خانواده محترم احمدی صوفیوند
درگذشت مرحوم محمود احمدی صوفیوند را به شما تسلیت گفته و از خداوند متعال برای شما صبرو شکیبایی خواستاریم.
از طرف احمد احمدی و محسن احمدی سرتخت
درگذشت مرحوم محمود احمدی صوفیوند را به شما تسلیت گفته و از خداوند متعال برای شما صبرو شکیبایی خواستاریم.
از طرف احمد احمدی و محسن احمدی سرتخت
⭕️ اطلاعیه
کسانی که برای کارت ایثارگری سنندج ثبت نام کرده اند تا تاریخ 99/4/31 کارتشان آمده. جهت اطلاعات بیشتر با آقای ایرج عزیزی کامیاران تماس بگیرید.
کسانی که برای کارت ایثارگری سنندج ثبت نام کرده اند تا تاریخ 99/4/31 کارتشان آمده. جهت اطلاعات بیشتر با آقای ایرج عزیزی کامیاران تماس بگیرید.
انا لله و انا الیه راجعون
«و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید» درگذشت مرحوم ( محمود احمدی صوفیوند) را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم .
از طرف استاد غلام سلیمی و پسران
«و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید» درگذشت مرحوم ( محمود احمدی صوفیوند) را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم .
از طرف استاد غلام سلیمی و پسران
خانواده محترم احمدی صوفیوند
درگذشت مرحوم مشهدی محمود احمدی صوفیوند را به شما و خاندان احمدی تسلیت میگوییم واز خداوند متعال برای شما صبر وشکیبایی و برای آن مرحوم رحمت الهی خواستاریم مار ا در غم خود شریک بدانید
از طرف مشهدی داود سلیمی پسران
درگذشت مرحوم مشهدی محمود احمدی صوفیوند را به شما و خاندان احمدی تسلیت میگوییم واز خداوند متعال برای شما صبر وشکیبایی و برای آن مرحوم رحمت الهی خواستاریم مار ا در غم خود شریک بدانید
از طرف مشهدی داود سلیمی پسران
درگذشت پدرتان چنان سنگین و جانسوز است
که به دشواری به باور مینشیند
ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار
چارهای جز تسلیم و رضا نیست
این ماتم جانگداز را
به خانواده محترم تان صمیمانه تسلیت عرض نموده
و برای آنان صبر و اجر و برای آن عزیز سفر کرده
علو درجات طلب می کنم
ازطرف سیف اله احمدی از کرمانشاه
که به دشواری به باور مینشیند
ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار
چارهای جز تسلیم و رضا نیست
این ماتم جانگداز را
به خانواده محترم تان صمیمانه تسلیت عرض نموده
و برای آنان صبر و اجر و برای آن عزیز سفر کرده
علو درجات طلب می کنم
ازطرف سیف اله احمدی از کرمانشاه
درگذشت مرحوم محمود احمدی صوفیوند رابه خانواده ی محترم آن مرحوم تسلیت عرض میکنم وبرای بازماندگان صبرجمیل از خداوند مسئلت میکنم
حسین سلیمی از کامیاران
حسین سلیمی از کامیاران
خانواده محترم احمدی صوفیوند
درگذشت مرحوم محمود احمدی صوفیوند فقدان بزرگیست ، از خداوند متعال برای خانواده ایشان صبروشکیبایی و برای آن عزیزسفر کرده علو درجات را خواستارم، مارا درغم خود شریک بدانید .
از طرف عابدین احمدی صوفیوند و خانواده
درگذشت مرحوم محمود احمدی صوفیوند فقدان بزرگیست ، از خداوند متعال برای خانواده ایشان صبروشکیبایی و برای آن عزیزسفر کرده علو درجات را خواستارم، مارا درغم خود شریک بدانید .
از طرف عابدین احمدی صوفیوند و خانواده
⚫خانوادههای محترم
احمدیصوفیوند و احمدی
⚫درگذشت مرحوم
محمود احمدی صوفیوند
را به شما و دختران داغدیدهاش تسلیت عرض مینماییم واز خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای خانوادهاش صبر جمیل خواهانیم.
