دیده بان انقلاب
15.9K subscribers
63.2K photos
46.9K videos
1.01K files
52.8K links
تو روزهایی که تشخیص حق و باطل سخته اومدیم یکم روشنگری کنیم
تاریخ تاسیس: ۹۴/۷/۳


دیده بان انقلاب در تلگرام، بله، ایتا ،سروش ،توئیتر :
@didebane_enghelab


اینستاگرام
https://www.instagram.com/didebane_enghelab
Download Telegram
10آبان 1357: #ملكه #انگليس در مراسم افتتاح پارلمان آن كشور گفت بريتانيا آرزومند بقاي رژيم سلطنتي ايران است.
« جوانان امروز، قبل از این انقلاب را ندیدند، با آن آشنا نیستند و نمی‌دانند در این مملکت چه بود و چه ذلتی بر ملت ایران حاکم بود! در پنجاه سال آخر قبل از انقلاب، دو نفر در این مملکت حکومت کردند پدر و پسر که هر دو را بیگانگان بر سر کار آوردند. #رضاخان را انگلیسی‌ها از میان فوج قزاق پیدا کردند به یک قلدر بی‌باک و بی‌محابا احتیاج داشتند آوردند و دست او سلاح دادند! دست، پشتش زدند، او را آوردند تا به مقام سلطنت رساندند، بعد مقاصد خودشان را به وسیله‌ی او اعمال کردند!... بعد هم چون دیدند که از لحاظ سیاسی به سمت دیگری گرایش پیدا می‌کند، او را برداشتند و پسرش را جایش گذاشتند! برای یک ملت برای ملت ایران هیچ ننگی بالاتر از این نیست که حکام، فرمانروایان، سیاستمداران و سررشته‌داران امور کشور را دولت انگلیس به وسیله‌ی سفارتخانه‌ی خود بیاورد و ببرد! کدام ننگ برای یک ملت، از این بالاتر است؟! خاطراتی را که از عناصر دوران #پهلوی نوشته‌اند، بخوانید! بعد از آنکه در سال ۱۳۲۰ رضا خان را بردند، پسر او #محمدرضا تا چند روز نمی‌دانست که آیا پادشاه خواهد بود یا نه! کسی را به سفارت انگلیس فرستاد، آن‌ها گفتند که بله، عیبی ندارد، پادشاه باشد، به شرطی که فلان کار را نکند و فلان کار را بکند! خوشحال شد. این‌ها حقایق این کشور است. پنجاه سال حکومت ایران که حکومت دیکتاتوری، سلطنتی، طاغوتی، فاسد و آن‌چنانی بود، به وسیله‌ی دو نفری انجام گرفت که آن‌ها را #بیگانگان بر سر کار آوردند و #مردم هیچ نقشی نداشتند.» بیانات در دیدار جمعی از روحانیون / ۱۳۷۷/۰۲/۰۲
توضیح تصویر: محمدرضا پهلوی در حال #بوسیدن دست ملکه الیزابت دوم
#خاطرات_سران_پهلوی
#انگلیس_خبیث
#شاه
https://telegram.me/didebane_enghelab
آیا امام خامنه ای با خاطرات هاشمی به رهبری رسید ؟

در جلسه انتخاب رهبری مجلس خبرگان چه گذشت؟

خاطرات هاشمی در انتخاب امام خامنه ای به رهبری چقدر نقش داشت؟

یکی از شبهاتی که توسط بعضی از افراد مغرضانه به آن دامن زده می شود این است که هاشمی با همین خاطراتش آقای خامنه‌ای را به رهبری رسانده و اما حالا چه شده که خاطراتش ...

🔦اما بررسی اقدامات هاشمی در جلسه انتخاب رهبری...

