بیانیه اتحاد بازنشستگان بهمناسبت ۱۱ اردیبهشت ( ۱ می)، روز جهانی کارگر و ۱۲ اردیبهشت، روز ملی معلم
🖌در تاریخ معاصر ایران، معلمان و کارگران هر دو در زمره پیشگامان مبارزه برای عدالت اجتماعی، حقوق صنفی و آزادیهای سیاسی بودهاند.
روز جهانی کارگر ریشه در مبارزات تاریخی کارگران آمریکا، بهویژه اعتصاب بزرگ اول ماه می۱۸۸۶ در شیکاگو دارد، جایی که هزاران کارگر برای تحقق خواسته ۸ساعت کار در روز، به خیابان آمدند. تجمع مسالمتآمیز آنان، پس از پرتاب یک بمب و درگیری خونین با پلیس، به کشتار و سپس بازداشت و اعدام چندتن از رهبران کارگری انجامید. پس از اثبات بیگناهی آنان، این واقعه تکاندهنده به الهامی جهانی بدل شد و در سال ۱۸۸۹، اول ماه می را بهعنوان روز جهانی کارگر برگزیدند؛ روزی که از همان سالها وارد فضای سیاسی ایران شد و نخستین بار در دهه ۱۳۰۰خورشیدی گرامی داشته شد، هرچند همواره زیر سایه محدودیت و سرکوب قرارداشت.
جنبش کارگری ایران، ریشه در اواخر دوره قاجار دارد و با شکلگیری نخستین اتحادیههای کارگری و سپس اعتصابهای گسترده در دوره پهلوی اول و دوم، بهویژه در صنعت نفت، به یک نیروی مؤثر سیاسی و اجتماعی بدل شد؛ اوج این مبارزات را میتوان در اعتصابهای هماهنگ و گسترده کارگران نفت در سال۱۳۵۷ دید که نقشی تعیینکننده در تضعیف رژیم پهلوی ایفاکرد.
جنبش معلمان نیز بهصورت سازمانیافته در باشگاه مهرگان که یک نهاد صنفی-فرهنگی بود در اواخر دهه ۱۳۳۰ و اوایل ۱۳۴۰ به عنوان مرکزی برای پیگیری مطالبات معلمان شکل گرفت که علیه شرایط نامناسب آموزشی و معیشتی، وارد عرصهیمطالبهگری شد. این روز نیز پیشینهای اعتراضی دارد و به واقعه ۱۲اردیبهشت ۱۳۴۰ بازمیگردد، زمانی که دکتر ابوالحسن خانعلی، معلم جوانی که در تجمع صنفی معلمان برای بهبود وضعیت معیشتی و آموزشی شرکت کرده بود، به ضرب گلولهی مأموران امنیتی در میدان بهارستان کشته شد. پس از آن، این روز به عنوان نماد مقاومت معلمان در برابر بیعدالتی به رسمیت شناخته شد. در اواسط دهه ۵۰ کانون مستقل معلمان شکل گرفت اما در سال ۶۰ با خشونت تعطیل شد. پس از آن کانون صنفی معلمان در دههی ۸۰ پا گرفت و تا امروز در اکثر شهرها به فعالیت ارزشمند خود ادامه میدهد.
هر دو مناسبت، در بستر خود، بازتابی از تاریخ پر فرازونشیب مبارزهی زحمتکشان برای دستیابی به حقوق انسانی، منزلت شغلی و آزادیهای اساسیاند.
پس از انقلاب، هر دو قشر در مواجهه با فشارهای امنیتی و سیاستهای نولیبرالی و خصوصیسازی، بار دیگر به میدان آمدند؛ کارگران با اعتصابهای متعدد در صنایع بزرگ، نظیر هفتتپه و فولاد و... و معلمان با تجمعات سراسری، تحصنها و حرکتهای اعتراضی برای حقوق عادلانه، آموزش رایگان و علیه خصوصی سازی آموزش و حق تشکلیابی، نشان دادند که همچنان صدای پررنج اما پرصلابت انسان هستند.این دو قشر، در ظاهر جدا از هم کنش داشتهاند، اما در بطن تاریخ، همواره حاملان نوعی آگاهی طبقاتی بودهاند که میتواند بنیان پیوندهای عمیقتر در مسیر تحقق عدالت و دموکراسی در ایران باشد.
