🔴 احیا در فساد/ گزارش فساد ۲۳۰ میلیون دلاری در شرکت احیاء سپاهان
شرکت احیاء در سال ۷۴ با مشارکت خانواده ایثارگران، رزمندگان و خانواده شهداء تاسیس شد.
براساس مستنداتی که بدست آوردم طی ۶ سال گذشته بیش از ۲۳۰ میلیون دلار از پول سهامداران حیف و میل شده است.
مدیران این شرکت در چند اقدام غیرقانونی با اعطای سهام ممتاز به خود عملا شرکت را تصاحب کردند.
محمود اسلامیان از مدیران ارشد شرکت و عضو سابق سپاه است که نقش اساسی در این فرآیند داشت.
مدیریت اسلامیان در فدراسیون فوتبال و قرارداد سرمربیگری ویلموتس، پرونده فساد پتروشیمی مسجد همواره دچار حاشیه بود.
مدیران شرکت فقط در یک قرارداد در سال ۱۴۰۰ زیان هزار میلیاردی برای شرکت ایجاد کردند و بیش از ۶۰۰ میلیارد تومان جریمه به اشخاص حقیقی پرداخت کردند.
مجموع پروندههای فساد در این شرکت بیش از ۲۳۰ میلیون دلار است.
حلقه فساد در شرکت احیا سپاهان:
محمود اسلامیان، احمد صادقی، محمود شهشهانیپور، نادر یاراحمدی، حجت اله نصر اصفهانی، محمود طهماسبی، محمد مرتضی احمدی، احمد بخشی نیکو، غلامرضا شاهرخی و مصطفی صفوی
یاشار سلطانی
⚡️@bardegi57
شرکت احیاء در سال ۷۴ با مشارکت خانواده ایثارگران، رزمندگان و خانواده شهداء تاسیس شد.
براساس مستنداتی که بدست آوردم طی ۶ سال گذشته بیش از ۲۳۰ میلیون دلار از پول سهامداران حیف و میل شده است.
مدیران این شرکت در چند اقدام غیرقانونی با اعطای سهام ممتاز به خود عملا شرکت را تصاحب کردند.
محمود اسلامیان از مدیران ارشد شرکت و عضو سابق سپاه است که نقش اساسی در این فرآیند داشت.
مدیریت اسلامیان در فدراسیون فوتبال و قرارداد سرمربیگری ویلموتس، پرونده فساد پتروشیمی مسجد همواره دچار حاشیه بود.
مدیران شرکت فقط در یک قرارداد در سال ۱۴۰۰ زیان هزار میلیاردی برای شرکت ایجاد کردند و بیش از ۶۰۰ میلیارد تومان جریمه به اشخاص حقیقی پرداخت کردند.
مجموع پروندههای فساد در این شرکت بیش از ۲۳۰ میلیون دلار است.
حلقه فساد در شرکت احیا سپاهان:
محمود اسلامیان، احمد صادقی، محمود شهشهانیپور، نادر یاراحمدی، حجت اله نصر اصفهانی، محمود طهماسبی، محمد مرتضی احمدی، احمد بخشی نیکو، غلامرضا شاهرخی و مصطفی صفوی
یاشار سلطانی
⚡️@bardegi57
🔥7👍1
فساد در احیا سپاهان(۲)
نگاهی به داراییهای مصطفی صفوی در خارج از کشور/ از خرید ملک در ترکیه و ایتالیا تا شراکت با همجنسگراها
✍️ یاشار سطانی
گزارش امروز مربوط به سید مصطفی صفوی است که سالها از مدیران ارشد "احیا سپاهان" متعلق به خانواده شهدا و ایثارگران بود.
او برادر فرمانده اسبق سپاه، صاحب ۳۱ خانه و ۳ قطعه زمین در ایتالیا دارد.
او سال ۲۰۱۶ بخشی از سهام یک شرکت مد و فشن متعلق به «فرهاد ر» طراح لباس ایرانی-ایتالیایی با گرایشهای #همجنسگرایی را خریداری کرد.
او پاسپورت کشور دومنیکن را دارد. کشوری که بهشت قانونگریزهای بینالمللی است.
