اما جرقه های قیام #بست_نشینی مردم:
با افزایش حقوق گمرکی، تجار تهران به صدراعظم (عینالدوله) شکایت میکنند. پاسخ صدراعظم اما چنین بود:
"این لوطیبازیها دیگر چیست؟ همهتان را میگذارم در دهانه توپ. بروید دنبال کارتان!"
ریاست گمرک هم با #مسیو_نوز بلژیکی بود. او هم از بین کلمات فارسی که یاد گرفته بود بازرگانان مسلمان و معترض را با این لفظ عتاب و خطاب میکند: پدرسوختهها!
به خاطر افزایش حقوق گمرکی، قند طبعا گران میشود چون کالایی وارداتی بود. #علاءالدوله – حاکم وقت تهران– بی توجه به این که افزایش قیمت به خاطر افزایش حقوق گمرکی است درصدد برمیآید اقتصاد کشور را سرو سامان دهد. پس به بازرگانان دستور میدهد قیمت قند را به قبل بازگردانید!
آنها میگویند نزد صدر اعظم رفتیم و همین را گفتیم ولی از مسیو نوز حمایت کرد و ما نمیتوانیم قیمت را کاهش دهیم چون حقوق گمرکی بالا رفته است.
مقام اجرایی اما در جایگاه قاضی مینشیند و دستور میدهد چند نفر از بازاریها را بیاورند و به جرم گران فروختن قند، به فلک ببندند.
چنین رفتاری با تجار محترم و معتمد بازار، بازرگانان را به خشم میآورد. دستگاه مستقل قضایی و مرجع دیگر برای طرح شکایت هم نبود. پس، از سر ناچاری دوباره سراغ مقام بالاتر میروند که همان صدر اعظم بود.
پاسخ #عینالدوله در عصر قبل مشروطه چنین است:
«من اجازه داده بودم. در کار حاکم من حق مداخله ندارید!»
مسیو نوز بلژیکی از تحقیر مخالفان به وجد میآید و گستاخ میشود. عکسی از او انتشار مییابد در لباسی شبیه روحانیون با دستار و ردا و در حال کشیدن قلیان و همچنین با همان لباس روحانیت درحال رقصیدن
حالا دیگر اعتراض از بازرگانان فراتر میرود و به مردم عادی هم تسری مییابد و سه گروه در سه محل متحصن میشوند:
#مسجد_شاه، #مسجد_جامع و زاویه #حرم_عبدالعظیم.
پس از زمینه های انزجار مردم از وضع حاکمیت با توهین مسیو نوز بلژیکی به روحانیت ، خشم علما برانگیخته شد و مردم به رهبری سه تن از روحانیون و مراجع تقلید آن زمان یعنی؛ عبدالله بهبهانی ، سید محمد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری با تحصن در حرم عبدالعظیم دست به اعتراض زدند و خواسته های خود را مبنی بر تشکیل #عدالتخانه جهت محاکمه افراد متعرض به دین اسلام و مذهب شیعه و همچنین عزل و اخراج مسیو نوز بلژیکی اعلام کردند
به دستور #عینالدوله(حاکم تهران) گروهی از اوباش اجیر میشوند و با چوبوچماق به جان متحصنین میافتند.و در این میان یک طلبه کشته میشود و ماجرایی در ابتدا از زبان روشفکران بیان میشد و به خاطر داستان قند به بازاریان رسیده بود با اقدام #موسیو_نوز و کشتهشدن طلبه ای بنام #عبدالحمید ، تودههای عادی و روحانیون را هم درگیر میسازد.
در مراسم تشییع جنازه همین طلبه هم باز عدهای کشته میشوند. این بار تجار و کسبه به باغ #سفارت_انگلستان پناه میبرند
تحصن از در سفارت انگلیس به نشانه اعتراض و اعلام درخواست از #مظفرالدین_شاه و دولت شروع میشود بحدی که بمدت حدود ۲۰ روز ادامه میابد
با افزایش حقوق گمرکی، تجار تهران به صدراعظم (عینالدوله) شکایت میکنند. پاسخ صدراعظم اما چنین بود:
"این لوطیبازیها دیگر چیست؟ همهتان را میگذارم در دهانه توپ. بروید دنبال کارتان!"
