به سینه، گوش به گوش، حفظ شده حفظ شده، پخش شده و میرود.
و هیچ شانسی برای گفتن؛ ((این یکی اشتباه شد پسش بدهید)) نداریم.
حال نگاهی به سوره روم بیاندازیم.
آیه دوم سوره روم از واقعهای به وقوع پیوسته و تمام شده خبر میدهد.
امپراطوری روم در سال ۶۱۶ م در جنگی که با پارسها داشته است حقیقتا به شکلی سخت شکست میخورد.
در آیات بعدی نیز بیان میشود که در طول چند سال آینده اینبار رومیها پارسها را شکست خواهند داد.
یعنی صاحب ادعا درحالی که هنوز در حیات است یک قمار بازی کرده و میگوید؛ کنجکاو و نگران نباشید اینبار رومیها غالب خواهند شد.
حال وضعیت محیطی را دوباره به یاد آوریم.
در حال حاضر در حال جنگ با قبایل عرب میباشید و با مشکلاتی بسیار درگیرید.
به همراه مدعی پیامبری بودن و انگار که کار دیگری ندارید میآیید و قمار بازی میکنید و میگویید کنجکاو نباشید رومیها پارسها را شکست خواهند داد.
همچنین این را چنان با اعتماد به نفس میگویید که در آیه ۶ به خوبی تاکید میکنید.
و عینا همان چیزی که شما گفتید رخ میدهد.
چند سال بعد روم پیروز جنگ میشود و پارسهای بتپرست از خاکها عقب کشیده و بهجایشان امپراطوریای اهل کتاب و باورمند به خدایی یگانه میآید و محیط اطرافتان آرامتر میشود.
امروزه سیاستمداران میگویند نتوانستیم، میگویند اشتباه کردیم.
میگویند حداقل اینها را توانستیم و دهان کج کرده و سخن خود را میپیچانند.
اما اگر شما ادعای پیامبری میکنید حق اشتباه کردن ندارید.
به علاوه زمانی که در شرایطی بسیار سخت قرار دارید و نیازی به بیان چنین سخنی ندارید این کار را انجام میدهید.
اگر قمارتان موفق نشود شانس ساختن آیه و بیان اینکه؛ ((خدا برای امتحان شما چنین گفت)) نیز ندارید.
زیرا تودهای که شما صاحب آن هستید بخاطر باور به شما تحقیر میشوند، سنگباران میشوند، شکنجه میشوند، از زمین و خانههایشان رانده میشوند.
آیا میتوانید حدس بزنید زمان مشاهده این شکست مفتضحانه شما با شما چه خواهند کرد؟
میدانیم هرکسی که بخواهد منطقی کار کند در خصوص واقعهای که در تاریخی نزدیک به وقوع خواهد پیوست بحث نخواهد کرد.
بعلاوه در هر حالی، در زمانی که با دهها قبیلهای که در بینشان زندگی میکند درگیر هستید با کاری احمقانه مانند اظهار نظر و ادعا در خصوص جنگی در هزاران کیلومتر دورتر بین رومیها و پارسها مشغول نمیشدید.
حداکثر به مسلمانان چیزهایی مانند؛ ((صبر کنید)) گفته میشد.
اما میبینیم که این قمار گرفته و موفق شده است.
میخواهیم از شما بپرسیم که حقیقتا با خود صمیمانه فکر کنید و بگویید آیا اینگونه قماری را انجام خواهید داد یا نه و آیا اینگونه ریسکی را مرتکب خواهید شد یا نه؟
از اینکه اعمالی که اگر خود را در جای پیامبر قرار دهیم میگوییم انجام نخواهیم داد را او انجام داده است، مشخص میشود که وی تا چه اندازهای در ادعای خود مطمئن بوده است.
و این به ما نشان میدهد که قرآن به دست خود شخص او نوشته نشده است.
____
نویسنده:
https://youtu.be/NsKNDcnR6vQ
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
👍1
🔴ادعا:
ادیان منبع بدیهایی مانند جنگ در دنیا هستند، اگر دینها نبودند دنیا جایی قابل زندگیتر میشد.
🔴جواب:
کسانی که این ادعا را مطرح میکنند، احتمالاً با نگریستن به وضع امروزهی خاورمیانه سریعاً نتیجه گیری میکنند.
درحالی که هم محاسبات و بررسیها و هم وقایع رخ داده در تاریخ و هم منطقمان، درست نبودن این ادعا را به ما میگویند.
وقتی به جنگهای تاریخ دنیا مینگریم، میبینیم که ادیان هیچ زمانی و به هیچ شکلی بزرگترین سبب جنگ نبودهاند.
مثلاً در دایرة المعارف جنگ آلن آکسل رود و چارلز فیلیپس ذکر می شود که:
در تاریخ انسانیت هزار و هفت صد و شست و سه عدد جنگ بوقوع پیوسته است و از این تعداد تنها ۱۲۳ عددشان برمبنای دین است، بقیه برمبناهایی دیگر و خارج از دین میباشند.
این رقم تنها ۷ درصد تمام جنگها را شامل میشود.
در سال ٢٠١٢ آمار تمام جنايتهاى فردى جهان به تعداد ٤٣٧ هزار مورد ثبت و در خونينترين سال خاورميانه نیز شمار انسانهایی که مردهاند در حدود ١٠٠ هزار نفر تخمين زده شده است.
وقتی فرض بگیریم که تمام این انسانهایی که در خاورمیانه مردهاند به سبب دین مردهاند، هرچند که میدانیم در واقع اینطور نیست، میتوانیم به راحتی متوجه شویم که در عصر حاضر نیز دین بزرگترین منبع بدیها نیست.
در تاریخ انسانهایی مانند استالین که به عنوان مسبب مرگ میلیونها انسان معرفی میشوند وجود دارند، اینگونه انسانها صاحب هیچ دینی نبودند.
البته این انسانها اینکارها را به نام آتئیسم انجام ندادند، اما به عنوان یک فرد ناباور انجام دادند.
یعنی ناباور بودن به دینها، مانع از دیکتاتور و یا قاتل شدن یک شخص نمیباشد.
بدیهای موجود در دنیا میتواند به سببهایی مانند منافع بین دول، منافع اقتصادی، درگیری های سیاسی، بیصبریها، طمعها و بسیاری از سببهای، دیگر باشد.
هیچ یک از این سببها نیازمند باورهای دینی نیستند، یعنی در برابر دنیایی بدون دین، اتوماتیک وار دنیایی با آرامش تولید نمیشود.
البته که با ازبین رفتن دینها افرادی که با باورهای نادرست دینی شر میآفرینند نیز از بین خواهند رفت، اما برای بوقوع پیوستن این امر، آیا الا و بلا لازم است که دینها از میان برداشته شوند؟
این نکته که دینداران آموزش و پرورش دیده بسیار کمتر شرآفرین هستند یک حقیقت است.
وقتی چنین جایگزینی در میان وجود دارد، تفکر از میان رفتن ادیان، که ذاتاً بزرگترین منبع بدیها نیز نیستند، بینهایت بیلزوم است.
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
ادیان منبع بدیهایی مانند جنگ در دنیا هستند، اگر دینها نبودند دنیا جایی قابل زندگیتر میشد.
🔴جواب:
کسانی که این ادعا را مطرح میکنند، احتمالاً با نگریستن به وضع امروزهی خاورمیانه سریعاً نتیجه گیری میکنند.
درحالی که هم محاسبات و بررسیها و هم وقایع رخ داده در تاریخ و هم منطقمان، درست نبودن این ادعا را به ما میگویند.
وقتی به جنگهای تاریخ دنیا مینگریم، میبینیم که ادیان هیچ زمانی و به هیچ شکلی بزرگترین سبب جنگ نبودهاند.
مثلاً در دایرة المعارف جنگ آلن آکسل رود و چارلز فیلیپس ذکر می شود که:
در تاریخ انسانیت هزار و هفت صد و شست و سه عدد جنگ بوقوع پیوسته است و از این تعداد تنها ۱۲۳ عددشان برمبنای دین است، بقیه برمبناهایی دیگر و خارج از دین میباشند.
این رقم تنها ۷ درصد تمام جنگها را شامل میشود.
در سال ٢٠١٢ آمار تمام جنايتهاى فردى جهان به تعداد ٤٣٧ هزار مورد ثبت و در خونينترين سال خاورميانه نیز شمار انسانهایی که مردهاند در حدود ١٠٠ هزار نفر تخمين زده شده است.
وقتی فرض بگیریم که تمام این انسانهایی که در خاورمیانه مردهاند به سبب دین مردهاند، هرچند که میدانیم در واقع اینطور نیست، میتوانیم به راحتی متوجه شویم که در عصر حاضر نیز دین بزرگترین منبع بدیها نیست.
در تاریخ انسانهایی مانند استالین که به عنوان مسبب مرگ میلیونها انسان معرفی میشوند وجود دارند، اینگونه انسانها صاحب هیچ دینی نبودند.
البته این انسانها اینکارها را به نام آتئیسم انجام ندادند، اما به عنوان یک فرد ناباور انجام دادند.
یعنی ناباور بودن به دینها، مانع از دیکتاتور و یا قاتل شدن یک شخص نمیباشد.
بدیهای موجود در دنیا میتواند به سببهایی مانند منافع بین دول، منافع اقتصادی، درگیری های سیاسی، بیصبریها، طمعها و بسیاری از سببهای، دیگر باشد.
هیچ یک از این سببها نیازمند باورهای دینی نیستند، یعنی در برابر دنیایی بدون دین، اتوماتیک وار دنیایی با آرامش تولید نمیشود.
البته که با ازبین رفتن دینها افرادی که با باورهای نادرست دینی شر میآفرینند نیز از بین خواهند رفت، اما برای بوقوع پیوستن این امر، آیا الا و بلا لازم است که دینها از میان برداشته شوند؟
این نکته که دینداران آموزش و پرورش دیده بسیار کمتر شرآفرین هستند یک حقیقت است.
وقتی چنین جایگزینی در میان وجود دارد، تفکر از میان رفتن ادیان، که ذاتاً بزرگترین منبع بدیها نیز نیستند، بینهایت بیلزوم است.
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
👍1
🔴ادعا:
اکثریت دانشمندان خداناباورند و خداباوران احمقاند.
🔴جواب:
این ادعا ادعاییست که در اصل نباید به هیچ شکلی جدی گرفته شود، اما متأسفانه از ادعاهاییست که در بین آتئیستها(خداناباوران) طرفدار بسیاری دارد.
هر آنکس که خود را از مناظرات محلهای خارج و سری به ادبیات علمی بزند به این ادعا خندیده و خواهد گذشت.
ابتدا با نسبت دانشمندان آتئیست شروع کنیم؛ در بعضی صفحات آتئیستی با ادعای گزافی مبنی بر اینکه ۹۹ درصد دانشمندان آتئیستند مواجه میشویم.