1 جلسه برای انتخاب رهبر جدید آغاز می شود، هاشمی علی رغم تاکید امام بر روی آقای خامنه‌ای, اوایل جلسه موضوع ((شورای رهبری ))را مطرح کرد (در طرحهای شورای رهبریِ پنج نفره، خود هاشمی هم از گزینه‌های اعضای شورای رهبری مطرح می شد). آنرا به رای گذاشت و رای نیاورد.
http://www.khabaronline.ir/detail/276404/
2 علیرغم اختلاف فاحش تعداد موافقان و مخالفان شورا
هاشمی رای گیری را سه بار تکرار کرد و باز رای
نیاورد.
http://www.mehrnews.com/news/2068765

3 هاشمی در طی رای گیری،حتی تلاش مذبوحانه‌ای برای به كرسي نشاندن حرفش کرد به این شکل که بجای اینکه بگوید موافقان شورای رهبری قیام کنند، از (((مخالفان )))خواست که قیام کنند تا بدین شکل آرای ممتنع را به جیب موافقان طرح شورایی که خودش هم جزوش بود بریزد ولی نشد .
http://www.mehrnews.com/news/2068765

4 بعد موضوع آیت الله گلپایگانی مطرح شد و بحث شد که باز هم موافقان بسیار ناچیز بود.

5 هاشمی همچنان موضوعات مختلف را طرح و نظر امام را کتمان می کند.
http://www.khabaronline.ir/detail/276404/

6 و بعد ازاینکه چندین نماینده خبرگان که اول کتبی خواسته بودند نظر امام هم گفته شود و هاشمی اعتنا نکرد، شروع کردند با صدای بلند اعلام کردند که امام خمینی خودش نظراتی داشته و باید مطرح شود
http://www.mehrnews.com/news/2068765


7 وقتی فضای جلسه به اجماع بر روی گزینه فردی قطعی شد و با نطقهای مختلف، فردیت آقای خامنه‌ای هم به اجماع نزدیک می شود.
و... هاشمی چاره ای جز تسلیم نمی‌بیند و آن نظرات و دستورات امام را نهایتا تعریف می کند!
-
http://didban.ir/fa/news-details/3484

🔦در همین رابطه دیدن فیلمهای ذیل خالی از لطف نیست
📺http://roshangari.ir/files/videos/org/5890/1393/11//1131090145732.mp4

📺http://hw3.asset.aparat.com/aparat-video/5690a1b1497445120751178072efc46f317734__73283.mp4

👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
♨️حال جالب است که گزارش صداسیما نتیجه‌ی آن همه مباحثه و استدلال که منجر به رسیدن به آقای خامنه‌ای شده است را خلاصه کرد در چند خاطره که هاشمی به (((زور مجبور))) به بیانش شده است و تقریبا تاثیر زیادی هم بر نتیجه نداشت چون فضای کلی مجلس دیگر به نتیجه واحد رسیده بود.

⚡️شاید با حسن ظن بگوییم که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سهواً تاریخ را تحریف‌شده و ناقص به آیندگان منتقل کرده و می‌بایست برای جلوگیری از سواستفاده بدخواهان نقل روایت انتخاب رهبر انقلاب بعد از امام را به صورت کامل به مردم نشان دهد تا اشتباه خود را جبران کند.
👆🏼👆🏼👆🏼👆🏼

🏁هاشمی در توجیه مخفی کاری اش میگوید خود آقای خامنه‌ای خواسته بود که موضوع کتمان شود.

⛔️اولا وقتی دستور مستقیم ولی فقیه را دارد استناد به نظر فرد دیگر بلا وجه است.

⛔️ثانیا نظر خود آقای خامنه‌ای یک مساله نفسی و اخلاقی بوده است که شخصا برای تربیت نفس چنین خواسته بود چه ربطی به تکلیف شرعی هاشمی و حکم مستقیم ولی فقیه دارد و از کی تا حالا وی مسوول مبارزه با نفس دیگران شده است؟!

⛔️ثالثا اینکه به اقرار خود هاشمی، امام خمینی از او خواسته بود در همان زمان حیات ایشان، آقای خامنه‌ای مطرح شوند و حتی از هاشمی و سیداحمد گله کردند که چرا چنین نمی کنید ولی هاشمی تا آخرین دقایق رای گیری خبرگان در بیان موضوع استنکاف کرد...
بعد از این همه سیاست‌بازی چندگانه برای راه یافتن در شورای رهبری، عجیب است که بعد از ۲۵ سال و قوام یافتن ولایت امام خامنه‌ای باز هم هاشمی دست از تلاش بر نداشته و هنوز شورایی شدن رهبری را دنبال می کند تا جایی که از چشم فقهای خبرگان افتاد تا جایی که صریح به هاشمی "نه" می‌گویند و حتی او را از ریاست خبرگان کنار گذاشتند.