ریاست گمرک هم با #مسیو_نوز بلژیکی بود. او هم از بین کلمات فارسی که یاد گرفته بود بازرگانان مسلمان و معترض را با این لفظ عتاب و خطاب میکند: پدرسوختهها!
به خاطر افزایش حقوق گمرکی، قند طبعا گران میشود چون کالایی وارداتی بود. #علاءالدوله – حاکم وقت تهران– بی توجه به این که افزایش قیمت به خاطر افزایش حقوق گمرکی است درصدد برمیآید اقتصاد کشور را سرو سامان دهد. پس به بازرگانان دستور میدهد قیمت قند را به قبل بازگردانید!
آنها میگویند نزد صدر اعظم رفتیم و همین را گفتیم ولی از مسیو نوز حمایت کرد و ما نمیتوانیم قیمت را کاهش دهیم چون حقوق گمرکی بالا رفته است.
مقام اجرایی اما در جایگاه قاضی مینشیند و دستور میدهد چند نفر از بازاریها را بیاورند و به جرم گران فروختن قند، به فلک ببندند.
چنین رفتاری با تجار محترم و معتمد بازار، بازرگانان را به خشم میآورد. دستگاه مستقل قضایی و مرجع دیگر برای طرح شکایت هم نبود. پس، از سر ناچاری دوباره سراغ مقام بالاتر میروند که همان صدر اعظم بود.
پاسخ #عینالدوله در عصر قبل مشروطه چنین است:
«من اجازه داده بودم. در کار حاکم من حق مداخله ندارید!»
مسیو نوز بلژیکی از تحقیر مخالفان به وجد میآید و گستاخ میشود. عکسی از او انتشار مییابد در لباسی شبیه روحانیون با دستار و ردا و در حال کشیدن قلیان و همچنین با همان لباس روحانیت درحال رقصیدن
حالا دیگر اعتراض از بازرگانان فراتر میرود و به مردم عادی هم تسری مییابد و سه گروه در سه محل متحصن میشوند:
#مسجد_شاه، #مسجد_جامع و زاویه #حرم_عبدالعظیم.
پس از زمینه های انزجار مردم از وضع حاکمیت با توهین مسیو نوز بلژیکی به روحانیت ، خشم علما برانگیخته شد و مردم به رهبری سه تن از روحانیون و مراجع تقلید آن زمان یعنی؛ عبدالله بهبهانی ، سید محمد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری با تحصن در حرم عبدالعظیم دست به اعتراض زدند و خواسته های خود را مبنی بر تشکیل #عدالتخانه جهت محاکمه افراد متعرض به دین اسلام و مذهب شیعه و همچنین عزل و اخراج مسیو نوز بلژیکی اعلام کردند
به دستور #عینالدوله(حاکم تهران) گروهی از اوباش اجیر میشوند و با چوبوچماق به جان متحصنین میافتند.و در این میان یک طلبه کشته میشود و ماجرایی در ابتدا از زبان روشفکران بیان میشد و به خاطر داستان قند به بازاریان رسیده بود با اقدام #موسیو_نوز و کشتهشدن طلبه ای بنام #عبدالحمید ، تودههای عادی و روحانیون را هم درگیر میسازد.