روز معلم و کارگر مناسبتهایی برای تجلیل نیستند، زیرا ستمهای ساختاری، تجلیل را بیمعنا و پوچ میکند. کارگر و معلم در نظامی که سود و انباشت را بر شان انسانی مقدم میدارد، در زنجیرهایی مشابه اسیرند. کارگر، نیروی بازویش را، و معلم، نیروی ذهنیاش را در بازاری میفروشد که در آن انسان برای بقا بهکار گرفته میشود. معلم، برخلاف تصویر رمانتیک و مقدسوار که قدرت از او میسازد، اذهان را پرورش میدهد و اغلب در سکوت، قربانی سیاستهایی میشود که از آگاهی میترسند و آموزش را به کالایی بیروح تقلیل میدهند. او نیز، همچون کارگر، در سلسله مراتبی نابرابر، ناگزیر است به فروش وقت، اندیشه و احساس خود، و تحمل نظارتهای فرساینده و تحقیرآمیز و حقوقهایی ناچیز تن دهد؛ اگر کارگر جسم خویش را در معادن و کارخانهها فرسوده میسازد، معلم نیز روان خویش را در کلاسها، بخشنامهها، فشارها و بیاعتناییها تحلیل میبرد، و هر دو، در نهایت، قربانی فرآیندهایی هستند که ثروت و قدرت را از انسانهای زحمتکش تغذیه میکنند. گرامیداشت این روزها، اگر بهراستی برخاسته از آگاهی و عدالت باشد، باید ازسطح تجلیلهای نمادین فراتر رود و به پرسشی ریشهای بدل گردد:
چگونه میتوان نظمی را تاب آورد که شریفترین تلاشها؛یعنی تولید اندیشه و تولید نان را چنین بیارزش و بیپناه ساخته است؟
بیشمار معلمان و کارگرانی که حتا در بازنشستگی در زندان هستند و سپس اخراج میشوند.
تا زمانی که معلم و کارگر، این دو ستون بنیادین جامعه،همچنان نه تصمیمگیرنده، نه قانونگذار و نه بهرهمند هستند،از عدالت و آزادی نشانی نیست وهر آغازی برای رهایی،از همینجا؛ یعنی از فهم مشترک دردها و پیوند مبارزاتی این دو قشر آغاز خواهدشد.
اتحاد بازنشستگان
🖌در تاریخ معاصر ایران، معلمان و کارگران هر دو در زمره پیشگامان مبارزه برای عدالت اجتماعی، حقوق صنفی و آزادیهای سیاسی بودهاند.
روز جهانی کارگر ریشه در مبارزات تاریخی کارگران آمریکا، بهویژه اعتصاب بزرگ اول ماه می۱۸۸۶ در شیکاگو دارد، جایی که هزاران کارگر برای تحقق خواسته ۸ساعت کار در روز، به خیابان آمدند. تجمع مسالمتآمیز آنان، پس از پرتاب یک بمب و درگیری خونین با پلیس، به کشتار و سپس بازداشت و اعدام چندتن از رهبران کارگری انجامید. پس از اثبات بیگناهی آنان، این واقعه تکاندهنده به الهامی جهانی بدل شد و در سال ۱۸۸۹، اول ماه می را بهعنوان روز جهانی کارگر برگزیدند؛ روزی که از همان سالها وارد فضای سیاسی ایران شد و نخستین بار در دهه ۱۳۰۰خورشیدی گرامی داشته شد، هرچند همواره زیر سایه محدودیت و سرکوب قرارداشت.
جنبش کارگری ایران، ریشه در اواخر دوره قاجار دارد و با شکلگیری نخستین اتحادیههای کارگری و سپس اعتصابهای گسترده در دوره پهلوی اول و دوم، بهویژه در صنعت نفت، به یک نیروی مؤثر سیاسی و اجتماعی بدل شد؛ اوج این مبارزات را میتوان در اعتصابهای هماهنگ و گسترده کارگران نفت در سال۱۳۵۷ دید که نقشی تعیینکننده در تضعیف رژیم پهلوی ایفاکرد.
