آنتی شبهات
15.5K subscribers
3.05K photos
5.06K videos
156 files
2.32K links
🚨 آرشیو مطالب کانال ⬇️
@Antii_shobahaat

«آنتی شبهات،
جایی برای رهایی از باورهای تقلیدی
و رسیدن به ایمان تحقیقی
اینجا حقایق را آن طور که هست ببینید
نه آن طور که نشان داده می‌شوند»
آدرس سایت آنتی شبهات:
https://anti-shobahat.com
Download Telegram
🔴#ابن_خلدون؛ پدر علم جامعه‌شناسی جهان

موضوع علم جدید

موضوع علم جدید ابنخلدون، عمران بشری، یعنی زندگی اجتماعی است. اکثر حکمای اسلامی نظریهٔ «مدنی بالطبع بودن انسان» را به‌معنای تعاون و همکاری برای بهزیستی دانسته‌اند. ابن خلدون نیز که موضوع #علم_العمران را اجتماع انسانی می‌داند، همین تفسیر را برای پیدایی زندگی اجتماعی پذیرفته است و تعریف او از عمران [جامعه]، همزیستی انسان‌ها در قالب همکاری و تعاون در پرتو تقسیم کار اجتماعی است.

رازِ اینکه ابنخلدون اجتماع انسانی را موضوع علم جدید می‌داند؛ ولی نام آن را علم عمران می‌گذارد، در دو نکته نهفته است:

نخست آنکه ابنخلدون واژهٔ عمران را با تدبّر در آیات قرآنی برگزیده است و آن را مناسب‌ترین واژه برای مقصود خویش می‌داند؛ دوم آنکه این انتخاب، بیشتر بدان سبب است که عمران، ویژگی زیست مشترک انسان‌ها با یکدیگر و امری فراتر از یک تجمع مکانیکی افراد است و چنانکه خود او می‌گوید، این واژه می‌تواند بیان‌کنندهٔ تعامل بین افراد و نتیجهٔ آن، یعنی تمدن بشری باشد.


@anti_shobahat
@tamadone_islami

«انجمن آنتی‌شبهات»
🔴ابن خلدون پدر از یاد رفته ی علم اقتصاد؟!

در متون استاندارد اقتصادی کمتر اسمی از متفکران اسلامی قرن 14 میلادی آورده شده است. ولی‌الدین ابو زیاد عبد‌الرحمان ابن محمد‌ ابن خلدون، ملقب به #ابن_خلدون، در سواحل شمال دریای مدیترانه یا همان تونس امروزی متولد شد.

او در طول زندگی‌اش که واقع در دوران طلایی اسلام بوده است، نظریه پیچیده قیمت و ارزش، یک نظریه تولید و تحلیلی #مدرن از نقش دولت ارائه کرد.

علاوه بر این تئوری‌ها، وی پیش از #مالتوس نظریه‌ای درباره جمعیت مطرح کرده است. البته این در حالی است که در درجه اول به عنوان مورخ و جامعه‌شناس، به دنبال توضیح جهان پیرامونش به زبانی واضح و روشن بود و به دنبال این منظور، مفاهیم اقتصادی را نیز بیان کرد، در حالی که هدف اصلی او از نوشتن، پرداختن به اقتصاد نبود. #آرتور_لافر از او به عنوان اولین کاشف منحنی لافر یاد می‌کند. رونالد ریگان در حمایت از سیاست اقتصاد سمت عرضه در کنفرانس مطبوعاتی از ابنخلدون نقل قول کرده است.

آرنولد توین بی، مورخ اقتصادی، از کتاب او به نام «مقدمه» این‌گونه صحبت می‌کند:

«بدون شک بزرگ‌ترین اثر از نوع خود، در هر زمان و هر مکان، که توسط یک ذهن می‌توانسته نوشته شود همین کتاب ابن خلدون است»

هدف این مقاله توصیف، ارزیابی و نقد نوشته‌های اقتصادی ابنخلدون و مقایسه آنها با اقتصاددانان هم‌عصر و بعد از اوست.

نظریه قیمت

ابنخلدون تحلیلی توسعه‌یافته از تئوری قیمت ارائه داده است. او تعامل عرضه و تقاضا و مقدار تولید‌شده با قیمت کالاها را تحلیل کرده است. البته که او فرزند زمان خود بوده است و بهترین نوع تولید را کشاورزی می‌دانست؛ هرچند که نوشته‌های او به درک مدرن از عملکرد بازار پایبند نبوده است.

