Forwarded from کمپین بازگشت شاهزاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نترسانندم از میدان،که من جانباز میدانم
که من از مذهب وایمان،بجز ایران نمیدانم
نترسانندم از خنجر،نه از این خانمان سوزی
که هر زخم تبر در من،جوانه میزند روزی
دراین مکتب سرای خواب،شبیخون ناخودآگاهست
به گلزاری که جای آب،سر بریده در چاه است
اگر ازپای بنشینیم،اگر سر بر سکوت آریم
ازاین خانه،بجز ویرانه ای،برجای نگذاریم
بیا طوفان بر انگیزیم،بیا باهم بپا خیزیم
چراغ چشم دشمن را،به سقف خانه آوزیم
بیا تا عمر ما باقیست،بیا تا خون به رگ داریم
به میهن جان دهیم و یا،از این جان دست برداریم
سروده و دکلمه ایی زیبااز شاعر معاصر و حماسه سرا ، #مسعود_آذر بهمراه گزیده ایی از فعالیتهای میدانی مبارزین آزادیخواه #کمپین_بازگشت_شاهزاده
@C_B_SHAHZADEH
که من از مذهب وایمان،بجز ایران نمیدانم
نترسانندم از خنجر،نه از این خانمان سوزی
که هر زخم تبر در من،جوانه میزند روزی
دراین مکتب سرای خواب،شبیخون ناخودآگاهست
به گلزاری که جای آب،سر بریده در چاه است
اگر ازپای بنشینیم،اگر سر بر سکوت آریم
ازاین خانه،بجز ویرانه ای،برجای نگذاریم
بیا طوفان بر انگیزیم،بیا باهم بپا خیزیم
چراغ چشم دشمن را،به سقف خانه آوزیم
بیا تا عمر ما باقیست،بیا تا خون به رگ داریم
به میهن جان دهیم و یا،از این جان دست برداریم
سروده و دکلمه ایی زیبااز شاعر معاصر و حماسه سرا ، #مسعود_آذر بهمراه گزیده ایی از فعالیتهای میدانی مبارزین آزادیخواه #کمپین_بازگشت_شاهزاده
@C_B_SHAHZADEH
همین شهری که میبینی
چهل ساله که خاموشه
گلوی نو جوانان را
تناب دار میپوشه
همین شهری که در دامه
که ذهن مردمش خامه
همین شهری که این روزا
جزای مستی اعدامه
همین شهری که میبینی
که خون میچکه از بامش
نشسته در دلش وحشت
که میلرزه سراندامش
همین شهری که میهن بود
همین میهن که گلشن بود
در و دشت و بر و بومش
یه روز گهواره ی من بود
همین شهر خراب آباد
هنوز اگه به زنجیره
میشه با چنگ ما آزاد
میشه جانم نگو دیره
هنوزم میشه بر پا شد
خروش موج دریا شد
میشه برخاست چون کوه و
دوباره میهن آرا شد
به ایران باید اندیشید
اگه شیرید اگه خورشید
دوباره باید این جان را
جهان افروز و بر پا دید
هنوزم خون این خونه
تو رگهامون فراوونه
هنوزم میپرستیمش
همین شهری که ویرونه
همین شهری که میهن بود
همین میهن که گلشن بود
در و دشت و بر و بومش
یه روز گهواره ی من بود
همین شهری که میبینی
#مسعود_آذر
@C_B_SHAHZADEH
چهل ساله که خاموشه
گلوی نو جوانان را
تناب دار میپوشه
همین شهری که در دامه
که ذهن مردمش خامه
همین شهری که این روزا
جزای مستی اعدامه
همین شهری که میبینی
که خون میچکه از بامش
نشسته در دلش وحشت
که میلرزه سراندامش
همین شهری که میهن بود
همین میهن که گلشن بود
در و دشت و بر و بومش
یه روز گهواره ی من بود
همین شهر خراب آباد
هنوز اگه به زنجیره
میشه با چنگ ما آزاد
میشه جانم نگو دیره
هنوزم میشه بر پا شد
خروش موج دریا شد
میشه برخاست چون کوه و
دوباره میهن آرا شد
به ایران باید اندیشید
اگه شیرید اگه خورشید
دوباره باید این جان را
جهان افروز و بر پا دید
هنوزم خون این خونه
تو رگهامون فراوونه
هنوزم میپرستیمش
همین شهری که ویرونه
همین شهری که میهن بود
همین میهن که گلشن بود
در و دشت و بر و بومش
یه روز گهواره ی من بود
همین شهری که میبینی
#مسعود_آذر
@C_B_SHAHZADEH