جنبش معلمان نیز بهصورت سازمانیافته در باشگاه مهرگان که یک نهاد صنفی-فرهنگی بود در اواخر دهه ۱۳۳۰ و اوایل ۱۳۴۰ به عنوان مرکزی برای پیگیری مطالبات معلمان شکل گرفت که علیه شرایط نامناسب آموزشی و معیشتی، وارد عرصهیمطالبهگری شد. این روز نیز پیشینهای اعتراضی دارد و به واقعه ۱۲اردیبهشت ۱۳۴۰ بازمیگردد، زمانی که دکتر ابوالحسن خانعلی، معلم جوانی که در تجمع صنفی معلمان برای بهبود وضعیت معیشتی و آموزشی شرکت کرده بود، به ضرب گلولهی مأموران امنیتی در میدان بهارستان کشته شد. پس از آن، این روز به عنوان نماد مقاومت معلمان در برابر بیعدالتی به رسمیت شناخته شد. در اواسط دهه ۵۰ کانون مستقل معلمان شکل گرفت اما در سال ۶۰ با خشونت تعطیل شد. پس از آن کانون صنفی معلمان در دههی ۸۰ پا گرفت و تا امروز در اکثر شهرها به فعالیت ارزشمند خود ادامه میدهد.
هر دو مناسبت، در بستر خود، بازتابی از تاریخ پر فرازونشیب مبارزهی زحمتکشان برای دستیابی به حقوق انسانی، منزلت شغلی و آزادیهای اساسیاند.
پس از انقلاب، هر دو قشر در مواجهه با فشارهای امنیتی و سیاستهای نولیبرالی و خصوصیسازی، بار دیگر به میدان آمدند؛ کارگران با اعتصابهای متعدد در صنایع بزرگ، نظیر هفتتپه و فولاد و... و معلمان با تجمعات سراسری، تحصنها و حرکتهای اعتراضی برای حقوق عادلانه، آموزش رایگان و علیه خصوصی سازی آموزش و حق تشکلیابی، نشان دادند که همچنان صدای پررنج اما پرصلابت انسان هستند.این دو قشر، در ظاهر جدا از هم کنش داشتهاند، اما در بطن تاریخ، همواره حاملان نوعی آگاهی طبقاتی بودهاند که میتواند بنیان پیوندهای عمیقتر در مسیر تحقق عدالت و دموکراسی در ایران باشد.
روز معلم و کارگر مناسبتهایی برای تجلیل نیستند، زیرا ستمهای ساختاری، تجلیل را بیمعنا و پوچ میکند. کارگر و معلم در نظامی که سود و انباشت را بر شان انسانی مقدم میدارد، در زنجیرهایی مشابه اسیرند. کارگر، نیروی بازویش را، و معلم، نیروی ذهنیاش را در بازاری میفروشد که در آن انسان برای بقا بهکار گرفته میشود. معلم، برخلاف تصویر رمانتیک و مقدسوار که قدرت از او میسازد، اذهان را پرورش میدهد و اغلب در سکوت، قربانی سیاستهایی میشود که از آگاهی میترسند و آموزش را به کالایی بیروح تقلیل میدهند. او نیز، همچون کارگر، در سلسله مراتبی نابرابر، ناگزیر است به فروش وقت، اندیشه و احساس خود، و تحمل نظارتهای فرساینده و تحقیرآمیز و حقوقهایی ناچیز تن دهد؛ اگر کارگر جسم خویش را در معادن و کارخانهها فرسوده میسازد، معلم نیز روان خویش را در کلاسها، بخشنامهها، فشارها و بیاعتناییها تحلیل میبرد، و هر دو، در نهایت، قربانی فرآیندهایی هستند که ثروت و قدرت را از انسانهای زحمتکش تغذیه میکنند. گرامیداشت این روزها، اگر بهراستی برخاسته از آگاهی و عدالت باشد، باید ازسطح تجلیلهای نمادین فراتر رود و به پرسشی ریشهای بدل گردد:
چگونه میتوان نظمی را تاب آورد که شریفترین تلاشها؛یعنی تولید اندیشه و تولید نان را چنین بیارزش و بیپناه ساخته است؟
بیشمار معلمان و کارگرانی که حتا در بازنشستگی در زندان هستند و سپس اخراج میشوند.
تا زمانی که معلم و کارگر، این دو ستون بنیادین جامعه،همچنان نه تصمیمگیرنده، نه قانونگذار و نه بهرهمند هستند،از عدالت و آزادی نشانی نیست وهر آغازی برای رهایی،از همینجا؛ یعنی از فهم مشترک دردها و پیوند مبارزاتی این دو قشر آغاز خواهدشد.
