Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
گزارش #نوستالژیک شاهدی عینی از #گلستان_هفتم
از روزی که نام کوچهی ما در #پاسداران به رسانهها راه یافت، دل ما سه تا خواهر مثل برگ بید میلرزد: #گلستان_هفتم برای شنوندگان #اخبار این روزها تنها نام یک کوچه است، اما برای ما ساکنان قدیمی آن، راستی که #گلستان یادهای #نوجوانی و خاطرههای #جوانی است.
ما در این کوچه بزرگ شدیم، آنوقتها که دو طرفش #خانههای_ویلایی قشنگ ردیف شده بود و ظهرها که از #مدرسه برمیگشتیم از پنجرهی خانهها عطر #برنج_ایرانی و سبزی تازه بیرون میآمد. #چهارشنبهسوریها در این کوچه #آتش برپا میکردیم، سرتا تهش را با #دوچرخه دور میزدیم و عاشقانمان را سر همین کوچه ملاقات میکردیم. یکی از قشنگترین خانههای این #کوچه درست روبهروی خانهی ما بود، و وقتی صاحبانش خانه را فروختند و رفتند، قصهی جدیدی در گلستان هفتم شروع شد. خانوادهی محترمی به نام «#تابنده» ساکن این خانه شدند و پنجره به پنجرهی ما نشستند.
با آمدن خانوادهی تابنده به #گلستان_هفتم، فضای کوچهی ما تغییر کرد. صبحهای زود که میرفتیم مدرسه یا دانشگاه، میدیدیم #مردهای_سیبیلو جلو خانه ایستادهاند و خانمهایی با چادرنمازهای گلگلی به این خانه رفتوآمد میکنند. چهارشنبهها مراسمی داشتند مثل #دعا یا #روضه، که جمعیتی را به آنجا میکشاند. کوچه پر میشد از آدمهایی که معلوم بود از #شهرستانها آمدهاند، و گاه از شب پیش در کوچه اتراق میکردند تا صبح زود به خانهی همسایهی نوآمدهی ما بروند. ما نمیدانستیم چه خبر است. تا آن موقع، که حوالی سالهای ۷۷-۷۸ شمسی بود، نه اسم خانوادهی تابنده را شنیده بودیم و نه میدانستیم #درویش چیست! از ناآگاهی ما بود. اطلاعاتِ خانوادهی ما از #دروایش منحصر میشد به دو سه مورد: یکی آهنگ #گلپا که بابا عاشقش بود و وقت سرمستی میخواندش: «#درویش_روهرگلیم پاره،شب_روسرمیاره،قطره_بایه_دریا،براش_فرقی_نداره...» دوم، آنچه در درس #عرفان و #تصوف رشتهی #ادبیات خوانده بودیم، که طبعاً اطلاعاتی #تاریخی بود و ما خیال نمیکردیم در زمانهی ما هم مصداق دارد، و سوم هم #مستند «لحظاتی چند با #دراویش_قادریه» ساختهی «#منوچهرطبری»، از تولیدات سازمان #رادیووتلویزیون_ملی_ایران. همین و همین. ما چیز دیگری از #درویش و درویشگری نمیدانستیم. طبعاً با این اندازه اطلاعات، نمیدانستیم با همسایههای تازه چه کنیم. صدای دعای آنها قاطی صدای MTV ما شده بود، و وقتی غروب میشد و آنها #وضو میگرفتند، تازه ما بساط را در بالکن میچیدیم و تا آخرهای شب تو نمیرفتیم.
بابا که حوصلۀ صدای #دعاوروضه نداشت بنا کرد #اعتراض: «آقا چه خبر است اینجا؟ کوچه را به هم ریختهاید! صدای دعایتان را پایین بیاورید. مگر #مسجد است اینجا؟! #حسینیه است؟ حوصله نداریم....»
فردا صبح زنگ زدند. بابا با اوقات تلخ رفت دم در، و وقتی برگشت یک دسته گل دستش بود و یک سینی گوشت قربانی، گردنش هم بگویینگویی کج. گفت: #آقای_تابنده بود، آمده بودند معذرتخواهی.
ما ده پانزده سال با خانوادهی #تابنده همسایه بودیم. در این سالها جز مردمی، همراهی، مرافقت و مهربانی چیزی از ایشان ندیدیم. در خانهمان را که باز میکردیم برویم بیرون، بزرگ و کوچک تا کمر جلو ما خم میشدند و ما همیشه از اینهمه تواضع خجالتزده میشدیم. آشنایانی که اطلاعاتشان بیشتر از ما بود، وقتی کمکم از سکونت آقای تابنده در همسایگی ما مطلع شدند، میگفتند: «خوش به سعادتتان که با این #مردخدا مجاور شدید.» طبعاً سبک زندگی ما با آنها متفاوت بود و شاید برو بیایِ خانهی ما، صدای #موزیک و مهمانی و... هم سبب ناراحتیشان میشد، اما آنها جز با لبخند و ادب و احترام با ما رفتار نمیکردند. آزارشان به مورچه هم نمیرسید. پس میتوان فهمید که چقدر برای ما دشوار است انتساب رفتارهای #خشونتآمیز به #درویشها را باور کنیم. دشوار، در حد ناممکن.
