*ترور یک لبخند*
#تقدیم به اسماعیل عبدی#
چون شبانگاه شد مرا وقت رفتن به خلوتگاه شد.
می اندیشم به هر آنچه که مرا می آزرد.
گمشده ای به نام عدالت.
عدالتی که سالهاست آواره و ناپدید شده است.
در خواب زمستانی عدالت،یک لبخند ترور شد.
لبخند اسماعیل عبدی را صرفا به دلیل آنکه متضمن زیستن همراه تثنی شرافت و صداقت بود ترور کردند.
حال که می نگارم اعدام کلمات بر دهان دارم که مبادا مرا به بند کشانند و لحظه ای آرامشم به خطر افتد اما آن که حال در بند است صدایش را به بلندای دماوند بالا برد تا حیثیت انسانی خود را به باد نسپارد.
محنت ها کشید که سحابه باشد.
لبخند عبدی را ترور کردید و من کلام های اعدامی را عفو خواهم کرد.
چه رذالت وار بر طبل بی عدالتی مینوازند و تکیه بر کرسی قدرت میزنند.
کلامم را لخت و رها میکنم و سیبل را آنانی قرار میدهم که چشم ها را بسته اند تا مبادا غمکده ای در دلشان ایجاد شود و غمی بجوشد.
چه آنان که در راس قدرتند و چه آنان که در عهد عتیق مانده اند و مداخله با چاشنی اعتراض به این بی عدالتی را معجون مرگ میدانند و سکوت کرده اند،در تقابل دادگری و بیدادگری سر بر بیدادگری خم کرده اند.
جوزف باتلر معتقد بود که آموزش و پرورش ها عیبشان این است که به اخلاقی تر زندگی کردن توجه ندارند اما اسماعیل عبدی در اوج ریاضت،عنایت به اخلاقی تر زندگی کردن و زیستن داشت و جرم او نیز همین بود و بس... .
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و حال ماندانا دختر کوچکش فقط میتواند لبخند پدر را از قاب عکس ببیند یا از پشت میله های زندان و دستانی که مابین آنها شیشه ایست بی رحم.
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و کلام من اعدام اما به رویاهای بر باد رفته ام قسم که لبخندش دوباره باز خواهد گشت و شیشه ها خواهند شکست و دستان اسماعیل بار دگر حلقه ای خواهد شد به دور دستان کوچک ماندانا
(سعید رضایی)
@ettehad
#تقدیم به اسماعیل عبدی#
چون شبانگاه شد مرا وقت رفتن به خلوتگاه شد.
می اندیشم به هر آنچه که مرا می آزرد.
گمشده ای به نام عدالت.
عدالتی که سالهاست آواره و ناپدید شده است.
در خواب زمستانی عدالت،یک لبخند ترور شد.
لبخند اسماعیل عبدی را صرفا به دلیل آنکه متضمن زیستن همراه تثنی شرافت و صداقت بود ترور کردند.
حال که می نگارم اعدام کلمات بر دهان دارم که مبادا مرا به بند کشانند و لحظه ای آرامشم به خطر افتد اما آن که حال در بند است صدایش را به بلندای دماوند بالا برد تا حیثیت انسانی خود را به باد نسپارد.
محنت ها کشید که سحابه باشد.
لبخند عبدی را ترور کردید و من کلام های اعدامی را عفو خواهم کرد.
چه رذالت وار بر طبل بی عدالتی مینوازند و تکیه بر کرسی قدرت میزنند.
کلامم را لخت و رها میکنم و سیبل را آنانی قرار میدهم که چشم ها را بسته اند تا مبادا غمکده ای در دلشان ایجاد شود و غمی بجوشد.
چه آنان که در راس قدرتند و چه آنان که در عهد عتیق مانده اند و مداخله با چاشنی اعتراض به این بی عدالتی را معجون مرگ میدانند و سکوت کرده اند،در تقابل دادگری و بیدادگری سر بر بیدادگری خم کرده اند.
جوزف باتلر معتقد بود که آموزش و پرورش ها عیبشان این است که به اخلاقی تر زندگی کردن توجه ندارند اما اسماعیل عبدی در اوج ریاضت،عنایت به اخلاقی تر زندگی کردن و زیستن داشت و جرم او نیز همین بود و بس... .
