🌱 #بهشت_اندیشی

⛔ بهشت خواهی یا خداخواهی

✨ پروردگارا برایم نزد خود خانه‌ای بساز، در بهشت

💚 از خواستن بهشت خجالت نکش

✾•┈••✦❀✦••┈✾

✅ @zeinoullah
✅ @anti_shobahat

💚 #بهشت_اندیشی

بهشت و دوزخ تو آفریده شده
روحِ شنوا داری؟
می‌شنوی صدای اون آب روان رو؟

✾•┈••✦❀✦••┈✾

✅ @zeinoullah
✅ @anti_shobahat

🤍 #بهشت_اندیشی

😌 شوق بهشت

😍 بهترین ترکیب نور و صدا و رایحه...
✾•┈••✦❀✦••┈✾

✅ @zeinoullah
✅ @anti_shobahat

این جمله سرپا نگهت میداره:

اونی که جونش می‌سوزه صبر کنه، اونی هم که جون می‌سوزونه‌ منتظر روز سوختن خودش باشه.🔥

و گمان مبر که خدا از کارهائی که ستمگران می‌کنند بی‌خبر است. (نه، بلکه مجازات) آنان را به روزی حوالت می‌کند که چشمها در آن (از خوف و هراس چیزهائی که می‌بیند) باز می‌ماند.

(ابراهیم: ۴۲)

@anti_shobahat

#زاهدان #بلوچستان #خدا #ظلم #عدالت #ایمان #بهشت

◽️پنجره‌ی ابدیت

گفتم: در "شهرِ تاریک‌ها" خانه‌ی تو چگونه اینطور روشن است؟

گفت: این خانه‌ی گلی را می‌بینی؟ این خانه همیشه تاریک و نمور و غمگین بود و هر شب غصه شبیه باران از آن سُر می‌خورد و دیوار‌ها را نمناک می‌کند.

تا این که یک بار گذر پیرمردی به اینجا افتاد. پیرمرد از اهالی شهر ما نبود‌. اهل دوردست‌ها بود و مسافر دوردست‌ها.

شب را در خانه‌ی غمگین من ماند‌. تمام شب واژه‌ها را از هم دریغ کردیم. صبح که خورشید لکه‌های زردش را وسط تاریکی شب انداخت پیرمرد بقچه‌اش را برداشت.
نگاهم کرد. برای اولین بار بعد از آمدنش. نگاهش شبیه اهالی شهر ما نبود. انگار خورشید در نگاهش می‌تپید. چشم‌هایش نفس می‌کشیدند، نبض داشتند. نبضِ تپنده‌ی روشنایی.

گفت: تو از اهالی این شهری؟
گفتم: نمی‌دانم. سال‌هاست که نمی‌دانم و از وقتی فهمیده‌ام که "نمی‌دانم" خانه‌ام تاریک‌تر شده و غصه‌هایم غصه‌تر.
پیرمرد لبخند کوچکی زد و گفت: تو از اهالی این شهر نیستی!
بعد بی‌حرف کنارِ تاریک‌ترین دیوار خانه ایستاد و در مقابل نگاه مبهوت و گیج من انگشتِ اشاره‌اش را بلند کرد و روی دیوار طرح عجیبی کشید. همین که انگشتش را برداشت انگار که هزاران هزار سطل نور پاشیده باشند در خانه، همه جا روشن شد! چشم‌هایم از این حجم از روشنایی می‌سوخت و عقلم با دیدن آن سوی دیوارها مبهوت مانده بود.

پیرمرد که بهت مرا دید گفت: در دوردست‌ها به این می‌گویند؛ پنجره‌ی ابدیت!
منظره‌ی پشت پنجره "ابدیت" است.

پسرم!
تو از اهالی این شهر نیستی! خانه‌ی تو پنجره می‌خواهد. پنجره‌ای رو به ابدیت!

پیرمرد از میانِ پنجره به آن سو پرید و در ابدیت محو شد.

خانه‌ی گلی من اگر روشن است به‌خاطر خورشید پشتِ پنجره است بخاطر نگاهم که میخکوب ابدیت شده و نمی‌گذارد به این خانه‌ی تاریک و نمور خو بگیرم.

برای خانه‌ات پنجره‌ای بساز.‌ پنجره‌ای رو به ابدیتی سبز، رو به ابدیتی روشن!

نیلوفر دادور
#بهشت

@Niloofardadvar

«انجمن آنتی شبهات»

@Anti_shobahat‌

🌱خداوندا، پایان هرچه به من عطا کردی را خشنودی خودت و بهشت بگردان.
#بهشت_اندیشی

💚 این دلتنگی‌های گاه و بی‌گاه، این اندوه که همینطور سرش را می‌اندازد پایین و می‌آید، این آه گرم و اشک شبانه، یادآوری این است که اینجا بهشت تو نیست. تفاوت تو و دیگری اما این است که تو راهی داری، او ندارد. قدر این راه را بدانیم.
رضیت بالله ربا و بالإسلام دینا وبمحمد صلی الله علیه وسلم نبیا...


🤍 می‌دانی رفیق، همهٔ زمین تبعیدگاهِ همهٔ بشر است. وطن، بهشت نیست. بهشت، وطن است.

🖊 @aksemahtab
🖊 @abdollah1400
✾•┈••✦❀✦••┈✾
✅ @zeinoullah
✅️ @shamsfqi
✅️ @anti_shobahat

🌱 #بهشت_اندیشی

🖋 @aksemahtab
🖋 @shaykhabadi

🌱 #بهشت

🥹 پر از #گناهکار #توبه کرده است!

🥲 مثل من و تو مثل همه ما خواهر و برادرم...

🔻 أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ ‏: ‏
‏ آیا پنداشته‌اید که شما (تنها با ادّعای ایمان) به بهشت درخواهید آمد، بدون آن که خداوند کسانی از شما را مشخّص سازد که به تلاش و پیکار برخاسته‌اند، و بدون آن که خداوند بردبارانی را متمایز گرداند (که رنجها و سختیها، آنان را پاکیزه و آبدیده کرده باشد).‏
#قران ۱۴۲ آل‌عمران

✾•┈••✦❀✦••┈✾
✅ @zeinoullah
✅️ @anti_shobahat

🌱 #بهشت_اندیشی

✾•┈••✦❀✦••┈✾
✅ @zeinoullah
✅️ @anti_shobahat

ما گاهی ماهی دل‌مان را اسیرِ تُنگ دنیا می‌کنیم و یادمان می‌رود در آن دوردست‌ها دریایی هست.

اگر دلت اسیر دنیا شد لااقل لحظه‌ای از شب به دریای بی‌کران دوردست‌ها فکر کن. اگر رویای دریا برایت خیلی بزرگ‌ است یا اگر تا به‌حال از نزدیک دریا ندیده‌ای با خیال‌ رودخانه‌ی کوچکی که شاید در بچگی‌ها کنارش بازی کرده‌ای بخواب...
دریا و رودخانه نه اصلا همين باران...

***

در اسارت شاید بتوانند همه چیز را از تو بگیرند یا خودت از خودت بگیری ولی رویا نه!
دلت را که باخته‌ای لااقل رویایت را نباز! شاید یک روز دلت را پس گرفتی، بی‌رویا اما، چطور می‌توانی در چشم‌های دلت نگاه کنی؟ دلی که یک عمر اسیر بود و حالا به خانه بازگشته است...

***

دلش ماهی یک تنگ کوچک بود اما رویایش، مسافر اقیانوس‌های بزرگ، سرزمین‌های دوردست و دریاهای آرام...

نیلوفر دادور
#بهشت
@Niloofardadvar