ازطرف:
مشهدی میرزاعلی چنانی و پسران
کاشان
احمدیصوفیوند و احمدی
⚫درگذشت مرحوم
محمود احمدی صوفیوند
را به شما و دختران داغدیدهاش تسلیت عرض مینماییم واز خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای خانوادهاش صبر جمیل خواهانیم.
ازطرف:
مشهدی میرزاعلی چنانی و پسران
کاشان
Forwarded from 🍏کانال 🍎 سـرتخت🍏 (A Y)
خانواده محترم احمدی صوفیوند
درگذشت مرحوم مشهدی محمود احمدی صوفیوند را به شما و خاندان احمدی تسلیت میگوییم واز خداوند متعال برای شما صبر وشکیبایی و برای آن مرحوم رحمت الهی خواستاریم مار ا در غم خود شریک بدانید
از طرف مشهدی داود سلیمی پسران
درگذشت مرحوم مشهدی محمود احمدی صوفیوند را به شما و خاندان احمدی تسلیت میگوییم واز خداوند متعال برای شما صبر وشکیبایی و برای آن مرحوم رحمت الهی خواستاریم مار ا در غم خود شریک بدانید
از طرف مشهدی داود سلیمی پسران
خانواده محترم احمدی صوفیونددرگذشت مرحوم مشهدی محموداحمدی صوفیوندرابه شماوخانواده احمدی تسلیت میگوییم وازخداوندمتعال برای شماصبروشکیبایی وبرای آن مرحوم رحمت الهی خواستاریم مارادرغم خودشریک بدانید .
ازطرف امامعلی سلیمی وخانواده از کاشان
ازطرف امامعلی سلیمی وخانواده از کاشان
خانواده محترم احمدی صوفیوند
درگذشت مرحوم مشهدی محمود احمدی صوفیوند را به شما و خاندان احمدی تسلیت میگوییم واز خداوند متعال برای شما صبر وشکیبایی و برای آن مرحوم رحمت الهی خواستاریم مار ا در غم خود شریک بدانید
از طرف خانواده:جلال مرادی کرمانشاه
درگذشت مرحوم مشهدی محمود احمدی صوفیوند را به شما و خاندان احمدی تسلیت میگوییم واز خداوند متعال برای شما صبر وشکیبایی و برای آن مرحوم رحمت الهی خواستاریم مار ا در غم خود شریک بدانید
از طرف خانواده:جلال مرادی کرمانشاه
🌸⭕️🌸 اطلاعیه
🌸 بزودی اسامی دانش آموزان برتر سال تحصیلی 98_99 جهت دریافت جایزه نقدی به شرکت ترکیب سازه اعلام خواهد شد. با تشکر از دانش آموزانی که برای کانال سرتخت کارنامه خود را ارسال کردند.
@dowrehamysartakh
🌸 بزودی اسامی دانش آموزان برتر سال تحصیلی 98_99 جهت دریافت جایزه نقدی به شرکت ترکیب سازه اعلام خواهد شد. با تشکر از دانش آموزانی که برای کانال سرتخت کارنامه خود را ارسال کردند.
@dowrehamysartakh
این یک روایت واقعی است.
بعد از 60 سال زحمت، تو این دنیا 4 دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان
با همسرم تنها زندگی میکنم و 4 فرزندم، زندگی تشکیل داده اند. دو تا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه ی شیرین زبان...
یکی از مغازه ها را خودم میچرخانم و بقیه را اجاره داده ام .
اوایل شروع کرونا، همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم، چون با مشتری های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم .
همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه ی بچه ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود.
من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیروقت رسیدم خونه. دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و...
پرسیدم چی شده، مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟
گفت: بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف میکنم.
بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمیکنه میره درِ مغازه با این همه آدم سروکار داره می ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما ببینیم راضیش میکنیم نره مغازه، اما همشون به بهانه های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی تونیم بیایم.
گفتم اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتند.
گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن.
راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و...