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و حال ماندانا دختر کوچکش فقط میتواند لبخند پدر را از قاب عکس ببیند یا از پشت میله های زندان و دستانی که مابین آنها شیشه ایست بی رحم.
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و کلام من اعدام اما به رویاهای بر باد رفته ام قسم که لبخندش دوباره باز خواهد گشت و شیشه ها خواهند شکست و دستان اسماعیل بار دگر حلقه ای خواهد شد به دور دستان کوچک ماندانا
(سعید رضایی)
@ettehad
Forwarded from اتحادیه آزاد کارگران ایران
*ترور یک لبخند*
#تقدیم به اسماعیل عبدی#
چون شبانگاه شد مرا وقت رفتن به خلوتگاه شد.
می اندیشم به هر آنچه که مرا می آزرد.
گمشده ای به نام عدالت.
عدالتی که سالهاست آواره و ناپدید شده است.
در خواب زمستانی عدالت،یک لبخند ترور شد.
لبخند اسماعیل عبدی را صرفا به دلیل آنکه متضمن زیستن همراه تثنی شرافت و صداقت بود ترور کردند.
حال که می نگارم اعدام کلمات بر دهان دارم که مبادا مرا به بند کشانند و لحظه ای آرامشم به خطر افتد اما آن که حال در بند است صدایش را به بلندای دماوند بالا برد تا حیثیت انسانی خود را به باد نسپارد.
محنت ها کشید که سحابه باشد.
لبخند عبدی را ترور کردید و من کلام های اعدامی را عفو خواهم کرد.
چه رذالت وار بر طبل بی عدالتی مینوازند و تکیه بر کرسی قدرت میزنند.
کلامم را لخت و رها میکنم و سیبل را آنانی قرار میدهم که چشم ها را بسته اند تا مبادا غمکده ای در دلشان ایجاد شود و غمی بجوشد.
چه آنان که در راس قدرتند و چه آنان که در عهد عتیق مانده اند و مداخله با چاشنی اعتراض به این بی عدالتی را معجون مرگ میدانند و سکوت کرده اند،در تقابل دادگری و بیدادگری سر بر بیدادگری خم کرده اند.
جوزف باتلر معتقد بود که آموزش و پرورش ها عیبشان این است که به اخلاقی تر زندگی کردن توجه ندارند اما اسماعیل عبدی در اوج ریاضت،عنایت به اخلاقی تر زندگی کردن و زیستن داشت و جرم او نیز همین بود و بس... .
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و حال ماندانا دختر کوچکش فقط میتواند لبخند پدر را از قاب عکس ببیند یا از پشت میله های زندان و دستانی که مابین آنها شیشه ایست بی رحم.
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و کلام من اعدام اما به رویاهای بر باد رفته ام قسم که لبخندش دوباره باز خواهد گشت و شیشه ها خواهند شکست و دستان اسماعیل بار دگر حلقه ای خواهد شد به دور دستان کوچک ماندانا
(سعید رضایی)
@ettehad
#تقدیم به اسماعیل عبدی#
چون شبانگاه شد مرا وقت رفتن به خلوتگاه شد.
می اندیشم به هر آنچه که مرا می آزرد.
گمشده ای به نام عدالت.
عدالتی که سالهاست آواره و ناپدید شده است.
در خواب زمستانی عدالت،یک لبخند ترور شد.
لبخند اسماعیل عبدی را صرفا به دلیل آنکه متضمن زیستن همراه تثنی شرافت و صداقت بود ترور کردند.
حال که می نگارم اعدام کلمات بر دهان دارم که مبادا مرا به بند کشانند و لحظه ای آرامشم به خطر افتد اما آن که حال در بند است صدایش را به بلندای دماوند بالا برد تا حیثیت انسانی خود را به باد نسپارد.
محنت ها کشید که سحابه باشد.
لبخند عبدی را ترور کردید و من کلام های اعدامی را عفو خواهم کرد.
چه رذالت وار بر طبل بی عدالتی مینوازند و تکیه بر کرسی قدرت میزنند.
کلامم را لخت و رها میکنم و سیبل را آنانی قرار میدهم که چشم ها را بسته اند تا مبادا غمکده ای در دلشان ایجاد شود و غمی بجوشد.
چه آنان که در راس قدرتند و چه آنان که در عهد عتیق مانده اند و مداخله با چاشنی اعتراض به این بی عدالتی را معجون مرگ میدانند و سکوت کرده اند،در تقابل دادگری و بیدادگری سر بر بیدادگری خم کرده اند.