روزی که در #گلستان_هفتم آتشافروزی به اوج رسیده بود، ماشینم را چند کوچه بالاتر پارک کردم تا بتوانم پیاده خودم را به مدرسهی دخترم برسانم. از میان #جمعیت_معترض که میگذشتم با یک نگاه تشخیص میدادم کدامها درویشند و کدامها #عابر یا #تماشاچی. ناگهان چشمم خورد به چند نفر با سبیلهای کلفت که #قمههای خیلی بزرگ و #چاقو به دست داشتند. از ترس قالب تهی کردم. به جوانی که از شمایل آرام و محجوبش فهمیدم #درویش است گفتم: «آقا! اینجا #مدرسهی_دخترانه است! جان بچههای مردم در خطر افتاده، دخترها ترسیدهاند. چاقو و قمه چیست؟!» گفت: «خانم، ما نیستیم. قاطی ما شدهاند. بیایید من شما را رد کنم.» همراه من شد و تا جلو مدرسه با من آمد. گفتم: «ممنون». گفت: «مثل تخم چشممان مراقب دخترهایتان هستیم. خیالتان راحت باشد...
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
از روزی که نام کوچهی ما در #پاسداران به رسانهها راه یافت، دل ما سه تا خواهر مثل برگ بید میلرزد: #گلستان_هفتم برای شنوندگان #اخبار این روزها تنها نام یک کوچه است، اما برای ما ساکنان قدیمی آن، راستی که #گلستان یادهای #نوجوانی و خاطرههای #جوانی است.
ما در این کوچه بزرگ شدیم، آنوقتها که دو طرفش #خانههای_ویلایی قشنگ ردیف شده بود و ظهرها که از #مدرسه برمیگشتیم از پنجرهی خانهها عطر #برنج_ایرانی و سبزی تازه بیرون میآمد. #چهارشنبهسوریها در این کوچه #آتش برپا میکردیم، سرتا تهش را با #دوچرخه دور میزدیم و عاشقانمان را سر همین کوچه ملاقات میکردیم. یکی از قشنگترین خانههای این #کوچه درست روبهروی خانهی ما بود، و وقتی صاحبانش خانه را فروختند و رفتند، قصهی جدیدی در گلستان هفتم شروع شد. خانوادهی محترمی به نام «#تابنده» ساکن این خانه شدند و پنجره به پنجرهی ما نشستند.
با آمدن خانوادهی تابنده به #گلستان_هفتم، فضای کوچهی ما تغییر کرد. صبحهای زود که میرفتیم مدرسه یا دانشگاه، میدیدیم #مردهای_سیبیلو جلو خانه ایستادهاند و خانمهایی با چادرنمازهای گلگلی به این خانه رفتوآمد میکنند. چهارشنبهها مراسمی داشتند مثل #دعا یا #روضه، که جمعیتی را به آنجا میکشاند. کوچه پر میشد از آدمهایی که معلوم بود از #شهرستانها آمدهاند، و گاه از شب پیش در کوچه اتراق میکردند تا صبح زود به خانهی همسایهی نوآمدهی ما بروند. ما نمیدانستیم چه خبر است. تا آن موقع، که حوالی سالهای ۷۷-۷۸ شمسی بود، نه اسم خانوادهی تابنده را شنیده بودیم و نه میدانستیم #درویش چیست! از ناآگاهی ما بود. اطلاعاتِ خانوادهی ما از #دروایش منحصر میشد به دو سه مورد: یکی آهنگ #گلپا که بابا عاشقش بود و وقت سرمستی میخواندش: «#درویش_روهرگلیم پاره،شب_روسرمیاره،قطره_بایه_دریا،براش_فرقی_نداره...» دوم، آنچه در درس #عرفان و #تصوف رشتهی #ادبیات خوانده بودیم، که طبعاً اطلاعاتی #تاریخی بود و ما خیال نمیکردیم در زمانهی ما هم مصداق دارد، و سوم هم #مستند «لحظاتی چند با #دراویش_قادریه» ساختهی «#منوچهرطبری»، از تولیدات سازمان #رادیووتلویزیون_ملی_ایران. همین و همین. ما چیز دیگری از #درویش و درویشگری نمیدانستیم. طبعاً با این اندازه اطلاعات، نمیدانستیم با همسایههای تازه چه کنیم. صدای دعای آنها قاطی صدای MTV ما شده بود، و وقتی غروب میشد و آنها #وضو میگرفتند، تازه ما بساط را در بالکن میچیدیم و تا آخرهای شب تو نمیرفتیم.
بابا که حوصلۀ صدای #دعاوروضه نداشت بنا کرد #اعتراض: «آقا چه خبر است اینجا؟ کوچه را به هم ریختهاید! صدای دعایتان را پایین بیاورید. مگر #مسجد است اینجا؟! #حسینیه است؟ حوصله نداریم....»
فردا صبح زنگ زدند. بابا با اوقات تلخ رفت دم در، و وقتی برگشت یک دسته گل دستش بود و یک سینی گوشت قربانی، گردنش هم بگویینگویی کج. گفت: #آقای_تابنده بود، آمده بودند معذرتخواهی.
