دولت در سایه مهم نیست، دولت پنهان را در یابید که در حال بلعیدن منابع ملی است!
#تریبون_آزاد
✍یادداشتی از حسین جعفری
افشاگری محمود صادقی نماینده سابق مجلس: "قابل توجه رییسجمهور منتخب، دکتر پزشکیان؛
خبرهایی از نقل و انتقالات نامتعارف دستگاهها میرسد.
ازجمله واگذاری شرکت های پالایش گاز پارسیان، پالایش گاز فجرجم، کشت و صنعت مغان، پالایش نفت آبادان و طراحی و ساختمان نفت از طریق فرابورس به ستاد اجرایی.
(بزرگترین نهاد اقتصادی بیت رهبری)
خواندن این افشاگری، نگارنده را بیاد پستی چند سال قبل است که خواندش مناسب حال است.
"دولت فقیرِ سپر بلا و دولت قدیرِ بی مسئولیت- دولت رو تحویل رهبری بدهید لااقل ما تکلیفمان روشن شود!"
مهمترین بخش از سخنان جناب روغنی زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در دولت میرحسین موسوی در نشست «بازنگری قانون اساسی؛ ضرورت ها پیامد ها» که شایسته تامل بیشتری است:
"اگر حاکمیت یکدست است نمی شود که بگوییم دولت باید خصوصی سازی بشود
اما شرکت های زیر مجموعه نهاد رهبری خصوصی نه، ...
این چه نوع خصوصی سازی است، بعد موقع خصوصی سازی، شرکت های بزرگ مجدداً می روند از بخش دولتی به بخش زیر مجموعه نهاد رهبری از بانک ها بگیریم تا پتروشیمی ها،...
خب همه را تحویل رهبری بدهند دولت تحویل رهبری تا تکلیف مان روشن بشه!"
بنظر می رسد که از وضعیت حاکمیت دوگانه ی"دولت منتخب مردم در مقابل دولت منتصب پنهان"رسیده ایم به وضعیت حاکمیت یک دستِ ٫٫ دولت فقیر در برابر دولت قدیر و ثروتمند ولایی" که تلاش می شود با صحنه آرایی دولتی بظاهر قانونی و تحت نظارت قانون را نشان دهند
اما در واقع این قدرت است که صاحب امارتی با منابع مالی مطلق و اختیارات مطلق است!
چرا چنین است زیرا با وجود ولایت فقیه قانون هیچ معنایی ندارد( الویری)؛
قانون که هیچ بلکه هیچ فکر، اندیشه، سلیقه و کسی نباید در برابر قدرت مطرح شود!
بعبارتی نهاد رهبری در حال تصاحب کل منابع ملی و دولت از طرق بظاهر قانونی (چون مولد سازی و ...) است تا بی اعتنا به حاکمیت اداره ملی و بدون پاسخگویی همان کند که می خواهد.
زیرا حتی دولتی فقیر که در انتخاباتی نمایشی به قدرت رسانیده شده مجبور است که برای حفظ ظاهر هم که شده تحت کنترل مجلسِ انقلابی-ولایی باشد
و این یعنی ناگزیرند برخی از اطلاعات مالی و سیاستی اداره کشور را علنی کنند
و این یعنی در حد اندکی بر هزارتوی تصمیمات پنهانی نور افکنده می شود.
اما آیا تا به حال گزارشی از درآمدها و هزینه های بنیاد مستصعفان، ستاد اجرایی و .... ارائه شده؟
آیا می دانیم چه میزان ارز با چمدان های پر از دلار صرف اجرای آرزوهای ایدئولوژیک در فلسطین و لبنان و یمن و ....شده است؟
آیا گزارشی هست تا نشان دهد چمدان های پر از دلار سردار سلیمانی به اینجا و آنجا از کجا تامین شد، به کجا رفت و چرا رفت؟
آیا مردم سایر مصارف این منابع بی حساب کتاب را می دانند؟
واقع آن است کلی اخبار اختلاس در جاهایی گزارش که بظاهر حساب و کتاب دارند و مشمول رسیدگی و کنترل نهادهای نظارتی چون دیوان محاسبات اند، وای به حال آنجا که حساب و کتابی ندارد.
و همه ی اینها فقط نَمی از اقیانوس وجود دولت/ امارت مقتدر اما پنهان، در کنار دولت نحیف و ضعیف و عروسکگون بظاهر قانونی است!
بنظر می رسد برای تشکیل حکومت و امارت اسلامی گام دوم برداشته شده یعنی هسته سخت امارت اسلامی با پوسته ای بنام دولت محرومان!
یکی فربه و دیگری نحیف، یکی برای تامین منابع مالی برای اهداف خودی ها و دیگری برای تحویل منابع ملی به اولی، یکی برای غنی تر شدن و دیگری ستاندن از محرومان و محروم تر کردن شان!!