جوزف باتلر معتقد بود که آموزش و پرورش ها عیبشان این است که به اخلاقی تر زندگی کردن توجه ندارند اما اسماعیل عبدی در اوج ریاضت،عنایت به اخلاقی تر زندگی کردن و زیستن داشت و جرم او نیز همین بود و بس... .
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و حال ماندانا دختر کوچکش فقط میتواند لبخند پدر را از قاب عکس ببیند یا از پشت میله های زندان و دستانی که مابین آنها شیشه ایست بی رحم.
لبخند اسماعیل عبدی ترور شد و کلام من اعدام اما به رویاهای بر باد رفته ام قسم که لبخندش دوباره باز خواهد گشت و شیشه ها خواهند شکست و دستان اسماعیل بار دگر حلقه ای خواهد شد به دور دستان کوچک ماندانا
(سعید رضایی)
@ettehad
Forwarded from آرش و گلرخ
سعید میگوید :
*اعتصاب غذای عشق*
#تقدیم به #آرش_صادقی و #گلرخ_ایرایی
(آرش صادقی به دلیل بازداشت همسرش گلرخ ایرایی در اوین در اعتصاب غذا است)
میخواهم بنویسم اما قلمم بغضی دارد که توان رقصیدن بر روی کاغذ را ندارد..
میخواهم بنویسم اما دستانم توان نوازش قلم را ندارد!
میخواهم بنویسم اما مگر این درد میگذارد که بنویسم!
بگذار قلم را بر روی کاغذ بگذارم و پنجره را اندکی باز کنم..
سیاهی شب را دوست دارم اما نبود ستاره ها تو ذوق میزند!
ستاره نیست و خورشید آنقدر خجل است که هر غروب از چشم ها دور می شود.
راستی! امشب چرا ستاره ها در آسمان نیستند؟!!
پشت پنجره مینشینم وذهن را پر می دهم به بندهای زندان اوین.
آرش صادقی را می بینم که در جسم دردی دارد و در درون غم و اندوهی بزرگ.
آرش با جرعه ای عشق همچنان در اعتصاب است بخاطر جانان خویش یعنی گلرخ.
این تصور صدا ندارد که به آرش بگویم،گلرخ،من،ما،منتظر بازگشت تو هستیم.
این تصور لعنتی صدا ندارد.کاش میشد پنجره را باز کرد و فریادی زد که درهای اوین را بگشاید و این فریاد،صدای آرامی باشد که به گوش آرش برسد.کاش این تصور صدا داشت.کاش...
راستی! امشب چرا ستاره ها در آسمان نیستند؟!!
آرش در اعتصاب است و کمانش همچنان کشیده که مرزهای عشقی خود و گلرخ را طویل تر کند و وسیع تر... .
اما هراس آن دارم که همچو آرش افسانه ای همچنان که برای وسعت عشق کمان میکشد،پایانش......... .
راستی! امشب دگر دنبال ستاره ها در آسمان نگردید.
امشب ستاره ها در اوین هستند چون عاشقانه ی آرش و گلرخ زیباتر از سیاهی شب و آسمان است.
(سعید رضایی)
❤️اعتصاب غذای عشق ❤️
#ما_آرش_و_گلرخ_هستیم ۱ ✌️
#رسانه_شمایید ❤️
#FreeArashSadeghi
#FreeGolrokh
https://telegram.me/arash_golrokh
*اعتصاب غذای عشق*
#تقدیم به #آرش_صادقی و #گلرخ_ایرایی
(آرش صادقی به دلیل بازداشت همسرش گلرخ ایرایی در اوین در اعتصاب غذا است)
میخواهم بنویسم اما قلمم بغضی دارد که توان رقصیدن بر روی کاغذ را ندارد..
میخواهم بنویسم اما دستانم توان نوازش قلم را ندارد!
میخواهم بنویسم اما مگر این درد میگذارد که بنویسم!
بگذار قلم را بر روی کاغذ بگذارم و پنجره را اندکی باز کنم..
سیاهی شب را دوست دارم اما نبود ستاره ها تو ذوق میزند!
ستاره نیست و خورشید آنقدر خجل است که هر غروب از چشم ها دور می شود.
راستی! امشب چرا ستاره ها در آسمان نیستند؟!!