این ارقام به هیچ وجه واقعیت ندارند.
اين افراد در اين ادعاها يا هرگز هيچ منبعى ارائه نمىدهند يا منابعشان اصلاً قابل اتكا و مطمئن نيستند.
طبق بررسىهاى مركز تحقيقاتى پيو نسبت دانشمندان آتئيست ٤١ درصد و نسبت دانشمندانى كه به خدا يا به نوعی قدرت والا اعتقاد دارند ٥١ درصد اعلام شده است.
اشتباهات این ادعا بسیار بیشتر از تنها ارائهی اطلاعات اشتباه میباشد، صفحات آتئیستی با ارائهی درصد دانشمندانی که به خدا باور ندارند، در اصل اشاره میکنند که این موضوع، موضوعات بسیاری بیان میکند.
درحالی که بنابر قوانین منطق جهانی اکثریت، ترازوی درستی نیست، یعنی حقیقت با اینکه یک چیز را چه تعداد افرادی حمایت میکنند بی ارتباط است.
یعنی اگر حقیقتاً اکثریت دانشمندان آتئیست بودند نیز این آتئیسم را درست نمیکرد.
گالیلئو گالیله در این خصوص این سخن زیبا را گفته است:
(( اگر موضوع علم باشد نفوذ و قدرت هزار نفر با ارزشتر از تفکر عقلانی و متواضعانه یک نفر نیست. ))
اما آیا انسانهای مومن به دینها، احمقاند؟
اینگونه ادعاها در هر حال تنها بر مبنای تجربیات شخصی کسانی که در تمام طول حیاتشان در میان مردم و یا در اینترنت با دینداران بحث و یا مناظره کردهاند استوار میباشد.
دین در حوزهی آکادمیک ( دانشگاهی ) نیز حمایت میشود، حتی فلسفهی دین در طول تاریخ هیچ زمانی به اندازهی امروز مورد توجه نبودهاست.
از دانشمندانی که مسبب ظهور علم مدرن شدهاند بگیرید تا دانشمندانی که در صد سال گذشته جایزهی نوبل علمی گرفتهاند، انسانهای دیندار بسیاری وجود داشتهاست.
اگر میتوانستیم دانشمندان معتقد به ادیان را از دور خارج کنیم، امروزه از مکانیک کوانتوم نیز نمیتوانستیم صحبت کنیم.
در کنار این، امروزه نیز بدون استثناء در هر رشتهی علمی، دانشمندان دیندار بسیاری درحال فعالیت هستند.
اما درحالی که وضع اینگونه است، ادعایی که میگوید دینداران احمقاند چقدر میتواند جدی گرفته شود؟! وقتی اعترافات فیلسوف دین آتئیست اریک ویلنبرگ مشهور را در این خصوص ذکر کنیم، چقدر احمقانه بودن تفکری که دینداران را احمق میداند را بهتر درک خواهیم کرد!
ویلنبرگ اینگونه میگوید:
((میتوانم بگویم که تا آن زمان تمایلاتی مانند تمایلات داوکینز به نمایش میگذاشتم، داوکینز باورهای دینی را تنها رد نمیکند، صاحب بودن انسانها به این باورها را نیز احمقانه میداند و این رویکردش را نیز از هیچ کسی نگه نمیدارد.
میتوانم بگویم زمانی که کم اطلاعاتتر و جوانتر بودم من نیز صاحب اینگونه افکاری بودم، اما فعالیت در فلسفهی دین اینگونه تمایلات را از من دور و خارج کرد.
و قطعاً فکر میکنم که این چیزی نیکوست.
زمانی که آثار آکویناس، سی. اس. لویز و آلوین پلانتینگا که همعصر ماست را خواندم، فهمیدم تئیسم( خداباوری) دیدگاهی احمقانه، که تنها برای احمقها درست میباشد نیست. و این را فهمیدم که این متفکرانمان از بسیاری از ما و قطعاً از من بسیار باهوشتر هستند.
باوجود اینکه به دفاع از آتئیسم ادامه دادم تمایلاتی مانند تمایلات داوکینز، با فعالیت در فلسفهی دین، در من از بین رفتند. ))
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
اکثریت دانشمندان خداناباورند و خداباوران احمقاند.
🔴جواب:
این ادعا ادعاییست که در اصل نباید به هیچ شکلی جدی گرفته شود، اما متأسفانه از ادعاهاییست که در بین آتئیستها(خداناباوران) طرفدار بسیاری دارد.
هر آنکس که خود را از مناظرات محلهای خارج و سری به ادبیات علمی بزند به این ادعا خندیده و خواهد گذشت.
ابتدا با نسبت دانشمندان آتئیست شروع کنیم؛ در بعضی صفحات آتئیستی با ادعای گزافی مبنی بر اینکه ۹۹ درصد دانشمندان آتئیستند مواجه میشویم.
این ارقام به هیچ وجه واقعیت ندارند.
اين افراد در اين ادعاها يا هرگز هيچ منبعى ارائه نمىدهند يا منابعشان اصلاً قابل اتكا و مطمئن نيستند.
طبق بررسىهاى مركز تحقيقاتى پيو نسبت دانشمندان آتئيست ٤١ درصد و نسبت دانشمندانى كه به خدا يا به نوعی قدرت والا اعتقاد دارند ٥١ درصد اعلام شده است.
اشتباهات این ادعا بسیار بیشتر از تنها ارائهی اطلاعات اشتباه میباشد، صفحات آتئیستی با ارائهی درصد دانشمندانی که به خدا باور ندارند، در اصل اشاره میکنند که این موضوع، موضوعات بسیاری بیان میکند.
درحالی که بنابر قوانین منطق جهانی اکثریت، ترازوی درستی نیست، یعنی حقیقت با اینکه یک چیز را چه تعداد افرادی حمایت میکنند بی ارتباط است.
یعنی اگر حقیقتاً اکثریت دانشمندان آتئیست بودند نیز این آتئیسم را درست نمیکرد.
گالیلئو گالیله در این خصوص این سخن زیبا را گفته است:
(( اگر موضوع علم باشد نفوذ و قدرت هزار نفر با ارزشتر از تفکر عقلانی و متواضعانه یک نفر نیست. ))
اما آیا انسانهای مومن به دینها، احمقاند؟
اینگونه ادعاها در هر حال تنها بر مبنای تجربیات شخصی کسانی که در تمام طول حیاتشان در میان مردم و یا در اینترنت با دینداران بحث و یا مناظره کردهاند استوار میباشد.
دین در حوزهی آکادمیک ( دانشگاهی ) نیز حمایت میشود، حتی فلسفهی دین در طول تاریخ هیچ زمانی به اندازهی امروز مورد توجه نبودهاست.
از دانشمندانی که مسبب ظهور علم مدرن شدهاند بگیرید تا دانشمندانی که در صد سال گذشته جایزهی نوبل علمی گرفتهاند، انسانهای دیندار بسیاری وجود داشتهاست.
اگر میتوانستیم دانشمندان معتقد به ادیان را از دور خارج کنیم، امروزه از مکانیک کوانتوم نیز نمیتوانستیم صحبت کنیم.
در کنار این، امروزه نیز بدون استثناء در هر رشتهی علمی، دانشمندان دیندار بسیاری درحال فعالیت هستند.
اما درحالی که وضع اینگونه است، ادعایی که میگوید دینداران احمقاند چقدر میتواند جدی گرفته شود؟! وقتی اعترافات فیلسوف دین آتئیست اریک ویلنبرگ مشهور را در این خصوص ذکر کنیم، چقدر احمقانه بودن تفکری که دینداران را احمق میداند را بهتر درک خواهیم کرد!
ویلنبرگ اینگونه میگوید:
((میتوانم بگویم که تا آن زمان تمایلاتی مانند تمایلات داوکینز به نمایش میگذاشتم، داوکینز باورهای دینی را تنها رد نمیکند، صاحب بودن انسانها به این باورها را نیز احمقانه میداند و این رویکردش را نیز از هیچ کسی نگه نمیدارد.
میتوانم بگویم زمانی که کم اطلاعاتتر و جوانتر بودم من نیز صاحب اینگونه افکاری بودم، اما فعالیت در فلسفهی دین اینگونه تمایلات را از من دور و خارج کرد.
و قطعاً فکر میکنم که این چیزی نیکوست.
زمانی که آثار آکویناس، سی. اس. لویز و آلوین پلانتینگا که همعصر ماست را خواندم، فهمیدم تئیسم( خداباوری) دیدگاهی احمقانه، که تنها برای احمقها درست میباشد نیست. و این را فهمیدم که این متفکرانمان از بسیاری از ما و قطعاً از من بسیار باهوشتر هستند.
باوجود اینکه به دفاع از آتئیسم ادامه دادم تمایلاتی مانند تمایلات داوکینز، با فعالیت در فلسفهی دین، در من از بین رفتند. ))
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
👀1
🔴ادعا:
علم میتواند وجود و نحوهی بوجود آمدن جهان را توضیح دهد، به همین دلیل احتیاجی به موجودی مانند خدا نداریم.
🔴جواب:
شاخه علمیای که در خصوص طبیعت کائنات توضیح میهد کیهانشناسی است، کیهانشناسی در طول تاریخ هیچ زمانی به درجهای که بتواند مطلقا طبیعت کائنات را توضیح دهد نرسیده است.
حتی چون دادههای محض کیهان شناسی در توضیح طبیعت کائنات ناکافی بوده است، فلسفه و کیهانشناسی در زیر یک سقف به نام رشته فلسفه کیهانشناسی یکی شدهاند.
اینگونه ادغامها در دنیای علم به نام مطالعات بین رشتهای شناخته میشوند.
اگر توضیحی برای کائنات موجود بود نیازی به اینگونه رشتهای وجود نمیداشت.
در سال 2014 از سوی دانشگاههای کمبریج و آکسفورد کنفرانس بین المللی فلسفه کیهانشناسی برگزار شد، در این کنفرانس کیهانشناسان برتر جهان از چهارسوی جهان شرکت کردند.
ویدئوهای این کنفرانس در یوتیوب موجود است.
در این کنفرانس هیچ دانشمندی ادعایی مبنی بر صاحب توضیحی برای ریشه جهان بودن نکرد، کاملا برعکس به دلیل اینکه ریشه کائنات یک مشکل بود در آنجا جمع شده بودند.
البته کیهانشناسان بسیاری تئوریهایی دارند که سعی کردهاند با آنها به توضیح کائنات بپردازند، اما هیچ کدام از اینها بدون اشکال نیستند.
همه آنها چندی مشکل و جهات مستند نشده و بدون دلیل دارند.
البته میتوان در خصوص اینکه توضیح خدا بهتر است یا آن تئوریهای مشکلدار، بحث کرد. اما نمیتوان گفت توضیح ریشه کائنات *این* است.