صفوی همچنین املاک و داراییهای گستردهای در ترکیه دارد.۲ آپارتمان در «کادیکوی» استانبول و ۲۵۰ هزار متر زمین در ترکیه برای شهرک سازی بخشی از این داراییهای آنهاست.
او برای دریافت پاسپورت ترکیه نامش را به "سلیمان" تغییر داده. همچنین همسر و فرزندانش هم به نامهای ترکی تغییر نام دادهاند. پسرش، "سید محمد حسین" که مسئول ساخت پروژه شهرکسازی در ترکیه است نامش را به «ازل» تغییر داده.
یاشار سلطانی
⚡️@bardegi57
نگاهی به داراییهای مصطفی صفوی در خارج از کشور/ از خرید ملک در ترکیه و ایتالیا تا شراکت با همجنسگراها
✍️ یاشار سطانی
گزارش امروز مربوط به سید مصطفی صفوی است که سالها از مدیران ارشد "احیا سپاهان" متعلق به خانواده شهدا و ایثارگران بود.
او برادر فرمانده اسبق سپاه، صاحب ۳۱ خانه و ۳ قطعه زمین در ایتالیا دارد.
او سال ۲۰۱۶ بخشی از سهام یک شرکت مد و فشن متعلق به «فرهاد ر» طراح لباس ایرانی-ایتالیایی با گرایشهای #همجنسگرایی را خریداری کرد.
او پاسپورت کشور دومنیکن را دارد. کشوری که بهشت قانونگریزهای بینالمللی است.
صفوی همچنین املاک و داراییهای گستردهای در ترکیه دارد.۲ آپارتمان در «کادیکوی» استانبول و ۲۵۰ هزار متر زمین در ترکیه برای شهرک سازی بخشی از این داراییهای آنهاست.
او برای دریافت پاسپورت ترکیه نامش را به "سلیمان" تغییر داده. همچنین همسر و فرزندانش هم به نامهای ترکی تغییر نام دادهاند. پسرش، "سید محمد حسین" که مسئول ساخت پروژه شهرکسازی در ترکیه است نامش را به «ازل» تغییر داده.
یاشار سلطانی
⚡️@bardegi57
🔥4👍2
🌹۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ پنج زندانی سیاسی سربدار شدند.
🌹سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ پنج زندانی سیاسی به نامهای #فرزادکمانگر، #فرهادوکیلی، #علی_حیدریان، #شیرین_علم_هولی و #مهدی_اسلامیان به چوبه دار سپرده شدند
🌹این زندانیان پس از تحمل سالها شکنجه و زندان بدون اطلاع از این که آنها را برای اعدام می برند، بدون امکان دیدار با وکیل و حتی نوشتن وصیت نامه به سلول انفرادی منتقل و سحرگاه ۱۹ اردیبهشت عجولانه در محوطه پارکینگ زندان به دار آویخته شدند.
در حال که صدا و شعر فرزاد کمانگر و دوستانش همچنان آویزه گوش آزادیخواهان این میهن است.
یادشان گرامی🌹🌹🌹🌹🌹
«یادتان باشد که به شعر، به آواز، به رویاهایتان، به لیلاهایتان پشت نکنید.»/فرزاد کمانگر
⚡️@bardegi57
🌹سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ پنج زندانی سیاسی به نامهای #فرزادکمانگر، #فرهادوکیلی، #علی_حیدریان، #شیرین_علم_هولی و #مهدی_اسلامیان به چوبه دار سپرده شدند
🌹این زندانیان پس از تحمل سالها شکنجه و زندان بدون اطلاع از این که آنها را برای اعدام می برند، بدون امکان دیدار با وکیل و حتی نوشتن وصیت نامه به سلول انفرادی منتقل و سحرگاه ۱۹ اردیبهشت عجولانه در محوطه پارکینگ زندان به دار آویخته شدند.
در حال که صدا و شعر فرزاد کمانگر و دوستانش همچنان آویزه گوش آزادیخواهان این میهن است.