او کالاها را به دو دسته تقسیم‌بندی کرد: کالاهای ضروری و تجملی. کالاهای ضروری در عرضه فراوان هستند، چرا که هیچ فردی غذا یا دیگر مایحتاج ضروری خود را برای مدتی طولانی نادیده نمی‌گیرد و از آنجا که عرضه زیاد می‌شود قیمت کاهش پیدا می‌کند. کالاهای تجملی که توسط عموم تقاضا نمی‌شوند، به طور گسترده نیز تولید نمی‌شوند. بنابراین برای این نوع کالاها کمبود وجود دارد.

بنابراین قیمت به طور مستقیم با توجه به مورد استفاده کالاها تعیین می‌شود. اما این تنها عامل تاثیرگذار در تعیین قیمت نیست. به طور مثال غلات و سایر مواد غذایی ارزان هستند. نه فقط به این دلیل که ضروری هستند بلکه به علت تولید فراوان. هرچند این گفته به موجزی پارادوکس «آب و الماس» که ابتدا توسط جان لاو و سپس آدام اسمیت مطرح شد، نیست، اما مانند آن تعامل عرضه و تقاضا را بیان می‌کند.

تولید

در تئوری تولید ابنخلدون، سازماندهی اجتماعی از ضروریات است. افراد باید با یکدیگر کار کنند تا محصول سازمان‌یافته‌ای را تولید کنند؛ حتی برای تولید محصولات کشاورزی. یک نفر نمی‌تواند غذای کافی برای یک روزش را خودش تولید کند، علاوه بر این کشاورزی نمی‌تواند بدون ابزاری که توسط آهنگران ساخته می‌شود، انجام گیرد.

انسان نمی‌تواند به تنهایی زنده بماند، بلکه به کمک دیگران احتیاج دارد. با همکاری نیازهای تعداد بیشتری از افراد برآورده می‌شود. ابنخلدون در نوشته‌هایش این طور می‌گوید:

«این همکاری بیش از یک ضرورت است. با تقسیم وظایف فردی و مشاغل در اقتصاد، کار می‌تواند اثربخش‌تر انجام گیرد. تخصص یک ضرورت است چرا که ذهن قابلیت یادگیری بیش از یک صنعت یا هنر را به طور کامل ندارد. تقسیم کار با توجه به مهارت، تاثیر عمده‌ای در تولید دارد. کارگران با در کنار هم کار کردن قادر به تولید مازاد بر معاش خود خواهند بود؛ و از این مازاد تولید می‌توانند برای داد و ستد کالاهای تجملی استفاده کنند.»

در نهایت با توجه به تئوری تولید، استدلال کرد که تقاضا، عرضه خود را ایجاد می‌کند. افزایش تقاضا سبب افزایش تولید و کیفیت کالای تولید‌شده می‌شود و مردم شهر با مشاهده رفتار یکدیگر برای به دست آوردن آن کالا مشتاق می‌شوند.

_________________________
@anti_shobahat
@tamadone_islami
_________________________
تاملی در نسبت #فلسفه و #پزشکی:

در دوران قدیم یا لااقل در سنت پزشکی که از دوره‌ي #یونانی آغاز شده است، بسیاری از #پزشکان، #فیلسوف یا #اهل_فلسفه بوده‌اند و فیلسوفانی هم که در پزشکی مقام بلند نداشته‌اند، با پزشکی آشنا بوده‌اند تا آنجا که می‌توان گفت در عالم #اسلام تقریباً همه‌ي فیلسوفان، پزشکی آموخته بودند و همه‌ي پزشکان، فلسفه می‌دانستند هرچند که بعضی شهرتشان بیش‌تر در پزشکی است و بعضی دیگر بیش‌تر به عنوان فیلسوف شناخته می‌شوند؛ چنانکه #رازی، پزشک فیلسوف بود و #ابن‌سینا، فیلسوف پزشک. رازی کتاب فلسفه‌ي خود را «سیره‌الفلسفیه» نامید و شاگردان و اخلافش به کتاب بزرگ پزشکی‌اش، نام مناسب «الحاوی» دادند.

اما #ابن‌سینا #کتاب_طب خود را #قانون» نامید و به کتاب فلسفه‌اش نام #شفا» داد. بعد از ابن‌سینا گرچه میان طب و فلسفه جدایی قطعی نیفتاد اما این هر دو قدری تخصصی شدند. مع‌هذا تا چندی پیش به پزشک، #حکیم می‌گفتند و مطب پزشک را محکمه می‌خواندند. پزشک‌بودن فیلسوفان و فیلسوف‌بودن پزشکان یک امر اتفاقی نیست. همراهی فیلسوف و پزشک در جهان قدیم وجه روشنی داشته است. فیلسوف و پزشک جهان قدیم هر دو طبیعت‌شناس بودند. یکی بیش‌تر نظرش به عالم کبیر بود و دیگری به شأنی از عالم صغیر یعنی انسان نظر داشت و چون بر این هر دو عالم، یک قانون حاکم بود، فلسفه و پزشکی نمی‌توانستند از هم جدا باشند. اما در دوره‌ي جدید گرچه توازی و تناسب طب و فلسفه کاملاً بر هم نخورد، صورت و وجه دیگری پیدا کرد. مقامی که انسان در فلسفه‌ي جدید دارد، غیر از مقام او در عالم قدیم و فلسفه‌ي قدیم است. پزشک عالم جدید هم در قیاس با پزشک جهان قدیم، علمی متناسب با همین مقام دارد.