کیهانشناس مطرح آتئیست شان کارول در وبلاگش ده سوال مطرح میکند و میگوید دانسته شدن جواب این سوالات برای فهم بهتر طبیعت کائنات کمک خواهد کرد، اگر طبیعت کائنات ذاتا دانسته و توضیح داده شده است، میتوانیم بپرسیم پس این سوالات برای چه پرسیده شدهاند؟
باید به یاد آوریم که این انسان به عنوان یک آتئیست این سوالات را پرسیده است.
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
علم میتواند وجود و نحوهی بوجود آمدن جهان را توضیح دهد، به همین دلیل احتیاجی به موجودی مانند خدا نداریم.
🔴جواب:
شاخه علمیای که در خصوص طبیعت کائنات توضیح میهد کیهانشناسی است، کیهانشناسی در طول تاریخ هیچ زمانی به درجهای که بتواند مطلقا طبیعت کائنات را توضیح دهد نرسیده است.
حتی چون دادههای محض کیهان شناسی در توضیح طبیعت کائنات ناکافی بوده است، فلسفه و کیهانشناسی در زیر یک سقف به نام رشته فلسفه کیهانشناسی یکی شدهاند.
اینگونه ادغامها در دنیای علم به نام مطالعات بین رشتهای شناخته میشوند.
اگر توضیحی برای کائنات موجود بود نیازی به اینگونه رشتهای وجود نمیداشت.
در سال 2014 از سوی دانشگاههای کمبریج و آکسفورد کنفرانس بین المللی فلسفه کیهانشناسی برگزار شد، در این کنفرانس کیهانشناسان برتر جهان از چهارسوی جهان شرکت کردند.
ویدئوهای این کنفرانس در یوتیوب موجود است.
در این کنفرانس هیچ دانشمندی ادعایی مبنی بر صاحب توضیحی برای ریشه جهان بودن نکرد، کاملا برعکس به دلیل اینکه ریشه کائنات یک مشکل بود در آنجا جمع شده بودند.
البته کیهانشناسان بسیاری تئوریهایی دارند که سعی کردهاند با آنها به توضیح کائنات بپردازند، اما هیچ کدام از اینها بدون اشکال نیستند.
همه آنها چندی مشکل و جهات مستند نشده و بدون دلیل دارند.
البته میتوان در خصوص اینکه توضیح خدا بهتر است یا آن تئوریهای مشکلدار، بحث کرد. اما نمیتوان گفت توضیح ریشه کائنات *این* است.
کیهانشناس مطرح آتئیست شان کارول در وبلاگش ده سوال مطرح میکند و میگوید دانسته شدن جواب این سوالات برای فهم بهتر طبیعت کائنات کمک خواهد کرد، اگر طبیعت کائنات ذاتا دانسته و توضیح داده شده است، میتوانیم بپرسیم پس این سوالات برای چه پرسیده شدهاند؟
باید به یاد آوریم که این انسان به عنوان یک آتئیست این سوالات را پرسیده است.
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
««آیاتی در قرآن که به سوی علوم اشاره میکنند.»»
_
✍🏻قرآن عبارت "آیة" را هم برای قسمتهای مشخصی از قرآن و هم برای قوانین و ثوابت طبیعی موجود در کائنات استفاده میکند.
از منظر خدایی بین سخنان موجود در قرآن و کائناتی که خداوند خلق کرده است هیچ تفاوتی وجود ندارد.
خواهانم خاطر نشان کنم که عبادت تفکر در حق کائنات متأسفانه تقریبا به فراموشی سپرده شده است.
دیگر تنها اعمالی مانند: نماز و روزه و حج عبادت بشمار میروند.
در حالیکه در قرآن عبادات بسیاری مانند تکبر نکردن، صادق بودن، یاری کردن مظلومان، اکتشاف و جستوجو در کائنات، ایستادگی در مقابل ناعدالتیها و غیره وجود دارد و چیزهایی مانند روزه و نماز تنها قسمی از اینها هستند که بسیار بیشتر بصورت آیین و آداب دینی رواج یافتهاند.
آیات زیر بصورت مستقیم به کاوش و تفکر در بخشهای علوم طبیعیای که بالای هر آیه ذکر کردهایم اشاره میکنند.
بدون شک مقصود از جملهی ذکر شده در ابتدای کلام؛ ««آیاتی در قرآن که به سوی علوم اشاره میکنند.»»، کاوش کردن در کائنات است.
یعنی البته که آیات در حال ارائه فلسفه علم نیستند، بلکه در حال بیان فعالیتی مهم بودن کاوش در کائناتاند.
اگر زبان آیات را با در نظر گرفتن عصر نزول قرآن بهدست گیریم، بسیار واضح خواهد بود که آیات به اشکال مختلف در حال اشاره به برخی نقاط کائنات میباشند.
➖ Kozmoloji
کوسمولوژی یا کیهانشناسی:
( أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
آیا کافران ندانسته اند که آسمان ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب آفریدیم؟ پس آیا ایمان نمی آورند؟/انبیا 30/ )
➖ Paleontoloji
پالئونتولوژی یا دیرینشناسی:
(قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ
بگو: در زمین بگردید پس با تأمل بنگرید که چگونه مخلوقات را آفرید./عنکبوت 20/)
➖ Jeomorfoloji
ژئومورفولوژی یا زمینریختشناسی:
(وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ
و به زمین نظر نمیکنند که چگونه گستردهشده؟ /غاشیه 20/)
➖ Zooloji
زوولوژی یا جانورشناسی:
(وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ۖ
و بی تردید برای شما در دام ها عبرتی است/نحل 66/ )
➖ Arkeoloji
آرکئولوژی یا باستانشناسی:
(أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
آيا در زمين نمىگردند، تا بنگرند كه چگونه بوده است عاقبت كسانى كه پيش از آنها مىزيستهاند؟/روم 9/ )
➖ Botanik
بوتانیک یا گیاهشناسی:
(انْظُرُوا إِلَىٰ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
به ميوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسيدنش بنگريد. قطعاً در اينها براى مردمى كه ايمان مىآورند نشانههاست.
/انعام99/)
➖ Astronomi
آسترونومی یا ستارهشناسی:
(أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ
پس مگر (منکران حق) آسمان را فراز خود نمینگرند که ما چگونه بنای محکم اساس نهادهایم و آن را به زیور (ستارگان رخشان) آراستهایم و هیچ شکاف و خللی در آن راه ندارد؟ /ق 6/)
➖ Orografya
اوروگرافی یا کوهشناسی:
(وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ و کوهها را نمیبینند که چگونه بر زمین کوبیدهاند؟ /غاشیه 19/)
➖ Biyoloji
بیولوژی یا زیستشناسی:
( وَ في أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ
و در وجود خود شما [ نیز آیاتی است ] آیا نمی بینید؟! /ذاریات 21/)
➖ Planetoloji
پلانتولوژی یا سیارهشناسی:
( الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ
خورشید و ماه به حساب معیّن به گردشند /الرحمن 5/)
➖ Embriyoloji
امبریولوژی یا رویانشناسی:
( خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُکُمْ في بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّي تُصْرَفُونَ شما را از نفسی واحد آفرید ، سپس جفتش را از آن قرار داد ، و برای شما از دامها هشت قسم پدید آورد. شما را در شکمهای مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی [ دیگر ] در تاریکیهای سه گانه خلق کرد. این است خدا ، پروردگار شما ، فرمانروایی [ و حکومت مطلق ] از آنِ اوست. خدایی جز او نیست ، پس چگونه [ و کجا از حقّ ] برگردانیده می شوید؟/زمر6/ )
_
نویسنده:
Mantiksal teizm
https://bit.ly/2kLxCWG
ترجمه: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
_
✍🏻قرآن عبارت "آیة" را هم برای قسمتهای مشخصی از قرآن و هم برای قوانین و ثوابت طبیعی موجود در کائنات استفاده میکند.
از منظر خدایی بین سخنان موجود در قرآن و کائناتی که خداوند خلق کرده است هیچ تفاوتی وجود ندارد.
خواهانم خاطر نشان کنم که عبادت تفکر در حق کائنات متأسفانه تقریبا به فراموشی سپرده شده است.
دیگر تنها اعمالی مانند: نماز و روزه و حج عبادت بشمار میروند.
در حالیکه در قرآن عبادات بسیاری مانند تکبر نکردن، صادق بودن، یاری کردن مظلومان، اکتشاف و جستوجو در کائنات، ایستادگی در مقابل ناعدالتیها و غیره وجود دارد و چیزهایی مانند روزه و نماز تنها قسمی از اینها هستند که بسیار بیشتر بصورت آیین و آداب دینی رواج یافتهاند.
آیات زیر بصورت مستقیم به کاوش و تفکر در بخشهای علوم طبیعیای که بالای هر آیه ذکر کردهایم اشاره میکنند.
بدون شک مقصود از جملهی ذکر شده در ابتدای کلام؛ ««آیاتی در قرآن که به سوی علوم اشاره میکنند.»»، کاوش کردن در کائنات است.
یعنی البته که آیات در حال ارائه فلسفه علم نیستند، بلکه در حال بیان فعالیتی مهم بودن کاوش در کائناتاند.
اگر زبان آیات را با در نظر گرفتن عصر نزول قرآن بهدست گیریم، بسیار واضح خواهد بود که آیات به اشکال مختلف در حال اشاره به برخی نقاط کائنات میباشند.
➖ Kozmoloji
کوسمولوژی یا کیهانشناسی:
( أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
آیا کافران ندانسته اند که آسمان ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب آفریدیم؟ پس آیا ایمان نمی آورند؟/انبیا 30/ )
➖ Paleontoloji
پالئونتولوژی یا دیرینشناسی:
(قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ
بگو: در زمین بگردید پس با تأمل بنگرید که چگونه مخلوقات را آفرید./عنکبوت 20/)
➖ Jeomorfoloji
ژئومورفولوژی یا زمینریختشناسی:
(وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ
و به زمین نظر نمیکنند که چگونه گستردهشده؟ /غاشیه 20/)
➖ Zooloji
زوولوژی یا جانورشناسی:
(وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ۖ
و بی تردید برای شما در دام ها عبرتی است/نحل 66/ )
➖ Arkeoloji
آرکئولوژی یا باستانشناسی:
(أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
آيا در زمين نمىگردند، تا بنگرند كه چگونه بوده است عاقبت كسانى كه پيش از آنها مىزيستهاند؟/روم 9/ )
➖ Botanik
بوتانیک یا گیاهشناسی:
(انْظُرُوا إِلَىٰ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
به ميوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسيدنش بنگريد. قطعاً در اينها براى مردمى كه ايمان مىآورند نشانههاست.
