از شیش ماه قبل وقت تالار گرفته بودیم
و با الاهه توی اینستا همه مدل های لباس عروس رو رصد میکردیم
از لباس نامزد جدید پیکه تا این بلاگره که با پسر وزیر ازدواج کرده بود.
بلاخره به یک مدل رسیدم و مزون گردی تو بابل شروع شد.
اول از همه رفتیم قدیمی ترین مزون شهر ، چون تنوعش از همه جا بیشتر بود
پیش بینی ام درست بود، همون مدل رو با همون پارچه موجود داشتن
15 میلیون تومن! قشنگ بود و می ارزید ولی
خانواده داماد گفته بودن تا 10 میلیون باید انتخاب کنی
با حسرت گفتم یه دوری میزنیم و برمیگیردیم
دو تا مغازه اونطرف تر، عکس رو نشون دادم
و یه مدل که تقریبا شبیهش بود رو بهم پیشنهاد داد
با قیمت 8 میلیون، بیعانه رو دادیم و برامون فاکتور کرد
خواهرشوهرم از اینکه عروسشون 2 تومن هم صرفه جویی کرده رضایت داشت.
بهمون گفتن: خیالتون راحت، همون روز عروسی قبل از آرایشگاه بیاین.
روز عروسی هم خوشحال بودم هم استرس داشتم.
طبق برنامه قبل از آرایشگاه باید میرفتم لباسم رو میگرفتم
ولی موقع پرو اجازه ندادن کسی بیاد بالا حتی داماد
لباس رو که تنم کردم دیدم اصلا هیچ جوره جا نمیشم، برام کیپ نکرد و
وقتی ناراحتیم رو دید لبخند زنان گفت: چند دقیقه تنت باشه عادت میکنی،
چون فرصت کم بود فوری لباس رو درواردم تا به آرایشگاه برسم
توی آرایشگاه بعد از میکاپ که خواستم بپوشم هیچ جوره بند پشتم بسته نمیشد
همه گفتن: اندازه ات نیست و زور الکی نزن
دوباره با استرس و ناراحتی و با آرایش عروس برگشتم مزون
مجبور شدم یه مدلی رو که اصلا دوست نداشتم بپوشم تا فقط به مراسم برسم.
به خاطر صرفه جویی، با اشک و ناراحتی -شبی که دیگه هیچوقت تکرار نمیشه!- رو گذروندم
ای کاش همون اول از #مانیدا_مزون میگرفتم....
instagram.com/manida_maison
و با الاهه توی اینستا همه مدل های لباس عروس رو رصد میکردیم
از لباس نامزد جدید پیکه تا این بلاگره که با پسر وزیر ازدواج کرده بود.
بلاخره به یک مدل رسیدم و مزون گردی تو بابل شروع شد.
اول از همه رفتیم قدیمی ترین مزون شهر ، چون تنوعش از همه جا بیشتر بود
پیش بینی ام درست بود، همون مدل رو با همون پارچه موجود داشتن
15 میلیون تومن! قشنگ بود و می ارزید ولی
خانواده داماد گفته بودن تا 10 میلیون باید انتخاب کنی
با حسرت گفتم یه دوری میزنیم و برمیگیردیم
دو تا مغازه اونطرف تر، عکس رو نشون دادم
و یه مدل که تقریبا شبیهش بود رو بهم پیشنهاد داد
با قیمت 8 میلیون، بیعانه رو دادیم و برامون فاکتور کرد
خواهرشوهرم از اینکه عروسشون 2 تومن هم صرفه جویی کرده رضایت داشت.
بهمون گفتن: خیالتون راحت، همون روز عروسی قبل از آرایشگاه بیاین.
روز عروسی هم خوشحال بودم هم استرس داشتم.
طبق برنامه قبل از آرایشگاه باید میرفتم لباسم رو میگرفتم
ولی موقع پرو اجازه ندادن کسی بیاد بالا حتی داماد
لباس رو که تنم کردم دیدم اصلا هیچ جوره جا نمیشم، برام کیپ نکرد و
وقتی ناراحتیم رو دید لبخند زنان گفت: چند دقیقه تنت باشه عادت میکنی،
چون فرصت کم بود فوری لباس رو درواردم تا به آرایشگاه برسم
توی آرایشگاه بعد از میکاپ که خواستم بپوشم هیچ جوره بند پشتم بسته نمیشد
همه گفتن: اندازه ات نیست و زور الکی نزن
دوباره با استرس و ناراحتی و با آرایش عروس برگشتم مزون
مجبور شدم یه مدلی رو که اصلا دوست نداشتم بپوشم تا فقط به مراسم برسم.
به خاطر صرفه جویی، با اشک و ناراحتی -شبی که دیگه هیچوقت تکرار نمیشه!- رو گذروندم
ای کاش همون اول از #مانیدا_مزون میگرفتم....
instagram.com/manida_maison