ما ده پانزده سال با خانوادهی #تابنده همسایه بودیم. در این سالها جز مردمی، همراهی، مرافقت و مهربانی چیزی از ایشان ندیدیم. در خانهمان را که باز میکردیم برویم بیرون، بزرگ و کوچک تا کمر جلو ما خم میشدند و ما همیشه از اینهمه تواضع خجالتزده میشدیم. آشنایانی که اطلاعاتشان بیشتر از ما بود، وقتی کمکم از سکونت آقای تابنده در همسایگی ما مطلع شدند، میگفتند: «خوش به سعادتتان که با این #مردخدا مجاور شدید.» طبعاً سبک زندگی ما با آنها متفاوت بود و شاید برو بیایِ خانهی ما، صدای #موزیک و مهمانی و... هم سبب ناراحتیشان میشد، اما آنها جز با لبخند و ادب و احترام با ما رفتار نمیکردند. آزارشان به مورچه هم نمیرسید. پس میتوان فهمید که چقدر برای ما دشوار است انتساب رفتارهای #خشونتآمیز به #درویشها را باور کنیم. دشوار، در حد ناممکن.
روزی که در #گلستان_هفتم آتشافروزی به اوج رسیده بود، ماشینم را چند کوچه بالاتر پارک کردم تا بتوانم پیاده خودم را به مدرسهی دخترم برسانم. از میان #جمعیت_معترض که میگذشتم با یک نگاه تشخیص میدادم کدامها درویشند و کدامها #عابر یا #تماشاچی. ناگهان چشمم خورد به چند نفر با سبیلهای کلفت که #قمههای خیلی بزرگ و #چاقو به دست داشتند. از ترس قالب تهی کردم. به جوانی که از شمایل آرام و محجوبش فهمیدم #درویش است گفتم: «آقا! اینجا #مدرسهی_دخترانه است! جان بچههای مردم در خطر افتاده، دخترها ترسیدهاند. چاقو و قمه چیست؟!» گفت: «خانم، ما نیستیم. قاطی ما شدهاند. بیایید من شما را رد کنم.» همراه من شد و تا جلو مدرسه با من آمد. گفتم: «ممنون». گفت: «مثل تخم چشممان مراقب دخترهایتان هستیم. خیالتان راحت باشد...
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from اتچ بات
#افشاگری :
🔴🔴🔴 سرلشکر فیروزآبادی از حکم الهی سرباز زده است !
اختصاصی #ایران_بریفینگ / ساعاتی پسازآنکه یاشار سلطانی روزنامهنگار و مدیرمسئول سایت معماری نیوز که مدتی پیگیری #املاک_نجومی در دستگاههای #جمهوری_اسلامی را دنبال میکند، خبر از تصاحب یک ملک و بیتوجهی بهفرمان رهبری برای تخلیه آن را داد، یک گروه دانشجویی راست افراطی در نامهای بیسابقه به دادستان تهران خواستار بازپسگیری یک ویلای مصادرهای «۱۰ هزار متری» از #حسن_فیروزآبادی رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح ایران و مشاور فرماندهی کل نیروهای مسلح و همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد، این گروه دانشجویی تصریح کرد که رهبر جمهوری اسلامی «دستور تخلیه این ویلا را صادر کرده است».
یاشار سلطانی در توییتر خود اعلام کرده بود که از سال ۷۲ یکی از ویلاهای مصادرهای در شهر #لواسان «به مساحت #۱۰_ هزار_متر بهطور #رایگان» در اختیار حسن فیروزآبادی قرارگرفته است.
بر اساس نامهای که این گروه دانشجویی منتشر کرده است، مالکیت این ویلا اکنون در اختیار « #ستاد_اجرایی_فرمان_امام» از نهادهای اقتصادی وابسته به رهبر جمهوری اسلامی است و از همین روست که حکم تخلیه ملک را نه مجاری #قانونی کشور نمیتوانند صادر کنند و ...
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
برخی از کاربران فضای مجازی نوشتهاند که ویلای یادشده متعلق به والا حضرت #اشرف_پهلوی، خواهر #محمدرضا_شاه بوده و پس از انقلاب ۵۷ مصادره شده است، اما یک منبع موثق به ایران بریفینگ اطلاع داده است که ویلای مذکور بنایی است که متعلق است به
#فاضل_خداداد، بازرگان و سرمایهدار ایرانی که به اتهام تبانی با کارمندان #بانک_صادرات ایران معروف به #اختلاس_۱۲۳_میلیارد_تومانی) #محسن_رفیقدوست) در ابتدای دهه ۷۰ خورشیدی محاکمه و #اعدام شد و پسازآن تمامی اموالش #مصادره گردید.
حسن فیروزآبادی از سال ۶۸ تا سال ۹۵ به مدت ۲۷ سال ریاست ستاد کل نیروهای مسلح ایران را بر عهده داشت. او تنها صاحبمنصب #نظامی پس از انقلاب است که بدون هیچ #سابقه نظامیگری و #تحصیلات نظامی بهیکباره به #سرلشگری با ۹ سال ارشدیت ارتقا پیدا کرد.