🌀حالا شاید الان بشود حرف فایزه هاشمی را بهتر فهمید که می گفت: رهبری حق پدرم بود


📢این روزها که بعضی به تحریک هاشمی ادعای رهبری دارد و در شهرهای مختلف راه افتاده تا گزینه‌های همفکر خودش را برای مجلس خبرگان پیدا کرده و سازماندهی کند...
دوستان من انتخابات خبرگان رو جدی بگیرید .


#خبرگان_رهبری
#نقش_هاشمی #شورای_رهبری #خاطرات_امام
#هدفمند_انتخاب_کنیم
#فتنه۹۴_درراه_است
#سبزوبنفش_نداره_فتنه_ادامه_داره
@didebane_enghelab
@didebanenghelabbot
====================
وقتی حسن روحانی هاله نور دید
هودج (هاله) نوری که حسن روحانی را از فیض نماز جماعت دور کرد!

واقعه از این قرار بود که من در یک ماه محرمی، روز دوازدهم، موقع اذان صبح از خانه خارج شدم و برای نماز صبح به سمت مسجد پشت خندق [مسجد ولی عصر فعلی] رفتم. وارد حیاط مسجد شدم، و در کنار حوضی که در سمت چپ قرار داشت نشستم و مشغول گرفتن وضو شدم. پدرم داخل مسجد رفته بود و نماز جماعت صبح هم شروع شده بود. من همان‌طور که کنار حوض نشسته بودم و در حال وضو بودم، احساس کردم که حیاط یک‌مرتبه روشن شد، مثل این که نورافکنی به تابش درآمده باشد. در آن حال حس کردم نور از بالا می‌تابد. سرم را بلند کردم و یک شیء نورانی را که تقریباً مکعب مستطیل بود و حدود دو متر طول داشت و عرض و ارتفاع آن هم حدود یک متر بود، دیدم که از بالا به سمت داخل حیاطِ مسجد به آرامی در حال فرود آمدن است.
احساس می‌کردم افرادی در این هودج (هاله) نورانی نشسته‌اند ولی چیزی جز تلألؤ نور نمی‌دیدم. بعد دیدم که آن شیء نورانی در شمالِ شرقِ حیاطِ مسجد فرود آمد. آنگاه پس از چند دقیقه توقف، بلند شد و به حرکت درآمد. در هنگام برخاستن هودج(هاله)، علی‌رغم اینکه برای نماز صبح می‌خواستم داخل مسجد بروم، بی اختیار دنبال آن به راه افتادم و دیدم پس از عبور از تکیه پشت خندق به تکیه بعدی، یعنی تکیه «بیرون دژ» رفت و در وسط آن تکیه فرود آمد. فاصله این دو تکیه شاید حدود ۲۰۰ متر بود. پس از آن دوباره هودج (هاله نور) بلند شد و در #فضا به راه خود ادامه داد و من هم در کوچه آن را می‌دیدم. هودج به سمت شرق (سمت مشهد) حرکت کرد و بعد از چند دقیقه از نظرم غایب شد. در حالی که احساس عجیبی به من دست داده بود و از خود بی‌خود شده بودم، احساس یک شعف بی‌نظیر معنوی توأم با کمی ترس و وحشت داشتم. پس از این ماجرا به سمت مسجد بازگشتم. وقتی به مسجد رسیدم، نمازِ جماعتِ صبح تمام شده بود. همان وقت در ذهن کودکانه‌ام به نظرم آمد که ارواح مطهر معصومین و فرشتگان با این هودج(هاله نور) آمده‌اند و به این تکیه‌ها که محل عزاداری سالار شهیدان بود، سر زدند.
این ماجرا #خیال نبود؛ در #بیداری اتفاق افتاد و کاملاً آن را به #چشم دیدم. البته همان‌وقت داستان را برای پدرم تعریف کردم که چنین منظره‌ای را مشاهده کرده‌ام.
این حادثه یکی از حوادث به یادماندنی در تاریخ زندگی من است که با گذشت سال‌ها، هنوز ماهیت و ابعاد آن برای من روشن نشده است.