یادشان گرامی🌹🌹🌹🌹🌹
«یادتان باشد که به شعر، به آواز، به رویاهایتان، به لیلاهایتان پشت نکنید.»/فرزاد کمانگر
⚡️@bardegi57
😢14💔8❤1👍1
#ارسالی
4شنبه اسکله بودم.... اون قسمتی ک انفجار شده.... هیچ فرقی با خرابه های غزه نداره.... عین ی مکانی ک بمباران شده... آهن ذوب شده... بنظر شما چیزی از افراد یا اجساد باقی میمونه؟؟؟؟
بیشتر از100نفر اثری ازشون نیست 11نفر ک امار دروغین خودشونه
⚡️@bardegi57
4شنبه اسکله بودم.... اون قسمتی ک انفجار شده.... هیچ فرقی با خرابه های غزه نداره.... عین ی مکانی ک بمباران شده... آهن ذوب شده... بنظر شما چیزی از افراد یا اجساد باقی میمونه؟؟؟؟
بیشتر از100نفر اثری ازشون نیست 11نفر ک امار دروغین خودشونه
⚡️@bardegi57
💔17😢3👍2
🔻 روسیه «پهپاد شاهد» جمهوری اسلامی را برای نخستینبار در رژه نظامی به نمایش گذاشت
روسیه برای نخستینبار پهپادهای مورد استفاده در جنگ اوکراین، از جمله پهپاد «شاهد-۱۳۶» جمهوری اسلامی را در رژه نظامی میدان سرخ مسکو به نمایش گذاشت.
⚡️@bardegi57
روسیه برای نخستینبار پهپادهای مورد استفاده در جنگ اوکراین، از جمله پهپاد «شاهد-۱۳۶» جمهوری اسلامی را در رژه نظامی میدان سرخ مسکو به نمایش گذاشت.
⚡️@bardegi57
💩17👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمله مشاور ارشد دفاعی هند به وزیر امور خارجه ج.اسلامی در پخش زنده تلویزیونی
سرتیپ گوروو آریا، مشاور ارشد دفاعی ملی هند، در یک برنامه زنده تلویزیونی وزیر امور خارجه جمهوری.اسلامی ایران، عباس عراقچی را "خوک" خطاب کرد.
عراقچی هم اکنون در دهلینو بهسر میبرد.
آریا همچنین ایران را به حمایت از تروریسم متهم کرد و گفت که جمهوری اسلامی به دلیل حمایت مالی از حماس، یک "دولت حامی تروریسم" محسوب میشود.
وی از دیدارهای اخیر عراقچی با مقامات پاکستانی نیز به عنوان نشانهای از مواضع ضد هندی تهران یاد کرد.
⚡️@bardegi57
سرتیپ گوروو آریا، مشاور ارشد دفاعی ملی هند، در یک برنامه زنده تلویزیونی وزیر امور خارجه جمهوری.اسلامی ایران، عباس عراقچی را "خوک" خطاب کرد.
عراقچی هم اکنون در دهلینو بهسر میبرد.
آریا همچنین ایران را به حمایت از تروریسم متهم کرد و گفت که جمهوری اسلامی به دلیل حمایت مالی از حماس، یک "دولت حامی تروریسم" محسوب میشود.
وی از دیدارهای اخیر عراقچی با مقامات پاکستانی نیز به عنوان نشانهای از مواضع ضد هندی تهران یاد کرد.
⚡️@bardegi57
👍21🍌2🔥1
🔻بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به مردم کشورش گفته است: «ما در آستانه ورود گسترده و همهجانبه به غزه هستیم.» او تاکید کرده است که اسرائیل قصد دارد این منطقه را تصرف کند و آن را نگه دارد: «نیروها وارد نمیشوند که خارج شوند.»
به گفته سرتیپ افی دفرین، سخنگوی ارتش اسرائیل، این عملیات با هدف بازگرداندن گروگانهای باقیمانده در غزه طراحی شده است.
او به رادیو اسرائیل گفت: «پس از آن، نوبت به فروپاشی حکومت حماس، شکست آن و واداشتنش به تسلیم خواهد رسید.»
اسرائیل اعلام کرده است که این عملیات پیش از سفر هفته آینده دونالد ترامپ به عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر آغاز نخواهد شد.
اگر ترامپ اسرائیل را از اجرای این طرح منصرف نکند، تحقق وعدههایی که سرتیپ دفرین مطرح کرده، به معجزهای سیاسی و نظامی نیاز خواهد داشت.
