#زندگی_با_چشمان_بسته
حسن آقا که با صدای«گَل دِوای اَعلا» شناخته شدست، سالهاست از کف بازار بابل نون حلال در می آورد و در بین مردم جایگاه ویژه ای دارد
عکس از: #محمد_اسماعیل_نتاج
🅱 @babolshahreman
حسن آقا که با صدای«گَل دِوای اَعلا» شناخته شدست، سالهاست از کف بازار بابل نون حلال در می آورد و در بین مردم جایگاه ویژه ای دارد
عکس از: #محمد_اسماعیل_نتاج
🅱 @babolshahreman
تقسیم شادی #زندگی_مشترک در جمع #معلولين مركز خیریه #نوشیروانی_بابل
#علی_نژاد و همسر
یکشنبه، ۲۶ شهریور ۹۶.
🅱 @babolshahreman
#علی_نژاد و همسر
یکشنبه، ۲۶ شهریور ۹۶.
🅱 @babolshahreman
♦️علیرضابیرانوند دروازه بان تیم ملی ایران:
کارگر نانوا بودم
رفتگر شهرداری بودم
ماشین میشستم
در رستوران ظرف میشستم
شبها در میدان آزادی میخوابیدم
او هیچگاه درمانده نشد تا اینکه....
علیرضا بیرانوند که این سالها با قراردادهای میلیاردی در تیم پرسپولیس تهران و تیم ملی بازی میکند، از آن دسته افرادی است که از خانوادهای بسیار فقیر و بدون داشتن هیچ امکاناتی خود را به این مرحله رسانده است.
به گفته خودش بیش از 10 بار داستان زندگی خود را برای همتیمیهایش تعریف کرده ولی هیچکس از شنیدن این ماجراها خسته نمیشود و همیشه همه گوش شنوای ماجراهای تلخ و سخت زندگی او هستند.
او که متولد سال 71 در خرمآباد است، از بچگی علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشته و این علاقه بهشدت مورد نارضایتی پدرش بوده
علیرضا در اینباره میگوید: «پدرم اصرار داشت به جای اینکه وقت خود را برای بازی فوتبال بگذرانم کارگری کنم و بتوانم پول دربیاورم.»
اینطور که دروازهبان تیم ملی میگوید پدر او هیچوقت او را کتک نزده و همیشه توپ، لباس فوتبال یا وسایل فوتبالی او را پاره میکرده که دیگر نتواند بازی کند زیرا میدانسته علیرضا چه علاقهای به این ورزش دارد اما او هیچوقت خسته نشده و بالاخره با کار کردن در نانوایی بربری در خرمآباد توانسته پدرش را راضی کند که فوتبال هم بازی کند.
این دروازهبان میگوید: «بالاخره پولهایم را جمع کردم و بلیت اتوبوس خریدم و به تهران آمدم. در راه با حسین فیض که مربی تیم وحدت تهران بود همسفر شدم و او به من گفت اگر 250 هزار تومان بدهم من را به تیم میبرد.»
او ادامه میدهد: «من هیچ پولی نداشتم و همین را به فیض گفتم و او با این حال من را به تیم برد. در بازی تدارکاتی درخشیدم ولی این تیم خوابگاه نداشت و در میدان آزادی میخوابیدم.»
او با بیان اینکه همه دستفروشهای آنجا او را میشناختند، ادامه داد: «بعدا قرار شد در ازای شستن ظروف یک پیتزافروشی شبها را آنجا بخوابم. در آن روزها به تیم جوانان هما رفتم و در آنجا هم بازی میکردم.»
او بهعنوان تلخترین خاطرهاش در آن روزها میگوید: «یک بار سعید ریاضی مربیمان ساعت یک و نیم شب به رستوران آمد. نمیخواستم مرا ببیند اما تصادفا دید و برایم گریه کرد و گفت چرا تا به حال درباره کار به او نگفتهام. بعد از آن به یک کارواش رفتم و مدتی در آنجا کار میکردم.