#حسن_روحانی
#خاطرات_دکتر_حسن_روحانی
انقلاب اسلامی (۱۳۴۱- ۱۳۵۷)
(چاپ اول، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار ۱۳۸۸)
جلد اول، صفحات ۴۸ و ۴۹.
#هودج_نور
#هاله_نور
@didebane_enghelab
اقتداری که از آن دم میزدند این بود؟

✳️ یک روز محمدرضا خیلی ناراحت بود. به من گفت: مادر جان! مرده‌شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده‌اند ویتنام.
آن‌موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی‌ها که از قدیم در ایران نظامی داشتند، هر وقت احتیاج پیدا می‌کردند از پایگاه‌های ایران و امکانات ایران با صلاحدید خود استفاده می‌کردند و حتی اگر احتیاج داشتند از هواپیماها و یدکی‌های ما استفاده می‌کردند برای پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام.
حالا بماند که چقدر سوخت مجانی می‌زدند و اصلاً کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی‌هایشان را از ایران می‌بردند.

#تاج‌الملوک_آیرملو
#خاطرات_ملکه_پهلوی
انتشارات به‌آفرین
صفحه ۳۸۷.

https://telegram.me/joinchat/A3m9KzvhhZZXaVy3Nwx7uA

#در_آینه_خاطرات
#خاطرات_مبارزاتی_علامه_مصباح

⭕️آیت الله #مصباح یزدی: ساواک وقتی امام را که دستگیر کرد،نامه ام به امام لو رفت/تشکر امام از نامه جامع و راهبری آیت الله #مصباح به ایشان/سلسله نشست #حکومت_اسلامی در انقلابی ترین مسجد تهران

↙️🔸هدف ما از راه‌اندازی این تشکیلات در داخل حوزه، این بود که روحانیت، #مرکزیتی‌ داشته باشد و علاوه بر فعالیت‌های سیاسی در‌ قم‌، کارهائی را هم در تهران انجام بدهیم؛ از جمله ادارۀ جلساتی که درتهران تشکیل شدند که بعدها به صورت « #هیئت_های_مؤتلفه» در آمدند، چند تن‌ از جمع‌ 11 نفره جامعه مدرسین‌، هفته‌ای‌ یک‌بار به تهران می‌رفتند و آن جلسات را اداره می‌کردند. یکی از اعضای فعال در ادارۀ آن جلسات، مرحوم آقای دکتر باهنر بود.

↙️🔹یکی از مکان‌های برگزاری جلسات، #مسجد_جلیلی بود که در‌ آن مقطع، امامت آن با جناب آقای مهدوی کنی بود. آنجا مسجد فعالی بود و نیروهای دانشگاهی هم در محافل آن شرکت می‌کردند و درواقع پاتوق آنها بود. کتابخانه‌ای و سالن سخنرانی‌ای داشت. #خود_من طی چندجلسه درباره #حکومت‌_و_اقسام آن و #جایگاه_حکومت_اسلامی، در آنجا سخنرانی داشتم.

↙️🔸در یکی از جلسات، یکی از افراد زندانی که تازه از زندان‌ آزاد شده بود، از طرف آقای منتظری پیغام آورده بود که « #هیئت_مدرسین‌» لو‌ رفته‌ و سخت در تعقیب شما هستند؛ بهتر است افراد فعال، #متواری شوند. از این‌رو مرحوم آقای مشکینی به طرف اردبیل و مشکین‌شهر که ‌‌زادگاهشان بود‌، رفتند. آقای هاشمی به رفسنجان رفتند و البته در آنجا هم جلسات سخنرانی داشتند. ما‌ هم مدتی‌ به ایشان ملحق شدیم. آقای خامنه‌ای هم که محل کارشان مشهد بود. بعد به تدریج معلوم‌ شد که ساواک به چه اطلاعاتی دست پیدا کرده و از سوی چه کسانی.

