آخرین گفتار #بابک_خرمدین قبل از مرگش چنین بوده است:
تو ای معتصم، اکنون که مرا تکه تکه میکنی از خون من هزاران بابک ظهور خواهد کرد و قدرت شما و جهل و ستم را از میان خواهد برد!
این را بدان که #ایرانیان هرگز زیر بار زور و #ستم نخواهند رفت و سلطه #بیگانگان را تحمل نخواهند کرد
من درسی به ایرانیان داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد. من #مردانگی و مبارزه را به ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده من آماده #طغیان هستند.
@c_b_shahzadeh
تو ای معتصم، اکنون که مرا تکه تکه میکنی از خون من هزاران بابک ظهور خواهد کرد و قدرت شما و جهل و ستم را از میان خواهد برد!
این را بدان که #ایرانیان هرگز زیر بار زور و #ستم نخواهند رفت و سلطه #بیگانگان را تحمل نخواهند کرد
من درسی به ایرانیان داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد. من #مردانگی و مبارزه را به ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده من آماده #طغیان هستند.
@c_b_shahzadeh
"سوگنامهای برای بابک خرمدین"
سکانس اول:
خرمدین فیلم "سوگنامهای برای یاشار" رو بر اساس زندگی خودش میسازه. فیلم داستان یه جوونه که برای تحصیل وارد لندن میشه. فیلم عمدتا ماجرای پریشانی و استیصال یاشار و دلتنگیش برای پدر و مادرشه.
سکانس دوم:
سال ۹۴ این فیلم اکران میشه. در مراسم اکران فیلم "سوگنامهای برای یاشار" #بابک_خرمدین از پدرش دعوت میکنه روی سن بیاد و صحبت کوتاهی داشته باشه.
سکانس آخر:
پدر و مادر بابک اول بیهوشش میکنن، بعد با چاقو به قتلش میرسونن و بعد بدن مثله شدهش رو در سطل آشغال میندازن. پدرش هم در ابتدای اعترافاتش میگه: "پسرم مجرد بود".
بهروز معاونیان در شب اکران: «تمام حس کاراکتر نسبت به پدر و مادرش و اینکه چطور شد رفت و چطور حس نزدیکی به همین پدر و مادر باعث شد، برگردد در فیلم پیدا بود و خوشحالم که امشب این پدر و مادر را از نزدیک میبینم.»
پایان.
WhiteTrillium7
@C_B_SHAHZADEH
سکانس اول:
خرمدین فیلم "سوگنامهای برای یاشار" رو بر اساس زندگی خودش میسازه. فیلم داستان یه جوونه که برای تحصیل وارد لندن میشه. فیلم عمدتا ماجرای پریشانی و استیصال یاشار و دلتنگیش برای پدر و مادرشه.
سکانس دوم:
سال ۹۴ این فیلم اکران میشه. در مراسم اکران فیلم "سوگنامهای برای یاشار" #بابک_خرمدین از پدرش دعوت میکنه روی سن بیاد و صحبت کوتاهی داشته باشه.
سکانس آخر:
پدر و مادر بابک اول بیهوشش میکنن، بعد با چاقو به قتلش میرسونن و بعد بدن مثله شدهش رو در سطل آشغال میندازن. پدرش هم در ابتدای اعترافاتش میگه: "پسرم مجرد بود".
بهروز معاونیان در شب اکران: «تمام حس کاراکتر نسبت به پدر و مادرش و اینکه چطور شد رفت و چطور حس نزدیکی به همین پدر و مادر باعث شد، برگردد در فیلم پیدا بود و خوشحالم که امشب این پدر و مادر را از نزدیک میبینم.»
پایان.
WhiteTrillium7
@C_B_SHAHZADEH