⚡️@bardegi57
به گفته سرتیپ افی دفرین، سخنگوی ارتش اسرائیل، این عملیات با هدف بازگرداندن گروگانهای باقیمانده در غزه طراحی شده است.
او به رادیو اسرائیل گفت: «پس از آن، نوبت به فروپاشی حکومت حماس، شکست آن و واداشتنش به تسلیم خواهد رسید.»
اسرائیل اعلام کرده است که این عملیات پیش از سفر هفته آینده دونالد ترامپ به عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر آغاز نخواهد شد.
اگر ترامپ اسرائیل را از اجرای این طرح منصرف نکند، تحقق وعدههایی که سرتیپ دفرین مطرح کرده، به معجزهای سیاسی و نظامی نیاز خواهد داشت.
⚡️@bardegi57
👍18👏3❤2🤔1🌚1
براساس خبری که رییس سازمان حفاظت از محیط زیست مطرح کرد، ۴۳ درصد تالابهای ایران خشک و به کانونهای گرد و غبار تبدیل شدهاند.
⚡️@bardegi57
⚡️@bardegi57
👍5😱4🤬3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دلیل اینکه چرا زن ها ریش ندارند و ناخن بدون روح است
امام صادق با یک طبیب هندی مناظره کرده و به او گفته کارایی اعضای بدن چیست
.
پ ن: در مقابل این حجم از حماقت و نادانی چه می توان کرد !؟
⚡️@bardegi57
امام صادق با یک طبیب هندی مناظره کرده و به او گفته کارایی اعضای بدن چیست
.
پ ن: در مقابل این حجم از حماقت و نادانی چه می توان کرد !؟
⚡️@bardegi57
💩26
📢فکر کن با صدتا آرزو و امید میری کار کنی که آینده تو بسازی تو این هوای گرم بندرعباس و تنها چیزی که ازت میمونه یه موبایل و عینکه.....
در شیون بىپایان این روزگار
به من بگو
بر این مردم خسته چه رفته است
که هزار پیراهن سیاه
کهنه کردهاند و هنوز
اندوهگزارِ بىفرصت عزا از پى عزا...
⚡️@bardegi57
در شیون بىپایان این روزگار
به من بگو
بر این مردم خسته چه رفته است
که هزار پیراهن سیاه
کهنه کردهاند و هنوز
اندوهگزارِ بىفرصت عزا از پى عزا...
⚡️@bardegi57
😭28💔5❤2👍1
هر اسم، یک زندگی؛ هر اعدام، یک تکه از ما
محمدصابر ملکرئیسی، زندانی سیاسی سابق، متنی را در ماهنامه خط صلح منتشر کرده است که در ادامه میخوانیم:
– نمیدانم از کجا شروع کنم؛ از روزی که وارد بازداشتگاه اطلاعات زاهدان شدم؟ یا از شبی که اولین خبر اعدام رفیقهایم را شنیدم؟ ۲۱ ماه آنجا بودم، در میان دیوارهایی که نه تنها جسم آدم را، بلکه روحش را نیز حبس میکردند. جایی که بیشتر آدمها نه دزد بودند، نه قاتل؛ سیاسی بودند و عقیدتی اما بسیاری از آنها حکم اعدام داشتند.
اولین همبندیهایم کسانی بودند که بعدها یکییکی اعدامشان کردند: ناصر شهبخش عطاالله ریگی احمد نارویی محمدصالح اسلامزهی عبدالرحمان نارویی و دو برادر عبدالناصر شهبخش و عبدالباسط شهبخش. اینها فقط اسم نیستند؛ برای من خانواده بودند. ناصر را «انیشتین شهبخش» صدا میزدیم. با اینکه سن زیادی نداشت و هنوز ۳۰ سالش هم نشده بود، اما هر چه میخواستی میتوانستی از او بپرسی چون جوابش را بلد بود. همه چیز را میدانست. اهل کتاب بود، فرمانده بود، اما مهربانترین آدمی بود که دیدهام. یکبار حاجداوود (مسئول بازداشتگاه) به سلول هجوم آورد که من را بزند. ناصر جلویش را گرفت، هلش داد کنار و گفت: «بس کن دیگه…» برای من، آن لحظه ناصر مثل برادر بزرگ شد.