/انعام99/)
➖ Astronomi
آسترونومی یا ستارهشناسی:
(أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ
پس مگر (منکران حق) آسمان را فراز خود نمینگرند که ما چگونه بنای محکم اساس نهادهایم و آن را به زیور (ستارگان رخشان) آراستهایم و هیچ شکاف و خللی در آن راه ندارد؟ /ق 6/)
➖ Orografya
اوروگرافی یا کوهشناسی:
(وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ و کوهها را نمیبینند که چگونه بر زمین کوبیدهاند؟ /غاشیه 19/)
➖ Biyoloji
بیولوژی یا زیستشناسی:
( وَ في أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ
و در وجود خود شما [ نیز آیاتی است ] آیا نمی بینید؟! /ذاریات 21/)
➖ Planetoloji
پلانتولوژی یا سیارهشناسی:
( الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ
خورشید و ماه به حساب معیّن به گردشند /الرحمن 5/)
➖ Embriyoloji
امبریولوژی یا رویانشناسی:
( خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُکُمْ في بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّي تُصْرَفُونَ شما را از نفسی واحد آفرید ، سپس جفتش را از آن قرار داد ، و برای شما از دامها هشت قسم پدید آورد. شما را در شکمهای مادرانتان آفرینشی پس از آفرینشی [ دیگر ] در تاریکیهای سه گانه خلق کرد. این است خدا ، پروردگار شما ، فرمانروایی [ و حکومت مطلق ] از آنِ اوست. خدایی جز او نیست ، پس چگونه [ و کجا از حقّ ] برگردانیده می شوید؟/زمر6/ )
_
نویسنده:
Mantiksal teizm
https://bit.ly/2kLxCWG
ترجمه: #یاسر قزل از انجمن آنتی شبهات
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
🔴ادعا:
در اصل هر دویِ ما بیدین به شمار میرویم، من تنها یک دین بیشتر از تو رد میکنم.
🔴جواب:
این یکی از مسخرهترین ادعاهای آتئیستها میباشد، در این ادعا اشاره میشود که یک عدد تفاوت، انگار چیز زیادی بیان نمیکند!
درحالی که مسئله در اینجا بسیار بیشتر از تنها *تفاوت* است، تفاوت موجود در اینجا ذاتاً تفاوتِ عددی داشتهها نیست، تفاوتِ داشتن و یا نداشتن یک چیز است.
تفکر مسخره موجود در اینجا را با یک مثال نشان میهیم:
بگوییم که شما ثروتمندید و میروید به یک فقیر اینگونه میگویید؛ در اصل هردويمان ثروتمند به شمار میرویم من تنها یک عدد بیشتر یخچال، ماشین و تلویزیون دارم!
مطمئناً آن شخص فکر خواهد کرد که شما دیوانه شدهاید.
و یا فکر کنید که به یک زوج که بچهدار نمیشوند گفتهاید؛ چرا ناراحت میشوید در اصل هردویمان در یک وضعیت به شمار میرویم ما تنها یک بچه بیشتر از شما داریم!
البته که آن زوج فکر خواهند کرد عقلتان را از دست دادهاید.
یک عدد دین بیشتر رد کردن، همانطور که از مثالها نیز فهمیده شد تفاوت کمی نیست.
یعنی این ادعا، ادعایی کاملاً بی معناست.
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
در اصل هر دویِ ما بیدین به شمار میرویم، من تنها یک دین بیشتر از تو رد میکنم.
🔴جواب:
این یکی از مسخرهترین ادعاهای آتئیستها میباشد، در این ادعا اشاره میشود که یک عدد تفاوت، انگار چیز زیادی بیان نمیکند!
درحالی که مسئله در اینجا بسیار بیشتر از تنها *تفاوت* است، تفاوت موجود در اینجا ذاتاً تفاوتِ عددی داشتهها نیست، تفاوتِ داشتن و یا نداشتن یک چیز است.
تفکر مسخره موجود در اینجا را با یک مثال نشان میهیم:
بگوییم که شما ثروتمندید و میروید به یک فقیر اینگونه میگویید؛ در اصل هردويمان ثروتمند به شمار میرویم من تنها یک عدد بیشتر یخچال، ماشین و تلویزیون دارم!
مطمئناً آن شخص فکر خواهد کرد که شما دیوانه شدهاید.
و یا فکر کنید که به یک زوج که بچهدار نمیشوند گفتهاید؛ چرا ناراحت میشوید در اصل هردویمان در یک وضعیت به شمار میرویم ما تنها یک بچه بیشتر از شما داریم!
البته که آن زوج فکر خواهند کرد عقلتان را از دست دادهاید.
یک عدد دین بیشتر رد کردن، همانطور که از مثالها نیز فهمیده شد تفاوت کمی نیست.
یعنی این ادعا، ادعایی کاملاً بی معناست.
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
آنتی شبهات
🔴ادعا: اکثریت دانشمندان خداناباورند و خداباوران احمقاند. 🔴جواب: این ادعا ادعاییست که در اصل نباید به هیچ شکلی جدی گرفته شود، اما متأسفانه از ادعاهاییست که در بین آتئیستها(خداناباوران) طرفدار بسیاری دارد. هر آنکس که خود را از مناظرات محلهای خارج و…
🔴ادعا:
اکثر دانشمندان حال حاضر دنیا آتئیستند.
🔴جواب:
✍🏻بنابر تحقیقی که در سال ۲۰۰۹ از سوی
PEW Research Center
در میان ۲۵۰۰ دانشمند انجام گرفته، نسبت آتئیسم و تئیسم تقریبا برابر است.[1]
بنابر تحقیقی دیگر که یکی از جامعترین( حتی اولین)تحقیقات در این خصوص میباشد و توسط
Howard Ecklund ve Christopher Scheitle
رهبری شده و بر روی دیدگاههای دینی ۲۱۹۸ دانشمندی که در دانشکدهها مشغول فعالیت بودند انجام شده است، اکثریت دانشمندان آتئیست نیستند.
این تحقیق به اندازهی ممکن جامع است و دیدگاههای دانشمندان بسیاری از حرفههای بسیاری دریافت شده است.
تحقیق در کشورهای بسیاری انجام شده است، نه تنها در آمریکا.
در حالی که در بعضی کشورها ( مخصوصا در کشور های غربی) آتئیسم در مقایسه با دیگر دیدگاهها در خصوص خدا ( تئیسم، دئیسم، آگنوستیسیسم و ...) در نسبت بیشتری است، در بعضی کشورها نیز ( مخصوصا در کشورهای شرقی) تئیسم در مقایسه با دیگر دیدگاهها در خصوص خدا در نسبتی بیشتر است.[2][3]
در خصوص موضوع تعارض علم و دین نیز؛ بنابر تحقیقی که بر روی دانشمندان معتبرترین ۲۱ دانشگاه آمریکا انجام شده است، قسم بسیار کمی از آنها فکر میکنند علم با دین در تعارض است.
یعنی عموما در دیدگاه عدم تعارض علم و دین همفکر هستند.[4]
علاوه بر اینها، اکثریت بزرگی از دانشمندانی که فکر میکنند دین و علم در تعارضند نیز ذاتا در خانوادهای سکولار به بار آمدهاند و آموزش دینی نگرفتهاند.[5]
____
نویسنده: فرقان https://mantiksalteizm.com/bilim-insanlari-ateist-midir/
ترجمه: #یاسر قزل
_
منابع:
[۱] http://www.pewforum.org/2009/11/05/scientists-and-belief
[۲] http://news.rice.edu/2015/12/03/first-worldwide-survey-of-religion-and-science-no-not-all-scientists-are-atheists
[۳] Ecklund, E. H. ve C. P. Scheitle. 2007. Religion among Academic Scientists: Distinctions, Disciplines, and Demographics. Social Problems 54: 289–307.
[۴] Ecklund, E. H., J. Z. Park, and K. L. Sorrell. 2011. Scientists Negotiate Boundaries Between Religion and Science. Journal for the Scientific Study of Religion 50: 552–569.
[۵] Elaine Howard Ecklund ve Jerry Z. Park, “Conflict Between Religion and Science Among Academic Scientists?”, Journal for the Scientific Study of Religion, 48, 2, 2009, s. 284-286.
__
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
اکثر دانشمندان حال حاضر دنیا آتئیستند.
🔴جواب:
✍🏻بنابر تحقیقی که در سال ۲۰۰۹ از سوی
PEW Research Center
در میان ۲۵۰۰ دانشمند انجام گرفته، نسبت آتئیسم و تئیسم تقریبا برابر است.[1]
بنابر تحقیقی دیگر که یکی از جامعترین( حتی اولین)تحقیقات در این خصوص میباشد و توسط
Howard Ecklund ve Christopher Scheitle
رهبری شده و بر روی دیدگاههای دینی ۲۱۹۸ دانشمندی که در دانشکدهها مشغول فعالیت بودند انجام شده است، اکثریت دانشمندان آتئیست نیستند.
این تحقیق به اندازهی ممکن جامع است و دیدگاههای دانشمندان بسیاری از حرفههای بسیاری دریافت شده است.
تحقیق در کشورهای بسیاری انجام شده است، نه تنها در آمریکا.
در حالی که در بعضی کشورها ( مخصوصا در کشور های غربی) آتئیسم در مقایسه با دیگر دیدگاهها در خصوص خدا ( تئیسم، دئیسم، آگنوستیسیسم و ...) در نسبت بیشتری است، در بعضی کشورها نیز ( مخصوصا در کشورهای شرقی) تئیسم در مقایسه با دیگر دیدگاهها در خصوص خدا در نسبتی بیشتر است.[2][3]
در خصوص موضوع تعارض علم و دین نیز؛ بنابر تحقیقی که بر روی دانشمندان معتبرترین ۲۱ دانشگاه آمریکا انجام شده است، قسم بسیار کمی از آنها فکر میکنند علم با دین در تعارض است.
یعنی عموما در دیدگاه عدم تعارض علم و دین همفکر هستند.[4]
علاوه بر اینها، اکثریت بزرگی از دانشمندانی که فکر میکنند دین و علم در تعارضند نیز ذاتا در خانوادهای سکولار به بار آمدهاند و آموزش دینی نگرفتهاند.[5]
____
نویسنده: فرقان https://mantiksalteizm.com/bilim-insanlari-ateist-midir/
ترجمه: #یاسر قزل
_
منابع:
[۱] http://www.pewforum.org/2009/11/05/scientists-and-belief
[۲] http://news.rice.edu/2015/12/03/first-worldwide-survey-of-religion-and-science-no-not-all-scientists-are-atheists
[۳] Ecklund, E. H. ve C. P. Scheitle. 2007. Religion among Academic Scientists: Distinctions, Disciplines, and Demographics. Social Problems 54: 289–307.
[۴] Ecklund, E. H., J. Z. Park, and K. L. Sorrell. 2011. Scientists Negotiate Boundaries Between Religion and Science. Journal for the Scientific Study of Religion 50: 552–569.
[۵] Elaine Howard Ecklund ve Jerry Z. Park, “Conflict Between Religion and Science Among Academic Scientists?”, Journal for the Scientific Study of Religion, 48, 2, 2009, s. 284-286.