بعد معرفی شدم به شهرداری و هر روز از ساعت 5 در خزانه در حوالی مترو رفتگری کردم.
در همه این مدت پدر و مادرم نمیدانستند من در تهران کار میکنم.» اولین قرارداد این بازیکن با تیم نوجوانان نفت بود. 900 هزار تومان به او پول دادند که آن را به خانوادهاش داد و به آنها گفت در تهران فوتبال بازی میکند.
وقتی از نوجوانان به امید رفت رقم قرارداد او به دو میلیون و 500 هزار تومان رسید. پس از آنکه نفت به لیگ برتر آمد، قراردادش 85 میلیون تومان شد و حالا با قرارداد یک میلیارد و 900میلیون تومانی که قراردادی دوساله با پرسپولیس است برای این تیم بازی میکند.
شهرت بیرانوند به بلند پرتاب کردن توپ و دستهای بلندش است. خودش در اینباره میگوید: «دستهای بلند من جان میداد برای شستن ماشین شاسی بلند».
برای رسیدن به رویاهات هر بهایی که لازم هست بپرداز
خودت را که باور داشته باشی،کائنات برای رسیدن به رویاهایت به تو کمک خواهد کرد.
#زندگی_نامه_بیرانوند
🅱 @babolshahreman
کارگر نانوا بودم
رفتگر شهرداری بودم
ماشین میشستم
در رستوران ظرف میشستم
شبها در میدان آزادی میخوابیدم
او هیچگاه درمانده نشد تا اینکه....
علیرضا بیرانوند که این سالها با قراردادهای میلیاردی در تیم پرسپولیس تهران و تیم ملی بازی میکند، از آن دسته افرادی است که از خانوادهای بسیار فقیر و بدون داشتن هیچ امکاناتی خود را به این مرحله رسانده است.
به گفته خودش بیش از 10 بار داستان زندگی خود را برای همتیمیهایش تعریف کرده ولی هیچکس از شنیدن این ماجراها خسته نمیشود و همیشه همه گوش شنوای ماجراهای تلخ و سخت زندگی او هستند.
او که متولد سال 71 در خرمآباد است، از بچگی علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشته و این علاقه بهشدت مورد نارضایتی پدرش بوده
علیرضا در اینباره میگوید: «پدرم اصرار داشت به جای اینکه وقت خود را برای بازی فوتبال بگذرانم کارگری کنم و بتوانم پول دربیاورم.»
اینطور که دروازهبان تیم ملی میگوید پدر او هیچوقت او را کتک نزده و همیشه توپ، لباس فوتبال یا وسایل فوتبالی او را پاره میکرده که دیگر نتواند بازی کند زیرا میدانسته علیرضا چه علاقهای به این ورزش دارد اما او هیچوقت خسته نشده و بالاخره با کار کردن در نانوایی بربری در خرمآباد توانسته پدرش را راضی کند که فوتبال هم بازی کند.
این دروازهبان میگوید: «بالاخره پولهایم را جمع کردم و بلیت اتوبوس خریدم و به تهران آمدم. در راه با حسین فیض که مربی تیم وحدت تهران بود همسفر شدم و او به من گفت اگر 250 هزار تومان بدهم من را به تیم میبرد.»
او ادامه میدهد: «من هیچ پولی نداشتم و همین را به فیض گفتم و او با این حال من را به تیم برد. در بازی تدارکاتی درخشیدم ولی این تیم خوابگاه نداشت و در میدان آزادی میخوابیدم.»
او با بیان اینکه همه دستفروشهای آنجا او را میشناختند، ادامه داد: «بعدا قرار شد در ازای شستن ظروف یک پیتزافروشی شبها را آنجا بخوابم. در آن روزها به تیم جوانان هما رفتم و در آنجا هم بازی میکردم.»
او بهعنوان تلخترین خاطرهاش در آن روزها میگوید: «یک بار سعید ریاضی مربیمان ساعت یک و نیم شب به رستوران آمد. نمیخواستم مرا ببیند اما تصادفا دید و برایم گریه کرد و گفت چرا تا به حال درباره کار به او نگفتهام. بعد از آن به یک کارواش رفتم و مدتی در آنجا کار میکردم.