رهبر جمهوری اسلامی با توجیه #بسیجی بودن او دلیل اعطای این بالاترین درجه نظامی (آن زمان) را به وی اینگونه عنوان کرد: « ما بهاینترتیب انجام وظایف معین یک #نظامی، توسط یک فرد #غیر_نظامی را ارج نهاده و قصد داریم آن را موردتوجه خاص قرار دهیم»
ارتباط آقای #خامنهای با #فیروزآبادی البته فراتر از اینهاست، فیروزآبادی در قبل از انقلاب یکی از دستاندرکاران کلاسهای درس آقای خامنهای در ۲ #مسجد_کرامت و #امام_حسن_مجتبی در شهر #مشهد بود، وی در #خاطرات خود نوشته است: وقتی آقای خامنهای #منبر میرفت من و چند نفر دیگر خیابانهای اطراف را میپائیدیم تا #ساواک نیاید و البته که عاقبت به همین علت #دستگیر شدیم و به زندان افتادم.
واینگونه یک دربان مجالس #روضه_خوانی بدون هیچ سابقه و تحصیلات نظامی بنا به تشخیص رهبر ؛ #رییس_ستاد_کل نیروهای مسلح یک کشور شد!!!
در سرتاسر سخنان و مصاحبههای #فیروزآبادی و بالأخص در اعتراضات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ فیروزآبادی شدیدترین موضعگیریها را در مقابل #مخالفین و #معترضان به #انتخابات و #رهبر داشته است.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
او در سال ۱۳۸۸ گفته بود حکم #مقام_عظمای_ولایت همان حرف #امام_زمان و بالاتر حکم #الهی است،!!!!!
حالا بر طبق گفتههای این گروه دانشجویی و چند روزنامهنگار موثق همان مقام عظمای ولایت دو بار حکم #تخلیه ملکی را که وی #تصاحب کرده صادر کرده است اما او از این #حکم_الهی سرباز میزند.
#ایران_رژیم_چنج_شاهزاده
#ایرانو_پس_میگیریم
#اعتصابات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
🔴 https://t.me/C_B_SHAHZADEH
🔴🔴🔴 سرلشکر فیروزآبادی از حکم الهی سرباز زده است !
اختصاصی #ایران_بریفینگ / ساعاتی پسازآنکه یاشار سلطانی روزنامهنگار و مدیرمسئول سایت معماری نیوز که مدتی پیگیری #املاک_نجومی در دستگاههای #جمهوری_اسلامی را دنبال میکند، خبر از تصاحب یک ملک و بیتوجهی بهفرمان رهبری برای تخلیه آن را داد، یک گروه دانشجویی راست افراطی در نامهای بیسابقه به دادستان تهران خواستار بازپسگیری یک ویلای مصادرهای «۱۰ هزار متری» از #حسن_فیروزآبادی رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح ایران و مشاور فرماندهی کل نیروهای مسلح و همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد، این گروه دانشجویی تصریح کرد که رهبر جمهوری اسلامی «دستور تخلیه این ویلا را صادر کرده است».
یاشار سلطانی در توییتر خود اعلام کرده بود که از سال ۷۲ یکی از ویلاهای مصادرهای در شهر #لواسان «به مساحت #۱۰_ هزار_متر بهطور #رایگان» در اختیار حسن فیروزآبادی قرارگرفته است.
بر اساس نامهای که این گروه دانشجویی منتشر کرده است، مالکیت این ویلا اکنون در اختیار « #ستاد_اجرایی_فرمان_امام» از نهادهای اقتصادی وابسته به رهبر جمهوری اسلامی است و از همین روست که حکم تخلیه ملک را نه مجاری #قانونی کشور نمیتوانند صادر کنند و ...
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
برخی از کاربران فضای مجازی نوشتهاند که ویلای یادشده متعلق به والا حضرت #اشرف_پهلوی، خواهر #محمدرضا_شاه بوده و پس از انقلاب ۵۷ مصادره شده است، اما یک منبع موثق به ایران بریفینگ اطلاع داده است که ویلای مذکور بنایی است که متعلق است به
#فاضل_خداداد، بازرگان و سرمایهدار ایرانی که به اتهام تبانی با کارمندان #بانک_صادرات ایران معروف به #اختلاس_۱۲۳_میلیارد_تومانی) #محسن_رفیقدوست) در ابتدای دهه ۷۰ خورشیدی محاکمه و #اعدام شد و پسازآن تمامی اموالش #مصادره گردید.
حسن فیروزآبادی از سال ۶۸ تا سال ۹۵ به مدت ۲۷ سال ریاست ستاد کل نیروهای مسلح ایران را بر عهده داشت. او تنها صاحبمنصب #نظامی پس از انقلاب است که بدون هیچ #سابقه نظامیگری و #تحصیلات نظامی بهیکباره به #سرلشگری با ۹ سال ارشدیت ارتقا پیدا کرد.
رهبر جمهوری اسلامی با توجیه #بسیجی بودن او دلیل اعطای این بالاترین درجه نظامی (آن زمان) را به وی اینگونه عنوان کرد: « ما بهاینترتیب انجام وظایف معین یک #نظامی، توسط یک فرد #غیر_نظامی را ارج نهاده و قصد داریم آن را موردتوجه خاص قرار دهیم»
ارتباط آقای #خامنهای با #فیروزآبادی البته فراتر از اینهاست، فیروزآبادی در قبل از انقلاب یکی از دستاندرکاران کلاسهای درس آقای خامنهای در ۲ #مسجد_کرامت و #امام_حسن_مجتبی در شهر #مشهد بود، وی در #خاطرات خود نوشته است: وقتی آقای خامنهای #منبر میرفت من و چند نفر دیگر خیابانهای اطراف را میپائیدیم تا #ساواک نیاید و البته که عاقبت به همین علت #دستگیر شدیم و به زندان افتادم.