__
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اینهمه دین در دنیا وجود دارد چرا اسلام؟
چرا مسلمان باشم؟
___
✍🏻 میدانیم که ایمان آوردن افراد بیعقل لازم نیست، یعنی ایمان مورد قبول، ایمانیست که با انتخاب عاقلانه شکل گرفته باشد.
پس بگو چرا به حقانیت دین اسلام ایمان داریم؟
دلیلی مبنی بر اینکه قرآن کریم نمیتواند از آن شخص حضرت محمد علیه السلام باشد، وجود دارد؟
در این کلیپ سه جواب چرایی عدم تعلق قرآن کریم به پیامبر علیهالسلام ارائه میشود.
چرا قرآن زاییده اندیشه پیامبر نیست؟
جواب در انجمن آنتیشبهات...
_
📽سخنران اول: حمزه تزورتس از انجمن iERA
📽سخنران دوم: مصطفی حسینی طباطبایی
ترجمه و جمعآوری: #یاسر قزل
تهیه، ترجمه و پخش در انجمن آنتی شبهات
_
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
چرا مسلمان باشم؟
___
✍🏻 میدانیم که ایمان آوردن افراد بیعقل لازم نیست، یعنی ایمان مورد قبول، ایمانیست که با انتخاب عاقلانه شکل گرفته باشد.
پس بگو چرا به حقانیت دین اسلام ایمان داریم؟
دلیلی مبنی بر اینکه قرآن کریم نمیتواند از آن شخص حضرت محمد علیه السلام باشد، وجود دارد؟
در این کلیپ سه جواب چرایی عدم تعلق قرآن کریم به پیامبر علیهالسلام ارائه میشود.
چرا قرآن زاییده اندیشه پیامبر نیست؟
جواب در انجمن آنتیشبهات...
_
📽سخنران اول: حمزه تزورتس از انجمن iERA
📽سخنران دوم: مصطفی حسینی طباطبایی
ترجمه و جمعآوری: #یاسر قزل
تهیه، ترجمه و پخش در انجمن آنتی شبهات
_
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
آنتی شبهات
🎥 برهان تنظیم ظریف. مسئله وجود خدا... آیا خدا وجود دارد؟ نشانههای وجود خدا... اثبات وجود خدا با استفاده از جدیدترین کشفیات علمی... _ ✍🏻در این مستند یکی از براهینی را که خداباوران به نفع وجود خدا مطرح میکنند، خواهیم دید. یعنی برهان تنظیم دقیق یا تنظیم ظریف.…
تنظیم ظریف جهان
____
✍🏻در این مقاله شاهد یکی از براهین قدرتمند اثبات وجود خداوند خواهید بود، برهان تنظیم ظریف.
برهانی که به اعتراف مشهورترین خداناباوران، مانند کریستوفر هیچنز، قدرتمندترین براهین اثبات وجود خدا میباشد.
برهانی بدست آمده از جدیدترین کشفیات علمی.
برای مطالعه این مقاله روی «لینک» یا «مشاهده فوری» بزنید.
____
برهان تنظیم ظریف
نوشتهی: پرفسور enis doko
ترجمهی: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
____
✍🏻در این مقاله شاهد یکی از براهین قدرتمند اثبات وجود خداوند خواهید بود، برهان تنظیم ظریف.
برهانی که به اعتراف مشهورترین خداناباوران، مانند کریستوفر هیچنز، قدرتمندترین براهین اثبات وجود خدا میباشد.
برهانی بدست آمده از جدیدترین کشفیات علمی.
برای مطالعه این مقاله روی «لینک» یا «مشاهده فوری» بزنید.
____
برهان تنظیم ظریف
نوشتهی: پرفسور enis doko
ترجمهی: #یاسر قزل
____
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
Telegraph
برهان تنظیم ظریف
برهان غایت شناختی تنظیم ظریف برهان اقناع کننده وجود خدا بخش اول: تنظیم ظریف جهان برای حیات جهانی مناسب برای حیات، بایستی بتواند اجازهی وجود موجوداتی دارای تواناییهای تکثیر، استفاده و ذخیره انرژی را بدهد. اینها شرایط ضروری برای حیات هستند. اینگونه موجودات…
آنتی شبهات
🔴فهم پیامبر با امپاتی بیایید با قرار دادن خود در زمان پیامبر و وضعیتی که پیامبر در آن قرار داشته است، سعی بر فهم پیامبر کنیم. مشرکان مجاور مکه برای بتها دست دراز میکنند و الههای کوچک بسیاری دارند. عادتهایی بسیار عجیب و غریب و رفتارهایی بسیار خجالتآور…
فهم پیامبر با امپاتی
حامد پودق نژاد
🎙صدای آنتی شبهات🎙
✅فهم پیامبر با امپاتی
_____
⏰زمان: ۴:۵۹
📼ضبط و تهیه در انجمن آنتی شبهات
✍🏻نویسنده:
https://youtu.be/NsKNDcnR6vQ
مترجم: #یاسر قزل
🎤گوینده: #حامد پودق نژاد
تدوین: #نوید نوری
➖➖➖➖➖
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
✅فهم پیامبر با امپاتی
_____
⏰زمان: ۴:۵۹
📼ضبط و تهیه در انجمن آنتی شبهات
✍🏻نویسنده:
https://youtu.be/NsKNDcnR6vQ
مترجم: #یاسر قزل
🎤گوینده: #حامد پودق نژاد
تدوین: #نوید نوری
➖➖➖➖➖
《لذت داشتن عقاید و باورهای تحقیقی را با ما تجربه کنید.》
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahaat
❤1
آنتی شبهات
برهان فرگشتی علیه طبیعتگرایی.pdf
اگر مغز انسان، اشتباه فرگشت یافته باشد، چه؟
برهان مطرح شده توسط آلوین پلانتینگا با عنوان “evolutionary argument against naturalism" بیان میکند که دیدگاه جهانی بر پایهٔ آتئیسم خود ردکننده است.
برهان را میتوان به این شکل خلاصه کرد:
«اگر مغز انسان توسط خداوند به وجود نیامده باشد؛ بلکه به صورتی تصادفی فرگشت یافته و به وجود آمده باشد، به هیچ وجه نمیتوانیم مطمئن باشیم که مغز انسان، کاملاً به درستی فرگشت یافته است. احتمال ناقص بودن ویژگی منطقمان در این سیری که با تصادفی کور، حرکت میکند، بسیار بالاست؛ در نتیجه، نمیتوانیم مدافع درستی مطلق تفکر آتئیسم خارج شده از چنین مغزی باشیم.»
پلانتینگا با استفاده از مفاهیم گروهی که «هم مدافع عدم وجود خداوند هستند و هم تئوری فرگشت را تنها توضیح حیات میدانند.» به تشریح، ادامه میدهد:
«بنا بر تئوری فرگشت، جانداران دو هدف نهایی دارند: یک، زنده ماندن؛ دومی هم تکثیر. مورد انتظار است که جاندارانِ فراهم کنندهٔ دو ویژگیِ زنده ماندن و تکثیر شدن، زندگیشان در این دنیا را ادامه دهند:در نتیجه، فرگشت بیشتر از هوش به زنده ماندن مینگرد.»
این که منظور چیست، این گونه توضیح میدهیم: با وجود این که تا ۲۰ میلیون جاندار در روی زمین وجود دارد، تنها جاندار باهوش در میانشان، انسان است؛ با این وجود، جانداران دیگر با عدم هوشمندی، میتوانند در حیات باقی بمانند؛ حتیٰ بعضی از آنها میتوانند بیشتر از عمر انسان زنده بمانند. میدانیم که سن لاکپشت غول پیکر، قریب به ۱۸۰ سال است؛ یعنی برای دو مفهوم اصلی فرگشت، «زنده ماندن و تکثیر»، هوش، عنصری ضروری نیست؛ حداکثر یک مزیت اضافی است.
اگر به این بنگریم که فرگشت دارای سیستمی میباشد که اهمیت بسیار اندکی به هوش میدهد، انتظار بسیار سالم بودن مغزِ انسانی که خود به خود فرگشت یافته است، نیز بسیار اشتباه خواهد بود.
با یک مثال توضیح میدهیم:
دو انسان را تصور کنید که دور از شهر و در یک جنگل زندگی میکنند. یکی به شکلی درست، باور داشته باشد که «در زمان تشنگی، نوشیدن آب برای سلامت بدن لازم است.» دیگری اما باور داشته باشد که «تشنگی به معنی حملهٔ فضاییها به ماست و با نوشیدن آب، ما از این خطر، نجات پیدا میکنیم.» هر دو وقتی تشنه شوند، آب خواهند نوشید و هر دو به زندگی عادی خود ادامه خواهند داد؛ این مثال نشان میدهد که فرگشت در درجهٔ اول به معیار «زنده ماندن« مینگرد و به افکار و باورهای پشت سر آن، توجهی ندارد؛ حقیقتی غیرقابل انکار است که هوش برای زنده ماندن تنها یک بهعلاوه است.
اما جدا از دچار مشکل ذهنی بودن شخص، به قدری که نتواند به زندگی خویش دوام دهد، انسانهایی دارای هوش متوسط میتوانند بسیار بیشتر از انسانهایی که بسیار باهوشتر از آنها هستند زنده بمانند، بسیار بیشتر اجتماعی باشند و پتانسیل تکثیر را بسیار بیشتر، افزایش دهند. خلاصه اینکه هوش برای فرگشت، تنها یک لوکس است. اگر بر مبنای این حقیقت برگردیم به برهان، به سادگی قابل مشاهده میباشد که اعتماد یک آتئیست به افکارش در خصوص حیات، نشاندهندهٔ دچار تناقض بودن او با خودش است؛ زیرا اگر خداوند وجود نداشته باشد، نمیتوانیم اطمینانی از این که مغزمان درست، فرگشت یافته است یا نه داشته باشیم؛ نمیتوانیم از اینکه در نقاط منطقیمان نیز نقصانها راه نیافتهاند، اطمینانی داشته باشیم؛ زیرا تا چه اندازه میتوانیم عین همان نقصانها را باز با عین همان مغز ناقص تشخیص دهیم، این خودِ تناقض است!
- به این برهان پلانتینگا، اعتراضی به این شکل وارد شده است که «اگر این طور است، به این برهان هم نمیتوانیم اعتماد کنیم؛ زیرا این برهان هم از مغز انسان، خارج شده است.» حال این که این اعتراض، هیچ ارزش فلسفیای ندارد؛ این طور که اگر شخص با نگریستن به این برهان به خود برهان نیز شک میکند، لازم است که به آتئیسم نیز شک کند؛ اما اگر به خود این برهان شک نمیکند، شکی که نسبت به آتئیسم دارد، هنوز هم باید باقی بماند؛ زیرا ادعای ارائه شده در تز این نیست که «مغز انسان کاملا ناقص است.» بلکه ادعا این است که به افکارِ به میدان آمده از سوی مغز، نمیتوان اعتماد مطلق داشت؛ درنتیجه، یک آتئیست در وضعیتی است که بایستی از افکارش مانند ناتورالیسم که صاحب فکر قطعی «چیزی جز ماده وجود ندارد.» است و افکار مطلقی مانند «خدا وجود ندارد.» دست بکشد. در کنار این، پلانتینگایی که این تز را مطرح کرده است، باور به ناقص بودن مغز انسان ندارد که بخواهد این برهان، علیه او به کار رود؛ در نتیجه، این برهان به شکل واضحی نشان میدهد که آتئیسم، خودش خودش را باطل میکند.