به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه ها رفتیم کیش. بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم. ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت:
تو به فکر مادربزرگ زنت هستی، نمی پرسی بابات کجاست و حالش چطوره ؟
پسره گفت چطور مگه ؟
همسرم گفت:
راستش بابات گرونا گرفته الآن چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست.
پسره مثلاً ناراحت شد و گفت: نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم، باید چکار کنیم ؟
همسرم گفت: هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش میکنند و مراسم هم که ممنوعه و...
منم کلی خندیم. و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری گفتی بهشون، ببینیم چه کار میکنند.!
حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم. البته تو این مدت بچه ها باز هم زنگ میزدند و احوال منو از مادرشون میپرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت؛ که من فوت کردم و مشغول کارهای قانونیش برا دفن هست.
آخرین باری که بچه ها به مادرشون زنگ زدند، همه می گفتند:
احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟!
ایشون هم گفت:
نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم!
بهمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت:
نترسید، آزمایش دادم و خوشبختانه من نگرفتم، اومدن خونه رو ضدعفونی هم کردن و...
گفتن پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم.
وقتی بچه ها اومدن، پس از کمی ابراز ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و...
یکی از عروسا گفت:
خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه ها که جوونن نیومدن که بگیرن.
یکی از دامادا گفت:
خدا رحمتش کنه، حمیدجان دیر وقته، اون برگه ها را نشون مامان بدید...!
یکی از دخترا ناراحت شد و گفت:
حالا چه وقت این کارهاست و...
هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه ها را توافق و تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی هم بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سند ها را میگرفتند...!!!
همسرم گفت؛ حداقل بذارید کفن خدابیامرز خشک بشه و...
تو همین لحظه از اتاق اومدم بیرون و خدمت همه شون رسیدم...
وقتی دیدم به جای 4 تا فرزند، «چهارتا ویروس کرونای پفیوز» بزرگ کردم، همونجا تصمیم گرفتم مغازه ها و آپارتمانم را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره...
✍️ امیرستار نصیریانی، (نیکوکاری که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی کازرون، اهدا کرد)
@dowrehamysartakht
بعد از 60 سال زحمت، تو این دنیا 4 دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان
با همسرم تنها زندگی میکنم و 4 فرزندم، زندگی تشکیل داده اند. دو تا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه ی شیرین زبان...
یکی از مغازه ها را خودم میچرخانم و بقیه را اجاره داده ام .
اوایل شروع کرونا، همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم، چون با مشتری های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم .
همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه ی بچه ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود.
من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیروقت رسیدم خونه. دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و...
پرسیدم چی شده، مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟
گفت: بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف میکنم.
بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمیکنه میره درِ مغازه با این همه آدم سروکار داره می ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما ببینیم راضیش میکنیم نره مغازه، اما همشون به بهانه های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی تونیم بیایم.
گفتم اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتند.
گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن.
راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و...
به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه ها رفتیم کیش. بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم. ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت:
تو به فکر مادربزرگ زنت هستی، نمی پرسی بابات کجاست و حالش چطوره ؟
پسره گفت چطور مگه ؟
همسرم گفت:
راستش بابات گرونا گرفته الآن چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست.
پسره مثلاً ناراحت شد و گفت: نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم، باید چکار کنیم ؟
همسرم گفت: هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش میکنند و مراسم هم که ممنوعه و...
منم کلی خندیم. و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری گفتی بهشون، ببینیم چه کار میکنند.!
حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم. البته تو این مدت بچه ها باز هم زنگ میزدند و احوال منو از مادرشون میپرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت؛ که من فوت کردم و مشغول کارهای قانونیش برا دفن هست.
آخرین باری که بچه ها به مادرشون زنگ زدند، همه می گفتند:
احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟!
ایشون هم گفت:
نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم!
بهمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت:
نترسید، آزمایش دادم و خوشبختانه من نگرفتم، اومدن خونه رو ضدعفونی هم کردن و...
گفتن پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم.
وقتی بچه ها اومدن، پس از کمی ابراز ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و...
