خبر رسانده بودند که میخواهیم بیاییم شهر را بگیریم، کسی توی شهر نباشد! مردم هم از ترس، مغازههای بازار را بسته بودند و رفته بودند خانههاشان. در سراسر بازار شاید چندتا مغازه بیشتر باز نبود.
به #کاوه گفتند که #ضدانقلاب الان است که بیاید، شهر را هم مردم از ترس تعطیل کردهاند.
به من گفت: «یک قوطی رنگ و یک قلم مو بردار و با بچهها بیا.» رفتیم بازار. گفت «روی مغازههای بسته را شماره بزن» شروع کردم با رنگ شماره زدن!
هنوز به آخر بازار نرسیده، دیدیم مردم دارند بر میگردند و مغازهها را باز میکنند.
فکر کرده بودند لابد اعدامشان میکنیم که مغازهشان را بستهاند! ترس، ترس را از رو برده بود.
ضدانقلاب هم از خیر تصرف شهر گذشتند، خیلی منتظرشان شدیم اما نیامدند!
برگرفته از #کتاب_کاوه - یادگاران
@asnadeftekhar
فارس پلاس👇
telegram.me/joinchat/DS6M5T-0eOgmpLIIWGIvDg
به #کاوه گفتند که #ضدانقلاب الان است که بیاید، شهر را هم مردم از ترس تعطیل کردهاند.
به من گفت: «یک قوطی رنگ و یک قلم مو بردار و با بچهها بیا.» رفتیم بازار. گفت «روی مغازههای بسته را شماره بزن» شروع کردم با رنگ شماره زدن!
هنوز به آخر بازار نرسیده، دیدیم مردم دارند بر میگردند و مغازهها را باز میکنند.
فکر کرده بودند لابد اعدامشان میکنیم که مغازهشان را بستهاند! ترس، ترس را از رو برده بود.
ضدانقلاب هم از خیر تصرف شهر گذشتند، خیلی منتظرشان شدیم اما نیامدند!
برگرفته از #کتاب_کاوه - یادگاران
@asnadeftekhar
فارس پلاس👇
telegram.me/joinchat/DS6M5T-0eOgmpLIIWGIvDg