↙️🔸یکی از چیزهائی که باعث حساسیت‌ آنها نسبت‌ به شخص #بنده شد این بود که نوبت اولی که امام را دستگیر کردند، به منزل ایشان ریختند و اسناد و مدارک ایشان را بردند، در میان آنها #نامه‌ای را که بنده برای ایشان نوشته بودم، پیدا‌ کردند و خط آن‌را با خط اساس‌نامه تطبیق دادند و متوجه شدند که بنده هم با آن جمع ارتباط دارم. من در 6 صفحه کاغذ شطرنجی تحلیلی از اوضاع را برای امام نوشته و وضع آینده را پیش‌بینی کرده‌ بودم‌، ساواک تصور کرده بود نویسنده اساس‌نامه هم بنده هستم؛ البته سندی برای اثبات این قضیه نبود، جزتطبیق این کاغذها.

👈🏻حضرت امام خیلی از تحلیلی که بنده خدمتشان ارائه کرده‌ بودم‌، #خوششان آمده بود و آقای آشیخ حسن صانعی که آن زمان پیشکار امام بودند، از طـرف ایشان تشکرکردند. به هر‌ تقدیر‌ تطبیق این نامه‌ها باعث شد که ساواک نسبت به شخص بنده حساسیت خاصی پیدا‌ کند‌.
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w

#در_آینه_خاطرات
#خاطرات_مبارزاتی_علامه_مصباح

💢آیت الله #مصباح یزدی: ما جامعه مدرسین را جهت مبارزات سیاسی روحانیت تشکیل دادیم/جامعه مدرسین #حواریین_امام محسوب می شدند/جامعه مدرسین تنها تشکیلات سیاسی آن مقطع در حوزه شناخته می‌شد

↙️🔻اساس‌نامه‌ به امضای اعضا نرسیده بود، خط صورت‌جلسه‌‌ها به گونه‌ای بود که شاید الان خودم هم نتوانم‌ بخوانم‌! به هر حال با صلاحدید دوستان، متواری شدیم؛ مدتی نزد آقای هاشمی و مدتی هم در یزد بودیم‌ و در‌ همان ایام بود که ایشان را دستگیر کردند. خاطرم هست که تابستان بود و من در‌ یکی‌ از ییلاقات اطراف یزد بودم. دوستانی که در هیئت‌های مؤتلفه بودند، اصرار کردند که به تهران بیایم‌ و در‌ کن، خانه‌ای برای ما گرفتند و خانواده ما را هم از قم آوردند. خود من‌ از طریق اصفهان‌، از یزد به تهران آمدم. مدتی در کن متواری بودیم و کسی از جای ما اطلاعی نداشت.

↙️🔻به ‌هرحال‌ با‌ فعالیت‌هائی که به صورت تشکیلاتی انجام شد، کم‌کم این هیئت اسم «جامعه مدرسین» را‌ به خود‌ گرفت.البته‌ پس‌ از آن که اساس‌نامه لو رفت، کسانی که جزو هواداران و به اصطلاح اعضای غیررسمی بودند، جلساتشان‌ را‌ آرام و بااحتیاط ادامه دادند و آن‌ 11‌ نفر اول‌ به ترتیب‌ سابق نتوانستند دور هم جمع شوند،چون‌ شناخته‌ شده بودند؛ البته سعی می‌کردند ارتباط خود را به شکل بسیارسری و مخفی حفظ‌ کنند‌.

↙️🔻فعالان «جامعه مدرسین» عمدتا فضلای جوان حوزه بودند‌.جوان که عرض‌ می‌کنم‌ لزوما از نظرسنی نیست‌، بلکه منظورم آن است که درردیف اول علمای حوزه نبودند، بلکه جزو مدرسین محسوب می‌شدند و جامع‌ اینها‌، احساس وظیفه برای مشارکت در نهضت بود‌. بعضی‌ از آنها‌ از شاگردان‌ امام و بعضی‌ها از شاگردان مرحوم آقای گلپایگانی بودند، از جمله آقای ربانی شیرازی که بیشتر با آقای گلپایگانی ارتباط داشتند. بعضی‌ دیگرهم با سایر مراجع مرتبط بودند، اما همه در‌ این‌ هدف‌ مشارکت‌ داشتند که باید نهضت‌ را‌ به پیش برد. آن روزها اغلب اعلامیه‌هائی که منتشر می‌شدند، به امضای سه چهار نفر از مراجع بزرگ‌ بودند‌. جامعه مدرسین هم تشکیلات رسمی و سیاسی روحانیت بود و همه کسانی‌ که به نحوی در‌ زمینه‌ مبارزات‌ سیاسی فعالیت می‌کردند، با جامعه مدرسین در ارتباط بودند.