یکی از عروسا گفت:
خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه ها که جوونن نیومدن که بگیرن.
یکی از دامادا گفت:
خدا رحمتش کنه، حمیدجان دیر وقته، اون برگه ها را نشون مامان بدید...!
یکی از دخترا ناراحت شد و گفت:
حالا چه وقت این کارهاست و...
هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه ها را توافق و تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی هم بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سند ها را میگرفتند...!!!
همسرم گفت؛ حداقل بذارید کفن خدابیامرز خشک بشه و...
تو همین لحظه از اتاق اومدم بیرون و خدمت همه شون رسیدم...
وقتی دیدم به جای 4 تا فرزند، «چهارتا ویروس کرونای پفیوز» بزرگ کردم، همونجا تصمیم گرفتم مغازه ها و آپارتمانم را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره...
✍️ امیرستار نصیریانی، (نیکوکاری که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی کازرون، اهدا کرد)
@dowrehamysartakht
⭕️ اطلاعیه
قابل توجه مردم روستاهای سرتخت، سنگ سفید و سربرزه
🔴 کسانیکه که دفترچه بیمه روستایی آنها اعتبارش به اتمام رسیده حتماً جهت اعتبار سنجی به دفاتر پیشخوان دولتی مراجعه کنند. چون تا اعتبار سنجی نشوند دفترچه آنها فوری تعویض نخواهد شد.
@dowrehamysartakht
قابل توجه مردم روستاهای سرتخت، سنگ سفید و سربرزه
🔴 کسانیکه که دفترچه بیمه روستایی آنها اعتبارش به اتمام رسیده حتماً جهت اعتبار سنجی به دفاتر پیشخوان دولتی مراجعه کنند. چون تا اعتبار سنجی نشوند دفترچه آنها فوری تعویض نخواهد شد.
@dowrehamysartakht
قالیشویی صنعتی باران
مجهز به دستگاه های اتوماتیک و پنوماتیک
❤رضایت شما سر لوحه کار ماست❤
📣شستشوی انواع فرشهای ماشینی،دستباف،موکت،قالیچه،پشتی و...
📣استفاده از شامپو نانو
📣شستشو با دستگاه auto wash
📣حمل رایگان
❤در خدمت همشهریان عزیز❤
09358532303
09187151166
08735531532
پیرمحمدی
@dowrehamysartakht
مجهز به دستگاه های اتوماتیک و پنوماتیک
❤رضایت شما سر لوحه کار ماست❤
📣شستشوی انواع فرشهای ماشینی،دستباف،موکت،قالیچه،پشتی و...
📣استفاده از شامپو نانو
📣شستشو با دستگاه auto wash
📣حمل رایگان
❤در خدمت همشهریان عزیز❤
09358532303
09187151166
08735531532
پیرمحمدی
@dowrehamysartakht
🔸 روسیه: واکسن کرونا در اختیار مردم سراسر جهان قرار می گیرد
میخائیل موراشکو، وزیر بهداشت روسیه:
▫️واکسن جدید کووید-۱۹ روسی با نام «اسپوتنیک۷» در اختیار مردم سراسر جهان قرار خواهد گرفت.
▫️در یکماه گذشته بیش از ۴۰ هزار نفر در روسیه از واکسن جدید استفاده کردهاند و تا کنون هیچ موردی از حساسیت و عوارض منفی در بین این افراد مشاهده نشده، و ایمنی بلندمدت واکسن به اثبات رسیده است./صداوسیما
@dowrehamysartakht
میخائیل موراشکو، وزیر بهداشت روسیه:
▫️واکسن جدید کووید-۱۹ روسی با نام «اسپوتنیک۷» در اختیار مردم سراسر جهان قرار خواهد گرفت.
▫️در یکماه گذشته بیش از ۴۰ هزار نفر در روسیه از واکسن جدید استفاده کردهاند و تا کنون هیچ موردی از حساسیت و عوارض منفی در بین این افراد مشاهده نشده، و ایمنی بلندمدت واکسن به اثبات رسیده است./صداوسیما
@dowrehamysartakht