اتحاد بازنشستگان
_بیانیۀ_مشترک_تشکل_های_ مستقل_به_مناسبت_روز_جهانی _کارگر
🔰اول ماه مه روز تجلی همبستگی و هویت مستقل کارگران
روز جهانی کارگر روز نماد همبستگی و بر افراشتن پرچم مبارزۀ مستقل طبقه کارگر علیه نظام سرمایه داری است. از آن زمان که کسب سود بر اساس استثمار کارگر و تبدیل نیروی کار به کالا در بازار، مبنای زندگی اجتماعی قرار گرفت، نظام سرمایه داری بر سرنوشت جامعه مسلط شد. نظام سرمایه داری برای تحمیل سلطه بر اکثریت جامعه و حفظ شرایط نابرابر و لرزان مناسبات استثماری و تداوم و تشدید بهره کشی از طبقه کارگر، حاصل کار کارگران را در تصاحب کامل و تملک خویش قرار داد، و دستگاه نظامی، اداری و قضائی و نهادهای فرهنگی کشور که ضمائم دولت های سرمایه داری هستند را به زیان کار و در خدمت سرمایه در آورد و آنها را تقویت نمود. از اینرو جامعه را هرچه بیشتر و آشکارتر به دو قطب متضاد تبدیل کرد: یک قطب که متشکل از اقلیت صاحب سرمایه و وسایل تولید است و قطب دیگر که چیزی ندارد و برای زنده ماندن مجبور به فروش نیروی کار به صاحبان سرمایه است.
گرایش نظام سرمایه داری که مبتنی بربردگی مزدی مولدان فاقد وسایل تولید است، افزایش استثمار و بنابراین طولانی کردن هرچه بیشتر زمان کار روزانۀ این مولدان یعنی کارگران است. بر این اساس، سرمایه داران در سده های هیجدهم، نوزدهم میلادی وحتی بخشی از سدۀ بیستم تا ۱۶ ساعت کار در روز در ازای لقمه ای نان برای رفع گرسنگی به کارگران تحمیل می کردند. روشن بود که کارگران چاره ای جز مبارزه با این ستم و استثمار به منظور رهائی از وضعیتی که نظام سرمایه داری بر آنان تحمیل می کند، ندارند. کارگران از شرایط زندگی خود دریافتند که هرچه بر ارزش آفرینی نیروی کارشان افزوده می شود، میزان بهره کشی از آنان توسط سرمایه داران بیشتر می گردد و جسم و جانشان به شکل کامل تری به خدمت تولیدی در می آید که متعلق به آنان نیست و هر روز و هر ساعت ثروتی ایجاد می کنند که محصولی جز فقر برای کارگران ندارد.
مبارزه برای کاهش ساعات کار روزانه یکی از عرصه های بزرگ و همیشگی نبرد کارگران با سرمایه داران و دولت سرمایه داری بوده و هست. اول ماه مه سال ۱٨٨٦ یعنی ۱۳۹ سال پیش، کارگران شیکاگو نخستین کسانی بودند که متحدانه و به صورت متشکل علیه این مناسبات غیر انسانی و استثمار گرانه به پا خاستند و مبارزه ای بزرگ برای کاهش ساعات کار روزانۀ کارگران و برقراری ۸ ساعت کار در روز را سازمان دادند. کارگران معترض آمریکا در آن زمان بدون واهمه از برج و باروی سرمایه داری و پلیس مسلح و دستگاه قضائی آن، جسورانه مبارزه کردند. این حماسه سازی به رغم کشتار و سرکوب شدید، روند جدیدی در مبارزه طبقاتی میان کارگران و سرمایه داری را آغاز کرد که پژواک بانگ رسا و پیام آن نه تنها در آمریکا بلکه بسرعت در سراسر جهان طنین انداز شد. از آن پس، اول ماه مه هر سال روز جهانی کارگر، روز همبستگی و مبارزه طبقاتی کارگران نام گرفت و به همین مناسبت بر تارک تاریخ می درخشد.