↙️🔻اعلامیه‌های زیادی به نام «جامعه مدرسین» منتشر می‌شدند و عمدتا لحن فرمایشات امام را داشتند و به این ترتیب، کم‌کم جامعه مدرسین در همه شهرستان‌ها به عنوان مرکزسیاسی حوزه شناخته شد و در همه‌جا اعتبار پیدا کرد؛ مخصوصا هنگامی که امام آزاد شدند و به قم آمدند، جامعه بیشترین نقش را در استقبال و برگزاری جشن‌ها و حضور در‌ اطراف‌ امام را به عهده داشت، در واقع اعضای آن، #حواریین_امام محسوب می‌شدند.

↙️🔻 این تشکیلات، تنها تشکیلات سیاسی آن مقطع در حوزه شناخته می‌شد و طبعا در میان مردم و علاقمندان به انقلاب، جایگاه‌ ممتازی‌ داشت؛ به ویژه در دورانی که امام نبودند، چشم مردم به جامعه مدرسین بود. آنها افکار و نظرات امام را از طریق جامعه مدرسین کسب می‌کردند واگر‌ ضرورت‌ اعتصابی و حرکتی از سوی جامعه مدرسین‌ اعلام می‌شد، بی‌درنگ پیروی می‌کردند. البته در بین اعضای جامعه مدرسین هم گرایشات و سلیقه‌های مختلفی وجود داشت، ولی همگی درجهت این حرکت سیاسی، متفق بودند.
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w
💠 دستفروشی با عرقچین سبز / #خاطرات_سید_ابراهیم_رییسی / بخش اول

🔹دوره طلبگی به عادت قدیمی، تابستانها یا ماه رمضان كه به مشهد بر می گشتم، سراغ كاری می رفتم، عرقچین سبز به سر می گذاشتم و پول كتابهایی كه لازم داشتم را با دستفروشی یا کارهای دیگر به دست می آوردم. یادم هست که دیر به دیر می توانستیم برنج بخوریم آن هم برنج شکسته. گوشت هم کم گیرمان می آمد. وقتی کاری انجام می دادم و حقالزحمه خوبی می گرفتم کمی گوشت می خریدم و با خوشحالی به خانه می بُردم. آن روزها زندگی كردن با 5 تومان شهریه ای كه می گرفتم برای من، مادر و خواهرم خیلی سخت بود.

http://t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w
والیبال را خیلی دوست داشتم!

«ما وقتی بچه بودیم... بازی هم میکردیم. منتها در کوچه بازی میکردیم؛ چون در خانه جای بازی نداشتیم و بازیهای آن وقت بچه‌ها فرق میکرد. یک مقدار هم بازیهای ورزشی بود؛ مثل والیبال و فوتبال و اینها که بازی میکردیم. من آن موقع در کوچه، با بچه‌ها والیبال بازی میکردم؛ خیلی هم والیبال را دوست میداشتم. الان هم اگر گاهی بخواهیم ورزش دست‌جمعی بکنیم - البته با بچه‌های خودم - به والیبال رو می‌آوریم که ورزش خیلی خوبی است.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴

http://l1l.ir/2qka
🔳 #خاطرات_رهبری

🗓 بیست و ششم مهر روز تربیت‌ بدنی و ورزش

t.me/joinchat/AAAAADvhhZbs-NiGqptEpQ
📚 کتاب #خاطرات_سفیر؛ کتابی که رهبر انقلاب توصیه‌ کردند خانم‌ها بخوانند
📝نوشته‌ی سرکار خانم نیلوفر شادمهری

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