آرشیو نظرات کارنیل, [23.01.18 22:05]
[Forwarded from A.S]
به نام خدا
زندگی همه انسانها از آنجایی معنا پیدا کرد ک هدف خود را هر چند کوچک و یا حتی بزرگ شناختند.
هدف،مشوق و محرک همه ما برا رفتن ب سوی عمل است.چ بسیار افرادی را دیده و یا داستانشان را شنیده ایم که مسیر زندگی خویش را چون جنگل تاریک و نموری تصور کرده اند؛ولیکن هنگامی ک روشنفکرانه بدان نگاه کرده اند آن را متفاوت مشاهده کرده اند.و چه بسیار افرادی ک توسط فرد یا افرادی مسیر خویش را به نا کجا آباد کشیده یا از ناکجا آباد ب کوچه ی هدف رسیده اند.
اجازه دهید با یک مثال مقصود خود را روشن تر کنم:
در دبستان تفاوتی بین خود و همکلاسی هایش احساس نمیکرد.همگی درسخوان بودند...پیش تر آمد. سال اول راهنمایی باز هم تفاوت چندانی وجود نداشت...روز ها و سال ها پیش میرفتند و او بزرگتر میشد.از سال دوم راهنمایی تفاوت ها نمایان شد و سال سوم همگان میتوانستند تفاوت خودشان را با دیگری حس کنند.اما اینها اهمیتی نداشت...مهم هدف بود.هدف او بود ک اورا ب جلو پیش میبُرد.توانایی اش را پیدا کرده بود اما هدف او چیز دیگری بود...پزشکی هدف او بود...با توجه ب اطرافیانش از سال اول راهنمایی عزمش را جزم کرده بود.اما هدفی ک با توجه ب دیگری باشد ب آسانی عوض میشود.کم کم تصمیمش را عوض کرد.تصمیم گرفت از راه تجربی روانشناس و یا روانپزشک بشود...چون توانایی و علاقه خویش را در روانشناسی پیدا کرده بود.اما در نهایت وقتی خانواده اش متوجه هدف او شدند اورا ب سمت ادبیات هدایت کردند.باتوجه به نمره های خوبش مورد سرزنش اطرافیانش قرار گرفت،اما هیچکدام از اینها مهم نبود.دست تقدیر اورا از مدرسه ی دولتی ب سوی یکی از بهترین مدارس غیر انتفاعی شهرش روانه کرد.اوایل فکر میکرد همه چیز عادی است و میتواند ب راحتی موفقیت را ب دست آورد اما این چنین نبود.متاسفانه درس خواندن بین دسته ای از درسخوان ها بسیار سخت است...بسیار سخت...در ابتدا احساس شکست کرد و فکر نمیکرد بتواند موفق شود اما پس از گذشت یک ترم با وجود سختی های فراوان بلاخره ب موفقیت رسید...اما نه موفقیت کامل و دائمی...بلکه فقط ب یکی از اهداف کوتاه مدتش رسیده بود....
از این داستان واقعی چند نکته استخراج میشود_ اول اینکه هیچگاه با توجه به دیگری هدف و آینده مان را انتخاب نکنیم_دوم اینکه به خاطر کسی تصمیم ب تغییر آن نگیریم_سوم اینکه تفاوت بین استعداد و علاقه رابشناسیم و درست تصمیم بگیریم.با علاقه میتوانیم ب استعداد برسیم اما هرگز بدون علاقه ب چیزی موفق نمیشویم و حقیقتش را پیدا نمیکنیم هرگززززز_ مهمترین نکته اینکه سعی کنیم امیدمان را از دست ندهیم ب هرحال هرسختی با آسانی است و در نا امیدی بسی امید وجود دارد.....
چه خوب است سعی کنیم این نکته را فراموش نکنیم!
پایان
#ثبت_هدف
#نظرات_کاربران
@karnil
[Forwarded from A.S]
به نام خدا
زندگی همه انسانها از آنجایی معنا پیدا کرد ک هدف خود را هر چند کوچک و یا حتی بزرگ شناختند.
هدف،مشوق و محرک همه ما برا رفتن ب سوی عمل است.چ بسیار افرادی را دیده و یا داستانشان را شنیده ایم که مسیر زندگی خویش را چون جنگل تاریک و نموری تصور کرده اند؛ولیکن هنگامی ک روشنفکرانه بدان نگاه کرده اند آن را متفاوت مشاهده کرده اند.و چه بسیار افرادی ک توسط فرد یا افرادی مسیر خویش را به نا کجا آباد کشیده یا از ناکجا آباد ب کوچه ی هدف رسیده اند.
اجازه دهید با یک مثال مقصود خود را روشن تر کنم:
در دبستان تفاوتی بین خود و همکلاسی هایش احساس نمیکرد.همگی درسخوان بودند...پیش تر آمد. سال اول راهنمایی باز هم تفاوت چندانی وجود نداشت...روز ها و سال ها پیش میرفتند و او بزرگتر میشد.از سال دوم راهنمایی تفاوت ها نمایان شد و سال سوم همگان میتوانستند تفاوت خودشان را با دیگری حس کنند.اما اینها اهمیتی نداشت...مهم هدف بود.هدف او بود ک اورا ب جلو پیش میبُرد.توانایی اش را پیدا کرده بود اما هدف او چیز دیگری بود...پزشکی هدف او بود...با توجه ب اطرافیانش از سال اول راهنمایی عزمش را جزم کرده بود.اما هدفی ک با توجه ب دیگری باشد ب آسانی عوض میشود.کم کم تصمیمش را عوض کرد.تصمیم گرفت از راه تجربی روانشناس و یا روانپزشک بشود...چون توانایی و علاقه خویش را در روانشناسی پیدا کرده بود.اما در نهایت وقتی خانواده اش متوجه هدف او شدند اورا ب سمت ادبیات هدایت کردند.باتوجه به نمره های خوبش مورد سرزنش اطرافیانش قرار گرفت،اما هیچکدام از اینها مهم نبود.دست تقدیر اورا از مدرسه ی دولتی ب سوی یکی از بهترین مدارس غیر انتفاعی شهرش روانه کرد.اوایل فکر میکرد همه چیز عادی است و میتواند ب راحتی موفقیت را ب دست آورد اما این چنین نبود.متاسفانه درس خواندن بین دسته ای از درسخوان ها بسیار سخت است...بسیار سخت...در ابتدا احساس شکست کرد و فکر نمیکرد بتواند موفق شود اما پس از گذشت یک ترم با وجود سختی های فراوان بلاخره ب موفقیت رسید...اما نه موفقیت کامل و دائمی...بلکه فقط ب یکی از اهداف کوتاه مدتش رسیده بود....
از این داستان واقعی چند نکته استخراج میشود_ اول اینکه هیچگاه با توجه به دیگری هدف و آینده مان را انتخاب نکنیم_دوم اینکه به خاطر کسی تصمیم ب تغییر آن نگیریم_سوم اینکه تفاوت بین استعداد و علاقه رابشناسیم و درست تصمیم بگیریم.با علاقه میتوانیم ب استعداد برسیم اما هرگز بدون علاقه ب چیزی موفق نمیشویم و حقیقتش را پیدا نمیکنیم هرگززززز_ مهمترین نکته اینکه سعی کنیم امیدمان را از دست ندهیم ب هرحال هرسختی با آسانی است و در نا امیدی بسی امید وجود دارد.....
چه خوب است سعی کنیم این نکته را فراموش نکنیم!
پایان
#ثبت_هدف
#نظرات_کاربران
@karnil