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍یادداشتی از حسین جعفری
افشاگری محمود صادقی نماینده سابق مجلس: "قابل توجه رییسجمهور منتخب، دکتر پزشکیان؛
خبرهایی از نقل و انتقالات نامتعارف دستگاهها میرسد.
ازجمله واگذاری شرکت های پالایش گاز پارسیان، پالایش گاز فجرجم، کشت و صنعت مغان، پالایش نفت آبادان و طراحی و ساختمان نفت از طریق فرابورس به ستاد اجرایی.
(بزرگترین نهاد اقتصادی بیت رهبری)
خواندن این افشاگری، نگارنده را بیاد پستی چند سال قبل است که خواندش مناسب حال است.
"دولت فقیرِ سپر بلا و دولت قدیرِ بی مسئولیت- دولت رو تحویل رهبری بدهید لااقل ما تکلیفمان روشن شود!"
مهمترین بخش از سخنان جناب روغنی زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در دولت میرحسین موسوی در نشست «بازنگری قانون اساسی؛ ضرورت ها پیامد ها» که شایسته تامل بیشتری است:
"اگر حاکمیت یکدست است نمی شود که بگوییم دولت باید خصوصی سازی بشود
اما شرکت های زیر مجموعه نهاد رهبری خصوصی نه، ...
این چه نوع خصوصی سازی است، بعد موقع خصوصی سازی، شرکت های بزرگ مجدداً می روند از بخش دولتی به بخش زیر مجموعه نهاد رهبری از بانک ها بگیریم تا پتروشیمی ها،...
خب همه را تحویل رهبری بدهند دولت تحویل رهبری تا تکلیف مان روشن بشه!"
بنظر می رسد که از وضعیت حاکمیت دوگانه ی"دولت منتخب مردم در مقابل دولت منتصب پنهان"رسیده ایم به وضعیت حاکمیت یک دستِ ٫٫ دولت فقیر در برابر دولت قدیر و ثروتمند ولایی" که تلاش می شود با صحنه آرایی دولتی بظاهر قانونی و تحت نظارت قانون را نشان دهند
اما در واقع این قدرت است که صاحب امارتی با منابع مالی مطلق و اختیارات مطلق است!
چرا چنین است زیرا با وجود ولایت فقیه قانون هیچ معنایی ندارد( الویری)؛
قانون که هیچ بلکه هیچ فکر، اندیشه، سلیقه و کسی نباید در برابر قدرت مطرح شود!
بعبارتی نهاد رهبری در حال تصاحب کل منابع ملی و دولت از طرق بظاهر قانونی (چون مولد سازی و ...) است تا بی اعتنا به حاکمیت اداره ملی و بدون پاسخگویی همان کند که می خواهد.
زیرا حتی دولتی فقیر که در انتخاباتی نمایشی به قدرت رسانیده شده مجبور است که برای حفظ ظاهر هم که شده تحت کنترل مجلسِ انقلابی-ولایی باشد
و این یعنی ناگزیرند برخی از اطلاعات مالی و سیاستی اداره کشور را علنی کنند
و این یعنی در حد اندکی بر هزارتوی تصمیمات پنهانی نور افکنده می شود.
اما آیا تا به حال گزارشی از درآمدها و هزینه های بنیاد مستصعفان، ستاد اجرایی و .... ارائه شده؟
آیا می دانیم چه میزان ارز با چمدان های پر از دلار صرف اجرای آرزوهای ایدئولوژیک در فلسطین و لبنان و یمن و ....شده است؟
آیا گزارشی هست تا نشان دهد چمدان های پر از دلار سردار سلیمانی به اینجا و آنجا از کجا تامین شد، به کجا رفت و چرا رفت؟
آیا مردم سایر مصارف این منابع بی حساب کتاب را می دانند؟
واقع آن است کلی اخبار اختلاس در جاهایی گزارش که بظاهر حساب و کتاب دارند و مشمول رسیدگی و کنترل نهادهای نظارتی چون دیوان محاسبات اند، وای به حال آنجا که حساب و کتابی ندارد.
و همه ی اینها فقط نَمی از اقیانوس وجود دولت/ امارت مقتدر اما پنهان، در کنار دولت نحیف و ضعیف و عروسکگون بظاهر قانونی است!
بنظر می رسد برای تشکیل حکومت و امارت اسلامی گام دوم برداشته شده یعنی هسته سخت امارت اسلامی با پوسته ای بنام دولت محرومان!
یکی فربه و دیگری نحیف، یکی برای تامین منابع مالی برای اهداف خودی ها و دیگری برای تحویل منابع ملی به اولی، یکی برای غنی تر شدن و دیگری ستاندن از محرومان و محروم تر کردن شان!!
@C_B_SHAHZADEH
"روسفیدی هایِ یزید روسیاه"
#تریبون_آزاد
✍رضا بابایی
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍رضا بابایی
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
@C_B_SHAHZADEH