واینگونه یک دربان مجالس #روضه_خوانی بدون هیچ سابقه و تحصیلات نظامی بنا به تشخیص رهبر ؛ #رییس_ستاد_کل نیروهای مسلح یک کشور شد!!!
در سرتاسر سخنان و مصاحبههای #فیروزآبادی و بالأخص در اعتراضات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ فیروزآبادی شدیدترین موضعگیریها را در مقابل #مخالفین و #معترضان به #انتخابات و #رهبر داشته است.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH
او در سال ۱۳۸۸ گفته بود حکم #مقام_عظمای_ولایت همان حرف #امام_زمان و بالاتر حکم #الهی است،!!!!!
حالا بر طبق گفتههای این گروه دانشجویی و چند روزنامهنگار موثق همان مقام عظمای ولایت دو بار حکم #تخلیه ملکی را که وی #تصاحب کرده صادر کرده است اما او از این #حکم_الهی سرباز میزند.
#ایران_رژیم_چنج_شاهزاده
#ایرانو_پس_میگیریم
#اعتصابات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
🔴 https://t.me/C_B_SHAHZADEH
Telegram
attach 📎
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
ما در اثر سالها تجربه ی تلخ دریافتیم که مردم ایران،خوش باور، #خرافاتی،احمق و توسری خورند و عقلشان به چشمشان است.
با قصه ی «بی بی گوزک» سرشان را گرم خواهیم کرد.
چنان آنها را ترغیب به گذشته و فقر و #صوفیگری و #مرده_پرستی و گریه و #خرافات و #روضه و #روزه و زوزه میکنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند:
باید دستی از #غیب بیرون آید و کاری کند!...
گزیده ای از کتاب توپ مرواری_ زنده یاد #صادق_هدایت
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
با قصه ی «بی بی گوزک» سرشان را گرم خواهیم کرد.
چنان آنها را ترغیب به گذشته و فقر و #صوفیگری و #مرده_پرستی و گریه و #خرافات و #روضه و #روزه و زوزه میکنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند:
باید دستی از #غیب بیرون آید و کاری کند!...
گزیده ای از کتاب توپ مرواری_ زنده یاد #صادق_هدایت
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
بیخود نیست که سال های سال پیش
#فردوسی گفت :
به یزدان اگر ما #خرد داشتیم
کجا اینچنین #سرانجام_بد داشتیم
خودمون #انتخاب کردیم؟!
اخوندی از #الاغ سواری و #روضه خوانی ۲ دوزاری برمسند #حکومت بنشید و با #سرمایه باد اورده #دودمانمان را به باد دهد.
#ایرانو_پس_میگیریم
#ما_همه_با_هم_هستیم
@c_b_shahzadeh
#فردوسی گفت :
به یزدان اگر ما #خرد داشتیم
کجا اینچنین #سرانجام_بد داشتیم
خودمون #انتخاب کردیم؟!
اخوندی از #الاغ سواری و #روضه خوانی ۲ دوزاری برمسند #حکومت بنشید و با #سرمایه باد اورده #دودمانمان را به باد دهد.
#ایرانو_پس_میگیریم
#ما_همه_با_هم_هستیم
@c_b_shahzadeh
Forwarded from اتچ بات
🔴 شکستی دیگر برای #جنگ افروزی ها
سپاه و #روضه خوانی #اخوندان من باب موضوع #فلسطین
«محمود عباس» بالاخره به توافق آتشبس در غزه رضایت داد.
محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین با توافق آتشبس میان حماس و اسرائیل در نوار غزه موافقت کرده با این شرط که مفادی از تفاهمات امضا شده در سال ۲۰۱۴ میان تشکیلات و تلآویو در آن گنجانده شود.
#ایران_رژیم_چنج_شاهزاده
@c_b_shahzadeh
سپاه و #روضه خوانی #اخوندان من باب موضوع #فلسطین
«محمود عباس» بالاخره به توافق آتشبس در غزه رضایت داد.
محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین با توافق آتشبس میان حماس و اسرائیل در نوار غزه موافقت کرده با این شرط که مفادی از تفاهمات امضا شده در سال ۲۰۱۴ میان تشکیلات و تلآویو در آن گنجانده شود.
#ایران_رژیم_چنج_شاهزاده
@c_b_shahzadeh
Telegram
attach 📎
البته مجاهدین خلق از حمایت روحانیون و نیروهای ارتجاع سياه نیز بی بهره نبودند...
# حوزه علمیه قم طی یک اعلامیه ای رسما از بنیانگذاران سازمان اعلام حمایت کردند...
روحانیون خارج از کشور نیز از قافله جای نماندند و در قطعنامه ای در ۵ فروردین ۵۲ رسما پشتیبانی و حمایت خود را از این تروریست ها اعلام کردند...