ما مدتها با هم در یک سلول بودیم. بعد از انفجار مسجد جامع، فشارها زیاد شد و ما را از یکدیگر جدا کردند. من را بردند به سلولی که خودمان به آن میگفتیم «سلول تاریک»، چون واقعا تاریک بود. نمیدانم عمدی بود یا نه، اما لامپش نوری نداشت؛ انگار فقط میخواستند حس کنی مُردهای.
چند روز بعد، «مهرالله ریگی ماهرنیا» را آوردند. او هم جوان بود، چهار ماه از من کوچکتر. میان ما دوستیای شکل گرفت؛ به دلیل همسن بودن، از تنهایی. یک روز پرسید: «با کی بودی؟» گفتم: «با حاج ناصر». پرسید: «خبری ازش داری؟» گفتم: «نه، چند روزیست که ازش جدا شدهام.» گفت: «رادیو اعلام کرده اعدام شده…» آن لحظه انگار کسی با چکش بر سرم کوبید. اولین بار بود که خبر اعدام کسی را میشنیدم که فقط چند روز پیش، با او در یک اتاق بودم؛ با هم غذا میخوردیم، حرف میزدیم، میخندیدیم.
بعدتر، به زندان مرکزی زاهدان منتقل شدم. در بند یک بودم و «وحید جدگال»، همشهریام، در بند پنج. یک شب هنگام آمار غروب، وحید را بردند. صبح که شد، گفتند برای اجرای حکم بردهاند. زنگ زدم خانهشان. با مادرش صحبت کردم؛ نتوانستم بگویم چه اتفاقی افتاده. فقط گفتم: «وحید خوبه، چیزی نمیخوام، نگران نباش.» بعد با پدرش تماس گرفتم و گفتم: «وحید را بردهاند برای اعدام.» پدرش سکوت کرد، گفت: «باشه پسرم، راه میافتم میام…» اما وقتی به زاهدان رسید، دیگر دیر شده بود. وحید سحرگاه اعدام شده بود.
یکبار دوستانمان را برای قرنطینه بردند، از جمله «عبدالوهاب ریگی» و «حبیبالله ریگی». ما اعتراض کردیم، و بند پنج توسط دوستان سیاسی به آتش کشیده شد. بعد از آن، ریختند و همهمان را بردند قرنطینه. ما، یعنی جوانان بند یک: «من»، «مهرالله و علی پژگول». در قرنطینه، «سعید شهبخش» هم در تکسلول بود؛ از دوستان امنیتی بود و قرار بود اعدامش کنند. گفت: «تا رفیقهامو نبینم، نمیرم.» آمد، با ما خداحافظی کرد. آن لحظهای که بغل کرد و رفت… نمیدانم، ولی حس کردم دارد از زندهها خداحافظی میکند. چند ساعت بعد، خبر اجرای حکم اعدامش رسید.
بعد از آن، من را تبعید کردند به اردبیل. ۱۶ ماه بدون ملاقات، بدون تماس. وقتی پس از این مدت اجازه تماس تلفنی دادند، بعد از صحبت با خانوادهام، اولین کسی که به او زنگ زدم، مادر مهرالله بود. پرسیدم: «حال مهرالله چطوره؟» گفت: «از دوستت فقط یه متر خاک نشونمون دادن…» خشکم زد. فهمیدم مهرالله اعدام شده. بعد با پدر عبدالوهاب تماس گرفتم. گفت: «دوستت و برادرت را اعدام کردند. هر دوتاشون رفتن.»
در آن مدت، در بیخبری مطلق، بیش از ۲۰ نفر از رفیقهایم اعدام شدند.
اسمهایی که هرکدام برای خودشان یک قصهاند، یک زندگی. یک روز بودند، و روزی دیگر فقط صدایی میگفت که دیگر نیستند.
اینها رفیق بودند، برادر بودند، و بودنشان در میان آنهمه تاریکی، همچون چراغی بود. اعدامشان فقط یک حکم نبود؛ تکهای از ما را کند و با خود برد. و هنوز هم، وقتی چشمهایم را میبندم و به آنها فکر میکنم، صدایشان در ذهنم میپیچد؛ صدای خندههایشان.
