#باید مثبت مینوشتم
#مثبتِ مثبت
باید از این قضایا دور میشدم
باید دهانم را میبستم و بیخیال میشدم
اما مگر این دل صاحب مرده ارام میگرفت ؟؟؟
من بلد نیستم خودم را تبرعه کنم و بعضی حرف ها را گوش کنم .
شاید بعضی وقت ها باید یک گوش در باشد و یک گوش دروازه .
میخواهم بلندتر از فقر بگویم .
از همانجایی که خرخره اموال مردم توسط زامبیهای بازاری جویده میشود .
از آنجایی که زیبایی های یک دختربچه بخاطر یه سفره نان به مزایده گذاشته میشود .
از جایی در حوالی آن پایین‌تر ها که اثاثیه خانه بخاطر عقب افتادن یک ماه پول اجاره ، در کوچه ریخته میشود .
از جایی که بر روی کارتونهای شهر ، کارتون خوابی جان میدهد .
از آنجایی که پوست کودکان کار زیر نور خورشید میسوزد .
از اعتیاد اجباری در پسِ فقر
از شیشه های پایپِ پدر در کنار پسر تا فروش وسایل خانه جلوی چشم مادر خانه .
از رقص عمو نوروز ها برای یه قرون دوزار تا بالا رفتن دزد ها از خانه این و ان .
حضرتـــ نان برکتت کجاست ؟
تلویزیون ها برایتان فیلم بازی میکنند .
بقول سپهری «چشم ها را باید شست»
نگذارید زندگیتان بدون حنجره پایان یابد . خودتان در زندگیتان حنجره‌ای بشکافید و فریاد بزنید .
باور کنید
فقر شادی نمی اورد
فقر صمیمیت نمی اورد .
فقر حق انتخاب ها را زیر پای خود له میکند .
باز هم میگویید سکوت اختیار کنم و مثبت بنویسم ؟
از کجا مثبت بگویم ؟
از خوستان و سیستان ؟
از کدام لحظه مثبت بنویسم ؟
من نمیگویم پول تمام زندگی است .
امـــا
میتواند کاری کند کودک بیماری عمل شود .
میتواند کاری کند انسانی گرسنه، برهنه ، بی سواد نماند .
میتواند کاری کند سین های سفره هفت سین کسی کم نیاید .
میتواند کاری کند والدینی پیش کودکش خجالت نکشد .
میتواند کاری کند امار دزدی و طلاق کاهش یابد .
میتواند ارزومندی را به ارزویش برساند .
من از فروش کلیه ها میگویم .
بقول مرفهان بی درد : چه عیبی دارد افراد کلیه خود را برای امرار معاش بفروشند .
بیایید دست بکار شویم و از راه درست ثروتمند شویم .
از همان راه هایی که سرکیسه کردن ممنوع است .
ار همانهایی که حلال _ حرام سرشان میشود .
ساده زیست های تلویزیونی را بگذارید کنار .
اگر گرفتار دوخت و دوزِ اجباری حنجره خود نمیشدم ، بلندتر از فقر فریاد میزدم .
#ثروتمندی_ننگ_نیست
بیایید ثروتمند شویم ...
منبع : کارنیل/ مبینا ذبیحی ❤️
@karnil
#مثبتِ مثبت
باید از این قضایا دور میشدم
باید دهانم را میبستم و بیخیال میشدم
اما مگر این دل صاحب مرده ارام میگرفت ؟؟؟
من بلد نیستم خودم را تبرعه کنم و بعضی حرف ها را گوش کنم .
شاید بعضی وقت ها باید یک گوش در باشد و یک گوش دروازه .
میخواهم بلندتر از فقر بگویم .
از همانجایی که خرخره اموال مردم توسط زامبیهای بازاری جویده میشود .
از آنجایی که زیبایی های یک دختربچه بخاطر یه سفره نان به مزایده گذاشته میشود .
از جایی در حوالی آن پایین‌تر ها که اثاثیه خانه بخاطر عقب افتادن یک ماه پول اجاره ، در کوچه ریخته میشود .
از جایی که بر روی کارتونهای شهر ، کارتون خوابی جان میدهد .
از آنجایی که پوست کودکان کار زیر نور خورشید میسوزد .
از اعتیاد اجباری در پسِ فقر
از شیشه های پایپِ پدر در کنار پسر تا فروش وسایل خانه جلوی چشم مادر خانه .
از رقص عمو نوروز ها برای یه قرون دوزار تا بالا رفتن دزد ها از خانه این و ان .
حضرتـــ نان برکتت کجاست ؟
تلویزیون ها برایتان فیلم بازی میکنند .
بقول سپهری «چشم ها را باید شست»
نگذارید زندگیتان بدون حنجره پایان یابد . خودتان در زندگیتان حنجره‌ای بشکافید و فریاد بزنید .
باور کنید
فقر شادی نمی اورد
فقر صمیمیت نمی اورد .
فقر حق انتخاب ها را زیر پای خود له میکند .
باز هم میگویید سکوت اختیار کنم و مثبت بنویسم ؟
از کجا مثبت بگویم ؟
از خوستان و سیستان ؟
از کدام لحظه مثبت بنویسم ؟
من نمیگویم پول تمام زندگی است .
امـــا
میتواند کاری کند کودک بیماری عمل شود .
میتواند کاری کند انسانی گرسنه، برهنه ، بی سواد نماند .
میتواند کاری کند سین های سفره هفت سین کسی کم نیاید .
میتواند کاری کند والدینی پیش کودکش خجالت نکشد .
میتواند کاری کند امار دزدی و طلاق کاهش یابد .
میتواند ارزومندی را به ارزویش برساند .
من از فروش کلیه ها میگویم .
بقول مرفهان بی درد : چه عیبی دارد افراد کلیه خود را برای امرار معاش بفروشند .
بیایید دست بکار شویم و از راه درست ثروتمند شویم .
از همان راه هایی که سرکیسه کردن ممنوع است .
ار همانهایی که حلال _ حرام سرشان میشود .
ساده زیست های تلویزیونی را بگذارید کنار .
اگر گرفتار دوخت و دوزِ اجباری حنجره خود نمیشدم ، بلندتر از فقر فریاد میزدم .
#ثروتمندی_ننگ_نیست
بیایید ثروتمند شویم ...
منبع : کارنیل/ مبینا ذبیحی ❤️
@karnil