تاثیر اعلامیه این شیادان از تروریست
ها شوربختانه به آنجایی ختم شد که
توده مردم #بدون شناخت از این
خودفروخته ها و وطن فروشها حمایت
کنند و به انها نیز بها دهند در حالی که
جنایات این سازمان
( مجاهدین خلق ) از چشم
نیروهای ارتجاع سیاه پنهان نبود، ولی باز کتمان میکردند و برای انها #روضه خوانی میکردند
@c_b_shahzadeh
ادامه⬇️⬇️
# حوزه علمیه قم طی یک اعلامیه ای رسما از بنیانگذاران سازمان اعلام حمایت کردند...
روحانیون خارج از کشور نیز از قافله جای نماندند و در قطعنامه ای در ۵ فروردین ۵۲ رسما پشتیبانی و حمایت خود را از این تروریست ها اعلام کردند...
تاثیر اعلامیه این شیادان از تروریست
ها شوربختانه به آنجایی ختم شد که
توده مردم #بدون شناخت از این
خودفروخته ها و وطن فروشها حمایت
کنند و به انها نیز بها دهند در حالی که
جنایات این سازمان
( مجاهدین خلق ) از چشم
نیروهای ارتجاع سیاه پنهان نبود، ولی باز کتمان میکردند و برای انها #روضه خوانی میکردند
@c_b_shahzadeh
ادامه⬇️⬇️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک مشت #گدازاده از راه رسیدند
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روزه و با #روضه در این باغ پر از گل
چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روزه و با #روضه در این باغ پر از گل
چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Forwarded from کمپین بازگشت شاهزاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک مشت #گدازاده از راه رسیدند
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روزه و با #روضه در این باغ پر از گل
چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روزه و با #روضه در این باغ پر از گل
چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
ما در اثر سالها تجربه ی تلخ دریافتیم که مردم ایران،خوش باور، #خرافاتی،احمق و توسری خورند و عقلشان به چشمشان است.
با قصه ی «بی بی گوزک» سرشان را گرم خواهیم کرد.
چنان آنها را ترغیب به گذشته و فقر و #صوفیگری و #مرده_پرستی و گریه و #خرافات و #روضه و #روزه و زوزه میکنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند:
باید دستی از #غیب بیرون آید و کاری کند!...
گزیده ای از کتاب توپ مرواری_ زنده یاد #صادق_هدایت
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
با قصه ی «بی بی گوزک» سرشان را گرم خواهیم کرد.
چنان آنها را ترغیب به گذشته و فقر و #صوفیگری و #مرده_پرستی و گریه و #خرافات و #روضه و #روزه و زوزه میکنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند:
باید دستی از #غیب بیرون آید و کاری کند!...
گزیده ای از کتاب توپ مرواری_ زنده یاد #صادق_هدایت
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ابراهیم_رییسی_ضریح_لیسی_را_انکار_کرد!
▫️
#روضه_خوانی پشت مصلی #قم رو که یادتونه! #ترند شدن ویدئوهای #ضریح_لیسی رو هم که به خاطر دارید! به نظرتون رئیس #قوه_قضائیه بیاطلاعه یا دانسته داره #دروغ میگه؟
@C_B_SHAHZADEH
▫️
#روضه_خوانی پشت مصلی #قم رو که یادتونه! #ترند شدن ویدئوهای #ضریح_لیسی رو هم که به خاطر دارید! به نظرتون رئیس #قوه_قضائیه بیاطلاعه یا دانسته داره #دروغ میگه؟
@C_B_SHAHZADEH
🔴 محرم از نگاه احمد کسروی
میبايد از داستان گريه و روضهخوانی نيز جداگانه سخن رانيم، اين نيز زيانهای بسياری را در پی دارد. چنانكه گفتيم نخست از اين راه سودجويی سياسی می کردهاند، به کسی که ستم رسيده، مردم دلهاشان سوزد و خواهان و ناخواهان، هواداری ازو نمايند. از اينرو سران شيعه از ستمديدگی حسينبنعلی به پيشرفت کار خود میافزودهاند. چیزی که هست در آن زمانها کار تنها شعرهایی خواندن و گریستن میبوده، که سالی يكبار و دوبار به آن میپرداختهاند. در زمان خود امامان بيش از اين سراغ نمیداريم. سپس در تاريخها میبينيم که در زمان خاندان بويه در بغداد، روزهای عاشورا تكانی هم در شيعيان پديد میآمده و نمايشی ميرفته. پس از آن يادی در کتابها در اينباره نمیبينيم تا از زمان صفويان دوباره آغاز يافته است. #ملاحسين_کاشفی کتابی درباره داستان کربلا بنام #روضه_الشهدا نوشته بوده و کسانی در نشستها از آن خوانده، مردم را میگريانيدهاند و همانا نام #روضه_خوان از همانجا پيدا شده است.