دستاورد این مبارزه برای کارگران فراموش نشدنی و بسیار درس آموز است. اول ماه مه الهام بخش و راهگشا برای کارگران همه کشور ها و مبارزات آنهاست که با آگاهی،انسجام و رزمندگی علیه نظام سرمایه داری و تعیین تکلیف با حاکمیت سرمایه داری در کشور های خود، گام برمی دارند.
مبارزات طبقۀ کارگر برای رهائی خود و تمام بشریت از استثمار و ستم سرمایه داری اکنون بیش از پیش حقانیت خود را نشان می دهد. اکنون نظام سرمایه داری، بویژه کشورهای امپریالیستی که به اصطلاح نماد موفقیت این نظام هستند به رغم چهره پردازی های بزک شده و به ظاهر مدرن، توحشی آشکار را در پشت این نقاب دروغین دموکراتیک نشان می دهند. جلوه هایی از این توحش را ما در راه اندازی جنگ های منطقه ای، حمایت از نیروهای فاسد، نژاد پرست، فاشیست و ارتجاعی و کشتار و قتل عام توده های مردم در کشورهای اوکراین، فلسطین( غزه)، یمن، سوریه، سودان و غیره شاهد هستیم. امید بستن اپوزیسیون های فاسد به امپریالیست های جنگ طلب و ویرانگر و دست افشانی کردن برای نقش آفرینی آنها در تغییر حکومت ها و بر مسند قدرت قرار گرفتن آنها به بهای ویرانی و کشتار مردم، اوج دنائت این مرتجعان است. جنگ افروزی و عظمت طلبی تحت هر شرایطی و توسط هر کشوری محکوم است. کارگران و زحمتکشان تنفر خود را از جنگ های تجاوز گرانه و کشور های جنگ طلب اعلام می کنند. این جنگ ها در جهت سلطه سرمایه داری، تقویت ناسیونالیسم و شووینیسم و حکومت های مذهبی و خلاف منافع کارگران است.
پس از انقلاب بهمن ۵۷ در ایران سلطۀ نظام سرمایه داری شکل اسلامی به خود گرفت و پس از سرنگونی نظام شاهنشاهی و خلع ید از بورژوازی در قدرت، با قدرت گیری روحانیت و جناحی دیگر از سرمایه داری انقلاب به بیراهه رفت و به مانعی به ضد انقلاب و خواست های انقلابی مردم تبدیل شد.
ادامه در صفحه دوم
🔰اول ماه مه روز تجلی همبستگی و هویت مستقل کارگران
روز جهانی کارگر روز نماد همبستگی و بر افراشتن پرچم مبارزۀ مستقل طبقه کارگر علیه نظام سرمایه داری است. از آن زمان که کسب سود بر اساس استثمار کارگر و تبدیل نیروی کار به کالا در بازار، مبنای زندگی اجتماعی قرار گرفت، نظام سرمایه داری بر سرنوشت جامعه مسلط شد. نظام سرمایه داری برای تحمیل سلطه بر اکثریت جامعه و حفظ شرایط نابرابر و لرزان مناسبات استثماری و تداوم و تشدید بهره کشی از طبقه کارگر، حاصل کار کارگران را در تصاحب کامل و تملک خویش قرار داد، و دستگاه نظامی، اداری و قضائی و نهادهای فرهنگی کشور که ضمائم دولت های سرمایه داری هستند را به زیان کار و در خدمت سرمایه در آورد و آنها را تقویت نمود. از اینرو جامعه را هرچه بیشتر و آشکارتر به دو قطب متضاد تبدیل کرد: یک قطب که متشکل از اقلیت صاحب سرمایه و وسایل تولید است و قطب دیگر که چیزی ندارد و برای زنده ماندن مجبور به فروش نیروی کار به صاحبان سرمایه است.
گرایش نظام سرمایه داری که مبتنی بربردگی مزدی مولدان فاقد وسایل تولید است، افزایش استثمار و بنابراین طولانی کردن هرچه بیشتر زمان کار روزانۀ این مولدان یعنی کارگران است. بر این اساس، سرمایه داران در سده های هیجدهم، نوزدهم میلادی وحتی بخشی از سدۀ بیستم تا ۱۶ ساعت کار در روز در ازای لقمه ای نان برای رفع گرسنگی به کارگران تحمیل می کردند. روشن بود که کارگران چاره ای جز مبارزه با این ستم و استثمار به منظور رهائی از وضعیتی که نظام سرمایه داری بر آنان تحمیل می کند، ندارند. کارگران از شرایط زندگی خود دریافتند که هرچه بر ارزش آفرینی نیروی کارشان افزوده می شود، میزان بهره کشی از آنان توسط سرمایه داران بیشتر می گردد و جسم و جانشان به شکل کامل تری به خدمت تولیدی در می آید که متعلق به آنان نیست و هر روز و هر ساعت ثروتی ایجاد می کنند که محصولی جز فقر برای کارگران ندارد.