پشت پنجره مینشینم وذهن را پر می دهم به بندهای زندان اوین.
آرش صادقی را می بینم که در جسم دردی دارد و در درون غم و اندوهی بزرگ.
آرش با جرعه ای عشق همچنان در اعتصاب است بخاطر جانان خویش یعنی گلرخ.
این تصور صدا ندارد که به آرش بگویم،گلرخ،من،ما،منتظر بازگشت تو هستیم.
این تصور لعنتی صدا ندارد.کاش میشد پنجره را باز کرد و فریادی زد که درهای اوین را بگشاید و این فریاد،صدای آرامی باشد که به گوش آرش برسد.کاش این تصور صدا داشت.کاش...
راستی! امشب چرا ستاره ها در آسمان نیستند؟!!
آرش در اعتصاب است و کمانش همچنان کشیده که مرزهای عشقی خود و گلرخ را طویل تر کند و وسیع تر... .
اما هراس آن دارم که همچو آرش افسانه ای همچنان که برای وسعت عشق کمان میکشد،پایانش......... .
راستی! امشب دگر دنبال ستاره ها در آسمان نگردید.
امشب ستاره ها در اوین هستند چون عاشقانه ی آرش و گلرخ زیباتر از سیاهی شب و آسمان است.
(سعید رضایی)
❤️اعتصاب غذای عشق ❤️
#ما_آرش_و_گلرخ_هستیم ۱ ✌️
#رسانه_شمایید ❤️
#FreeArashSadeghi
#FreeGolrokh
https://telegram.me/arash_golrokh
《تبعید علیه تصنیف》
(سعید رضایی)
#تقدیم به عزیز قاسم زاده معلم و هنرمندی که با خواندن یک تصنیف در کلاس هنر،یک سال تبعید شد.
سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان و معلم خوش ذوق گیلانی،کسی که هم نامش و هم ذاتش عزیز است را با بهانه های واهی و مضحک از انزلی به رودبار تبعید کردند.
سالهاست از زلزله ی حزن انگیز رودبار می گذرد.آوارها از جسم های بی جان برداشته شدند و اما همچنان روح زخمی رودبار در صلیب زلزله سال 69 است.
همچنان رودبار محروم است از شادی هایی که از شهر رخت بست و غم هایی که در شهر رخنه کرده است.
اما بعد سال ها گذشت از آن زلزله،مردم رودبار چه خوشبختند که یک معلم دوست داشتنی به آنجا می رود.کسی که با خود آگاهی و ایستادگی در برابر ظلم را به رودبار می آورد.
آنان که او را تبعید کردند سعی بر عقده گشایی داشتند و هیچ دلیلی بر این تبعید ندارند.فوکو میگفت آنان که در قدرت نشسته اند،میتوانند تعیین کنند که در بعدهای گوناگون،چه چیزی بهنجار است و چه چیزی نابهنجار.
و چه روزگار غریبیست مادامی که اراده می کنند تازیانه بر پیکرمان زنند و آوارها را بر سر آنان که ایستادگی میکنند،می ریزند.
اما نمیدانند که روزی خواهد آمد که آوارها برداشته خواهد شد و صداهایی که میخواستند خموش کنند شعله ور خواهد شد.
روزی خواهد رسید که آنان که تبعید را علیه تصنیف عزیز قاسم زاده استفاده کردند،بارها را خواهند بست و خواهند رفت.اما...
این صداست که میماند...
کاش اندکی از سن خود بستانم تا پشت آن میز چوبی بار دگر بنشینم و معلمی آید که مرا از کلیشه ها رها کند و برایم آوازی بخواند تا به عمق جان من نفوذ کند.
عزیز عزیز است(2)
@ettehad
(سعید رضایی)
#تقدیم به عزیز قاسم زاده معلم و هنرمندی که با خواندن یک تصنیف در کلاس هنر،یک سال تبعید شد.
سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان و معلم خوش ذوق گیلانی،کسی که هم نامش و هم ذاتش عزیز است را با بهانه های واهی و مضحک از انزلی به رودبار تبعید کردند.
سالهاست از زلزله ی حزن انگیز رودبار می گذرد.آوارها از جسم های بی جان برداشته شدند و اما همچنان روح زخمی رودبار در صلیب زلزله سال 69 است.