هرچه هست در زمان ما #روضهخوانی و نمايشهای محرمی یک گرفتاری بزرگی برای ايرانيان گرديده و اين ميدان بی اندازه پهناور شده بود. در شهرهای بزرگ شماره روضهخوانها از دويست و سيصد گذشتی، و بسياری از آنان از آن راه، داراک (مال) اندوخته، توانگر بودندی. برخی نيز به دربار بستگی داشته، لقبهايی از #سلطان_الذاکرين، #ملک_الذاکرين و مانند اينها يافتندی. در سراسر سال روضهخوانيها رفتی. اگر کسی درگذشتی و يا از سفر آمدی و يا عروسی کردی و يا خانه تازه خريدی و يا فرزندی پيدا کردی، در خانه خود روضه خوانانيدی....
شيعی بافهم و باور، کسی بودی که اگر پدرش مرده، به حسين گريد، اگر برادرش درگذشته، ياد عباس برادر حسين کند، اگر پسر جوانی از دستش رفته، علیاکبر را به ياد آورد، اگر عروسی کند، روضه از عروسی قاسم خواناند. یک زن شيعی بايستی هميشه ياد از زينب و ام کلثوم کند و هر اندوهی که رخ دهد، آنرا به کنار گزارده، به اندوه خواهران و زنان حسين گريد. اين دستوری میبود که پیشوایان داده بودند.... از آنسوی چون محرم رسيدی، بسياری از مردم رخت سياه پوشيدندی و از همان روز نخستين در تيمچهها و کاروانسراها و در خانههای مجتهدان و بزرگان دستگاه سوگواری درچيده شدی. در همه جا روضهخوانيها آغاز يافتی. بازار روضهخوانان بسيار گرم شده، هريكی سوار اسب يا خر از اينجا درآمده به آنجا شتافتی. در هرجايی روضهخوانان همينكه يكی از منبر پايين آمدی، آن ديگری بالا رفتی. در همان هنگام از هر کويی دستهای راه افتادی. سينهزنها، زنجيرزنان، هر گروهی دنبال ديگری را گرفته، درفشهای بسيار جلو انداخته، با طبل و شيپور، نالان و مويان به راه افتادندی. در بازارها گرديده و به تيمچهها و خانههای مجتهدان و بزرگان رفته، بدينسان روز را به پايان رسانيدندی. هنگام شام در هر کويی و کوچهای، دسته شاهحسينی راه افتادی....؛ از روزهای هشتم يا نهم حسين و عباس و علیاکبر و قاسم و زينالعابدين بيمار و زينب و امکلثوم و سكينه به روی اسبها در بازارها گرديدندی. در تبريز روز نهم شير آوردندی که خود داستانی داشتی. روز دهم يا عاشورا ديوانگی بالا گرفتی. از آغاز روز، صد دسته شاه حسينی راه افتادی....
اروپاییان از سالها کوشیدهاند که شرقیان را در نادانیها و دژخوییهایی که میداشتهاند و میدارند پایدار گردانند و از این رفتار دو نتیجه خواستنهاند:
- یکی آنکه شرقیان در سایه این کارها ناتوان و درمانده باشند و بآسانی گردن بیوغ چیرگی آنان گذارند.
- دیگری اینکه بهانه در دست باشد و به نیکخواهان جهان که در اروپا نیز فراوانند پاسخی توانند داد.
دو تن از شرقشناسان که یکی #مسیوماربین آلمانی و دیگری #دکترجوزف فرانسوی بوده، در کتابهای خود از کیش شیعی و از این نمایشهای شیعیان ستایشها نوشتهاند. و اینها عنوانی بدست ملایان داده که آن دو نوشته را که به فارسی ترجمه شده در دفتری بنام #سیاست_الحسینیه بچاپ رسانیدهاند، ولی ما نیک میدانیم که اینان نوشتههایشان جز از راه فریبکاری نیست. بگفته #مسیوماربین، نصرالدین طوسی کار بسیار نیکی کرده که در زمان تاخت مغولان و در چنان هنگام گرفتاری، کینه شیعی و سنی را فراموش نساخته و مغولان را بسر بغداد برده و کینه از دشمنان خاندان علی جسته است. این بوده آرزویش که شیعیان همیشه چنان باشند و هیچگاه کینه سنیان را از دل بیرون نکرده، به کارهای دیگری نپردازند. بگفته #دکترجوزف، شیعهگری در نتیجه روضهخوانی پیشرفت بسیاری کرده و او آرزومند میبوده که شیعیان در این راه پیشرفت را از دست ندهند و بشماره شیعیان (که بکار سیاست اروپایی نیک میخورند) بیفزایند.
📚 بهاییگری، شیعیگری، صوفیگری
✒ نوشته احمد کسروی
@C_B_SHAHZADEH
میبايد از داستان گريه و روضهخوانی نيز جداگانه سخن رانيم، اين نيز زيانهای بسياری را در پی دارد. چنانكه گفتيم نخست از اين راه سودجويی سياسی می کردهاند، به کسی که ستم رسيده، مردم دلهاشان سوزد و خواهان و ناخواهان، هواداری ازو نمايند. از اينرو سران شيعه از ستمديدگی حسينبنعلی به پيشرفت کار خود میافزودهاند. چیزی که هست در آن زمانها کار تنها شعرهایی خواندن و گریستن میبوده، که سالی يكبار و دوبار به آن میپرداختهاند. در زمان خود امامان بيش از اين سراغ نمیداريم. سپس در تاريخها میبينيم که در زمان خاندان بويه در بغداد، روزهای عاشورا تكانی هم در شيعيان پديد میآمده و نمايشی ميرفته. پس از آن يادی در کتابها در اينباره نمیبينيم تا از زمان صفويان دوباره آغاز يافته است. #ملاحسين_کاشفی کتابی درباره داستان کربلا بنام #روضه_الشهدا نوشته بوده و کسانی در نشستها از آن خوانده، مردم را میگريانيدهاند و همانا نام #روضه_خوان از همانجا پيدا شده است.