نویسنده: düşünen müslüman
https://dusunenmusluman.com/2017/09/12/ya-insan-beyni-yanlis-evrildiyse/
مترجم: #یاسر قزل از انجمن آنتیشبهات
«انجمن آنتیشبهات»
@anti_shobahat
برهان مطرح شده توسط آلوین پلانتینگا با عنوان “evolutionary argument against naturalism" بیان میکند که دیدگاه جهانی بر پایهٔ آتئیسم خود ردکننده است.
برهان را میتوان به این شکل خلاصه کرد:
«اگر مغز انسان توسط خداوند به وجود نیامده باشد؛ بلکه به صورتی تصادفی فرگشت یافته و به وجود آمده باشد، به هیچ وجه نمیتوانیم مطمئن باشیم که مغز انسان، کاملاً به درستی فرگشت یافته است. احتمال ناقص بودن ویژگی منطقمان در این سیری که با تصادفی کور، حرکت میکند، بسیار بالاست؛ در نتیجه، نمیتوانیم مدافع درستی مطلق تفکر آتئیسم خارج شده از چنین مغزی باشیم.»
پلانتینگا با استفاده از مفاهیم گروهی که «هم مدافع عدم وجود خداوند هستند و هم تئوری فرگشت را تنها توضیح حیات میدانند.» به تشریح، ادامه میدهد:
«بنا بر تئوری فرگشت، جانداران دو هدف نهایی دارند: یک، زنده ماندن؛ دومی هم تکثیر. مورد انتظار است که جاندارانِ فراهم کنندهٔ دو ویژگیِ زنده ماندن و تکثیر شدن، زندگیشان در این دنیا را ادامه دهند:در نتیجه، فرگشت بیشتر از هوش به زنده ماندن مینگرد.»
این که منظور چیست، این گونه توضیح میدهیم: با وجود این که تا ۲۰ میلیون جاندار در روی زمین وجود دارد، تنها جاندار باهوش در میانشان، انسان است؛ با این وجود، جانداران دیگر با عدم هوشمندی، میتوانند در حیات باقی بمانند؛ حتیٰ بعضی از آنها میتوانند بیشتر از عمر انسان زنده بمانند. میدانیم که سن لاکپشت غول پیکر، قریب به ۱۸۰ سال است؛ یعنی برای دو مفهوم اصلی فرگشت، «زنده ماندن و تکثیر»، هوش، عنصری ضروری نیست؛ حداکثر یک مزیت اضافی است.
اگر به این بنگریم که فرگشت دارای سیستمی میباشد که اهمیت بسیار اندکی به هوش میدهد، انتظار بسیار سالم بودن مغزِ انسانی که خود به خود فرگشت یافته است، نیز بسیار اشتباه خواهد بود.
با یک مثال توضیح میدهیم:
دو انسان را تصور کنید که دور از شهر و در یک جنگل زندگی میکنند. یکی به شکلی درست، باور داشته باشد که «در زمان تشنگی، نوشیدن آب برای سلامت بدن لازم است.» دیگری اما باور داشته باشد که «تشنگی به معنی حملهٔ فضاییها به ماست و با نوشیدن آب، ما از این خطر، نجات پیدا میکنیم.» هر دو وقتی تشنه شوند، آب خواهند نوشید و هر دو به زندگی عادی خود ادامه خواهند داد؛ این مثال نشان میدهد که فرگشت در درجهٔ اول به معیار «زنده ماندن« مینگرد و به افکار و باورهای پشت سر آن، توجهی ندارد؛ حقیقتی غیرقابل انکار است که هوش برای زنده ماندن تنها یک بهعلاوه است.
اما جدا از دچار مشکل ذهنی بودن شخص، به قدری که نتواند به زندگی خویش دوام دهد، انسانهایی دارای هوش متوسط میتوانند بسیار بیشتر از انسانهایی که بسیار باهوشتر از آنها هستند زنده بمانند، بسیار بیشتر اجتماعی باشند و پتانسیل تکثیر را بسیار بیشتر، افزایش دهند. خلاصه اینکه هوش برای فرگشت، تنها یک لوکس است. اگر بر مبنای این حقیقت برگردیم به برهان، به سادگی قابل مشاهده میباشد که اعتماد یک آتئیست به افکارش در خصوص حیات، نشاندهندهٔ دچار تناقض بودن او با خودش است؛ زیرا اگر خداوند وجود نداشته باشد، نمیتوانیم اطمینانی از این که مغزمان درست، فرگشت یافته است یا نه داشته باشیم؛ نمیتوانیم از اینکه در نقاط منطقیمان نیز نقصانها راه نیافتهاند، اطمینانی داشته باشیم؛ زیرا تا چه اندازه میتوانیم عین همان نقصانها را باز با عین همان مغز ناقص تشخیص دهیم، این خودِ تناقض است!
- به این برهان پلانتینگا، اعتراضی به این شکل وارد شده است که «اگر این طور است، به این برهان هم نمیتوانیم اعتماد کنیم؛ زیرا این برهان هم از مغز انسان، خارج شده است.» حال این که این اعتراض، هیچ ارزش فلسفیای ندارد؛ این طور که اگر شخص با نگریستن به این برهان به خود برهان نیز شک میکند، لازم است که به آتئیسم نیز شک کند؛ اما اگر به خود این برهان شک نمیکند، شکی که نسبت به آتئیسم دارد، هنوز هم باید باقی بماند؛ زیرا ادعای ارائه شده در تز این نیست که «مغز انسان کاملا ناقص است.» بلکه ادعا این است که به افکارِ به میدان آمده از سوی مغز، نمیتوان اعتماد مطلق داشت؛ درنتیجه، یک آتئیست در وضعیتی است که بایستی از افکارش مانند ناتورالیسم که صاحب فکر قطعی «چیزی جز ماده وجود ندارد.» است و افکار مطلقی مانند «خدا وجود ندارد.» دست بکشد. در کنار این، پلانتینگایی که این تز را مطرح کرده است، باور به ناقص بودن مغز انسان ندارد که بخواهد این برهان، علیه او به کار رود؛ در نتیجه، این برهان به شکل واضحی نشان میدهد که آتئیسم، خودش خودش را باطل میکند.
نویسنده: düşünen müslüman
https://dusunenmusluman.com/2017/09/12/ya-insan-beyni-yanlis-evrildiyse/
مترجم: #یاسر قزل از انجمن آنتیشبهات
«انجمن آنتیشبهات»
@anti_shobahat
آنتی شبهات
🎥 برهان خدای حفرهها، طبیعتگرایی و نقصان در خلقت خداوند بخشی از مناظره حمزه آندریس تزورتیس و پروفسور پیتر سایمون با عنوان (( آیا خدا بهترین توجیه برای ویژگی آگاهی موجود در انسان است؟ )) لینک دانلود نسخه کامل این مناظره در کانال آپارات آنتی شبهات: https:…
علم توضیح میدهد...
آتئیستها و دئیستها در این راستا، ادعایی تراژیک را مطرح میکنند:
«انسانهای کهن نمیدانستند که رعد و برق چگونه به وجود میآید و این را به خدا، وصل میکردند؛ اما حالا نحوهٔ تشکیل رعد و برق را میدانیم؛ پس دیگر به توضیح خدا نیازی نیست.»
حال بیایید با برهان خودشان، علیه خودشان قرار بگیریم:
۱) برای قبول درستی این برهان، لازم میبود که «چگونگی به وجود آمدن رعد و برقها» را نه، بلکه «به وجود آمدن خود به خودی رعد و برقها بدون هیچگونه تأثیر خارجی» را اثبات کنیم. البته که چنین کاری انجام نشده است.
۲) توضیح دادن این که «رعد و برق ها در سمت و سوی کدام قوانین فیزیکی به وجود آمدهاند.» به این معنی نیست که «این قوانین فیزیکی از سوی یک هوش تولید نشدهاند.»
حال بیایید این را با مثالی مطرح شده از سوی جان لنوکس توضیح دهیم:
فرض کنیم که آخرین مدل دوچرخهٔ تولید شده در دستمان باشد؛ شاهکار طراحیها.
یک آتئیست نیز این که «این دوچرخه، چگونه تولید شده است؛ در طول تولید از چه مادههایی استفاده شده است و این مادهها با کدام قوانین مکانیکی کنار هم قرار داده شدهاند.» را برای ما توضیح دهد.
این توضیح در کنار این که به معنی «پس این دوچرخه با قوانین مکانیک خود به خود به وجود آمده است!» نمیباشد؛ کاملاً بلعکس، ما را به بیان این که «هممم! تولیدکنندهاش چه مهندس باهوش و موفقی در حرفهاش بوده است.» وا خواهد داشت.
یعنی، درحالی که تنها تفاوت در این است که شخص زیسته در ۱۰۰ سال پیش، به وجود آمدن دوچرخه را به اندازهٔ ما به زبان علمی نفهمد؛ اما این را مستقیماً به مهندس وصل کند، در ظرفیت توانایی بیان این سخن، توسط انسانی معاصر است: «مهندس این را از این راهها تولید کرده است.»
بله، همان طور که مهندس به وجود آورندهٔ دوچرخه هنوز هم وجود دارد، طراح به وجود آورندهٔ رعد و برقها نیز هنوز وجود دارد.
تنها از طریق علم او را بهتر و بهتر میشناسیم.
نویسنده: düşünen müslüman
مترجم: #یاسر قزل از انجمن آنتیشبهات
«انجمن آنتیشبهات»
@anti_shobahat
آتئیستها و دئیستها در این راستا، ادعایی تراژیک را مطرح میکنند:
«انسانهای کهن نمیدانستند که رعد و برق چگونه به وجود میآید و این را به خدا، وصل میکردند؛ اما حالا نحوهٔ تشکیل رعد و برق را میدانیم؛ پس دیگر به توضیح خدا نیازی نیست.»
حال بیایید با برهان خودشان، علیه خودشان قرار بگیریم:
۱) برای قبول درستی این برهان، لازم میبود که «چگونگی به وجود آمدن رعد و برقها» را نه، بلکه «به وجود آمدن خود به خودی رعد و برقها بدون هیچگونه تأثیر خارجی» را اثبات کنیم. البته که چنین کاری انجام نشده است.
۲) توضیح دادن این که «رعد و برق ها در سمت و سوی کدام قوانین فیزیکی به وجود آمدهاند.» به این معنی نیست که «این قوانین فیزیکی از سوی یک هوش تولید نشدهاند.»