اما من هنوز زندهام، با باری بر دوش که هرگز زمین گذاشته نمیشود. هر واژهای که نوشتم، برای آنهاییست که رفتند، اما فراموش نشدند.»
*محمدصابر ملک رئیسی، زندانی سیاسی، در ۱۷ سالگی بازداشت و پس از تحمل ۱۱ سال حبس در سال ۱۳۹۹ از آزاد شد.
⚡️@bardegi57
محمدصابر ملکرئیسی، زندانی سیاسی سابق، متنی را در ماهنامه خط صلح منتشر کرده است که در ادامه میخوانیم:
– نمیدانم از کجا شروع کنم؛ از روزی که وارد بازداشتگاه اطلاعات زاهدان شدم؟ یا از شبی که اولین خبر اعدام رفیقهایم را شنیدم؟ ۲۱ ماه آنجا بودم، در میان دیوارهایی که نه تنها جسم آدم را، بلکه روحش را نیز حبس میکردند. جایی که بیشتر آدمها نه دزد بودند، نه قاتل؛ سیاسی بودند و عقیدتی اما بسیاری از آنها حکم اعدام داشتند.
اولین همبندیهایم کسانی بودند که بعدها یکییکی اعدامشان کردند: ناصر شهبخش عطاالله ریگی احمد نارویی محمدصالح اسلامزهی عبدالرحمان نارویی و دو برادر عبدالناصر شهبخش و عبدالباسط شهبخش. اینها فقط اسم نیستند؛ برای من خانواده بودند. ناصر را «انیشتین شهبخش» صدا میزدیم. با اینکه سن زیادی نداشت و هنوز ۳۰ سالش هم نشده بود، اما هر چه میخواستی میتوانستی از او بپرسی چون جوابش را بلد بود. همه چیز را میدانست. اهل کتاب بود، فرمانده بود، اما مهربانترین آدمی بود که دیدهام. یکبار حاجداوود (مسئول بازداشتگاه) به سلول هجوم آورد که من را بزند. ناصر جلویش را گرفت، هلش داد کنار و گفت: «بس کن دیگه…» برای من، آن لحظه ناصر مثل برادر بزرگ شد.
ما مدتها با هم در یک سلول بودیم. بعد از انفجار مسجد جامع، فشارها زیاد شد و ما را از یکدیگر جدا کردند. من را بردند به سلولی که خودمان به آن میگفتیم «سلول تاریک»، چون واقعا تاریک بود. نمیدانم عمدی بود یا نه، اما لامپش نوری نداشت؛ انگار فقط میخواستند حس کنی مُردهای.
چند روز بعد، «مهرالله ریگی ماهرنیا» را آوردند. او هم جوان بود، چهار ماه از من کوچکتر. میان ما دوستیای شکل گرفت؛ به دلیل همسن بودن، از تنهایی. یک روز پرسید: «با کی بودی؟» گفتم: «با حاج ناصر». پرسید: «خبری ازش داری؟» گفتم: «نه، چند روزیست که ازش جدا شدهام.» گفت: «رادیو اعلام کرده اعدام شده…» آن لحظه انگار کسی با چکش بر سرم کوبید. اولین بار بود که خبر اعدام کسی را میشنیدم که فقط چند روز پیش، با او در یک اتاق بودم؛ با هم غذا میخوردیم، حرف میزدیم، میخندیدیم.
بعدتر، به زندان مرکزی زاهدان منتقل شدم. در بند یک بودم و «وحید جدگال»، همشهریام، در بند پنج. یک شب هنگام آمار غروب، وحید را بردند. صبح که شد، گفتند برای اجرای حکم بردهاند. زنگ زدم خانهشان. با مادرش صحبت کردم؛ نتوانستم بگویم چه اتفاقی افتاده. فقط گفتم: «وحید خوبه، چیزی نمیخوام، نگران نباش.» بعد با پدرش تماس گرفتم و گفتم: «وحید را بردهاند برای اعدام.» پدرش سکوت کرد، گفت: «باشه پسرم، راه میافتم میام…» اما وقتی به زاهدان رسید، دیگر دیر شده بود. وحید سحرگاه اعدام شده بود.