هرچه هست در زمان ما #روضهخوانی و نمايشهای محرمی یک گرفتاری بزرگی برای ايرانيان گرديده و اين ميدان بی اندازه پهناور شده بود. در شهرهای بزرگ شماره روضهخوانها از دويست و سيصد گذشتی، و بسياری از آنان از آن راه، داراک (مال) اندوخته، توانگر بودندی. برخی نيز به دربار بستگی داشته، لقبهايی از #سلطان_الذاکرين، #ملک_الذاکرين و مانند اينها يافتندی. در سراسر سال روضهخوانيها رفتی. اگر کسی درگذشتی و يا از سفر آمدی و يا عروسی کردی و يا خانه تازه خريدی و يا فرزندی پيدا کردی، در خانه خود روضه خوانانيدی....
شيعی بافهم و باور، کسی بودی که اگر پدرش مرده، به حسين گريد، اگر برادرش درگذشته، ياد عباس برادر حسين کند، اگر پسر جوانی از دستش رفته، علیاکبر را به ياد آورد، اگر عروسی کند، روضه از عروسی قاسم خواناند. یک زن شيعی بايستی هميشه ياد از زينب و ام کلثوم کند و هر اندوهی که رخ دهد، آنرا به کنار گزارده، به اندوه خواهران و زنان حسين گريد. اين دستوری میبود که پیشوایان داده بودند.... از آنسوی چون محرم رسيدی، بسياری از مردم رخت سياه پوشيدندی و از همان روز نخستين در تيمچهها و کاروانسراها و در خانههای مجتهدان و بزرگان دستگاه سوگواری درچيده شدی. در همه جا روضهخوانيها آغاز يافتی. بازار روضهخوانان بسيار گرم شده، هريكی سوار اسب يا خر از اينجا درآمده به آنجا شتافتی. در هرجايی روضهخوانان همينكه يكی از منبر پايين آمدی، آن ديگری بالا رفتی. در همان هنگام از هر کويی دستهای راه افتادی. سينهزنها، زنجيرزنان، هر گروهی دنبال ديگری را گرفته، درفشهای بسيار جلو انداخته، با طبل و شيپور، نالان و مويان به راه افتادندی. در بازارها گرديده و به تيمچهها و خانههای مجتهدان و بزرگان رفته، بدينسان روز را به پايان رسانيدندی. هنگام شام در هر کويی و کوچهای، دسته شاهحسينی راه افتادی....؛ از روزهای هشتم يا نهم حسين و عباس و علیاکبر و قاسم و زينالعابدين بيمار و زينب و امکلثوم و سكينه به روی اسبها در بازارها گرديدندی. در تبريز روز نهم شير آوردندی که خود داستانی داشتی. روز دهم يا عاشورا ديوانگی بالا گرفتی. از آغاز روز، صد دسته شاه حسينی راه افتادی....
اروپاییان از سالها کوشیدهاند که شرقیان را در نادانیها و دژخوییهایی که میداشتهاند و میدارند پایدار گردانند و از این رفتار دو نتیجه خواستنهاند:
- یکی آنکه شرقیان در سایه این کارها ناتوان و درمانده باشند و بآسانی گردن بیوغ چیرگی آنان گذارند.
- دیگری اینکه بهانه در دست باشد و به نیکخواهان جهان که در اروپا نیز فراوانند پاسخی توانند داد.
دو تن از شرقشناسان که یکی #مسیوماربین آلمانی و دیگری #دکترجوزف فرانسوی بوده، در کتابهای خود از کیش شیعی و از این نمایشهای شیعیان ستایشها نوشتهاند. و اینها عنوانی بدست ملایان داده که آن دو نوشته را که به فارسی ترجمه شده در دفتری بنام #سیاست_الحسینیه بچاپ رسانیدهاند، ولی ما نیک میدانیم که اینان نوشتههایشان جز از راه فریبکاری نیست. بگفته #مسیوماربین، نصرالدین طوسی کار بسیار نیکی کرده که در زمان تاخت مغولان و در چنان هنگام گرفتاری، کینه شیعی و سنی را فراموش نساخته و مغولان را بسر بغداد برده و کینه از دشمنان خاندان علی جسته است. این بوده آرزویش که شیعیان همیشه چنان باشند و هیچگاه کینه سنیان را از دل بیرون نکرده، به کارهای دیگری نپردازند. بگفته #دکترجوزف، شیعهگری در نتیجه روضهخوانی پیشرفت بسیاری کرده و او آرزومند میبوده که شیعیان در این راه پیشرفت را از دست ندهند و بشماره شیعیان (که بکار سیاست اروپایی نیک میخورند) بیفزایند.
📚 بهاییگری، شیعیگری، صوفیگری
✒ نوشته احمد کسروی
@C_B_SHAHZADEH