در مراسم تشییع جنازه همین طلبه هم باز عدهای کشته میشوند. این بار تجار و کسبه به باغ #سفارت_انگلستان پناه میبرند
تحصن از در سفارت انگلیس به نشانه اعتراض و اعلام درخواست از #مظفرالدین_شاه و دولت شروع میشود بحدی که بمدت حدود ۲۰ روز ادامه میابد
عوامل #داخلی:
نهضت مشروطه حاصل تلاش گروهها و نیروهای اجتماعی متعددی بود که پس از شکلگیری، بهجای گفتوگو با یکدیگر به درگیریهای فیزیکی، تهمت و افترا، ترور و خشونت دست زدند. اتفاقات جنگ جهانی اول، بیتوجهی دولتهای روسیه و انگلیس به مشروطه، گرسنگی، ناامنی و... از جمله عوامل داخلی بودند که در شکست مشروطه نقش داشتند. روحانیون نیز که از سیاستمداران خسته و دلسرد شده بودند، صحنه سیاست را به سود مستبدان خالی کردند. همچنین پیروزی مشروطهخواهان نتوانست تغییر چندانی در نهادهای سیاسی و اجتماعی به وجود آورد و طبقه حاکم همچنان وابستگان به نظام قبلی بودند
شاید بتوان تحصن در سفارت انگلیس را نقطه شروع انحراف در نهضت عدالتخانه تلقی کرد. در بدو امر خواستهها و مطالبات معترضین نوعا رنگ و بوی مذهبی داشته و در راس آن تاسیس عدالتخانه قرار دارد. اما بهمرور در میان خواستهها جدایی پدید آمده و از فضای دینخواهی به سمت مشروطه غربی سوق مییابد. فرایند انحراف نهضت #عدالتخانه از مبدا اولیه و اصیل آن به سمت #مشروطه در طی چند مرحله رخ داده است:
۱. طرح مشروطه غربی به جای عدالتخانه بومی در جریان تحصن سفارت
۲. طرح تشکیل مجلس شورای ملی بدون درنظر گرفتن ملیت و فرهنگ ایرانی
۳. تدوین قانون اساسی توسط فرنگرفتهها و با الگوبرداری از قانون اساسی بلژیک بدون درنظر گرفتن بافت سنتی و فرهنگ قومی
۴. اخلال در تصویب و تضعیف اصل نظارت ملی گرایی بر مصوبات مجلس شورا
۵. تبدیل واژه مشروطه ایرانی به مشروطه غربی در زمان محمدعلی شاه
۶. بهکارگیری شعارها و اصطلاحات خاص سیاسی همچون قانون اساسی، مجلس شورا، مساوات، آزادی و … از سوی مشروطهخواهان غربی پسند.
این واژگان در آن روزگار ازلحاظ معنایی در میان عامه مردم چندان واضح و شفاف نبودند. کاربرد همراه با ابهام این واژگان توسط مشروطهخواهان، جای هرگونه برداشتی را آزاد میگذاشت.
۷. مخفی شدن جریان غربگرا در سایه علماء نجف کلام آخر
مشروطۀ ایرانی شکست نخورد ولو تمام اهداف آن محقق نشده باشد زیرا ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ و درست ۱۱۸ سال پیش تازه نقطۀ آغاز یک حرکت بود و اتفاقات بعدی همه به نوعی متأثر از مشروطه بوده و مشروطه همچنان یک نقطۀ عطف است چون بازگشت به قبل از مشروطه امکانپذیر نیست و مهم ترین دستاورد آن همین است.
#آرتور_کوستلر درکتاب #خوابگردها مینویسد:
«ما تنها میتوانیم به دانایی خود بیفزاییم اما نمیتوانیم از آن بکاهیم.»
پس اگر انقلاب مشروطیت بر آگاهیهای ما افزوده به بار نشسته است ولو تمام اهداف آن محقق نشده باشد.
انقلاب مشروطه نقطه عطفی بود تا بسترهای جامعه مدرن و دموکراتیک ایران شکل اساسی بگیرد اما جامعه ایران بدلیل وجود بافتهای مذهبی و سنتی پذیرای این موضوع نبود
و این امر مهم را بیش از پیش رضاشاه بزرگ دریافته بود که برای استقرار یک جامعه مشروطه پذیر و برپایی دموکراسی نیاز به بسترهایی هستیم تا مشروطه و مشروطه خواهی همچون طفلی از بطن مادر ایران چشم باز کند
رضاشاه دریافته بود که بسترهای جامعه آزاد :
تجددگرایی ، ملی گرایی ، و قانون گرایی است
او درطول ۱۶ سال پادشاهی خود تمام تلاش خود را در تحقق این بسترها بکار بست و تا زمینه های این ارزش بشری مدرن فراهم شود
پس از او فرزند خلفش ، محمدرضا شاه نیز به درستی مسیر طی شده او را دنبال کرد اما موج نا آرام مرتجعین ایران را از آبادی به ویرانه تبدیل کردند و قاجاریه دیگری را برای ما رقم زدند...