بعد معرفی شدم به شهرداری و هر روز از ساعت 5 در خزانه در حوالی مترو رفتگری کردم.
در همه این مدت پدر و مادرم نمیدانستند من در تهران کار میکنم.» اولین قرارداد این بازیکن با تیم نوجوانان نفت بود. 900 هزار تومان به او پول دادند که آن را به خانوادهاش داد و به آنها گفت در تهران فوتبال بازی میکند.
وقتی از نوجوانان به امید رفت رقم قرارداد او به دو میلیون و 500 هزار تومان رسید. پس از آنکه نفت به لیگ برتر آمد، قراردادش 85 میلیون تومان شد و حالا با قرارداد یک میلیارد و 900میلیون تومانی که قراردادی دوساله با پرسپولیس است برای این تیم بازی میکند.
شهرت بیرانوند به بلند پرتاب کردن توپ و دستهای بلندش است. خودش در اینباره میگوید: «دستهای بلند من جان میداد برای شستن ماشین شاسی بلند».
برای رسیدن به رویاهات هر بهایی که لازم هست بپرداز
خودت را که باور داشته باشی،کائنات برای رسیدن به رویاهایت به تو کمک خواهد کرد.
#زندگی_نامه_بیرانوند
🅱 @babolshahreman
#زندگی_دوباره مرد۶۵ساله #بابلی
امروز دوشنبه مورخ ۹۷.۰۷.۲۳در ساعت ۱۵:۳۱
طی گزارشی به مرکز دیسپج سازمان مبنی عدم هوشیاری مرد ۶۵ساله در جاده قدیم بابل به آمل روستای #خطیب گزارش شد.
پس از دریافت این گزارش بلافاصله مرکز دیسپج سازمان تکنسین های پایگاه #احمدچاله_پی
آقایان محمد مهدی واحدی و امید علیپور را اعزام کرد.
که حین حرکت به محل مورد نظر همراهان بیمار را با خودرو سواری به امبولانس۱۱۵ منتقل کردند.
تکنسین های اورژانس ۱۱۵ بلافاصله عملیات احیائ در محل و در امبولانس به مدت ۱۵ دقیقه انجام شد.
علائم حیاتی عملیات احیا انجام شد و پس از برگشت علائم سریعا انتقال به بیمارستان شروع شد.
بیمار پس از ۴۵دقیقه در مسیر پر ترافیک
به بیمارستان روحانی با HR..90
و فشارخون طبیعی 110 به cpr تحویل شد.
""روابط عمومی سازمان اورژانس بابل ""
🅱 @babolshahreman
امروز دوشنبه مورخ ۹۷.۰۷.۲۳در ساعت ۱۵:۳۱
طی گزارشی به مرکز دیسپج سازمان مبنی عدم هوشیاری مرد ۶۵ساله در جاده قدیم بابل به آمل روستای #خطیب گزارش شد.
پس از دریافت این گزارش بلافاصله مرکز دیسپج سازمان تکنسین های پایگاه #احمدچاله_پی
آقایان محمد مهدی واحدی و امید علیپور را اعزام کرد.
که حین حرکت به محل مورد نظر همراهان بیمار را با خودرو سواری به امبولانس۱۱۵ منتقل کردند.
تکنسین های اورژانس ۱۱۵ بلافاصله عملیات احیائ در محل و در امبولانس به مدت ۱۵ دقیقه انجام شد.
علائم حیاتی عملیات احیا انجام شد و پس از برگشت علائم سریعا انتقال به بیمارستان شروع شد.
بیمار پس از ۴۵دقیقه در مسیر پر ترافیک
به بیمارستان روحانی با HR..90
و فشارخون طبیعی 110 به cpr تحویل شد.
""روابط عمومی سازمان اورژانس بابل ""
🅱 @babolshahreman