همچنان رودبار محروم است از شادی هایی که از شهر رخت بست و غم هایی که در شهر رخنه کرده است.
اما بعد سال ها گذشت از آن زلزله،مردم رودبار چه خوشبختند که یک معلم دوست داشتنی به آنجا می رود.کسی که با خود آگاهی و ایستادگی در برابر ظلم را به رودبار می آورد.
آنان که او را تبعید کردند سعی بر عقده گشایی داشتند و هیچ دلیلی بر این تبعید ندارند.فوکو میگفت آنان که در قدرت نشسته اند،میتوانند تعیین کنند که در بعدهای گوناگون،چه چیزی بهنجار است و چه چیزی نابهنجار.
و چه روزگار غریبیست مادامی که اراده می کنند تازیانه بر پیکرمان زنند و آوارها را بر سر آنان که ایستادگی میکنند،می ریزند.
اما نمیدانند که روزی خواهد آمد که آوارها برداشته خواهد شد و صداهایی که میخواستند خموش کنند شعله ور خواهد شد.
روزی خواهد رسید که آنان که تبعید را علیه تصنیف عزیز قاسم زاده استفاده کردند،بارها را خواهند بست و خواهند رفت.اما...
این صداست که میماند...
کاش اندکی از سن خود بستانم تا پشت آن میز چوبی بار دگر بنشینم و معلمی آید که مرا از کلیشه ها رها کند و برایم آوازی بخواند تا به عمق جان من نفوذ کند.
عزیز عزیز است(2)
@ettehad
اتحادیه آزاد کارگران ایران
🍁اختلاط معیشت،فضیلت،مقاومت🍁 (سعید رضایی) #تقدیم به اسماعیل عبدی @ettehad
🍁اختلاط معیشت،فضیلت،مقاومت🍁
(سعید رضایی)
#تقدیم به اسماعیل عبدی
بیش از سی روز است که اسماعیل عبدی در اعتصاب غذا است.وقتی 10اردیبهشت شد و اسماعیل عبدی اعتصاب غذایش را شروع کرد،با خود به عمق فکر فرو رفتم که چگونه است در اوج بهار،پاییز سر برون آورده؟!
امروز در اوج عزلت نشینی خویش بودم که ذهنم به سوی اسماعیل عبدی رفت و به ناگه خلوتم آتش گرفت و طغیانی در جانم شکل گرفت.در خلوت خویش لبخند اسماعیل عبدی روی پرده ی چشمانم به تصویر در آمد و اما چه زود باران بارید و پرده را از چشمانم درید.
دوباره تلاش کردم قطره قطره ی باران را به مسلخ برم و یکایک آنان را به دار کشم تا بار دگر تصویر اسماعیل عبدی را در رویای سعیدانه(...)بینم.
وقتی دوباره تصویر اسماعیل عبدی در خیالم گنجانده شد،این بار سینه ام بغض هایم را پس نزد که باز باران با ترانه هایش ببارد و آن مردی(معلم) که با عشق آمد،از جلوی چشمانم برود.
تا شب تماما فکر و ذکرم شده بود اسماعیل عبدی.وقتی که تنها پناهش جرعه ای آب است و بس.وقتی که جرمش صدای سکوت معلمان است و بس.
دیوید ثورو در کتاب نافرمانی مدنی می گوید فرد و مردم باید در مقابل یک بی عدالتی جدی عمومی قیام کنند و تا آخرین لحظه ایستادگی و مقاومت کنند.
https://t.me/ettehad/28611
اسماعیل عبدی در برابر چنین بیداد عمومی(نگاه امنیتی به فعالین صنفی و مدنی) ایستاد و به دیوید ثورو جان تازه ای داد که از قبر بیرون آید و کلاه از سر بردارد در برابر مقاومت و ایستادگی اسماعیل عبدی.
در این ایستادگی کوچکترین وظیفه ی ما این است که نگذاریم لبخند همیشگی اسماعیل جان عبدی به تقابل اشک ها برود.
#سکوت ها را بشکنید
@ettehad
(سعید رضایی)
#تقدیم به اسماعیل عبدی
بیش از سی روز است که اسماعیل عبدی در اعتصاب غذا است.وقتی 10اردیبهشت شد و اسماعیل عبدی اعتصاب غذایش را شروع کرد،با خود به عمق فکر فرو رفتم که چگونه است در اوج بهار،پاییز سر برون آورده؟!