" پایان "
نهضت مشروطه حاصل تلاش گروهها و نیروهای اجتماعی متعددی بود که پس از شکلگیری، بهجای گفتوگو با یکدیگر به درگیریهای فیزیکی، تهمت و افترا، ترور و خشونت دست زدند. اتفاقات جنگ جهانی اول، بیتوجهی دولتهای روسیه و انگلیس به مشروطه، گرسنگی، ناامنی و... از جمله عوامل داخلی بودند که در شکست مشروطه نقش داشتند. روحانیون نیز که از سیاستمداران خسته و دلسرد شده بودند، صحنه سیاست را به سود مستبدان خالی کردند. همچنین پیروزی مشروطهخواهان نتوانست تغییر چندانی در نهادهای سیاسی و اجتماعی به وجود آورد و طبقه حاکم همچنان وابستگان به نظام قبلی بودند
شاید بتوان تحصن در سفارت انگلیس را نقطه شروع انحراف در نهضت عدالتخانه تلقی کرد. در بدو امر خواستهها و مطالبات معترضین نوعا رنگ و بوی مذهبی داشته و در راس آن تاسیس عدالتخانه قرار دارد. اما بهمرور در میان خواستهها جدایی پدید آمده و از فضای دینخواهی به سمت مشروطه غربی سوق مییابد. فرایند انحراف نهضت #عدالتخانه از مبدا اولیه و اصیل آن به سمت #مشروطه در طی چند مرحله رخ داده است:
۱. طرح مشروطه غربی به جای عدالتخانه بومی در جریان تحصن سفارت
۲. طرح تشکیل مجلس شورای ملی بدون درنظر گرفتن ملیت و فرهنگ ایرانی
۳. تدوین قانون اساسی توسط فرنگرفتهها و با الگوبرداری از قانون اساسی بلژیک بدون درنظر گرفتن بافت سنتی و فرهنگ قومی
۴. اخلال در تصویب و تضعیف اصل نظارت ملی گرایی بر مصوبات مجلس شورا
۵. تبدیل واژه مشروطه ایرانی به مشروطه غربی در زمان محمدعلی شاه
۶. بهکارگیری شعارها و اصطلاحات خاص سیاسی همچون قانون اساسی، مجلس شورا، مساوات، آزادی و … از سوی مشروطهخواهان غربی پسند.
این واژگان در آن روزگار ازلحاظ معنایی در میان عامه مردم چندان واضح و شفاف نبودند. کاربرد همراه با ابهام این واژگان توسط مشروطهخواهان، جای هرگونه برداشتی را آزاد میگذاشت.
۷. مخفی شدن جریان غربگرا در سایه علماء نجف کلام آخر
مشروطۀ ایرانی شکست نخورد ولو تمام اهداف آن محقق نشده باشد زیرا ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ و درست ۱۱۸ سال پیش تازه نقطۀ آغاز یک حرکت بود و اتفاقات بعدی همه به نوعی متأثر از مشروطه بوده و مشروطه همچنان یک نقطۀ عطف است چون بازگشت به قبل از مشروطه امکانپذیر نیست و مهم ترین دستاورد آن همین است.
#آرتور_کوستلر درکتاب #خوابگردها مینویسد:
«ما تنها میتوانیم به دانایی خود بیفزاییم اما نمیتوانیم از آن بکاهیم.»
پس اگر انقلاب مشروطیت بر آگاهیهای ما افزوده به بار نشسته است ولو تمام اهداف آن محقق نشده باشد.
انقلاب مشروطه نقطه عطفی بود تا بسترهای جامعه مدرن و دموکراتیک ایران شکل اساسی بگیرد اما جامعه ایران بدلیل وجود بافتهای مذهبی و سنتی پذیرای این موضوع نبود
و این امر مهم را بیش از پیش رضاشاه بزرگ دریافته بود که برای استقرار یک جامعه مشروطه پذیر و برپایی دموکراسی نیاز به بسترهایی هستیم تا مشروطه و مشروطه خواهی همچون طفلی از بطن مادر ایران چشم باز کند
رضاشاه دریافته بود که بسترهای جامعه آزاد :
تجددگرایی ، ملی گرایی ، و قانون گرایی است
او درطول ۱۶ سال پادشاهی خود تمام تلاش خود را در تحقق این بسترها بکار بست و تا زمینه های این ارزش بشری مدرن فراهم شود
پس از او فرزند خلفش ، محمدرضا شاه نیز به درستی مسیر طی شده او را دنبال کرد اما موج نا آرام مرتجعین ایران را از آبادی به ویرانه تبدیل کردند و قاجاریه دیگری را برای ما رقم زدند...
" پایان "