حال بیایید این را با مثالی مطرح شده از سوی جان لنوکس توضیح دهیم:
فرض کنیم که آخرین مدل دوچرخهٔ تولید شده در دستمان باشد؛ شاهکار طراحیها.
یک آتئیست نیز این که «این دوچرخه، چگونه تولید شده است؛ در طول تولید از چه مادههایی استفاده شده است و این مادهها با کدام قوانین مکانیکی کنار هم قرار داده شدهاند.» را برای ما توضیح دهد.
این توضیح در کنار این که به معنی «پس این دوچرخه با قوانین مکانیک خود به خود به وجود آمده است!» نمیباشد؛ کاملاً بلعکس، ما را به بیان این که «هممم! تولیدکنندهاش چه مهندس باهوش و موفقی در حرفهاش بوده است.» وا خواهد داشت.
یعنی، درحالی که تنها تفاوت در این است که شخص زیسته در ۱۰۰ سال پیش، به وجود آمدن دوچرخه را به اندازهٔ ما به زبان علمی نفهمد؛ اما این را مستقیماً به مهندس وصل کند، در ظرفیت توانایی بیان این سخن، توسط انسانی معاصر است: «مهندس این را از این راهها تولید کرده است.»
بله، همان طور که مهندس به وجود آورندهٔ دوچرخه هنوز هم وجود دارد، طراح به وجود آورندهٔ رعد و برقها نیز هنوز وجود دارد.
تنها از طریق علم او را بهتر و بهتر میشناسیم.
نویسنده: düşünen müslüman
مترجم: #یاسر قزل از انجمن آنتیشبهات
«انجمن آنتیشبهات»
@anti_shobahat
👍1
آنتی شبهات
🌺 بِسمِ الله الرحمٰنِ الرحیم 🌺 ❌ شبهه: 🔰اسکیمو: آیا اگر من چیزی در مورد خدا و گناهانم ندانم به جهنم خواهم رفت؟ 🔰کشیش: نه نمیروی. 🔰اسکیمو: پس چرا این ها را به من میگویی؟ 🔰کشیش: ... ❌ متأسفانه ملحدین و دینستیزان به هر روشِ ممکنی متوسل میشوند تا ایمان و باور…
اسکیمو و مسلمان
شبهه:
اسکیمو: اگر من چیزی در مورد خدا و گناه ندانم، باز هم به جهنم میروم؟
مسلمان: نه؛ اگر ندانی نمیروی.
اسکیمو: پس چرا میخواهی اینها را به من بگویی؟
مسلمان: سکوت... .
✍🏻 این شبهه یکی از شبهاتی میباشد که در فضای مجازی بسیار ممکن است با آن برخورد کنید؛ اما آیا میتوانیم از پس اینگونه شبهات برآییم؟ به راحتی و با کمی تفکر، اشتباهات موجود در این گونه شبهات نمایان میشوند. معمولا اسلام ستیزان علاقهٔ بسیاری به حرف زدن به جای دیگران دارند؛ اما ما مسلمانان نباید این اجازه را به آنها دهیم.
پس بیایید به بازسازی این صحنه گفتوگو بپردازیم:
اسکیمو: اگر من چیزی در مورد خدا و گناه ندانم، باز هم به جهنم میروم؟
مسلمان: نه؛ اما به بهشت هم نخواهی رفت... .
بهشت و جهنم و درجات متعدد موجود در آنها نتیجهٔ داشتهها و دانستههای انسانها هستند؛ نه ندانستهها و نداشتهها.
این دنیا بدون استثنا برای تمام انسانها صحنهٔ امتحان است؛ اما امتحان هر کس با امتحان شخص دیگر متفاوت است؛ زیرا داشتهها و توان انسانها متفاوت است. نتیجهٔ امتحان هرکس نیز بر اساس نوع و نحوهی امتحان آن کس متفاوت خواهد بود.
اسکیمو: پس چرا میخواهی اینها را به من بگویی؟
مسلمان: زیرا خداوند از مسلمانان میخواهد که به تبلیغ دین و حقایق بپردازند و دیگران را نیز در پاداش و لذت دنیوی و اخروی موجود در نتیجهٔ انجام کار درست شریک سازند.
مسلمان از آنجا که میداند خداوند، علیم و حکیم مطلق است و انسانِ فاقد این صفات، تسلیم اوامر و نواهی الله متعال است.
مسلمان اگر از حکمتهای موجود در حُکمی الهی نیز بیخبر باشد، موظف به گردن نهادن به آن حکم است؛ زیرا هر حکم الهی، عالمانه و دارای حکمتهای فراوان است و مشخصاً عدم آگاهی از حکمتهای موجود در حکمی به معنی نبود حکمت در آن حکم نیست؛ پس هیچ ایرادی بر ترویج علم و دعوت اسلامی مسلمانان وارد نیست.
در پایان نیز باید بگوییم: درست است که مسئولیتی در قبال نداشتهها و ندانستههایمان نخواهیم داشت؛ اما هر چه که علم و اعمال صالحمان بیشتر باشد، به همان میزان نیز پاداش دنیوی و اخرویمان بیشتر خواهد بود.
اسکیمو: درست است! حق با شماست. میشود اطلاعات بیشتری در مورد اسلام به من بدهید؟
اسلام ستیز: اسکیمو چه داری میگویی؟ بیا برویم... . بیا خودم به تو اطلاعات میدهم... . بیا دیگر...!!!
-----------------------
پینوشت: اسلامستیز میخواهد که تو در جهل بمانی؛ اما مسلمان خواهان عالم بودن توست. انتخاب با خودت است؛ جهل یا علم؟!
نویسنده: #یاسر قزل از انجمن آنتیشبهات
«انجمن آنتیشبهات»
http://bit.ly/2uDLMye
@anti_shobahat
شبهه:
اسکیمو: اگر من چیزی در مورد خدا و گناه ندانم، باز هم به جهنم میروم؟
مسلمان: نه؛ اگر ندانی نمیروی.
اسکیمو: پس چرا میخواهی اینها را به من بگویی؟
مسلمان: سکوت... .
✍🏻 این شبهه یکی از شبهاتی میباشد که در فضای مجازی بسیار ممکن است با آن برخورد کنید؛ اما آیا میتوانیم از پس اینگونه شبهات برآییم؟ به راحتی و با کمی تفکر، اشتباهات موجود در این گونه شبهات نمایان میشوند. معمولا اسلام ستیزان علاقهٔ بسیاری به حرف زدن به جای دیگران دارند؛ اما ما مسلمانان نباید این اجازه را به آنها دهیم.
پس بیایید به بازسازی این صحنه گفتوگو بپردازیم:
اسکیمو: اگر من چیزی در مورد خدا و گناه ندانم، باز هم به جهنم میروم؟
مسلمان: نه؛ اما به بهشت هم نخواهی رفت... .
بهشت و جهنم و درجات متعدد موجود در آنها نتیجهٔ داشتهها و دانستههای انسانها هستند؛ نه ندانستهها و نداشتهها.
این دنیا بدون استثنا برای تمام انسانها صحنهٔ امتحان است؛ اما امتحان هر کس با امتحان شخص دیگر متفاوت است؛ زیرا داشتهها و توان انسانها متفاوت است. نتیجهٔ امتحان هرکس نیز بر اساس نوع و نحوهی امتحان آن کس متفاوت خواهد بود.
اسکیمو: پس چرا میخواهی اینها را به من بگویی؟
مسلمان: زیرا خداوند از مسلمانان میخواهد که به تبلیغ دین و حقایق بپردازند و دیگران را نیز در پاداش و لذت دنیوی و اخروی موجود در نتیجهٔ انجام کار درست شریک سازند.
مسلمان از آنجا که میداند خداوند، علیم و حکیم مطلق است و انسانِ فاقد این صفات، تسلیم اوامر و نواهی الله متعال است.
مسلمان اگر از حکمتهای موجود در حُکمی الهی نیز بیخبر باشد، موظف به گردن نهادن به آن حکم است؛ زیرا هر حکم الهی، عالمانه و دارای حکمتهای فراوان است و مشخصاً عدم آگاهی از حکمتهای موجود در حکمی به معنی نبود حکمت در آن حکم نیست؛ پس هیچ ایرادی بر ترویج علم و دعوت اسلامی مسلمانان وارد نیست.
در پایان نیز باید بگوییم: درست است که مسئولیتی در قبال نداشتهها و ندانستههایمان نخواهیم داشت؛ اما هر چه که علم و اعمال صالحمان بیشتر باشد، به همان میزان نیز پاداش دنیوی و اخرویمان بیشتر خواهد بود.
اسکیمو: درست است! حق با شماست. میشود اطلاعات بیشتری در مورد اسلام به من بدهید؟
اسلام ستیز: اسکیمو چه داری میگویی؟ بیا برویم... . بیا خودم به تو اطلاعات میدهم... . بیا دیگر...!!!
-----------------------
پینوشت: اسلامستیز میخواهد که تو در جهل بمانی؛ اما مسلمان خواهان عالم بودن توست. انتخاب با خودت است؛ جهل یا علم؟!
نویسنده: #یاسر قزل از انجمن آنتیشبهات
«انجمن آنتیشبهات»
http://bit.ly/2uDLMye
@anti_shobahat
Anti-Shobahat
اسکیمو و مسلمان
اسلام راه نجات بشریت
❤1
آنتی شبهات
🔴ادعا: علم میتواند وجود و نحوهی بوجود آمدن جهان را توضیح دهد، به همین دلیل احتیاجی به موجودی مانند خدا نداریم. 🔴جواب: شاخه علمیای که در خصوص طبیعت کائنات توضیح میهد کیهانشناسی است، کیهانشناسی در طول تاریخ هیچ زمانی به درجهای که بتواند مطلقا طبیعت کائنات…
🔴ادعا:
کائنات میتواند خود به خود از نیستی بوجود آید.
🔴جواب:
در اصل جواب ادعای پیشین برای این ادعا نیز جواب بشمار میرود، زیرا اگر کائنات میتوانست خود به خود از نیستی بوجود آید این توضیحی معقول برای ریشه کائنات به شمار میرفت و ما از ریشه کائنات آگاهی مییافتیم.
با وجود این، ما به این ادعا جواب میدهیم:
این ادعا که کائنات از نیستی خود به خود بوجود آمده است متعلق به فیزیکدان آتئیست لاورنس کراوس میباشد، آتئیستهای بسیاری بدون بررسی و تحقیق از این ادعای کراوس پیروی میکنند.
درحالی که در جامعه علمی از کراوس به دلیل این ادعایش انتقادات بسیار جدیای شده است.
مثلا پرفسور فیزیکدان دیوید آلبرت که خود نیز آتئیست میباشد در نیویورک تایمز کتاب کراوس را از جهات مختلف نقد کرده است.
