به اذعان مسیح علینژاد، او بعنوان یکی از سخنرانان توسط دولت آلمان به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت شده است.
اما براستی مسیح علینژاد با چه عنوانی به این کنفرانس دعوت شده است؟!
او کدام پایگاه اجتماعی و مردمی را رهبری میکند و مخاطبان او چه افرادی هستند؟؟!!

مبارزان و براندازان حقیقی او را به کاسبی از خون کشته شدگان و نیز همراهی با جدایی طلبان می‌شناسند و دعوت از او و رسمیت بخشیدن به چنین شخصی نشان دهنده فاصله بسیار زیاد دولت آلمان با مردم ایران است!!

در زمان خیزش مردمی به دلیل قتل مهسا امینی چهره‌هایی که تا پیش از این کسی آنان را نمیشناخت با اهدافی غیر از آنچه اعلام نمودند وارد جریان مبارزات علیه رژیم شدند و خود را اپوزیسیون دو آتیشه آن معرفی کردند!
یکی از آن چهره‌ها علیرضا آخوندی نماینده پارلمان سوئد است که با همدستی و همراهی با مسیح علینژاد پول‌های هنگفتی را بنام مبارزه علیه رژیم جمع آوری و به جیب زد که بعدا مشخص شد که این مبالغ صرف خرید لباس زیر و مشروب و عیاشی‌های او و همراهانش شده است!

اما حالا او در فراری رو به جلو و برای فرار از پاسخگویی نسبت به عدم استفاده از پرچم ایران، خود سوئدی و نماینده پارلمان و مردم سوئد معرفی میکند!

معماهای بسیار زیادی وجود دارد که پیش از همه باید به آن پرداخت و پاسخ آن را شنید!
اینکه چرا مسیح علینژاد با اینکه از آزادی ایران سخن می‌گوید، همدست افرادی شده که آرزویشان تجزیه ایران است و خود را ایرانی نمی‌دانند؟!
تاکنون مسیح علینژاد به نام مبارزه با ج.ا چه میزان فاند از سازمان‌های امریکایی و حقوق بشری دریافت کرده و چرا تاکنون گزارشی از نحوه و محل هزینه‌ها ارائه نداده است؟!
چگونه است با اینکه خانم علینژاد قصد خود را براندازی رژیم اعلام می‌کند، بر خلاف سایر چهره‌های مبارز همچون خانم فاطمه سپهری که تمامی برادرانش در زندان‌های ج.ا به سر می‌برند، برادران و خانواده او در ایران مجوز انتشارات دریافت کرده و به راحتی فعالیت سیاسی و اجتماعی دارند؟
شغل خانم علینژاد و محل درآمد روزانه و مایحتاج او از کجا و چگونه تامین می‌شود؟!

تمام این ابهامات و علاوه بر آن سابقه سیاه او و نزدیکی علینژاد به باند اصلاح طلبان از جمله ابهاماتی‌ست که پاسخ به آن جایگاه طلبکار را از مسیح و نوچه‌هایش سلب و حقیقت بسیار زیادی را روشن میسازد!