امروز در اوج عزلت نشینی خویش بودم که ذهنم به سوی اسماعیل عبدی رفت و به ناگه خلوتم آتش گرفت و طغیانی در جانم شکل گرفت.در خلوت خویش لبخند اسماعیل عبدی روی پرده ی چشمانم به تصویر در آمد و اما چه زود باران بارید و پرده را از چشمانم درید.
دوباره تلاش کردم قطره قطره ی باران را به مسلخ برم و یکایک آنان را به دار کشم تا بار دگر تصویر اسماعیل عبدی را در رویای سعیدانه(...)بینم.
وقتی دوباره تصویر اسماعیل عبدی در خیالم گنجانده شد،این بار سینه ام بغض هایم را پس نزد که باز باران با ترانه هایش ببارد و آن مردی(معلم) که با عشق آمد،از جلوی چشمانم برود.
تا شب تماما فکر و ذکرم شده بود اسماعیل عبدی.وقتی که تنها پناهش جرعه ای آب است و بس.وقتی که جرمش صدای سکوت معلمان است و بس.
دیوید ثورو در کتاب نافرمانی مدنی می گوید فرد و مردم باید در مقابل یک بی عدالتی جدی عمومی قیام کنند و تا آخرین لحظه ایستادگی و مقاومت کنند.
https://t.me/ettehad/28611
اسماعیل عبدی در برابر چنین بیداد عمومی(نگاه امنیتی به فعالین صنفی و مدنی) ایستاد و به دیوید ثورو جان تازه ای داد که از قبر بیرون آید و کلاه از سر بردارد در برابر مقاومت و ایستادگی اسماعیل عبدی.
در این ایستادگی کوچکترین وظیفه ی ما این است که نگذاریم لبخند همیشگی اسماعیل جان عبدی به تقابل اشک ها برود.
#سکوت ها را بشکنید
@ettehad
Telegram
اتحادیه آزاد کارگران ایران
🍁اختلاط معیشت،فضیلت،مقاومت🍁
(سعید رضایی)
#تقدیم به اسماعیل عبدی
@ettehad
(سعید رضایی)
#تقدیم به اسماعیل عبدی
@ettehad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تقدیم به محسن_عمرانی،
✍️ از طرف همکاری فرهنگی
استاد عزیزم محسن عمرانی
هنگامی که تو را در گوشه خیابان دیدم به شغل کفش فروشی مشغول بودی یادم آمد که به این شغل نیز قداست بخشیدی این شغل را نیز اهورایی کردی. مرا ببخش که از شرم قدر ناشناسی روم نشد از تو خرید کنم اما آموزشت یک جایی نقص داشت آن هم درس قدرشناسی بود که مرا یاد ندادی و من خود بدان معترفم چرا که تو معلم راستین منی در کلاس درس و یا گوشه ی خیابان.
زورگویان چه کوتاهفکرند که نمیدانند تو فضای کوچک و محدود کلاس را به وسعت خیابان توسعه دادی. در فضای کلاس فقط من از وجودت بهره میبردم اما در خیابان درس ایستادگی را به همه رهگذران میآموزی.
همیشه پاینده باشی ای سرو ایستاده.
این رسم توست که ایستاده بمانی.
🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20
✍️ از طرف همکاری فرهنگی
استاد عزیزم محسن عمرانی
هنگامی که تو را در گوشه خیابان دیدم به شغل کفش فروشی مشغول بودی یادم آمد که به این شغل نیز قداست بخشیدی این شغل را نیز اهورایی کردی. مرا ببخش که از شرم قدر ناشناسی روم نشد از تو خرید کنم اما آموزشت یک جایی نقص داشت آن هم درس قدرشناسی بود که مرا یاد ندادی و من خود بدان معترفم چرا که تو معلم راستین منی در کلاس درس و یا گوشه ی خیابان.
زورگویان چه کوتاهفکرند که نمیدانند تو فضای کوچک و محدود کلاس را به وسعت خیابان توسعه دادی. در فضای کلاس فقط من از وجودت بهره میبردم اما در خیابان درس ایستادگی را به همه رهگذران میآموزی.
همیشه پاینده باشی ای سرو ایستاده.
این رسم توست که ایستاده بمانی.
🆔
https://t.me/ettehad
✉️ 🔚 tamas
https://t.me/Ettehadyeh20