لاورنس کراوس در کتاب جهانی از عدم خویش ادعا میکند جهان توانسته است خود به خود از نیستی بوجود آید، این ادعا دو خطای مهم را شامل می شود:
اولا؛ چیزی به اسم نیستی نیز تثبیت نشده است.
میتوانیم با پرسیدن این سوال شروع کنیم که وقتی حتی نیستی نیز نیست چطور است که جهانی میتواند از نیستی خارج شود؟
در اصل مقصود کراوس از نیستی هوای خالیای میباشد که به نام *کوانتوم واکوم* نامگذاری شده است، دقت کنید! خلاء مورد نظر در اینجا در مفهوم علمی یک خلاء نمیباشد.
در اصل کراوس در اینجا با عطف کردن نیستی بر چیزی که وجود دارد بر روی خطای منطقی ای که به نام سفسطه جناسی ( مغالطه اشتراک لفظ ) نامگذاری شده است امضاء میکند.
با وجود ثابت بودن معنای نیستی و یا هیچی، با ایجاد تعریف جدیدی از نیستی سعی در محق جلوه دادن خود دارد.
مقصود کراوس از نیستی نه از لحاظ فلسفی و نه از لحاظ علمی نیستی نیست.
از لحاظ فلسفی نیستی یعنی نبود هیچ چیزی.
به شکل دیگر، نیستی یعنی نیستی هستی.
ارسطو تعریف نیستی را اینگونه بیان کرده است: ((نیستی چیزیست که صخرهها تصور میکنند.))
یعنی در اصل اشاره بر نبودن چیزی به اسم نیستی کرده است.
از لحاظ علمی برای اینکه چیزی نیستی باشد نباید هیچگونه ویژگیای داشته باشد.
درحالی که کوانتوم واکومی که کراوس ادعا میکند نیستی است، ویژگیهای قابل تست شدن بسیاری دارد، کوانتوم واکوم انرژی، نوسانها و خصوصیاتی قابل اندازه گیری دارد.
و میتوانیم آن را شناسایی کنیم، درحالی که وضع اینگونه است چطور چنین چیزی را میتوانیم نیستی بنامیم؟
اگر آن چیز نیستیست چرا به آن کوانتوم واکوم میگوییم نه نیستی؟
بیایید در اصل چیزی بودن چیزی که کراوس نیستی مینامد را از زبان خود الکساندر ویلنکین کیهان شناس نیز بشنویم:
(( الکساندر ویلنکین:
چیزی که مانند ذرات میدانیم اگر در شکل ماده نباشد نیز، بازهم واکوم در وسط موجود است.
برای فیزیکدانها واکوم حالتیست که در آن انرژی و فشار موجود است، واکومی با سطح انرژی پایین است اما بازهم صفر نیست.
مصاحبه کننده:
این چیزی از هیچ نیست، چون با فیزیک کوانتوم و قوانین نسبیت عام شروع میکنی، مانند واکومی که بحث کردید چیزهای بسیاری در وسط موجوداند.
چیزهای زیادی مانند انرژی، نوسانها و فشار. یعنی چیزهای زیادی در میدان هست!
الکساندر ویلنکین:
بله درسته. ))
فرض چیزی بودن کوانتوم واکم در میدان است.
اما خب ادعای خروج جهانی از کوانتوم واکومی که یک چیز است، تا چه اندازهای درست است؟
کیهان شناس مشهور جورج الیس در گزارشی که به مجله ساینتیفیک آمریکن داده است به این ادعای کراوس چنین جوابی میدهد:
(( کراوس با تئوریهای سفته بازانه تست نشده به ما توضیح میدهد که یک چیز چطور از چیزهای ماقبل ماده بوجود آمده است. کراوس درحالی که اینکار را میکند، توضیح نمیدهد که کوانتوم واکوم چطور همیشه موجود بوده و یا چرا مکانیزمی که جهان را بوجود آورده همیشه موجود بوده.
پدیدهای که قبل از وجود یافتن جهان واقع شده چطور میتواند تست شود؟!
همه اینها به کنار، کراوس درحالی که توضیحی برای از کجا آمدن قوانین طبیعی که باعث بوقوع پیوستن همه اینها میشود نمیدهد، ادعا میکند تمام جهان از یک نیستی بوجود آمده است! این علم نیست، این یک سفته بازی فلسفی است! ))
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahat
کائنات میتواند خود به خود از نیستی بوجود آید.
🔴جواب:
در اصل جواب ادعای پیشین برای این ادعا نیز جواب بشمار میرود، زیرا اگر کائنات میتوانست خود به خود از نیستی بوجود آید این توضیحی معقول برای ریشه کائنات به شمار میرفت و ما از ریشه کائنات آگاهی مییافتیم.
با وجود این، ما به این ادعا جواب میدهیم:
این ادعا که کائنات از نیستی خود به خود بوجود آمده است متعلق به فیزیکدان آتئیست لاورنس کراوس میباشد، آتئیستهای بسیاری بدون بررسی و تحقیق از این ادعای کراوس پیروی میکنند.
درحالی که در جامعه علمی از کراوس به دلیل این ادعایش انتقادات بسیار جدیای شده است.
مثلا پرفسور فیزیکدان دیوید آلبرت که خود نیز آتئیست میباشد در نیویورک تایمز کتاب کراوس را از جهات مختلف نقد کرده است.
لاورنس کراوس در کتاب جهانی از عدم خویش ادعا میکند جهان توانسته است خود به خود از نیستی بوجود آید، این ادعا دو خطای مهم را شامل می شود:
اولا؛ چیزی به اسم نیستی نیز تثبیت نشده است.
میتوانیم با پرسیدن این سوال شروع کنیم که وقتی حتی نیستی نیز نیست چطور است که جهانی میتواند از نیستی خارج شود؟
در اصل مقصود کراوس از نیستی هوای خالیای میباشد که به نام *کوانتوم واکوم* نامگذاری شده است، دقت کنید! خلاء مورد نظر در اینجا در مفهوم علمی یک خلاء نمیباشد.
در اصل کراوس در اینجا با عطف کردن نیستی بر چیزی که وجود دارد بر روی خطای منطقی ای که به نام سفسطه جناسی ( مغالطه اشتراک لفظ ) نامگذاری شده است امضاء میکند.
با وجود ثابت بودن معنای نیستی و یا هیچی، با ایجاد تعریف جدیدی از نیستی سعی در محق جلوه دادن خود دارد.
مقصود کراوس از نیستی نه از لحاظ فلسفی و نه از لحاظ علمی نیستی نیست.
از لحاظ فلسفی نیستی یعنی نبود هیچ چیزی.
به شکل دیگر، نیستی یعنی نیستی هستی.
ارسطو تعریف نیستی را اینگونه بیان کرده است: ((نیستی چیزیست که صخرهها تصور میکنند.))
یعنی در اصل اشاره بر نبودن چیزی به اسم نیستی کرده است.
از لحاظ علمی برای اینکه چیزی نیستی باشد نباید هیچگونه ویژگیای داشته باشد.
درحالی که کوانتوم واکومی که کراوس ادعا میکند نیستی است، ویژگیهای قابل تست شدن بسیاری دارد، کوانتوم واکوم انرژی، نوسانها و خصوصیاتی قابل اندازه گیری دارد.
و میتوانیم آن را شناسایی کنیم، درحالی که وضع اینگونه است چطور چنین چیزی را میتوانیم نیستی بنامیم؟
اگر آن چیز نیستیست چرا به آن کوانتوم واکوم میگوییم نه نیستی؟
بیایید در اصل چیزی بودن چیزی که کراوس نیستی مینامد را از زبان خود الکساندر ویلنکین کیهان شناس نیز بشنویم:
(( الکساندر ویلنکین:
چیزی که مانند ذرات میدانیم اگر در شکل ماده نباشد نیز، بازهم واکوم در وسط موجود است.
برای فیزیکدانها واکوم حالتیست که در آن انرژی و فشار موجود است، واکومی با سطح انرژی پایین است اما بازهم صفر نیست.
مصاحبه کننده:
این چیزی از هیچ نیست، چون با فیزیک کوانتوم و قوانین نسبیت عام شروع میکنی، مانند واکومی که بحث کردید چیزهای بسیاری در وسط موجوداند.
چیزهای زیادی مانند انرژی، نوسانها و فشار. یعنی چیزهای زیادی در میدان هست!
الکساندر ویلنکین:
بله درسته. ))
فرض چیزی بودن کوانتوم واکم در میدان است.
اما خب ادعای خروج جهانی از کوانتوم واکومی که یک چیز است، تا چه اندازهای درست است؟
کیهان شناس مشهور جورج الیس در گزارشی که به مجله ساینتیفیک آمریکن داده است به این ادعای کراوس چنین جوابی میدهد:
(( کراوس با تئوریهای سفته بازانه تست نشده به ما توضیح میدهد که یک چیز چطور از چیزهای ماقبل ماده بوجود آمده است. کراوس درحالی که اینکار را میکند، توضیح نمیدهد که کوانتوم واکوم چطور همیشه موجود بوده و یا چرا مکانیزمی که جهان را بوجود آورده همیشه موجود بوده.
پدیدهای که قبل از وجود یافتن جهان واقع شده چطور میتواند تست شود؟!
همه اینها به کنار، کراوس درحالی که توضیحی برای از کجا آمدن قوانین طبیعی که باعث بوقوع پیوستن همه اینها میشود نمیدهد، ادعا میکند تمام جهان از یک نیستی بوجود آمده است! این علم نیست، این یک سفته بازی فلسفی است! ))
____
نویسنده:
https://youtu.be/6SdpDEINSsw
مترجم: #یاسر قزل
____
«انجمن آنتی شبهات»
✾ @anti_shobahat
آنتی شبهات
چرا انقدر به اسلام ایمان داری؟ (قسمت دوم) این قسمت: عربستان سرسبز ➖➖➖➖➖➖ 🔰انجمن آنتیشبهات @Anti_shobahat
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوست میخوای خداوند کافیه
بقیه رو ولش،
تو این دنیا ۸ میلیارد آدم هست،
خیلی زیادن،
زیاد به آدما اهمیت نده،
حذف آدما از تو زندگیت برات آسون باشه،
بجز خانوادت بقیه میان و میرن،
بهش عادت کن،
#یاسر_قزل
« انجمن آنتی شبهات »
✾ @Kelide_iman
✾ @Anti_shobahat
┈┉┈┉•▴•❀•▴•┉┈┉┈
بقیه رو ولش،
تو این دنیا ۸ میلیارد آدم هست،
خیلی زیادن،
زیاد به آدما اهمیت نده،
حذف آدما از تو زندگیت برات آسون باشه،
بجز خانوادت بقیه میان و میرن،
بهش عادت کن،
#یاسر_قزل
« انجمن آنتی شبهات »
✾ @Kelide_iman
✾ @Anti_shobahat
┈┉┈┉•▴•❀•▴•┉┈┉┈
❤43👍12😁2👎1🥰1🕊1