فارابی که در کتاب «احصاء‌العلوم» پزشکی را در عداد علوم قرار نداده است، در فصل علم مدنی، رئیس حکومت را با پزشک مقایسه کرده و تدبیر او در حل مشکلات را نظیر تدبیر پزشک در علاج بیماران دانسته است. ظاهراً قطب‌الدین شیرازی طبیب بزرگ قرن هفتم هم در پی فارابی می‌رفته که گفته است: طبیب و سیاست‌مدار هر دو متوسط و معتدل را استخراج و استنباط می‌کنند، یکی در غذاها و دواها و دیگری در اخلاق و کردار.

اعتقاد به یکی‌بودن سلامت با وضع طبیعی در نظر #علی‌_بن‌_عباس_اهوازی دیگر پزشک بزرگ قرن چهارم آنجا آشکار می‌شود که او به پزشکان سفارش می‌کند که: درمان با غذا را مقدم بر درمان با دارو بدانند و در تجویز دارو هم، داروهای ساده را بر داروهای پیچیده ترجیح بدهند. این اشارات همه راجع به طب قدیم و در وصف ذات آن بود اما شاید مهم‌ترین اشاره به تاریخی‌بودن پزشکی و قطع پیوند آن با مزاجها و طبیعت ثابت آدمی در اثر مهم #ابن‌_خلدون مورخ و صاحب‌نظر تونسی (مغربی) قرن هشتم هجری معروف به «مقدمه ابنخلدون» آمده باشد. ابنخلدون در فصل بیست و نهم از بخش چهارم «مقدمه» آورده است که «صناعت پزشکی در پایتخت‌ها و شهرهای بزرگ ضروری است، چه در آن اجتماعات به فوائد آن پی برده‌اند و ثمره‌ی آن عبارت است از حفظ صحت تندرستان و دفع بیماری از بیماران به‌وسیله‌ی مداوا ...» 

زبان پزشکی قدیم، زبان علائم بود به این جهت پزشک علاوه ‌بر معاینات بالینی، می‌بایست به سخن بیمار گوش بدهد. این وضع رابطه‌ی خاص میان پزشک و بیمار را ایجاب می‌کرد. این پزشکی جای خود را از قرن هجدهم و مخصوصاً در قرن نوزدهم به طب اندام‌ها و آسیب‌ها و علل بیماری‌ها داد که با تشریح آسیب‌شناختی، مناسبت تام داشت. 

در حقیقت ارتباط میان فلسفه و علم از طریق همین حدود و مبانی و راهبردها برقرار می‌شود. فلسفه و علم معمولاً تأثیر و تأثر مستقیم بر یکدیگر ندارند. اثری که فیلسوف می‌گذارد، کلی‌تر و فراگیرتر است چنانکه بعضی دانشمندان فیلسوف، تأثیر فلسفی‌شان بر تحول علم بیش‌تر بوده است ،پس این یک امر اتفاقی نبوده است که بقراط و جالینوس و حنین‌بن‌اسحق و محمد زکریای رازی و ابن‌سینا و ابن رشد و ابن میمون و .. فیلسوف بوده‌اند یا با فلسفه آشنایی نزدیک داشته‌اند. در عصر جدید هم بیشا و کلود برنار و فروید و... با فلسفه، تفنن نکرده‌اند بلکه تعلق ‌خاطرشان به فلسفه، به ارتباط و نسبتی باز می‌گردد که میان فلسفه و پزشکی وجود دارد.

برخی از دانشمندانی که هردو علم فلسفه و پزشکی را تخصص داشتند:

ابن سینا،لسان الدین ابن خطیب، رازی، ابن رشد آندلسی، ابن میمون،ابن طفیل آندلسی، قطب الدین شیرازی، ابن منعه

_________________________
@tamadone_islami

☪️کانال تخصصی تاریخ و تمدن طلایی اسلام
_________________________
🆔️آدرس ما در اینستاگرام

instagram.com/tamadone_islami