یکبار دوستانمان را برای قرنطینه بردند، از جمله «عبدالوهاب ریگی» و «حبیبالله ریگی». ما اعتراض کردیم، و بند پنج توسط دوستان سیاسی به آتش کشیده شد. بعد از آن، ریختند و همهمان را بردند قرنطینه. ما، یعنی جوانان بند یک: «من»، «مهرالله و علی پژگول». در قرنطینه، «سعید شهبخش» هم در تکسلول بود؛ از دوستان امنیتی بود و قرار بود اعدامش کنند. گفت: «تا رفیقهامو نبینم، نمیرم.» آمد، با ما خداحافظی کرد. آن لحظهای که بغل کرد و رفت… نمیدانم، ولی حس کردم دارد از زندهها خداحافظی میکند. چند ساعت بعد، خبر اجرای حکم اعدامش رسید.
بعد از آن، من را تبعید کردند به اردبیل. ۱۶ ماه بدون ملاقات، بدون تماس. وقتی پس از این مدت اجازه تماس تلفنی دادند، بعد از صحبت با خانوادهام، اولین کسی که به او زنگ زدم، مادر مهرالله بود. پرسیدم: «حال مهرالله چطوره؟» گفت: «از دوستت فقط یه متر خاک نشونمون دادن…» خشکم زد. فهمیدم مهرالله اعدام شده. بعد با پدر عبدالوهاب تماس گرفتم. گفت: «دوستت و برادرت را اعدام کردند. هر دوتاشون رفتن.»
در آن مدت، در بیخبری مطلق، بیش از ۲۰ نفر از رفیقهایم اعدام شدند.
اسمهایی که هرکدام برای خودشان یک قصهاند، یک زندگی. یک روز بودند، و روزی دیگر فقط صدایی میگفت که دیگر نیستند.
اینها رفیق بودند، برادر بودند، و بودنشان در میان آنهمه تاریکی، همچون چراغی بود. اعدامشان فقط یک حکم نبود؛ تکهای از ما را کند و با خود برد. و هنوز هم، وقتی چشمهایم را میبندم و به آنها فکر میکنم، صدایشان در ذهنم میپیچد؛ صدای خندههایشان.
اما من هنوز زندهام، با باری بر دوش که هرگز زمین گذاشته نمیشود. هر واژهای که نوشتم، برای آنهاییست که رفتند، اما فراموش نشدند.»
*محمدصابر ملک رئیسی، زندانی سیاسی، در ۱۷ سالگی بازداشت و پس از تحمل ۱۱ سال حبس در سال ۱۳۹۹ از آزاد شد.
⚡️@bardegi57
😭6🔥5👍3
🔹حمید رسایی: مبدأ ارسال پیامک تذکر حجاب، آیات قرآن، قانون اساسی و خون شهداست
🔹حمید رسایی در توییتی با اشاره به اظهارات زهرا بهروز آذر معاون رییس جمهور در امور زنان نوشت: ایشان بدنبال مبدأ ارسال پیامک تذکر حجاب است. من به شما کمک میکنم خانم معاون!!
🔹مبدأ آن آیات قرآن و روایات معصومین است. حکم ولایت فقیه و فتوای مراجع است. قانون اساسی و خون شهداست. تاریخ کشور و فرهنگ بومی این مردم است. در یک کلام، مبدأ آن فروع دین (امر به معروف و نهی از منکر) است.
⚡️@bardegi57
🔹حمید رسایی در توییتی با اشاره به اظهارات زهرا بهروز آذر معاون رییس جمهور در امور زنان نوشت: ایشان بدنبال مبدأ ارسال پیامک تذکر حجاب است. من به شما کمک میکنم خانم معاون!!
🔹مبدأ آن آیات قرآن و روایات معصومین است. حکم ولایت فقیه و فتوای مراجع است. قانون اساسی و خون شهداست. تاریخ کشور و فرهنگ بومی این مردم است. در یک کلام، مبدأ آن فروع دین (امر به معروف و نهی از منکر) است.
⚡️@bardegi57
💩26🖕10👍1😁1