مبارزه برای کاهش ساعات کار روزانه یکی از عرصه های بزرگ و همیشگی نبرد کارگران با سرمایه داران و دولت سرمایه داری بوده و هست. اول ماه مه سال ۱٨٨٦ یعنی ۱۳۹ سال پیش، کارگران شیکاگو نخستین کسانی بودند که متحدانه و به صورت متشکل علیه این مناسبات غیر انسانی و استثمار گرانه به پا خاستند و مبارزه ای بزرگ برای کاهش ساعات کار روزانۀ کارگران و برقراری ۸ ساعت کار در روز را سازمان دادند. کارگران معترض آمریکا در آن زمان بدون واهمه از برج و باروی سرمایه داری و پلیس مسلح و دستگاه قضائی آن، جسورانه مبارزه کردند. این حماسه سازی به رغم کشتار و سرکوب شدید، روند جدیدی در مبارزه طبقاتی میان کارگران و سرمایه داری را آغاز کرد که پژواک بانگ رسا و پیام آن نه تنها در آمریکا بلکه بسرعت در سراسر جهان طنین انداز شد. از آن پس، اول ماه مه هر سال روز جهانی کارگر، روز همبستگی و مبارزه طبقاتی کارگران نام گرفت و به همین مناسبت بر تارک تاریخ می درخشد.
دستاورد این مبارزه برای کارگران فراموش نشدنی و بسیار درس آموز است. اول ماه مه الهام بخش و راهگشا برای کارگران همه کشور ها و مبارزات آنهاست که با آگاهی،انسجام و رزمندگی علیه نظام سرمایه داری و تعیین تکلیف با حاکمیت سرمایه داری در کشور های خود، گام برمی دارند.
مبارزات طبقۀ کارگر برای رهائی خود و تمام بشریت از استثمار و ستم سرمایه داری اکنون بیش از پیش حقانیت خود را نشان می دهد. اکنون نظام سرمایه داری، بویژه کشورهای امپریالیستی که به اصطلاح نماد موفقیت این نظام هستند به رغم چهره پردازی های بزک شده و به ظاهر مدرن، توحشی آشکار را در پشت این نقاب دروغین دموکراتیک نشان می دهند. جلوه هایی از این توحش را ما در راه اندازی جنگ های منطقه ای، حمایت از نیروهای فاسد، نژاد پرست، فاشیست و ارتجاعی و کشتار و قتل عام توده های مردم در کشورهای اوکراین، فلسطین( غزه)، یمن، سوریه، سودان و غیره شاهد هستیم. امید بستن اپوزیسیون های فاسد به امپریالیست های جنگ طلب و ویرانگر و دست افشانی کردن برای نقش آفرینی آنها در تغییر حکومت ها و بر مسند قدرت قرار گرفتن آنها به بهای ویرانی و کشتار مردم، اوج دنائت این مرتجعان است. جنگ افروزی و عظمت طلبی تحت هر شرایطی و توسط هر کشوری محکوم است. کارگران و زحمتکشان تنفر خود را از جنگ های تجاوز گرانه و کشور های جنگ طلب اعلام می کنند. این جنگ ها در جهت سلطه سرمایه داری، تقویت ناسیونالیسم و شووینیسم و حکومت های مذهبی و خلاف منافع کارگران است.
پس از انقلاب بهمن ۵۷ در ایران سلطۀ نظام سرمایه داری شکل اسلامی به خود گرفت و پس از سرنگونی نظام شاهنشاهی و خلع ید از بورژوازی در قدرت، با قدرت گیری روحانیت و جناحی دیگر از سرمایه داری انقلاب به بیراهه رفت و به مانعی به ضد انقلاب و خواست های انقلابی مردم تبدیل شد.
ادامه در صفحه دوم